در پاسخ به این مساله اولا باید به مساله رمز دینداری دقت کرد. که انسان برای کشف ناشناخته هایش دست به دامن دین می شود! ناشناخته هایی که راهی برای شناخت آن جز دین ندارد. به عنوان مثال رابطه این عالم با عوالم دیگر (مثل برزخ و قیامت) و تاثیر این عالم با عوالم بعدی در کدام علم مشخص شده است؟ کدام علم با متدهای ممکن می تواند این سوالات را جواب دهد؟ آیا اگر صدها هزار سال دیگر از پیشرفت علمی بشر بگذرد، ممکن است علمی به این سوالات جواب دهد؟ کسی که به این مطلب بیاندیشد می یابد که تنها متد علمی ممکن برای جواب دهی به این گونه سوالات، وحی الهی است و هیچ متد و شیوه دیگری نمی تواند جایگزین این راه بشود. ثانیا هنگامی که به اصول دینی مثل اسلام می نگریم، براهین قطعی و مسلم آن ها را تائید می کند. و هر گونه ادعایی خلاف آن ها را به شدت نفی می کنند. مسائلی مثل ضرورت وجود خالق و ... که همگی عقل پذیر و بلکه ضروری هستند. ثالثا با توجه به اینکه بشر با علوم خویش (غیر از وحی) ناشناخته هایی برای همیشه خواهد داشت، باید توجه کرد که رابطه هر گزاره ای با عقل در یکی از سه حالت محقق می شود: عقل ستیز، عقل گریز، عقل پذیر. یعنی ادعاها یا به گونه ای هستند که عقل آن ها را می فهمد و می پذیرد. به این گزاره ها عقل پذیر می گویند. یا به گونه ای هستند که عقل غلط بودن آن ها را می فهمد و با آن ها سر ستیز دارد که گزاره های عقل ستیز نام می گیرند. و یا اینکه بررسی و قضاوت درباره آنها خارج از توان عقل است و عقل نمی تواند راجع به آنها اظهار نظر کند که به آنها عقل گریز می گویند. با دقت در این مقدمات با دینی مواجه هستیم که اولا به آن احتیاج ضروری داریم! ثانیا اصولش کاملا مطابق با عقل است. و ثالثا اموری هستند که ما به آن احاطه علمی نداریم و این گونه مسائل در دین بسیار هستند. به عبارتی عقل گریز هستند. با توجه به این سه مقدمه عقل چه موضعی در برابر دین اتخاذ می کند؟ آیا بنابر شناخته ها و معلوماتش تصمیم گیری می کند و ناشناخته هایش را مسکوت میگذارد؟ یا آنکه ناشناخته هایش را معیار قرار داده و با تمسک به آن مطالب واضح و ضروری را انکار می کند؟ آنچه در جوامع رایج است، بیشتر از نوع دوم است. چون انسان ها عادت دارند با مطالب نامانوس و ناشناخته شان بجنگند![1] دانشمندان پیشتاز در عرصه های علمی، غالبا در عصر و زمان خود، مورد شماتت بوده اند. چون دیگران قادر به ادراک آنها نبوده اند و همین مقدار برایشان کفایت می کرده که آنها را نفی کنند! و ما نیز هر چیزی که خلاف عادات و انس ها، و نگاه سطحی و ابتدایی مان باشد، مطلبی غلط و ناروا می دانیم. چون ذاتی عجول داریم! البته دین برای نشان دادن اشتباهات ما، و روشن کردن حقایق، صرفا بر اصول و کلیات تکیه نمی کند تا با عقلانیت آنها، تعبد بر فروع را لازم بشمارد. بلکه برای هدایت انسان های عجول و سطحی بین، قسمت هایی از رمز و راز احکام خود را بر ملا کرده است. حکمت ها و فلسفه های بعضی از آنها را نشان داده تا با این موارد، یقین کنیم که در پس هر حکم دینی، حکمت و منطقی نهفته است که در ابتدا از دین ما پنهان بوده و عقل ما توانایی کشف ابعاد آن را نداشته است. [1]. الناس اعداء ما جهلوا – کلمات قصار نهج البلاغه 172.
در پاسخ به این مساله اولا باید به مساله رمز دینداری دقت کرد. که انسان برای کشف ناشناخته هایش دست به دامن دین می شود! ناشناخته هایی که راهی برای شناخت آن جز دین ندارد.
به عنوان مثال رابطه این عالم با عوالم دیگر (مثل برزخ و قیامت) و تاثیر این عالم با عوالم بعدی در کدام علم مشخص شده است؟ کدام علم با متدهای ممکن می تواند این سوالات را جواب دهد؟ آیا اگر صدها هزار سال دیگر از پیشرفت علمی بشر بگذرد، ممکن است علمی به این سوالات جواب دهد؟
کسی که به این مطلب بیاندیشد می یابد که تنها متد علمی ممکن برای جواب دهی به این گونه سوالات، وحی الهی است و هیچ متد و شیوه دیگری نمی تواند جایگزین این راه بشود.
ثانیا هنگامی که به اصول دینی مثل اسلام می نگریم، براهین قطعی و مسلم آن ها را تائید می کند. و هر گونه ادعایی خلاف آن ها را به شدت نفی می کنند. مسائلی مثل ضرورت وجود خالق و ... که همگی عقل پذیر و بلکه ضروری هستند.
ثالثا با توجه به اینکه بشر با علوم خویش (غیر از وحی) ناشناخته هایی برای همیشه خواهد داشت، باید توجه کرد که رابطه هر گزاره ای با عقل در یکی از سه حالت محقق می شود: عقل ستیز، عقل گریز، عقل پذیر.
یعنی ادعاها یا به گونه ای هستند که عقل آن ها را می فهمد و می پذیرد. به این گزاره ها عقل پذیر می گویند.
یا به گونه ای هستند که عقل غلط بودن آن ها را می فهمد و با آن ها سر ستیز دارد که گزاره های عقل ستیز نام می گیرند.
و یا اینکه بررسی و قضاوت درباره آنها خارج از توان عقل است و عقل نمی تواند راجع به آنها اظهار نظر کند که به آنها عقل گریز می گویند.
با دقت در این مقدمات با دینی مواجه هستیم که اولا به آن احتیاج ضروری داریم! ثانیا اصولش کاملا مطابق با عقل است. و ثالثا اموری هستند که ما به آن احاطه علمی نداریم و این گونه مسائل در دین بسیار هستند. به عبارتی عقل گریز هستند.
با توجه به این سه مقدمه عقل چه موضعی در برابر دین اتخاذ می کند؟ آیا بنابر شناخته ها و معلوماتش تصمیم گیری می کند و ناشناخته هایش را مسکوت میگذارد؟
یا آنکه ناشناخته هایش را معیار قرار داده و با تمسک به آن مطالب واضح و ضروری را انکار می کند؟
آنچه در جوامع رایج است، بیشتر از نوع دوم است. چون انسان ها عادت دارند با مطالب نامانوس و ناشناخته شان بجنگند![1]
دانشمندان پیشتاز در عرصه های علمی، غالبا در عصر و زمان خود، مورد شماتت بوده اند. چون دیگران قادر به ادراک آنها نبوده اند و همین مقدار برایشان کفایت می کرده که آنها را نفی کنند!
و ما نیز هر چیزی که خلاف عادات و انس ها، و نگاه سطحی و ابتدایی مان باشد، مطلبی غلط و ناروا می دانیم. چون ذاتی عجول داریم!
البته دین برای نشان دادن اشتباهات ما، و روشن کردن حقایق، صرفا بر اصول و کلیات تکیه نمی کند تا با عقلانیت آنها، تعبد بر فروع را لازم بشمارد. بلکه برای هدایت انسان های عجول و سطحی بین، قسمت هایی از رمز و راز احکام خود را بر ملا کرده است. حکمت ها و فلسفه های بعضی از آنها را نشان داده تا با این موارد، یقین کنیم که در پس هر حکم دینی، حکمت و منطقی نهفته است که در ابتدا از دین ما پنهان بوده و عقل ما توانایی کشف ابعاد آن را نداشته است.
[1]. الناس اعداء ما جهلوا – کلمات قصار نهج البلاغه 172.
- [سایر] سلام از کجا بدانیم که انسان ولایت مداری هستیم یا نه؟ اصولا پذیرش ولایت معصوم مستلزم داشتن چه ویژگیهایی است؟
- [سایر] شبهه: این که دیه زن نصف دیه مرد است منطقی و قابل توجیه نیست.
- [سایر] آیا دین یهود احکامی در مورد حجاب دارد؟
- [سایر] از کجا بدانیم کدام دین الهی و کدام دین غیر الهی است؟
- [سایر] از کجا بدانیم دین از سیاست جدا نیست؟
- [سایر] آیا دین مسیح به طور مطلق مورد پذیرش نبوده و فرقه ی خاصّی از آن مورد پذیرش بوده است؟
- [سایر] قرآن کریم، برای پذیرش دین چه توصیهای میکند؟
- [سایر] آیا اسلام یک دین منطقی است؟ و عقل از دیدگاه اسلام در کجاها ارزش دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] دیه را چه کسی ارث می برد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] دیه را چه کسی ارث می برد؟
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی یکی از خویشان خود را عمداً یا به شبه عمد بکشد از او ارث نمیبرد ولی اگر از روی خطا باشد از او ارث میبرد ولی از دیه قتل ارث نمیبرد.
- [آیت الله مظاهری] مقصود از عاقله که دیه قتل خطا را باید بدهد خویشان نسبی پدری میباشد، چه مرد باشند یا زن، غیر از بچهها و دیوانهها و کفّار، و تقسیم دیه بر آنان با رعایت مراتب ارث است.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله مظاهری] ولیّ مقتول که حقّ قصاص دارد کسی است که از او ارث میبرد، جز زن و شوهر که در این حقّ شرکت ندارند هرچند از دیه ارث میبرند. و اگر بعضی از آنها به قصاص راضی نشوند، دیگران نمیتوانند قصاص کنند مگر آنکه تفاوت دیه را بپردازند، و اگر بعضی از آنها صغیر باشند، اختیار با ولیّ آنهاست.
- [آیت الله بهجت] افراد تمام مذاهب مختلفی که محکوم به اسلام هستند، همه از یکدیگر ارث میبرند، چه حق باشند چه باطل، مگر غُلاة و خوارج و نواصب و منکرین ضروری دین، که محکوم به کفرند و از مسلمان ارث نمیبرند، ولی مسلمان از آنها ارث میبرد چنانکه از کافر ارث میبرد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] برادران یا خواهران مادری و فرزندان آنها و هر کس که به جهت برادری یا خواهری مادری با میّت قرابت دارد، از دیه ارث نمیبرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر کسی شخصی را که از او ارث میبرد بکشد. الف: اگراو را عمدا و به نا حق کشته باشد از او ارث نمیبرد. ب: اگر او راعمدا ولی از روی حق و به حکم حاکم شرع کشته باشد از او ارث میبرد. ج: اگر او را به صورت خطا یا شبه عمد بکشد از اموال دیگر او ارث میبرد ولی از دیه او ارث نمیبرد
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسی یکی از خویشان خود را عمداً و به ناحق بکشد، از او ارث نمیبرد، ولی اگر از روی خطا باشد، مثل آن که سنگ به هوا بیندازد و اتّفاقاً به یکی از خویشان او بخورد و او را بکُشد، از او ارث میبرد، ولی از دیه قتل ارث نمیبرد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی یکی از خویشان خود را عمداً وبناحق بکشد، از او ارث نمیبرد، ولی اگر از روی خطا باشد مثل آن که سنگ را به هوا بیندازد واتّفاقاً به یکیاز خویشان او بخورد و او را بکشد از او ارث میبرد، ولی از دیه قتل ارث نمیبرد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر کسی یکی از خویشان خود را عمدا و به ناحق بکشد از او ارث نمی برد ولی اگر از روی خطا باشد مثل ان که سنگ را به هوا بیندازد و اتفاقا به یکی از خویشان او بخورد و او را بکشد از او ارث می برد ولی ارث بردن او از دیه قتل محل اشکال است