در ماه ذیقعده سال ششم، پیامبر (ص) در خواب دید با یارانش به مکه رفته و به انجام حج عمره در کعبه موفق گشتهاند. پیامبر به دنبال آن از مسلمانان و قبایل اطراف مدینه دعوت کرد با او برای انجام عمره به مکه بروند.اکثریت مهاجر و انصار مدینه همراه پیامبر از مدینه بیرون رفتند. پیامبر به (ذیالحلیفة) (اکنون (مسجد شجره) در آن است) رسید، جامه احرام پوشید و بر هفتاد شتر نشانه قربانی زد و از جلو راند تا به قریش بفهماند که او تنها برای انجام حج عمره و طواف کعبه آمده است. در دو منزلی مکه، مردی بنام بشیر، در گزارش وضعیت مکه به پیامبر گفت: قریش برای جلوگیری از شما همگی همراه خانوادهشان از شهر خارج شده تا نگذارند شما مکه بیایید و خالدبن ولید با دویست نفر پیشاپیش تا (کراع الغمیم) آمدهاند. پیامبر فرمود: (وای بر قریش که هستی خود را با کینه توزیها از دست دادهاند. من در راه این دین آن قدر میجنگم تا خدا آن را پیروز گرداند یا کشته شوم!) سپس فرمود: کیست تا ما را از راهی ببرد که با قریش برخورد نکنیم؟ مردی این کار را بر عهده گرفت سپس مهار شتر پیامبر را به دست گرفت و پس از عبور از راههای دشوار تا روستای (حدیبیه) در نزدیکی مکه رفتند. ناگهان شتر از رفتن ایستاد و پیامبر فرمود: من امروز هر پیشنهاد قریش مبنی بر مراعات خویشاوندی را میپذیرم. رفت و آمد فرستادگان قریش قریشیان، آمدن مسلمانان به مکه را برای خود ننگ میدانستند. وقتی چند نفر از بزرگان قریش نزد پیامبر (ص) آمده هدف او را از سفر به مکه میپرسیدند پیامبر پاسخ همه را به یک گونه میداد و میفرمود: (ما برای زیارت کعبه و انجام عمره آمدهایم سپس این شتران را قربانی کرده گوشت آنها را برای شما وامیگذاریم و بازمیگردیم!) عروة بن مسعود ثقفی، وقتی از نزد پیامبر(ص) برگشت، به قریش گفت: (من به دربار فرمانروایان ایران و روم و حبشه رفتهام و چنین احترامی که پیروان محمد از او میکنند در دربارهای آنها ندیدهام و او را تسلیم شما نخواهند کرد.) قریشیان، مکرز بن حفص را با گروهی فرستادند تا مسلمانی را دستگیر کرده و با گروگانگیری بتوانند خواسته خود را بر مسلمانان بقبولانند، اما مکرز و همراهان به دست مسلمانان اسیر شدند و پیامبر دستور داد آنها را آزاد کنند. پیامبر (ص)، به عمر فرمود: نزد قریش برو و هدف ما را از سفر به مکه، به آنها برسان. عمر که از قریش بر جان خود میترسید گفت: بهتر است عثمان را بفرستی که خویشانی در مکه دارد و میتوانند از او حمایت کنند. پیامبر (ص)، عثمان را به مکه فرستاد و عثمان در پناه پسر عمویش (ابان بن سعید) پیام پیامبر را به قریش رساند. قریش گفتند: ما نمیگذاریم محمد طواف کعبه کند ولی خودت میتوانی طواف کنی؟ عثمان گفت:تا پیامبر طواف نکند من طواف نمیکنم. قریشیان او را در مکه زندانی کردند. بیعت رضوان به مسلمانان خبر رسید که عثمان را کشتهاند! پیامبر فرمود: از زیر این درخت برنخیزم تا تکلیفم را با قریش معلوم سازم و به دنبال آن از مسلمانان برای دفاع از اسلام بیعت گرفت که این بیعت را (بیعت شجره) گفتهاند. پیامبر با عمل به قریشیان فهماند که اگر سر جنگ داشته باشند او نیز آماده جنگ خواهد شد. تنظیم صلحنامه توسط فرستاده قریش قریش پس از مشورتهای زیاد، سهیل بن عمرو را فرستاد تا صلحنامهای بین پیغمبر و او بسته شود. پس از مذاکرات، مواد زیر نوشته شد: 1) از این تاریخ به بعد، جنگ تا ده سال میان طرفین ترک شود. 2) اگر کسی از قریشیان که تحت قیمومیت و ولایت دیگری است بدون اجازه سرپرست خود به نزد محمد آمد مسلمانان او را به سرپرست او بازگردانند ولی باز گرداندن مسلمانان از مکه به مدینه، الزامی نیست. 3) پیمان بستن قبایل عرب با یکی از دو طرف آزاد است و از طرف قریش، الزام و تهدیدی در این کار انجام نشود. 4) محمد و پیروانش باید امسال از رفتن به مکه صرف نظر کنند و سال آینده میتوانند برای زیارت کعبه و عمره به مکه بیایند مشروط بر آن که سه روز بیشتر در مکه نمانند و به جز شمشیر در غلاف، اسلحهای با خود نیاورند. 5) طرفین راههای تجاربی را برای همدیگر آزاد بگذارند و مزاحمتی برای یکدیگر فراهم نکنند. 6) تبلیغ اسلام در مکه آزاد باشد و مسلمانان مکه بتوانند آزادانه مراسم مذهبی خود را انجام دهند و کسی حق سرزنش و آزار آنها را نداشته باشد. پس از امضای قرارداد، قبیله خزاعه، هم پیمان پیامبر و قبیله بکر، همپیمان قریش شد و قبیله بکر با شبیخون به قبیله خزاعه، مقدمه نقض قرارداد را فراهم ساخت و سبب شد تا پیامبر در سال هشتم با لشکری برای دفاع از قبیله خزاعه به سوی مکه حرکت کند. این قرارداد، پیروزی بزرگی برای مسلمانان به ارمغان آورد، چنانکه به گفته بسیاری از مفسران، سوره فتح در همین رویداد ناز ل شد. از زهری نقل شده است: (برای مسلمانان، پیروزیای بزرگتر از صلح حدیبیه نبود، زیرا مسلمانان پیوسته در جنگ با مشرکان بودند و از آن پس با خیالی آسوده به دینآموزی و دفع دشمنان دیگر و گسترش اسلام در جزیرة العرب و قارهها و سرزمینهای دیگر پرداختند و عموم مورخان، نامهنگاری پیامبر را به سران جهان برای پذیرش اسلام و رویدادهای بعدی را پس از صلح حدیبیه دانستهاند.) پیروزی دیگری این قرارداد برای مسلمانان آن بود که تازه مسلمانان در مکه میتوانستند آزادانه مراسم دینی را انجام دهند و به تبلیغ اسلام در مکه و اطراف آن بپردازند و افراد بسیاری را مسلمان کنند. منبع: زندگانی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)،سید هاشم رسولی محلاتی
در ماه ذیقعده سال ششم، پیامبر (ص) در خواب دید با یارانش به مکه رفته و به انجام حج عمره در کعبه موفق گشتهاند. پیامبر به دنبال آن از مسلمانان و قبایل اطراف مدینه دعوت کرد با او برای انجام عمره به مکه بروند.اکثریت مهاجر و انصار مدینه همراه پیامبر از مدینه بیرون رفتند.
پیامبر به (ذیالحلیفة) (اکنون (مسجد شجره) در آن است) رسید، جامه احرام پوشید و بر هفتاد شتر نشانه قربانی زد و از جلو راند تا به قریش بفهماند که او تنها برای انجام حج عمره و طواف کعبه آمده است.
در دو منزلی مکه، مردی بنام بشیر، در گزارش وضعیت مکه به پیامبر گفت: قریش برای جلوگیری از شما همگی همراه خانوادهشان از شهر خارج شده تا نگذارند شما مکه بیایید و خالدبن ولید با دویست نفر پیشاپیش تا (کراع الغمیم) آمدهاند.
پیامبر فرمود:
(وای بر قریش که هستی خود را با کینه توزیها از دست دادهاند. من در راه این دین آن قدر میجنگم تا خدا آن را پیروز گرداند یا کشته شوم!)
سپس فرمود: کیست تا ما را از راهی ببرد که با قریش برخورد نکنیم؟
مردی این کار را بر عهده گرفت سپس مهار شتر پیامبر را به دست گرفت و پس از عبور از راههای دشوار تا روستای (حدیبیه) در نزدیکی مکه رفتند.
ناگهان شتر از رفتن ایستاد و پیامبر فرمود: من امروز هر پیشنهاد قریش مبنی بر مراعات خویشاوندی را میپذیرم.
رفت و آمد فرستادگان قریش
قریشیان، آمدن مسلمانان به مکه را برای خود ننگ میدانستند. وقتی چند نفر از بزرگان قریش نزد پیامبر (ص) آمده هدف او را از سفر به مکه میپرسیدند پیامبر پاسخ همه را به یک گونه میداد و میفرمود:
(ما برای زیارت کعبه و انجام عمره آمدهایم سپس این شتران را قربانی کرده گوشت آنها را برای شما وامیگذاریم و بازمیگردیم!)
عروة بن مسعود ثقفی، وقتی از نزد پیامبر(ص) برگشت، به قریش گفت:
(من به دربار فرمانروایان ایران و روم و حبشه رفتهام و چنین احترامی که پیروان محمد از او میکنند در دربارهای آنها ندیدهام و او را تسلیم شما نخواهند کرد.)
قریشیان، مکرز بن حفص را با گروهی فرستادند تا مسلمانی را دستگیر کرده و با گروگانگیری بتوانند خواسته خود را بر مسلمانان بقبولانند، اما مکرز و همراهان به دست مسلمانان اسیر شدند و پیامبر دستور داد آنها را آزاد کنند.
پیامبر (ص)، به عمر فرمود: نزد قریش برو و هدف ما را از سفر به مکه، به آنها برسان. عمر که از قریش بر جان خود میترسید گفت: بهتر است عثمان را بفرستی که خویشانی در مکه دارد و میتوانند از او حمایت کنند.
پیامبر (ص)، عثمان را به مکه فرستاد و عثمان در پناه پسر عمویش (ابان بن سعید) پیام پیامبر را به قریش رساند.
قریش گفتند: ما نمیگذاریم محمد طواف کعبه کند ولی خودت میتوانی طواف کنی؟
عثمان گفت:تا پیامبر طواف نکند من طواف نمیکنم. قریشیان او را در مکه زندانی کردند.
بیعت رضوان
به مسلمانان خبر رسید که عثمان را کشتهاند! پیامبر فرمود: از زیر این درخت برنخیزم تا تکلیفم را با قریش معلوم سازم و به دنبال آن از مسلمانان برای دفاع از اسلام بیعت گرفت که این بیعت را (بیعت شجره) گفتهاند.
پیامبر با عمل به قریشیان فهماند که اگر سر جنگ داشته باشند او نیز آماده جنگ خواهد شد.
تنظیم صلحنامه توسط فرستاده قریش
قریش پس از مشورتهای زیاد، سهیل بن عمرو را فرستاد تا صلحنامهای بین پیغمبر و او بسته شود. پس از مذاکرات، مواد زیر نوشته شد:
1) از این تاریخ به بعد، جنگ تا ده سال میان طرفین ترک شود.
2) اگر کسی از قریشیان که تحت قیمومیت و ولایت دیگری است بدون اجازه سرپرست خود به نزد محمد آمد مسلمانان او را به سرپرست او بازگردانند ولی باز گرداندن مسلمانان از مکه به مدینه، الزامی نیست.
3) پیمان بستن قبایل عرب با یکی از دو طرف آزاد است و از طرف قریش، الزام و تهدیدی در این کار انجام نشود.
4) محمد و پیروانش باید امسال از رفتن به مکه صرف نظر کنند و سال آینده میتوانند برای زیارت کعبه و عمره به مکه بیایند مشروط بر آن که سه روز بیشتر در مکه نمانند و به جز شمشیر در غلاف، اسلحهای با خود نیاورند.
5) طرفین راههای تجاربی را برای همدیگر آزاد بگذارند و مزاحمتی برای یکدیگر فراهم نکنند.
6) تبلیغ اسلام در مکه آزاد باشد و مسلمانان مکه بتوانند آزادانه مراسم مذهبی خود را انجام دهند و کسی حق سرزنش و آزار آنها را نداشته باشد.
پس از امضای قرارداد، قبیله خزاعه، هم پیمان پیامبر و قبیله بکر، همپیمان قریش شد و قبیله بکر با شبیخون به قبیله خزاعه، مقدمه نقض قرارداد را فراهم ساخت و سبب شد تا پیامبر در سال هشتم با لشکری برای دفاع از قبیله خزاعه به سوی مکه حرکت کند.
این قرارداد، پیروزی بزرگی برای مسلمانان به ارمغان آورد، چنانکه به گفته بسیاری از مفسران، سوره فتح در همین رویداد ناز ل شد.
از زهری نقل شده است:
(برای مسلمانان، پیروزیای بزرگتر از صلح حدیبیه نبود، زیرا مسلمانان پیوسته در جنگ با مشرکان بودند و از آن پس با خیالی آسوده به دینآموزی و دفع دشمنان دیگر و گسترش اسلام در جزیرة العرب و قارهها و سرزمینهای دیگر پرداختند و عموم مورخان، نامهنگاری پیامبر را به سران جهان برای پذیرش اسلام و رویدادهای بعدی را پس از صلح حدیبیه دانستهاند.)
پیروزی دیگری این قرارداد برای مسلمانان آن بود که تازه مسلمانان در مکه میتوانستند آزادانه مراسم دینی را انجام دهند و به تبلیغ اسلام در مکه و اطراف آن بپردازند و افراد بسیاری را مسلمان کنند.
منبع:
زندگانی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)،سید هاشم رسولی محلاتی
- [سایر] چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مشرکین پیمان حدیبیه را امضاء کردند ؟
- [سایر] کاتب صلح حدیبیه در منابع شیعه و سنی چه کسی معرفی شده و نظر زهری در این ارتباط چیست؟
- [آیت الله خامنه ای] خواهشمند است بفرمایید آیا زائران ایرانی بیت اللّه الحرام در موسم حج و یاعمره می توانند از میقات حدیبیّه محرم شوند؟ و آیا حدیبیّه نیز مانند سایر مواقیت از قبیل میقات شجره و جحفه می باشد یا خیر؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا زائران ایرانی بیت الله الحرام در موسم حج و یا عمره می توانند از میقات حدیبیه محرم شوند؟ و آیا حدیبیه نیز مانند سایر مواقیت از قبیل میقات شجره و جحفه می باشد؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا میتوان در حال اختیار، برای عمره تمتّع از حدیبیه یا جعرانه یا تنعیم مُحرم شد و به جُحفه نرفت؟
- [سایر] ماجرای غدیر چگونه بود؟
- [سایر] ماجرای فدک چیست؟
- [سایر] ماجرای شهدای فخ چیست؟
- [سایر] انگیزه ی غصب فدک چه بود؟
- [سایر] ماجرای مناظره فضال و ابو حنیفه چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] لازم نیست صیغه صلح به عربی خوانده شود، بلکه با هر لفظی که بفهماند باهم صلح وسازش کردهاند، صحیح است.
- [آیت الله بهجت] بنابر اظهر، صلح عقد مستقلی است و در احکام و شرایط، تابع سایر عقود نیست، و فرقی نمیکند که صلح بعد از نزاع انجام گیرد و یا اصلاً نزاعی در بین نباشد بنابر اظهر. ولی لازم است در عقد صلح حرامی را حلال و یا حلالی را حرام نکنند، که در این صورت صلح، صحیح و نافذ نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مالش را به دیگری صلح میکند، باید ممیّز و عاقل بوده و قصد صلح داشته باشد و کسی او را مجبور نکرده باشد و سفیه و مفلّس هم نباشد (توضیح این دو کلمه در مسأله 2153 گذشت). ممیّز عاقل و کسی که او را مجبور کردهاند و سفیه و مفلّس میتوانند برای دیگری عقد صلح را بخوانند و صلح ممیّز یا سفیه با اذن یا اجازه ولیّ و نیز صلح مفلّس با اذن یا اجازه طلبکاران صحیح است.
- [آیت الله بهجت] لازم نیست صیغه صلح به عربی خوانده شود، بلکه با هر لفظ یا فعلی که بفهماند با هم صلح و سازش کردهاند صحیح است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر چیزی را که به صلح گرفته معیوب باشد، میتواند صلح را به هم بزند، ولی اگربخواهد تفاوت قیمت صحیح ومعیوب را بگیرد، بنابر احتیاط اشکال دارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیزی را که به صلح گرفته معیوب باشد می تواند صلح را به هم بزند ولی اگر بخواهد تفاوت قیمت صحیح و معیوب را بگیرد اشکال دارد
- [آیت الله نوری همدانی] لازم نیست صیغة صلح به عربی خوانده شود ، بلکه با هر لفظی که بفهماند با هم صلح و سازش کرده اند صحیح است .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر چیزی را که به صلح گرفته معیوب باشد ، می تواند صلح را بهم بزند ، ولی نمی تواند تفاوت قیمت صحیح و معیوب را بگیرد .
- [آیت الله سبحانی] اگر چیزی را که به صلح گرفته معیوب باشد، می تواند صلح را به هم بزند، ولی نمی تواند تفاوت قیمت صحیح و معیوب را بگیرد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر چیزی را که به صلح گرفته معیوب باشد، می تواند صلح را به هم بزند، ولی اگر بخواهد تفاوت قیمت صحیح و معیوب را بگیرد اشکال دارد.