منظور از جزیره خضراء، داستانی است که علامه مجلسی آن را در بحار الانوار[جلد 52 ص 159] نقل کرده است و در ابتدای آن بیان کرده که هیچ سند معتبری برای آن نیافته است. شیخ محمد باقر بهبودی در تعلیقه بحار الانوار می نویسد: این داستان، داستانی است ساختگی و تخیّلی، که آن را نویسندهاش بر رسم قصّه گویان و داستانسرایان نگارش داده است. و این گونه داستانسرائی در این زمان متداول است و آن را رمانتیک گویند و تأثیر عظیمی در نفوس خوانندگان دارد، بنابراین اشکالی ندارد اگر مردم بدانند این داستان، قصّهای است تخیّلی! همچنین علامه حسن زاده آملی در این باره از استاد خویش نقل می کنند که: داستان مرتبط به مهدی فاطمی است که بعضی از عوام در آن تصرف کرده و آن را به امام زمان (عج) مرتبط کرده اند.[1] خلاصه داستان این چنین است: علی بن فاضل مازندرانی می گوید: سالها در دمشق نزد شیخ زین الدین علی مغربی اندلسی (اسپانیای کنونی) تحصیل می کردم. روزی شیخ مغربی عزم سفر به مصر کرد. من و عده ای از شاگردان با او همراه شدیم. تا اینکه نامه ای از اندلس آمد که خبر از بیماری پدر استاد می داد. استاد عزم اندلس کرد. من و برخی از شاگردان با او همراه شدیم. به اولین قریه اندلس که رسیدیم، من بیمار شدم. به ناچار، استاد مرا به خطیب آن روستا سپرد و خود به سفر ادامه داد. سه روز بیمار بودم، پس از آن، روزی در اطراف ده قدم می زدم که کاروانی از طرف کوههای ساحل دریای غربی وارد شدند و با خود پشم و روغن و کالاهای دیگر داشتند. پرسیدم: از کجا می آیند؟ گفتند: از دهی از سرزمین بربرها می آیند که نزدیک جزایر رافضیان (شیعیان) است. هنگامی که نام رافضیان را شنیدم، مشتاق زیارت آنان شدم. تا محل آنان، 25 روز راه بود که دو روز بی آب و آبادی و بقیه آباد بودند، حرکت کردم و به سرزمین آباد رسیدم. به جزیره ای رسیدم با دیوارهای بلند و برج های مستحکم که بر ساحل دریا قرار داشت. مردم آن جزیره، شیعه بودند و اذان و نماز آنها مطابق نماز و اذان شیعیان بود. آنان از من پذیرایی کردند. پرسیدم: غذای شما از کجا تامین میشود؟ گفتند: از جزیرهی خضراء در دریای سفید که جزایر فرزندان امام زمان (عج) است که سالی دو مرتبه، برای ما غذا می آورند. منتظر شدم تا کاروان کشتی ها از جزیره ی خضراء رسید. فرماندهی آن، پیرمردی بود که مرا می شناخت و اسم من و پدرم را نیز می دانست. او مرا با خود به جزیرهی خضراء برد. شانزده روز که گذشت، آب سفیدی در اطراف کشتی دیدم و علت آن را پرسیدم. شیخ گفت: این دریای سفید است و آن جزیرهی خضراء . این آبهای سفید، اطراف جزیره را گرفته است و هرگاه کشتی دشمنان ما وارد آن شود، غرق می گردد. وارد جزیره شدیم. شهر دارای قلعه ها و برجهای زیاد و هفتحصار بود . خانههای آن از سنگ مرمر روشن بود. در مسجد جزیره با سید شمس الدین محمد که عالم آن جزیره بود، ملاقات کردم. او مرا در مسجد جای داد. آنان نماز جمعه می خواندند (واجب می دانستند) از سید شمس الدین پرسیدم: آیا امام حاضر است؟ گفت: نه، ولی من نایب خاص او هستم. به او گفتم: امام را دیده ای؟ گفت: نه، ولی پدرم، صدای او را شنیده و جدم، او را دیده است. سید مرا به اطراف برد. در آنجا کوهی مرتفع بود که قبهای در آن وجود داشت و دو خادم در آنجا بودند. سید گفت: من هر صبح جمعه آنجا میروم و امام زمان را زیارت می کنم و در آنجا ورقه ای می یابم که مسایل مورد نیاز در آن نوشته شده است. من نیز به آن کوه رفتم و خادمان قبه (گنبد) از من پذیرایی کردند در مورد دیدن امام زمان (عج) از آنان پرسیدم، گفتند: غیر ممکن است. دربارهی سید شمس الدین از شیخ محمد (که با او به خضراء آمدم) پرسیدم. گفت: او از فرزندان فرزندان امام زمان است و بین او و امام زمان، پنج واسطه است. با سید شمس الدین، گفت وگوی بسیار کردم و قرآن را نزد او خواندم. از او درباره ی ارتباط آیات و اینکه برخی آیات، با قبل چه ارتباطی دارند، پرسیدم. پاسخ داد. در جمعه ی دومی که در آن جا بودم، پس از نماز، سر و صدای بسیار زیادی از بیرون مسجد شنیده شد. پرسیدم: این صداها چیست؟ سید پاسخ داد: فرماندهان ارتش ما هر دو جمعه ی میانی ماه سوار می شوند و منتظر فرج هستند. پس از اینکه آنان را در بیرون مسجد دیدم، سید گفت: آیا آنان را شمارش کردی؟ گفتم: نه. گفت: آنان سیصد نفرند و سیزده نفر باقی مانده اند. از سید پرسیدم: علمای ما احادیثی نقل می کنند که هر کس پس از غیبت ادعا کند مرا دیده است، دروغ می گوید . حال چگونه است که برخی از شما، او را می بینید؟ سید گفت: درست می گویی، ولی این حدیث مربوط به زمانی است که دشمنان آن حضرت و فرعونهای بنی العباس فراوان بودند، اما اکنون که این چنین نیست و سرزمین ما از آنان دور است، دیدار آن حضرت ممکن است. سید شمس الدین ادعا کرد که: تو نیز امام زمان (عج) را دو مرتبه دیده ای، ولی نشناخته ای. همچنین گفت که آن حضرت هر سال حج می گذارد و پدرانش را در مدینه، عراق و طوس زیارت می کند. علامه طهرانی درباره این داستان می گوید: ( داستان جزیره خضراء تخیّلی است. جزیره خضراء که غالباً جزیرهها خضراء هستند (سر سبز از درخت و گیاه) اوَّلًا در مغرب اندلس محل مهدی خلیفه فاطمیّین بوده است که اینک در زیر آب فرورفته است. جزیره خضراء محل مهدی بوده و بعداً به آن کلمه قائم را افزودند و شد: محل مهدی قائم)[2] نکات دیگری درباره این داستان وجود دارد. از جمله اینکه: 1- مطالبی در مرتبط دانستن این جزیره با مثلث برمودا، سخنانی مطرح شده است که امروزه غلط بودن آن بسیار روشن است. 2-علاوه بر اشکال سندی در متن روایت مطالبی وجود دارد که جعلی بودن آن را نشان می دهد، از جمله اینکه: الف) پرسنده از مرد درون جزیره خضراء سؤال می کند: از کجا و به چه طریق این مذهب تشیّع به شما وارد شد؟! وی می گوید: از طریق ابو ذر غفاری هنگامی که عثمان او را به شام تبعید نمود و معاویه او را به این سرزمین ما تبعید کرد. با آنکه می دانیم: معاویه ابوذر را به همان نواحی اطراف شام و فلسطین یعنی به نواحی جبل عامل تبعید کرد، نه به اندلس. اندلس در زمان معاویه هنوز فتح نشده بود و میان جبل عامل و اندلس هزارها کیلومتر فاصله وجود دارد. ب) در رساله به وضوح تصریح دارد که در قرآن کریم تحریف لفظی واقع شده است و این خلاف حقیقت است. ج) درباره عیال داشتن مسافر در دو قسمت داستان تناقض وجود دارد. و ... .[3] 3- وجود أقدس امام زمان: حجّة بن الحسن العسکری- عجّل اللّه تعالی فرجه الشَّریف- از روایات متواتره مستفیضه ثابته به اجماع امَّت، به دلیل عقل، مطلبی است برهانی. دیگر شیعه چه نیاز به نقل شواهد و مطالب ضعیف و بدون اعتبار دارد که در کتب خود بگنجاند؟!این گونه روایات جزیره خضراء که مخالف واقع و اعتبار است آیا جز سخریّه به دست معاند و دشمن مگر ثمر دیگری دارد؟ [1]. هزار و یک نکته، ص: 812. [2]. امام شناسی، ج18، ص: 299. [3]. رک: امام شناسی، علامه طهرانی ج18، ص300.
منظور از جزیره خضراء، داستانی است که علامه مجلسی آن را در بحار الانوار[جلد 52 ص 159] نقل کرده است و در ابتدای آن بیان کرده که هیچ سند معتبری برای آن نیافته است.
شیخ محمد باقر بهبودی در تعلیقه بحار الانوار می نویسد: این داستان، داستانی است ساختگی و تخیّلی، که آن را نویسندهاش بر رسم قصّه گویان و داستانسرایان نگارش داده است. و این گونه داستانسرائی در این زمان متداول است و آن را رمانتیک گویند و تأثیر عظیمی در نفوس خوانندگان دارد، بنابراین اشکالی ندارد اگر مردم بدانند این داستان، قصّهای است تخیّلی!
همچنین علامه حسن زاده آملی در این باره از استاد خویش نقل می کنند که: داستان مرتبط به مهدی فاطمی است که بعضی از عوام در آن تصرف کرده و آن را به امام زمان (عج) مرتبط کرده اند.[1]
خلاصه داستان این چنین است:
علی بن فاضل مازندرانی می گوید: سالها در دمشق نزد شیخ زین الدین علی مغربی اندلسی (اسپانیای کنونی) تحصیل می کردم. روزی شیخ مغربی عزم سفر به مصر کرد. من و عده ای از شاگردان با او همراه شدیم. تا اینکه نامه ای از اندلس آمد که خبر از بیماری پدر استاد می داد. استاد عزم اندلس کرد. من و برخی از شاگردان با او همراه شدیم. به اولین قریه اندلس که رسیدیم، من بیمار شدم. به ناچار، استاد مرا به خطیب آن روستا سپرد و خود به سفر ادامه داد.
سه روز بیمار بودم، پس از آن، روزی در اطراف ده قدم می زدم که کاروانی از طرف کوههای ساحل دریای غربی وارد شدند و با خود پشم و روغن و کالاهای دیگر داشتند. پرسیدم: از کجا می آیند؟ گفتند: از دهی از سرزمین بربرها می آیند که نزدیک جزایر رافضیان (شیعیان) است.
هنگامی که نام رافضیان را شنیدم، مشتاق زیارت آنان شدم. تا محل آنان، 25 روز راه بود که دو روز بی آب و آبادی و بقیه آباد بودند، حرکت کردم و به سرزمین آباد رسیدم. به جزیره ای رسیدم با دیوارهای بلند و برج های مستحکم که بر ساحل دریا قرار داشت. مردم آن جزیره، شیعه بودند و اذان و نماز آنها مطابق نماز و اذان شیعیان بود.
آنان از من پذیرایی کردند. پرسیدم: غذای شما از کجا تامین میشود؟ گفتند: از جزیرهی خضراء در دریای سفید که جزایر فرزندان امام زمان (عج) است که سالی دو مرتبه، برای ما غذا می آورند. منتظر شدم تا کاروان کشتی ها از جزیره ی خضراء رسید. فرماندهی آن، پیرمردی بود که مرا می شناخت و اسم من و پدرم را نیز می دانست. او مرا با خود به جزیرهی خضراء برد.
شانزده روز که گذشت، آب سفیدی در اطراف کشتی دیدم و علت آن را پرسیدم. شیخ گفت: این دریای سفید است و آن جزیرهی خضراء . این آبهای سفید، اطراف جزیره را گرفته است و هرگاه کشتی دشمنان ما وارد آن شود، غرق می گردد. وارد جزیره شدیم. شهر دارای قلعه ها و برجهای زیاد و هفتحصار بود . خانههای آن از سنگ مرمر روشن بود. در مسجد جزیره با سید شمس الدین محمد که عالم آن جزیره بود، ملاقات کردم. او مرا در مسجد جای داد. آنان نماز جمعه می خواندند (واجب می دانستند) از سید شمس الدین پرسیدم: آیا امام حاضر است؟ گفت: نه، ولی من نایب خاص او هستم. به او گفتم: امام را دیده ای؟ گفت: نه، ولی پدرم، صدای او را شنیده و جدم، او را دیده است.
سید مرا به اطراف برد. در آنجا کوهی مرتفع بود که قبهای در آن وجود داشت و دو خادم در آنجا بودند. سید گفت: من هر صبح جمعه آنجا میروم و امام زمان را زیارت می کنم و در آنجا ورقه ای می یابم که مسایل مورد نیاز در آن نوشته شده است. من نیز به آن کوه رفتم و خادمان قبه (گنبد) از من پذیرایی کردند در مورد دیدن امام زمان (عج) از آنان پرسیدم، گفتند: غیر ممکن است.
دربارهی سید شمس الدین از شیخ محمد (که با او به خضراء آمدم) پرسیدم. گفت: او از فرزندان فرزندان امام زمان است و بین او و امام زمان، پنج واسطه است. با سید شمس الدین، گفت وگوی بسیار کردم و قرآن را نزد او خواندم. از او درباره ی ارتباط آیات و اینکه برخی آیات، با قبل چه ارتباطی دارند، پرسیدم. پاسخ داد.
در جمعه ی دومی که در آن جا بودم، پس از نماز، سر و صدای بسیار زیادی از بیرون مسجد شنیده شد. پرسیدم: این صداها چیست؟ سید پاسخ داد: فرماندهان ارتش ما هر دو جمعه ی میانی ماه سوار می شوند و منتظر فرج هستند. پس از اینکه آنان را در بیرون مسجد دیدم، سید گفت: آیا آنان را شمارش کردی؟ گفتم: نه. گفت: آنان سیصد نفرند و سیزده نفر باقی مانده اند.
از سید پرسیدم: علمای ما احادیثی نقل می کنند که هر کس پس از غیبت ادعا کند مرا دیده است، دروغ می گوید . حال چگونه است که برخی از شما، او را می بینید؟ سید گفت: درست می گویی، ولی این حدیث مربوط به زمانی است که دشمنان آن حضرت و فرعونهای بنی العباس فراوان بودند، اما اکنون که این چنین نیست و سرزمین ما از آنان دور است، دیدار آن حضرت ممکن است.
سید شمس الدین ادعا کرد که: تو نیز امام زمان (عج) را دو مرتبه دیده ای، ولی نشناخته ای. همچنین گفت که آن حضرت هر سال حج می گذارد و پدرانش را در مدینه، عراق و طوس زیارت می کند.
علامه طهرانی درباره این داستان می گوید: ( داستان جزیره خضراء تخیّلی است. جزیره خضراء که غالباً جزیرهها خضراء هستند (سر سبز از درخت و گیاه) اوَّلًا در مغرب اندلس محل مهدی خلیفه فاطمیّین بوده است که اینک در زیر آب فرورفته است. جزیره خضراء محل مهدی بوده و بعداً به آن کلمه قائم را افزودند و شد: محل مهدی قائم)[2]
نکات دیگری درباره این داستان وجود دارد. از جمله اینکه:
1- مطالبی در مرتبط دانستن این جزیره با مثلث برمودا، سخنانی مطرح شده است که امروزه غلط بودن آن بسیار روشن است.
2-علاوه بر اشکال سندی در متن روایت مطالبی وجود دارد که جعلی بودن آن را نشان می دهد، از جمله اینکه:
الف) پرسنده از مرد درون جزیره خضراء سؤال می کند: از کجا و به چه طریق این مذهب تشیّع به شما وارد شد؟! وی می گوید: از طریق ابو ذر غفاری هنگامی که عثمان او را به شام تبعید نمود و معاویه او را به این سرزمین ما تبعید کرد. با آنکه می دانیم: معاویه ابوذر را به همان نواحی اطراف شام و فلسطین یعنی به نواحی جبل عامل تبعید کرد، نه به اندلس. اندلس در زمان معاویه هنوز فتح نشده بود و میان جبل عامل و اندلس هزارها کیلومتر فاصله وجود دارد.
ب) در رساله به وضوح تصریح دارد که در قرآن کریم تحریف لفظی واقع شده است و این خلاف حقیقت است.
ج) درباره عیال داشتن مسافر در دو قسمت داستان تناقض وجود دارد. و ... .[3]
3- وجود أقدس امام زمان: حجّة بن الحسن العسکری- عجّل اللّه تعالی فرجه الشَّریف- از روایات متواتره مستفیضه ثابته به اجماع امَّت، به دلیل عقل، مطلبی است برهانی. دیگر شیعه چه نیاز به نقل شواهد و مطالب ضعیف و بدون اعتبار دارد که در کتب خود بگنجاند؟!این گونه روایات جزیره خضراء که مخالف واقع و اعتبار است آیا جز سخریّه به دست معاند و دشمن مگر ثمر دیگری دارد؟
[1]. هزار و یک نکته، ص: 812.
[2]. امام شناسی، ج18، ص: 299.
[3]. رک: امام شناسی، علامه طهرانی ج18، ص300.
- [سایر] درباره زندگانی حضرت مهدی(عج) و محل سکونت ایشان و جزیره خضرا توضیح دهید؟
- [سایر] آیا (جزیره خضراء) که گفته میشود امام زمان(عج) در آن هستند، واقعیت دارد یا نه؟
- [سایر] آیا مثلث برمودا همان جزیره خضرا و محل زندگی امام زمان علیه السلام است؟
- [سایر] باسلام:در خصوص جزیره خضرا و آیاتی که در مورد ولی عصر(عج)می باشد بیان فرمایید. باتشکر
- [سایر] چرا امام زمان (عج) در عصر غیبت پنهان زندگی میکنند؟
- [سایر] مکان زندگی امام زمان(عج) کجاست؟
- [سایر] آیا یاران خاص امام زمان (عج) با هم زندگی میکنند؟
- [سایر] آیا یاران حضرت مهدی (عج) مخفیانه زندگی میکنند؟
- [سایر] پایان زندگی امام مهدی (عج) چگونه خواهد بود؟
- [سایر] امام زمان (عج) اکنون در کجا زندگی میکند؟
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانان باید در مورد اشخاص مجهول که ملبس به لباس علما و طلاب هستند تحقیق نمایند اگر به مقامی دیگر غیر از مقام علما و مجتهدین که نواب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه می باشند ارتباط داشته باشند از آنها کناره گرفته و از ضلالت و اضلال آن ها بپرهیزند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [امام خمینی] "اشهد ان علیا ولی الله" جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعداز "اشهد ان محمدا رسول الله" به قصد قربت گفته شود. ترجمه اذان و اقامه "الله اکبر" یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند."اشهد ان لا اله الا الله" یعنی شهادت می دهم که غیر خدایی که یکتا و بی همتا است، خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. "اشهد ان محمدا رسول الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم، پیغمبر و فرستاده خدا است. "اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام، امیر المؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. "حی علی الصلاه"یعنی بشتاب برای نماز. "حی علی الفلاح" یعنی بشتاب برای رستگاری. "حی علی خیرالعمل" یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. "قد قامت الصلاه" یعنی به تحقیق نماز برپا شد. "لا اله الا الله" یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بی همتا است.
- [آیت الله نوری همدانی] اشهدً انّ علیاً ولیً اللهِ جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اشهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ ، به قصد قربت گفته شود . و چون در امثال زمان ما ، شعا ر تشیع محسوب می شود در هر جا که اظهار این شعار مستحسن و لازم باشد ، گفتن آن هم مستحسن و لازم است . ترجمه اذان و اقامه اللهَ اکبرً یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند اشهدً ان لا الهَ الاّ اللهً یعنی شهادت می دهم که غیر خدائی که یکتا و بی همتا است خدای دیگر سزاوار پرستش نیست . اشَهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی علیه و آله و سلم پیغمبر و فرستادة خداست . اشهدً ان علیاً امیر المؤمنینَ ولیّ الله یعنی شهادت می دهم که حضرت علی (علیه الصلاهَ و السلام ) امیر المؤمنین ولی خدا بر همة خلق است حیّ علیَ الصلاهِ یعنی بشتاب برای نماز . حیّ علی الفلاحِ یعنی بشتاب برای رستگاری . حیّ علی خیرِ العملِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَد قامتِ الصلاهُ یعنی بتحقیق نماز بر پا شد . لا الهَ الاّ اللهُ یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اشهد ان علیا ولی اللّه جزو اذان و اقامه نیست؛ ولی خوب است بعد از اشهد ان محمدا رسول اللّه به قصد قربت گفته شود. ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر: یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اشهد ان لا اله الا اللّه: یعنی شهادت می دهم که خدائی سزاوار پرستش نیست جز خدائی که یکتا و بی همتا است. اشهد ان محمدا رسول اللّه: یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبداللّه (ص) پیغمبر و فرستاده خدا است. اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی اللّه: یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصلاه و السلام امیر مؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حی علی الصلاه: یعنی بشتاب برای نماز. حی علی الفلاح: یعنی بشتاب برای رستگاری. حی علی خیر العمل: یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قد قامت الصلاه: یعنی به تحقیق نماز بر پا شد. لا اله الا اللّه: یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است.