معنای حکومت دینی چیست؟ حاکمیت متدینان؛ اجرای احکام دینی یا برآمدن همه ارکان حکومت از دین؟ (حکومت دینی) آن است که هماهنگ باتعالیم دینی و بر اساس (دین) باشد و دست کم در هیچ زمینهای، با آموزههای دینی ناسازگار ننماید. البته در این بحث، (دین اسلام) محور سخن است؛ نه هر دینی. برای درک دقیق معنای حکومت دینی، توجه به نکات زیر سودمند است: یکم. بیتردید دینداریِ حاکمان و کارگزاران امری بایسته و لازم است، اما بدون رعایت احکام و قواعد دینی درتدوین و اجرای قوانین، کافی نیست؛ زیرا حکومت دینی، به معنای نظام (دین مدار) است. بنابراین نمیتواند احکام و دستورهای الهی را زیر پا نهد. پس التزام به احکام الهی، از ویژگیهای اساسی وجداییناپذیر حکومت دینی است. قرآن مجید پشت پازنندگان به این اصل را کافر خوانده، میفرماید: (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)؛مائده (5)، آیه 44. دوم. آیا افزون بر رعایت احکام الهی، ساختار و ارکان حکومت نیز باید تماماً برگرفته از دین باشد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید گستره سیاسی دین بررسی شود؛ یعنی، باید مشخص گردد، دین در حوزه (سیاست)، چه ارمغانی برای بشر آورده است؟ آیا تنها به ذکر پارهای از تعالیم و هنجارهای مربوط به مناسبات سیاسی و اجتماعی - بدون ارائه شکلی ویژه از حکومت - بسنده کرده است؟ یا به نوعی خاص از حکومت با ساختاری ویژه و نیز به چگونگی شکلگیری و انتقال قدرت سیاسی توجّه دارد؟ بنابر دیدگاه دوم، فقط بهکارگیری هنجارها و عدم ستیز با آنها، برای دینی خواندن حکومت کافی نیست و حکومت دینیِ مطلوب، نظامی است که همه ارکان و ابعادش، برگرفته از دین و سازگار با آن باشد. با مراجعه به نصوص دینی و سیره پیشوایان معصوم(ع) در مییابیم که اسلام، هر گونه حکومتی را بر نمیتابد. واپسین آیین آسمانی، حکومتی را تأیید میکند که: 1. حاکمانش، دارای ویژگیها و صلاحیتهای معیّن و تعریف شده در نصوص دینی باشند. 2. آنان از راههای معین - نصب الهی و مقبولیت مردمی - قدرت رابه دست گیرند. 3. در حکومتداری، شیوهها و هنجارهای تبیین شده، در منابع دینی را رعایت کنند. این بدان معنا نیست که تمام ساختار و ارکان حکومت، به نحو ثابت و انعطافناپذیری، در دین مشخّص گردیده است. مراد آن است که اصول و زیر ساخت هایی اساسی و مشخص، در دین وجود دارد که حکومت با آنها ماهیت و چهرهای ویژه مییابد و از دیگر نظامهای سیاسی متمایز میشود. برای مثال یکی از شاخصههای اصلی حکومت اسلامی (ولایت) معصوم و نایب او بر جامعه، از طریق نصب الهی است؛ ولی پارهای از خصوصیات مربوط به ساختار و ارکان حکومت، متناسب با مقتضیات زمان و مکان و گسترده و پیچیده شدن نهادهای اداری - اجتماعی و گسترش دایره وظایف و خدمات دولتی، انعطافپذیر است؛ یعنی، مثلاً میتوان حکومت اسلامی را به صورت متمرکز یا نامتمرکز تشکیل داد. سوّم. حکومت دینی، مراتب و درجاتی دارد. مرتبه عالی و ایده آل آن، این است که همه امور و ارکانش، مبتنی بر دین و هماهنگ با آن باشد؛ ولی وقتی تأسیس دولت تمام عیار دینی، ممکن نیست، باید مرتبه نازلتر آن را اجرا کرد. مرتبه نازل یا بدل اضطراری حکومت دینی، حکومتی است که در آن احکام و قوانین دینی رعایت شود؛ هر چند کل نظام از تعالیم دینی برنیامده و در رأس آن حاکم منصوب از سوی خداوند قرار نگرفته باشد. البته چنین حکومتی، تنها در صورت عدم امکان تأسیس (دولت کامل) اسلامی، روا است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/500008)
معنای حکومت دینی چیست؟ حاکمیت متدینان؛ اجرای احکام دینی یا برآمدن همه ارکان حکومت از دین؟
معنای حکومت دینی چیست؟ حاکمیت متدینان؛ اجرای احکام دینی یا برآمدن همه ارکان حکومت از دین؟
(حکومت دینی) آن است که هماهنگ باتعالیم دینی و بر اساس (دین) باشد و دست کم در هیچ زمینهای، با آموزههای دینی ناسازگار ننماید. البته در این بحث، (دین اسلام) محور سخن است؛ نه هر دینی. برای درک دقیق معنای حکومت دینی، توجه به نکات زیر سودمند است:
یکم. بیتردید دینداریِ حاکمان و کارگزاران امری بایسته و لازم است، اما بدون رعایت احکام و قواعد دینی درتدوین و اجرای قوانین، کافی نیست؛ زیرا حکومت دینی، به معنای نظام (دین مدار) است. بنابراین نمیتواند احکام و دستورهای الهی را زیر پا نهد. پس التزام به احکام الهی، از ویژگیهای اساسی وجداییناپذیر حکومت دینی است. قرآن مجید پشت پازنندگان به این اصل را کافر خوانده، میفرماید:
(وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)؛مائده (5)، آیه 44.
دوم. آیا افزون بر رعایت احکام الهی، ساختار و ارکان حکومت نیز باید تماماً برگرفته از دین باشد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید گستره سیاسی دین بررسی شود؛ یعنی، باید مشخص گردد، دین در حوزه (سیاست)، چه ارمغانی برای بشر آورده است؟ آیا تنها به ذکر پارهای از تعالیم و هنجارهای مربوط به مناسبات سیاسی و اجتماعی - بدون ارائه شکلی ویژه از حکومت - بسنده کرده است؟ یا به نوعی خاص از حکومت با ساختاری ویژه و نیز به چگونگی شکلگیری و انتقال قدرت سیاسی توجّه دارد؟
بنابر دیدگاه دوم، فقط بهکارگیری هنجارها و عدم ستیز با آنها، برای دینی خواندن حکومت کافی نیست و حکومت دینیِ مطلوب، نظامی است که همه ارکان و ابعادش، برگرفته از دین و سازگار با آن باشد.
با مراجعه به نصوص دینی و سیره پیشوایان معصوم(ع) در مییابیم که اسلام، هر گونه حکومتی را بر نمیتابد. واپسین آیین آسمانی، حکومتی را تأیید میکند که:
1. حاکمانش، دارای ویژگیها و صلاحیتهای معیّن و تعریف شده در نصوص دینی باشند.
2. آنان از راههای معین - نصب الهی و مقبولیت مردمی - قدرت رابه دست گیرند.
3. در حکومتداری، شیوهها و هنجارهای تبیین شده، در منابع دینی را رعایت کنند.
این بدان معنا نیست که تمام ساختار و ارکان حکومت، به نحو ثابت و انعطافناپذیری، در دین مشخّص گردیده است. مراد آن است که اصول و زیر ساخت هایی اساسی و مشخص، در دین وجود دارد که حکومت با آنها ماهیت و چهرهای ویژه مییابد و از دیگر نظامهای سیاسی متمایز میشود.
برای مثال یکی از شاخصههای اصلی حکومت اسلامی (ولایت) معصوم و نایب او بر جامعه، از طریق نصب الهی است؛ ولی پارهای از خصوصیات مربوط به ساختار و ارکان حکومت، متناسب با مقتضیات زمان و مکان و گسترده و پیچیده شدن نهادهای اداری - اجتماعی و گسترش دایره وظایف و خدمات دولتی، انعطافپذیر است؛ یعنی، مثلاً میتوان حکومت اسلامی را به صورت متمرکز یا نامتمرکز تشکیل داد.
سوّم. حکومت دینی، مراتب و درجاتی دارد. مرتبه عالی و ایده آل آن، این است که همه امور و ارکانش، مبتنی بر دین و هماهنگ با آن باشد؛ ولی وقتی تأسیس دولت تمام عیار دینی، ممکن نیست، باید مرتبه نازلتر آن را اجرا کرد.
مرتبه نازل یا بدل اضطراری حکومت دینی، حکومتی است که در آن احکام و قوانین دینی رعایت شود؛ هر چند کل نظام از تعالیم دینی برنیامده و در رأس آن حاکم منصوب از سوی خداوند قرار نگرفته باشد. البته چنین حکومتی، تنها در صورت عدم امکان تأسیس (دولت کامل) اسلامی، روا است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/500008)
- [سایر] در حکومت دینی، نظر و رأی مردم مهمتر است یا احکام دین؟
- [سایر] آیا حکومت دینی، فقط با حاکمیت فقیه یا روحانیون ممکناست؟
- [سایر] فرق بین حکومت دینی و دین حکومتی (دین دولتی) چیست؟
- [سایر] دنیوی کردن دین یا دینی کردن حکومت و سیاست؟
- [آیت الله سبحانی] اکثر فقهای امامیه معتقدند اخذ اجرت برای تعلیم احکام دین جایز نیست. از طرفی وظیفه ی علما یا قضات، تعلیم و اجرای احکام است آیا گرفتن مبالغی از مردم یا از دولت برای این افراد جایز است؟
- [سایر] اگر تشکیل حکومت و اجرای دین وظیفه انبیاء الهی باشد، حسّ مسؤولیت مردم از بین نمیرود؟
- [سایر] اگر دین، امری فردی تلقی شود و حکومت، امری اجتماعی، آیا در این فرض حکومت دینی قابل تصور است؟
- [سایر] نقش اقتصاد و روابط و قوانین اقتصادی جدید، در حکومت دینی تا چه اندازه قابل قبول است؟ آیا قوانین و روابط اقتصادی، در شیوه و اجرای حکومت دینی تأثیرگذار است؟
- [سایر] نقش ارکان نظام در اجرای صحیح قانون اساسی چیست؟
- [سایر] چرا وقتی نماز جمعه که از واجبات است در زمان غیبت دیگر واجب نیست، چرا بقیه احکام یا عبادت ها نیز که نیاز به ایجاد حکومت برای اجرای آنهاست نیز چنین حالتی نداشته باشند و در زمان غیبت واجب بودنشان برداشته شود، چگونه است؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند و همراهی نمودن با آنها در ظلم و ستم، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی نمی تواند برای یاد دادن واجبات نماز، مزد بگیرد (بنابراحتیاط واجب) اما برای مستحبات مانعی ندارد، مگر این که از شعائر دین باشد یا حفظ احکام الهی منوط به تعلیم آن گردد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . بر مسلمانان واجب است در صورتی که در مدارس و دانشگاه ها و دانشکده های علوم و صنایع مورد احتیاج عموم، طبق آداب و سنن و رعایت احکام اسلام به تعداد کافی نباشد، خودشان مستقیماً به تأسیس این گونه مدارس و دانشگاه ها بر اساس تعالیم مقدسه اسلام و اجرای برنامه های دینی، اقدام نمایند و مهما امکن طوری ترتیب بدهند که از تمام طبقات هر کس استعدادش بیشتر است بتواند به تحصیل ادامه دهد.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر چیزی از واجبات نماز را عمداً کم و زیاد کند نماز او باطل است، اما اگر به واسطه ندانستن مسأله باشد اگر آن جزء از ارکان نماز است، نماز باطل می شود و اگر غیر ارکان است، نمازش صحیح است به شرط این که جاهل قاصر باشد، یعنی دسترسی برای یادگرفتن مسأله نداشته باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .بنا بر احتیاط واجب برای یاد دادن احکام واجبِ نماز مزد نگیرند و مسئول اموال بیت المال باید نیاز یاد دهنده احکام واجب نماز را برطرف نماید. دریافت مزد برای یاد دادن احکام مستحبِ نماز, جایز است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.