قرآن دو نوع نزول دارد: دفعی و تدریجی. آن جا که مفاهیم و حقایق قرآن بر قلب رسول(ص) فرود آمده، نزول (دفعی) است و آن جا که مفاهیم در قالب الفاظ عربی در مدت بعثت رسول(ص) شکل گرفته و بر آن حضرت فرود آمده، (نزول تدریجی) است. فیض کاشانی، ابو عبداللّه زنجانی و علامه طباطبایی این نظر را تأیید کردهاند. دلیل فیض کاشانی، احادیث رسیده در این زمینه است. علاّمه نیز یکی از دو دلیل زیر را بیان کرده است: 1. فرق بین انزال و تنزیل؛ (انزال) نزول دفعی و یک مرتبه فرود آمدن چیزی و (تنزیل) نزول تدریجی چیزی را گویند. آیه 1 سوره (هود) و آیه 2 سوره (یوسف) این مطلب را تأیید میکند. 2. آیههای قرآن بیانگر این نکته است که گاهی رسول خدا(ص)، در قرائت قرآن عجله داشتند. از این بیان روشن میشود که مفاهیم و معانی در نزد آن حضرت بوده که میتوانستند در قرائت عجله کنند. آیه 16 سوره (قیامت) و آیه 114 سوره (طه)، مؤید این مطلب است، (ر.ک: تاریخ قرآن، ابوعبدالله زنجانی، ص 10؛ تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج 1، ص 41؛ تفسیر المیزان، ج 18، ص 132). با توجه به این مطالب، روشن میشود که ممکن است قرآن در عین حال که مفاهیم آن هر ساله بر قلب پیامبر(ص) فرود میآمد؛ در شرایط معین و موقعیتهای مناسب نیز در قالب الفاظ بر پیامبر(ص) فرود آمده باشد. ازاینرو حقایق بسیط، بدون آن که در قالب الفاظ بیایند، هر ساله بر پیامبر(ص) نازل میگشت. [پایان کد انتخابی][کامل از کد24477] [انتخابی از کد87664][پایان کد انتخابی][انتخابی از کد87664]کیفیت نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را میتوانیم از زبان آن حضرت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طی حدیثی آمده است که در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده میشود: حارث بن هشام از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل میشود؟ فرمود: گاه صدایی همانند صدای جرس به گوش من میرسید و وحیی که بدین صورت بر من نازل میشد سخت برمن گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع میشد و آنچه را جبرائیل میگفت فرا میگرفتم، و گاهی جبرائیل به صورت مردی بر من فرود میآمد و سپس بامن سخن میگفت ومن گفته های او را حفظ و از بر میکردم (الاتقان ج 1 ص 76. بحارالانوار ج 6 ص 669. صحیح بخاری ج 1 ص 27) پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در این حدیث، دو کیفیت را درباره وحی بخود، یاد میکند که در یکی از آنها صداهای پی در پی همچون آواز جرس به سمع مبارکش میرسید، و در دیگری، جبرائیل (علیه السلام) بصورت یک انسان عادی در نظرش مجسم میشد. وحی بگونة اول بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت گران و طاقت فرسا بوده است چنانکه خداوند متعال از اینگونه وحی به (قول ثقیل = گفتاری گران و سنگین ) تعبیر کرده و فرموده است (انا سَنُقلی عَلیکَ قولاً ثَقیلاً) (مزمل، 4: ما گفتار گرانی را بر تو القاء خواهیم کرد). ولی وحی به صورت دوم کمی سبکتر و لطیف بوده و دیگر، آن سرو صداهای هولناک و نا آشنا بگوش نمیرسید بلکه جبرائیل (علیه السلام) بصورت فرد عادی و با فرمی مشابه شکل انسانی مألوف و مأنوس، مجسم میشد تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بدو آرام گرفته و رعب و بیمی در او بهم نرسد. ولی باید گفت که وحی در هر دو صورت بر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سنگین بوده، وهمیشه همزمان با لحظاتی که وحی نازل میگردید در تمام فصول سال از پیشانی مبارکش عرق فرو میریخت و خود نیز میفرمود: (فما مِن مَرَّهٍ یوحی الیَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسی تُقبضُ) هیچ بار وحی بر من نازل نگردید جز آنکه این تصور (به علت سنگینی وحی) در من پدید میآمد که جانم گرفته میشود (الاتقان ج 1 ص 76، برای آگاهی بیشتر از کیفیت گرانی و سنگینی وحی بر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) رجوع کنید به: سفینه البحار ج 2 ص 638).[پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 7/100105404)
نزول قرآن بر پیامبر(ع) چگونه بوده است؟
قرآن دو نوع نزول دارد: دفعی و تدریجی. آن جا که مفاهیم و حقایق قرآن بر قلب رسول(ص) فرود آمده، نزول (دفعی) است و آن جا که مفاهیم در قالب الفاظ عربی در مدت بعثت رسول(ص) شکل گرفته و بر آن حضرت فرود آمده، (نزول تدریجی) است. فیض کاشانی، ابو عبداللّه زنجانی و علامه طباطبایی این نظر را تأیید کردهاند. دلیل فیض کاشانی، احادیث رسیده در این زمینه است. علاّمه نیز یکی از دو دلیل زیر را بیان کرده است: 1. فرق بین انزال و تنزیل؛ (انزال) نزول دفعی و یک مرتبه فرود آمدن چیزی و (تنزیل) نزول تدریجی چیزی را گویند. آیه 1 سوره (هود) و آیه 2 سوره (یوسف) این مطلب را تأیید میکند. 2. آیههای قرآن بیانگر این نکته است که گاهی رسول خدا(ص)، در قرائت قرآن عجله داشتند. از این بیان روشن میشود که مفاهیم و معانی در نزد آن حضرت بوده که میتوانستند در قرائت عجله کنند. آیه 16 سوره (قیامت) و آیه 114 سوره (طه)، مؤید این مطلب است، (ر.ک: تاریخ قرآن، ابوعبدالله زنجانی، ص 10؛ تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج 1، ص 41؛ تفسیر المیزان، ج 18، ص 132). با توجه به این مطالب، روشن میشود که ممکن است قرآن در عین حال که مفاهیم آن هر ساله بر قلب پیامبر(ص) فرود میآمد؛ در شرایط معین و موقعیتهای مناسب نیز در قالب الفاظ بر پیامبر(ص) فرود آمده باشد. ازاینرو حقایق بسیط، بدون آن که در قالب الفاظ بیایند، هر ساله بر پیامبر(ص) نازل میگشت.
[پایان کد انتخابی][کامل از کد24477]
[انتخابی از کد87664][پایان کد انتخابی][انتخابی از کد87664]کیفیت نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را میتوانیم از زبان آن حضرت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طی حدیثی آمده است که در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده میشود: حارث بن هشام از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل میشود؟ فرمود: گاه صدایی همانند صدای جرس به گوش من میرسید و وحیی که بدین صورت بر من نازل میشد سخت برمن گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع میشد و آنچه را جبرائیل میگفت فرا میگرفتم، و گاهی جبرائیل به صورت مردی بر من فرود میآمد و سپس بامن سخن میگفت ومن گفته های او را حفظ و از بر میکردم (الاتقان ج 1 ص 76. بحارالانوار ج 6 ص 669. صحیح بخاری ج 1 ص 27) پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در این حدیث، دو کیفیت را درباره وحی بخود، یاد میکند که در یکی از آنها صداهای پی در پی همچون آواز جرس به سمع مبارکش میرسید، و در دیگری، جبرائیل (علیه السلام) بصورت یک انسان عادی در نظرش مجسم میشد. وحی بگونة اول بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت گران و طاقت فرسا بوده است چنانکه خداوند متعال از اینگونه وحی به (قول ثقیل = گفتاری گران و سنگین ) تعبیر کرده و فرموده است (انا سَنُقلی عَلیکَ قولاً ثَقیلاً) (مزمل، 4: ما گفتار گرانی را بر تو القاء خواهیم کرد). ولی وحی به صورت دوم کمی سبکتر و لطیف بوده و دیگر، آن سرو صداهای هولناک و نا آشنا بگوش نمیرسید بلکه جبرائیل (علیه السلام) بصورت فرد عادی و با فرمی مشابه شکل انسانی مألوف و مأنوس، مجسم میشد تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بدو آرام گرفته و رعب و بیمی در او بهم نرسد. ولی باید گفت که وحی در هر دو صورت بر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سنگین بوده، وهمیشه همزمان با لحظاتی که وحی نازل میگردید در تمام فصول سال از پیشانی مبارکش عرق فرو میریخت و خود نیز میفرمود: (فما مِن مَرَّهٍ یوحی الیَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسی تُقبضُ) هیچ بار وحی بر من نازل نگردید جز آنکه این تصور (به علت سنگینی وحی) در من پدید میآمد که جانم گرفته میشود (الاتقان ج 1 ص 76، برای آگاهی بیشتر از کیفیت گرانی و سنگینی وحی بر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) رجوع کنید به: سفینه البحار ج 2 ص 638).[پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 7/100105404)
- [سایر] با توجّه به نزول دفعی قرآن، چرا پیامبر (ص) در بعضی از موارد منتظر نزول تدریجی میشد؟
- [سایر] با سلام 1 در کدام سوره قرآن به دوران یتیمی پیامبر اشاره شده است؟ 2 آغاز نزول قرآن بر پیامبر در چه روزی بود؟
- [سایر] با توجّه به نزول دفعی قرآن، چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بعضی از موارد منتظر نزول تدریجی میشد؟
- [سایر] تاریخ بعثت پیامبر-صلی الله علیه و آله - قبل از نزول دفعی قرآن بوده است یا بعد از آن؟
- [سایر] تفاوت شأن نزول، فضای نزول و جوّ نزول قرآن چیست؟
- [سایر] در زمان نزول آیات قرآن کریم، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، چه حال و سخنی در همان لحظه داشتند؟
- [سایر] آیا احیا گرفتن در شب قدر به سبب شهادت حضرت علی(ع) است؟ یا به سبب نزول قرآن در شب قدر؟ اگر دوم است چرا بیدار میمانیم؟
- [سایر] آیا شان نزول سوره عبس ترشرویی پیامبر(ص) است؟
- [سایر] آیا شان نزول سوره عبس ترشرویی پیامبر(ص) است؟
- [سایر] آیا قرآن دچار تحریف شده است؟ نظر شیعه در مورد عصمت پیامبر و ائمه ع چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .سیّدی که مستحقِ سهم سادات است , باید از طرف پدر به هاشم انتساب دا شته باشد و لازم نیست که از نسل حضرت پیامبر(ع) باشد؛ اما اگر کسی از طرف مادر انتساب به هاشم داشته باشد، کافی نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در مکان خاص که مستلزم معصیت باشد , حرام است؛ ولی نماز باطل نیست; مثلاً اگر اقامه نماز جلوتر از قبر پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) به فاصله کم , موجب هتک حرمت آن ذوات قدسی شود, حرام است؛ ولی نماز باطل نیست و اقامه نماز در مکان محاذی و همسطح با قبر معصوم(ع) حرام نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله مظاهری] قسم خوردن باید به یکی از اسمهای خداوند تبارک و تعالی باشد و قسم خوردن به کلمة (اللَّه) بهتر است، و اگر قسم به یکی از مقدسات دین نظیر قرآن و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه طاهرین علیهم السلام باشد فایدهای ندارد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر قتال با کفار بدون اذن امام(ع) انجام گیرد، غنائم آن فقط متعلق به شخصیّت حقوقی امام(ع) است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا امام علیهالسلام بر آن نوشته شده در محل نجسی چون مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن، اگرچه خرج داشته باشد، واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است؛ و نیز اگر تربتی که از قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا ائمه علیهمالسلام است در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند آن تربت به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
- [آیت الله جوادی آملی] .مال خُمسی، به شش سهم تقسیم می شود: سه سهم (نصف خمس) آن، برای خدا و پیامبر و امام (ع) است که به امام می رسد، و در دوران غیبت باید آن را به فقیه جامع شرایط فتوا پرداخت کنند و سه سهم دیگر برای سادات (ذوی القربی ) است که ب اید به ایتام , مساکین و ابن السبیل آنان پرداخت شود و اختیار این سه سهم نیز، با فقیه جامع الشرای ط است ؛ یعنی با اذن او میتوان به سادات فقیر پرداخت کرد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسلمانی که منکر خدا یا یگانگی خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شود مرتدّ میشود و انکار حکم ضروری دین (یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه) با اعتراف به توحید و رسالت سبب ارتداد نیست، هر چند ضروری بودن آن را بداند، ولی در مسأله 1107 اشاره شد که کسی که یکی از ضروریات دین را انکار میکند و شبههای در حق وی نباشد و شک داریم که به دو اصل توحید و رسالت ایمان قلبی دارد، شرعاً کافر بشمار میآید، هر چند ضروری بودن آن حکم را نداند.