درپاسخ به نکات ذیل توجه کنید : 1-در شان نزول آیات مورد پرسش روایات زیادی در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده است که مشهورتر و مناسبتر از همه این است که پیامبر ص گاه که نزد زینب بنت جحش (یکی از همسرانش) میرفت زینب او را نگاه میداشت و از عسلی که تهیه کرده بود خدمت پیامبر ص میآورد، این سخن به گوش عایشه رسید، و بر او گران آمد، میگوید: من با حفصه (یکی دیگر از همسران پیامبر ص) قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر ص نزد یکی از ما آمد فورا بگوئیم آیا صمغ مغافیر خوردهای؟! ( مغافیر صمغی بود که یکی از درختان حجاز به نام عرفط (بر وزن هرمز) تراوش میکرد و بوی نامناسبی داشت) و پیامبر ص مقید بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش شنیده نشود بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد! به این ترتیب روزی پیامبر ص نزد حفصه آمد، او این سخن را به پیامبر ص گفت، حضرت فرمود: من مغافیر نخوردهام، بلکه عسلی نزد زینب بنت جحش نوشیدم، و من سوگند یاد میکنم که دیگر از آن عسل ننوشم (نکند زنبور آن عسل روی گیاه نامناسبی و احتمالا مغافیر نشسته باشد) ولی این سخن را به کسی مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گویند چرا پیامبر غذای حلالی را بر خود تحریم کرده؟ و یا از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت کنند، و یا به گوش زینب برسد و او دلشکسته شود). ولی سرانجام او این راز را افشا کرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئهای بوده است، پیامبر ص سخت ناراحت شد و آیات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر ص تکرار نشود) . در بعضی از روایات نیز آمده است که پیامبر ص بعد از این ماجرا یک ماه از همسران خود کنارهگیری کرد و حتی شایعه تصمیم آن حضرت ص نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طوری که سخت به وحشت افتادند و از کار خود پشیمان شدند. 2- آیات فوق در حقیقت قاطعیتی است از سوی خداوند بزرگ در برابر چنین حادثهای، و برای حفظ حیثیت پیامبرش. نخست روی سخن را به خود پیامبر ص کرده میگوید: ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود تحریم میکنی؟! (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ). معلوم است که این تحریم، تحریم شرعی نبود، بلکه به طوری که از آیات بعد استفاده میشود سوگندی از ناحیه پیامبر ص یاد شده بود و میدانیم که قسم خوردن بر ترک بعضی از مباحات گناهی ندارد. بنا بر این جمله لِمَ تُحَرِّمُ (چرا بر خود تحریم میکنی؟) به عنوان عتاب و سرزنش نیست بلکه نوعی دلسوزی و شفقت است. درست مثل این که ما به کسی که زحمت زیاد برای تحصیل درآمد میکشد و خود از آن بهره چندانی نمیگیرد، میگوئیم چرا اینقدر به خود زحمت میدهی، و از نتیجه این زحمت بهره نمیگیری؟. سپس در پایان آیه میافزاید: خداوند غفور و رحیم است (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ). این عفو و رحمت نسبت به همسرانی است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند که اگر راستی توبه کنند مشمول آن خواهند بود، یا اشاره به این است که اولی این بود که پیامبر ص چنین سوگندی یاد نمیکرد کاری که احتمالا موجب جرأت و جسارت بعضی از همسران حضرت ص میشد. در آیه بعد اضافه میکند: خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته است (قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ) و به این ترتیب که کفاره قسم را بدهید و خود را آزاد سازید. البته اگر سوگند در موردی باشد که ترک کاری رجحان دارد باید به سوگند عمل کرد، و شکستن آن گناه است، و کفاره دارد. اما اگر در مواردی باشد که ترک آن عمل مرجوح باشد (مانند آیه مورد بحث) در این صورت شکستن آن جایز است، اما برای حفظ احترام قسم بهتر است کفاره نیز داده شود . سپس میافزاید: خداوند مولای شما و حافظ و یاور شما است و او علیم و حکیم است (وَ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ). لذا او راه نجات از این گونه سوگندها را برای شما هموار ساخته، و طبق علم و حکمتش مشکل را برای شما گشوده است. از روایات استفاده میشود که پیامبر ص بعد از نزول این آیه بردهای آزاد کرده و آنچه را بر خود از طریق قسم حرام کرده بود حلال نمود. در آیه بعد، شرح بیشتری پیرامون این ماجرا داده، میفرماید: به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبر ص یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی او رازداری نکرد و به دیگران خبر داد، و خداوند پیامبرش را از این افشای سر آگاه ساخت، او قسمتی از آن را برای همسرش بازگو کرد و از قسمت دیگری خودداری نمود (وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ). این چه رازی بود که پیامبر ص به بعضی از همسران خود گفت که او رازداری نکرد؟، مطابق آنچه در شان نزول گفتیم و این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یکی نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش، و دیگرش تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود، و منظور از همسر غیر رازدارش در این آیه حفصه بود، که او این سخن را شنید و به عایشه بازگو کرد. پیامبر ص چون از طریق وحی، از این افشای راز، آگاه شده بود، قسمتی از آن را به حفصه فرمود، و برای آنکه او زیاده شرمنده و خجل نشود از ذکر قسمت دیگری خودداری کرد (ممکن است قسمت اول، اصل نوشیدن عسل باشد و قسمت دوم تحریم آن بر خویشتن). به هر حال هنگامی که پیامبر ص این افشای سر را به او (حفصه) خبر داد او گفت: چه کسی تو را از این موضوع آگاه کرد؟ (فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا). گفت: خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت (قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ). از مجموع این آیه برمیآید که بعضی از همسران پیامبر ص نه تنها او را با سخنان خود ناراحت میکردند، بلکه مساله رازداری که از مهمترین شرائط یک همسر باوفا است نیز در آنها نبود، اما به عکس، رفتار پیامبر ص با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود که حتی حضرت حاضر نشد تمام رازی که او افشا کرده بود به رخ او بکشد، تنها به قسمتی از آن اشاره کرده و لذا در حدیثی از امیر مؤمنان علی ع آمده است: ما استقصی کریم قط، لان اللَّه یقول عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ؛ افراد کریم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصی خویش تا آخرین مرحله، پیش نمیروند، زیرا خداوند در اینجا برای پیامبر ص میفرماید: او قسمتی را خبر داد و از قسمتی خودداری کرد سپس روی سخن را به این دو همسر که در توطئه بالا دست داشتند کرده میگوید: اگر شما از کار خود توبه کنید، و دست از آزار پیامبر ص بردارید به سود شما است، زیرا دلهای شما با این عمل از حق منحرف گشته، و به گناه آلوده شده (إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما). منظور از این دو نفر به اتفاق مفسران شیعه و اهل سنت، حفصه و عایشه است که به ترتیب دختران عمر و ابو بکر بودند. صغت از ماده صغو (بر وزن عفو) به معنی متمایل شدن به چیزی است لذا میگویند: صغت النجوم یعنی ستارگان، متمایل به سوی مغرب شدند، به همین جهت واژه اصغاء، به معنی گوش فرا دادن به سخن دیگری آمده است، و منظور از صَغَتْ قُلُوبُکُما در آیه مورد بحث، انحراف دلهای آنها از حق به سوی گناه بوده است . سپس اضافه میکند: اگر شما دو نفر بر ضد او دست به دست هم دهید کاری از پیش نخواهید برد، چرا که خداوند مولی و یاور او است، و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح، و فرشتگان نیز بعد از آنها پشتیبان او هستند وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ). این تعبیر، نشان میدهد که تا چه حد این ماجرا در قلب پاک پیامبر ص و روح عظیم او تاثیر منفی گذاشت، تا آنجا که خداوند به دفاع از او پرداخته و با اینکه قدرت خودش از هر نظر کافی است، حمایت جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام میدارد. قابل توجه اینکه: در صحیح بخاری از ابن عباس نقل شده که میگوید: از عمر پرسیدم آن دو نفر از همسران پیامبر ص که بر ضد او دست به دست داده بودند چه کسانی بودند؟ عمر گفت: حفصه و عایشه بودند، سپس افزود: به خدا سوگند ما در عصر جاهلیت برای زنان چیزی قائل نبودیم تا اینکه خداوند آیاتی را در باره آنان نازل کرد، و حقوقی برای آنان قرار داد، (و آنها جسور شدند) . در تفسیر در المنثور نیز همین معنی، ضمن حدیث مفصلی از ابن عباس نقل شده، و در آن حدیث آمده است که عمر میگوید: بعد از این ماجرا آگاه شدم که پیامبر ص از تمام همسرانش کنارهگیری کرده، و در محلی بنام مشربه ام ابراهیم اقامت گزیده، خدمتش رسیدم، و عرض کردم: ای رسول خدا! آیا همسرانت را طلاق گفتی؟ فرمود: نه، گفتم: اللَّه اکبر، ما جمعیت قریش پیوسته بر زنانمان مسلط بودیم، اما هنگامی که به مدینه آمدیم جمعی را دیدیم که زنانشان بر آنان مسلطند زنان ما نیز از آنها یاد گرفتند! روزی دیدم همسرم با من مشاجره میکند، من این عمل او را عجیب و زشت شمردم، گفت: چرا تعجب میکنی؟ به خدا همسران پیامبر ص هم با پیامبر ص چنین میکنند! حتی گاه از او قهر مینمایند، و من به دخترم حفصه سفارش کردم که هرگز چنین کاری را نکند و گفتم اگر همسایهات (منظور عایشه است) چنین میکند تو نکن، زیرا شرائط او با تو متفاوت است . در باره صالح المؤمنین بحثی داریم که در نکات به خواست خدا خواهد آمد. در آخرین آیه مورد بحث خداوند روی سخن را به تمام زنان پیامبر ص کرده، با لحنی که خالی از تهدید نیست میفرماید: هر گاه او شما را طلاق گوید امید میرود که پروردگار به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبهکار، عبادت کننده و مطیع فرمان خدا زنانی غیر باکره و باکره (عَسی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ أَبْکاراً). به این ترتیب به آنها هشدار میدهد تصور نکنند که پیامبر هرگز آنها را طلاق نخواهد داد، و نیز تصور نکنند که اگر آنها را طلاق دهد همسرانی بهتر از آنان جانشین آنها نمیشود، دست از توطئه و مشاجره و آزار بردارند، و گرنه از افتخار همسری پیامبر برای همیشه محروم میشوند. و زنانی بهتر و با فضیلتتر جای آنها را خواهند گرفت!. تفسیر نمونه، ج24، ص: 271 .
درپاسخ به نکات ذیل توجه کنید :
1-در شان نزول آیات مورد پرسش روایات زیادی در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده است که مشهورتر و مناسبتر از همه این است که پیامبر ص گاه که نزد زینب بنت جحش (یکی از همسرانش) میرفت زینب او را نگاه میداشت و از عسلی که تهیه کرده بود خدمت پیامبر ص میآورد، این سخن به گوش عایشه رسید، و بر او گران آمد، میگوید: من با حفصه (یکی دیگر از همسران پیامبر ص) قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر ص نزد یکی از ما آمد فورا بگوئیم آیا صمغ مغافیر خوردهای؟! ( مغافیر صمغی بود که یکی از درختان حجاز به نام عرفط (بر وزن هرمز) تراوش میکرد و بوی نامناسبی داشت) و پیامبر ص مقید بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش شنیده نشود بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد! به این ترتیب روزی پیامبر ص نزد حفصه آمد، او این سخن را به پیامبر ص گفت، حضرت فرمود: من مغافیر نخوردهام، بلکه عسلی نزد زینب بنت جحش نوشیدم، و من سوگند یاد میکنم که دیگر از آن عسل ننوشم (نکند زنبور آن عسل روی گیاه نامناسبی و احتمالا مغافیر نشسته باشد) ولی این سخن را به کسی مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گویند چرا پیامبر غذای حلالی را بر خود تحریم کرده؟ و یا از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت کنند، و یا به گوش زینب برسد و او دلشکسته شود).
ولی سرانجام او این راز را افشا کرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئهای بوده است، پیامبر ص سخت ناراحت شد و آیات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر ص تکرار نشود) .
در بعضی از روایات نیز آمده است که پیامبر ص بعد از این ماجرا یک ماه از همسران خود کنارهگیری کرد و حتی شایعه تصمیم آن حضرت ص نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طوری که سخت به وحشت افتادند و از کار خود پشیمان شدند.
2- آیات فوق در حقیقت قاطعیتی است از سوی خداوند بزرگ در برابر چنین حادثهای، و برای حفظ حیثیت پیامبرش.
نخست روی سخن را به خود پیامبر ص کرده میگوید: ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود تحریم میکنی؟! (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ).
معلوم است که این تحریم، تحریم شرعی نبود، بلکه به طوری که از آیات بعد استفاده میشود سوگندی از ناحیه پیامبر ص یاد شده بود و میدانیم که قسم خوردن بر ترک بعضی از مباحات گناهی ندارد.
بنا بر این جمله لِمَ تُحَرِّمُ (چرا بر خود تحریم میکنی؟) به عنوان عتاب و سرزنش نیست بلکه نوعی دلسوزی و شفقت است.
درست مثل این که ما به کسی که زحمت زیاد برای تحصیل درآمد میکشد و خود از آن بهره چندانی نمیگیرد، میگوئیم چرا اینقدر به خود زحمت میدهی، و از نتیجه این زحمت بهره نمیگیری؟.
سپس در پایان آیه میافزاید: خداوند غفور و رحیم است (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
این عفو و رحمت نسبت به همسرانی است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند که اگر راستی توبه کنند مشمول آن خواهند بود، یا اشاره به این است که اولی این بود که پیامبر ص چنین سوگندی یاد نمیکرد کاری که احتمالا موجب جرأت و جسارت بعضی از همسران حضرت ص میشد.
در آیه بعد اضافه میکند: خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته است (قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ) و به این ترتیب که کفاره قسم را بدهید و خود را آزاد سازید.
البته اگر سوگند در موردی باشد که ترک کاری رجحان دارد باید به سوگند عمل کرد، و شکستن آن گناه است، و کفاره دارد. اما اگر در مواردی باشد که ترک آن عمل مرجوح باشد (مانند آیه مورد بحث) در این صورت شکستن آن جایز است، اما برای حفظ احترام قسم بهتر است کفاره نیز داده شود .
سپس میافزاید: خداوند مولای شما و حافظ و یاور شما است و او علیم و حکیم است (وَ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ).
لذا او راه نجات از این گونه سوگندها را برای شما هموار ساخته، و طبق علم و حکمتش مشکل را برای شما گشوده است.
از روایات استفاده میشود که پیامبر ص بعد از نزول این آیه بردهای آزاد کرده و آنچه را بر خود از طریق قسم حرام کرده بود حلال نمود.
در آیه بعد، شرح بیشتری پیرامون این ماجرا داده، میفرماید: به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبر ص یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی او رازداری نکرد و به دیگران خبر داد، و خداوند پیامبرش را از این افشای سر آگاه ساخت، او قسمتی از آن را برای همسرش بازگو کرد و از قسمت دیگری خودداری نمود (وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ).
این چه رازی بود که پیامبر ص به بعضی از همسران خود گفت که او رازداری نکرد؟، مطابق آنچه در شان نزول گفتیم و این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یکی نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش، و دیگرش تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود، و منظور از همسر غیر رازدارش در این آیه حفصه بود، که او این سخن را شنید و به عایشه بازگو کرد.
پیامبر ص چون از طریق وحی، از این افشای راز، آگاه شده بود، قسمتی از آن را به حفصه فرمود، و برای آنکه او زیاده شرمنده و خجل نشود از ذکر قسمت دیگری خودداری کرد (ممکن است قسمت اول، اصل نوشیدن عسل باشد و قسمت دوم تحریم آن بر خویشتن).
به هر حال هنگامی که پیامبر ص این افشای سر را به او (حفصه) خبر داد او گفت: چه کسی تو را از این موضوع آگاه کرد؟ (فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا).
گفت: خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت (قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ).
از مجموع این آیه برمیآید که بعضی از همسران پیامبر ص نه تنها او را با سخنان خود ناراحت میکردند، بلکه مساله رازداری که از مهمترین
شرائط یک همسر باوفا است نیز در آنها نبود، اما به عکس، رفتار پیامبر ص با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود که حتی حضرت حاضر نشد تمام رازی که او افشا کرده بود به رخ او بکشد، تنها به قسمتی از آن اشاره کرده و لذا در حدیثی از امیر مؤمنان علی ع آمده است:
ما استقصی کریم قط، لان اللَّه یقول عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ؛ افراد کریم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصی خویش تا آخرین مرحله، پیش نمیروند، زیرا خداوند در اینجا برای پیامبر ص میفرماید: او قسمتی را خبر داد و از قسمتی خودداری کرد
سپس روی سخن را به این دو همسر که در توطئه بالا دست داشتند کرده میگوید: اگر شما از کار خود توبه کنید، و دست از آزار پیامبر ص بردارید به سود شما است، زیرا دلهای شما با این عمل از حق منحرف گشته، و به گناه آلوده شده (إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما).
منظور از این دو نفر به اتفاق مفسران شیعه و اهل سنت، حفصه و عایشه است که به ترتیب دختران عمر و ابو بکر بودند.
صغت از ماده صغو (بر وزن عفو) به معنی متمایل شدن به چیزی است لذا میگویند: صغت النجوم یعنی ستارگان، متمایل به سوی مغرب شدند، به همین جهت واژه اصغاء، به معنی گوش فرا دادن به سخن دیگری آمده است، و منظور از صَغَتْ قُلُوبُکُما در آیه مورد بحث، انحراف دلهای آنها از حق به سوی گناه بوده است .
سپس اضافه میکند: اگر شما دو نفر بر ضد او دست به دست هم دهید کاری از پیش نخواهید برد، چرا که خداوند مولی و یاور او است، و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح، و فرشتگان نیز بعد از آنها پشتیبان او هستند وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ).
این تعبیر، نشان میدهد که تا چه حد این ماجرا در قلب پاک پیامبر ص و روح عظیم او تاثیر منفی گذاشت، تا آنجا که خداوند به دفاع از او پرداخته و با اینکه قدرت خودش از هر نظر کافی است، حمایت جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام میدارد.
قابل توجه اینکه: در صحیح بخاری از ابن عباس نقل شده که میگوید: از عمر پرسیدم آن دو نفر از همسران پیامبر ص که بر ضد او دست به دست داده بودند چه کسانی بودند؟ عمر گفت: حفصه و عایشه بودند، سپس افزود: به خدا سوگند ما در عصر جاهلیت برای زنان چیزی قائل نبودیم تا اینکه خداوند آیاتی را در باره آنان نازل کرد، و حقوقی برای آنان قرار داد، (و آنها جسور شدند) .
در تفسیر در المنثور نیز همین معنی، ضمن حدیث مفصلی از ابن عباس
نقل شده، و در آن حدیث آمده است که عمر میگوید: بعد از این ماجرا آگاه شدم که پیامبر ص از تمام همسرانش کنارهگیری کرده، و در محلی بنام مشربه ام ابراهیم اقامت گزیده، خدمتش رسیدم، و عرض کردم: ای رسول خدا! آیا همسرانت را طلاق گفتی؟ فرمود: نه، گفتم: اللَّه اکبر، ما جمعیت قریش پیوسته بر زنانمان مسلط بودیم، اما هنگامی که به مدینه آمدیم جمعی را دیدیم که زنانشان بر آنان مسلطند زنان ما نیز از آنها یاد گرفتند! روزی دیدم همسرم با من مشاجره میکند، من این عمل او را عجیب و زشت شمردم، گفت: چرا تعجب میکنی؟ به خدا همسران پیامبر ص هم با پیامبر ص چنین میکنند! حتی گاه از او قهر مینمایند، و من به دخترم حفصه سفارش کردم که هرگز چنین کاری را نکند و گفتم اگر همسایهات (منظور عایشه است) چنین میکند تو نکن، زیرا شرائط او با تو متفاوت است .
در باره صالح المؤمنین بحثی داریم که در نکات به خواست خدا خواهد آمد.
در آخرین آیه مورد بحث خداوند روی سخن را به تمام زنان پیامبر ص کرده، با لحنی که خالی از تهدید نیست میفرماید: هر گاه او شما را طلاق گوید امید میرود که پروردگار به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبهکار، عبادت کننده و مطیع فرمان خدا زنانی غیر باکره و باکره (عَسی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ أَبْکاراً).
به این ترتیب به آنها هشدار میدهد تصور نکنند که پیامبر هرگز آنها را
طلاق نخواهد داد، و نیز تصور نکنند که اگر آنها را طلاق دهد همسرانی بهتر از آنان جانشین آنها نمیشود، دست از توطئه و مشاجره و آزار بردارند، و گرنه از افتخار همسری پیامبر برای همیشه محروم میشوند. و زنانی بهتر و با فضیلتتر جای آنها را خواهند گرفت!.
تفسیر نمونه، ج24، ص: 271 .
- [سایر] شأن نزول سوره تحریم چیست؟
- [سایر] شأن نزول آیه 1 از سوره تحریم چیست؟ و آیا منافاتی با عظمت پیامبر دارد؟
- [سایر] سبب نزول سوره نور چیست؟
- [سایر] شأن نزول و محتوای سوره طور چیست؟
- [سایر] شأن نزول آیه چهل سوره احزاب چیست؟
- [سایر] شأن نزول و محتوای سوره طور چیست؟
- [سایر] شأن نزول و محتوای سوره الرحمن چیست؟
- [سایر] شان نزول آیه 223 سوره بقره چیست؟
- [سایر] شأن نزول و محتوای سوره الرحمن چیست؟
- [سایر] شأن نزول دو آیه آخر سوره حجر چیست؟
- [آیت الله خوئی] روز مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت پدر و مادر یا جد شود، حرام است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] روزه مستحبی اولاد؛ اگر اسباب اذیت پدر و مادر یا جد شود حرام است.
- [آیت الله سیستانی] روزه مستحبی اولاد ، اگر اسباب اذیت ناشی از شفقت پدر و مادر شود حرام است .
- [آیت الله بروجردی] روزهی مستحبی اولاد اگر اسباب اذّیت پدر و مادر یا جد شود، حرام است.
- [آیت الله علوی گرگانی] سفری که اسباب اذیّت پدر ومادر باشد حرام است وانسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند وروزه هم بگیرد.
- [آیت الله سبحانی] سفری که اسباب اذیت پدر و مادر باشد حرام است و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.
- [آیت الله خوئی] سفری که واجب نیست اگر اسباب اذیت پدر و مادر باشد حرام است، و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.
- [امام خمینی] سفری که اسباب اذیت پدر و مادر باشد حرام است و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . سفری که اسباب اذیت پدر و مادر باشد حرام است، و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند، و روزه هم بگیرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] سفری که اسباب اذیت پدر و مادر باشد حرام است و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.