آیا مسلمانان می توانند نظریه داروین را قبول کنند؟
نظریه داروین در رابطه با دین را باید از سه منظر مد نظر قرار داد. 1.زیست شناسی 2.هستی شناسی 3. تاریخ زندگی انسان از منظر زیست شناسی، اسلام موضع خاصی در مقابل نظریه داروین ندارد. از همین رو مسلمانان می توانند آن را قبول یا رد کنند یا آنکه با توجه به حجم زیاد اختلافات، و تغییرات و تطورات نظریه در مقابل آن بی طرف باشند. و به نظر می رسد موضع کسانی که می خواهند با استفاده از متون دینی در مخالفت یا موافقت با این نظریه سخن بگویند، چندان دقیق نیست. چون آنها به متونی استناد می کنند که در مراد آنها صریح نیست. مثلا اگر چه می توان نوعی از تدریج در خلقت انسان را در آیات و روایات دید، اما اینکه این تدریج همان است که داروین می گوید، معلوم نیست. و بهتر است متون دینی را به نظریات یا فرضیات غیر قطعی مرتبط نسازیم. خصوصا با توجه به آنکه دین برای هدایت انسان ها نازل شده و بحث و بررسی علوم تجربی را به خود بشر واگذار کرده است. از منظر هستی شناسی، باید بگوییم ارتباط دادن نظریه داروین به مباحث مربوط به خالق، تنها یک سوء استفاده و بهره برداری از فضای ضد کلیسا در غرب بوده است. و این نظریه منطقا هیچ ارتباطی با بحث خالق ندارد. چرا که خدای متعال، خود خالق نظام اسباب و مسببات است و در صورت فرض صحت نظریه داروین، تمام آنچه در این مباحث گفته می شود، بخشی از نظام خلقت الهی است. حتی خود داروین نیز ارتباطی بین نظریه خود و اعتقاد به خالق نمی دید. کسانی که می خواهند این نظریه را به بحث خالق گره بزنند، عمدتا فهم درستی از خدا ندارند و گویی خدا را در عرض و هم ردیف عوامل مادی می جویند که اگر در بین عوامل مادی خدا را نیابند، مدعی عدم او شوند. حال آنکه در اعتقاد مومنان خدا رقیب عوامل مادی نبوده و نمی باشد. به عنوان مثال مومنان از نقش خود در تولد فرزند مطلع هستند. حتی در قرآن مراحل تکون جنین به دقت بیان شده است، و در عین وضوح آن مومنان هر فرزندی را مخلوق خدا می دانند. مومنان خدا را موجودی نمی دانند که او را در میلیون ها سال پیش، پیش بجویند. که اگر توجیهی برای میلیون ها سال پیش پیدا شد، بگویند دیگر جایی برای خدا باقی نمانده! خدا موجودی است که بدون اراده او لحظه ای هستی باقی نخواهد ماند.   اما از منظر تاریخی، عده ای تصور می کنند بین روایت ادیان ابراهیمی از خلقت آدم و حوا، با آنچه نظریه داروین مدعی است تعارض وجود دارد چرا که در روایت ادیان، آدم از گل آفریده شده، حال آنکه داروینیستها مدعی به وجود آمدن انسان از نئاندرتال و ... هستند. در این جهت نیز باید توجه کرد که واقعا تعارضی وجود ندارد. مگر آنکه عده ای بخواهند خیالات خود را با حقیقت جایگزین کنند. برای توضیح مطلب باید گفت: روایت ادیان از نحوه ایجاد شخص خاص است. و ممکن است علیرغم وجود رویه خاص برای ایجاد یک موجود، در مواردی استثنایی، آن رویه نقض شود. مثلا تولد یک شتر، فرآیند خاصی دارد. اما ممکن است خدای متعال بخواهد به صورت معجزه آسا، یک شتر از دل کوه متولد شود. و این همان اتفاقی است که درباره ناقه صالح رخ داد. علاوه بر این، مطابق روایت ادیان، حضرت آدم موجودی مربوط به حدود ده هزار سال پیش است. و قبل از آدم، موجوداتی شبیه او در روی زمین زندگی می کرده اند که پس از نابودی آنها، آدم آفریده شده است. و جالب است توجه کنیم که تمام شواهد داروینیست ها، مربوط به دوره ای است که دین آن را برای قبل آدم می شمارد. و در نتیجه اظهارات آنها به هیچ عنوان به حضرت آدم مربوط نمی شود. و در جایی که موضوع سخن کاملا متفاوت است، نمی توان مدعی تعارض شد.
عنوان سوال:

آیا مسلمانان می توانند نظریه داروین را قبول کنند؟


پاسخ:

نظریه داروین در رابطه با دین را باید از سه منظر مد نظر قرار داد. 1.زیست شناسی 2.هستی شناسی 3. تاریخ زندگی انسان

از منظر زیست شناسی، اسلام موضع خاصی در مقابل نظریه داروین ندارد. از همین رو مسلمانان می توانند آن را قبول یا رد کنند یا آنکه با توجه به حجم زیاد اختلافات، و تغییرات و تطورات نظریه در مقابل آن بی طرف باشند. و به نظر می رسد موضع کسانی که می خواهند با استفاده از متون دینی در مخالفت یا موافقت با این نظریه سخن بگویند، چندان دقیق نیست. چون آنها به متونی استناد می کنند که در مراد آنها صریح نیست. مثلا اگر چه می توان نوعی از تدریج در خلقت انسان را در آیات و روایات دید، اما اینکه این تدریج همان است که داروین می گوید، معلوم نیست. و بهتر است متون دینی را به نظریات یا فرضیات غیر قطعی مرتبط نسازیم. خصوصا با توجه به آنکه دین برای هدایت انسان ها نازل شده و بحث و بررسی علوم تجربی را به خود بشر واگذار کرده است.

از منظر هستی شناسی، باید بگوییم ارتباط دادن نظریه داروین به مباحث مربوط به خالق، تنها یک سوء استفاده و بهره برداری از فضای ضد کلیسا در غرب بوده است. و این نظریه منطقا هیچ ارتباطی با بحث خالق ندارد. چرا که خدای متعال، خود خالق نظام اسباب و مسببات است و در صورت فرض صحت نظریه داروین، تمام آنچه در این مباحث گفته می شود، بخشی از نظام خلقت الهی است. حتی خود داروین نیز ارتباطی بین نظریه خود و اعتقاد به خالق نمی دید. کسانی که می خواهند این نظریه را به بحث خالق گره بزنند، عمدتا فهم درستی از خدا ندارند و گویی خدا را در عرض و هم ردیف عوامل مادی می جویند که اگر در بین عوامل مادی خدا را نیابند، مدعی عدم او شوند. حال آنکه در اعتقاد مومنان خدا رقیب عوامل مادی نبوده و نمی باشد. به عنوان مثال مومنان از نقش خود در تولد فرزند مطلع هستند. حتی در قرآن مراحل تکون جنین به دقت بیان شده است، و در عین وضوح آن مومنان هر فرزندی را مخلوق خدا می دانند. مومنان خدا را موجودی نمی دانند که او را در میلیون ها سال پیش، پیش بجویند. که اگر توجیهی برای میلیون ها سال پیش پیدا شد، بگویند دیگر جایی برای خدا باقی نمانده! خدا موجودی است که بدون اراده او لحظه ای هستی باقی نخواهد ماند.  

اما از منظر تاریخی، عده ای تصور می کنند بین روایت ادیان ابراهیمی از خلقت آدم و حوا، با آنچه نظریه داروین مدعی است تعارض وجود دارد چرا که در روایت ادیان، آدم از گل آفریده شده، حال آنکه داروینیستها مدعی به وجود آمدن انسان از نئاندرتال و ... هستند. در این جهت نیز باید توجه کرد که واقعا تعارضی وجود ندارد. مگر آنکه عده ای بخواهند خیالات خود را با حقیقت جایگزین کنند.

برای توضیح مطلب باید گفت: روایت ادیان از نحوه ایجاد شخص خاص است. و ممکن است علیرغم وجود رویه خاص برای ایجاد یک موجود، در مواردی استثنایی، آن رویه نقض شود. مثلا تولد یک شتر، فرآیند خاصی دارد. اما ممکن است خدای متعال بخواهد به صورت معجزه آسا، یک شتر از دل کوه متولد شود. و این همان اتفاقی است که درباره ناقه صالح رخ داد. علاوه بر این، مطابق روایت ادیان، حضرت آدم موجودی مربوط به حدود ده هزار سال پیش است. و قبل از آدم، موجوداتی شبیه او در روی زمین زندگی می کرده اند که پس از نابودی آنها، آدم آفریده شده است. و جالب است توجه کنیم که تمام شواهد داروینیست ها، مربوط به دوره ای است که دین آن را برای قبل آدم می شمارد. و در نتیجه اظهارات آنها به هیچ عنوان به حضرت آدم مربوط نمی شود. و در جایی که موضوع سخن کاملا متفاوت است، نمی توان مدعی تعارض شد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین