عقیده به مهدویت، از امور مسلّم و قطعی تاریخ و کلام اسلامی است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی به "مهدی موعود" باور دارند. نقطه اختلاف شیعه و سنی در "مهدویت" تولد حضرت است. بعضی از عالِمان اهل سنت بر این باورند که "مهدی موعود" هنوز متولد نشده است، لیکن همه شیعیان امامیه می گویند: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است و در سامراء در سال 255 هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. این سخن را افزون بر شیعیان، بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته اند و در کتاب هایشان متذکر شده اند، مانند محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان. برخی از پژوهشگران بیش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند که در تألیفاتشان ولادت امام مهدی(عج) را متذکر شده اند.[1] به طور کلی همه قبول دارند که مهدی موعودی خواهد آمد و جهان را از عدل پر می کند. محل بحث در مهدویت خاصه است؛ یعنی آن مهدی موعود، فرزند امام حسن عسکری(ع) که متولد شده است. دلایل ولادت و امامت امام مهدی(عج): 1. پیشگویی امامان پیشین: پیامبر اسلام(ص) و هر یک از امامان پیشین درباره امام مهدی(عج) ویژگی های حضرت، رهنمودهایی به شیعیان داده و از پیش زمینه سازی کرده بودند که شیعیان بدانند از امام حسن عسکری(ع) پسری متولد خواهد شد اما ولادتش به جهت وضع دشوار سیاسی، در خفا صورت می گیرد. امام سجاد (ع) فرمود: (القائم منا یخفی علی النّاس ولادته حتی یقولوا لم یولد بعد؛[2] قائم ما [مهدی موعود] ولادتش بر مردم مخفی است؛ این موجب می شود که [برخی] بگویند: او هنوز متولد نشده است.) - عبدالله بن عطا گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: شیعیان شما در عراق بسیارند، تا کنون سابقه نداشته که فردی از شما اهل البیت این اندازه پیرو داشته باشد [،خوب است که شما دست به شمشیر ببری و قیام کنی]. حضرت فرمود: "انظروا من تخفی علی النّاس ولادته فهو صاحبکم؛[3] آن مهدی موعود و قائم منتظر من نیستم. بنگرید آن کسی که ولادتش بر مردم مخفی است. او صاحب الأمر و مهدی موعود است". - امام صادق(ع) فرمود: "صاحب هذاالامر تخفی ولادته عن هذاالخلق؛[4] ولادت مهدی بر مردم پوشیده است". - ایوب بن نوح به امام هشتم(ع) عرضه می دارد: امیدوارم که صاحب الامر و مهدی موعود شما باشید. حضرت در پاسخ میفرماید: "نه آن مهدی موعود من نیستم؛ او یکی از فرزندان من است که ولادتش مخفی است".[5] - عبدالعظیم حسنی گوید: به امام جواد(ع) عرض کردم: امیدوارم که آن مهدی موعودی که جهان را پر از عدل و داد می کند، شما باشید. حضرت فرمود: "همه ما قائم به امر خدا هستیم و همه ما هادی و راهنمای دین خدا هستیم، لیکن آن قائم و مهدی موعودی که جهان را پر از عدل خواهد کرد، ولادتش مخفی است. وجودش از مردم غایب است. او همنام و هم کنیه رسول خدا است".[6] 2 بشارت امام حسن عسکری(ع): امام عسکری(ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمه اش "حکیمه خاتون" فرمود: "در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می شود".[7] احمد بن اسحاق میگوید: از امام ابو محمد حسن عسکری(ع) شنیدم که فرمود: "حمد و سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا این که جانشین من و مهدی موعود را به من نشان داد. او از حیث ویژگی های جسمانی و اخلاقی و رفتاری شبیه ترین انسان ها به پیامبر خدا(ص) است. خدا مدتی وی را در حالت غیبت نگهداری میکند و سپس ظاهر میشود و جهان را از عدل و داد پر میکند".[8] نیز حضرت عسکری(ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیکان را از تولد امام مهدی(عج) آگاه نمود. محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام عسکری(ع) شنیدم :"حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگامة طلوع فجر متولد شد".[9] احمد بن حسن بن اسحاق قمی می گوید: وقتی که امام مهدی(عج) متولد شد، نامهای از امام عسکری(ع) به من رسید که حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندی برایم متولد شده است. این موضوع را مخفی بدار، زیرا جز برای دوستان و نزدیکان ما آن را اظهار نخواهم کرد".[10] ابراهیم بن ادریس میگوید: امام ابو محمد عسکری(ع) گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: "این را به جهت ولادت فرزندم "مهدی" عقیقه کن و به خود و خانواده ات بخوران".[11] 3 نشان دادن فرزند به خواص: امام عسکری(ع) افزون بر این که قبل از ولادت امام مهدی بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد که مهدی موعود ولادت یافته است، گام دیگری برداشت، و آن این بود که برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی را به تعدادی نشان داد. احمد بن اسحاق می گوید: امام عسکری(ع) کودک سه ساله ای را به من نشان داد و فرمود: ای احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامی نبودی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. بدان که این کودک همنام و هم کنیه رسول خدا است و همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.[12] معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب و محمد بن عثمان بن سعید عمری میگویند: ما یک گروه چهل نفره در خانه امام حسن عسکری(ع) جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی را به ما نشان داد و فرمود: "این امام شما و جانشین من است".[13] علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب میگویند: ما تعدادی از شیعیان در خانه امام حسن عسکری(ع) تجمع نمودیم. و از حضرت درباره جانشین وی پرسش نمودیم، پس از ساعتی حضرت کودکی را به ما نشان داد و گفت: "بعد از من این امام شما است".[14] عمر اهوازی میگوید: امام حسن عسکری(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: "بعد از من این فرزندم امام شما است".[15] ابراهیم بن محمد گوید: در خانه عسکری کودک زیبایی رادیدم، از حضرت پرسیدم: یا ابن رسول الله، این کودک کیست؟ حضرت فرمود: "این کودک من است. این جانشین من است".[16] یعقوب بن منفوس میگوید: خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و از حضرت درباره امام بعدی و صاحب الامر جویا شدم. حضرت فرمود: پرده را کنار بزن؛ کنار زدم، در این هنگام کودک پنج ساله ای را دیدم که به سوی ما می آید. آمد و روی زانوی حضرت عسکری(ع) نشست. حضرت فرمود: "این امام شما است".[17] 4 تبیین خواص: بعد از زمینه سازی ها و بشارت های امام عسکری(ع)، نیز نشان دادن فرزندش، مهدی، اینک نوبت خواص است که اقدام نمایند و وجود امام مهدی را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند. افرادی همانند حکیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا(ع)، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزه بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری، معاویه بن حکیم، محمد بن معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی، ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریفخادم، کامل بن ابراهیم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، کوشیدند و ولادت امام مهدی(عج) را به اطلاع شیعیان رساندند. 5 کرامت ها و شواهد زنده: بعد از شهادت امام عسکری(ع)، امام مهدی (عج) از طریق نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق معجزه یا شبه معجزه) وجود و امامت خویش را برای شیعیان امام عسکری(ع) نمایاند و حجت را بر آنان تمام کرد. در آغاز غیبت صغری، سازمان مخفی وکالت که از زمان امام صادق(ع) برای چنین دوره ای پایه ریزی شده بود، از مهم ترین وظایفش این بود که شک و حیرت شیعیان را بزداید و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید. نائبان و وکیلان حضرت با ارائه شواهد صدق، کرامت ها و علوم برتر اعطایی از ناحیه مقدسه به این امر اقدام نمودند. کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی(عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان عرض میشد. تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی(ع) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند. سید بن طاووس می نویسد: "امام زمان(ع) را بسیاری از اصحاب پسرش امام حسن عسکری(ع) دیده و از وی اخبار واحکام شرعی روایت کرده اند. از این گذشته حضرت وکیل هایی داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسائل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را که حضرت از جدش پیامبر(ص) روایت کرده بود، نقل کرده اند.[18] نمونه ها: در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا میکنیم: 1 روایت سعد بن عبدالله اشعری قمی: وی میگوید: "حسن بن نضر" که در میان شیعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسکری(ع) در حیرت بود. او و "ابوصدام" و عده ای دیگر تصمیم گرفتند که از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال می خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست که این سفر را به تعویق اندازد، ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیده ام و بیمناکم. بنابراین باید بروم. قبل از حرکت به احمد بن یعلی بن حماد درباره اموال متعلق به (امام) وصیت کرد که این اموال را نگه دارد تا این که جانشین امام عسکری(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوی ناحیة مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی(عج) نیز به وکالت خاصه عثمان بن سعید عمری مطمئن شد.[19] 2 روایت محمد بن ابراهیم بن مهزیار: میگوید پس از وفات امام حسن عسکری(ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم. پدرم وکیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم، پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان هر که این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات کرد. چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه ای از سوی عثمان بن سعید به من رسید که در آن نامه همه علائم و نشانه های اموال بیان شده بود، نشانه هایی که جز من و پدرم کسی آن را نمی دانست.[20] محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این کرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی وهم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد. 3 روایت محمد بن علی اسود: وی میگوید: در آغاز غیبت صغری پیرزنی پارچه ای به من داد و گفت آن را به ناحیه مقدسه برسان. من آن را با پارچه های بسیاری دیگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسیدم و نزد عثمان بن سعید رفتم، وی گفت: همه اموال را به محمد بن عباس قمی بده. من همه را به او سپردم، جز پارچه پیر زن را. پس از آن عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه این پیغام را فرستاد که پارچه پیرزن را نیز به وی تسلیم کن... .[21] 4 روایت اسحاق بن یعقوب: میگوید: از عثمان بن سعید شنیدم که می گفت: مردی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود:حق پسر عمویت را که چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسی کرد و معلوم شد که پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد. آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده را تسلیم حضرت نمود و حضرت پذیرفت.[22] 5 روایت محمد بن علی بن شازان: میگوید: اموالی از مردم نزد من جمع شده بود، برای این که به ناحیه مقدسه برسانم، دیدم بیست درهم کمتر از پانصد درهم است. این مقدار را افزودم و با نامه برای عثمان بن سعید نائب امام مهدی(ع) فرستادم. چیزی هم در این نامه قید نکرده بودم، وی در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسید. بیست درهم از آن مال تو بود.[23] با این خبرهای برتر، کرامت ها و شواهد صدقی که در آغاز غیبت صغری ارائه شد، شیعیان امام حسن عسکری(ع) تماماً به امامت امام مهدی(ع) و نیابت عثمان بن سعید پی بردند. بعد از درگذشت عثمان بن سعید عمری، به دستور حضرت مهدی(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئولیت و تولیت آن را بر عهده گرفت، در این هنگام برخی از شیعیان، نه در وجود امام زمان(عج) بلکه در نیابت محمد بن عثمان شک کردند، که امام مهدی(عج) با در اختیار قرار دادن برخی از کرامت ها و شواهد صدق، موجب شد شیعیان به نیابت محمد بن عثمان بن سعید عمری مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت ریاست طلبی و هواپرستی با محمد به مخالفت برخاستند. این ها به دروغ ادعای نیابت کردند، و محمد بن عثمان با بهره گیری از کرامت ها و شواهد صدق، ادعای آنان را باطل کرد و شیعیان بیشتر به حقانیت محمد بن عثمان پی بردند.(28) سپس در دوره نیابت حسین بن روح هم برخی از خواص با وی به مخالفت برخاستند، ولی با مشاهده کرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهی نمودند.(29) بعد از حسین بن روح نیابت به ابوالحسن علی بن محمد سمری رسید و آخرین توقیع که در دوره غیبت صغری صادر شد، نیز کرامتی دیگر محسوب میشود. امام مهدی(عج) در نهم شعبان سال 329 هجری توقیعی صادر میکند و به ابوالحسن علی بن محمد سمری متذکر می شود که: "تو شش روز بعد می میری. امور سازمان وکالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از این دیگر نیابت خاصه منتفی است". راوی میگوید: رفتم نزد ابوالحسن علی بن محمد سمری. او این توقیع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و دیدم ابوالحسن علی بن محمد سمری در حال جان دادن است.[26] این نامه دلیل دیگری است برای حقانیت شیعه و وجود امام زمان(ع). [1]. رک: الزام الناصب، علی یزدی حائری، ج 1، ص321 تا 340؛ دادگستر جهان، ابراهیمی امینی، ص 118 تا 120؛ سیرة پیشوایان، مهدیپیشوایی، ص 667.. [2]. منتخب الاثر، ص 355. [3]. همان. [4]. همان. [5]. همان. [6]. همان، ص 353 - 354. [7]. منتخب الاثر، ص 398 و 399. [8]. بحارالانوار، ج 51، ص 161. [9]. همان، ص 397. [10]. اثبات الهداه، ج 6، ص 436؛ دادگستر جهان، ص103. [11]. بحارالانوار، ج 52، ص 22. [12]. بحارالانوار، ج 52، ص 23 و 24. [13]. ینابیع الموده، ص 460؛ بحارالانوار، ج 52، ص26. [14]. اثبات الهداه، ج 6، ص 311؛ دادگستر جهان،ص107. [15]. ینابیع الموده، ص 461. [16]. دادگستر جهان،ص 107. [17]. بحارالانوار، ج 52،ص 25. [18]. الطرائف فی معرفه مذهب الطوائف، ج 1، ص 183 184؛ زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)، ص 93 و 94. [19]. کلینی، کافی، ج 1، ص 517 - 518، ح4. [20]. همان، ص 518، ح 5؛ رجال کشی، ج 2، ص813. [21]. همان، ص 335. [22]. همان، ص 326. [23]. کلینی، کافی، ج 1، ص 523 و 524. [24]. ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص 316 و 336؛کمالالدین ، ص 398. [25]. ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)،جاسم حسینی، ص 197. [26]. کمال الدین، ص 516، بحارالانوار، ج 51، ص361.
عقیده به مهدویت، از امور مسلّم و قطعی تاریخ و کلام اسلامی است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی به "مهدی موعود" باور دارند. نقطه اختلاف شیعه و سنی در "مهدویت" تولد حضرت است. بعضی از عالِمان اهل سنت بر این باورند که "مهدی موعود" هنوز متولد نشده است، لیکن همه شیعیان امامیه می گویند: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است و در سامراء در سال 255 هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد.
این سخن را افزون بر شیعیان، بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته اند و در کتاب هایشان متذکر شده اند، مانند محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان. برخی از پژوهشگران بیش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند که در تألیفاتشان ولادت امام مهدی(عج) را متذکر شده اند.[1]
به طور کلی همه قبول دارند که مهدی موعودی خواهد آمد و جهان را از عدل پر می کند. محل بحث در مهدویت خاصه است؛ یعنی آن مهدی موعود، فرزند امام حسن عسکری(ع) که متولد شده است.
دلایل ولادت و امامت امام مهدی(عج):
1. پیشگویی امامان پیشین:
پیامبر اسلام(ص) و هر یک از امامان پیشین درباره امام مهدی(عج) ویژگی های حضرت، رهنمودهایی به شیعیان داده و از پیش زمینه سازی کرده بودند که شیعیان بدانند از امام حسن عسکری(ع) پسری متولد خواهد شد اما ولادتش به جهت وضع دشوار سیاسی، در خفا صورت می گیرد.
امام سجاد (ع) فرمود: (القائم منا یخفی علی النّاس ولادته حتی یقولوا لم یولد بعد؛[2] قائم ما [مهدی موعود] ولادتش بر مردم مخفی است؛ این موجب می شود که [برخی] بگویند: او هنوز متولد نشده است.)
- عبدالله بن عطا گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: شیعیان شما در عراق بسیارند، تا کنون سابقه نداشته که فردی از شما اهل البیت این اندازه پیرو داشته باشد [،خوب است که شما دست به شمشیر ببری و قیام کنی]. حضرت فرمود: "انظروا من تخفی علی النّاس ولادته فهو صاحبکم؛[3] آن مهدی موعود و قائم منتظر من نیستم. بنگرید آن کسی که ولادتش بر مردم مخفی است. او صاحب الأمر و مهدی موعود است".
- امام صادق(ع) فرمود: "صاحب هذاالامر تخفی ولادته عن هذاالخلق؛[4] ولادت مهدی بر مردم پوشیده است".
- ایوب بن نوح به امام هشتم(ع) عرضه می دارد: امیدوارم که صاحب الامر و مهدی موعود شما باشید. حضرت در پاسخ میفرماید: "نه آن مهدی موعود من نیستم؛ او یکی از فرزندان من است که ولادتش مخفی است".[5]
- عبدالعظیم حسنی گوید: به امام جواد(ع) عرض کردم: امیدوارم که آن مهدی موعودی که جهان را پر از عدل و داد می کند، شما باشید. حضرت فرمود: "همه ما قائم به امر خدا هستیم و همه ما هادی و راهنمای دین خدا هستیم، لیکن آن قائم و مهدی موعودی که جهان را پر از عدل خواهد کرد، ولادتش مخفی است. وجودش از مردم غایب است. او همنام و هم کنیه رسول خدا است".[6]
2 بشارت امام حسن عسکری(ع):
امام عسکری(ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمه اش "حکیمه خاتون" فرمود: "در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می شود".[7]
احمد بن اسحاق میگوید: از امام ابو محمد حسن عسکری(ع) شنیدم که فرمود: "حمد و سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا این که جانشین من و مهدی موعود را به من نشان داد. او از حیث ویژگی های جسمانی و اخلاقی و رفتاری شبیه ترین انسان ها به پیامبر خدا(ص) است. خدا مدتی وی را در حالت غیبت نگهداری میکند و سپس ظاهر میشود و جهان را از عدل و داد پر میکند".[8]
نیز حضرت عسکری(ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیکان را از تولد امام مهدی(عج) آگاه نمود.
محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام عسکری(ع) شنیدم :"حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگامة طلوع فجر متولد شد".[9]
احمد بن حسن بن اسحاق قمی می گوید: وقتی که امام مهدی(عج) متولد شد، نامهای از امام عسکری(ع) به من رسید که حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندی برایم متولد شده است. این موضوع را مخفی بدار، زیرا جز برای دوستان و نزدیکان ما آن را اظهار نخواهم کرد".[10]
ابراهیم بن ادریس میگوید: امام ابو محمد عسکری(ع) گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: "این را به جهت ولادت فرزندم "مهدی" عقیقه کن و به خود و خانواده ات بخوران".[11]
3 نشان دادن فرزند به خواص:
امام عسکری(ع) افزون بر این که قبل از ولادت امام مهدی بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد که مهدی موعود ولادت یافته است، گام دیگری برداشت، و آن این بود که برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی را به تعدادی نشان داد.
احمد بن اسحاق می گوید: امام عسکری(ع) کودک سه ساله ای را به من نشان داد و فرمود: ای احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامی نبودی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. بدان که این کودک همنام و هم کنیه رسول خدا است و همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.[12]
معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب و محمد بن عثمان بن سعید عمری میگویند: ما یک گروه چهل نفره در خانه امام حسن عسکری(ع) جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی را به ما نشان داد و فرمود: "این امام شما و جانشین من است".[13]
علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب میگویند: ما تعدادی از شیعیان در خانه امام حسن عسکری(ع) تجمع نمودیم. و از حضرت درباره جانشین وی پرسش نمودیم، پس از ساعتی حضرت کودکی را به ما نشان داد و گفت: "بعد از من این امام شما است".[14]
عمر اهوازی میگوید: امام حسن عسکری(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: "بعد از من این فرزندم امام شما است".[15]
ابراهیم بن محمد گوید: در خانه عسکری کودک زیبایی رادیدم، از حضرت پرسیدم: یا ابن رسول الله، این کودک کیست؟ حضرت فرمود: "این کودک من است. این جانشین من است".[16]
یعقوب بن منفوس میگوید: خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و از حضرت درباره امام بعدی و صاحب الامر جویا شدم. حضرت فرمود: پرده را کنار بزن؛ کنار زدم، در این هنگام کودک پنج ساله ای را دیدم که به سوی ما می آید. آمد و روی زانوی حضرت عسکری(ع) نشست. حضرت فرمود: "این امام شما است".[17]
4 تبیین خواص:
بعد از زمینه سازی ها و بشارت های امام عسکری(ع)، نیز نشان دادن فرزندش، مهدی، اینک نوبت خواص است که اقدام نمایند و وجود امام مهدی را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند.
افرادی همانند حکیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا(ع)، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزه بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری، معاویه بن حکیم، محمد بن معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی، ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریفخادم، کامل بن ابراهیم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، کوشیدند و ولادت امام مهدی(عج) را به اطلاع شیعیان رساندند.
5 کرامت ها و شواهد زنده:
بعد از شهادت امام عسکری(ع)، امام مهدی (عج) از طریق نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق معجزه یا شبه معجزه) وجود و امامت خویش را برای شیعیان امام عسکری(ع) نمایاند و حجت را بر آنان تمام کرد.
در آغاز غیبت صغری، سازمان مخفی وکالت که از زمان امام صادق(ع) برای چنین دوره ای پایه ریزی شده بود، از مهم ترین وظایفش این بود که شک و حیرت شیعیان را بزداید و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید. نائبان و وکیلان حضرت با ارائه شواهد صدق، کرامت ها و علوم برتر اعطایی از ناحیه مقدسه به این امر اقدام نمودند.
کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی(عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان عرض میشد. تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی(ع) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند.
سید بن طاووس می نویسد: "امام زمان(ع) را بسیاری از اصحاب پسرش امام حسن عسکری(ع) دیده و از وی اخبار واحکام شرعی روایت کرده اند. از این گذشته حضرت وکیل هایی داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسائل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را که حضرت از جدش پیامبر(ص) روایت کرده بود، نقل کرده اند.[18]
نمونه ها:
در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا میکنیم:
1 روایت سعد بن عبدالله اشعری قمی: وی میگوید: "حسن بن نضر" که در میان شیعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسکری(ع) در حیرت بود. او و "ابوصدام" و عده ای دیگر تصمیم گرفتند که از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال می خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست که این سفر را به تعویق اندازد، ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیده ام و بیمناکم.
بنابراین باید بروم. قبل از حرکت به احمد بن یعلی بن حماد درباره اموال متعلق به (امام) وصیت کرد که این اموال را نگه دارد تا این که جانشین امام عسکری(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوی ناحیة مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی(عج) نیز به وکالت خاصه عثمان بن سعید عمری مطمئن شد.[19]
2 روایت محمد بن ابراهیم بن مهزیار: میگوید پس از وفات امام حسن عسکری(ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم. پدرم وکیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم، پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان هر که این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات کرد.
چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه ای از سوی عثمان بن سعید به من رسید که در آن نامه همه علائم و نشانه های اموال بیان شده بود، نشانه هایی که جز من و پدرم کسی آن را نمی دانست.[20] محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این کرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی وهم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد.
3 روایت محمد بن علی اسود: وی میگوید: در آغاز غیبت صغری پیرزنی پارچه ای به من داد و گفت آن را به ناحیه مقدسه برسان. من آن را با پارچه های بسیاری دیگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسیدم و نزد عثمان بن سعید رفتم، وی گفت: همه اموال را به محمد بن عباس قمی بده. من همه را به او سپردم، جز پارچه پیر زن را. پس از آن عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه این پیغام را فرستاد که پارچه پیرزن را نیز به وی تسلیم کن... .[21]
4 روایت اسحاق بن یعقوب: میگوید: از عثمان بن سعید شنیدم که می گفت: مردی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود:حق پسر عمویت را که چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسی کرد و معلوم شد که پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد. آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده را تسلیم حضرت نمود و حضرت پذیرفت.[22]
5 روایت محمد بن علی بن شازان: میگوید: اموالی از مردم نزد من جمع شده بود، برای این که به ناحیه مقدسه برسانم، دیدم بیست درهم کمتر از پانصد درهم است. این مقدار را افزودم و با نامه برای عثمان بن سعید نائب امام مهدی(ع) فرستادم. چیزی هم در این نامه قید نکرده بودم، وی در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسید. بیست درهم از آن مال تو بود.[23]
با این خبرهای برتر، کرامت ها و شواهد صدقی که در آغاز غیبت صغری ارائه شد، شیعیان امام حسن عسکری(ع) تماماً به امامت امام مهدی(ع) و نیابت عثمان بن سعید پی بردند.
بعد از درگذشت عثمان بن سعید عمری، به دستور حضرت مهدی(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئولیت و تولیت آن را بر عهده گرفت، در این هنگام برخی از شیعیان، نه در وجود امام زمان(عج) بلکه در نیابت محمد بن عثمان شک کردند، که امام مهدی(عج) با در اختیار قرار دادن برخی از کرامت ها و شواهد صدق، موجب شد شیعیان به نیابت محمد بن عثمان بن سعید عمری مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت ریاست طلبی و هواپرستی با محمد به مخالفت برخاستند. این ها به دروغ ادعای نیابت کردند، و محمد بن عثمان با بهره گیری از کرامت ها و شواهد صدق، ادعای آنان را باطل کرد و شیعیان بیشتر به حقانیت محمد بن عثمان پی بردند.(28)
سپس در دوره نیابت حسین بن روح هم برخی از خواص با وی به مخالفت برخاستند، ولی با مشاهده کرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهی نمودند.(29)
بعد از حسین بن روح نیابت به ابوالحسن علی بن محمد سمری رسید و آخرین توقیع که در دوره غیبت صغری صادر شد، نیز کرامتی دیگر محسوب میشود. امام مهدی(عج) در نهم شعبان سال 329 هجری توقیعی صادر میکند و به ابوالحسن علی بن محمد سمری متذکر می شود که: "تو شش روز بعد می میری. امور سازمان وکالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از این دیگر نیابت خاصه منتفی است". راوی میگوید: رفتم نزد ابوالحسن علی بن محمد سمری. او این توقیع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و دیدم ابوالحسن علی بن محمد سمری در حال جان دادن است.[26] این نامه دلیل دیگری است برای حقانیت شیعه و وجود امام زمان(ع).
[1]. رک: الزام الناصب، علی یزدی حائری، ج 1، ص321 تا 340؛ دادگستر جهان، ابراهیمی امینی، ص 118 تا 120؛ سیرة پیشوایان، مهدیپیشوایی، ص 667..
[2]. منتخب الاثر، ص 355.
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. همان، ص 353 - 354.
[7]. منتخب الاثر، ص 398 و 399.
[8]. بحارالانوار، ج 51، ص 161.
[9]. همان، ص 397.
[10]. اثبات الهداه، ج 6، ص 436؛ دادگستر جهان، ص103.
[11]. بحارالانوار، ج 52، ص 22.
[12]. بحارالانوار، ج 52، ص 23 و 24.
[13]. ینابیع الموده، ص 460؛ بحارالانوار، ج 52، ص26.
[14]. اثبات الهداه، ج 6، ص 311؛ دادگستر جهان،ص107.
[15]. ینابیع الموده، ص 461.
[16]. دادگستر جهان،ص 107.
[17]. بحارالانوار، ج 52،ص 25.
[18]. الطرائف فی معرفه مذهب الطوائف، ج 1، ص 183 184؛ زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)، ص 93 و 94.
[19]. کلینی، کافی، ج 1، ص 517 - 518، ح4.
[20]. همان، ص 518، ح 5؛ رجال کشی، ج 2، ص813.
[21]. همان، ص 335.
[22]. همان، ص 326.
[23]. کلینی، کافی، ج 1، ص 523 و 524.
[24]. ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص 316 و 336؛کمالالدین ، ص 398.
[25]. ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)،جاسم حسینی، ص 197.
[26]. کمال الدین، ص 516، بحارالانوار، ج 51، ص361.
- [سایر] دلیل شیعه بر تولد امام زمان (عج) چیست؟
- [سایر] چرا توصیه شده که در روز تولد امام زمان علیه السلام سوره قدر بخوانید؟
- [سایر] آیهای که حضرت مهدی(عج) پس از تولد تلاوت نمودن کدام است؟
- [سایر] چند مورد از معجزات امام مهدی علیه السلام خصوصا در بدو تولد ایشان را بیان کنید.
- [سایر] وضعیت فرهنگی و سیاسی شیعیان در آستانة تولد امام زمان (عج) چگونه بود؟
- [سایر] امام زمان بهائیت کیست؟ و چه رابطه ای با امام زمان شیعه دارد؟
- [سایر] چرا به حضرت مهدی علیه السلام، صاحب الزمان می گویند؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنّت در مورد امام مهدی(عج) چیست؟ آیا ظهور مهدی موعود، از مسائل اتفاقی بین مسلمین است؟
- [سایر] بر فرض مثال اگر 313 یار امام مهدی کامل شود و امام مهدی ظهور نکند، چه دلیلی دارد؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنّت در مورد امام مهدی(عج) چیست؟ آیا ظهور مهدی موعود، از مسائل اتفاقی بین مسلمین است؟
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانان باید در مورد اشخاص مجهول که ملبس به لباس علما و طلاب هستند تحقیق نمایند اگر به مقامی دیگر غیر از مقام علما و مجتهدین که نواب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه می باشند ارتباط داشته باشند از آنها کناره گرفته و از ضلالت و اضلال آن ها بپرهیزند.
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.