علیرغم پیشرفت علوم بشر چرا همچنان باید دین دار باشیم؟
کسی که چنین سوالی مطرح می کند، اصل مساله دین داری را صحیح متوجه نشده  و تصور می کند که روزی دین در عصر جهل بشر فوایدی داشته اما امروز بدون دین آن فواید به دست می آیند. پس می توان دین را کنار گذاشت. در حالی که دین یک عنصر مفید در جامعه نبوده و نیست! بلکه یک عنصر ضروری و حیاتی است. و فرق بین مفید و ضروری مطلبی شایان توجه است. اگر دین را صرفا مفید بدانیم (چه برای گذشته و چه برای امروز) می توان این ادعا را مطرح کرد که دین می تواند جایگزین داشته باشد. و می توان فایده هایی که با دین به دست می آید را با امور دیگری ایجاد کرد! در حالی که دین ضروری و حیاتی است و هیچ کس نمی تواند ضرورت آن را انکار کند. چون کسانی که معاد را انکار می کنند هیچ دلیل و برهانی ندارند جز بعید دانستن و غیر عادی بودن! از سویی دلایل زیادی برای وجود معاد در دست است. حال اگر فرض کنیم که همه این دلیل ها غلط است ما تنها یک احتمال در پیش روی خود داریم. حال بنگریم همین احتمال چگونه ما را به ضرورت دینداری سوق می دهد: هر انسانی احتمال وجود دنیای دیگر بعد از مرگ را می دهد. این در حالی است که هیچ کدام از ابزارهای ادراکی انسان راهی به کشف جهان پس از مرگ ندارد.   پس انسان احتمال وجود عالمی را می دهد که نمی تواند آن را با حواس درونی خود بشناسد. این احتمال از جهاتی تقویت می شود و نمی توان در مقابل آن بی تفاوت بود: - هیچ انسانی مایل به محدود بودن و تمام شدن زندگی خویش نیست. و همه انسان ها ابدی بودن را دوست دارند. این دوست داشتن به قدری شدید است که برای چند روز عمر بیشتر زحمات زیاد انجام شده و هزینه های بسیار خرج می شود! با این حساب انکار وجود عالم پس از مرگ (در حالی که دلیل منطقی برای این ادعا اصلا ممکن نیست) قطعا یک امر طبیعی نیست و نوعی امر عجیب است که باید ریشه یابی شود. (که ریشه این امر در نوعی باور نهفته به معاد و اطلاع از عدم آبادانی آن به سبب اعمال دنیوی است. در واقع منکرین معاد مانند کسی هستند که بعد از شنیدن خبر مصیبت به دلیل سنگین بودن آن در ابتدا شروع به انکار می کنند.) - انسان هایی تیزهوش و راستگو که از با اخلاق ترین افراد جامعه بوده اند، مدعی نوعی اطلاع از جهان های دیگر به سبب امری به نام وحی شده اند. و شواهد و دلایل زیادی صداقت آن ها را تائید می کند. از جمله اینکه اموری به نام معجزه انجام می دهند که هیچ بشر دیگری قادر به انجام آنها نیست. - احتمالی که درباره وجود جهان دیگر مطرح می شود هر چقدر ضعیف باشد، محتملی بسیار بزرگ دارد. مثلا فرض کنید که یک در صد احتمال می دهید که بر جستگی زیر پای شما قسمتی از بدن یک مار است. آیا می توانید نسبت به این احتمال ضعیف بی تفاوت باشید در حالی که بی تفاوتی می تواند جان شما را به خطر بیاندازد (محتمل قوی)و ...   بنابراین اگر فرض کنیم که احتمال مطرح شده هرگز به اثبات یا انکار نمی رسد و هیچ دلیلی برای قطعی کردن آن وجود ندارد، صرف همین احتمال هر عاقلی را به این نقطه می کشاند که زندگی خود را مطابق دین شکل دهد. تا زندگی ابدی ای احتمالی را تباه نکند. چون بین زندگی دین داران و بی دینان (البته دین صحیح) فرق چندانی در بهره مندی از مواهب دنیایی وجود ندارد. در حالی که اگر معادی در کار باشد، ترک دین نتیجه بسیار زیان باری در پی خواهد داشت. بنابراین حتی اگر وجود معاد در حد یک احتمال باقی بماند و بشر بتواند با عقل و دانش خود تمام نیازهای این دنیایی خویش را رفع کند، مجبور است به دین پایبند باشد.
عنوان سوال:

علیرغم پیشرفت علوم بشر چرا همچنان باید دین دار باشیم؟


پاسخ:

کسی که چنین سوالی مطرح می کند، اصل مساله دین داری را صحیح متوجه نشده  و تصور می کند که روزی دین در عصر جهل بشر فوایدی داشته اما امروز بدون دین آن فواید به دست می آیند. پس می توان دین را کنار گذاشت.

در حالی که دین یک عنصر مفید در جامعه نبوده و نیست! بلکه یک عنصر ضروری و حیاتی است. و فرق بین مفید و ضروری مطلبی شایان توجه است.

اگر دین را صرفا مفید بدانیم (چه برای گذشته و چه برای امروز) می توان این ادعا را مطرح کرد که دین می تواند جایگزین داشته باشد. و می توان فایده هایی که با دین به دست می آید را با امور دیگری ایجاد کرد!

در حالی که دین ضروری و حیاتی است و هیچ کس نمی تواند ضرورت آن را انکار کند. چون کسانی که معاد را انکار می کنند هیچ دلیل و برهانی ندارند جز بعید دانستن و غیر عادی بودن! از سویی دلایل زیادی برای وجود معاد در دست است. حال اگر فرض کنیم که همه این دلیل ها غلط است ما تنها یک احتمال در پیش روی خود داریم. حال بنگریم همین احتمال چگونه ما را به ضرورت دینداری سوق می دهد:

هر انسانی احتمال وجود دنیای دیگر بعد از مرگ را می دهد. این در حالی است که هیچ کدام از ابزارهای ادراکی انسان راهی به کشف جهان پس از مرگ ندارد.
 
پس انسان احتمال وجود عالمی را می دهد که نمی تواند آن را با حواس درونی خود بشناسد. این احتمال از جهاتی تقویت می شود و نمی توان در مقابل آن بی تفاوت بود:

- هیچ انسانی مایل به محدود بودن و تمام شدن زندگی خویش نیست. و همه انسان ها ابدی بودن را دوست دارند. این دوست داشتن به قدری شدید است که برای چند روز عمر بیشتر زحمات زیاد انجام شده و هزینه های بسیار خرج می شود! با این حساب انکار وجود عالم پس از مرگ (در حالی که دلیل منطقی برای این ادعا اصلا ممکن نیست) قطعا یک امر طبیعی نیست و نوعی امر عجیب است که باید ریشه یابی شود. (که ریشه این امر در نوعی باور نهفته به معاد و اطلاع از عدم آبادانی آن به سبب اعمال دنیوی است. در واقع منکرین معاد مانند کسی هستند که بعد از شنیدن خبر مصیبت به دلیل سنگین بودن آن در ابتدا شروع به انکار می کنند.)

- انسان هایی تیزهوش و راستگو که از با اخلاق ترین افراد جامعه بوده اند، مدعی نوعی اطلاع از جهان های دیگر به سبب امری به نام وحی شده اند. و شواهد و دلایل زیادی صداقت آن ها را تائید می کند. از جمله اینکه اموری به نام معجزه انجام می دهند که هیچ بشر دیگری قادر به انجام آنها نیست.

- احتمالی که درباره وجود جهان دیگر مطرح می شود هر چقدر ضعیف باشد، محتملی بسیار بزرگ دارد. مثلا فرض کنید که یک در صد احتمال می دهید که بر جستگی زیر پای شما قسمتی از بدن یک مار است. آیا می توانید نسبت به این احتمال ضعیف بی تفاوت باشید در حالی که بی تفاوتی می تواند جان شما را به خطر بیاندازد (محتمل قوی)و ...
 
بنابراین اگر فرض کنیم که احتمال مطرح شده هرگز به اثبات یا انکار نمی رسد و هیچ دلیلی برای قطعی کردن آن وجود ندارد، صرف همین احتمال هر عاقلی را به این نقطه می کشاند که زندگی خود را مطابق دین شکل دهد. تا زندگی ابدی ای احتمالی را تباه نکند. چون بین زندگی دین داران و بی دینان (البته دین صحیح) فرق چندانی در بهره مندی از مواهب دنیایی وجود ندارد. در حالی که اگر معادی در کار باشد، ترک دین نتیجه بسیار زیان باری در پی خواهد داشت.


بنابراین حتی اگر وجود معاد در حد یک احتمال باقی بماند و بشر بتواند با عقل و دانش خود تمام نیازهای این دنیایی خویش را رفع کند، مجبور است به دین پایبند باشد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین