علل عدم تحریف قرآن. چرا می‌گوییم قرآن اعجاز است؟
(أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) هود (11)، آیه 13.؛ (یا می‌گویند: آن را به دروغ ساخته است! بگو: اگر راست می‌گویید، سوره‌ای مانند آن بیاورید و هر که را جز خدا می‌توانید، فرا خوانید). قرآن در آیه مورد بحث و در آیه (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسِ وَالْجِنُّ عَلی اَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرآنِ لایَأْتُونَ بِمِثْلِه وَلَوْ کانَ بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً)، می‌فرماید: کسی مثل قرآن نمی‌تواند بیاورد. این آیه از یک سو از همه انسان‌ها دعوت کرده و از سوی دیگر با توجه به جاودانگی دعوت قرآن، انسان‌هایی را که در عصر ما و اعصار دیگر زندگی می‌کنند، شامل می‌شود و از سوی سوم با تعبیر (اِجْتَمَعَتِ) و جمله (بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً)، دشمنان اسلام را دعوت به همکاری و همفکری و تعاون در مقابله به مثل می‌کند و از سوی چهارم با انواع تحریکات و به اصطلاح بر سر غیرت آوردن طرف، با این معارضه همراه است و در نتیجه، قوی‌ترین شکل تحدّی را به خود گرفته است و هنگامی که با قاطعیت می‌گوید: (لایَأْتُونَ بِمِثْلِه) (هرگز همانند آن را نمی‌آورند)، ارتباط و پیوند آن را با ماورای جهان مادی روشن می‌سازد. قرآن در آیه دیگری سطح تحدّی و دعوت به معارضه را پایین‌تر می‌آورد و می‌گوید: (اَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَریاتٍ) هود (11)، آیه 13.؛ (آنها یعنی (-(مخالفان اسلام)-) می‌گویند: قرآن را به خدا افترا بسته است. بگو: اگر راست می‌گویید، شما هم ده سوره مانند این سوره‌های دروغین بیاورید) و به این هم قناعت نمی‌کند و می‌افزاید (وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ) یونس (10)، آیه 38.؛ (تمام کسانی را که می‌توانید غیر از خدا (-(برای انجام این امر)-) به یاری طلبید؛ اگر راست می‌گویید). در جای دیگری به کمتر از این تنزل می‌دهد و می‌فرماید (اگر درباره آن چه بر بنده خود (-(محمدصلی الله علیه وآله)-) نازل کرده‌ایم، شک و تردید دارید، (-(حداقل)-) یک سوره مانند آن را بیاورید)؛ (وَاِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بقره (2)، آیه 23. و بعد می‌افزاید: (تمام گواهان خود را جز خدا دعوت کنید؛ اگر راست می‌گویید)؛ (وَادْعُوا شُهَدائَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ). روشن است که منظور از (گواهان جز خدا)، همفکران و یاوران آنها هستند؛ زیرا اینها همان کسانی هستند که در نفی رسالت پیامبرصلی الله علیه وآله به نفع آنها گواهی می‌دادند و طبعاً در این جا باید به آنان کمک کنند؛ تا سوره‌ای همانند قرآن بیاورند. در سوره یونس، آیه 38 نیز تحدی به آوردن سوره‌ای همانند قرآن شده، می‌فرماید: (آنها می‌گویند: او قرآن را به دروغ به خدا بسته، بگو اگر راست می‌گویید، یک سوره همانند آن را بیاورید و هر کس را می‌توانید جز خدا به یاری طلبید)؛ (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ). واژه (سُورَة)، شامل سوره‌های بزرگ و کوچک قرآن می‌شود و تعبیر به (مِثْلِهِ)، اشاره به همانند بودن از تمام جهات است، و جمله (وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ)، تمام ما سِوَی الله را شامل می‌شود. بنابراین، اگر قرآن زاییده فکر بشر بود، انسان دیگری نیز می‌توانست همانند آن را بیاورد؛ تا چه رسد به این که بخواهد از افراد بی‌شماری نیز کمک گیرد؛ به ویژه این که در میان عرب جاهلی، فصحا و بلغای فراوانی بودند. تعبیر (بِحَدیثٍ مِثْلِهِ) (سخنی همانند آن) می‌تواند اشاره به تمام قرآن یا چند سوره یا یک سوره و یا حتی کمتر از آن باشد؛ زیرا (حدیث) (سخن) به همه اینها گفته می‌شود. در سوره عنکبوت، آیه 50 در پاسخ بهانه‌جویانی که (می‌گفتند: چرا پیامبرصلی الله علیه وآله معجزه ندارد و آیاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده)، می‌فرماید: (بگو: آیات نزد خداست (-(و به فرمان او نازل می‌شود)-) من تنها انذارکننده‌ای آشکار هستم)؛ (قُلْ اِنَّما الآیاتُ عِنْدَ اللهِ وَ اِنَّما اَنَا نَذیرٌ مُبینٌ)؛ سپس می‌افزاید: آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می‌شود؛ (اَوَ لَمْ یَکْفِهِمْ اَنّا اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ)؛ یعنی آنها چرا با وجود این معجزه بزرگ و بی‌مانند الهی، انتظار معجزات دیگری را می‌کشند و به این ترتیب، با صراحت از اعجاز قرآن خبر می‌دهد و با دلالت التزامی، تحدی می‌کند و مخالفان را به معارضه می‌طلبد. نتیجه این که قرآن مجید، حداقل در هفت آیه از سوره‌های مختلف، قرآن را به عنوان یک معجزه بزرگ الهی قلمداد کرده، منکران را به راه‌های مختلف مورد تحدی قرار می‌دهد و می‌دانیم که هرگاه کسی خارق عادتی انجام داد و همگان را به معارضه دعوت کند و آنها از آن عاجز ماندند، دلیل بر اعجاز آن است. مکارم شیرازی و...، پیام قرآن، ج 8. مراد و معنای مثل قرآن آوردن چیست؟ اساساً مسئله تحدی و همانند آوردن، تنها در قالب الفاظ و زیبایی و آهنگ آن خلاصه نمی‌شود؛ بلکه می‌توان گفت که اساس این تحدی در مورد حقایقی است که قرآن آنها را بیان و در قالبی منحصر به فرد، ارائه نموده، قالبی که از یک سو نثر است و محدودیت قافیه و ردیف را ندارد و از سوی دیگر، همانند نظم است و از زیبایی، روانی و آهنگ‌پذیری برخوردار است‌ و از ملال آوری متن ساده به دور است. برای توضیح بیشتر لازم است به نکات زیر توجه کنید: 1. جای تردید نیست که قرآن، کتاب هدایت است و برای سوق دادن بشر به سعادت دنیا و آخرت، نازل شده است؛ اما اسلوبی ویژه و خاص دارد که آن را از سایر کتاب‌ها ممتاز می‌کند؛ به این معنی که قرآن در عین بیان مطالب مختلف، از کمال ارتباط و انسجام برخوردار بوده، جملات آن مانند درّهای گران‌بها و با نظم اعجاب انگیزی، به هم متصل و مرتبط می‌باشند و در لابلای این جملات، مطالب عالی و حقایق زنده اخلاقی و انسانی نهفته است. 2. قرآن مجید موضوعات زیادی را مطرح کرده و در همه این مسائل، بهترین و زیباترین حقایق را به بشر ارائه کرده است؛ حقایقی که خلل، فساد و بطلان، هرگز در آنها راه ندارد و کوچک‌ترین اشکال و ایرادی بر آن وارد نیست. از این رو، کسی که می‌تواند یک کلمه از کلمات قرآن را بگوید و یا یک جمله از جملات آن را بیاورد، مستلزم آن نیست که بتواند مثل قرآن بیاورد؛ زیرا قدرت و توانایی بر مواد و الفاظ، هیچ‌گاه مستلزم توانایی‌ بر ترکیبات قرآن نخواهد بود و افزون بر این، حلاوت و شیرینی و طراوت موجود در قرآن، ناشی از اعجازی است که بشر از خلق این اعجاز ناتوان‌ و عاجز می‌باشد. به چه دلیل می‌گوییم قرآن معجزه است؟ اعجاز قرآن در مجموع، در چهار امر زیر تجلی یافته است: الف) فصاحت الفاظ و جمال عبارات. ب) بلاغت معانی و علو مفاهیم. ج) زیبایی شگفت انگیز نظم و تألیف. د) بی‌نظیری اسلوب و سبک. از اجتماع عوامل چهارگانه فوق است که تأثیر در نفوس و لذت و حلاوت در حال و نرمی دل و شرح صدر و مانند آن، در بشر حاصل می‌گردد و به تعبیر استاد مطهری، بشر از خلق این هندسه بی‌نظیر موجود در قرآن، ناتوان است. ر.ک: جعفر سبحانی، الهیات، ج 2، ص 145 ؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 125. روشن است که این موضوع از توانایی انسان بیرون و محال است و عجز و ناتوانی بشر، از این لحاظ نیست که گفته شود خداوند برای حفظ دلایل نبوت، قدرت مقابله با قرآن را از انسان سلب کرده است؛ زیرا ما می‌دانیم که عده زیادی به معارضه با قرآن بر آمدند و در این راه، نه تنها انصراف برای آنان حاصل نگردید، بلکه با تمام نیرو به این مرحله وارد شدند؛ ولی عاقبت به عجز خود اعتراف نموده، عقب‌نشینی کردند. خلاصه این که به قول علامه طباطبایی، قرآن مجید تنها با اسلوب لفظی خود تحدی نمی‌کند؛ بلکه با جهات معنوی خود مانند جهات لفظی نیز تحدی و ادعای اعجاز می‌نماید. ر.ک: پس مجموع لفظ و معنا، اعجاز قرآن را تشکیل می‌دهند. اگر صرف عدم توانایی مثل قرآن آوردن، دلیل بر اعجاز قرآن باشد، گفته می‌شود که مثل اشعار حافظ هم کسی نمی‌تواند بسراید. پاسخ این است که اشعار حافظ و دیگران، این طور نیست که نظیر نداشته باشند و اشعار زیادی وجود دارد که به دلیل کیفیت بالای شعری، حتی از اشعار حافظ برترند و به همین دلیل در آخر برخی نسخه‌های دیوان حافظ، اشعار مشکوک زیادی وجود دارد که برخی آنها را از حافظ می‌دانند و برخی می‌گویند از شاعران دیگری می‌باشند. علاوه بر این، قرآن مجید صرفاً با بُعد ادبی خود، تحدی نمی‌کند؛ تا آن را با اشعار ادبی مقایسه کنیم و بگوییم چون شبیه اشعار حافظ کسی شعر نگفته، پس تحدی قرآن به هم می‌خورد؛ بلکه قرآن دارای وجوه مختلف اعجاز است. از طرف دیگر، شعر هر شاعری، در یک جهت تفوق و برتری بر دیگری دارد؛ مثلاً اگر شعر حافظ در بعد غزل عرفانی برتری دارد، شعر شاعر دیگری در جهت دیگری، برتری دارد. بنابراین، نه تنها شعر حافظ نظیر دارد، بلکه برتر از آن هم وجود دارد. ر.ک: مصباح یزدی، قرآن‌شناسی، ص 159. به چه دلیل می‌گوییم قرآن تحریف نشده است؟ پاسخ این است که: برای اثبات مصونیت قرآن کریم از تحریف ادله متعددی وجود دارد که به اختصار بیان می‌کنیم. الف) شواهد تاریخی؛ 1. دستورها، توصیه‌ها و اهتمام ویژه پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله در مورد تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم که سبب توجه و عنایت خاص مسلمانان به این امر، به عنوان یکی از وظایف مهم دینی گردید و علاقه زایدالوصف عرب معاصر نسبت به قرآن کریم، به جهت فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزه آسای آن، در کنار توصیه‌های نبی اکرم‌صلی الله علیه وآله، عامل مضاعفی در انس هر چه بیشتر آنان با قرآن و اهتمام به تلاوت و حفظ آن گردید. 2. براساس شواهد تاریخی، با توجه به توصیه‌های پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله و اهتمام و انس مسلمانان به تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم و با توجه به تقدس و احترام ویژه‌ای که آنان برای قرآن کریم، به عنوان منبع و مرجع اصلی و قانون مدون برای تمام شئون حیات فردی و اجتماعی خویش قائل بودند، آنها حساسیت ویژه‌ای نسبت به حفظ و صیانت قرآن از هرگونه تغییری از خود نشان می‌دادند؛ به گونه ای که حتی نسبت به حذف یک (واو) از قرآن کریم، شدیدترین عکس‌العمل‌ها را نشان می‌دادند و شمشیر را از نیام بیرون می‌کشیدند؛ همچنان که در مورد واو در آیه (وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ)، چنین موضوعی نقل شده است. ر.ک: سیوطی، الدر المنثور، ج 3، ص 232؛ دراسات و بحوث فی التاریخ والاسلام، ج 1، ص 94 ؛ المیزان، ج 9، ص 256. 3. اگر به هر شکل، دست جعل و تحریف به قرآن راه می‌یافت، به تواتر نقل می‌شد؛ زیرا انگیزه برای نقل آن قوی بود؛ زیرا می‌توانست به عنوان مهم‌ترین دستاویز کفار، اعم از اهل کتاب (یهود و نصارا) و غیر آنان، بر ضد اسلام به کار گرفته شود؛ به ویژه تحریف به زیاد کردن و اضافه کردن به قرآن و با توجه به تحدی و مبارزه‌طلبی قرآن. همچنین تاریخ اسلام نشان می‌دهد که در دورانی که عرب از سخنوران و شاعرانی در اوج فصاحت و بلاغت بهره می‌برد، هرگز نتوانست جز اظهار عجز پاسخی دهد و هرگونه تلاشی در این زمینه شکست خورد؛ زیرا آیات قرآن از نظر بلندی و اوج محتوایی و استحکام آن از نظر فصاحت و بلاغت و نثر موزون و آهنگین آن، چنان بود که هیچ سخنی توان برابری با آن را نمی‌توانست داشته باشد و همچنان این گونه است و حتی کلام بزرگانی چون امیر بیان، علی‌علیه السلام نیز از آیات قرآنی متمایز است. 4. در هیچ مقطعی از تاریخ، قرآن مفقود نشده است و همچنین هیچ گاه کسانی به جای قرآن رایج، ادعای وجود قرآنی دیگر به عنوان قرآن اصلی، نکرده‌اند و هیچ گاه نزاعی و دعوایی بر سر تغییر، حذف یا زیادی آیات‌ قرآن، در میان مسلمانان رخ نداده است و با توجه به انشعابات و فرقه‌های فراوانی که در بین مسلمانان پیدا شده و با همه اختلافاتی که آنان با یکدیگر دارند، هیچ کدام بر سر قرآن کریم و این که این قرآن، قرآن نازل شده‌ بر پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله است، کوچک‌ترین اختلافی ندارند؛ بلکه همواره در تمام استدلال‌های خود، به قرآن به عنوان منبع و مرجع اصلی، استدلال می‌کرده‌اند و در طول تاریخ، بالاتفاق سینه به سینه و نسل به نسل، قرآن رایج را حفظ و منتقل کرده‌اند. 5. کتابت قرآن در زمان حیات رسول گرامی اسلام‌صلی الله علیه وآله، یکی از عواملی بود که موجب حفظ و مصونیت قرآن کریم از تحریف شد و با اهتمام نبی‌اکرم‌صلی الله علیه وآله عین الفاظ وحی در زمان خود حضرت نوشته شد و این مسئله، مانع شد که قرآن همانند تورات و انجیل، دست‌خوش تحریف شود؛ درست برخلاف انجیل که به گفته خود مسیحیان، مجموعه مکتوباتی است که سال‌ها پس از حضرت عیسی‌علیه السلام توسط شاگردان وی نوشته شده است و علاوه بر این، مؤلفین انجیل نیز عین کلام وحی را ننوشته‌اند؛ بلکه با محدودیت‌های زبانی خود و با نگارش مخصوص خود، چیزهایی را که به ذهنشان خطور می‌کرده، نوشته‌اند. ب) بررسی محتوایی؛ یکی از راه‌های شناخت این که آیا کتاب الهی دست‌خوش دگرگونی و تحریف شده یا نشده، بررسی محتوایی آن است. یکی از دلایلی که اندیشوران آن را به عنوان محکم‌ترین دلیل بر عدم تحریف قرآن دانسته‌اند، مضامین عالی و مستحکم و عمیق، با بیانی در اوج فصاحت و بلاغت است که خود قرآن هم بر همین اساس، تحدی و مبارزه‌طلبی کرده است. قرآن از مباحث دقیق و معارف بلند توحیدی گرفته تا سایر آموزه‌های آن، همگی از انسجام، استحکام، دقت، ظرافت و عمق و ژرف نگری خاصی برخوردار است. توحیدی که در قرآن تبیین شده، با خداشناسی تورات و انجیل، قابل مقایسه نیست. خدای تورات، با حضرت یعقوب‌علیه السلام کشتی می‌گیرد. پیامبر تورات و انجیل، مرتکب افعال زشت می‌شود و... . ج) تواتر قرآن؛ یکی از اموری که موجب قطع و یقین است، تواتر در نقل است. یکی از ادله‌ای که برای عدم وقوع تحریف در قرآن اقامه می‌شود، نقل قرآن کریم به صورت متواتر، در طول چهارده قرن تا امروز است؛ یعنی نقل کننده آن، یک یا ده نفر نبوده، بلکه در هر زمان هزاران نفر قرآن را نقل کرده‌اند و همه هم یک جور آن را نقل کرده‌اند. د) دلیل عقلی؛ این دلیل از دو مقدمه تشکیل شده است؛ مقدمه اول: خداوند، قرآن را برای هدایت بشر فرستاده است. مقدمه دوم: با توجه به خاتمیت دین و پیامبر اسلام، اگر قرآن تحریف شود، پیامبر دیگری که راه صحیح را به مردم نشان دهد، نخواهد آمد و مردم گمراه خواهند شد؛ بدون آن که در این گمراهی، تقصیری متوجه آنان باشد؛ بلکه این گمراهی، مستند به عدم حفظ قرآن از سوی خداوند خواهد بود و این، نقض غرض و مخالف با حکمت الهی است. حکمت الهی، اقتضا می‌کند که خدای تعالی کاری انجام دهد که بندگانش را به طاعت نزدیک و از معصیت دور سازد. بنابراین، دینی که پایان بخش ادیان آسمانی و جاویدان است، می‌بایست بنیاد و پایه‌های آن چنان محکم و استوار باشد که طوفان حوادث روزگار، آن را نلرزاند. بر این اساس، خداوند، ضمانت نموده که قرآن را همواره از تحریف مصون و محفوظ نگه دارد؛ (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) حجر (15)، آیه 9.. علاوه بر ادله‌ای که ذکر شد، یک مسئله مهم دیگر وجود دارد که موجب دل‌گرمی نسل موجود می‌گردد و به عنوان یک دلیل عینی، می‌تواند مطرح باشد و آن این است که اشخاصی به صورت خارق‌العاده و معجزه‌وار و در یک لحظه، حافظ قرآن شده‌اند؛ مانند کربلایی کاظم و در صحت این موضوع، شکی وجود ندارد ر.ک: کتاب (کربلایی کاظم) که درباره چگونگی حافظ شدن او نوشته شده است. و او حافظ همین قرآن موجود شد؛ به شکلی که وقتی برای او (کربلایی کاظم) که هیچ‌گونه سوادی نداشت، قرآن می‌خواندند و برای امتحان و آزمایش او، واو را فاء می‌خواندند، می‌گفت: اونی که در ذهن من است، واللَّه است؛ نه فاللَّه!!!
عنوان سوال:

علل عدم تحریف قرآن. چرا می‌گوییم قرآن اعجاز است؟


پاسخ:

(أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) هود (11)، آیه 13.؛ (یا می‌گویند: آن را به دروغ ساخته است! بگو: اگر راست می‌گویید، سوره‌ای مانند آن بیاورید و هر که را جز خدا می‌توانید، فرا خوانید).

قرآن در آیه مورد بحث و در آیه (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسِ وَالْجِنُّ عَلی اَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرآنِ لایَأْتُونَ بِمِثْلِه وَلَوْ کانَ بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً)، می‌فرماید: کسی مثل قرآن نمی‌تواند بیاورد. این آیه از یک سو از همه انسان‌ها دعوت کرده و
از سوی دیگر با توجه به جاودانگی دعوت قرآن، انسان‌هایی را که در عصر ما و اعصار دیگر زندگی می‌کنند، شامل می‌شود و از سوی سوم با تعبیر (اِجْتَمَعَتِ) و جمله (بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً)، دشمنان اسلام را دعوت به همکاری و همفکری و تعاون در مقابله به مثل می‌کند و از سوی چهارم با انواع تحریکات و به اصطلاح بر سر غیرت آوردن طرف، با این معارضه همراه است و در نتیجه، قوی‌ترین شکل تحدّی را به خود گرفته است و هنگامی که با قاطعیت می‌گوید: (لایَأْتُونَ بِمِثْلِه) (هرگز همانند آن را نمی‌آورند)، ارتباط و پیوند آن را با ماورای جهان مادی روشن می‌سازد.
قرآن در آیه دیگری سطح تحدّی و دعوت به معارضه را پایین‌تر می‌آورد و می‌گوید: (اَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَریاتٍ) هود (11)، آیه 13.؛ (آنها یعنی (-(مخالفان اسلام)-) می‌گویند: قرآن را به خدا افترا بسته است. بگو: اگر راست می‌گویید، شما هم ده سوره مانند این سوره‌های دروغین بیاورید) و به این هم قناعت نمی‌کند و می‌افزاید (وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ) یونس (10)، آیه 38.؛ (تمام کسانی را که می‌توانید غیر از خدا (-(برای انجام این امر)-) به یاری طلبید؛ اگر راست می‌گویید).
در جای دیگری به کمتر از این تنزل می‌دهد و می‌فرماید (اگر درباره آن چه بر بنده خود (-(محمدصلی الله علیه وآله)-) نازل کرده‌ایم، شک و تردید دارید، (-(حداقل)-) یک سوره مانند آن را بیاورید)؛ (وَاِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بقره (2)، آیه 23. و بعد می‌افزاید: (تمام گواهان خود را جز خدا دعوت کنید؛
اگر راست می‌گویید)؛ (وَادْعُوا شُهَدائَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ).
روشن است که منظور از (گواهان جز خدا)، همفکران و یاوران آنها هستند؛ زیرا اینها همان کسانی هستند که در نفی رسالت پیامبرصلی الله علیه وآله به نفع آنها گواهی می‌دادند و طبعاً در این جا باید به آنان کمک کنند؛ تا سوره‌ای همانند قرآن بیاورند.
در سوره یونس، آیه 38 نیز تحدی به آوردن سوره‌ای همانند قرآن شده، می‌فرماید: (آنها می‌گویند: او قرآن را به دروغ به خدا بسته، بگو اگر راست می‌گویید، یک سوره همانند آن را بیاورید و هر کس را می‌توانید جز خدا
به یاری طلبید)؛ (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
واژه (سُورَة)، شامل سوره‌های بزرگ و کوچک قرآن می‌شود و تعبیر به (مِثْلِهِ)، اشاره به همانند بودن از تمام جهات است، و جمله (وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ)، تمام ما سِوَی الله را شامل می‌شود.
بنابراین، اگر قرآن زاییده فکر بشر بود، انسان دیگری نیز می‌توانست همانند آن را بیاورد؛ تا چه رسد به این که بخواهد از افراد بی‌شماری نیز کمک گیرد؛ به ویژه این که در میان عرب جاهلی، فصحا و بلغای فراوانی بودند.
تعبیر (بِحَدیثٍ مِثْلِهِ) (سخنی همانند آن) می‌تواند اشاره به تمام قرآن یا چند سوره یا یک سوره و یا حتی کمتر از آن باشد؛ زیرا (حدیث) (سخن) به همه اینها گفته می‌شود.
در سوره عنکبوت، آیه 50 در پاسخ بهانه‌جویانی که (می‌گفتند: چرا پیامبرصلی الله علیه وآله معجزه ندارد و آیاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده)، می‌فرماید: (بگو: آیات نزد خداست (-(و به فرمان او نازل می‌شود)-) من تنها انذارکننده‌ای آشکار هستم)؛ (قُلْ اِنَّما الآیاتُ عِنْدَ اللهِ وَ اِنَّما اَنَا نَذیرٌ مُبینٌ)؛ سپس می‌افزاید: آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می‌شود؛ (اَوَ لَمْ یَکْفِهِمْ اَنّا اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ)؛ یعنی آنها چرا با وجود این معجزه بزرگ و بی‌مانند الهی، انتظار معجزات دیگری را می‌کشند و به این ترتیب، با صراحت از اعجاز قرآن خبر می‌دهد
و با دلالت التزامی، تحدی می‌کند و مخالفان را به معارضه می‌طلبد.
نتیجه این که قرآن مجید، حداقل در هفت آیه از سوره‌های مختلف، قرآن را به عنوان یک معجزه بزرگ الهی قلمداد کرده، منکران را به راه‌های مختلف مورد تحدی قرار می‌دهد و می‌دانیم که هرگاه کسی خارق عادتی انجام داد و همگان را به معارضه دعوت کند و آنها از آن عاجز ماندند، دلیل بر اعجاز آن است. مکارم شیرازی و...، پیام قرآن، ج 8.
مراد و معنای مثل قرآن آوردن چیست؟
اساساً مسئله تحدی و همانند آوردن، تنها در قالب الفاظ و زیبایی و
آهنگ آن خلاصه نمی‌شود؛ بلکه می‌توان گفت که اساس این تحدی در مورد حقایقی است که قرآن آنها را بیان و در قالبی منحصر به فرد، ارائه نموده،
قالبی که از یک سو نثر است و محدودیت قافیه و ردیف را ندارد و از سوی دیگر، همانند نظم است و از زیبایی، روانی و آهنگ‌پذیری برخوردار است‌
و از ملال آوری متن ساده به دور است.
برای توضیح بیشتر لازم است به نکات زیر توجه کنید:
1. جای تردید نیست که قرآن، کتاب هدایت است و برای سوق دادن بشر به سعادت دنیا و آخرت، نازل شده است؛ اما اسلوبی ویژه و خاص دارد که آن را از سایر کتاب‌ها ممتاز می‌کند؛ به این معنی که قرآن در عین بیان مطالب مختلف، از کمال ارتباط و انسجام برخوردار بوده، جملات آن مانند درّهای گران‌بها و با نظم اعجاب انگیزی، به هم متصل و مرتبط می‌باشند و در لابلای این جملات، مطالب عالی و حقایق زنده اخلاقی و انسانی نهفته است.
2. قرآن مجید موضوعات زیادی را مطرح کرده و در همه این مسائل، بهترین و زیباترین حقایق را به بشر ارائه کرده است؛ حقایقی که خلل،
فساد و بطلان، هرگز در آنها راه ندارد و کوچک‌ترین اشکال و ایرادی بر آن وارد نیست. از این رو، کسی که می‌تواند یک کلمه از کلمات قرآن را بگوید
و یا یک جمله از جملات آن را بیاورد، مستلزم آن نیست که بتواند مثل قرآن بیاورد؛ زیرا قدرت و توانایی بر مواد و الفاظ، هیچ‌گاه مستلزم توانایی‌
بر ترکیبات قرآن نخواهد بود و افزون بر این، حلاوت و شیرینی و طراوت موجود در قرآن، ناشی از اعجازی است که بشر از خلق این اعجاز ناتوان‌
و عاجز می‌باشد.
به چه دلیل می‌گوییم قرآن معجزه است؟
اعجاز قرآن در مجموع، در چهار امر زیر تجلی یافته است:
الف) فصاحت الفاظ و جمال عبارات.
ب) بلاغت معانی و علو مفاهیم.
ج) زیبایی شگفت انگیز نظم و تألیف.
د) بی‌نظیری اسلوب و سبک.
از اجتماع عوامل چهارگانه فوق است که تأثیر در نفوس و لذت و حلاوت در حال و نرمی دل و شرح صدر و مانند آن، در بشر حاصل می‌گردد و به تعبیر استاد مطهری، بشر از خلق این هندسه بی‌نظیر موجود در قرآن، ناتوان است. ر.ک: جعفر سبحانی، الهیات، ج 2، ص 145 ؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 125.
روشن است که این موضوع از توانایی انسان بیرون و محال است و عجز و ناتوانی بشر، از این لحاظ نیست که گفته شود خداوند برای حفظ دلایل نبوت، قدرت مقابله با قرآن را از انسان سلب کرده است؛ زیرا ما می‌دانیم که عده زیادی به معارضه با قرآن بر آمدند و در این راه، نه تنها انصراف برای آنان حاصل نگردید، بلکه با تمام نیرو به این مرحله وارد شدند؛ ولی عاقبت به عجز خود اعتراف نموده، عقب‌نشینی کردند. خلاصه این که به قول علامه طباطبایی، قرآن مجید تنها با اسلوب لفظی خود تحدی نمی‌کند؛ بلکه با جهات معنوی خود مانند جهات لفظی نیز تحدی و ادعای اعجاز می‌نماید. ر.ک:
پس مجموع لفظ و معنا، اعجاز قرآن را تشکیل می‌دهند.
اگر صرف عدم توانایی مثل قرآن آوردن، دلیل بر اعجاز قرآن باشد، گفته می‌شود که مثل اشعار حافظ هم کسی نمی‌تواند بسراید.
پاسخ این است که اشعار حافظ و دیگران، این طور نیست که نظیر نداشته باشند و اشعار زیادی وجود دارد که به دلیل کیفیت بالای شعری، حتی از اشعار حافظ برترند و به همین دلیل در آخر برخی نسخه‌های دیوان حافظ، اشعار مشکوک زیادی وجود دارد که برخی آنها را از حافظ می‌دانند و برخی می‌گویند از شاعران دیگری می‌باشند.
علاوه بر این، قرآن مجید صرفاً با بُعد ادبی خود، تحدی نمی‌کند؛ تا آن را با اشعار ادبی مقایسه کنیم و بگوییم چون شبیه اشعار حافظ کسی شعر نگفته، پس تحدی قرآن به هم می‌خورد؛ بلکه قرآن دارای وجوه مختلف اعجاز است.
از طرف دیگر، شعر هر شاعری، در یک جهت تفوق و برتری بر دیگری دارد؛ مثلاً اگر شعر حافظ در بعد غزل عرفانی برتری دارد، شعر شاعر دیگری در جهت دیگری، برتری دارد. بنابراین، نه تنها شعر حافظ نظیر دارد، بلکه برتر از آن هم وجود دارد. ر.ک: مصباح یزدی، قرآن‌شناسی، ص 159.
به چه دلیل می‌گوییم قرآن تحریف نشده است؟
پاسخ این است که: برای اثبات مصونیت قرآن کریم از تحریف ادله متعددی وجود دارد که به اختصار بیان می‌کنیم.
الف) شواهد تاریخی؛
1. دستورها، توصیه‌ها و اهتمام ویژه پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله در مورد تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم که سبب توجه و عنایت خاص مسلمانان به این امر،
به عنوان یکی از وظایف مهم دینی گردید و علاقه زایدالوصف عرب معاصر نسبت به قرآن کریم، به جهت فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزه آسای آن،
در کنار توصیه‌های نبی اکرم‌صلی الله علیه وآله، عامل مضاعفی در انس هر چه بیشتر آنان با قرآن و اهتمام به تلاوت و حفظ آن گردید.
2. براساس شواهد تاریخی، با توجه به توصیه‌های پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله و اهتمام و انس مسلمانان به تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم و با توجه به تقدس و احترام ویژه‌ای که آنان برای قرآن کریم، به عنوان منبع و مرجع اصلی و قانون مدون برای تمام شئون حیات فردی و اجتماعی خویش قائل بودند، آنها حساسیت ویژه‌ای نسبت به حفظ و صیانت قرآن از هرگونه تغییری از خود نشان می‌دادند؛ به گونه ای که حتی نسبت به حذف یک (واو) از قرآن کریم، شدیدترین عکس‌العمل‌ها را نشان می‌دادند و شمشیر را از نیام بیرون می‌کشیدند؛ همچنان که در مورد واو در آیه (وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ)،
چنین موضوعی نقل شده است. ر.ک: سیوطی، الدر المنثور، ج 3، ص 232؛ دراسات و بحوث فی التاریخ والاسلام، ج 1، ص 94 ؛ المیزان، ج 9، ص 256.
3. اگر به هر شکل، دست جعل و تحریف به قرآن راه می‌یافت، به تواتر نقل می‌شد؛ زیرا انگیزه برای نقل آن قوی بود؛ زیرا می‌توانست به عنوان مهم‌ترین دستاویز کفار، اعم از اهل کتاب (یهود و نصارا) و غیر آنان،
بر ضد اسلام به کار گرفته شود؛ به ویژه تحریف به زیاد کردن و اضافه کردن به قرآن و با توجه به تحدی و مبارزه‌طلبی قرآن.
همچنین تاریخ اسلام نشان می‌دهد که در دورانی که عرب از سخنوران و شاعرانی در اوج فصاحت و بلاغت بهره می‌برد، هرگز نتوانست جز اظهار عجز پاسخی دهد و هرگونه تلاشی در این زمینه شکست خورد؛ زیرا آیات قرآن از نظر بلندی و اوج محتوایی و استحکام آن از نظر فصاحت و بلاغت و نثر موزون و آهنگین آن، چنان بود که هیچ سخنی توان برابری با آن را نمی‌توانست داشته باشد و همچنان این گونه است و حتی کلام بزرگانی چون امیر بیان، علی‌علیه السلام نیز از آیات قرآنی متمایز است.
4. در هیچ مقطعی از تاریخ، قرآن مفقود نشده است و همچنین هیچ گاه کسانی به جای قرآن رایج، ادعای وجود قرآنی دیگر به عنوان قرآن اصلی، نکرده‌اند و هیچ گاه نزاعی و دعوایی بر سر تغییر، حذف یا زیادی آیات‌
قرآن، در میان مسلمانان رخ نداده است و با توجه به انشعابات و فرقه‌های فراوانی که در بین مسلمانان پیدا شده و با همه اختلافاتی که آنان با یکدیگر دارند، هیچ کدام بر سر قرآن کریم و این که این قرآن، قرآن نازل شده‌
بر پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله است، کوچک‌ترین اختلافی ندارند؛ بلکه همواره در تمام استدلال‌های خود، به قرآن به عنوان منبع و مرجع اصلی، استدلال می‌کرده‌اند
و در طول تاریخ، بالاتفاق سینه به سینه و نسل به نسل، قرآن رایج را حفظ و منتقل کرده‌اند.
5. کتابت قرآن در زمان حیات رسول گرامی اسلام‌صلی الله علیه وآله، یکی از عواملی بود که موجب حفظ و مصونیت قرآن کریم از تحریف شد و با اهتمام نبی‌اکرم‌صلی الله علیه وآله عین الفاظ وحی در زمان خود حضرت نوشته شد و این مسئله، مانع شد که قرآن همانند تورات و انجیل، دست‌خوش تحریف شود؛ درست برخلاف انجیل که به گفته خود مسیحیان، مجموعه مکتوباتی است که سال‌ها پس از حضرت عیسی‌علیه السلام توسط شاگردان وی نوشته شده است و علاوه بر این، مؤلفین انجیل نیز عین کلام وحی را ننوشته‌اند؛ بلکه با محدودیت‌های زبانی خود و با نگارش مخصوص خود، چیزهایی را که به ذهنشان خطور می‌کرده، نوشته‌اند.
ب) بررسی محتوایی؛
یکی از راه‌های شناخت این که آیا کتاب الهی دست‌خوش دگرگونی و تحریف شده یا نشده، بررسی محتوایی آن است. یکی از دلایلی که اندیشوران آن را به عنوان محکم‌ترین دلیل بر عدم تحریف قرآن دانسته‌اند، مضامین عالی و مستحکم و عمیق، با بیانی در اوج فصاحت و بلاغت است که خود قرآن هم بر همین اساس، تحدی و مبارزه‌طلبی کرده است.
قرآن از مباحث دقیق و معارف بلند توحیدی گرفته تا سایر آموزه‌های آن، همگی از انسجام، استحکام، دقت، ظرافت و عمق و ژرف نگری خاصی برخوردار است. توحیدی که در قرآن تبیین شده، با خداشناسی تورات و انجیل، قابل مقایسه نیست. خدای تورات، با حضرت یعقوب‌علیه السلام کشتی می‌گیرد. پیامبر تورات و انجیل، مرتکب افعال زشت می‌شود و... .
ج) تواتر قرآن؛
یکی از اموری که موجب قطع و یقین است، تواتر در نقل است. یکی از ادله‌ای که برای عدم وقوع تحریف در قرآن اقامه می‌شود، نقل قرآن کریم به صورت متواتر، در طول چهارده قرن تا امروز است؛ یعنی نقل کننده آن،
یک یا ده نفر نبوده، بلکه در هر زمان هزاران نفر قرآن را نقل کرده‌اند و همه هم یک جور آن را نقل کرده‌اند.
د) دلیل عقلی؛
این دلیل از دو مقدمه تشکیل شده است؛
مقدمه اول: خداوند، قرآن را برای هدایت بشر فرستاده است.
مقدمه دوم: با توجه به خاتمیت دین و پیامبر اسلام، اگر قرآن تحریف شود، پیامبر دیگری که راه صحیح را به مردم نشان دهد، نخواهد آمد و مردم گمراه خواهند شد؛ بدون آن که در این گمراهی، تقصیری متوجه آنان باشد؛ بلکه این گمراهی، مستند به عدم حفظ قرآن از سوی خداوند خواهد بود و این، نقض غرض و مخالف با حکمت الهی است. حکمت الهی، اقتضا می‌کند که خدای تعالی کاری انجام دهد که بندگانش را به طاعت نزدیک و از معصیت دور سازد. بنابراین، دینی که پایان بخش ادیان آسمانی و جاویدان است، می‌بایست بنیاد و پایه‌های آن چنان محکم و استوار باشد که طوفان حوادث روزگار، آن را نلرزاند.
بر این اساس، خداوند، ضمانت نموده که قرآن را همواره از تحریف مصون و محفوظ نگه دارد؛ (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) حجر (15)، آیه 9..
علاوه بر ادله‌ای که ذکر شد، یک مسئله مهم دیگر وجود دارد که موجب دل‌گرمی نسل موجود می‌گردد و به عنوان یک دلیل عینی، می‌تواند مطرح باشد و آن این است که اشخاصی به صورت خارق‌العاده و معجزه‌وار و در یک لحظه، حافظ قرآن شده‌اند؛ مانند کربلایی کاظم و در صحت این موضوع، شکی وجود ندارد ر.ک: کتاب (کربلایی کاظم) که درباره چگونگی حافظ شدن او نوشته شده است. و او حافظ همین قرآن موجود شد؛ به شکلی که وقتی برای او (کربلایی کاظم) که هیچ‌گونه سوادی نداشت، قرآن می‌خواندند و برای امتحان و آزمایش او، واو را فاء می‌خواندند، می‌گفت: اونی که در ذهن من است، واللَّه است؛ نه فاللَّه!!!





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین