چندی پیش استفتائی از رهبر انقلاب درباره التزام به ولایت فقیه شد، که ایشان در جواب فرمودند: (ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامعالشرایط در عصر غیبت است و شعبهای است از ولایت ائمه اطهار - علیهم السلام - که همان ولایت رسول الله - صلی الله علیه و آله - میباشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید، نشانگر التزام کامل به آن است.)[1] پس منظور از ضد ولایت فقیه کسانی که به آن اعتقاد دینی ندارند، نیست! بلکه کسانی که علیه نظام جمهوری اسلامی اقدام می کنند، می باشد. و روشن است که مردم یک جامعه باید به قوانین کشور احترام بگذارند و به آن پایبند باشند. بنابراین اگر کسی به قوانین جامعه اخلال وارد می کند، و مصلحت عمومی را به خطر می اندازد، مرتکب یک ضد ارزش شده است و طبیعتا واکنش سایر مردم را مشاهده خواهد کرد. البته زشتی اخلال به دستورات حکومتی آن گاه بیش از پیش روشن می شود که دقت کنیم، محل بحث یک جامعه دینی است که دشمنان فراوانی دارد. و آسیب رساندن به این جامعه دینی، نوعی جنگیدن علیه دین و قرار گرفتن در جبهه کفر است. و همچنین از سوی دیگر روشن می شود که شرط التزام به ولایت فقیه برای تصدی بعضی از مناصب حکومتی، مساله ای کاملا منطقی و عقلایی است. چگونه می توان اساس یک حکومت را قبول نداشت و در درون آن خواستار منصبی برای ایفای نقش بود؟ [1]. منبع
چندی پیش استفتائی از رهبر انقلاب درباره التزام به ولایت فقیه شد، که ایشان در جواب فرمودند:
(ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامعالشرایط در عصر غیبت است و شعبهای است از ولایت ائمه اطهار - علیهم السلام - که همان ولایت رسول الله - صلی الله علیه و آله - میباشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید، نشانگر التزام کامل به آن است.)[1]
پس منظور از ضد ولایت فقیه کسانی که به آن اعتقاد دینی ندارند، نیست! بلکه کسانی که علیه نظام جمهوری اسلامی اقدام می کنند، می باشد. و روشن است که مردم یک جامعه باید به قوانین کشور احترام بگذارند و به آن پایبند باشند.
بنابراین اگر کسی به قوانین جامعه اخلال وارد می کند، و مصلحت عمومی را به خطر می اندازد، مرتکب یک ضد ارزش شده است و طبیعتا واکنش سایر مردم را مشاهده خواهد کرد.
البته زشتی اخلال به دستورات حکومتی آن گاه بیش از پیش روشن می شود که دقت کنیم، محل بحث یک جامعه دینی است که دشمنان فراوانی دارد. و آسیب رساندن به این جامعه دینی، نوعی جنگیدن علیه دین و قرار گرفتن در جبهه کفر است.
و همچنین از سوی دیگر روشن می شود که شرط التزام به ولایت فقیه برای تصدی بعضی از مناصب حکومتی، مساله ای کاملا منطقی و عقلایی است. چگونه می توان اساس یک حکومت را قبول نداشت و در درون آن خواستار منصبی برای ایفای نقش بود؟
[1]. منبع
- [سایر] ضد ولایت فقیه کیست؟
- [سایر] ولی فقیه کیست و ولایت فقیه چه ضرورتی دارد؟
- [سایر] آیاآخوند خراسانی ولایت فقیه را قبول داشند؟ ولایت مطلقه فقیه؟
- [سایر] شبهه: ولایت مطلق مختص خداوند است، چرا امروزه به ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه می گویند؟
- [سایر] ولایت فقیه درست است یا وکالت فقیه؟ اگر ولایت فقیه مطلق یا مقید؟
- [سایر] ولایت فقیه؛ فقیه عادل یا فقیه معصوم؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] یکی دیگر ازشبهاتی که بسیار مهم است مسئله ولایت فقیه است چراوقتی امام زمان وجود دارد ولایت فقیه پابرجاست اصلا ولایت فقیه چگونه به وجود آمده؟
- [سایر] ولایت فقیه رو امام خمینی(ره) طرح ریزی کردند یا کس دیگری؟ فرق بین ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که رأی مجتهد تغییر کند، مقلد نمیتواند بر رأی قبلی مجتهد باقی بماند، و اگر شک کند که رأی مجتهد تغییر کرده است یا نه، میتواند تا مشخص شدن آن بر رأی قبلی باقی بماند.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] به دست آوردن فتوا یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند. سوم: شنیدن از کسیکه انسان به گفته او اطمینان دارد. چهارم: دیدن در رساله مجتهد، در صورتیکه انسانبه درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.