آیا شان نزول سوره عبس ترشرویی پیامبر(ص) است؟
در ابتدا خوب است چند آیه اول سوره عبس را مورد توجه قرار دهیم؛ (عَبَسَ وَ تَوَلَّی. أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی )؛ (چهره درهم کشید و روی گردانید). (وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّی)؛ (تو چه می دانی آن کور، شاید پاک شود (طلب پاکی کند)). (أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْری )؛ (یا متذکر شود و این به او نفع بخشد؛ هدایت شود). (أَمَّا مَنِ اسْتَغْنی . فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّی)؛ (کسی که غنی است، تو به او توجه می کنی)؟ (وَ ما عَلَیْکَ أَلاَّ یَزَّکَّی)؛ (به فرض هم که غنی پاک نشود و ایمان نیاورد، ما که به تو سخت نمی گیریم). (وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعی . وَ هُوَ یَخْشی )؛ (اما کوری که سعی داشت هدایت شود و از خدا می ترسید). (فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّی)؛ عبس (80)، آیه 1 - 10.؛ (تو از او به دیگران می پردازی). از این آیات، چه چیزی به ذهن می آید؟ اول ضمیر غایب است؛ (عبوس شد و تحویل نگرفت از این که یک کوری طرفش آمد)؛ امّا بقیه ضمیرها مخاطب است؛ (تو از کجا می دانی شاید آن کور متذکر شود). از آن جا که دو آیه اول، ضمیرشان غایب است و با بقیه آیات تفاوت دارند، دو گونه تفسیر در این جا هست. مشهور مفسرین سنی و شیعی می گویند که درباره پیغمبر است. داستان این بود که ابولهب، ابوجهل، عباس بن عبدالمطلب و امثال اینها از سرمایه دارها و متشخص های مکه در زمان صدر اسلام به حساب می آمدند و هنوز ایمان نیاورده بودند و کسانی که تا آن زمان به پیامبرصلی الله علیه وآله ایمان آورده بودند یا برده و یا گدا بودند. یک ایراد سرمایه دارها این بود که این چه دینی است؟ یک مشت گدا را جمع کرده، ما بیاییم در چه جمعی؟ پیامبرصلی الله علیه وآله جلسه خصوصی برای همین بزرگان قریش گرفت و در این بین، عبداللّه بن امّ مکتوم که کور و فقیر بود، وارد جلسه شد و مستقیم رفت کنار پیامبرصلی الله علیه وآله نشست و مرتب می گفت: یا محمّد! برایم قرآن بخوان. پیامبرصلی الله علیه وآله هم تحویلش نگرفت و این آیات نازل شد ر.ک: تفسیر مجمع البیان، تفسیر سوره عبس.. بعضی دیگر می گویند: شأن نزول این آیات، شخص پیامبرصلی الله علیه وآله نیست؛ بلکه کسی از بنی امیّه کنار پیامبرصلی الله علیه وآله نشسته بود و چون ابن ام مکتوم آمد، آن شخص خودش را جمع کرد و چهره درهم کشید. تفسیر دوّم، انسان را راضی نمی کند؛ زیرا اگر آن شخص غیر از پیامبرصلی الله علیه وآله بود، چرا باید این همه خطاب در سوره، به پیامبرصلی الله علیه وآله متوجه شود؟ در این باره، اول باید بررسی شود که اگر گناه و اشتباهی صورت گرفته، با عصمت پیامبرصلی الله علیه وآله نمی سازد و در نتیجه از انتساب (عَبَس و تولّی) به پیامبرصلی الله علیه وآله باید خودداری شود. می توان گفت که این گونه خطاب ها به پیامبرصلی الله علیه وآله، اگر چه عتاب و اخم خداست، ولی مذمّت او نیست زیرا آن حضرت، خود همیشه برای ضعفا تبلیغ می کرد و این جلسه را برای سرمایه دارها گرفته بود و خصوصی بود و شرط این گروه برای ایمان آوردن این بود که آن برده ها و فقیرها را از خود دور کنی و در چنین وضعیتی، پیامبرصلی الله علیه وآله به دنبال آن بود که یک طوری به آنها پاسخ دهد و آنها را راضی کند و طردشان نکند که در این میان، عبدالله بن ام مکتوم با وضع ژولیده و بدون دعوت و هماهنگی قبلی، داخل شد و چشمش هم نمی دید که اینها چه کسانی هستند و با گفتن یا رسول اللّه و یا محمّد! قرآن بخوان؛ می خواهم حفظ کنم، جلسه را به هم زد و به میان صحبت پیامبرصلی الله علیه وآله می پرید و با تکرار حرف هایش نقشه پیامبرصلی الله علیه وآله را از بین می برد و پیامبرصلی الله علیه وآله نیز خودش را جمع کرد و تحویلش نگرفت؛ نه به او ناسزا گفت و نه به او بی احترامی کرد و نه این که به او ظلم کرد و این عمل، گناه نیست. خود قرآن می گوید: (إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ)؛ قلم (68)، آیه 4. و اخلاق عظیم پیامبرصلی الله علیه وآله، هم برای مستضعفان بود و هم برای جذب مخالفان. گفته شده: کسی مِلکی را وقف امام رضاعلیه السلام کرد و گفت که از درآمد آن، به مسئولین و سرمایه دارهای مشهد میهمانی و سور دهید و خلاصه سالی یک بار مسئولان و سرمایه دارها و اشراف مشهد را جمع کنید و از آنها پذیرایی کنید. این شخص، نظرش این بوده که اینها به برکت امام رضاعلیه السلام جمع شوند و انوار حضرت بر آنها بتابد و دستشان به کار خیر باز شود. خیلی ها که اصلاً اهل کار خیر نیستند، وقتی دعوت نامه خصوصی برای آنها می رود، دستشان به کار خیر باز می شود. پیامبرصلی الله علیه وآله نیز این سیاست را اجرا می کرد. البته خدا می خواست درسی به همگان بدهد که حتی در چنین وضعیتی نیز برای جلوگیری از غرور زرداران و ثروتمندان، بهتر است همچنان به مستضعفان توجه ویژه شود و در هر صورت، این آیات، مخالفتی با شأن پیامبرصلی الله علیه وآله ندارد و این رفتار پیامبرصلی الله علیه وآله حتی اشتباه هم نیست. آیا در راه خدا و برای هدایت مخلوقات خدا اگر انسان تاکتیکی را اجرا کند، اشتباه است؟ هر عاقل دیگری هم بود، عبداللّه را تحویل نمی گرفت؛ منتها ما یک خوب داریم و یک خوب تر و تحویل گرفتن سرمایه دارها برای این که خار سرِ راه مسلمان ها نشوند و برای این که هدایت شوند، خوب است؛ امّا خوب تر از آن این بود که کور فقیر را هم تحویل می گرفت. پیامبرصلی الله علیه وآله بیرونش نکرد و حتی اجازه داد کنارش بنشیند؛ فقط وقتی وسط سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله می پرید و حرف می زد، تحویلش نمی گرفت و اصلاً سیره و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله این نبود که برای سرمایه دارها جایگاه ویژه ای قایل باشد؛ ولی این جلسه فرق داشت و برای هدایت آنها بود؛ یعنی برای انجام وظیفه رسالت بود؛ ولی در هر حال، خداوند می فرماید: (و ما عَلیکِ الّا یزکی)؛ (اگر غنی پاک نشود، بر تو سخت نمی گیریم). از این آیه فهمیده می شود که توجّه پیامبرصلی الله علیه وآله به آنها، به دلیل این بود که تصور می کرد وظیفه اش این است که این گروه باید ایمان بیاورند. یکی از بهترین درس هایی که از این سوره می توان آموخت، این است که حکومت ها و حکام اسلامی، در هیچ زمان و شرایطی، نباید از حال مستضعفان و پابرهنگان غفلت کنند؛ زیرا آنها ولی نعمت ما هستند و دل خوش کردن به سرمایه دارها و صاحبان زور و زر، اسلام را پیش نخواهد برد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 32/500037)
عنوان سوال:

آیا شان نزول سوره عبس ترشرویی پیامبر(ص) است؟


پاسخ:

در ابتدا خوب است چند آیه اول سوره عبس را مورد توجه قرار دهیم؛
(عَبَسَ وَ تَوَلَّی. أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی )؛ (چهره درهم کشید و روی گردانید).
(وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّی)؛ (تو چه می دانی آن کور، شاید پاک شود (طلب پاکی کند)).
(أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْری )؛ (یا متذکر شود و این به او نفع بخشد؛ هدایت شود).
(أَمَّا مَنِ اسْتَغْنی . فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّی)؛ (کسی که غنی است، تو به او توجه می کنی)؟
(وَ ما عَلَیْکَ أَلاَّ یَزَّکَّی)؛ (به فرض هم که غنی پاک نشود و ایمان نیاورد، ما که به تو سخت نمی گیریم).
(وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعی . وَ هُوَ یَخْشی )؛ (اما کوری که سعی داشت هدایت شود و از خدا می ترسید).
(فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّی)؛ عبس (80)، آیه 1 - 10.؛ (تو از او به دیگران می پردازی).
از این آیات، چه چیزی به ذهن می آید؟ اول ضمیر غایب است؛ (عبوس شد و تحویل نگرفت از این که یک کوری طرفش آمد)؛ امّا بقیه ضمیرها مخاطب است؛ (تو از کجا می دانی شاید آن کور متذکر شود).
از آن جا که دو آیه اول، ضمیرشان غایب است و با بقیه آیات تفاوت دارند، دو گونه تفسیر در این جا هست. مشهور مفسرین سنی و شیعی می گویند که درباره پیغمبر است.
داستان این بود که ابولهب، ابوجهل، عباس بن عبدالمطلب و امثال اینها از سرمایه دارها و متشخص های مکه در زمان صدر اسلام به حساب می آمدند و هنوز ایمان نیاورده بودند و کسانی که تا آن زمان به پیامبرصلی الله علیه وآله ایمان آورده بودند یا برده و یا گدا بودند. یک ایراد سرمایه دارها این بود که این چه دینی است؟ یک مشت گدا را جمع کرده، ما بیاییم در چه جمعی؟ پیامبرصلی الله علیه وآله جلسه خصوصی برای همین بزرگان قریش گرفت و در این بین، عبداللّه بن امّ مکتوم که کور و فقیر بود، وارد جلسه شد و مستقیم رفت کنار پیامبرصلی الله علیه وآله نشست و مرتب می گفت: یا محمّد! برایم قرآن بخوان. پیامبرصلی الله علیه وآله هم تحویلش نگرفت و این آیات نازل شد ر.ک: تفسیر مجمع البیان، تفسیر سوره عبس..
بعضی دیگر می گویند: شأن نزول این آیات، شخص پیامبرصلی الله علیه وآله نیست؛ بلکه کسی از بنی امیّه کنار پیامبرصلی الله علیه وآله نشسته بود و چون ابن ام مکتوم آمد، آن شخص خودش را جمع کرد و چهره درهم کشید.
تفسیر دوّم، انسان را راضی نمی کند؛ زیرا اگر آن شخص غیر از پیامبرصلی الله علیه وآله بود، چرا باید این همه خطاب در سوره، به پیامبرصلی الله علیه وآله متوجه شود؟
در این باره، اول باید بررسی شود که اگر گناه و اشتباهی صورت گرفته، با عصمت پیامبرصلی الله علیه وآله نمی سازد و در نتیجه از انتساب (عَبَس و تولّی) به پیامبرصلی الله علیه وآله باید خودداری شود.
می توان گفت که این گونه خطاب ها به پیامبرصلی الله علیه وآله، اگر چه عتاب و اخم خداست، ولی مذمّت او نیست زیرا آن حضرت، خود همیشه برای ضعفا تبلیغ می کرد و این جلسه را برای سرمایه دارها گرفته بود و خصوصی بود و شرط این گروه برای ایمان آوردن این بود که آن برده ها و فقیرها را از خود دور کنی و در چنین وضعیتی، پیامبرصلی الله علیه وآله به دنبال آن بود که یک طوری به آنها پاسخ دهد و آنها را راضی کند و طردشان نکند که در این میان، عبدالله بن ام مکتوم با وضع ژولیده و بدون دعوت و هماهنگی قبلی، داخل شد و چشمش هم نمی دید که اینها چه کسانی هستند و با گفتن یا رسول اللّه و یا محمّد! قرآن بخوان؛ می خواهم حفظ کنم، جلسه را به هم زد و به میان صحبت پیامبرصلی الله علیه وآله می پرید و با تکرار حرف هایش نقشه پیامبرصلی الله علیه وآله را از بین می برد و پیامبرصلی الله علیه وآله نیز خودش را جمع کرد و تحویلش نگرفت؛ نه به او ناسزا گفت و نه به او بی احترامی کرد و نه این که به او ظلم کرد و این عمل، گناه نیست.
خود قرآن می گوید: (إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ)؛ قلم (68)، آیه 4. و اخلاق عظیم پیامبرصلی الله علیه وآله، هم برای مستضعفان بود و هم برای جذب مخالفان. گفته شده: کسی مِلکی را وقف امام رضاعلیه السلام کرد و گفت که از درآمد آن، به مسئولین و سرمایه دارهای مشهد میهمانی و سور دهید و خلاصه سالی یک بار مسئولان و سرمایه دارها و اشراف مشهد را جمع کنید و از آنها پذیرایی کنید. این شخص، نظرش این بوده که اینها به برکت امام رضاعلیه السلام جمع شوند و انوار حضرت بر آنها بتابد و دستشان به کار خیر باز شود. خیلی ها که اصلاً اهل کار خیر نیستند، وقتی دعوت نامه خصوصی برای آنها می رود، دستشان به کار خیر باز می شود. پیامبرصلی الله علیه وآله نیز این سیاست را اجرا می کرد.
البته خدا می خواست درسی به همگان بدهد که حتی در چنین وضعیتی نیز برای جلوگیری از غرور زرداران و ثروتمندان، بهتر است همچنان به مستضعفان توجه ویژه شود و در هر صورت، این آیات، مخالفتی با شأن پیامبرصلی الله علیه وآله ندارد و این رفتار پیامبرصلی الله علیه وآله حتی اشتباه هم نیست. آیا در راه خدا و برای هدایت مخلوقات خدا اگر انسان تاکتیکی را اجرا کند، اشتباه است؟ هر عاقل دیگری هم بود، عبداللّه را تحویل نمی گرفت؛ منتها ما یک خوب داریم و یک خوب تر و تحویل گرفتن سرمایه دارها برای این که خار سرِ راه مسلمان ها نشوند و برای این که هدایت شوند، خوب است؛ امّا خوب تر از آن این بود که کور فقیر را هم تحویل می گرفت. پیامبرصلی الله علیه وآله بیرونش نکرد و حتی اجازه داد کنارش بنشیند؛ فقط وقتی وسط سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله می پرید و حرف می زد، تحویلش نمی گرفت و اصلاً سیره و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله این نبود که برای سرمایه دارها جایگاه ویژه ای قایل باشد؛ ولی این جلسه فرق داشت و برای هدایت آنها بود؛ یعنی برای انجام وظیفه رسالت بود؛ ولی در هر حال، خداوند می فرماید: (و ما عَلیکِ الّا یزکی)؛ (اگر غنی پاک نشود، بر تو سخت نمی گیریم). از این آیه فهمیده می شود که توجّه پیامبرصلی الله علیه وآله به آنها، به دلیل این بود که تصور می کرد وظیفه اش این است که این گروه باید ایمان بیاورند.
یکی از بهترین درس هایی که از این سوره می توان آموخت، این است که حکومت ها و حکام اسلامی، در هیچ زمان و شرایطی، نباید از حال مستضعفان و پابرهنگان غفلت کنند؛ زیرا آنها ولی نعمت ما هستند و دل خوش کردن به سرمایه دارها و صاحبان زور و زر، اسلام را پیش نخواهد برد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 32/500037)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین