در پاسخ به این سوال چند نکته قابل ذکر است: 1-قبل از هر چیز باید در منظور از کلمه " شرعی" دقت کرد. اگر منظور از شرعی وظایف عملی و فرعی است، باید توجه نمود که تمام مسائل فرعی دینی، نیاز به تقلید ندارد. به عنوان مثال هیچ کس برای ادای نمازهای یومیه، به دنبال فتوای مرجع تقلید نمی گردد و در این موارد، تقلید معنایی ندارد. چرا که تقلید در محلی است که شخص آگاهی کافی نداشته و محتاج مراجعه به متخصص است. و در این موارد جهل و بی اطلاعی معنایی ندارد. در نتیجه قبل از هر چیز باید دقت شود که آیا در این زمینه نا آگاهی وجود دارد؟ آیا دلایل ولایت فقیه و لزوم اطاعت از او مساله ای سخت و پیچیده است و به گوش عده ای نرسیده است؟ آیا الهی بودن حکومت و لزوم تعیین حاکم از جانب خدا مبهم است؟ و حتی اگر جواب این سوالات مبهم باشد، آیا توانایی فهم آن برای عده ای میسر نیست؟ چشمان بینا، در این مسائل حقیقت را به خوبی می بینند، و سختی آن، تنها به دلیل عدم وجود سعه صدر برای پذیرش حق است: (إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ؛[بقره/45] و این کار، جز برای خاشعان، گران است.) و آن جا که قلب خاشع نیست، تقلید و غیر آن تفاوتی در مساله ایجاد نمی کند: (مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ؛ [نحل/106] آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظیمی در انتظارشان!) 2- مساله ولایت فقیه یک جهت مهم کلامی و اعتقادی دارد. که آن را از مسائل فقهی متمایز می کند. ولایت فقیه ادامه و جریان یافتن اصل امامت است. و پذیرش امامت بدون پذیرش ولایت فقیه (عملی و یا تئوری) ابتر کردن آن است. همانگونه که پذیرفتن رسالت بدون پذیرفتن امامت در واقع نپذیرفتن رسالت است. 3- شان مرجع تقلید با ولی فقیه متفاوت است. و اگر مصداق مرجع تقلید با مصداق ولایت فقیه برای شخصی متفاوت بود، باید دقت کند که حیطه دستورات این دو متفاوت است. دستورات ولی فقیه دستورات حکومتی است و دستورات مرجع تقلید نمی تواند حکومتی باشد. چون حکومت امری نیست که در آن اختلاف و چند دستگی معنا داشته باشد. و تنها یک مرجع دارد. ولی فقیه حکم می کند و مرجع فتوا می دهد. برای روشن شدن تفاوت به این مثال توجه کنید: فرض کنید که مرجع تقلید شما غیر از ولی فقیه است، و با نظرات مبنایی مرجع، ماه رمضان 29 روزه شده ، اما ولی فقیه حکم به 30 روزه بودن ماه رمضان داده ، شما در این جا نباید در روز 30 ام روزه باشید، همچنان که حق ندارید در جامعه مبادرت به تظاهر به روزه خواری کنید. در واقع با تفکیک حیطه این دو دستور شما همزمان به هر دوی آن ها عمل می کنید. و با توجه به حیطه نفوذ این دو، روشن می شود که بحث ولایت فقیه، منوط به اجازه مرجع تقلید نیست. 4- اطاعت از حکومت و دستوارتی که حفظ نظام بدان مربوط است، یک مساله عقلانی است و حتی اگر کسی هیچ اعتقادی به ولایت فقیه نیز نداشته باشد، باید عقلا اطاعت از دستورات حاکم جامعه را لازم بداند. و الا جامعه مبتلا به آنارشیسم و هرج و مرج خواهد شد.
در پاسخ به این سوال چند نکته قابل ذکر است:
1-قبل از هر چیز باید در منظور از کلمه " شرعی" دقت کرد. اگر منظور از شرعی وظایف عملی و فرعی است، باید توجه نمود که تمام مسائل فرعی دینی، نیاز به تقلید ندارد. به عنوان مثال هیچ کس برای ادای نمازهای یومیه، به دنبال فتوای مرجع تقلید نمی گردد و در این موارد، تقلید معنایی ندارد. چرا که تقلید در محلی است که شخص آگاهی کافی نداشته و محتاج مراجعه به متخصص است. و در این موارد جهل و بی اطلاعی معنایی ندارد.
در نتیجه قبل از هر چیز باید دقت شود که آیا در این زمینه نا آگاهی وجود دارد؟ آیا دلایل ولایت فقیه و لزوم اطاعت از او مساله ای سخت و پیچیده است و به گوش عده ای نرسیده است؟ آیا الهی بودن حکومت و لزوم تعیین حاکم از جانب خدا مبهم است؟ و حتی اگر جواب این سوالات مبهم باشد، آیا توانایی فهم آن برای عده ای میسر نیست؟
چشمان بینا، در این مسائل حقیقت را به خوبی می بینند، و سختی آن، تنها به دلیل عدم وجود سعه صدر برای پذیرش حق است:
(إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ؛[بقره/45] و این کار، جز برای خاشعان، گران است.)
و آن جا که قلب خاشع نیست، تقلید و غیر آن تفاوتی در مساله ایجاد نمی کند:
(مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ؛ [نحل/106] آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظیمی در انتظارشان!)
2- مساله ولایت فقیه یک جهت مهم کلامی و اعتقادی دارد. که آن را از مسائل فقهی متمایز می کند. ولایت فقیه ادامه و جریان یافتن اصل امامت است. و پذیرش امامت بدون پذیرش ولایت فقیه (عملی و یا تئوری) ابتر کردن آن است. همانگونه که پذیرفتن رسالت بدون پذیرفتن امامت در واقع نپذیرفتن رسالت است.
3- شان مرجع تقلید با ولی فقیه متفاوت است. و اگر مصداق مرجع تقلید با مصداق ولایت فقیه برای شخصی متفاوت بود، باید دقت کند که حیطه دستورات این دو متفاوت است. دستورات ولی فقیه دستورات حکومتی است و دستورات مرجع تقلید نمی تواند حکومتی باشد. چون حکومت امری نیست که در آن اختلاف و چند دستگی معنا داشته باشد. و تنها یک مرجع دارد. ولی فقیه حکم می کند و مرجع فتوا می دهد.
برای روشن شدن تفاوت به این مثال توجه کنید: فرض کنید که مرجع تقلید شما غیر از ولی فقیه است، و با نظرات مبنایی مرجع، ماه رمضان 29 روزه شده ، اما ولی فقیه حکم به 30 روزه بودن ماه رمضان داده ، شما در این جا نباید در روز 30 ام روزه باشید، همچنان که حق ندارید در جامعه مبادرت به تظاهر به روزه خواری کنید. در واقع با تفکیک حیطه این دو دستور شما همزمان به هر دوی آن ها عمل می کنید. و با توجه به حیطه نفوذ این دو، روشن می شود که بحث ولایت فقیه، منوط به اجازه مرجع تقلید نیست.
4- اطاعت از حکومت و دستوارتی که حفظ نظام بدان مربوط است، یک مساله عقلانی است و حتی اگر کسی هیچ اعتقادی به ولایت فقیه نیز نداشته باشد، باید عقلا اطاعت از دستورات حاکم جامعه را لازم بداند. و الا جامعه مبتلا به آنارشیسم و هرج و مرج خواهد شد.
- [سایر] مرجع تقلید با ولی فقیه چه تفاوتی دارد؟
- [آیت الله خامنه ای] در صورت تعارض فتوای ولی امر مسلمین با فتوای مرجعی در مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وظیفه شرعی مسلمانان چیست؟ آیا معیاری برای تفکیک احکام صادره از طرف مراجع تقلید و ولی فقیه وجود دارد؟ مثلاً اگر نظر مرجع تقلید با نظر ولی فقیه در مسأله موسیقی اختلاف داشته باشد، متابعت از کدامیک از آنان واجب و مجزی است؟ به طور کلی احکام حکومتی که در آن نظر ولی فقیه بر فتوای مراجع تقلید برتری دارد، کدام است؟
- [سایر] فتوای مرجع تقلید با حکم ولی فقیه چه تفاوتی دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] فرق بین مرجع تقلید و ولی فقیه چیست؟
- [سایر] تفاوت دستورات ولی فقیه با دستور یک مرجع تقلید در چیست؟
- [سایر] در موارد تعارض بین نظر ولی فقیه با نظر مرجع تقلید چه باید کرد؟
- [سایر] در تعارض بین نظریه ولی فقیه و مرجع تقلید، مقلّد باید از نظر کدامیک تبعیت کند؟
- [سایر] آیا اعلام اول ماه از شئون مرجع تقلید است یا از شئون ولی فقیه؟
- [سایر] اگر نظر مرجع تقلید با نظر ولی فقیه متفاوت باشد، آیا مشروعیت ولایت فقیه زیر سوال نمی رود؟
- [سایر] کسی که به فتوای مرجع زنده بر تقلید میت باقی است، آیا باید خمس را به همان مرجعی که با اجازه او بر تقلید میت باقی است بدهد؟ یا باید به ولی فقیه بپردازد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر کسی بخواهد وجوهات شرعیّه¬ی خود را به مجتهدی که از او تقلید نمی کند بدهد در صورتی جایز است که مرجع تقلیدش اجازه دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] 21 مسائلی را که از مرجع اول تقلید کرده بر تقلید او باقی بماند و همچنین مسائلی که از مرجع دوم تقلید کرده و بقیه را به فتوای مجتهدی حی عمل کند.
- [آیت الله بهجت] کسی که مقلد مرجعی بوده و بعد از وفات او به فتوای مرجعی دیگر به تقلید اول باقی بوده، پس از وفات مرجع دوم، در صورت جواز بقاء، تنها در مسائلی که طبق فتوای مجتهد اول عمل کرده می تواند باقی بماند . و اگر چند مرجع داشته و بعد از وفات هر کدام طبق موازین از دیگری تقلید کرده و با اجازه بعدی بر تقلید باقی مانده و در نتیجه از هر مجتهد چند مسأله عمل کرده است، در آن مسائل می تواند بر تقلید مجتهدین قبلی باقی بماند . ولی در هرصورت در مسائلی که عمل نکرده باید به فتوای مجتهد زنده عمل کند.
- [آیت الله جوادی آملی] .در صورت احتمال زوال برخی از شرایط صحت تقلید, یا احتمال عوض شدن فتوای مرجع, میتوان به فتوای سابق او عمل کرد و جستجو لازم نیست؛ چنانچه بعداً ثابت شود که فتوای مرجع تقلید یا شرایط او عوض شده بود, باید نسبت به گذشته, مطابق فتوای جدید یا فتوای مرجع جدید عمل کرد.
- [آیت الله بهجت] فقها حیات را شرط می دانند؛ یعنی می گویند برای ابتدای تقلید باید از مجتهد زنده تقلید کرد . اما اگر مرجع تقلید انسان از دنیا رفت ، در این که آیا می تواند بر تقلید او باقی بماند یا باید به مجتهد زنده مراجعه نماید، اختلاف است ؛ پس اگر کسی دراین مسأله مجتهد بود، طبق نظر خودش عمل می کند ؛ و گرنه طبق نظر مجتهد زنده اَعلَم عمل می نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .مرجع تقلید باید مجتهد، زنده،بالغ، عاقل، مرد، شیعه دوازده امامی، حلالزاده و عادل باشد و در فهمیدن احکام خدا از منابع دینی، هیچ مجتهدی از او داناتر ( یعنی ماهرتر) نباشد و بنا بر احتیاط لازم، مبتلا به حب دنیا نباشد. جواز تقلید زنان از زن مجتهدی که هیچ مجتهدی از او اعلم نباشد، بعید نیست.
- [آیت الله بهجت] شخصی که مقلد مرجعی بوده و بعد از وفات او بر طبق نظر مرجعی دیگر بر تقلید باقی مانده، ولی در بعضی از فتاوی ( از قبیل بلاد کبیره و شب مهتاب یا هرمسأله دیگر ) به مرجع دوم عدول کرده، بعد از وفات مرجع دوم، در صورت بقاء، نمی تواند در این مسائل به مرجع اول برگردد ولی می تواند به تقلید مرجع دوم باقی باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] تقلید در احکام; عمل نمودن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که: مرد بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده، زنده و عادل باشد و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه ای بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره داشته باشد. و احتیاط واجب آن است که مرجع تقلید حریص به دنیا نباشد و لازم است از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنی در فهمیدن حکم خدا از همه مجتهدین عصر خودش عالمتر باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر در مسأله به فتوای مرجع تقلیدی عمل کرد و بعد از وفات وی در همان مسأله به فتوای مجتهد مطلق زنده رفتار نمود، دوباره نمیتواند آن را برابر فتوای مرجع متوفّا انجام دهد, مگر آنکه مجتهد مطلقِ زنده, در آنمسأله, فقط احتیاط کرده و مقلّد مدتی برابر آن عمل کرده باشد; در این حال, مقلّد میتواند دوباره به فتوای مرجع متوفّا رفتار کند.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.