در روایات متعددی به وجود اسم اعظم در نزد ائمه اشاره شده است: جابر از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که فرمود: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است در نزد آصف یک حرف از آنها بود بهمان یک حرف زبان گشود فاصله بین او و تخت بلقیس فرو رفت بعد با دست خود تخت بلقیس را گرفت بعد زمین بحال اول برگشت بسرعت یک چشم بهم زدن ولی در نزد ما هفتاد و دو حرف است و یک حرف اختصاص بخدا دارد که در نزد خود او است جزء اسرار غیبی است.[1] ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود سلیمان دارای اسم اکبر خدا بود هر وقت خدا را بآن اسم میخواند هر چه میخواست باو داده میشد و اگر دعا میکرد جواب او را میدادند اگر سلیمان حالا میبود بما احتیاج داشت.[2] ابان احمر گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود: ابان! چگونه مردم قبول نمیکنند فرمایش حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام را که فرمود: اگر بخواهم همین پایم را بلند میکنم و بر سینه معاویه که در شام است میزنم و او را از تخت بزیر میاندازم اما قبول دارند که آصف وصی سلیمان تخت بلقیس را قبلاز یک چشم بهم زدن برای سلیمان آورد مگر پیامبر ما بهترین پیامبر نیست و وصی او برترین اوصیاء است آیا او را مانند وصی سلیمان هم قرار نمیدهند؟ خداوند حکم کند بین ما و بین کسی که منکر حق ما است و مقام ما را ندیده میگیرد.[3] شیخ مفید از سلمان نقل میکند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: سلمان! افسوس بسیار افسوس، برای کسی که ما را درست نشناخته و منکر مقام ما است. فرمود سلمان آیا سلیمان برتر است یا حضرت محمّد (ص) سلمان جوابداد: حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: سلمان! آصف بن برخیا توانست تخت بلقیس را در یک چشم بهم زدن از فارس بیاورد با اینکه او دارای مقداری از علم کتاب بود من نمیتوانم چند برابر او انجام دهم با اینکه در نزد من علم هزار کتاب است.[4] و دلیل قرآنی اسم اعظم ایشان با کنار هم قرار دادن دو آیه نمایان می شود: وصی سلیمان، آصف بن برخیا دارای اسم اعظم بود و قرآن این امر را این گونه توصیف کرده است که علمی از کتاب (یعنی بعضی از آن که با کلمه "من" در آیه روشن می شود) داشت: (قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ[نمل/40] (امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!) در حالی که در شان حضرت علی (ع) تمام علم کتاب را دارد: (وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ[رعد/43] آنها که کافر شدند میگویند: تو پیامبر نیستی! بگو: کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!) ( در بسیاری از روایات آمده است که منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ علی بن ابی طالب ع و ائمه هدی است، که در تفسیر نور الثقلین و برهان این روایات جمع آوری شده.)[5] [1]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج27، ص: 25، باب 12، حدیث 1. [2]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج27، ص: 27، باب 12، حدیث 7. [3]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج27، ص: 28، باب 12، حدیث 9. [4]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج27، ص: 25، باب 12، حدیث 10. [5]. تفسیر نمونه، ج10، ص: 254.
در روایات متعددی به وجود اسم اعظم در نزد ائمه اشاره شده است:
جابر از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که فرمود: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است در نزد آصف یک حرف از آنها بود بهمان یک حرف زبان گشود فاصله بین او و تخت بلقیس فرو رفت بعد با دست خود تخت بلقیس را گرفت بعد زمین بحال اول برگشت بسرعت یک چشم بهم زدن ولی در نزد ما هفتاد و دو حرف است و یک حرف اختصاص بخدا دارد که در نزد خود او است جزء اسرار غیبی است.[1]
ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود سلیمان دارای اسم اکبر خدا بود هر وقت خدا را بآن اسم میخواند هر چه میخواست باو داده میشد و اگر دعا میکرد جواب او را میدادند اگر سلیمان حالا میبود بما احتیاج داشت.[2]
ابان احمر گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود: ابان! چگونه مردم قبول نمیکنند فرمایش حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام را که فرمود: اگر بخواهم همین پایم را بلند میکنم و بر سینه معاویه که در شام است میزنم و او را از تخت بزیر میاندازم اما قبول دارند که آصف وصی سلیمان تخت بلقیس را قبلاز یک چشم بهم زدن برای سلیمان آورد مگر پیامبر ما بهترین پیامبر نیست و وصی او برترین اوصیاء است آیا او را مانند وصی سلیمان هم قرار نمیدهند؟ خداوند حکم کند بین ما و بین کسی که منکر حق ما است و مقام ما را ندیده میگیرد.[3]
شیخ مفید از سلمان نقل میکند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: سلمان! افسوس بسیار افسوس، برای کسی که ما را درست نشناخته و منکر مقام ما است. فرمود سلمان آیا سلیمان برتر است یا حضرت محمّد (ص) سلمان جوابداد: حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: سلمان! آصف بن برخیا توانست تخت بلقیس را در یک چشم بهم زدن از فارس بیاورد با اینکه او دارای مقداری از علم کتاب بود من نمیتوانم چند برابر او انجام دهم با اینکه در نزد من علم هزار کتاب است.[4]
و دلیل قرآنی اسم اعظم ایشان با کنار هم قرار دادن دو آیه نمایان می شود:
وصی سلیمان، آصف بن برخیا دارای اسم اعظم بود و قرآن این امر را این گونه توصیف کرده است که علمی از کتاب (یعنی بعضی از آن که با کلمه "من" در آیه روشن می شود) داشت:
(قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ[نمل/40] (امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!)
در حالی که در شان حضرت علی (ع) تمام علم کتاب را دارد:
(وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ[رعد/43] آنها که کافر شدند میگویند: تو پیامبر نیستی! بگو: کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!)
( در بسیاری از روایات آمده است که منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ علی بن ابی طالب ع و ائمه هدی است، که در تفسیر نور الثقلین و برهان این روایات جمع آوری شده.)[5]
[1]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج27، ص: 25، باب 12، حدیث 1.
[2]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج27، ص: 27، باب 12، حدیث 7.
[3]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج27، ص: 28، باب 12، حدیث 9.
[4]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج27، ص: 25، باب 12، حدیث 10.
[5]. تفسیر نمونه، ج10، ص: 254.
- [سایر] اسم اعظم خداوند چیست؟
- [سایر] اسم اعظم خدا چیست؟
- [سایر] اسم اعظم الهی چیست ؟
- [سایر] مقصود از اسم اعظم چیست؟
- [سایر] آیا دانستن اسم اعظم اثری درزندگی دارد؟
- [سایر] اسم اعظم به چه معناست و چگونه می توان این اسم را شناخت؟
- [سایر] اسم اعظم خداوند چیست و چه اثری دارد؟
- [سایر] اسم اعظم خداوند چیست و چه فایدهای دارد؟
- [سایر] ارتباط (انسان کامل) با اسم اعظم الهی چگونه است؟
- [سایر] امامان و معصومان علیهم السلام، از جهت ولایت تکوینی دارای چه جایگاهی هستند؟
- [آیت الله سبحانی] کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد، مس نماید. و مسّ اسم مبارک پیغمبر و امامان و حضرت زهرا(علیهم السلام)هم اگر هتک حرمت و بی احترامی باشد حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بر بدن کسی که جنب است آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند، باید آب را به گونهای به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد و اسامی مبارک پیامبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارند.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که وضو ندارد، بنابر احتیاط واجب نباید اسم خداوند متعال و صفات خاصه او را به هر زبانی نوشته شده باشد لمس نماید و همچنین بنابر احتیاط مستحب، نباید اسم مبارک پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امامان علیهمالسلام و حضرت زهرا علیهاالسلام را بدون وضو لمس کند، ولی اگر اسامی معصومین علیهمالسلام در نامگذاری اشخاص دیگر به کار رفته باشند، لمس آنها بدون وضو اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مسلمانی به یکی از دوازده امام دشنام دهد، یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مسلمانی به یکی از دوازده امام: دشنام دهد، یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
- [آیت الله بهجت] پنج چیز بر جنب حرام است: 1 رساندن جایی از بدن به خط قرآن، یا به اسم خدا و بنابر احتیاط به اسم پیغمبران و امامان و اسم حضرت زهرا علیهمالسلام بهطوریکه در وضو گفته شد. 2 رفتن به مسجدالحرام و مسجد پیغمبر صلیاللهعلیهوآله، اگرچه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود؛ و همچنین داخل شدن به آنجا برای برداشتن چیزی، بنابر احوط. 3 توقف در مساجد دیگر؛ ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد. و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند، بلکه عبور نیز ننماید و همچنین در رواقها. 4 گذاشتن چیزی در مسجد. 5 خواندن سورهای که سجده واجب دارد و آن چهار سوره است: 1 سجده (سوره ??)؛ 2 فصّلت (??)؛ 3 نجم (??)؛ ? علق (??)؛ و اگر یک کلمه از این چهار سوره را هم بخواند حرام است.
- [آیت الله بروجردی] اگر مسلمانی به یکی از دوازده امام دشنام دهد، یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
- [امام خمینی] اگر مسلمانی به یکی از دوازده امام دشنام دهد یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.
- [آیت الله سیستانی] شخصی که به یکی از دوازده امام علیهمالسلام از روی دشمنی دشنام دهد ، نجس است . 9 شراب :
- [آیت الله مکارم شیرازی] پنج کار بر جنب حرام است: 1 مس خط قرآن یا اسم خدا و پیامبران و امامان بنابر احتیاط واجب، همانطور که در وضو گفته شد. 2 رفتن به مسجدالحرام و مسجد پیغمبر(صلی الله علیه وآله)، هرچند از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. 3 توقف کردن در مساجد دیگر، اما اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. 4 داخل شدن در مسجد برای گذاشتن چیزی در آن. 5 خواندن یکی از آیات سجده، ولی خواندن غیر آیه سجده از سوره سجده مانعی ندارد.