دو مقدمه عرض می شود و در پی آن راه حلی برای مشکل خدمتتان تقدیم می کنیم: 1- نارسایی و محدودیت در عقل انسان: در نیاز انسان به دین و وحی دقت کنید. انسان چرا نیاز به وحی الهی دارد؟ اگر معتقدید که: انسان موجودی فراتر از زندگی هفتاد ساله دنیاست و عوالم دیگری غیر از عالم ماده وجود دارد و استعدادهای فراوان انسان برای پوسیدن و به زیر خاک رفتن نیست، متوجه خواهید شد که دانش بشری نارسایی های فراوانی دارد. (نارسایی با غلط بودن فرق می کند) چون حداقل از تاثیر اعمال و رفتار خود در عوالمی که نسبت به ما غیب هستند، هیچ خبری نداریم! و برای جبران این نواقص، چاره جز چنگ زدن به عالم مطلق(خدای متعال) نداریم و باید به دامان وحی پناه ببریم. 2- امکان اشتباه در فهم انسان: بسیاری از مطالبی که ما تصور می کنیم فهم عقلانی است و با معیار قرار دادن آنها، بعضی از احکام دینی برایمان غیر قابل هضم می شود، در واقع اصلا عقلانی نیستند. برای دریافتن این نکته می توانید به این دقت کنید که انسان ها در مسائل فکری با یکدیگر اختلافات بسیاری دارند، در حالی که همه آن ها عقل دارند و هر کدام نیز نظر خود را صد در صد مطابق عقل معرفی می کند. چگونه ممکن است فهم عقلی واضح و روشن باشد اما به دو شکل کاملا متناقض خودنمایی کند؟ پس باید این احتمال را همیشه مد نظر داشته باشیم که شاید آنچه عقلانی می دانیم، اصلا عقلانی نباشد. به هر حال فلاسفه در جامعه انسانی، بیش از همه مدعی عقل باشند، در حالی که در دنیا انواع و اقسام فلسفه ها وجود دارد که اصلا با یکدیگر قابل جمع نیستند و تضادهای فراوانی نیز دارند و همین نکته برای هر متاملی اثبات می کند که ما دچار خطا می شویم و چیزی که عقلانی نیست، عقلانی تصور می کنیم. ما از دو نکته ای که در بالا ذکر شد، بی ارزش بودن عقل و فهم انسان را نتیجه نمی گیریم! بلکه تامل و دقت بیشتر در فهم های خود را لازم می دانیم. که باید فهم های خود را به اندازه درجه وضوحشان مرتب کنیم. شاید ما یک ضرب 5 رقمی در 5 رقمی انجام دهیم و در درست حل کردن آن اطمینان نیز داشته باشیم. و حتی چند بار نیز عملیات ضرب را تکرار کنیم و دقیقا به همان جواب قبلی برسیم. اما آیا وضوح نتیجه این ضرب، هرگز به اندازه وضوح 2*2=4 می رسد؟ و سپس هرگز یک فهم با درجه وضوح کمتر را بر یک فهم با درجه وضوح بیشتر ترجیح ندهیم. کسی که در گوشه گوشه هستی، خدا را باچشم عقل دیده، چگونه می تواند با شک در یک حکم جزئی، به انکار خدا و دین برسد؟ (الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ ... ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا؛[آل عمران/7] قسمتی از قرآن، آیات (محکم) [صریح و روشن] است که اساس این کتاب می باشد و قسمتی از آن، (متشابه) است ... در حالی که تأویل آن را جز خدای نمی داند. و آنان که قدم در دانش استوار کرده اند می گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست.)
بنده می خواهم ایمانی صد در صد داشته باشم، اما بعضی احکام دینی برایم قابل هضم نیست! چه کنم؟
دو مقدمه عرض می شود و در پی آن راه حلی برای مشکل خدمتتان تقدیم می کنیم:
1- نارسایی و محدودیت در عقل انسان:
در نیاز انسان به دین و وحی دقت کنید. انسان چرا نیاز به وحی الهی دارد؟ اگر معتقدید که: انسان موجودی فراتر از زندگی هفتاد ساله دنیاست و عوالم دیگری غیر از عالم ماده وجود دارد و استعدادهای فراوان انسان برای پوسیدن و به زیر خاک رفتن نیست، متوجه خواهید شد که دانش بشری نارسایی های فراوانی دارد. (نارسایی با غلط بودن فرق می کند) چون حداقل از تاثیر اعمال و رفتار خود در عوالمی که نسبت به ما غیب هستند، هیچ خبری نداریم! و برای جبران این نواقص، چاره جز چنگ زدن به عالم مطلق(خدای متعال) نداریم و باید به دامان وحی پناه ببریم.
2- امکان اشتباه در فهم انسان:
بسیاری از مطالبی که ما تصور می کنیم فهم عقلانی است و با معیار قرار دادن آنها، بعضی از احکام دینی برایمان غیر قابل هضم می شود، در واقع اصلا عقلانی نیستند. برای دریافتن این نکته می توانید به این دقت کنید که انسان ها در مسائل فکری با یکدیگر اختلافات بسیاری دارند، در حالی که همه آن ها عقل دارند و هر کدام نیز نظر خود را صد در صد مطابق عقل معرفی می کند. چگونه ممکن است فهم عقلی واضح و روشن باشد اما به دو شکل کاملا متناقض خودنمایی کند؟ پس باید این احتمال را همیشه مد نظر داشته باشیم که شاید آنچه عقلانی می دانیم، اصلا عقلانی نباشد. به هر حال فلاسفه در جامعه انسانی، بیش از همه مدعی عقل باشند، در حالی که در دنیا انواع و اقسام فلسفه ها وجود دارد که اصلا با یکدیگر قابل جمع نیستند و تضادهای فراوانی نیز دارند و همین نکته برای هر متاملی اثبات می کند که ما دچار خطا می شویم و چیزی که عقلانی نیست، عقلانی تصور می کنیم.
ما از دو نکته ای که در بالا ذکر شد، بی ارزش بودن عقل و فهم انسان را نتیجه نمی گیریم! بلکه تامل و دقت بیشتر در فهم های خود را لازم می دانیم.
که باید فهم های خود را به اندازه درجه وضوحشان مرتب کنیم. شاید ما یک ضرب 5 رقمی در 5 رقمی انجام دهیم و در درست حل کردن آن اطمینان نیز داشته باشیم. و حتی چند بار نیز عملیات ضرب را تکرار کنیم و دقیقا به همان جواب قبلی برسیم. اما آیا وضوح نتیجه این ضرب، هرگز به اندازه وضوح 2*2=4 می رسد؟ و سپس هرگز یک فهم با درجه وضوح کمتر را بر یک فهم با درجه وضوح بیشتر ترجیح ندهیم.
کسی که در گوشه گوشه هستی، خدا را باچشم عقل دیده، چگونه می تواند با شک در یک حکم جزئی، به انکار خدا و دین برسد؟
(الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ ... ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا؛[آل عمران/7] قسمتی از قرآن، آیات (محکم) [صریح و روشن] است که اساس این کتاب می باشد و قسمتی از آن، (متشابه) است ... در حالی که تأویل آن را جز خدای نمی داند. و آنان که قدم در دانش استوار کرده اند می گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست.)
- [سایر] معنای حکومت دینی چیست؟ حاکمیت متدینان؛ اجرای احکام دینی یا برآمدن همه ارکان حکومت از دین؟
- [سایر] احکام دینی زیادی دچار شبهه شده اند، به طور کلی در مقابل این شبهات چه کنیم؟
- [سایر] در حکومت دینی، نظر و رأی مردم مهمتر است یا احکام دین؟
- [سایر] آیا کسی که در آموختن احکام دینی مورد نیاز خود کوتاهی میکند، گناهکار است؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا کسی که در آموختن احکام دینیِ مورد نیاز خود کوتاهی می کند، گناهکار است؟
- [آیت الله بهجت] آیا خوردن دست پخت همسر که تقیّدی به نماز و احکام دینی ندارد، جایز است؟
- [سایر] چرا خداوند برای انسان ها احکام دینی صادر فرموده است آیا خود انسان ها نمی توانند قانون اجتماعی وضع کنند؟
- [سایر] شیوه نشر احکام و معارف دینی از زمان ائمه (علیهم السلام) تا به امروز چگونه بوده است ؟
- [سایر] با توجه به این که انسان اهل تفکر و اندیشه است، تقلید در احکام دینی چه ضرورت دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر بچه ممیّزی که آشنای به احکام دینی است، نماز میّت را به طور صحیح بخواند، کافی است یا نه؟
- [آیت الله جوادی آملی] .بنا بر احتیاط واجب برای یاد دادن احکام واجبِ نماز مزد نگیرند و مسئول اموال بیت المال باید نیاز یاد دهنده احکام واجب نماز را برطرف نماید. دریافت مزد برای یاد دادن احکام مستحبِ نماز, جایز است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بر کاسب لازم است احکام خرید و فروش را در موارد محلّ ابتلاء یاد بگیرد، تا در اثر ندانستن احکام، به حرام گرفتار نشود، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده: کسی که میخواهد خرید و فروش کند، باید احکام آن را یاد بگیرد و اگر پیش از یاد گرفتن احکام آن خرید و فروش کند، به واسطه گرفتار شدن معاملههای باطل و شبههناک به هلاکت میافتد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان دوّم در روز جمعه بِدْعَتْ وحرام است . احکام نمازجمعه
- [آیت الله خوئی] شخص کاسب سزاوار است احکام خرید و فروش در موارد محل ابتلاء را یاد بگیرد چنانچه از حضرت صادق (ع) روایت شده است: کسی که میخواهد خرید و فروش کند، باید احکام آن را یاد بگیرد و اگر پیش از یاد گرفتن احکام آن، خرید و فروش کند، به واسطة معاملههای باطل و شبههناک به هلاکت میافتد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] در زمان غائب بودن امام7 مستحبّ است بعد از نماز عید فطر و قربان دو خطبه بخوانند و بهتر است که در خطبه عید فطر، احکام زکاْ فطره و در خطبه عید قربان احکام قربانی را بگویند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر جبیره، تمام صورت یا تمام یکی از دستها را فرا گرفته باشد باز احکام جبیره جاری، و وضوی جبیره ای کافی است، ولی اگر بیشتر اعضای وضو را گرفته باشد، احکام جبیره جاری نمی باشد و باید تیمم نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در زمان غائب بودن امام (ع) مستحب است بعد از نماز عید فطر و قربان دو خطبه بخوانند. و بهتر است که در خطبه عید فطر احکام زکاه فطره و در خطبه عید قربان احکام قربانی را بگویند.
- [آیت الله بروجردی] در زمان غائب بودن امام مستحب است بعد از نماز عید فطر و قربان دو خطبه بخوانند و بهتر است که در خطبة عید فطر احکام زکات فطره و در خطبة عید قربان احکام قربانی را بگویند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] بر هر مسلمانی واجب است احکام معاملات را به مقداری که معمولاً مورد احتیاج او است یاد بگیرد و بر علما واجب است این احکام را به مردم بیاموزند.