ماجرای ازدواج زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر(ص) با زینب بنت جحش چه بود؟
در مورد ماجرای ازدواج زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر(صلی الله علیه و آله) با زینب بنت جحش، دختر عمه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نظر شما را به مطالب زیر جلب می کنم: زید بن حارثه کلبی، در قبیله کلیب به دنیا آمد. پدرش (حارثه) و مادرش (سعدی) نام داشت. وی در حالی که حدود هشت سال داشت برای دیدار از قبیله مادری خود به قبیله (بنی معن) رفت. در همان ایام قبیله بنی معن مورد هجوم دشمن قرار گرفت و جمعی از افراد قبیله، از جمله زید، به اسارت دشمن در آمدند. اندکی بعد زید در بازار مشهور عکاظ در معرض فروش قرار گرفت و حکیم بن حزام او را برای عمه‌اش، حضرت خدیجه ، خریداری کرد. خدیجه نیز زید را به شوهرش، محمد صلی الله علیه و آله و سلم، بخشید. پیامبر که در آن هنگام هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود، بی درنگ زید را در راه خدا آزاد کرد و سپس وی را با مهر و ملاطفت در خانه خود نگه داشت. سال‌ها بعد، زید در موسم حج عده‌ای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامت خود را به پدر و مادرش رساند و گفت به پدرم بگویید که من در این اینجا نزد مهربانترین پدرها به سر می‌برم. پدر زید به محض اطلاع، بی‌درنگ به همراه عموی زید راهی مکه شد و به سرای محمد امین در آمد و گفت:(ای پسر عبدالمطلب! ای بزرگ زاده قریش! ما برای بردن فرزند خود، پیش تو آمده‌ایم. بر ما منت گذار، قیمت او را بستان و او را به ما بازگردان!) پیامبر در پاسخ فرمود:(زید را صدا کنید و اختیار را به خودش واگذارید. اگر شما را برگزید، بی‌هیچ بهایی از آن ِ شما باشد؛ ولی اگر مرا برگزید، من هرگز کسی را که حاضر نیست از من جدا شود، به بهایی نمی فروشم!) حارثه وقتی این بزرگواری را از پیامبر، خشنود شد و این داوری را از صمیم قلب پذیرفت. زید را آوردند و نظر وی را جویا شدند. او گفت:(هر چند اینان پدرم و بستگانم هستند، ولی من هیچ‌کس را بر تو ترجیح نخواهم داد. تو، ای محمد،همچون پدر و عمویم هستی.) رسول خدا وقتی این عمل را از پدر زید دید فرمود: ای مردم! بدانید که زید پسر من است و از آن به بعد زید را زید بن محمد می گفتند و پیامبر هم او را دوست می داشت و جزو اهل بیت پیامبر به شمار می رفت پس از اینکه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به رسالت مبعوث شد و چند سال از این ماجرا گذشت با نزول آیاتی از سوره احزاب این حکم منسوخ گردید و قرار شد پسر خوانده ‌ها را به نام پدران اصلی آنها بخوانند، خداوند در این رابطه می فرماید: (...وَمَا جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یهْدِی السَّبِیلَآنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه‌تر است ازدواج زید بن حارثه با زینب بنت جحش از محبتهایی که رسول خدا نسبت‌ به زید مبذول داشت آن بود که تصمیم گرفت‌ برای زید همسری اختیار کند.  وقتی که پیامبر مسأله خواستگاری را مطرح کرد، در آغاز زینب و برادرش چنین تصور کردند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای خودش می خواهد و هر دو هم راضی شدند ،ولی وقتی که فهمیدند برای زید بن حارثه خواستگاری می کند قبول نکردند و زینب گفت: من از او برترم در این باره آیه آمد و اعلام کرد که هیچ زن و مرد مؤمنی حق ندارد در برابر درخواست پیامبر از خود استقلال نشان بدهد،(وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا پس از نزول این آیه زینب و برادرش عبدالله رضایت دادند و زینب همسر زید شد و به این ترتیب، یکی از سنت های جاهلی و باطل مردم آن زمان، با این ازدواج باطل شد و مردم فهمیدند که از نظر اسلامی هیچگونه عیبی نیست در این که یک اشراف زاده با یک برده آزاد شده ازدواج کند.   پس از مدتی، این ازدواج روی عللی به طلاق منجر شد. عده‌ای گواه دیگر بر اینکه زید مقصر اصلی این جدایی بود اینکه وقتی پیامبر از تصمیم او برای طلاق دادن زینب آگاه شد ، زید را چنین خطاب قرار داد که: (   زینب که از زنان مهاجر و از خانواده‌ های شریف مکه بود و پس از طلاق در مدینه و دور از بستگان نزدیک و در شهر غربت به سر می‌ برد در اندوه و ماتم فرو رفت و چنانکه گفته‌ اند بسیار می ‌گریست و از آن سو خدای تعالی پیغمبر را مأمور ساخت برای از بین بردن سنت جاهلیت که ازدواج با زن پسر خوانده را مانند ازدواج با زن فرزند رسمی جایز نمی ‌دانستند، زینب را به ازدواج خویش در آورد، آنجا که می فرماید: (...فلما قضی زید منها وطراً زوجناکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطراً و کان امر الله مفعولاً   زینب، ایام عده طلاق را سپری کرد و پس از آن به وی بشارت داده شد، که خداوند سبحان، وی را به عقد پیامبر صلی الله علیه و آله درآورده است. در آن زمان، سی و پنج سال از عمرش گذشته بود و بنا به نقل علامه مجلسی، ازدواجشان مصادف بود با اوّل ذی القعده سال پنجم قمری در مدینه منوره. وی، در میان همسران پیامبر صلی الله علیه و آله افتخار می کرد که او را خدا به ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله درآورد و به آنان می گفت: (   پی نوشتها: [1]اسدالغابه،‌ ج 2‌، ص 281؛ اعیان الشیعه،‌ ج 2، ص 247؛ قاموس الرجال، ج 4، ص 540.. سفینه البحار، ماده زید.فروغ ابدیت، ج 2، ص 521..سوره احزاب،آیات 4و5. [4]. فروغ ابدیت، ص 521 به بعد.. المیزان، ج 16، ص 326، بحث روایی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 316. [6]. احزاب، آیه 36..احزاب، آیه 36.. سوره احزاب،آیه37. [9]. بحارالأنوار علامه مجلسی، ج 11، ص 178، و ج 98، ص 189 و ج 99، ص 35. [10]. همان، و تاریخ الطبری، ج 2، ص 231؛ المنتخب من ذیل المذیل طبری، ص 5. [11]. بحارالانوار، ج 11، ص 178.
عنوان سوال:

ماجرای ازدواج زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر(ص) با زینب بنت جحش چه بود؟


پاسخ:

در مورد ماجرای ازدواج زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر(صلی الله علیه و آله) با زینب بنت جحش، دختر عمه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نظر شما را به مطالب زیر جلب می کنم:

زید بن حارثه کلبی، در قبیله کلیب به دنیا آمد. پدرش (حارثه) و مادرش (سعدی) نام داشت. وی در حالی که حدود هشت سال داشت برای دیدار از قبیله مادری خود به قبیله (بنی معن) رفت. در همان ایام قبیله بنی معن مورد هجوم دشمن قرار گرفت و جمعی از افراد قبیله، از جمله زید، به اسارت دشمن در آمدند.

اندکی بعد زید در بازار مشهور عکاظ در معرض فروش قرار گرفت و حکیم بن حزام او را برای عمه‌اش، حضرت خدیجه ، خریداری کرد. خدیجه نیز زید را به شوهرش، محمد صلی الله علیه و آله و سلم، بخشید. پیامبر که در آن هنگام هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود، بی درنگ زید را در راه خدا آزاد کرد و سپس وی را با مهر و ملاطفت در خانه خود نگه داشت.

سال‌ها بعد، زید در موسم حج عده‌ای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامت خود را به پدر و مادرش رساند و گفت به پدرم بگویید که من در این اینجا نزد مهربانترین پدرها به سر می‌برم.

پدر زید به محض اطلاع، بی‌درنگ به همراه عموی زید راهی مکه شد و به سرای محمد امین در آمد و گفت:(ای پسر عبدالمطلب! ای بزرگ زاده قریش! ما برای بردن فرزند خود، پیش تو آمده‌ایم. بر ما منت گذار، قیمت او را بستان و او را به ما بازگردان!)

پیامبر در پاسخ فرمود:(زید را صدا کنید و اختیار را به خودش واگذارید. اگر شما را برگزید، بی‌هیچ بهایی از آن ِ شما باشد؛ ولی اگر مرا برگزید، من هرگز کسی را که حاضر نیست از من جدا شود، به بهایی نمی فروشم!)

حارثه وقتی این بزرگواری را از پیامبر، خشنود شد و این داوری را از صمیم قلب پذیرفت. زید را آوردند و نظر وی را جویا شدند.

او گفت:(هر چند اینان پدرم و بستگانم هستند، ولی من هیچ‌کس را بر تو ترجیح نخواهم داد. تو، ای محمد،همچون پدر و عمویم هستی.)

رسول خدا وقتی این عمل را از پدر زید دید فرمود: ای مردم! بدانید که زید پسر من است و از آن به بعد زید را زید بن محمد می گفتند و پیامبر هم او را دوست می داشت و جزو اهل بیت پیامبر به شمار می رفت

پس از اینکه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به رسالت مبعوث شد و چند سال از این ماجرا گذشت با نزول آیاتی از سوره احزاب این حکم منسوخ گردید و قرار شد پسر خوانده ‌ها را به نام پدران اصلی آنها بخوانند، خداوند در این رابطه می فرماید:

(...وَمَا جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یهْدِی السَّبِیلَآنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه‌تر است

ازدواج زید بن حارثه با زینب بنت جحش

از محبتهایی که رسول خدا نسبت‌ به زید مبذول داشت آن بود که تصمیم گرفت‌ برای زید همسری اختیار کند. 

وقتی که پیامبر مسأله خواستگاری را مطرح کرد، در آغاز زینب و برادرش چنین تصور کردند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای خودش می خواهد و هر دو هم راضی شدند ،ولی وقتی که فهمیدند برای زید بن حارثه خواستگاری می کند قبول نکردند و زینب گفت: من از او برترم

در این باره آیه آمد و اعلام کرد که هیچ زن و مرد مؤمنی حق ندارد در برابر درخواست پیامبر از خود استقلال نشان بدهد،(وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا

پس از نزول این آیه زینب و برادرش عبدالله رضایت دادند و زینب همسر زید شد و به این ترتیب، یکی از سنت های جاهلی و باطل مردم آن زمان، با این ازدواج باطل شد و مردم فهمیدند که از نظر اسلامی هیچگونه عیبی نیست در این که یک اشراف زاده با یک برده آزاد شده ازدواج کند.

  پس از مدتی، این ازدواج روی عللی به طلاق منجر شد. عده‌ای

گواه دیگر بر اینکه زید مقصر اصلی این جدایی بود اینکه وقتی پیامبر از تصمیم او برای طلاق دادن زینب آگاه شد ، زید را چنین خطاب قرار داد که: (
 
زینب که از زنان مهاجر و از خانواده‌ های شریف مکه بود و پس از طلاق در مدینه و دور از بستگان نزدیک و در شهر غربت به سر می‌ برد در اندوه و ماتم فرو رفت و چنانکه گفته‌ اند بسیار می ‌گریست و از آن سو خدای تعالی پیغمبر را مأمور ساخت برای از بین بردن سنت جاهلیت که ازدواج با زن پسر خوانده را مانند ازدواج با زن فرزند رسمی جایز نمی ‌دانستند، زینب را به ازدواج خویش در آورد، آنجا که می فرماید:

(...فلما قضی زید منها وطراً زوجناکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطراً و کان امر الله مفعولاً
 
زینب، ایام عده طلاق را سپری کرد و پس از آن به وی بشارت داده شد، که خداوند سبحان، وی را به عقد پیامبر صلی الله علیه و آله درآورده است. در آن زمان، سی و پنج سال از عمرش گذشته بود و بنا به نقل علامه مجلسی، ازدواجشان مصادف بود با اوّل ذی القعده سال پنجم قمری در مدینه منوره.

وی، در میان همسران پیامبر صلی الله علیه و آله افتخار می کرد که او را خدا به ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله درآورد و به آنان می گفت:

(
 
پی نوشتها:

[1]اسدالغابه،‌ ج 2‌، ص 281؛ اعیان الشیعه،‌ ج 2، ص 247؛ قاموس الرجال، ج 4، ص 540.. سفینه البحار، ماده زید.فروغ ابدیت، ج 2، ص 521..سوره احزاب،آیات 4و5.
[4]. فروغ ابدیت، ص 521 به بعد.. المیزان، ج 16، ص 326، بحث روایی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 316.
[6]. احزاب، آیه 36..احزاب، آیه 36.. سوره احزاب،آیه37.
[9]. بحارالأنوار علامه مجلسی، ج 11، ص 178، و ج 98، ص 189 و ج 99، ص 35.
[10]. همان، و تاریخ الطبری، ج 2، ص 231؛ المنتخب من ذیل المذیل طبری، ص 5.
[11]. بحارالانوار، ج 11، ص 178.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین