ابوبکر و عمر و عثمان در بهشت هستند یا جهنم؟ با روایات توضیح دهید. من شیعه هستم کاملا رک و راست جوابم رو بدهید. یقینا بهشت و جهنم دست ما نیست که کسی را به بهشت ببریم یا به جهنم، و جستجوی چنین مطلبی نیز گرهی از کار ما نمی گشاید. آنچه برای ما در درجه اول اهمیت است این است که خداوند متعال معیارهایی در اختیار ما قرار داده است که از آن طرق بدانیم چه کسانی را تبعیت کنیم یا تبعیت نکنیم ما مکلفیم که در مورد مدعیان امامت و رهبری دینی و سیاسی جامعه مسلمین تحقیق کنیم تا ببینیم که از نظر موازین الهی چه کسانی صلاحیت این امر مهم را داشته اند. در معتبرترین کتاب حدیثی اهل سنت آمده است که: پیامبر(ص) در آخرین روزهای عمرش در جمعی که عمر خطاب نیز در بیان آنها بود فرمود: دوات و کاغذی بیاورید که برای شما نامه ای بنویسم که بعد از آن دیگر گمراه نشوید. پس عمر گفت: مریضی بر پیامبر غلبه کرده است در حالی که قرآن در نزد شماست. قرآن برای ما کافی است. پس اختلاف کردند و بین اصحاب تخاصم پدید آمد. برخی گفتند کاغذی بیاورید که رسول خدا نامه ای بنویسد که بعد از آن گمراه نشوید و برخی دیگر همان را می گفتند که عمر گفت. زمانی که اختلاف بالا گرفت، پیامبر(ص) فرمود: ( برخیزید و بیرون بروید.)(صحیح بخاری، ج7، ص9، صحیح مسلم، ج5، ص 76 و ...) نصب امام علی (ع) در غدیر خم و احادیٍث به خوبی راه و بیراهه را می نماید و ما بر اساس آن می توانیم راه حق را از کژ راهه باز شناسیم. بیان مکرر ثقلین از زبان پیامبر بیانگر استراتژی پایدار و همیشگی امت اسلامی است و موضعگیری جریان خلافت در برابر پیامبر مغایر صریح آیات شریفه قرآن از جمله این آیه است که می فرماید: ( ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی؛ پیامبر)=(ص) از روی هوا و هوس سخن نمی گوید سخن او نیست مگر وحی ای که به او نازل می شود)(نجم/3و4).و با آیه ( ما اتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا؛ آنچه را که رسول خدا بر شما می آورد بگیرید و از آنچه نهی می کند خودداری کنید.)(حشر/7) و فرمود: ( و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول فان تولوا فان الله لایحب الکافرین؛ بگو از خدا و رسول او اطاعت کنید و اگر سرپیچی کنید خداوند کافران را دوست نمی دارد)(آل عمران/32).و نیز این که: ( ای کسانی که ایمان آورده اید صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر(ص) نبرید و با او بلند سخن نگویید همان گونه که با همدیگر سخن می گویید این عمل باعث نابودشدن اعمال می شود در حالی که شما نمی فهمید.(حجرات/2) از طرف دیگر بر اساس روایات متواتر علی(ع) همواره همراه قرآن است و از آن جدا نمی شود پس اگر علی(ع) در این مورد اشتباه ابن کثیر از علمای بزرگ اهل سنت از پیامبر(ص) نقل کرده که فرموده است:( الحق مع علی)(البدایه و النهایه، ج7، ص398) همچنین نقل کرده که (رحم الله علیا دارالحق معه حدیث دار؛ همانا خدا مورد رحمت خود قرار می دهد علی را، حق هواره با علی می گردد هر جا که علی می گردد) . نیز طبق حدیث متواتر غدیر پیامبر(ص) در حق علی(ع) فرمود: ( اللهم وال من والاه و عاد من عاده و نصر من نصره و اخذل من خذله)(مسند احمدبن حنبل، ج1، ص119، سنن ابن ماجه، ج1، ص43 و المستدرک حاکم، ج3، ص109) بنابراین دوست علی(ع) دوست خدا و دشمن علی(ع)، دشمن خدا است و هر که او را یاری کند، خدا او را یاری می کند و هر که او را خوار کند خدا خوارش می سازد.بنابر این راه و بیراهه روشنند و این ما را بس. جهت مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید: - آن گاه هدایت شوم، تألیف دکتر تیجانی - شبهای پیشاور - سایت www.valiasr-ag.com
ابوبکر و عمر و عثمان در بهشت هستند یا جهنم؟ با روایات توضیح دهید. من شیعه هستم کاملا رک و راست جوابم رو بدهید.
ابوبکر و عمر و عثمان در بهشت هستند یا جهنم؟ با روایات توضیح دهید. من شیعه هستم کاملا رک و راست جوابم رو بدهید.
یقینا بهشت و جهنم دست ما نیست که کسی را به بهشت ببریم یا به جهنم، و جستجوی چنین مطلبی نیز گرهی از کار ما نمی گشاید. آنچه برای ما در درجه اول اهمیت است این است که خداوند متعال معیارهایی در اختیار ما قرار داده است که از آن طرق بدانیم چه کسانی را تبعیت کنیم یا تبعیت نکنیم ما مکلفیم که در مورد مدعیان امامت و رهبری دینی و سیاسی جامعه مسلمین تحقیق کنیم تا ببینیم که از نظر موازین الهی چه کسانی صلاحیت این امر مهم را داشته اند.
در معتبرترین کتاب حدیثی اهل سنت آمده است که: پیامبر(ص) در آخرین روزهای عمرش در جمعی که عمر خطاب نیز در بیان آنها بود فرمود: دوات و کاغذی بیاورید که برای شما نامه ای بنویسم که بعد از آن دیگر گمراه نشوید. پس عمر گفت: مریضی بر پیامبر غلبه کرده است در حالی که قرآن در نزد شماست. قرآن برای ما کافی است. پس اختلاف کردند و بین اصحاب تخاصم پدید آمد. برخی گفتند کاغذی بیاورید که رسول خدا نامه ای بنویسد که بعد از آن گمراه نشوید و برخی دیگر همان را می گفتند که عمر گفت. زمانی که اختلاف بالا گرفت، پیامبر(ص) فرمود: ( برخیزید و بیرون بروید.)(صحیح بخاری، ج7، ص9، صحیح مسلم، ج5، ص 76 و ...)
نصب امام علی (ع) در غدیر خم و احادیٍث به خوبی راه و بیراهه را می نماید و ما بر اساس آن می توانیم راه حق را از کژ راهه باز شناسیم.
بیان مکرر ثقلین از زبان پیامبر بیانگر استراتژی پایدار و همیشگی امت اسلامی است و موضعگیری جریان خلافت در برابر پیامبر مغایر صریح آیات شریفه قرآن از جمله این آیه است که می فرماید: ( ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی؛ پیامبر)=(ص) از روی هوا و هوس سخن نمی گوید سخن او نیست مگر وحی ای که به او نازل می شود)(نجم/3و4).و با آیه ( ما اتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا؛ آنچه را که رسول خدا بر شما می آورد بگیرید و از آنچه نهی می کند خودداری کنید.)(حشر/7) و فرمود: ( و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول فان تولوا فان الله لایحب الکافرین؛ بگو از خدا و رسول او اطاعت کنید و اگر سرپیچی کنید خداوند کافران را دوست نمی دارد)(آل عمران/32).و نیز این که: ( ای کسانی که ایمان آورده اید صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر(ص) نبرید و با او بلند سخن نگویید همان گونه که با همدیگر سخن می گویید این عمل باعث نابودشدن اعمال می شود در حالی که شما نمی فهمید.(حجرات/2)
از طرف دیگر بر اساس روایات متواتر علی(ع) همواره همراه قرآن است و از آن جدا نمی شود پس اگر علی(ع) در این مورد اشتباه ابن کثیر از علمای بزرگ اهل سنت از پیامبر(ص) نقل کرده که فرموده است:( الحق مع علی)(البدایه و النهایه، ج7، ص398) همچنین نقل کرده که (رحم الله علیا دارالحق معه حدیث دار؛ همانا خدا مورد رحمت خود قرار می دهد علی را، حق هواره با علی می گردد هر جا که علی می گردد) .
نیز طبق حدیث متواتر غدیر پیامبر(ص) در حق علی(ع) فرمود: ( اللهم وال من والاه و عاد من عاده و نصر من نصره و اخذل من خذله)(مسند احمدبن حنبل، ج1، ص119، سنن ابن ماجه، ج1، ص43 و المستدرک حاکم، ج3، ص109) بنابراین دوست علی(ع) دوست خدا و دشمن علی(ع)، دشمن خدا است و هر که او را یاری کند، خدا او را یاری می کند و هر که او را خوار کند خدا خوارش می سازد.بنابر این راه و بیراهه روشنند و این ما را بس.
جهت مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید:
- آن گاه هدایت شوم، تألیف دکتر تیجانی
- شبهای پیشاور
- سایت www.valiasr-ag.com
- [سایر] علت ازدواج پیامبر(ص) با دختران ابوبکر و عمر ... چیست؟ و آیا دو دخترش را به عثمان داد؟
- [سایر] چرا اهل سنت در کتب خود به عمر و ابوبکر و عثمان (رضی الله) ولی به علی علیه السلام (کرم الله وجهه) خطاب می کنند؟
- [سایر] آیا در جنگ کربلا روز عاشورا امام حسین(علیه السلام) فرزندانی به نامهای عمر و عثمان و ابوبکر داشتهاند که شهید شدهاند؟
- [سایر] چرا آن بدعتهایی را که عمر و ابوبکر کرده بودند مردم با آنها مخالفت نکردند؟ و چرا با عثمان مخالفت کردند و براو قیام کردند؟
- [سایر] بر اساس نامه ششم نهج البلاغه، امام علی(ع) در نامه ای به معاویه، خلافت ابوبکر، عمر و عثمان را مورد رضایت پروردگار می داند! آیا این موضوع با تفکر شیعیان در تعارض نیست؟
- [سایر] نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر و عمر و عثمان چگونه بوده از طرف چه کسی انتخاب شده اند و آیا در قرآن و حدیث دلیلی که به خلافت ایشان اشاره بکند وجود دارد یا نه؟
- [سایر] روایت عمر و ابوبکر سید شیوخ بهشتند، حقیقت دارد؟
- [سایر] اطلاعاتی در مورد پدر ابوبکر و عمر میخواستم و اینکه ابوبکر و عمر چه نسبتی با هم داشتند؟
- [سایر] اهل سنت در باب فضیلت صحابه که میخواهند صحبت کنند، به خصوص در مورد ابوبکر و عمر و عثمان، به بیعت رضوان استناد میکنند و ادعای رضایت الهی از این افراد را دارند. لطفا توضیح دهید.
- [سایر] آیا این حقیقت دارد که در زمان تدفین پیغمبر (ص) به غیر از خانواده ایشان یعنی حضرت فاطمه (ص) و حضرت علی (ص) کس دیگری وجود نداشته و اشخاصی مثل ابوبکر، عثمان و عمر مشغول تعیین جانشین بودهاند؟
- [آیت الله مظاهری] قرآن شریف و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) مؤمن واقعی را کسی میداند که وفای به عهد کند و خلف وعده نداشته باشد. و خلف وعده اقسامی دارد: الف) تخلّف از عقود و شروطی که در اسلام لازم الوفاست، نظیر بیع و شرا و شروط در ضمن عقد بلکه مطلق شروط، و این قسم تخلّف علاوه بر اینکه حرام است، ضمانآور نیز میباشد، مثلاً اگر خانهای را فروخته باشد و در ضمن عقد شرط کرده باشد که مثلاً یک ماه پس از فروش در آن خانه بنشیند، اگر مشتری تخلّف از آن شرط نمود و خانه را پیش از اتمام یک ماه تصرّف کرد، علاوه بر اینکه کار حرامی انجام داده، تصّرف او نیز غصب و حرام است، و اگر خانه در این مدّت خراب شود یا آسیب ببیند ضامن است، همانگونه که اگر فروشنده از تسلیم خانه پس از اتمام یک ماه خودداری کند، علاوه بر حرمت، ضامن نیز میباشد و باید مشتری را راضی کند. ب) تخلّف از وعدههایی که موجب زیان و ضرر شود، نظیر اینکه وعده بدهد که مثلاً شام به خانه کسی برود و او غذا تهیه ببیند و افرادی را برای احترام او دعوت نموده باشد. این قسم از تخلّف وعده گرچه ضمانآور نیست، ولی علاوه بر اینکه خلاف انسانیّت است، از نظر شرعی نیز حرام است. ج) تخلّف از وعدهای که موجب زیان و ضرر مالی نشود، ولی ضرر آبرویی و نظیر آن داشته باشد، نظیر مثالی که گذشت، در صورتی که تنها ضرر آبرویی داشته باشد نه ضرر مالی، این قسم از تخلّف وعده گرچه ضمان ندارد، ولی حرام است و انسان واقعی از این کارها نمیکند. د) تخلّف از وعدهای که موجب اتلاف عمر میشود، نظیر اینکه وعده کند مثلاً در وقت معیّنی در کلاس درس حاضر شود، ولی تخلّف کند و در آن وقت معیّن نرود و یا اصلًا نرود. این قسم علاوه بر اینکه خلاف انسانیّت است حرام نیز میباشد، ولی برای اینکه وقت دیگران را تضییع نموده ضامن نیست. ه) تخلّف از وعدهای که موجب ضرر مالی یا ضرر آبرویی و یا تضییع عمر نیست، این قسم تخلّف وعده اگرچه حرام نیست و ضمانآور نیز نمیباشد، ولی کاشف از این است که مؤمن واقعی نیست: صفحه 398 (الْمُؤْمِنُ اذا وَعَدَ وَفی)[1] (انسان با ایمان هنگامی که وعده کرد، وفا میکند.) و از نظر کمال نیز نقص دارد و از این جهت مورد ملامت عقلا میباشد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام خیانت است که به مرتکب آن خائن گفته میشود و در روایات سلب اسلام و سلب ولایت از او شده است، و آن اقسامی دارد: الف) خیانت به خدای متعال و رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمّه اطهار(سلاماللهعلیهم)، و آن مراتب و مصادیقی دارد و از موارد آن، که از گناهان بزرگ شمرده شده است، کشف اسرار نظامی و سیاسی و اقتصادی و اداری حکومت اسلامی است. و بعضی از مصادیق دیگر آن، نظیر مصرف بیجا یا به هدر دادن نِعم الهی مانند عقل و اعضا و جوارح و مال و عمر که در نزد ما امانت است، هر چند گناه نیست، ولی یک مسلمان واقعی باید به اندازه قدرتش از آن پرهیز کند. ب) خیانت در عرض و ناموس مسلمانان که گناهش در حدّ کفر است. ج) خیانت در امانت که آن هم گناهش بزرگ است، علاوه بر اینکه حقّالنّاس نیز میباشد. د) خیانت در معاملات نظیر غش در معامله و فریبدادن طرف معامله و نقض عقود لازمه و نقض عهود و بیعتها و شروط و امثال اینها و این قسم نیز گناهش بزرگ و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، حقّالنّاس و ضمانآور نیز میباشد. ه) نقض عهد و نذر و قسم با خدای متعال که این قسم از خیانت علاوه بر اینکه گناه است، کفّاره نیز دارد و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، آن مال یا حقّ بر ذمّه او خواهد بود. و) خیانت در مشورت، و همه مراتب و مصادیق این قسم گناه است، ولی بعضی از موارد آن نظیر خیانت در امر ازدواج و خیانت در مهمّ امور، گناهش در حدّ کفر است. ز) خیانت در اسرار، و این قسم از خیانت نظیر کشف اسرار نظام اسلامی، گناهش بسیار بزرگ است و اگر اشاعه فحشا باشد، از نظر قرآن عذاب دردناک در دنیا و آخرت دارد: (لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (برای آنان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است.)