انسان در همه کارهای زندگی به اسباب و وسایل توسل می جوید. هنگامی که مریض می شود به دکتر مراجعه می کند، هنگامی که روزی می خواهد، به سراغ کشاورزی و دامداری می رود و ... و این لازمه نظامی است که خدای متعال در هستی حاکم کرده است. امام صادق(ع) می فرماید:(ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛[1] خداوند امور و اشیا را از طریق علل و سببش جاری می سازد.) خداوند برای اعطای فیض معنوی خویش نیز راهها و اسبابی را مشخص کرده است، مانند نماز، روزه نیکی به یتیم و خدمت به مردم. و از جمله اسباب و عوامل نزول فیض و رحمت الهی وجود انسانهای به حق رسیده (اولیاء الهی) هستند. امام علی (ع) در یک روایت وسائلی ذکر کرده که برای نزدیک شدن انسان به خدا می توان از آنها بهره جست، مانند ایمان به خدا و پیامبر و جهاد در راه خدا و کلمه اخلاص (لا اله الا الله) و نماز و زکات و روزه و حج و عمره و صله رحم و انفاق و کارهای نیک.[2] همان طوری که امور برشمرده وسیله نزدیکی به خداوند هستند، استمداد از ارواح مطهر پیامبران و اولیای الهی نیز وسیله تقرب به خداوند است که در قرآن و روایات بدان اشاره شده است. قرآن مجید می فرماید: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا؛[3] اگر به هنگام ستم برخویش نزد تو آیند (ای پیامبر) واستغفار کرده و تو نیز برای آنان استغفار کنی، خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت). و امام صادق (ع) می فرمایند: ما وسیله بسوی خدائیم و رساننده برضوان اوئیم عصمت و خلافت و هدایت متعلق بما است نبوت و امامت و ولایت در میان ما است.[4] بنابراین توسل لازمة زندگی انسان در جهان هستی است که بر آن قانون اسباب و عوامل حکمفرما است. در این میان پیامبران و امامان به جهت نزدیکی و قرب به خداوند و نیز به خاطر این که صفات الهی در آنان به گونه کامل تر از دیگر موجودات تجلی یافته است مورد توسل قرار می گیرند. اینان تجلی گاه صفات خداوندند، یعنی همان گونه که خداوند رحمان و رحیم و جبار و سمیع و علیم است در حد نازل تر صفات و اسمای الهی در این انسانهای به خدا پیوسته تجلی یافته است. پس شایسته ترین افراد برای توسل و شفاعت و رسیدن به خداوند اینان هستند. البته در توسل، نگاه به اولیاء الهی، تنها از این جهت صحیح است که آنان را فانی در خدا و نشان دهنده خدا ببینیم و نباید هرگز نقش مستقلی برای آن ها قائل شویم. و باید توجه داشت که انسان می تواند مستقیماً از خداوندحاجت خود را بخواهد ولی اگر بتواند در این مسیر دعای دیگران به خصوص مقربان به درگاه الهی را همراه خودسازد احتمال تأثیر فزونتری در کار خواهد بودو خدای تعالی نیز به ما دستور داده است این کار را انجام دهیم: (وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ؛[5] به سوی خداوند وسیله برگیرید.) در قرآن آیات دیگری نیز در مورد توسل به اولیا آمده است. مانند بحث فرزندان یعقوب هنگام پشیمانی از گناه خود به یعقوب(ع) گفتند: (قَالُواْ یَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا؛[6] ای پدر! برای ما طلب آمرزش نما.) [1].کافی، ج1، ص 183. [2]. نهج البلاغه، خطبه 109، فیض الاسلام. [3]. نساء(4)، آیه 64. [4]. بحار الأنوار ، ج25، ص: 22. [5]. مائده، آیه 35 [6]. یوسف(12) آیه 97
توسل به چه معناست؟
انسان در همه کارهای زندگی به اسباب و وسایل توسل می جوید. هنگامی که مریض می شود به دکتر مراجعه می کند، هنگامی که روزی می خواهد، به سراغ کشاورزی و دامداری می رود و ... و این لازمه نظامی است که خدای متعال در هستی حاکم کرده است.
امام صادق(ع) می فرماید:(ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛[1] خداوند امور و اشیا را از طریق علل و سببش جاری می سازد.)
خداوند برای اعطای فیض معنوی خویش نیز راهها و اسبابی را مشخص کرده است، مانند نماز، روزه نیکی به یتیم و خدمت به مردم. و از جمله اسباب و عوامل نزول فیض و رحمت الهی وجود انسانهای به حق رسیده (اولیاء الهی) هستند.
امام علی (ع) در یک روایت وسائلی ذکر کرده که برای نزدیک شدن انسان به خدا می توان از آنها بهره جست، مانند ایمان به خدا و پیامبر و جهاد در راه خدا و کلمه اخلاص (لا اله الا الله) و نماز و زکات و روزه و حج و عمره و صله رحم و انفاق و کارهای نیک.[2] همان طوری که امور برشمرده وسیله نزدیکی به خداوند هستند، استمداد از ارواح مطهر پیامبران و اولیای الهی نیز وسیله تقرب به خداوند است که در قرآن و روایات بدان اشاره شده است. قرآن مجید می فرماید:
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا؛[3] اگر به هنگام ستم برخویش نزد تو آیند (ای پیامبر) واستغفار کرده و تو نیز برای آنان استغفار کنی، خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت).
و امام صادق (ع) می فرمایند: ما وسیله بسوی خدائیم و رساننده برضوان اوئیم عصمت و خلافت و هدایت متعلق بما است نبوت و امامت و ولایت در میان ما است.[4]
بنابراین توسل لازمة زندگی انسان در جهان هستی است که بر آن قانون اسباب و عوامل حکمفرما است. در این میان پیامبران و امامان به جهت نزدیکی و قرب به خداوند و نیز به خاطر این که صفات الهی در آنان به گونه کامل تر از دیگر موجودات تجلی یافته است مورد توسل قرار می گیرند. اینان تجلی گاه صفات خداوندند، یعنی همان گونه که خداوند رحمان و رحیم و جبار و سمیع و علیم است در حد نازل تر صفات و اسمای الهی در این انسانهای به خدا پیوسته تجلی یافته است. پس شایسته ترین افراد برای توسل و شفاعت و رسیدن به خداوند اینان هستند. البته در توسل، نگاه به اولیاء الهی، تنها از این جهت صحیح است که آنان را فانی در خدا و نشان دهنده خدا ببینیم و نباید هرگز نقش مستقلی برای آن ها قائل شویم.
و باید توجه داشت که انسان می تواند مستقیماً از خداوندحاجت خود را بخواهد ولی اگر بتواند در این مسیر دعای دیگران به خصوص مقربان به درگاه الهی را همراه خودسازد احتمال تأثیر فزونتری در کار خواهد بودو خدای تعالی نیز به ما دستور داده است این کار را انجام دهیم:
(وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ؛[5] به سوی خداوند وسیله برگیرید.)
در قرآن آیات دیگری نیز در مورد توسل به اولیا آمده است. مانند بحث فرزندان یعقوب هنگام پشیمانی از گناه خود به یعقوب(ع) گفتند: (قَالُواْ یَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا؛[6] ای پدر! برای ما طلب آمرزش نما.)
[1].کافی، ج1، ص 183.
[2]. نهج البلاغه، خطبه 109، فیض الاسلام.
[3]. نساء(4)، آیه 64.
[4]. بحار الأنوار ، ج25، ص: 22.
[5]. مائده، آیه 35
[6]. یوسف(12) آیه 97
- [سایر] آیا توسل شرک نیست؟
- [سایر] توسل به چه معناست؟
- [سایر] معنای حقیقی توسل چیست؟
- [سایر] حقیقت توسل چیست؟
- [سایر] آیا توسل شرک است؟
- [سایر] تفاوت توسل و شرک چیست؟
- [سایر] حقیقت توسل به ائمه(ع) چیست؟
- [سایر] کدام آیات قرآن دلالت بر توسل دارد؟
- [سایر] وهابیت در مورد توسل چه دیدگاهی دارد؟
- [سایر] از دیدگاه وهابیون توسل چه حکمی دارد؟
- [امام خمینی] مرتبه سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمیکند یا واجب را به جا نمیآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.
- [آیت الله اردبیلی] یاد گرفتن سحر و عمل به آن حرام است، مگر این که به وسیله افراد متعهد و لایقی برای باطل کردن سحر و یا روشن کردن اذهان مردم نسبت به کسی که با توسّل به سحر، ادّعای نبوّت یا امامت و امثال آن را دارد، باشد که در حدّ ضرورت اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مرتبه سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمی کند یا واجب را بجا نمی آورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر گناهکار جز به جمع ما بین مرتبه اوّل و دوم از انکار، ترک معصیت نکند، جمع واجب است؛ به این نحو که هم از او اعراض کند و ترک معاشرت نماید و با چهره عبوس با او برخورد کند و هم او را با زبان امر به معروف و نهی از منکر کند. * مرتبه سوم: توّسل به زور و جبر؛ پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که کسی جز با اِعمال زور و جبر ترک منکر نمیکند یا واجب را بجا نمیآورد، این کار واجب است، لکن باید از مقدار لازم تجاوز نکند.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که مال یا حقّ او غصب شده است، میتواند با مراجعه به حکومت صالح و در حال ضرورت به حکومت جائر یا توسل به زور، ضمن حفظ مقرّرات شرع، مال یا حقّ خود را به دست آورد؛ ولی اگر در این راه متحمّل مخارجی شود، نمیتواند آن را از غاصب بگیرد مگر این که صرف این مخارج طبق معمول جهت پس گرفتن مال لازم باشد، مانند هزینهای که برای دادرسی هزینه کرده است، در صورتی که آن را ضمن دادخواست مطالبه نموده باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد که بعضی از این مراتب، احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد و بعضی دارد، آنچه احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد همان امر به معروف با زبان و دل و نصیحت کردن یا اعراض و بی اعتنایی و ترک مراوده نمودن است و اگر تأثیر نکرد جایز است با کلمات تند و خشن که خالی از گناه باشد یا با توسل به زور، به این طریق که جلو فرد گنهکار را بگیرد، یا وسایل گناه را از دسترس او خارج سازد، اقدام نماید ولی اگر برای امر به معروف و نهی از منکر لازم شود که متوسل به ضرب و جرح یا اتلاف اموال و بالاتر از آن گردد در این صورت هیچ کس بدون اجازه حاکم شرع حق اقدام ندارد، بلکه باید اصل کار و مقدار و اندازه آن طبق ضوابط اسلامی با نظر حاکم شرع تعیین گردد.
- [آیت الله مظاهری] برای امر به معروف و نهی از منکر مراتبی است: مرتبه اوّل: اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از منکرات است به طوری که دیگران از رفتار او متنبه شوند و واجبات را به جا آورند و گناهان را ترک کنند، و این مرتبه از بهترین مراتب است و تأثیر آن هم زیاد است مخصوصاً پدر و مادر در خانه، و معلم در مدرسه، و بزرگان در اجتماع. مرتبه دوّم: امر و نهی به زبان است که واجب است اهل معصیت را نهی کنند و تارک واجب را به آوردن واجب امر کنند. مرتبه سوّم: با شخص معصیت کار طوری عمل شود که بفهمد برای ارتکاب او به معصیت، با او این نحو عمل شده است، مثل اینکه از او رو برگرداند یا با چهره عبوس با او ملاقات کند یا با او ترک مراوده کند. مرتبه چهارم: توسّل به زور و جبر است، پس اگر اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمیکند یا واجب را به جا نمیآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند. مرتبه پنجم: اگر توقف داشته باشد جلوگیری از معصیت بر جرح و کتک زدن و سخت گرفتن بر شخص معصیت کار و در مضیقه قرار دادن او، جایز است، لکن لازم است مراعات شود که زیادهروی نشود و لازم است در این امر و نظیر آن اجازه از مجتهد جامع الشرایط گرفته شود.