[کامل از کد155298] [کامل از کد109772] گر چه قرآن کریم به حسب اوصافی که خود برای خویش ذکر کرده، بیان (هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُدًی وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقینَ)؛ (آل عمران، 138) و تبیان (وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمینَ)؛ (نحل، 89)و کتاب مبین (الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ)؛ (یوسف، 1؛ شعرا، 2؛ نمل، 1؛ هم چنین ر.ک: آیه دوم و سوم سوره های قصص، زخرف و دخان) و به زبان عربی آشکار (وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ×نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ×عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ ×بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ)؛ (شعرا،192-195)و برای پند گرفتن سهل و آسان است (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ)؛ (قمر، 17، 22، 32، 40)؛ (فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ)؛( دخان، 58)ولی هر اندیشمند بصیری که اندک آشنایی با قرآن و معارف آن داشته باشد، به خوبی می داند که علوم و معارف نهفته در قرآن کریم دارای سطوح و مراتب مختلف است و دلالت آیات کریمه بر آن معارف، یکسان نیست، فهمیدن قسمتی از این معارف، برای عموم آسان و دلالت آیات کریمه بر آن، آشکار و نمایان است و هر کسی در صورتی که به زبان عربی آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر می تواند آن معارف را از قرآن کریم فراگیرد (شاید در قسمتی از اوصاف مزبور، نظر به این مرتبه از معارف قرآن و دلالت آیات بر آن باشد)و اگر حد خود را بشناسد و پا از گلیم خویش فراتر ننهد، فروتنی علمی را پیشه خود سازد و خویشتن را شاگرد قرآن بداند، نه پیشنهاد دهنده و حاکم و امام بر آن، (این حالت در نهج البلاغه (خطبه 147) نکوهش شده است: (کانهم ائمه للکتاب و لیس امامهم)) و با ذهنی پاک و ضمیری با صفا در معارف آن تدبر نماید، به میزان دانش و استعداد خود، از هدایت و اندرز این کتاب نیز بهره مند خواهد شد. ((ثم انزل علیه الکتاب ... و اعلام لایعمی عنها السائرون و آکام لایجوز عنها القاصدون و هدی لمن إئتم به) (همان، ج 92، ص 21؛ نهج البلاغه، خطبه 189) (و ما جالس هذا القرآن احد الاقام عنه بزیاده او نقصان فی هده او نقصان من عمی ...) (بحار، ج 92، ص 21؛ نهج البلاغه، خطبه 175) ولی فهمیدن بخش عمده ای از معارف بلند این کتاب عظیم که در سطحی فراتر از فهم توده مردم است، برای بسیاری از افراد- هر چند از ادبیات عرب هم بهره وافری داشته باشند- بدون تفسیر میسر نیست و دلالت آیات کریمه بر آن معارف، برای آنان آشکار نیست. و در فهم و درک این معارف، از الفاظ و عبارات قرآن، سخت نیازمند به تفسیر است ( (و هذا القرآن انما هو مستور بین الدفتین لاینطق بلسان و لابد له من ترجمان و انما ینطق عنه الرجال)، خطبه 125؛ (و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم). نحل، آیه 44) که یا باید خود مقدمات لازم برای توانایی برتفسیر را طی کرده و دانش و شرایط لازم برای تفسیر را کسب نموده و به تفسیر آیات بپردازد و یا از تفاسیر مفسران مورد اعتماد بهره گیرند و افزون بر دو بخش یاد شده بخش دیگری از معارف این کتاب عظیم که در مرتبه ای فراتر قرار دارد با کمک تفسیر مفسران و یا تحصیل مقدمات تفسیر و کسب شرایط و دانش های لازم نیز، قابل دسترسی نیست و فهم آن ویژه راسخان درعلم (نبی اکرم و اوصیای گرانقدر آن حضرت) است و تنها راه پی بردن به آن معارف بلند، رجوع به راسخان در علم، و تفسیری است که از آنان نقل شده است و ما اکنون در صدد بیان موارد آن نیستیم. از بیان گذشته نتیجه می گیریم که معارف قرآن کریم از جهت ظهور و خفا، و سهولت و صعوبت فهم آن از الفاظ و عبارات آیات، در سه مرتبه قرار دارد: یک مرتبه از آن بی نیاز از تفسیر است و یک مرتبه از آن ویژه راسخان در علم است؛ ولی در مرتبه دیگری از آن، که بخش عمده ای از معارف را در بر می گیرد، نیازمند تفسیر است. این دسته بندی سه گانه، در روایات نیز مطرح شده است. ((ثم ان الله جل ذکره ... قسم کلامه ثلثه اقسام: قسما منه یعرفه العالم و الجاهل و قسما لایعرفه الا من صفا ذهنه و لطف حسه و صح تمییزه ممن شرح الله صدره للاسلام. و قسما الا الله و انبیائه و الراسخون فی العلم) تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 313، ح 18، به نقل از احتجاج طبرسی) و همین نیاز موجب شده است که در طول تاریخ قرآن، تفسیرهای بسیار زیادی برای آن تدوین گردد. پرسش اساسی در این زمینه آن است که راز این نیازمندی چیست و چه عواملی سبب این نیازمندی به تفسیر شده است. شایان ذکر است که نیازمندی متون به تفسیر، علل مختلفی دارد که برخی از آنها در مورد قرآن مجید بی معناست. به عنوان مثال، برخی از متون به خاطر عدم تسلط کافی مؤلف بر زبان متن و قواعد آن زبان و یا عدم رعایت آن در هنگام نوشتن متن و یا عادت به مبهم نویسی و معماگویی، نیازمند تفسیر و تبیین است. برای آشنایان با قرآن مجید روشن است که با توجه به هدف قرآن و این که سراسر سخن خدا و در حد اعلای فصاحت و بلاغت است، چنین دلیلی برای نیازمندی به تفسیر در مورد آن معنا ندارد، ولی علل دیگری وجود دارد که به مهم ترین آنها می پردازیم. علل نیازمندی به تفسیر عواملی که زمینه ساز نیازمندی به تفسیر شده است، می توان در سه دسته جای داد: الف- فقدان آگاهی های لازم یکی از علل مهم نیازمندی به تفسیر ضعف دانش بشر است. فهم قرآن منوط به برخورداری معلومات مختلفی است که فقدان هر یک، فهم مقصود خداوند از الفاظ و عبارات قرآن را دچار ابهام ساخته و نیازمندی به تفسیر را ضروری می سازد. فقدان آگاهی ها گاه مربوط به مفاد واژگان است هر چند فاصله زمانی در این زمینه نیست. بررسی های قرآنی و تاریخی نشان می دهد که در زمان نزول نیز پاره ای از واژگان قرآنی برای جمعی از مخاطبان قرآن مبهم بوده و آنان از مفاد آن بی اطلاع بوده اند. به عنوان مثال: هنگامی که از ابوبکر معنای (کلاله) را پرسیدند، آن را نمی دانست و گفت: (به رأی خود می گویم، اگر صواب باشد،از خداست و اگر خطا باشد، از من و شیطان است). (کشاف، ج 1، ص 486؛ درالمنثور، ج 2، ص 443 (ذیل آیه 176 سوره نساء) عبارت درالمنثور چنین است: (اخرج عبدالرزاق و سعید بن منصور و ابن ابی شبیه و الدارمی و ابن جریر و ابن المنذر و البیهقی فی سننه عن الشعبی، قال سئل ابوبکر عن الکلاله: فقال: انی ساقول برایی فان کان صوابا فمن الله وحده لاشریک له و ان کان خطا فمنی و من الشیطان و الله منی بریء، اراه ما خلا الوالد و الولد)) و نیز هنگامی که معنای (ابا) را از او پرسیدند، گفت: (کدام زمین مرا بر می دارد و کدام آسمان بر من سایه می افکند، اگر ندانسته در کتاب خدا سخن گویم) و یا وقتی معنای آن را از عمر پرسیدند، گفت: (از تعمق و تکلف نهی شده ایم). نمونه دیگر، سخن ابی عباس است که می گوید: معنای (فاطر السموات) را نمی دانستم، تا اینکه دو بادیه نشین که درباره چاهی نزاع داشتند، پیش من آمدند؛ یکی از آن دو گفت: (انا فطرتها). در این گونه موارد، فهم آیات قرآن نیازمند دستیابی به مفاد واژگان به کار رفته در آیات مورد نظر است و دستیابی به مفاهیم عرفی این واژگان بخشی از تفسیر به شمار می آید. ناآگاهی نسبت به ادبیات عرب و شناخت صحیح ساختار کلمات و جملات و خصوصیات معانی بیان آیات کریمه نیز یکی از عوامل نیازمندی به تفسیر است که ضرورت بهره گیری افراد ناآگاه از تفسیر آگاهان و مفسران ارجمند قرآن را روشن می سازد؛ زیرا فهم آیات قرآن، به شناخت صحیح این امور وابسته است. توضیح این نکته در مباحث بعدی خواهد آمد. در پاره ای از موارد، ناآگاهی از شرایط و اسباب نزول، معنا و مقصود از آیه را در هاله ای از ابهام فرو می برد و سبب نیازمندی به تفسیر می شود مانند آیه شریفه : (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَی اْلأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ اْلآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی اْلآخِرَةِ إِلاّ قَلیلٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید شما را چه شده است که چون به شما گفته میشود در راه خدا بسیجشوید کندی به خرج میدهید آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کردهاید متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست)؛ (توبه، 37) که عدم آگاهی از شأن نزول آیه و اینکه مقصود از (نسیء) در فرهنگ آن زمان چه بوده، سبب نیاز به تفسیر است. گاه نیز در قرآن محید استعارات و تشبیهات ظریفی به کار رفته است که با دانش کافی و تبحر و تسلط بر موارد کاربرد، می توان به آن دست یافت. این گونه موارد برای افراد عادی مبهم و نیازمند تفسیر است. چنان که عدی بن حاتم معنای (أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلی نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَاْلآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ اْلأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ اْلأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیاتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُون؛ در شبهای روزه همخوابگی با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید خدا میدانست که شما با خودتان ناراستی میکردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهای ماه رمضان میتوانید] با آنان همخوابگی کنید و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالی که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این استحدود احکام الهی پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را برای مردم بیان میکند باشد که پروا پیشه کنند)؛ (بقره، 187) در اثر عدم دقت و مهارت در فهم نکات ظریف به کار رفته در آن، مفاد آیه را نادرست فهمیده بود و پس از ارائه برداشت خود از آیه به رسول خدا، پیامبر نادرستی آن برداشت و مفاد صحیح آیه را برای وی بیان کرد. (ر.ک: مجمع البیان، ج 2، ص 23) عدم آگاهی از مصداق خاصی که در برخی آیات مد نظر است. و عدم آگاهی و مهارت کافی در فهم معنای الفاظ مشترک و کاربردهای مجازی و شناخت قراین پیوسته و ناپیوسته آیات، مانند ارتباط یا عدم ارتباط آیات با یکدیگر (سیاق) و روایات ناظر به آیات، امور دیگری است که زمینه های نیازمندی به تفسیر را فراه می سازد. ب- برخی از ویژگی های قرآن کریم بررسی قرآن مجید نشان می دهد که این کتاب دارای ویژگی هایی است که برخی از آنها در نیازمندی ما به تفسیر مؤثر است. از آن جمله، موارد زیر را می توان ذکر کرد: 1- معارف بسیار زیاد و الفاظ محدود قرآن کریم، در بیان مطالب، از حداکثر ظرفیت الفاظ و جمله ها برای قالب ریزی معانی عمیق استفاده کرده است. این کتاب، تمام معارفی که را که بشر برای سعادت خویش به آن نیازمند است، در حجم نسبتا کمی از الفاظ و عبارات ارائه کرده است و این امر سبب شده که فهم بخشی از آیات، نیازمندی تأمل و دقت بیشتر و تحقیق عمیق تری برای پی بردن به مقصود خدا باشد و از این رو ضرورت تفسیر را ایجاب می کند. 2- محتوای متعالی در قالب الفاظ متداول در قرآن مجید، علاوه بر آیاتی که به امور جهان مشهود می پردازد، آیاتی وجود دارد که از حقایق ماورای این جهان سخن می گوید. این آیات، حقایق فراتر از این جهان را در قالب الفاظی که برای تفهیم و تفاهم امور این جهانی وضع شده اند، ارائه می کند و این امر سبب می شود که فهم مقصود خداوند از آن آیات، برای همگان میسر نباشد و برای پی بردن به آن، تلاش فکری ویژه (تفسیر) ضرورت یابد. شایان ذکر است که در فهم این دسته از آیات علاوه بر توان علمی و مهارت فوق العاده، پاکی درونی و طهارت معنوی، نیز مؤثر است و کسانی می توانند آن مطالب عالی را از آیات کریمه درک کنند و برای دیگران تبیین نمایند که از چنین ویژگی هایی برخوردار باشند. 3-آمیختگی و پراکندگی مطالب یکی دیگر از ویژگی های قرآن، آن است که مطالب آن دسته بندی موضوعی ندارد و این گونه نیست که این کتاب، تمام سخن خود درباره یک موضوع را یک جا و در فصل معینی بیان کرده باشد، بلکه در هر صفحه ای از آن و حتی گاه در هر آیه ای از آن، از موضعات متعدد و مطالب مختلفی سخن به میان آمده است. (درحدیث هم آمده است: (و لیس شیء ابعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن. ان الایه لینزل اولها فی شیء و اوسطها فی شیء و هو کلام متصرف علی وجوه ...) حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج 18، باب 13، از ابواب صفات قاضی، روایات 69، 73 و 74) این امر نیز، از جمله اموری است که نیاز به تفسیر را ضروری می سازد. اکثر مفسران و محققان قرآنی و یا کتب علوم قرآنی، خود فصلی را به علوم مورد نیاز در تفسیر اختصاص داده و علومی را که از دیدگاه خود برای تفسیر ضروری میدانستند متذکر گردیدهاند و اهم علوم یاد شده در این مورد که تقریبا اکثر و قریب به اتفاق مفسران و محققان بهآن اشاره کردهاند، بدینقرار است: 1- علوم ادبی (لغت، اشتقاق، صرف و نحو) 2- علوم بلاغی (معانی، بیان، بدیع) 3- علوم قرآن (قرائات، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و..) 4- علوم استنباط معرفت دینی (اصول فقه، فقه) 5- علوم الحدیث (درایه و رجال) 6- علم کلام، علم تاریخ و... بنابراین کسی که بخواهد در تفسیر صاحبنظر گردد، لازم است مقدمات علم تفسیر را بیاموزد، البته باید متذکر شد که داشتن معلومات تفسیری برای هر فردی با مطالعه کتب تفسیری در حد خودش ممکن میباشد. شرایط مفسر دانمشندان علوم قرآن، تحت عنوان (شرایط مفسر) یا (ویژگیهای لازم برای مفسر) امور فراوانی را ذکر کرده اند که بخشی مربوط هب (منابع تفسیر)، بخشی مربوط به (قواعد تفسیر)، بخشی مربوط به (علوم مرود نیاز) و بخشی مربوط به (شیوه تفسیر) است. البته در این میان محققانی هستند که مجموعه های یاد شده را با شرایط مفسر به هم نیامیخته اند، ولی غالباً بخشی از مجموعه های یاد شده را تحت عنوان شرایط مفسر ذکر کرده اند. این آمیختگی معلول یکی از سه امر زیر است: نخست آن که چون طرح این مباحث سابقه طولانی نداشه است، تفکیک محورهای مختلف یاد شده از یکدیگر، مورد غفلت قرار گرفته و یا به آسانی میسر نبوده است. دوم آنکه گاه برخی از این مباحث با نگرشهای متفاوت در قلمرو عناوین مختلف قرار می گرند. به عنوان مثال، اگر به علوم ادبی به عنوان یکی منظومه معرفتی نگریسته شود، از علوم مورد نیاز مفسر، و اگر به عنوان تخصص و تبحر مفسر در به کار گیری آن منظومه معرفتی نگریسته شود، از شرایط مفسر به شمار می آید. سوم آنکه برخی از این دانشمندان از واژه (شرایط تفسیر) مفهوم گسترده ای را مد نظر داشته اند که شامل علوم مورد نیاز و رعایت قواعد تفسیر نیز می شود. در هر حال، مفهوم مورد نظر در اینجا، معنای خاصی دارد و تنها در بر گیرنده اموری است که حاکی از وجود نوعی توانایی و کمال برای مفسر در بعد بینش یا گرایش می باشد و شامل دیگر مجموعه های یاد شده نمی گردد. در فصول گذشته یادآور شدیم که رعایت نکردن اصول و قواعد تفسیر، بی توجهی و استفاده نکردن از منابع معتبر تفسیر و فرا نگرفتن علوم مورد نیاز مفسر، سبب خطای در تفسیر و بی اعتباری آن می شود. در این فصل در صدصد بیان آنیم که علاوه بر امور یاد شده، مفسر باید دارای ویژگیها و شرایطیباشد که رعایت آنها نیز سبب می شود تا خطای وی در تفسیر کاهش یابد. پیش از پرداختن به بیان شرایط و ویژگیهای مفسر، ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد: الف) ویژگیهای روحی مفسر گاه ذاتی و غیراکتسابی است، مانند استعداد فو ق العاده و سرعت انتقال و گاه اکتسابی است مانند ملکه استنباط و تقوا. در ویژگیهای غیراکتسابی، نقش اصلی را جنبه غیراکتسابی آن به عهده دارد هر چند این ویژگی ها به طور ارادی قابل تقویت و تضعیف است. ویژگیهای اکتسابی، هم در اصل پیدایش و هم از حیثیت تقویت و تضعیف، وابسته به تلاش مفسر است و به هر میزان که تلاش بیشتری در این زمینه صورت پذیرد، توانمندی افزونتری در تفسیر حاصل می شود. همچننی گاه ویژگیهای اکتسابی نوعی آگاهی است؛ مانند بینش صحیح اعتقادی، و گاه مانند تقوا و ایمان، از مقوله گرایشهای اکتسابی است، چنان که گاهی نیز از امور زمینمه ساز برای دستیابی به آگاهی است؛ مانند ذهن کنجکاور و آکنده از پرسش داشتن، و گاه از مقوله هنر و مهارت است؛ مانند ملکه استنباط، و مهارت در رعایت قواعد تفسیر. این بحث ا نواع مختلف این شرایط را در بر می گیرد. ب) برخی از شرایط و ویژگیهای مفسر، در صحت و اعتبار تفسیر مؤثر است، به گونه ای که فقدان آن سبب خطای در تفسیر می شود، مانند علوم مورد نیاز و آزاد اندیشی، و برخی از ویژگیها سبب کمال و باروری بیشتر تفسیر است؛ مانند برخورداری از ذهن پر سؤال، تقوا و خلوص نیت. در این فصل به بررسی این دو دسته از شرایط می پردازیم. شرایط مؤثر در اعتبار تفسیر تسلط و حضور ذهن نسبت به پیش فهم های تفسیر چنان که قبلاً اشاره شد، مفسر باید در مورد مبانی و قواعد موضع گیری مستند و مستدل داشته باشد و از علوم مؤثر در تفسیر و منابع اولیه تفسیر، آگاهی کافی داشته باشد. هر گونه تفسیر، به ویژه در بخش مهمی از معارف قرآنی، وابسته به آن موضع گیری و این آگاهی است و بدون احراز شرایط و اوصاف یاد شده، تفسیر به رونویسی و تقلید صرف از تفاسیر دیگر مبدل می شود و یا سر از تفسیر به رأی در می آورد. ملکه استنباط قواعد، مبانی علوم و منابعی که آگاهی از آنها و به کار گیری دقیق هر یک برای مفسر ضرورت دارد، امور متعدد و متنوعی است که صرف آگاهی از آنها برای دستیابی دقیق به مفاهیم و معارف قرآن کفایت نمی کند، بلکه مفسر باید با ممارست فراوان در استخراج معارف قرآن و به کارگیری امور یاد شده، این آگاهی را به یک مهارت تبدیل کرده و به شکل ملکه و حالت نفسانی در آورد، به گونه ای که برای وی به کارگیری امور یاد شده به آسانی و با کمال دقت میسر گردد. همان طور که مفسر فاقد علوم و آگاهی های یاد شده و یا قدرت استنباط، فقط می تواند گزارشکر آراء دیگران باشد و در هر موردی که خود اظهار نظر کند، از خطر تفسیر به رأی مصون نخواهد بود، کسی که قدرت استنباط او در حد مهارت و ملکه نفسانی نباشد نیز امکان غفلت از به کارگیری قواعد و اصول تفسیر را خواهد داشت و نتیجا در این صورت نیز در استفاده شایسته از علوم مورد نیاز و انتخاب منابع معتبر در معرض خطا و لغزش خواهد بود. و در نهایت، زمینه خطای در تفسیر برای او فراهم است. دستاورد مهم مهارت در تفسیر عبارت است از اشراف بر مواضع خطا، شناخت آیات محکم و آگاهی از اصول حاکم بر معارف قرآن. اموری که در کاهش خطا در تفسیر و فهم دقیق و هماهنگ از آیات شریفه، نقش به سزایی دارد. آنچه زمخشری در مقدمه تفسیر کشاف به عنوان یکی از شرایط مفسر آورده است، مبنی بر آنکه مفسر باید (کثیر المطالعه و طویل المراجعه) (پر مطالعه و دارای مراجعه مستمر و طولانی به منابع مربوط) باشد، در واقع ناظر به زمینه های پیدایش مهارت و ملکه استنباط است. آگاهی و اعتقاد به جهان بینی قرآن بیانات قرآن مجید، براساس مبانی خاص و منطبق با جهان بینی واقع گرایانه ارائه شده است و معارف آن بر مبانی مزبور مبتنی بوده و با آن هماهنگ است. در واقع، آن مبانی مانند روح واحدی در پیکره معارف قرآن حضور و ظهور دارد. از این رو، کسی که از آن مبانی آگاه نباشد، در فهم این معارف و انتقال از الفاظ آیات کریمه به آنها دچار خطا خواهد شد. هم چنین عدم ایمان به این اصول، فهم دقیق و انتقال به ظرایف و ریزه کاری های مفاهیم قرآن را با مشکل مواجه می کند. این مشکل به ویژه در مواردی رخ می دهد که قرآن مجید به بیان جنبه های رفتاری پیامبران و مؤمنان و توصیف و تحلیل آن می پردازد. صاحب نظران علوم انسانی براین نکته تأکید دارند که برای فهم صحیح رفتار انسان ها، صرف آگاهی از معتقدات و فرهنگ انسان ها کفایت نمی کند، بلکه محقق باید آن رفتارها را در خود درک و هضم کند، اگر ما می توانیم درک کنیم که دادخواهی و سخنان پرخاشگرانه یک انسان ستم دیده چه معنایی دارد، برای آن است که خود نیز در شرایطی به نحوی مورد ستم واقع شده ایم. همان گونه که فهم رفتار یک فرد، منوط به یافتن آن حالت در خویشتن است، در فهم توصیف آن رفتارها و حالت ها نیز، اعتقاد صحیح و ایمان به آن مبانی- که این رفتارها و حالت های نقل شده برخاسته از آن است- بدون شک مؤثر است. بر همین اساس، جمعی از پژوهشگران علوم قرآنی و مفسران نیز براین نکته تأکید کرده اند که مفسر باید از ایمان و اعتقاد صحیح برخوردار باشد. ضروریات این شرط، از روایت ذیل به خوبی هویداست: (انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و لقوم یتلونه حق تلاوته و هم الذین یومنون به و یعرفونه و اما غیرهم فما اشد اشکاله علیهم؛ همانا قرآن توصیف هایی است برای اهل معرفت و نه دیگران؛ [یعنی] برای آنان که قرآن را چنان که شایسته آن است، تلاوت می کنند و آنان کسانی هستند که بدان ایمان دارند و کاملا آن را می شناسند، ولی کسانی که چنین نیستند، فهم قرآن بر آنان بسیار مشکل است). (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 92، ص 100) در آنچه که برخی از پژوهشگران علوم قرآنی با عنوان (آگاهی از ابواب سر) از آن نام برده و مقولاتی از قبیل توکل، اخلاص و دیگر حالات روانی و اخلاقی را به عنوان موارد آن ذکر کرده اند، نیز از همین باب است و مشابه چنین تبیینی در مورد آنها نیز مطرح است. بی طرفی علمی در فهم هر متنی، هدف آن است که بدانیم گوینده سخن چه چیزی را مد نظر داشته است و این هدف، مفسر متن را از جهانی محدود می کند: در این راستا، وی نمی تواند آرا و اندیشه های خود و خواست های فردی و گروهی را در تفسیر دخالت دهد و تحلیل های خود را به حساب مفاد و مراد از متن بگذارد. البته ذهنی پر سؤال داشتن، که به عنوان یکی دیگر از شرایط مفسر ذکر خواهد شد، مسأله دیگری است که با این شرط منافات ندارد. در آن شرط، سخن بر سر موضوع ها و سؤال است و در این شرط، سخن بر سر پاسخ ها و محمولهاست. بی طرفی عملی در هر تحقیقی ضرورت دارد؛ خواه آن تحقیق در زمینه کشف قوانین طبیعی و انسانی باشد و خواه در نایل شدن به فهم و درک سخن یا نوشته ای؛ ولی در خصوص قرآن، به لحاظ پیامدهای ارزشی آن، مسأله بسیار حساس تر است. روایات فراوانی هم که از تفسیر به رأی نکوهش می کند، ناظر به همین نکته است. به طور کلی، عدم رعایت بی طرفی علمی، گاه در قالب حاکمیت بخشیدن به تمایلات فردی و گروهی بر قرآن و تفسیر آیات، گاه در اثر مرعوب دیدگاه دیگران شدن و جرأت اقدام برای فهم نوین براساس قواعد را به خود ندادن و از نوآوری و فهم جدید و نکات بیشتر پرهیز کردن است. البته چنان که در فصول پیشین گذشت، حاکمیت قواعد مسلم عقلی، قواعد محاوره عقلایی و اصول کلی برگرفته از خود قرآن، با بی طرفی علمی کاملا سازگار بوده، بلکه دخالت دادن آنها ضرورت دارد. شرایط کمال و باروری تفسیر توانمندی فکری و صفای باطنی بررسی های تجربی دینی بر این نکته تاکید دارند که افراد انسان از لحاظ توانمندی فکری و ذهنی یکسان نیستند؛ بهره هوشی، سرعت انتقال، قدرت استنتاج، نوآوری، میزان حافظه و نظایر آن در افراد مختلف، درجات متفاوتی دارد. عده ای در مرحله بسیار بالایی قرار دارند که از آن به نبوغ تعبیر می شود. جمعی فروتر از حد متعارف اند و اکثریت افراد در حد میانه قرار دارند. هر چند همه انسان ها از حداقل این استعدادها که شرط تکلیف و ستایش و سرزنش و پاداش و کیفر است، برخورداند و نیز این استعدادها قابل تقویت و تضعیف است، ولی تفاوت افراد در برخورداری از آن، مسلم و تأثیری که شدت و ضعف برخورداری از این استعدادها در فهم دقیق تر و کامل تر هر متنی و از جمله فهم قرآن دارد، غیرقابل تردید است. افزون بر نقشی که این استعدادها در فهم قرآن دارد، براساس بیانات دینی، اخلاص و تلاش در راه خدا و به تبع آن، عنایات الهی نیز فهم کامل تری از قرآن را به ارمغان می آورد و این نیز در افراد متفاوت است. بنابراین، عنایت ویژه خدا که بر اثر اخلاص و تلاش در راه خدا حاصل می شود نیز در فهم کامل تر آیات مؤثر می باشد. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: روش شناسی تفسیر قرآن، علی اکبر بابای، غلامعلی عزیزی کیا، مجتبی روحانی راد، زیر نظر محمود رجبی،تهران، 1379، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سمت بدیهی است تفسیر هر متنی بویژه متنی که از ابعاد گوناگون دارای اعجاز است،کار هر کسی نیست ونیاز به مقدمات دارد،ولی از سوی دیگر قرآن کریم کتاب عمل است وعموم مردم سطوحی از آنرا می فهمند وکسانی که عمری را در انس با قرآن سپری کرده اندوبا زبان او آشنا هستند قادرند که پرده از ابهامات آن بر دارند ومفسران با استمداد از بیانات ائمه علیهم السلام وعلوم دیگری که کسب کرده اندبه تفسیر قرآن مبادرت می ورزند وهر کدام بر طبق ظرفیت خود ،حقائقی را آشکار نموده وبه مردم عرضه می نمایند (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 12/100118436)
[کامل از کد155298]
[کامل از کد109772] گر چه قرآن کریم به حسب اوصافی که خود برای خویش ذکر کرده، بیان (هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُدًی وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقینَ)؛ (آل عمران، 138) و تبیان (وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمینَ)؛ (نحل، 89)و کتاب مبین (الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ)؛ (یوسف، 1؛ شعرا، 2؛ نمل، 1؛ هم چنین ر.ک: آیه دوم و سوم سوره های قصص، زخرف و دخان) و به زبان عربی آشکار (وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ×نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ×عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ ×بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ)؛ (شعرا،192-195)و برای پند گرفتن سهل و آسان است (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ)؛ (قمر، 17، 22، 32، 40)؛ (فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ)؛( دخان، 58)ولی هر اندیشمند بصیری که اندک آشنایی با قرآن و معارف آن داشته باشد، به خوبی می داند که علوم و معارف نهفته در قرآن کریم دارای سطوح و مراتب مختلف است و دلالت آیات کریمه بر آن معارف، یکسان نیست، فهمیدن قسمتی از این معارف، برای عموم آسان و دلالت آیات کریمه بر آن، آشکار و نمایان است و هر کسی در صورتی که به زبان عربی آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر می تواند آن معارف را از قرآن کریم فراگیرد (شاید در قسمتی از اوصاف مزبور، نظر به این مرتبه از معارف قرآن و دلالت آیات بر آن باشد)و اگر حد خود را بشناسد و پا از گلیم خویش فراتر ننهد، فروتنی علمی را پیشه خود سازد و خویشتن را شاگرد قرآن بداند، نه پیشنهاد دهنده و حاکم و امام بر آن، (این حالت در نهج البلاغه (خطبه 147) نکوهش شده است: (کانهم ائمه للکتاب و لیس امامهم)) و با ذهنی پاک و ضمیری با صفا در معارف آن تدبر نماید، به میزان دانش و استعداد خود، از هدایت و اندرز این کتاب نیز بهره مند خواهد شد. ((ثم انزل علیه الکتاب ... و اعلام لایعمی عنها السائرون و آکام لایجوز عنها القاصدون و هدی لمن إئتم به) (همان، ج 92، ص 21؛ نهج البلاغه، خطبه 189) (و ما جالس هذا القرآن احد الاقام عنه بزیاده او نقصان فی هده او نقصان من عمی ...) (بحار، ج 92، ص 21؛ نهج البلاغه، خطبه 175) ولی فهمیدن بخش عمده ای از معارف بلند این کتاب عظیم که در سطحی فراتر از فهم توده مردم است، برای بسیاری از افراد- هر چند از ادبیات عرب هم بهره وافری داشته باشند- بدون تفسیر میسر نیست و دلالت آیات کریمه بر آن معارف، برای آنان آشکار نیست. و در فهم و درک این معارف، از الفاظ و عبارات قرآن، سخت نیازمند به تفسیر است ( (و هذا القرآن انما هو مستور بین الدفتین لاینطق بلسان و لابد له من ترجمان و انما ینطق عنه الرجال)، خطبه 125؛ (و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم). نحل، آیه 44) که یا باید خود مقدمات لازم برای توانایی برتفسیر را طی کرده و دانش و شرایط لازم برای تفسیر را کسب نموده و به تفسیر آیات بپردازد و یا از تفاسیر مفسران مورد اعتماد بهره گیرند و افزون بر دو بخش یاد شده بخش دیگری از معارف این کتاب عظیم که در مرتبه ای فراتر قرار دارد با کمک تفسیر مفسران و یا تحصیل مقدمات تفسیر و کسب شرایط و دانش های لازم نیز، قابل دسترسی نیست و فهم آن ویژه راسخان درعلم (نبی اکرم و اوصیای گرانقدر آن حضرت) است و تنها راه پی بردن به آن معارف بلند، رجوع به راسخان در علم، و تفسیری است که از آنان نقل شده است و ما اکنون در صدد بیان موارد آن نیستیم. از بیان گذشته نتیجه می گیریم که معارف قرآن کریم از جهت ظهور و خفا، و سهولت و صعوبت فهم آن از الفاظ و عبارات آیات، در سه مرتبه قرار دارد: یک مرتبه از آن بی نیاز از تفسیر است و یک مرتبه از آن ویژه راسخان در علم است؛ ولی در مرتبه دیگری از آن، که بخش عمده ای از معارف را در بر می گیرد، نیازمند تفسیر است. این دسته بندی سه گانه، در روایات نیز مطرح شده است. ((ثم ان الله جل ذکره ... قسم کلامه ثلثه اقسام: قسما منه یعرفه العالم و الجاهل و قسما لایعرفه الا من صفا ذهنه و لطف حسه و صح تمییزه ممن شرح الله صدره للاسلام. و قسما الا الله و انبیائه و الراسخون فی العلم) تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 313، ح 18، به نقل از احتجاج طبرسی) و همین نیاز موجب شده است که در طول تاریخ قرآن، تفسیرهای بسیار زیادی برای آن تدوین گردد. پرسش اساسی در این زمینه آن است که راز این نیازمندی چیست و چه عواملی سبب این نیازمندی به تفسیر شده است. شایان ذکر است که نیازمندی متون به تفسیر، علل مختلفی دارد که برخی از آنها در مورد قرآن مجید بی معناست. به عنوان مثال، برخی از متون به خاطر عدم تسلط کافی مؤلف بر زبان متن و قواعد آن زبان و یا عدم رعایت آن در هنگام نوشتن متن و یا عادت به مبهم نویسی و معماگویی، نیازمند تفسیر و تبیین است. برای آشنایان با قرآن مجید روشن است که با توجه به هدف قرآن و این که سراسر سخن خدا و در حد اعلای فصاحت و بلاغت است، چنین دلیلی برای نیازمندی به تفسیر در مورد آن معنا ندارد، ولی علل دیگری وجود دارد که به مهم ترین آنها می پردازیم. علل نیازمندی به تفسیر عواملی که زمینه ساز نیازمندی به تفسیر شده است، می توان در سه دسته جای داد: الف- فقدان آگاهی های لازم یکی از علل مهم نیازمندی به تفسیر ضعف دانش بشر است. فهم قرآن منوط به برخورداری معلومات مختلفی است که فقدان هر یک، فهم مقصود خداوند از الفاظ و عبارات قرآن را دچار ابهام ساخته و نیازمندی به تفسیر را ضروری می سازد. فقدان آگاهی ها گاه مربوط به مفاد واژگان است هر چند فاصله زمانی در این زمینه نیست. بررسی های قرآنی و تاریخی نشان می دهد که در زمان نزول نیز پاره ای از واژگان قرآنی برای جمعی از مخاطبان قرآن مبهم بوده و آنان از مفاد آن بی اطلاع بوده اند. به عنوان مثال: هنگامی که از ابوبکر معنای (کلاله) را پرسیدند، آن را نمی دانست و گفت: (به رأی خود می گویم، اگر صواب باشد،از خداست و اگر خطا باشد، از من و شیطان است). (کشاف، ج 1، ص 486؛ درالمنثور، ج 2، ص 443 (ذیل آیه 176 سوره نساء) عبارت درالمنثور چنین است: (اخرج عبدالرزاق و سعید بن منصور و ابن ابی شبیه و الدارمی و ابن جریر و ابن المنذر و البیهقی فی سننه عن الشعبی، قال سئل ابوبکر عن الکلاله: فقال: انی ساقول برایی فان کان صوابا فمن الله وحده لاشریک له و ان کان خطا فمنی و من الشیطان و الله منی بریء، اراه ما خلا الوالد و الولد)) و نیز هنگامی که معنای (ابا) را از او پرسیدند، گفت: (کدام زمین مرا بر می دارد و کدام آسمان بر من سایه می افکند، اگر ندانسته در کتاب خدا سخن گویم) و یا وقتی معنای آن را از عمر پرسیدند، گفت: (از تعمق و تکلف نهی شده ایم). نمونه دیگر، سخن ابی عباس است که می گوید: معنای (فاطر السموات) را نمی دانستم، تا اینکه دو بادیه نشین که درباره چاهی نزاع داشتند، پیش من آمدند؛ یکی از آن دو گفت: (انا فطرتها). در این گونه موارد، فهم آیات قرآن نیازمند دستیابی به مفاد واژگان به کار رفته در آیات مورد نظر است و دستیابی به مفاهیم عرفی این واژگان بخشی از تفسیر به شمار می آید. ناآگاهی نسبت به ادبیات عرب و شناخت صحیح ساختار کلمات و جملات و خصوصیات معانی بیان آیات کریمه نیز یکی از عوامل نیازمندی به تفسیر است که ضرورت بهره گیری افراد ناآگاه از تفسیر آگاهان و مفسران ارجمند قرآن را روشن می سازد؛ زیرا فهم آیات قرآن، به شناخت صحیح این امور وابسته است. توضیح این نکته در مباحث بعدی خواهد آمد. در پاره ای از موارد، ناآگاهی از شرایط و اسباب نزول، معنا و مقصود از آیه را در هاله ای از ابهام فرو می برد و سبب نیازمندی به تفسیر می شود مانند آیه شریفه : (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَی اْلأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ اْلآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی اْلآخِرَةِ إِلاّ قَلیلٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید شما را چه شده است که چون به شما گفته میشود در راه خدا بسیجشوید کندی به خرج میدهید آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کردهاید متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست)؛ (توبه، 37) که عدم آگاهی از شأن نزول آیه و اینکه مقصود از (نسیء) در فرهنگ آن زمان چه بوده، سبب نیاز به تفسیر است. گاه نیز در قرآن محید استعارات و تشبیهات ظریفی به کار رفته است که با دانش کافی و تبحر و تسلط بر موارد کاربرد، می توان به آن دست یافت. این گونه موارد برای افراد عادی مبهم و نیازمند تفسیر است. چنان که عدی بن حاتم معنای (أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلی نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَاْلآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ اْلأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ اْلأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیاتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُون؛ در شبهای روزه همخوابگی با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید خدا میدانست که شما با خودتان ناراستی میکردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهای ماه رمضان میتوانید] با آنان همخوابگی کنید و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالی که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این استحدود احکام الهی پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را برای مردم بیان میکند باشد که پروا پیشه کنند)؛ (بقره، 187) در اثر عدم دقت و مهارت در فهم نکات ظریف به کار رفته در آن، مفاد آیه را نادرست فهمیده بود و پس از ارائه برداشت خود از آیه به رسول خدا، پیامبر نادرستی آن برداشت و مفاد صحیح آیه را برای وی بیان کرد. (ر.ک: مجمع البیان، ج 2، ص 23) عدم آگاهی از مصداق خاصی که در برخی آیات مد نظر است. و عدم آگاهی و مهارت کافی در فهم معنای الفاظ مشترک و کاربردهای مجازی و شناخت قراین پیوسته و ناپیوسته آیات، مانند ارتباط یا عدم ارتباط آیات با یکدیگر (سیاق) و روایات ناظر به آیات، امور دیگری است که زمینه های نیازمندی به تفسیر را فراه می سازد. ب- برخی از ویژگی های قرآن کریم بررسی قرآن مجید نشان می دهد که این کتاب دارای ویژگی هایی است که برخی از آنها در نیازمندی ما به تفسیر مؤثر است. از آن جمله، موارد زیر را می توان ذکر کرد: 1- معارف بسیار زیاد و الفاظ محدود قرآن کریم، در بیان مطالب، از حداکثر ظرفیت الفاظ و جمله ها برای قالب ریزی معانی عمیق استفاده کرده است. این کتاب، تمام معارفی که را که بشر برای سعادت خویش به آن نیازمند است، در حجم نسبتا کمی از الفاظ و عبارات ارائه کرده است و این امر سبب شده که فهم بخشی از آیات، نیازمندی تأمل و دقت بیشتر و تحقیق عمیق تری برای پی بردن به مقصود خدا باشد و از این رو ضرورت تفسیر را ایجاب می کند. 2- محتوای متعالی در قالب الفاظ متداول در قرآن مجید، علاوه بر آیاتی که به امور جهان مشهود می پردازد، آیاتی وجود دارد که از حقایق ماورای این جهان سخن می گوید. این آیات، حقایق فراتر از این جهان را در قالب الفاظی که برای تفهیم و تفاهم امور این جهانی وضع شده اند، ارائه می کند و این امر سبب می شود که فهم مقصود خداوند از آن آیات، برای همگان میسر نباشد و برای پی بردن به آن، تلاش فکری ویژه (تفسیر) ضرورت یابد. شایان ذکر است که در فهم این دسته از آیات علاوه بر توان علمی و مهارت فوق العاده، پاکی درونی و طهارت معنوی، نیز مؤثر است و کسانی می توانند آن مطالب عالی را از آیات کریمه درک کنند و برای دیگران تبیین نمایند که از چنین ویژگی هایی برخوردار باشند. 3-آمیختگی و پراکندگی مطالب یکی دیگر از ویژگی های قرآن، آن است که مطالب آن دسته بندی موضوعی ندارد و این گونه نیست که این کتاب، تمام سخن خود درباره یک موضوع را یک جا و در فصل معینی بیان کرده باشد، بلکه در هر صفحه ای از آن و حتی گاه در هر آیه ای از آن، از موضعات متعدد و مطالب مختلفی سخن به میان آمده است. (درحدیث هم آمده است: (و لیس شیء ابعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن. ان الایه لینزل اولها فی شیء و اوسطها فی شیء و هو کلام متصرف علی وجوه ...) حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج 18، باب 13، از ابواب صفات قاضی، روایات 69، 73 و 74) این امر نیز، از جمله اموری است که نیاز به تفسیر را ضروری می سازد.
اکثر مفسران و محققان قرآنی و یا کتب علوم قرآنی، خود فصلی را به علوم مورد نیاز در تفسیر اختصاص داده و علومی را که از دیدگاه خود برای تفسیر ضروری میدانستند متذکر گردیدهاند و اهم علوم یاد شده در این مورد که تقریبا اکثر و قریب به اتفاق مفسران و محققان بهآن اشاره کردهاند، بدینقرار است: 1- علوم ادبی (لغت، اشتقاق، صرف و نحو) 2- علوم بلاغی (معانی، بیان، بدیع) 3- علوم قرآن (قرائات، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و..) 4- علوم استنباط معرفت دینی (اصول فقه، فقه) 5- علوم الحدیث (درایه و رجال) 6- علم کلام، علم تاریخ و... بنابراین کسی که بخواهد در تفسیر صاحبنظر گردد، لازم است مقدمات علم تفسیر را بیاموزد، البته باید متذکر شد که داشتن معلومات تفسیری برای هر فردی با مطالعه کتب تفسیری در حد خودش ممکن میباشد. شرایط مفسر دانمشندان علوم قرآن، تحت عنوان (شرایط مفسر) یا (ویژگیهای لازم برای مفسر) امور فراوانی را ذکر کرده اند که بخشی مربوط هب (منابع تفسیر)، بخشی مربوط به (قواعد تفسیر)، بخشی مربوط به (علوم مرود نیاز) و بخشی مربوط به (شیوه تفسیر) است. البته در این میان محققانی هستند که مجموعه های یاد شده را با شرایط مفسر به هم نیامیخته اند، ولی غالباً بخشی از مجموعه های یاد شده را تحت عنوان شرایط مفسر ذکر کرده اند. این آمیختگی معلول یکی از سه امر زیر است: نخست آن که چون طرح این مباحث سابقه طولانی نداشه است، تفکیک محورهای مختلف یاد شده از یکدیگر، مورد غفلت قرار گرفته و یا به آسانی میسر نبوده است. دوم آنکه گاه برخی از این مباحث با نگرشهای متفاوت در قلمرو عناوین مختلف قرار می گرند. به عنوان مثال، اگر به علوم ادبی به عنوان یکی منظومه معرفتی نگریسته شود، از علوم مورد نیاز مفسر، و اگر به عنوان تخصص و تبحر مفسر در به کار گیری آن منظومه معرفتی نگریسته شود، از شرایط مفسر به شمار می آید. سوم آنکه برخی از این دانشمندان از واژه (شرایط تفسیر) مفهوم گسترده ای را مد نظر داشته اند که شامل علوم مورد نیاز و رعایت قواعد تفسیر نیز می شود. در هر حال، مفهوم مورد نظر در اینجا، معنای خاصی دارد و تنها در بر گیرنده اموری است که حاکی از وجود نوعی توانایی و کمال برای مفسر در بعد بینش یا گرایش می باشد و شامل دیگر مجموعه های یاد شده نمی گردد. در فصول گذشته یادآور شدیم که رعایت نکردن اصول و قواعد تفسیر، بی توجهی و استفاده نکردن از منابع معتبر تفسیر و فرا نگرفتن علوم مورد نیاز مفسر، سبب خطای در تفسیر و بی اعتباری آن می شود. در این فصل در صدصد بیان آنیم که علاوه بر امور یاد شده، مفسر باید دارای ویژگیها و شرایطیباشد که رعایت آنها نیز سبب می شود تا خطای وی در تفسیر کاهش یابد. پیش از پرداختن به بیان شرایط و ویژگیهای مفسر، ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد: الف) ویژگیهای روحی مفسر گاه ذاتی و غیراکتسابی است، مانند استعداد فو ق العاده و سرعت انتقال و گاه اکتسابی است مانند ملکه استنباط و تقوا. در ویژگیهای غیراکتسابی، نقش اصلی را جنبه غیراکتسابی آن به عهده دارد هر چند این ویژگی ها به طور ارادی قابل تقویت و تضعیف است. ویژگیهای اکتسابی، هم در اصل پیدایش و هم از حیثیت تقویت و تضعیف، وابسته به تلاش مفسر است و به هر میزان که تلاش بیشتری در این زمینه صورت پذیرد، توانمندی افزونتری در تفسیر حاصل می شود. همچننی گاه ویژگیهای اکتسابی نوعی آگاهی است؛ مانند بینش صحیح اعتقادی، و گاه مانند تقوا و ایمان، از مقوله گرایشهای اکتسابی است، چنان که گاهی نیز از امور زمینمه ساز برای دستیابی به آگاهی است؛ مانند ذهن کنجکاور و آکنده از پرسش داشتن، و گاه از مقوله هنر و مهارت است؛ مانند ملکه استنباط، و مهارت در رعایت قواعد تفسیر. این بحث ا نواع مختلف این شرایط را در بر می گیرد. ب) برخی از شرایط و ویژگیهای مفسر، در صحت و اعتبار تفسیر مؤثر است، به گونه ای که فقدان آن سبب خطای در تفسیر می شود، مانند علوم مورد نیاز و آزاد اندیشی، و برخی از ویژگیها سبب کمال و باروری بیشتر تفسیر است؛ مانند برخورداری از ذهن پر سؤال، تقوا و خلوص نیت. در این فصل به بررسی این دو دسته از شرایط می پردازیم. شرایط مؤثر در اعتبار تفسیر تسلط و حضور ذهن نسبت به پیش فهم های تفسیر چنان که قبلاً اشاره شد، مفسر باید در مورد مبانی و قواعد موضع گیری مستند و مستدل داشته باشد و از علوم مؤثر در تفسیر و منابع اولیه تفسیر، آگاهی کافی داشته باشد. هر گونه تفسیر، به ویژه در بخش مهمی از معارف قرآنی، وابسته به آن موضع گیری و این آگاهی است و بدون احراز شرایط و اوصاف یاد شده، تفسیر به رونویسی و تقلید صرف از تفاسیر دیگر مبدل می شود و یا سر از تفسیر به رأی در می آورد. ملکه استنباط قواعد، مبانی علوم و منابعی که آگاهی از آنها و به کار گیری دقیق هر یک برای مفسر ضرورت دارد، امور متعدد و متنوعی است که صرف آگاهی از آنها برای دستیابی دقیق به مفاهیم و معارف قرآن کفایت نمی کند، بلکه مفسر باید با ممارست فراوان در استخراج معارف قرآن و به کارگیری امور یاد شده، این آگاهی را به یک مهارت تبدیل کرده و به شکل ملکه و حالت نفسانی در آورد، به گونه ای که برای وی به کارگیری امور یاد شده به آسانی و با کمال دقت میسر گردد. همان طور که مفسر فاقد علوم و آگاهی های یاد شده و یا قدرت استنباط، فقط می تواند گزارشکر آراء دیگران باشد و در هر موردی که خود اظهار نظر کند، از خطر تفسیر به رأی مصون نخواهد بود، کسی که قدرت استنباط او در حد مهارت و ملکه نفسانی نباشد نیز امکان غفلت از به کارگیری قواعد و اصول تفسیر را خواهد داشت و نتیجا در این صورت نیز در استفاده شایسته از علوم مورد نیاز و انتخاب منابع معتبر در معرض خطا و لغزش خواهد بود. و در نهایت، زمینه خطای در تفسیر برای او فراهم است. دستاورد مهم مهارت در تفسیر عبارت است از اشراف بر مواضع خطا، شناخت آیات محکم و آگاهی از اصول حاکم بر معارف قرآن. اموری که در کاهش خطا در تفسیر و فهم دقیق و هماهنگ از آیات شریفه، نقش به سزایی دارد. آنچه زمخشری در مقدمه تفسیر کشاف به عنوان یکی از شرایط مفسر آورده است، مبنی بر آنکه مفسر باید (کثیر المطالعه و طویل المراجعه) (پر مطالعه و دارای مراجعه مستمر و طولانی به منابع مربوط) باشد، در واقع ناظر به زمینه های پیدایش مهارت و ملکه استنباط است. آگاهی و اعتقاد به جهان بینی قرآن بیانات قرآن مجید، براساس مبانی خاص و منطبق با جهان بینی واقع گرایانه ارائه شده است و معارف آن بر مبانی مزبور مبتنی بوده و با آن هماهنگ است. در واقع، آن مبانی مانند روح واحدی در پیکره معارف قرآن حضور و ظهور دارد. از این رو، کسی که از آن مبانی آگاه نباشد، در فهم این معارف و انتقال از الفاظ آیات کریمه به آنها دچار خطا خواهد شد. هم چنین عدم ایمان به این اصول، فهم دقیق و انتقال به ظرایف و ریزه کاری های مفاهیم قرآن را با مشکل مواجه می کند. این مشکل به ویژه در مواردی رخ می دهد که قرآن مجید به بیان جنبه های رفتاری پیامبران و مؤمنان و توصیف و تحلیل آن می پردازد. صاحب نظران علوم انسانی براین نکته تأکید دارند که برای فهم صحیح رفتار انسان ها، صرف آگاهی از معتقدات و فرهنگ انسان ها کفایت نمی کند، بلکه محقق باید آن رفتارها را در خود درک و هضم کند، اگر ما می توانیم درک کنیم که دادخواهی و سخنان پرخاشگرانه یک انسان ستم دیده چه معنایی دارد، برای آن است که خود نیز در شرایطی به نحوی مورد ستم واقع شده ایم. همان گونه که فهم رفتار یک فرد، منوط به یافتن آن حالت در خویشتن است، در فهم توصیف آن رفتارها و حالت ها نیز، اعتقاد صحیح و ایمان به آن مبانی- که این رفتارها و حالت های نقل شده برخاسته از آن است- بدون شک مؤثر است. بر همین اساس، جمعی از پژوهشگران علوم قرآنی و مفسران نیز براین نکته تأکید کرده اند که مفسر باید از ایمان و اعتقاد صحیح برخوردار باشد. ضروریات این شرط، از روایت ذیل به خوبی هویداست: (انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و لقوم یتلونه حق تلاوته و هم الذین یومنون به و یعرفونه و اما غیرهم فما اشد اشکاله علیهم؛ همانا قرآن توصیف هایی است برای اهل معرفت و نه دیگران؛ [یعنی] برای آنان که قرآن را چنان که شایسته آن است، تلاوت می کنند و آنان کسانی هستند که بدان ایمان دارند و کاملا آن را می شناسند، ولی کسانی که چنین نیستند، فهم قرآن بر آنان بسیار مشکل است). (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 92، ص 100) در آنچه که برخی از پژوهشگران علوم قرآنی با عنوان (آگاهی از ابواب سر) از آن نام برده و مقولاتی از قبیل توکل، اخلاص و دیگر حالات روانی و اخلاقی را به عنوان موارد آن ذکر کرده اند، نیز از همین باب است و مشابه چنین تبیینی در مورد آنها نیز مطرح است. بی طرفی علمی در فهم هر متنی، هدف آن است که بدانیم گوینده سخن چه چیزی را مد نظر داشته است و این هدف، مفسر متن را از جهانی محدود می کند: در این راستا، وی نمی تواند آرا و اندیشه های خود و خواست های فردی و گروهی را در تفسیر دخالت دهد و تحلیل های خود را به حساب مفاد و مراد از متن بگذارد. البته ذهنی پر سؤال داشتن، که به عنوان یکی دیگر از شرایط مفسر ذکر خواهد شد، مسأله دیگری است که با این شرط منافات ندارد. در آن شرط، سخن بر سر موضوع ها و سؤال است و در این شرط، سخن بر سر پاسخ ها و محمولهاست. بی طرفی عملی در هر تحقیقی ضرورت دارد؛ خواه آن تحقیق در زمینه کشف قوانین طبیعی و انسانی باشد و خواه در نایل شدن به فهم و درک سخن یا نوشته ای؛ ولی در خصوص قرآن، به لحاظ پیامدهای ارزشی آن، مسأله بسیار حساس تر است. روایات فراوانی هم که از تفسیر به رأی نکوهش می کند، ناظر به همین نکته است. به طور کلی، عدم رعایت بی طرفی علمی، گاه در قالب حاکمیت بخشیدن به تمایلات فردی و گروهی بر قرآن و تفسیر آیات، گاه در اثر مرعوب دیدگاه دیگران شدن و جرأت اقدام برای فهم نوین براساس قواعد را به خود ندادن و از نوآوری و فهم جدید و نکات بیشتر پرهیز کردن است. البته چنان که در فصول پیشین گذشت، حاکمیت قواعد مسلم عقلی، قواعد محاوره عقلایی و اصول کلی برگرفته از خود قرآن، با بی طرفی علمی کاملا سازگار بوده، بلکه دخالت دادن آنها ضرورت دارد. شرایط کمال و باروری تفسیر توانمندی فکری و صفای باطنی بررسی های تجربی دینی بر این نکته تاکید دارند که افراد انسان از لحاظ توانمندی فکری و ذهنی یکسان نیستند؛ بهره هوشی، سرعت انتقال، قدرت استنتاج، نوآوری، میزان حافظه و نظایر آن در افراد مختلف، درجات متفاوتی دارد. عده ای در مرحله بسیار بالایی قرار دارند که از آن به نبوغ تعبیر می شود. جمعی فروتر از حد متعارف اند و اکثریت افراد در حد میانه قرار دارند. هر چند همه انسان ها از حداقل این استعدادها که شرط تکلیف و ستایش و سرزنش و پاداش و کیفر است، برخورداند و نیز این استعدادها قابل تقویت و تضعیف است، ولی تفاوت افراد در برخورداری از آن، مسلم و تأثیری که شدت و ضعف برخورداری از این استعدادها در فهم دقیق تر و کامل تر هر متنی و از جمله فهم قرآن دارد، غیرقابل تردید است. افزون بر نقشی که این استعدادها در فهم قرآن دارد، براساس بیانات دینی، اخلاص و تلاش در راه خدا و به تبع آن، عنایات الهی نیز فهم کامل تری از قرآن را به ارمغان می آورد و این نیز در افراد متفاوت است. بنابراین، عنایت ویژه خدا که بر اثر اخلاص و تلاش در راه خدا حاصل می شود نیز در فهم کامل تر آیات مؤثر می باشد. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: روش شناسی تفسیر قرآن، علی اکبر بابای، غلامعلی عزیزی کیا، مجتبی روحانی راد، زیر نظر محمود رجبی،تهران، 1379، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سمت
بدیهی است تفسیر هر متنی بویژه متنی که از ابعاد گوناگون دارای اعجاز است،کار هر کسی نیست ونیاز به مقدمات دارد،ولی از سوی دیگر قرآن کریم کتاب عمل است وعموم مردم سطوحی از آنرا می فهمند وکسانی که عمری را در انس با قرآن سپری کرده اندوبا زبان او آشنا هستند قادرند که پرده از ابهامات آن بر دارند ومفسران با استمداد از بیانات ائمه علیهم السلام وعلوم دیگری که کسب کرده اندبه تفسیر قرآن مبادرت می ورزند وهر کدام بر طبق ظرفیت خود ،حقائقی را آشکار نموده وبه مردم عرضه می نمایند (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 12/100118436)
- [سایر] چرا به تفسیر نیاز داریم؟
- [سایر] چگونه میتوان تفسیر گران قدر المیزان را خوب بخوانیم و بفهمیم و به صورت علمی و اصولی از آن استنباط کرد؟
- [سایر] آیا قرآن به تفسیر نیاز دارد، با اینکه مخاطب اولیه اش، عده ای عرب جاهل بودند؟
- [سایر] عربی مبین یعنی چه؟ چرا برای تفسیر قرآن نیاز به مقدمات داریم؟
- [سایر] آیه (الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) چه مفهوم و هدفی دارد؟ بهترین تفسیر آن چیست؟ غفلت به چه معناست؟ چگونه آثار غفلت را بفهمیم و ترتیب اثر بدهیم؟
- [سایر] علل افزایش نیاز جامعه مجموعه دینی و علمی چیست ؟
- [سایر] آیا قرآن و احادیث نیاز به تفسیر دارند یا هرکس به اندازة درک خود باید از ترجمة آن مطالبی را درک نماید؟
- [سایر] جایگاه و نقش آراء مفسران در تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] علل عدم تحریف قرآن. چرا میگوییم قرآن اعجاز است؟
- [سایر] آیا اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن از شیوه تفسیر قرآن به قرآن بهره میگرفتند؟
- [آیت الله مظاهری] کسانی که نیاز به خانه مسکونی یا لوازم زندگی یا ازدواج و مانند اینها دارند و اگر پولی که دارند در حجّ صرف کنند نمیتوانند رفع نیاز کنند حجّ بر آنها واجب نیست ولی اگر نیاز به اینها نداشته باشند حجّ بر آنها واجب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در صورتی که سادات فقیر نیاز به سرمایه ای برای کسب و کار داشته باشند می توان از باب خمس به آنها داد (البته به مقداری که نیاز زندگی آنها را تأمین کند).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که بیش از مقدار مورد نیاز سرمایه دارد باید خمس مقدار مازاد را بدهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که درآمد اضافی ندارد نیاز به قرار دادن سال خمسی ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تعزیه و شبیه خوانی اگر مشتمل بر آلات لهو از قبیل طبل و شیپور و صنج نباشد و اشعار دروغ و غنا نخوانند و مرد لباس زن نپوشد و اجتماع مرد و زن در یک جا نباشد، اشکال ندارد. ولی سزاوار است که به تعزیه خوانی تنها اکتفا نکنند و مجالس روضه که در آنها علاوه بر ذکر مصائب حضرت خامس آل عبا علیه السلام ، معارف و عقاید اسلامی و تفسیر آیات و احادیث و احکام شرعیه بیان می شود نیز تشکیل دهند.
- [آیت الله سیستانی] - معتکف نباید بیش از مقدار حاجت و ضرورت و نیاز بیرون مسجد بماند و در خارج از مسجد، در صورت امکان، نباید زیر سایه بنشیند ولی نشستن زیر سایه در خارج از محلّ اعتکاف، اگر قضاء حاجت و رفع نیاز متوقّف بر نشستن زیر سایه باشد، اشکال ندارد و بنا بر احتیاط واجب، بعد از قضاء حاجت و رفع نیاز مطلقاً ننشیند مگر ضرورت پیش آید.
- [آیت الله سبحانی] لباس های متعدّد و همچنین انگشتر و زیورآلات و وسایل مختلف زندگی، اگر همه آنها مورد نیاز و در حدّ شأن او باشد و از درآمد همان سال تهیّه شده باشد خمس ندارد، ولی اگر زاید بر نیاز و شأن باشد، مقدار زیادی، خمس دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] لباسهای متعدد و همچنین انگشتر و زیور آلات و وسایل مختلف زندگی، اگر همه آنها مورد نیاز و در حد شأن او باشد و از درآمد همان سال تهیه شده باشد خمس ندارد، ولی اگر زاید بر نیاز و شأن باشد، مقدار زیادی، خمس دارد.
- [آیت الله بهجت] کسی که ایستاده نماز میخواند، بنابر اظهر نمیتواند به کسی که نشسته یا خوابیده نماز میخواند اقتدا کند، و همچنین بنابر احوط کسی که نشسته نماز میخواند، نمیتواند به کسی که خوابیده نماز میخواند اقتدا نماید، و کسی که در حال ایستاده به تکیه کردن نیاز ندارد، اقتدای او به کسی که نیاز دارد محل اشکال و احتیاط است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه سهم سادات بیش از نیاز سادات باشد باید آن را به مجتهد عادل داد تا در مصارف دیگری که صلاح می داند صرف کند و اگر کمتر از نیاز سادات باشد می توان از سهم امام(علیه السلام) به آنها داد، بنابراین کم و زیاد بودن سهم سادات مشکلی ایجاد نمی کند.