دختری 15 ساله هستم که عاشق پسری شدم که چهارسال ازخودم بزرگتر است. در اوایل هیچ حسی نسبت به او نداشتم، ولی بعدا که متوجه علاقه اش به خودم شدم، کم کم عاشقش شدم. من خیلی دوسش دارم اما متاسفانه یک ماه پیش مرتکب یک اشتباه شدم. داستان آنجا شروع شد که یک شب پسرعمویم به من گفت خیلی دوستت دارم و برای رسیدن به تو هرکاری میکنم وبه هیچ عنوان از تو نمیگذرم پس توهم دوستم داشته باش! وبعد گریه کرد. متاسفانه احساساتم تحریک شد وپیش خودم فکر کردم برای دلخوش کردنش بهتر است روزی یک بار زنگ بزنم بزنم وبا وی صحبت کنم و همین کار را کردم. اما اشتباه کردم چون این کار موجب شد که حسش به من بیش تر شود اما من دوستش ندارم. حتی یک ذره. حال نمیدانم چطور این رابطه احمقانه وبهتره بگویم عشق یکطرفه را تمام کنم؟ طوری که آسیبی به وی نرسد دلم نمیخواهد دلش بشکند. میترسم که دوست پسرم متوجه شود و فکر دیگری درباره ام بکند وحتی ترکم کند. با عرض سلام و تحیت خدمت جنابعالی در خصوص موضوع مذکور چند نکته قابل بیان است؛ _ لازم است هدف خود را از ارتباط با جنس مخالف روشن کنید و شفاف کنید که آیا اهداف شما در اینگونه روابط تامین می شود یا خیر؟ چه نسبتی میان هزینه هایی که ممکن است متحمل شوید با آنچه که به دست می آوربد وجود دارد؟ _ دختران معمولا به خاطر ضعف اعتماد به نفس، نیاز به حامی و پاسخ به خلاء های عاطفی، حس رقابت و به انگیزه ازدواج با پسران طرح رفاقت می ریزند اما پسران مبتنی بر سرگرمی و با انگیزه های جنسی موضوع رو پیگیری می کنند، همین ویژگی است که باعث می شود همزمان با چندین دختر ارتباط داشته باشند و در عین حال نزد هریک بگویند تنها تو را دوست دارم و با فرد دیگری ارتباط ندارم! _ حتی اگر هم انگیزه ای برای ازدواج باشد، ظاهرا اینگونه است که شرایط شما برای ازدواج هموار نیست. لذا ممکن است ارتباط شما سالیانی ادامه داشته باشد و ازدواج شما با یکدیگر در ابهام بماند. ممکن است شما به وی وابسته شوید اما به هزار و یک دلیل زمینه ازدواج شما فراهم نشود. این امر علاوه بر مشکلات عاطفی ممکن است رضایت از زندگی و فرصتهای دیگر را برای ازدواج از شما سلب کند. _ در صورتی که قصد ازدواج با وی را نداشته باشید، باز هم هزینه های مطرح شده، به شما تحمیل خواهد شد. با لحاظ این نکات شایسته است از تجارب تلخ دیگران استفاده کنید و نیازهای خود را طرق سالم برطرف کنید. لازم است هم ارتباط با این فرد را قطع کنید و هم با پسر عموی خود. آنچه که مهم است آینده و سلامت شما است. پس آینده و سلامت خود را به خاطر دیگران از دست ندهید.
دختری 15 ساله هستم که عاشق پسری شدم که چهارسال ازخودم بزرگتر است. در اوایل هیچ حسی نسبت به او نداشتم، ولی بعدا که متوجه علاقه اش به خودم شدم، کم کم عاشقش شدم. من خیلی دوسش دارم اما متاسفانه یک ماه پیش مرتکب یک اشتباه شدم. داستان آنجا شروع شد که یک شب پسرعمویم به من گفت خیلی دوستت دارم و برای رسیدن به تو هرکاری میکنم وبه هیچ عنوان از تو نمیگذرم پس توهم دوستم داشته باش! وبعد گریه کرد. متاسفانه احساساتم تحریک شد وپیش خودم فکر کردم برای دلخوش کردنش بهتر است روزی یک بار زنگ بزنم بزنم وبا وی صحبت کنم و همین کار را کردم. اما اشتباه کردم چون این کار موجب شد که حسش به من بیش تر شود اما من دوستش ندارم. حتی یک ذره. حال نمیدانم چطور این رابطه احمقانه وبهتره بگویم عشق یکطرفه را تمام کنم؟ طوری که آسیبی به وی نرسد دلم نمیخواهد دلش بشکند. میترسم که دوست پسرم متوجه شود و فکر دیگری درباره ام بکند وحتی ترکم کند.
با عرض سلام و تحیت خدمت جنابعالی
در خصوص موضوع مذکور چند نکته قابل بیان است؛
_ لازم است هدف خود را از ارتباط با جنس مخالف روشن کنید و شفاف کنید که آیا اهداف شما در اینگونه روابط تامین می شود یا خیر؟ چه نسبتی میان هزینه هایی که ممکن است متحمل شوید با آنچه که به دست می آوربد وجود دارد؟
_ دختران معمولا به خاطر ضعف اعتماد به نفس، نیاز به حامی و پاسخ به خلاء های عاطفی، حس رقابت و به انگیزه ازدواج با پسران طرح رفاقت می ریزند اما پسران مبتنی بر سرگرمی و با انگیزه های جنسی موضوع رو پیگیری می کنند، همین ویژگی است که باعث می شود همزمان با چندین دختر ارتباط داشته باشند و در عین حال نزد هریک بگویند تنها تو را دوست دارم و با فرد دیگری ارتباط ندارم!
_ حتی اگر هم انگیزه ای برای ازدواج باشد، ظاهرا اینگونه است که شرایط شما برای ازدواج هموار نیست. لذا ممکن است ارتباط شما سالیانی ادامه داشته باشد و ازدواج شما با یکدیگر در ابهام بماند. ممکن است شما به وی وابسته شوید اما به هزار و یک دلیل زمینه ازدواج شما فراهم نشود. این امر علاوه بر مشکلات عاطفی ممکن است رضایت از زندگی و فرصتهای دیگر را برای ازدواج از شما سلب کند.
_ در صورتی که قصد ازدواج با وی را نداشته باشید، باز هم هزینه های مطرح شده، به شما تحمیل خواهد شد.
با لحاظ این نکات شایسته است از تجارب تلخ دیگران استفاده کنید و نیازهای خود را طرق سالم برطرف کنید.
لازم است هم ارتباط با این فرد را قطع کنید و هم با پسر عموی خود. آنچه که مهم است آینده و سلامت شما است. پس آینده و سلامت خود را به خاطر دیگران از دست ندهید.
- [سایر] پسری را دوست دارم و او را برای ازدواج انتخاب کردم؛ اما نمیدانم که آیا او هم به من علاقه دارد یا نه. با این عشق یکطرفه چه کنم؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا وکیل خودش می تواند یکطرفه از ادامه کار خودداری کند؟
- [سایر] حقیقت عشق چیست و چگونه می توان عشق حقیقی را از عشق غیرحقیقی باز شناخت؟
- [سایر] عشق انسانی چیست؟تفاوت عشق دروغین با واقعی در چیه؟چگونه انسان بفهمد که عاشق واقعی شده؟آیا آدمی اجازه عشق دارد؟عشق حتما باید به ازدواج ختم بشه؟
- [سایر] از چه راهی عشق مجازی را به عشق الهی و حقیقی تبدیل کنیم؟
- [سایر] چه کنیم که به همان میزان که عشق می ورزیم، به ما نیز عشق بورزند؟
- [سایر] آیا طرز تلقی دنیای غرب از عشق با تصور مردم مشرق زمین از عشق تفاوت دارد؟
- [سایر] سلام ای رفته ز چشم و جا گرفته در دل دردی ست که بی تو زندگی باید کرد ببخشید آقای مرادی وقت نکردم بیام. مشکلی برام پیش اومد.خیلی ناراحت شدم که نتونستم به موقع سالگرد برادر بزرگوارتون رو تسلیت بگم...بازهم به خودتون تسلیت عرض می کنم. مصیبت سختی است. خداوند صبر بدهد. این چند بیت را تقدیم می کنم: عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور عشق گاهی شور رستن در گیاه عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه ""عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی رمز هوشیاریست در مستی می"" عشق گاهی معجز قلب مریض رویش سبزینه ای در برگ ریز عشق گاهی شرم خورشید است در قاب غروب روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب عشق گاهی هق هق آرام اما بی صدا اشک ریز ذکر محبوب است در پیش خدا عشق گاهی طعم وصلت می دهد مزه ی شیرین وحدت می دهد عشق گاهی شوری هجران دوست تلخی هرگز ندیدن های اوست عشق گاهی یک سفر در شط شب عشق پاورچین نجوای دو لب عشق گاهی مشق های کودکیست حس بودن با خدا در سادگیست عشق گاهی کیمیای زندگیست عشق در گل راز ناپژمردگیست عشق گاهی بوی رفتن می دهد صوت شبناک تو را سر می دهد عشق گاهی نغمه ای در گوش شب عادتی شیرین به نجوای دو لب عشق گاهی می نشیند روی بام گاه با صد میل می افتد به دام عشق گاهی سر به روی شانه ای اشک ریز آخر افسانه ای عشق گاهی هم حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند عشق گاهی نو بهاری گاه پاییزی سرخ زرد! گاه لبخندی به لب های تو گاهی کوه درد عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد درون دست خویش گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش عشق گاهی راز پروانه است پیرامون شمع گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع عشق گاهی بوی یاس رازقی ساقدوش خانه ی بن بست یاد مادری عشق گاهی هم خجالت می کشد دستمال تر به پیشانی عالم می کشد عشق گاهی ناقه ی اندیشه ها را پی کند هفت منزل را تا رسیدن بی صبوری طی کند عشق گاهی هم نجاتت می دهد سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد عشق گاهی در عصا پنهان شود گاه بر آتش گلستان می شود عشق گاهی رود را خواهد شکافت فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت عشق گاهی خارج از ادراک هاست طعنه ی لولاک بر افلاک هاست عشق گاهی استخوانی در گلوست زخم مسماریست در پهلوی دوست عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز گاه در چشمان مشکی اشک ریز عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند گاه میل لیلی اش با جام مجنون می کند عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای عشق گاهی چاه را منزل کند یوسفین دل را مطاع دل کند عشق گاهی هم به خون آغشته شد با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد عشق را گو هرچه می خواهد شود با تو اما عشق پیدا می شود بی تو اما عشق کی معنا شود...؟ ببخشید خداحافظ
- [آیت الله خامنه ای] جایی که ساکن هستیم، بیشتر اوقات آب به واحد ما نمی رسد. مجبوریم موتور پمپ حبابی را دقیقاً سر راه لوله آب نصب کنیم، تا هرگاه آب ضعیف بود آنرا پمپاژ کند. مدتی است متوجه شدم که موتور دارای شیر یکطرفه است و هربار حباب خود را پر کرده و زمانی که آب را به بالا پمپاژ می کند، توسط شیر یکطرفه خود، آب شهر را قطع می کند در اینصورت آب لوله ما کُر است یا خیر؟
- [سایر] اسباب عشق کدام است؟