اگر بخواهیم به ریشه تاریخی این سخن بازگردیم ، این ادبیات را باید در شبهاتی که مبشران مسیحی و مستشرقانی که در سرزمین های اسلامی آمد و شد داشتند جست و جو کرد . کسانی که دشمنی آشکار با اسلام و آموزه های اسلامی داشتند یکی از حربه هایشان مطرح کردن مهربانی و محبت در مسیحیت و حشونت و دشمنی در اسلام بود . علمای اسلامی نیز از قرن ها پیش به این سخن پاسخ های عالمانه داده اند . اما از منظر عقلانیو فکری باید گفت خشونت و رحمت هر دو لازمه زندگی هستند و هر کدام در جای خود باید انجام پذیرد. آیا هیچ عاقلی می پذیرد در مقابل یک انسان تجاوز کار و زیاده خواه، که مال و ناموس دیگری را طلب می کند، با مهربانی و عطوفت رفتار نمایند و هر چه می خواهد، دو دستی تقدیمش کنند؟ یا اینکه باید او را از زیاده خواهی اش بازگردانند، اگر چه نیاز به خشونت باشد؟ ادیان الهی که مطابق حکمت خدای متعال بیان شده اند، همگی این اصل لازم را، مراعات نموده اند! و از افراط و تفریط بر حذر بوده اند. این مسیح است که می گوید: (گمان مبرید که آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم ؛ نیامده ام تا سلامتی بگذارم بلکه شمشیر را * زیرا که آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم * و دشمنان شخص اهل خانه او خواهند بود) (متی 10:34-36). روشن ترین دلیل بر رفتار متعادلانه حضرت مسیح این است که اگر او در مقابل هر زورگویی، سر تسلیم پایین می آورد، چرا باید ( به گمان مسیحیان )مصلوب می شد؟! آیا حکومت زورگوی آن زمان، نمی توانست بهترین بهره را از کسی ببرد که می گوید:( اگر بر گونه راست تو سیلی زدند، گونه چپ را پیش ببر)!! هر حاکم جباری، از ترویج این روحیه ظلم پذیری و روحیه خموش و آرام داشتن، بهترین بهره را می برد، و در صورت صحیح بودن ادعای مسیحیان امروزی، باید پادشاه جباری که به گمان آنان مسیح را مصلوب کرد، او را بسیار مقرب می داشت و ترویج و تبلیغ می کرد! (مگر اینکه بخواهند قاتلان مسیح را نیز تبرئه کنند) پس مسیح یک چهره صرفا نرمش و مهربانی نبوده است. همان گونه که جلوه های مختلف رحمت در اسلام موج می زند. قرآن هدف رسالت پیامبر(ص) را این گونه معرفی می کند:( وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ؛[انبیاء/107] ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.) قرآن کتاب مسلمانان است که در آغاز هر بخش، خدای متعال را به رحمان و رحیم توصیف کرده است! و استفاده از صفات غفور و رحیم به کرات در آن برای خدای متعال به کار رفته است. قرآن دلسوزی پیامبر (ص) را برای مردم کافر این گونه به تصویر می کشد:(لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ؛[شعراء/3] گویی می خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها ایمان نمی آورند!) حتی اسلام در آنجا که لازم است، خشونت به خرج دهد، نیز برای مهربانی این کار را می کند:(وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ؛[نساء/75] چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟) اگر از حکم عقل بر لزوم تعادل بگذریم و اصل دین مسیحیت و اسلام را نیز نبینیم، سابقه تاریخی این دو دین در پیش روی هر انسان منصفی است که به اسم مسیحیت چه جنگ ها که به راه نیفتاد و چه کشتارها که صورت نگرفت! آیا غرب ادعای مسیحیت ندارد که بزرگترین فجایع جهان را به بار آورده و می آورد! آیا این علمای مسیحی نبودند که با دادگاه های تفتیش عقائد، نهایت خشونت را به تصویر می کشیدند؟ و آیا این همه شعار برای خشونت طلب معرفی کردن مسلمانان، جز برای این است که روحیه مقاومت در مقابل ظالم را از مسلمان بگیرند، تا راحت بتوانند بر او چیره شوند و هستی اش را به یغما برند؟ یا بهانه ای برای کشتار خود بیابند؟
اگر بخواهیم به ریشه تاریخی این سخن بازگردیم ، این ادبیات را باید در شبهاتی که مبشران مسیحی و مستشرقانی که در سرزمین های اسلامی آمد و شد داشتند جست و جو کرد . کسانی که دشمنی آشکار با اسلام و آموزه های اسلامی داشتند یکی از حربه هایشان مطرح کردن مهربانی و محبت در مسیحیت و حشونت و دشمنی در اسلام بود . علمای اسلامی نیز از قرن ها پیش به این سخن پاسخ های عالمانه داده اند .
اما از منظر عقلانیو فکری باید گفت خشونت و رحمت هر دو لازمه زندگی هستند و هر کدام در جای خود باید انجام پذیرد. آیا هیچ عاقلی می پذیرد در مقابل یک انسان تجاوز کار و زیاده خواه، که مال و ناموس دیگری را طلب می کند، با مهربانی و عطوفت رفتار نمایند و هر چه می خواهد، دو دستی تقدیمش کنند؟ یا اینکه باید او را از زیاده خواهی اش بازگردانند، اگر چه نیاز به خشونت باشد؟
ادیان الهی که مطابق حکمت خدای متعال بیان شده اند، همگی این اصل لازم را، مراعات نموده اند! و از افراط و تفریط بر حذر بوده اند. این مسیح است که می گوید: (گمان مبرید که آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم ؛ نیامده ام تا سلامتی بگذارم بلکه شمشیر را * زیرا که آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم * و دشمنان شخص اهل خانه او خواهند بود) (متی 10:34-36). روشن ترین دلیل بر رفتار متعادلانه حضرت مسیح این است که اگر او در مقابل هر زورگویی، سر تسلیم پایین می آورد، چرا باید ( به گمان مسیحیان )مصلوب می شد؟! آیا حکومت زورگوی آن زمان، نمی توانست بهترین بهره را از کسی ببرد که می گوید:( اگر بر گونه راست تو سیلی زدند، گونه چپ را پیش ببر)!! هر حاکم جباری، از ترویج این روحیه ظلم پذیری و روحیه خموش و آرام داشتن، بهترین بهره را می برد، و در صورت صحیح بودن ادعای مسیحیان امروزی، باید پادشاه جباری که به گمان آنان مسیح را مصلوب کرد، او را بسیار مقرب می داشت و ترویج و تبلیغ می کرد! (مگر اینکه بخواهند قاتلان مسیح را نیز تبرئه کنند) پس مسیح یک چهره صرفا نرمش و مهربانی نبوده است.
همان گونه که جلوه های مختلف رحمت در اسلام موج می زند.
قرآن هدف رسالت پیامبر(ص) را این گونه معرفی می کند:( وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ؛[انبیاء/107] ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.)
قرآن کتاب مسلمانان است که در آغاز هر بخش، خدای متعال را به رحمان و رحیم توصیف کرده است! و استفاده از صفات غفور و رحیم به کرات در آن برای خدای متعال به کار رفته است.
قرآن دلسوزی پیامبر (ص) را برای مردم کافر این گونه به تصویر می کشد:(لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ؛[شعراء/3] گویی می خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها ایمان نمی آورند!)
حتی اسلام در آنجا که لازم است، خشونت به خرج دهد، نیز برای مهربانی این کار را می کند:(وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ؛[نساء/75] چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟)
اگر از حکم عقل بر لزوم تعادل بگذریم و اصل دین مسیحیت و اسلام را نیز نبینیم، سابقه تاریخی این دو دین در پیش روی هر انسان منصفی است که به اسم مسیحیت چه جنگ ها که به راه نیفتاد و چه کشتارها که صورت نگرفت! آیا غرب ادعای مسیحیت ندارد که بزرگترین فجایع جهان را به بار آورده و می آورد! آیا این علمای مسیحی نبودند که با دادگاه های تفتیش عقائد، نهایت خشونت را به تصویر می کشیدند؟
و آیا این همه شعار برای خشونت طلب معرفی کردن مسلمانان، جز برای این است که روحیه مقاومت در مقابل ظالم را از مسلمان بگیرند، تا راحت بتوانند بر او چیره شوند و هستی اش را به یغما برند؟ یا بهانه ای برای کشتار خود بیابند؟
- [سایر] علل دین گرایی و دین گریزی در ادیان اسلام مسیحیت زرتشت . یهود چیست؟ کدام یک از اعتقادات دینی موجب دین گریزی و یا دین گرایی می شود؟
- [سایر] نظر شما در مورد دین مسیحیت چیست؟
- [سایر] انحرافات در دین مسیحیت چگونه است؟
- [سایر] خدا در دین مسیح چگونه تعریف می شود و مفهوم خدا در مسیحیت چه تفاوت هایی با مفهوم خدا در اسلام دارد؟
- [سایر] آیا آمار دقیق افرادی که از مسیحیت به اسلام و یا از اسلام به مسیحیت روی آورده اند را دارید؟
- [سایر] آیا مسیحیت کنونی ادعای خاتمیت کردانداگر نکرده پس چرا مسیحیان کنونی مسلمان نمی شوند؟ آیا مسحیت مثل اسلام دستورات حکومتی(تشکیل حکومت)دارد؟ برتری اسلام به مسیحیت چیست؟
- [سایر] تفاوت دین اسلام با مسیحیت در چیست؟
- [سایر] علل دین گرایی و دین گریزی در ادیان اسلام مسیحیت، زرتشت، یهود چیست؟ کدام یک از اعتقادات دینی موجب دین گریزی و یا دین گرایی می شود؟ کدام یک از دستورات عملی ادیان موجب دین گریزی و یا دین گرایی می شود؟
- [سایر] پیرامون رهبانیت در اسلام و مسیحیت توضیحاتی ارائه نمائید؟
- [سایر] اگر در دین مسیحیت حجاب وجود ندارد پس چرا در کلیسا خانمهای راهبه کاملا پوشیده اند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود یا حکم ضروری دین یعنیحکمی را که مسلمانان جز دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز وروزه را انکار کند در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتدّ میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثلاً واجببودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله بروجردی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه بدعتی در اسلام واقع شود (مانند منکراتی که دولتهای ناصالح به نام اسلام انجام می دهند) بر همه، مخصوصاً علمای دین واجب است حق را اظهار و باطل را انکار کنند و اگر سکوت علمای دین موجب هتک مقام علم، یا سوء ظن به علمای اسلام شود، اظهار حق به هر نحوی که ممکن باشد واجب است، هرچند بدانند تاثیر نمی کند.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله شبیری زنجانی] زن مسلمان نمیتواند به عقد مرد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمیتواند با غیر اهل کتاب و مجوس ازدواج کند، نه به صورت ازدواج دائم و نه به صورت ازدواج موقّت و ظاهراً ازدواج دائم یا موقّت با زن یهودی و نصرانی باطل نیست؛ بلکه مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست به ویژه ازدواج دائم. ازدواج با زن مجوسی به صورت دائم صحیح نیست و به صورت موقّت مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست و در صورتی که مرد و زن کافر با یکدیگر ازدواج کنند و سپس شوهر مسلمان شود و زن وی بر دین مسیحیّت یا یهودیّت یا مجوسیّت باقی بماند ازدواج باطل نمیگردد. در مورد اسلام زن یا شوهر احکام چندی وجود دارد که در کتب مفصّل فقهی آمده است.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعضی از مسؤولین ممالک اسلامی موجب بسط نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی اجانب شود که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، یا موجب بسط اشاعه فحشا و گناهان بزرگ یا ترک واجبات شود خود به خود عزل میشود و بر مسلمانان لازم است با او مخالفت کنند و از اسلام و مصالح مسلمین دفاع کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود ، مثل منکراتی که دولتهای جائر انجام می دهند به اسم دین مبین اسلام ، واجب است خصوصاً بر علماء اسلام اظهار حق وانکار باطل ، واگر سکوت علماء اعلام موجب هتک مقام علم وموجب اسائة ظنّ به علماء اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمی کند .
- [امام خمینی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود مثل منکراتی که دولتها اجرا میکنند به اسم دین مبین اسلام، واجب است خصوصاً بر علمای اسلام اظهار حق و انکار باطل، و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائه ظن به علمای اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمیکند.