یک سوال اگر کسی از 73 اسم اعظم 14 تارا بفهمد چه کاری میتواند با اسم ها بکند به فرض، به فرض من 14 تا را بلد هستم، می دانم تلفظ خالی اسم کافی نیست و باید دعا کرد ولی چه تاثیر خاصی روی فردی که اسم اعظم را می داند دارد؟ فقط دانستن و تلفظ کردن آن اثری را که مد نظر شماست ندارد، البته بر زبان جاری کردن اسماء الهی حتما تاثیراتی بر روی نفس انسانی دارد اما اثراتی که برای اسم اعظم بیان شده است نیاز به این دارد که انسان به حقیقت آن اسم برسد. به حقیقت اسم رسیدن یعنی به حق الیقین آن اسم را بیابیم. آن وقت است که آثار آن را آن طور که هست می یابیم. علم الیقین: فرض کنید آتشی در نقطه ای افروخته شده است، و دیواری هم بین شما و آتش حائل است. اگر شما از اثر آتش (مثل دودی که از پشت دیوار بلند است) پی به وجود آتش ببرید، این علم الیقین است و این مانند آن است که کسی خدا را بشناسد و بدو ایمان آورد، اما از راه براهین عقلی. عین الیقین: اگر شما در آن مثال بالا، از دیوار عبور کنید و خود آتش را از نزدیک ببینید، این عین الیقین است. این مرحله بالاتر از مرحله سابق است زیرا شهود بالاتر از دانستن است و لذا گفته اند: شنیدن کی بود مانند دیدن و در این مرحله است انسانی که اثرات توحید را در زندگی خود عملا مشاهده نماید. حق الیقین: اگر شما بقدری به آتش نزدیک شوید که حرارت آن را لمس کنید و آتش شما را گرم کند و در واقع داخل آن شوید، از چنین حالتی به حق الیقین تعبیر می آورند. در این مرحله، یقین شما به مراتب از دو مرحله سابق بالاتر است. انسان نسبت به خدا به مرحله ای می رسد که مستقیما خود را، با ذات حق، در تماس می بیند، بلکه خودی نمی بیند و خودی مشاهده نمی کند، فعل را فعل او، صفت را صفت او، و در همه چیز، او را می بیند و این نیست مگر اینکه به حق الیقین نائل آمده است[1]. پی نوشت:
یک سوال اگر کسی از 73 اسم اعظم 14 تارا بفهمد چه کاری میتواند با اسم ها بکند به فرض، به فرض من 14 تا را بلد هستم، می دانم تلفظ خالی اسم کافی نیست و باید دعا کرد ولی چه تاثیر خاصی روی فردی که اسم اعظم را می داند دارد؟
فقط دانستن و تلفظ کردن آن اثری را که مد نظر شماست ندارد، البته بر زبان جاری کردن اسماء الهی حتما تاثیراتی بر روی نفس انسانی دارد اما اثراتی که برای اسم اعظم بیان شده است نیاز به این دارد که انسان به حقیقت آن اسم برسد.
به حقیقت اسم رسیدن یعنی به حق الیقین آن اسم را بیابیم. آن وقت است که آثار آن را آن طور که هست می یابیم. علم الیقین: فرض کنید آتشی در نقطه ای افروخته شده است، و دیواری هم بین شما و آتش حائل است. اگر شما از اثر آتش (مثل دودی که از پشت دیوار بلند است) پی به وجود آتش ببرید، این علم الیقین است و این مانند آن است که کسی خدا را بشناسد و بدو ایمان آورد، اما از راه براهین عقلی. عین الیقین: اگر شما در آن مثال بالا، از دیوار عبور کنید و خود آتش را از نزدیک ببینید، این عین الیقین است. این مرحله بالاتر از مرحله سابق است زیرا شهود بالاتر از دانستن است و لذا گفته اند: شنیدن کی بود مانند دیدن و در این مرحله است انسانی که اثرات توحید را در زندگی خود عملا مشاهده نماید. حق الیقین: اگر شما بقدری به آتش نزدیک شوید که حرارت آن را لمس کنید و آتش شما را گرم کند و در واقع داخل آن شوید، از چنین حالتی به حق الیقین تعبیر می آورند. در این مرحله، یقین شما به مراتب از دو مرحله سابق بالاتر است. انسان نسبت به خدا به مرحله ای می رسد که مستقیما خود را، با ذات حق، در تماس می بیند، بلکه خودی نمی بیند و خودی مشاهده نمی کند، فعل را فعل او، صفت را صفت او، و در همه چیز، او را می بیند و این نیست مگر اینکه به حق الیقین نائل آمده است[1].
پی نوشت:
- [سایر] اسم اعظم خداوند چیست و چه اثری دارد؟
- [سایر] اسم اعظم خداوند چیست؟
- [سایر] اسم اعظم خدا چیست؟
- [سایر] اسم اعظم الهی چیست ؟
- [سایر] مقصود از اسم اعظم چیست؟
- [سایر] آیا امامان دارای اسم اعظم بوده اند؟
- [سایر] اسم اعظم به چه معناست و چگونه می توان این اسم را شناخت؟
- [سایر] اسم اعظم خداوند چیست و چه فایدهای دارد؟
- [سایر] ارتباط (انسان کامل) با اسم اعظم الهی چگونه است؟
- [سایر] چه کسی اسم اعظم را می دانسته و با آن چه کار مهمی انجام داد؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] موقعی که مأموم نیت میکند، باید امام را معیّن نماید، ولی دانستن اسم او لازم نیست، مثلاً اگر نیت کند: اقتدا میکنم به امام حاضر، نمازش صحیح است.
- [آیت الله بروجردی] موقعی که مأموم نیت میکند باید امام را معین نماید، ولی دانستن اسم او لازم نیست، مثلاً اگر نیت کند اقتدا میکنم به امام حاضر، نمازش صحیح است.
- [آیت الله خوئی] موقعی که مأموم نیت میکند، باید امام را معین نماید، ولی دانستن اسم او لازم نیست، اگر نیت کند اقتدا میکنم به امام جماعت حاضر، نمازش صحیح است.
- [آیت الله بهجت] موقعی که مأموم نیت میکند، باید امام را معین نماید، ولی دانستن اسم او لازم نیست، مثلاً اگر نیت کند: اقتدا میکنم به امام حاضر، نمازش صحیح است.
- [آیت الله سبحانی] موقعی که مأموم نیت می کند; باید امام را معین نماید. ولی دانستن اسم او لازم نیست، مثلاً اگر نیت کند اقتدا می کنم به امام حاضر نمازش صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] هنگامی که مأموم نیّت میکند، باید امام را معیّن نماید، ولی دانستن اسم او لازم نیست؛ مثلاً اگر نیّت کند: (به امام حاضر اقتدا میکنم)، نماز او صحیح است.
- [آیت الله مظاهری] امام لازم نیست نیّت جماعت کند ولی مأموم باید نیّت جماعت کند امّا دانستن اسم امام جماعت لازم نیست، مثلاً اگر نیّت کند اقتدا میکنم به امام حاضر کفایت میکند.
- [آیت الله وحید خراسانی] موقعی که ماموم نیت می کند باید امام را معین نماید ولی دانستن اسم او لازم نیست مثلا اگر نیت کند اقتدا می کنم به امام حاضر نمازش صحیح است
- [آیت الله نوری همدانی] موقعی که ماموم نیت می کند ، باید امام را معین نماید ولی دانستن اسم او لازم نیست ، مثلاً اگر نیت کند اقتدا می کنم به امام حاضر نمازش صحیح است .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . موقعی که مأموم نیت می کند، باید امام را معین نماید، ولی دانستن اسم او لازم نیست، مثلاً اگر نیت کند: اقتدا می کنم به امام حاضر نمازش صحیح است.