چراتورات وانجیل تحریف شده ولی قرآن تحریف نشده؟ از دیدگاه اسلام، خداوند پیامبرانی را فرستاده است تا انسان ها را به سوی سعادت و نیک فرجامی رهنمون شده و آنها را به راه راست هدایت کنند. حضرت عیسی (ع) نیز پیامبری بود که همانند پیامبران پیش از خود مبعوث شده بود تا با تبلیغ پیام خدا، حجت الهی را به انجام رساند; از این رو در قرآن کریم در توصیف حضرت عیسی (ع) و نقش وی در ابلاغ دین، می خوانیم: (و به دنبال آنها (پیامبران پیشین) عیسی بن مریم را فرستادیم در حالی که کتاب تورات را که پیش از او فرستاده شده بود، تصدیق داشت و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور بود.) (مائده/ 46) حضرت عیسی (ع) نیز جز رسالت الهی ادعایی نداشت و در معرفی خود می فرمود: (من بنده ی خدایم. او به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.) (مریم/ 30) حضرت عیسی (ع) در آغاز بعثت خود یارانی را برگزید تا به نشر دین الهی کمک کنند و به آنان فرمود: (چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خداییم.) (صف/ 14) طبق نقل انجیل متی، تعداد این شاگردان دوازده نفر بود و (عیسی ایشان را به مأموریت فرستاد و چنین گفت: نزد غیر یهودیان و سامریان نروید، بلکه فقط نزد قوم اسرائیل که گوسفندان گم شده خدا هستند بروید و به ایشان خبر دهید که خداوند ملکوت خود را برقرار می سازد. در پی فرمان مذکور، حواریون با استعانت از خداوند نشر آموزه های عیسی (ع) را آغاز و آن حضرت را در تبلیغ دین یاری کردند و بعد از عروج وی نیز از مأموریتشان سر باز نزدند و در اورشلیم و شهرهای اطراف به دعوت مردم به دین مسیح ادامه دادند و اولین کلیسای مسیحی، یعنی (کلیسای رسولان) را بر اساس آموخته های خود از حضرت عیسی (ع)، بنیان نهادند. در آن زمان که شاگردان حضرت عیسی (ع) سرگرم سر و سامان دادن به امور تازه مسیحیان بودند، شخصی به نام (شاؤول) که نام یونانی (پولس) داشت، سرگرم اذیت و آزار مسیحیان بود و تعقیب و شکنجه آنان را جزو وظایف دینی و اعتقادی خود می شمرد; ولی ناگاه، با این ادعا که مکاشفه ای برایش رخ داده است، به مسیحیت گروید و تبلیغ این دین را سرلوحه کار خود قرار داد و، بدین ترتیب، بزرگترین تحول را در تاریخ مسیحیت به وجود آورد و آن را به دو برهه مسیحیت قدیم و مسیحیت جدید تقسیم کرد. این تحول به قدری مهم و سرنوشت ساز بود که برخی از دانشمندان مسیحی، پولس را دومین مؤسس مسیحیت لقب دانسته اند. موفقیت پولس در تأسیس مسیحیت جدید زمانی کامل شد که وی، بر خلاف ادعای انجیل متی که می گوید حضرت عیسی فقط برای هدایت یهودیان آمده بود، به میان اقوام غیر یهود رفت و آنان را به دین مسیحیت دعوت کرد و ادعا نمود که (خداوند به من فرمود: من تو را تعیین کردم تا برای اقوام غیر یهود، نور باشی و ایشان را از چهار گوشه ی دنیا به سوی من راهنمایی کنی.) و برای این که به تعداد هواداران خود بیفزاید، به نسخ و تحریف آموزه های حضرت عیسی (ع) پرداخت. ریشه انحرافات در مسیحیت با مطالعه سرگذشت ادیان الهی، حقیقتی جبران ناپذیر توجه انسان را به خود جلب و ذهن انسان را به ریشه انحرافات کتب مقدس ادیان مختلف هدایت می کند و آن حقیقت این که پیامبران الهی که در طول تاریخ زندگی خود با اتکال به قدرت خدا و پشتیبانی های او در راه برپایی حکومتی توحیدی و یکپارچه زحمت کشیده اند و با هدایت ها و تعالیم حیات بخششان، با کمال محبت و دوستی، غمخوار و مددکار مردم بودند، همواره مورد اعتماد و توجه و احترام اقشار محروم و ستمدیده جامعه قرار می گرفته اند. اما ریاست طلبان و سود جویان که همواره در پی آن بودند که افکار مردم را به دنبال خود بکشانند، با دستبرد به آنچه محبوب مردم بود، یعنی متون مقدس و راهنمایی های انبیاء (ع)، در صدد جهت دهی افکار و اندیشه های جامعه مسیحی به سوی خود بودند که در این کار تا حدود زیادی موفق شده و با تحریف این متون مقدس توانسته اند روح حقیقی کلمات نورانی به جای مانده از انبیاء (ع) را، از دسترس مردم خارج و بر آنان ریاست باطل نمایند. حکومت هواپرستان ریاست طلب در دین مسیحیت نیز این دسته از افراد ریاست طلب و خودخواه وقتی جای خالی حضرت عیسی (ع) را دیدند، هر کدام با استفاده از سستی و ضعف همان مردم محروم و مستضعف، برای تصاحب این موقعیت و منصب رفیع و به دست آوردن کرسی ریاست بر مردم، پا به میدان گذاشته و با چهره های موجه و مقدس، یکی پس از دیگری با نامهای مختلف که بیانگر اتصال آنان به آسمان باشد، آن چه را به زیان خود دیدند، تحریف (تغییر داده)، آن چه را به سود خود یافتند، بر جای گذاشتند. صاحب دایره المعارف کتاب مقدس در این باره می نویسد: (انجیل نویسان و یا مصححان کتاب مقدس هر وقت که ضرورتی ایجاب می کرد، بدون (هیچ) باک و حرجی به تفسیر و تنفیح آن اقدام می کردند.) و آن چنان که همین افراد، حضرت مسیح را تجسم خدا در میان خود دانستند و منکر نزول کتابی به نام انجیل به آن حضرت شدند و روح القدس را که به معنای روح خدا در بین خلق بود، هادی و دستگیر و تأیید کننده کارهای خود معرفی کردند و از احساس حلول روح القدس در خود به عنوان حاملان پیام عیسی به خلق خبر دادند و همه ترشحات و افکار فکری خود را الهامی از جانب خدا خواندند و سخن هر که را با منافع و مقاصد خود سازگار دیدند، صاحب الهام از جانب خدا دانسته و بقیه را تکذیب کردند و برای رفعت مقام خود در بین خلق، خدا را پدر و عیسی را پسر او در بین مردم قرار دادند و برای جذب بیشتر افراد بشر، جامع مسیحیت را به خاطر لطف حضرت مسیح به آن ها، از جمیع گناهان و معاصی پاک داشتند و خلاصه برای ادامه حکومت خود، تعالیم تحریف شده دین مسیح را نجات بخش عالم گیر اعلام کردند و بشارت عیسی به دین اسلام را، از کتاب مقدس حذف کردند و بسیاری از عقاید و جملات غلط و خرافی ضد و نقیض دیگر را به نام حقیقت، علم کرده و به اسم کتب مقدس به آنها رسمیت بخشیدند و به تعبیر قرآن بدون هیچ علم و هدایت و کتاب روشنگری، در مورد خدا و حقایق دینی اظهار نظر کردند (حج/ 8) و کار را به جایی رساندند که مسیحیت به سه فرقه کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان تقسیم شد. به طوری که هر کدام از دیگری تبری و دوری جست و عقاید و برنامه ها و کلیسای مخصوص برای خود تعریف کرد. نمونه هایی از تحریف ها در مسیحیت 1- انحراف از توحید اناجیل همنوا (متی، مرقس، لوقا) سعی در بیان سیره و موعظه های حضرت عیسی (ع) داشته، تأکیدی بر الوهیت آن حضرت ندارند; به عنوان مثال، انجیل متی عیسی (ع) را موسای جدید معرفی می کند که شریعت تازه ای آورده است; و اگر از او تعبیر به پسر خدا می کنند به دلیل سنتی است که از یهودیت به ارث برده اند. از دیدگاه اناجیل هم نوا، لقب پسرخدا، به عیسی (ع) اختصاص ندارد و تمام مؤمنان، فرزندان خداوند هستند; چنان که در انجیل متی به نقل از عیسی (ع) می گوید: (خوشا به حال آنان که برای برقراری صلح در میان مردم می کوشند; زیرا ایشان فرزندان خدا نامیده خواهند شد.) همچنین نقل می کند که آن حضرت به شاگردان خود تعلیم داد تا در دعاهای خویش خدا را پدر آسمانی بخوانند. لکن پولس از این امر سوء استفاده کرده، برای عیسی (ع) مقام الوهیت قائل شد و آن حضرت را هم ذات خداوند شمرد. وی در نامه ای به مسیحیان روم می نویسد: (عیسی، با زنده شدنش پس از مرگ، ثابت کرد که فرزند نیرومند خدا و دارای ذات مقدس الهی است.) و در جای دیگر اعلام کرد که مسیح چهره دیدنی خدای نادیدنی است. او فرزند خداست و بر تمام موجودات برتری دارد و در واقع تمام هستی به وسیله عیسی مسیح به وجود آمد. بنابراین، وی نه تنها توحید ذاتی بلکه توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت را انکار کرد و تثلیثی را پایه گذاری کرد که در اوایل قرن چهارم در شورای نیقیه به عنوان اعتقاد مسیحیان تصویب شد و اعلام کردند که مسیح، پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، که مولود است نه مخلوق از یک ذات یا پدر.... لعنت باد بر کسانی که می گویند زمانی بود که او وجود نداشت و یا این که پیش از آن که وجود یابد، نبود، یا آن که از نیستی به وجود آمد، و بر کسانی که اقرار می کنند وی از ذات یا جنس دیگری است، یا آن که پسر خدا خلق شده یا قابل تغییر و تبدیل است. 2- تحریف مفهوم نبوت تلقی تمام ادیان از مسأله (نبوت) این است که خداوند انسان های برگزیده ای را برای هدایت مردم می فرستد و توسط آنان وحی را بر مردمان ابلاغ می کند و حضرت عیسی نیز یکی از همین پیامبران الهی بود که برای هدایت مردم و ابلاغ وحی الهی آمده بود; لکن پولس با طرح نظریه (گناه جبلی) ادعا نمود که حضرت عیسی، بر خلاف سایر پیامبران، موجودی قدیم، ازلی و دارای ذات الهی است که، این بار، خود برای هدایت انسان ها آمده و با (فداء) شدن عهد جدیدی را آغاز نموده است. در نامه ای به عبرانیان می خوانیم: (در زمان های گذشته، خدا به وسیله پیامبران، اراده و مشیت خود را به تدریج بر اجداد ما آشکار می فرمود. او از راه های گوناگون، گاه در خواب و رؤیا، گاه حتی روبرو با پیامبران سخن می گفت; اما در این ایام آخر او توسط فرزندش با ما سخن گفت... فرزند خدا، منعکس کننده جلال خدا و مظهر دقیق وجود اوست; او با کلام نیرومند خود تمام عالم هستی را اداره می کند; او به این جهان آمد تا جانش را فدا کند و ما را پاک ساخته، گذشته گناه آلود ما را محو نماید.) بنابراین، می توان نتیجه گرفت که پولس علاوه بر توحید که از ارکان دعوت حضرت عیسی (ع) بود، نبوت و مفهوم آن را نیز تحریف نمود و هدف از نبوت و تبلیغ دین را واژگونه نشان داد. 3- نسخ شریعت انجیل متی نقل می کند که عیسی (ع) می گفت: (گمان مبرید که آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیا را منسوخ کنم، من آمده ام تا آنها را تکمیل نمایم و به انجام رسانم... پس اگر کسی از کوچکترین حکم آن سرپیچی کند و به دیگران نیز تعلیم دهد که چنین کنند، او در ملکوت آسمان از همه کوچکتر خواهد بود....) اما پولس که برای مقابله با پیروان راستین حضرت عیسی (ع) به هواداران بیشتری نیاز داشت، برای افزودن به تعداد آنها، ضمن دعوت غیر یهودیان به آیین مسیحیت، آنان را از انجام تکالیف تورات معاف ساخته، دیگر مسیحیان را که معتقد بودند (تمام غیر یهودیانی که مسیحی شده اند باید ختنه شوند و تمام آداب و رسوم یهود را نگاه دارند.) وادار به قبول نسخ احکام تورات ساخت و بدین ترتیب، (اباحی گری) را جایگزین دین حضرت عیسی نمود. 4- اطاعت از حاکمان ظالم از گزارش های اناجیل می توان نتیجه گرفت که حضرت عیسی شخصیتی انقلابی و مبارز بود و برای اصلاح جامعه قیام کرده بود و به مردم می گفت: (گمان مبرید که آمده ام صلح و آرامش را در زمین برقرار سازم، من آمده ام تا شمشیر را برافرازم.) همچنین شاگردان خویش را به دفاع مسلحانه در مقابل ظالمان دعوت می کرد و می گفت: کسی که شمشیر ندارد، جامه خود را بفروشد و آن را بخرد. آن حضرت نه تنها از حاکمان و پادشاهان جور اطاعت و با آنان همراهی نمی کرد، بلکه در تحقیر (هیرودیس)، پادشاه منطقه جلیل، وی را (روباه) می نامید; اما پولس اطاعت از حاکمان جور را تبلیغ می کرد و اطاعت از آنان را اطاعت از خداوند می نامید; چنان که در نامه ای به مسیحیان روم، که حاکمانشان همگی بت پرست بودند و به آزار مسیحیان می پرداختند و حتی پطرس، بزرگ حواریون نیز به دست همین قیصرهای بت پرست به قتل رسید، می نویسد: (مطیع دولت و قوانین آن باشید; زیرا آن را خدا برقرار کرده است. در تمام نقاط جهان، همه ی دولت ها را خدا بر سر قدرت آورده است; پس هر که از قوانین کشور سرپیچی کند، در واقع از فرمان خدا سرپیچی کرده است و البته مجازات خواهد شد.) مسیح در اناجیل چهرهای که اناجیل از مسیح ارائه داده اند، با چهره مسیح در قرآن و حتی با چهره مسیحی که در فیلمهای هالیوودی به نمایش در میآید، تفاوتهای شگرفی دارد. بررسی چند نمونه از عملکرد و شخصیت حضرت عیسی علیه السلام در اناجیل: سازنده شراب ناب نسبت دادن چنین کار ناپسندی به نبی خدا، آن هم به فرمان مادرش، جای بسی شگفتی است. این در حالی است که شراب در شریعت موسی حرام بوده و مسیح بارها پایبندی خود را به این شریعت اعلام داشته است. با این حال، عهد جدید روایت میکند که عیسی علیه السلام نه تنها مردم را از مصرف شراب بازنداشته، بلکه خود اقدام به ساختن آن نموده است. برخی از متدیّنان مسیحی هم هنگام یادآوری این معجزه، در جهت توجیه آن تلاش مینمودند و میگفتند که آن شراب، مست کننده نبوده است. در حالی که انجیل خلاف آن را گزارش میکند. معجزه ساخت شراب، تنها در باب دوم انجیل یوحنّا به عنوان نخستین معجزه مسیح آمده است که در پی روایت میشود: (دو روز بعد، مادر عیسی در یک جشن عروسی در دهکده (قانا) در جلیل مهمان بود. عیسی و شاگردان او نیز به عروسی دعوت شده بودند. هنگام جشن، شراب تمام شد. مادر عیسی با نگرانی نزد او آمد و گفت: (شرابشان تمام شده است). عیسی فرمود: (ای زن! مرا با تو چه کار است؟ ساعت من هنوز نرسیده است.) با این حال مادر عیسی به خدمتکاران گفت: (هر دستوری به شما میدهد اطاعت کنید.) در آنجا شش خمره سنگی بود که فقط در مراسم مذهبی از آن استفاده میشد و گنجایش هر کدام حدود 100 لیتر بود. عیسی به خدمتکاران فرمود: (این خمره ها را پر از آب کنید.) وقتی پر کردند، فرمود: (حالا کمی از آن را بردارید و نزد گرداننده مجلس ببرید!) وقتی گرداننده مجلس آن آب را که شراب شده بود چشید، داماد را صدا زد و گفت: (چه شراب خوبی! مثل اینکه با دیگران خیلی فرق دارید؛ چون معمولا در جشنها اول با شراب خوب از مهمان ها پذیرایی میکنند و بعد که همه سرشان گرم شد، شراب ارزانتر را میآورند؛ ولی شما شراب خوب را برای آخر نگه داشته اید.) او نمیدانست که شراب از کجا آمده است؛ ولی خدمتکاران میدانستند. این معجزه عیسی در دهکده قانای جلیل، اولین نشانه قدرت دگرگون کننده او بود و شاگردان ایمان آوردند که او واقعاً همان مسیح است.) (1) اگر مسیح چنین اقدامی نموده و شراب ناب را پیشکش اهل آن مجلس کرده است، جای پرسشی جدّی است که آیا او برای روشن کردن و رشد دادن عقلها آمده یا برای تخدیر و سست کردن آنها؟ پیامبران میبایست اوّلاً: شایستگی گرفتن وحی را داشته باشند، ثانیاً: مردم بتوانند به صحت گفتار آنان اطمینان کنند، ثالثاً: بشر را به سر منزل مقصود برسانند و هدایت کنند. و لازمه این امر، داشتن عصمت است، و آن حالتی نفسانی است که دارنده آن، از دست یازیدن به هر گونه زشتی و پستی دوری میکند. رفتار ناپسند با مادر اناجیل، از مسیح چهرهای بدرفتار نسبت به مادرش میسازند. او به گونه ای غیر شایسته با مریم عذرا برخورد میکرد. در جریان معجزه ساخت شراب، هنگامی که مادرش از او خواست که به صاحب مجلس کمک کند، با آهنگی سرزنش آمیز به او میگوید: (از من چه میخواهی؟) وی، حتی مادرش را جزو مؤمنان به حساب نمیآورد و از جایگاه او در برابر شاگردانش میکاهد. در انجیل متی آمده است: (در همان حال که عیسی در آن خانه این سخنان را برای مردم بیان میکرد، مادر و برادرانش بیرون [از خانه] منتظر او ایستاده بودند. پس، یک نفر برای عیسی پیغام آورد و گفت: (مادر و برادرانت بیرون منتظر تو میباشند.) عیسی گفت: (مادر من کیست؟ برادرانم کیستند؟) سپس به شاگردانش اشاره کرد و گفت: (اینها هستند مادر و برادران من. هر که از پدر آسمانی من اطاعت کند، برادر، خواهر و مادر من است.) (2) چگونه میتوان این رفتار ناشایست را توجیه کرد و آن را به پیامبر بزرگ خداوند، عیسی مسیح علیه السلام نسبت داد. در حالی که او خود، دیگران را به احترام به پدر و مادر فرا میخواند و میگوید: (یکی از احکام خدا این است که پدر و مادر خود را احترام کنید و هر که پدر و مادرخود را ناسزا گوید، کشته شود.) (3) بوسه زن بدکاره لوقا میگوید: (روزی یکی از فریسیان عیسی را برای صرف غذا به خانه خود دعوت کرد. عیسی نیز دعوت او را پذیرفت و به خانه او رفت. وقتی سر سفره نشسته بودند، زنی بدکاره که شنیده بود عیسی در آن خانه است، شیشهای نفیس و پر از عطر گرانبها برداشت و وارد شد و پشت سر عیسی، نزد پاهایش نشست و شروع به گریستن کرد. قطره های اشک او روی پاهای عیسی میچکید و او با موهای سر خود آنها را پاک میکرد. پس پاهای عیسی را بوسید و روی آنها عطر ریخت. صاحب خانه، یعنی آن فریسی، وقتی این وضع را مشاهده نمود و آن زن را شناخت، با خود گفت: اگر این مرد فرستاده خدا بود، یقیناً متوجه میشد که این زن گناهکار و ناپاک است!) (4) کار عیسی، مورد پذیرش آن مرد فریسی نیز قرار نگرفت و او در باطن، اعلام نارضایتی کرد. در روایت یوحنّا از این رویداد، اعتراض یهودا نیز ذکر شده است که در پی میآید: (آن گاه مریم یک شیشه عطر سنبل خالص گران قیمت گرفت و آن را روی پاهای عیسی ریخت و با موهای سر خود، آنها را خشک کرد. خانه از بوی عطر پر شد؛ ولی یهودای اسخریوطی که یکی از شاگردان عیسی بود و بعد به او خیانت کرد، گفت: (این عطر گرانبها بود. بهتر بود آن را میفروختیم و پولش را به فقرا میدادیم. ... عیسی جواب داد: (کاری با او نداشته باشید! مریم بدن مرا برای دفن آماده کرد. به فقرا همیشه میتوانید کمک کنید، ولی من همیشه با شما نیستم.) (5) ترس از مرگ و سرزنش خداوند عهد جدید میگوید: زمانی که مسیح بر دار بود، هنگامه واپسین نزدیک میگشت. ترس از مرگ، تمام وجود او را فرا گرفته بود؛ از همین رو، به خدا توسّل جسته، از او یاری خواست؛ اما هنگامی که پاسخی دریافت نداشت، با سرزنش خدا را خطاب کرد و گفت که چرا مرا تنها گذاشته ای؟ متی، آن لحظات را این گونه به تصویر میکشد: (پطرس و دو پسر زبدی؛ یعنی یعقوب و یوحنّا را نیز با خود برد. در حالی که غم و اندوه، تمام وجود او را فرا گرفته بود، رو به ایشان کرد و فرمود: (من از شدّت حزن و غم، در آستانه مرگ میباشم. شما اینجا بمانید و با من بیدار باشید. سپس کمی دورتر رفت و بر زمین افتاد و چنین دعا کرد: پدر! اگر ممکن است، این جام رنج و عذاب را از مقابل من بردار؛ اما نه به خواهش من، بلکه به خواست تو. (6)) مسیح در آن شب، سه بار و با همین کلمات دعا کرد و از خداوند خواست که آن رنج را از او بردارد. پس از آنکه دستگیر شد و بر صلیب آویخته گشت و دانست که او را خواهند کشت، با بانگی بلند خداوند را به جهت یاری نکردنش سرزنش نمود. متی چنین ادامه میدهد: (نزدیک به ساعت سه، عیسی فریاد زده، گفت: (خدای من! خدای من! چرا مرا تنها گذاشته ای؟)(7) در تفسیر این سخنان، سکوت بهترین مجال است؛ ولی مگر مرگ برای انسان مؤمن تنها یک انتقال نیست؟ آیا این امام علی علیه السلام نیست که میفرماید: (بیش از آنکه کودک به پستان مادرش انس دارد، فرزند ابوطالب با مرگ مأنوس است.) و چه زیبا است کلام الهی که میفرماید: (قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)؛(8) (بگو ای یهودیان! اگر گمان دارید که فقط شما دوستان خدا هستید نه دیگر مردم، پس آرزوی مرگ کنید، اگر راست میگویید.) زیرا مؤمن از مرگ لذت میبرد. به ویژه که مرگ؛ شهادت در راه خدا باشد؛ اما چگونه است که عیسی، پیام آور بزرگ خداوند، این گونه از مرگ واهمه داشته و دچار اضطراب و نگرانی میگردد؟(9) در واقع باید گفت که اناجیل چهرهای کاملاً متضاد و ناسازگار از مسیحارائه میدهند و این قرآن است که به درستی، حقیقت را در مورد او آشکار مینماید. قرآن کریم، هر گونه بدی و زشتی را از ساحت پیامبر خداوند، مسیح علیه السلام دور نموده و او را نبی، مبارک، نیکوکار به مادر و بنده یگانه پرست و فروتن خداوند خوانده و نسبت هر گونه ادعای نادرست، همچون الوهیت، اتحاد و حلول را به او رد نموده است. همچنین عیسی مسیح علیه السلام در قرآن به مثابه پیامبری بزرگ و محترم که به آسمان برده شده و در پوشش عزّت خداوندی آرام گرفته است، مطرح میشود. قرآن او را روح و کلمه و تربیت شده خداوند و گنجینه اسرار و حکمت های الهی میداند. عهد جدید، چهرهای به کلی مخدوش و ناروا از مسیح ارائه میدهد. عیسی در عهد جدید، سازنده و نوشنده شراب ناب و بد رفتار نسبت به مادر شناسانده میشود. او کسی است که زنی بدکاره، پاهای او را میبوسد و عطر آگین مینماید و سرانجام، چون بردار میرود ملعون میباشد. بر او برچسب الوهیت و فرزندی خدا نیز زده میشود و همین طور اوصاف دیگری که هر خرد پاکیزهای از پذیرش آن سرباز خواهد زد. این در حالی است که پیامبران میبایست اوّلاً: شایستگی گرفتن وحی را داشته باشند، ثانیاً: مردم بتوانند به صحت گفتار آنان اطمینان کنند، ثالثاً: بشر را به سر منزل مقصود برسانند و هدایت کنند. و لازمه این امر، داشتن عصمت است، و آن حالتی نفسانی است که دارنده آن، از دست یازیدن به هر گونه زشتی و پستی دوری میکند. تحریف تورات از نظر تاریخی و علمی قطعی است، بر این مسأله دلایل بسیاری وجود دارد. برخی از آنها در لابلای مطالب مرتبط به تحریف متون مقدس مسیحیت از نظر خواهد گذشت، زیرا عهد عتیق مسیحیان همان کتاب مقدس یهودیان است که مشتمل بر تورات نیز میباشد. افزون بر آن دلایل مستقلی بر تحریف یا بشری بودن تورات کنونی وجود دارد که برخی از آنها از قرار زیر میباشد: یک. وفات و دفن موسی در باب 34 سفر تثنیه و نیز باب 36 سفر پیدایش شرح وفات و دفن حضرت موسی آمده است، معلوم میشود این مطالب پس از رحلت حضرت موسی(ع) به تورات اضافه شده است. دو. اختلاف در نسخه های تورات در میان فرقه های مختلف یهودی تفاوتهایی در رابطه با تورات وجود دارد. در مَثَل فرقه سامری تنها پنج سفر تورات را میپذیرد و 34 کتاب دیگر عهد عتیق را رد میکند. همچنین سامریان نسخه ویژهای از کتاب یوشع دارند که با کتاب یوشع رایج تفاوت دارد. تورات ایشان نیز با بنگرید : حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 117، قم، طه، سمت، چاپ هفتم، 1384. تورات رایج اندکی اختلاف دارد. سه. اشکالات ابن عزراء برخی از عالمان، مفسران و اندیشمندان از قدمای یهود مانند ابراهیمبن عزراء(1164-1089م)، انتساب تورات موجود به حضرت موسی(ع) را قبول نداشته و ادلهای رمزگونه برای این سخن آورده است. او در کتاب خود، تفسیر سفر تثنیه، شش دلیل به صورت رمز آورده و (باروخ اسپینوزا) (1677-1632م) سعی کرده است که رمزهای ابن عزراء را بگشاید. او از آنها استفاده میکند که در درون خود تورات، شواهد متعددی وجود دارد که نویسنده تورات حضرت موسی(ع) نیست، و شخص دیگری قرنها بعد آن را نگاشته است. سخنان ابن عزراء در تفسیرش بر (سفر تثنیه) به شرح ذیل است: (آن طرف اردن، و... اگر چنان باشد که رمز دوازده را بدانی... علاوه موسی تورات را نوشته... در آن وقت، کنعانیان در آن زمین بودند... در کوه خدا، به او وحی میشود. سپس تخت خواب او تخت آهنین او را نظاره کن. بنابراین، تو این حقیقت را خواهی دانست). ابن عزراء در این چند کلمه، به صورت رمزوار اشاره میکند که نویسنده اسفار پنچ گانه (تورات) موسی(ع) نبوده، بلکه شخص دیگری بوده که مدتهای طولانی پس از موسی(ع) میزیسته است. به علاوه، کتابی که موسی(ع) نوشته، با کتابهای باقیمانده تفاوت دارد. بنگرید : الف. باروخ اسپینوزا، مصنف واقعی اسفار پنجگانه، ترجمه : علیرضا آل بویه، فصلنامه هفت آسمان، ش 1، بهار 1378 (این مقاله ترجمهای است از فصل هشتم کتاب : Transloted From The Latin With An Introductionby R.H.M. Francesco Cordasco. Works Of Spinooza; A Theo Logico - Political Treatise and A Political Treatise, The Chief ب. عبدالرحیم سلیم بن اردستانی، کتاب مقدس، صص 56 - 67، قم : آیت عشق، دوم، 1385. اسپینوزا شش رمز ابن عزراء را چنین میگشاید: 3-1. (آن طرف اردن) اشاره است به سفر (تثنیه)، 1:1 که در آن آمده است: (این سخنانی که موسی به آن طرف اردن در بیابان عربه... با تمامی اسرائیل گفت). از این جمله بر میآید که نویسنده آن از رود اردن عبور کرده است، ولی حضرت موسی(ع) از رود اردن عبور نکرد. در همین سفر از قول موسی(ع) آمده است: (خداوند به من گفته است که از این اردن عبور نخواهی کرد تثنیه، 31 :2. . 3-2. (اگر چنان باشد که رمز دوازده را بدانی): در سفر (تثنیه)، 27:1، حضرت موسی(ع) به بنیاسرائیل دستور میدهد که وقتی از رود اردن عبور کردید، مذبحی بسازید و تمامی کتاب شریعت را روی سنگهایی نوشته، اطراف آن بگذارید. در (صحیفه یوشع) ،32-30:8 آمده است که یوشع(ع) به وصیت موسی(ع) عمل کرد و مذبحی از سنگهای نتراشیده بنا کرد و بر آنها تمامی تورات حضرت موسی(ع) را نوشت. ربیان یهود گفته اند: تعداد این سنگها دوازده عدد بوده است. حال آیا ممکن است تورات را با این حجم بر روی دوازده سنگ نوشت؟ پس تورات موسی(ع) بسیار کوچکتر از کتاب موجود بوده است. 3-3. (علاوه موسی تورات را نوشته): در سفر (تثنیه) 31:9 آمده است و موسی(ع) این تورات را نوشته. این عبارت نمیتواند نوشته خود حضرت موسی(ع) باشد، بلکه باید دیگری آن را نوشته باشد. 3-4. (در آن وقت کنعانیان در آن زمین بودند): در سفر (پیدایش)، باب دوازدهم، سخن از مهاجرت حضرت ابراهیم(ع) به کنعان است و میگوید: (در آن وقت، کنعانیان در آن زمین بودند). از این عبارت بر میآید که نویسنده زمانی این عبارت را نوشته که کنعانیان دیگر در آن زمین نبودهاند و چون سرزمین کنعان پس از حضرت موسی(ع) فتح شد و بقایای اقوام آن سرزمین تا زمان داود و سلیمان(ع) در آنجا بودند، پس موسی(ع) نمیتواند نویسنده این فقره باشد. 3-5. (در کوه خدا به او وحی میشود): در سفر (پیدایش)، 22:14، کوه اوریا، که بر آن ماجرای ذبح فرزند توسط حضرت ابراهیم(ع) رخ داد (کوه خدا) نامیده شده است. این در حالی است که حضرت موسی(ع) وعده این نامگذاری را میدهد و پس از ساخته شدن معبد در زمان سلیمان(ع) این مکان (کوه خدا) نامیده میشود. پس حضرت موسی(ع) نمیتواند این فقره را نوشته باشد. 3-6. (سپس تخت خواب او، تخت آهنین او را نظاره کن): در سفر (تثنیه)، 3:11 آمده است: (زیرا که عوج ملک باشان از بقیه رفائیان تنها باقی مانده بود. اینک تختخواب او تخت آهنین است. آیا آن در رَبَت بنی عمّون نیست و طولش نه ذراع و عرضش چهار ذراع بر حسب ذراع آدمی است؟ این در حالی است که حضرت داود(ع) به شهر (ربه) غلبه کرد و این تخت را کشف کردکتاب دوم سموئیل، 29-12 :28. و این قرنها پس از موسی بود. چهار. اشکالات اسپینوزا اسپینوزا پس از باز کردن رموز ابن عزراء میگوید: موارد مهمتری در تورات وجود دارند که ابن عزراء به آنها توجه نکرده است: 4-1. در موارد متعددی، در تورات از موسی(ع) به صورت سوم شخص سخن گفته شده و افزون بر آن به جزئیات زندگی او پرداخته شده است مثل: (موسی با خدا سخن گفت) (خروج، 33:9)؛ (موسی مردی بسیار حلیم بود، بیشتر از جمیع مردمانی که بر روی زمیناند) (اعداد، 12:2)؛ (موسی؛ مرد خدا... س موسی، بنده خداوند، . در آنجا به زمین موآب بر حسب قول خداوند، رحلت نمود)تثنیه، 33 :1. . (پیامبری مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته است) که خداوند او را رو به رو شناخته باشد)تثنیه، 36 :10. 4-2. در باب آخر سفر (تثنیه)، وفات و دفن حضرت موسی(ع) و عزاداری بنیاسرائیل برای او همراه با جملاتی از قبیل (پیامبری مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته) و (احدی قبر او را تا امروز ندانسته است) نقل شده است. 4-3. برخی از نامها در تورات آمدهاند که مدتها، پس از حضرت موسی(ع) از آنها استفاده شده است. برای مثال، در سفر (پیدایش)، 14:14 آمده است که (ابراهیم دشمنان خود را تا (دان) تعقیب . کرد)، در حالی که مدتها پس از مرگ یوشع(ع) و در زمان داوران، نام (دان) بر این شهر نهاده شد: (و شهر را به اسم پدر خود، که برای اسرائیل زاییده شد، (دان) نامید؛ اما اسم شهر قبل ازداوران، 18 :29. آن (لارش) بود) 4-4. برخی از ماجراها در تورات آمدهاند که تا پس از وفات حضرت موسی(ع) ادامه داشتهاند. در سفر (خروج)، 6:35 آمده است: (و بنیاسرائیل مدت چهل سال منّ میخوردند تا به زمین آباد رسیدند؛ یعنی تا به سر حد کنعان داخل شدند، خوراک ایشان منّ بود). و (و بنیاسرائیل در زمان یوشعبن نون(ع) وارد کنعان شدند)یوشع، 5 :12. . همچنین در سفر (پیدایش) آمده است: (اینانند پادشاهانی که در زمین ادوم سلطنت کردند، قبل از آنکه پادشاهی بر بنیاسرائیل سلطنت کند)همان، ص95-94. . 4-5. با وضوح تمام از آنچه ذکر خواهد شد، به دست میآید که موسی نویسنده اسفار پنجگانه نیست، زیرا پس از عبارت سفر تثنیه که (موسی این تورات را نوشت)، مورخ میافزاید: (موسی آن را به احبار داد و از آنان خواست در اوقات معلومی آن را برای تمامی مردم قرائت کنند). این عبارت نشان میدهد که تورات میبایست حجمی خیلی کمتر از اسفار پنج گانه داشته باشد تا آنان بتوانند تمامی آن را در یک مجلس بخوانند، به صورتی که همه آنان نیز آن را بفهمند)همان، ص97-95. . اسپینوزا در پایان نتیجه میگیرد که اسفار پنج گانه پس از تبعید بابلی و به احتمال قوی به دست عزراء نوشته شدهاندهمان، ص101. . پنج. نقد تاریخی با پیدایش جریان نقد تاریخی کتاب مقدس، مطالعات گستردهای درباره این کتاب آغاز گشت. نظریهای که در این دوره درباره تورات مطرح شد و به تدریج به صورت امری مسلم درآمد، نظریه (منابع تورات)است. اسفار پنج گانه تورات از چهار منبع، که در زمانهای گوناگون به وجود آمدهاند، ترکیب شدهاند. این چهار منبع عبارتند از: منبع (یهوهای) (Jahwist) منبع الوهیمی (Elohist) منبع کاهنی (Pristly) منبع تثنیهای (Deuteronomy). در دو منبع نخست، نام خدا به ترتیب، به صورت (یهوه) و (الوهیم) آمده و از همین رو به این نامها نامیده شدهاند. منبع کاهنی بر احکام کاهنان و معبد متمرکز است و منبع تثنیه ای منبع سفر (تثنیه) است. (نظریه منابع) به حل برخی از مشکلات تورات کمک میکند. به وسیله این منابع، معلوم میشود که دلیل برخی از تکرارها یا تناقضات موجود در این کتاب چیست. نویسنده ای یهودی برخی از این موارد را بر شمرده است: دو بار رانده شدن هاجر (پیدایش، 16 و 21-21:19)؛ دو بار ربوده شدن ساره (پیدایش، 20-12:10 و 20)؛ ثروتمند شدن یعقوب از یک سو با حیله و نیرنگ خود او (پیدایش، 30، 43-25)، و از سوی دیگر، با راهنمایی یک فرشته در خواب (پیدایش، 31:9 و شمارههای بعد) در یکجا روبین باعث نجات یوسف میشود به اینکه پیشنهاد میدهد او را در چاه بیندازند و بعد مدیانیان او را از چاه بیرون .Thougt Ed. Arthur A. Cohen and Paul Mendes - Flohr, New York, 7891. P.63. Cjrt, Contemporary Jewish Religious میآورند. (پیدایش، 24-37:20 و 30-28) و در جای دیگر، یهودا او را نجات میدهد و او را به اسماعیلیان فروشندپیدایش، 37 : 25 - 28. بر خلاف سفر (پیدایش)، در سه سفر بعدی که در آنها از سه منبع (یهوهای، الوهیمی و کاهنی) استفاده شده، تمییز بین دو منبع اول آسان نیست و برخی از مطالب ترکیبی هستند. از این رو، محققان منبع (یهوهای - الوهیمی) را در نظر گرفتهاند. بنابراین در سه سفر (خروج)، (لاویان) و (اعداد)، از چهار منبع استفاده شده است که منبع چهارم ترکیبی از دو منبع اول است. اندیشههای دینی دو منبع یهوهای و الوهیمی متفاوتند. منبع یهوهای بر ارتباط مستقیم بین خدا و مشایخ تأکید میکند، در حالی که منبع الوهیمی سعی دارد این نظریه را با در نظر گرفتن یک رؤیا یا یک فرشته به عنوان واسطه تعدیل کند. منبع کاهنی با موضوعاتی خاص از قبیل تقدس و مراسم دینی، مانند قربانیها، نجاست و طهارت، احکام کاهنان، موسمهای مقدس و مانند اینها سرو کار دارد و برخلاف سه منبع دیگر، چیزی درباره وحی در سینا نمیگوید، بلکه بیشتر بر تجلی خدا در خیمه عبادت متمرکز است. خود یک ساختار نظاممند است که منبع سفر (تثنیه) است. Ibid P.63 - 73; Eb, The New Encyclopedia منبع چهارم، یعنی منبع (تثنیهای) (D)صورت یک سخنرانی و داعی و به شکل یک زندگی نامه خویش نویس است از میان این چهار منبع، منبع یهوهای از همه قدیمیتر است که در زمان داود(ع) (1015-975 ق.م) و سلیمان(ع) (975-933 ق.م) نوشته شده است. منبع الوهیمی پس از حضرت سلیمان(ع) و تجزیه کشور به شمال و جنوب در بخش شمالی نوشته شده است. منبع تثنیهای در (یوشیّا) (640-609 ق.م) نوشته شده است. آخرین منبع به لحاظ تاریخی، منبع کاهنی است که در دوره اسارت بابلی نوشته شده است. بنابراین، نویسنده نهایی تورات پس از دوره اسارت بابلی، یعنی پس از سال 538 ق.م از ترکیب این منابع تورات کنونی را به وجود آوردهالخوری بولس الفعالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج2، ص 16 - 39. . است امروزه حتی بیشتر سنتیهای یهودی و مسیحی این را قبول کردهاند که نویسنده تورات نمیتواند حضرت موسی(ع) باشد. توماس میشل، که از فرقه سنتگرای (ژزوئیت) مسیحی است، میگوید: (تورات پنج قرن قبل از میلاد و به دست نویسندهای ناشناس نوشته شده، اما به هر حال، این عمل با الهام الهی بوده است). در قدیم، مردم معتقد بودند که موسی تورات را نوشته است، اما مطالعات جدید کتاب مقدس نشان میدهد که پاسخ به مسأله اصل و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور میشود، دشوارتر است. تورات در طول نسلها پدید آمده است؛ در ابتدا روایتهایی وجود داشت که قوم یهود آنها را به یکدیگر منتقل میکردند. سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد که برخی از آنها در باب تاریخ و برخی در باب احکام بود. سرانجام، در قرن پنجم قبل از میلاد، این مجموعهها در یک کتاب گرد آمد. کسانی که در این کار طولانی و پیچیده شرکت کردند، بسیار بودند و نام اکثریت قاطع آنان را تاریخ فراموش کرده است. به عقیده یهودیان و مسیحیان، الهام الهی در همه مراحل تألیف تورات، همراه و پشتیبان بوده استتوماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص32. . شش. ناپدیدشدن تورات و باز پیدایی آن از عهد قدیم (کتاب دوم تاریخ ایام باب 34) بر میآید که در زمانهایی تورات ناپدیده شده و بعدها کسانی مدعی شده اند که آن را یافته اند. (یک روز حلقیا، کاهن اعظم، نزد شافان منشی دربار رفت و گفت: (در خانه خداوند کتاب تورات را پیدا کردهام). سپس کتاب را به شافان نشان داد تا آن را بخواند. وقتی گزارش کار ساختمان خانه خداوند را به پادشاه میداد در مورد کتابی نیز که حلقیا، کاهن اعظم در خانه خداوند پیدا کرده بود با او صحبت کرد. سپس شافان آن را برای پادشاه خواند. وقتی پادشاه کلمات تورات را شنید، از شدت ناراحتی لباس خود را پاره کرد و به حلقیا، کاهن اعظم، شافان منشی، عسایا (ملتزم پادشاه)، اخیقام (پسر شافان) و عکبور (پسر میکایا) گفت: (از خداوند بپرسید که من و قومم چه باید بکنیم. بدون شک خداوند از ما خشمگین است، چون اجداد ما مطابق دستورات او که در این کتاب نوشته شده است رفتار نکردهاند...). پادشاه تمام بزرگان یهودا و اورشلیم را احضار کرد و همگی، در حالی که کاهنان و انبیاء و مردم یهودا و اورشلیم از کوچک تا بزرگ به دنبال آنها میآمدند، به خانه خداوند رفتند. در آنجا پادشاه تمام دستورات کتاب عهد را که در خانه خداوند پیدا شده بود، برای آنها خواند. پادشاه نزد ستونی که در برابر جمعیت قرار داشت، ایستاد و با خداوند عهد بست که با دل و جان از دستورات و احکام او پیروی کند و مطابق آنچه که در آن کتاب نوشته شده است، رفتار نماید. تمام . جماعت نیز قول دادند این کار را بکنندکتاب دوم پادشاهان، 23 :4-22 :8. در جای دیگری از عهد قدیم آمده است که پس از تبعید بابلی بنی اسرائیل، از عزرای کاهن خواستند که تورات موسی را برای قوم بخواند. عزرا و دیگر کاهنان، کتاب تورات را هر روز برای مردم میخواندند تا اینکه در روز هفتم، قرائت تورات به پایان رسیدکتاب نحمیا، باب هشتم. . برخی به صورت جدی در این تردید کردهاند که توراتی را که عزرا خواند همان کتابی باشد که در زمان یوشیّا خوانده شد: (آیا آن (کتاب شریعت موسی) چه بوده است؟ این کتاب درست همان کتاب عهد، که یوشیّا پیش از آن بر مردم خوانده بود نیست. چه در کتاب عهد، تصریح شده است که آن را در مدت یک روز دو بار بر یهودیان فرو خواندند، در صورتی که خواندن کتاب دیگر محتاج یک هفته تمامویل دورانت، تاریخ تمدن، ج1، ص382. به نقل از : عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، کتاب مقدس، صص67-56؛ قم : آیت عشق، چاپ دوم تا 1385. . وقت بود به طور کلی در رابطه با تحریف ناپذیری قرآن، دلایل متعددی اقامه شده است که از جمله آنها (گواهی تاریخ) است. پژوهشهای تاریخی و مقایسه بین قرآن های موجود و قرآن های صدر اسلام، نشان میدهد که حتی یک کلمه از این کتاب الهی، کم یا زیاد نشده است. اینجا به بیان بخشی از آنها به طور اختصار اکتفا میکنیم: 1. برهان حکمت؛ قرآن شناسی، ج 1، ص 216. خداوند آخرین کتاب آسمانی خود را به نام قرآن، برای هدایت بشر فرستاده است. خداوند دیگر نه کتابی میفرستد و نه پیامبری؛ بنابراین قرآن اولین و آخرین منبع هدایت بشر تلقی میشود. تحریف چنین کتابی برابر با عدم حفظ خداوند و مساوی با گمراهی بشر است و این با حمید و حکیم بودن خداوند سازگار نیست. بنابراین خداوند خود به مقتضای حکیم بودنش این کتاب را حفظ میکند. 2. برهان اعجاز این دلیل به تعبیر علامه طباطباییسید محمد حسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 117. بهترین و متقن ترین دلیل برای صیانت قرآن در زمان کنونی به شمار میرود. تقریرش این است که همان وجوه اعجازی که برای قرآن زمان رسول اللَّه وجود داشت (مثل تحدی، فصاحت و بلاغت و زیبایی الفاظ آن، روحانی و معنوی بودن آن، هدایت انسان به سوی حق، صدق مطلق مطالب آن و بالاخره خیلی از اوصاف دیگر) بر همین قرآن کنونی منطبق و یافت میشود. بیتردید در صورتی که بین این فاصله زمانی کمترین نقصان و یا اضافه ای در آن به وقوع می پیوست، به طور یقین دیگر از آن اوصاف خبری نمی ماند و حال آنکه همه آنها در قرآن کنونی باز هم یافت میشود. 3. برهان خاتمیت قرآن از طرفی، در چندین جا تصریح میکند که کلام خدا و سند نبوت است و کتاب اسلام به شمار می آید مانند آیه 34 سوره طور و آیه 88 سوره اسراء(17). و از طرف دیگر، دین اسلام را دین خاتم معرفی می کند مانند آیه 85 سوره آل عمران و آیه 40 سوره احزاب.. روشن است که معنای خاتمیت، مصونیت از تحریف است. اما سخن در این است که چه چیزی از دین باید مصون از تحریف باشد؟ یقیناً آنچه به نام دین و مجموعه هدایت الهی برای یک پیامبر نازل گشته است؛ یعنی، کتاب او باید مصون از تحریف باشد و این شرط لازم مصونیت دین از تحریف استهمان، ص 66 و درباره خاتمیت ر.ک : مجموعه آثار استاد مطهری، ج 2، ص 183 و ج 3، ص 153).. 4. برهان تحدی دائمی قرآن در همه زمانها و مکانها و حتی در زمان حاضر، توان و قدرت فکری و ذهنی بشر را برای همانند سازی به مبارزه فرا می خواند. اما بشر حاضر مثل انسانهای گذشته، عاجزانه در مقابل آن شکست را پذیرا میشود. از این ناتوانی موجود به راحتی میتوان پی برد که حتی قرآن کنونی به تحریف دچار نشده است. 5. برهان جامعیت قرآن در راستای هدایت و راهنمایی بشر، از بیان چیزی که لازمه بشر در امر سعادت باشد، فروگذاری نکرده است. قرآن حاضر همانند قرآن موجود در گذشته ها دارای این صفت است. حال اگر قرآن در زمان حاضر به چنین صفتی است، چگونه می توان احتمال نقصان یا زیادت را در آن داد؟ بنابراین قرآن کنونی از هر گونه تغییری مصون است. 6. برهان تواتر تمام آیات و سورههای کنونی قرآن مجید، همانند قرآن گذشته، دست به دست و سینه به سینه به طور همگانی توسط مسلمانان نقل گردیده است. این تواتر منطقی، دلالت میکند هیچ کلمه و آیه یا سورهای، نه از قرآن کاسته شده و نه بر آن افزوده شده است. بنابراین قرآن کنونی با توجه بر واجد بودن صفت تواتر، از هرگونه تحریفی سالم است. 7. شیوه وحیانی قرآن این برهان مبتنی بر نوع نگرش مسلمانان بر مسئله وحی و تمایز مسیحیان از آن است. مسلمانان معتقدند وحی در واقع تکلم و گفتار لفظی خداوند است که به وسیله جبرئیل به پیامبرصلی الله علیه وآله میرسید و پیامبر صلی الله علیه وآله موظف بود عین همان الفاظ را بر مردم برساند. اما مسیحیان بر این باورند که وحی در حقیقت انکشاف خدا و تجربه انسان است که در بشر تجلی میکند و این عامل انسانی است که آن را در مقام بازگو تعبیر میکند و لذا ممکن است در تعبیر آن مرتکب اشتباه هم بشود. روشن است که طبق نگرش اول به یقین الفاظ قرآن نمیتواند از نقش عامل انسانی متأثر شود. از این رو، چارهای جز پذیرفتن تحریف ناپذیری قرآن بر اساس دیدگاه مسلمانان در بین نمیماند. 8. شیوه بیانی قرآن قرآن در جهت تعارض با منافع زورمندان و سلطه جویان، بیش از آنکه به نام اشخاص بپردازد به بیان شاخصها توجه کرده است و به استثنای تصریح نام ابولهب و همسرش، به موارد جزئی نپرداخته است. و این یکی از تمهیدات الهی در مصونیت قرآن است که به نوبه خود باعث گردیده، برای کسی انگیزه کتمان یا تحریف آیات پیش نیاید و بهانهای برای دسیسه حاکمان به طور آشکار نباشد. 9. شیوه نزول قرآن؛ کیهان اندیشه، شماره 28، مقاله تحریف ناپذیری قرآن، علامه مرتضی عسکری. یکی از تمهیدات الهی برای مصون ماندن قرآن، نزول تدریجی آن، آن هم با سبک و برنامهای ویژه است. در مدت تقریباً 23 سال، آیات قرآن به دو شکل نازل شده است. آیاتی که در آغاز بعثت در مکه نازل گردیده، آیاتش کوتاه و موزون است؛ مانند (وَ الضُّحی وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی...) و یا (الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ...). این مقاطع کوتاه و موزون در حفظ آیات، تأثیر بیشائبهای داشته است، آن هم در میان مردم روزگاری که امی بودهاند. اما در سالهای بعد، آیات و سورههای بزرگتری در مدینه نازل شده است؛ زیرا در مدینه، هم آرامش بیشتری برای مسلمانان بوده و هم امکانات نوشتن و ثبت آیات وجود داشته است. بالاخره، نزول تدریجی قرآن، این نتیجه را داشت که وقتی حتی چند آیه نازل میشد، پیامبر آن را برای مسلمانها میخواند (و آنان نیز حفظ میکردند) و بعد آیهای دیگر نازل میگشت. 10. شیوه تعلیم قرآن در تاریخ قرآن مهم است بدانیم که پیامبرصلی الله علیه وآله چگونه آیات را به مردم میخوانده و آنها را تعلیم میداد؟ راوی میگوید: پیامبرصلی الله علیه وآله در مدینه هر بار ده آیه به ما می آموخت. ما ده آیه را یاد میگرفتیم، سپس ده آیه دیگر و... برای مثال، یکی از صحابه در مسجد دمشق 1600 شاگرد را تعلیم قرآن میداده است. به این شکل که آنها را به گروههای ده نفری تقسیم کرده بود و هر ده نفر یک ناظر داشته اند که مجموع این ناظران و سرگروهها 160 نفر میشدند. افزون بر آنابو عبدالله زنجانی، تاریخ القرآن، ص 42، موسسه الاعلمی، بیروت. به شهادت تاریخ، در صدر اسلام عده زیادی از مسلمانان - که تعداد آنان را تا 43 نفر نوشتهاند به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله هر آیه و یا سورهای که نازل میشد، بلافاصله مینوشتند؛ از جمله معروفترین اصحاب پیامبر که به نوشتن قرآن اهتمام خاصی میورزیدند، حضرت علیعلیه السلام و زید بن ثابت بودند. 11. اهتمام مسلمانان بیشک از اهتمام پیامبرصلی الله علیه وآله بر قرائت قرآن و تحفیظ آن بر مسلمانانجامعه آن روز فضیلت بزرگی برای حفظ قرآن قائل شده بود. مؤمن و منافق در این جهت بر یکدیگر سبقت میگرفتند. معاشرت و انس با قرآن، جزو آداب و رسوم مردم در آمده بود و در مسائل و مشکلات خود به آن مراجعه میکردند. تقدّس و فضیلت یافتن قرآن نزد مسلمانان، این نتیجه را به دنبال داشت که کسی نمیتوانست ایده تغییر قرآن را در سر بپروراندمحمدتقی مصباح یزدی، قرآن شناسی، ج 1، ص 215، (نشر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی).. اهتمام به نگهداری و حفظ قرآن کریم در میان مسلمانان به اندازهای بود که پس از نبی اکرم و در زمان خلافت ابوبکر، وقتی در جنگ یمامه تعدادی از حافظان قرآن کشته شدند، مسلمانان تصمیم گرفتند توجه بیشتری در حفظ قرآن به خرج دهند و به این منظور همه نسخههای قرآن را در یک جا جمع آوری کرده و از اینکه نقصانی در آنها واقع شود، جلوگیری نمودند. حفظ ا
چراتورات وانجیل تحریف شده ولی قرآن تحریف نشده؟
از دیدگاه اسلام، خداوند پیامبرانی را فرستاده است تا انسان ها را به سوی سعادت و نیک فرجامی رهنمون شده و آنها را به راه راست هدایت کنند. حضرت عیسی (ع) نیز پیامبری بود که همانند پیامبران پیش از خود مبعوث شده بود تا با تبلیغ پیام خدا، حجت الهی را به انجام رساند; از این رو در قرآن کریم در توصیف حضرت عیسی (ع) و نقش وی در ابلاغ دین، می خوانیم: (و به دنبال آنها (پیامبران پیشین) عیسی بن مریم را فرستادیم در حالی که کتاب تورات را که پیش از او فرستاده شده بود، تصدیق داشت و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور بود.) (مائده/ 46)
حضرت عیسی (ع) نیز جز رسالت الهی ادعایی نداشت و در معرفی خود می فرمود: (من بنده ی خدایم. او به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.) (مریم/ 30) حضرت عیسی (ع) در آغاز بعثت خود یارانی را برگزید تا به نشر دین الهی کمک کنند و به آنان فرمود: (چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خداییم.) (صف/ 14) طبق نقل انجیل متی، تعداد این شاگردان دوازده نفر بود و (عیسی ایشان را به مأموریت فرستاد و چنین گفت: نزد غیر یهودیان و سامریان نروید، بلکه فقط نزد قوم اسرائیل که گوسفندان گم شده خدا هستند بروید و به ایشان خبر دهید که خداوند ملکوت خود را برقرار می سازد.
در پی فرمان مذکور، حواریون با استعانت از خداوند نشر آموزه های عیسی (ع) را آغاز و آن حضرت را در تبلیغ دین یاری کردند و بعد از عروج وی نیز از مأموریتشان سر باز نزدند و در اورشلیم و شهرهای اطراف به دعوت مردم به دین مسیح ادامه دادند و اولین کلیسای مسیحی، یعنی (کلیسای رسولان) را بر اساس آموخته های خود از حضرت عیسی (ع)، بنیان نهادند.
در آن زمان که شاگردان حضرت عیسی (ع) سرگرم سر و سامان دادن به امور تازه مسیحیان بودند، شخصی به نام (شاؤول) که نام یونانی (پولس) داشت، سرگرم اذیت و آزار مسیحیان بود و تعقیب و شکنجه آنان را جزو وظایف دینی و اعتقادی خود می شمرد; ولی ناگاه، با این ادعا که مکاشفه ای برایش رخ داده است، به مسیحیت گروید و تبلیغ این دین را سرلوحه کار خود قرار داد و، بدین ترتیب، بزرگترین تحول را در تاریخ مسیحیت به وجود آورد و آن را به دو برهه مسیحیت قدیم و مسیحیت جدید تقسیم کرد. این تحول به قدری مهم و سرنوشت ساز بود که برخی از دانشمندان مسیحی، پولس را دومین مؤسس مسیحیت لقب دانسته اند. موفقیت پولس در تأسیس مسیحیت جدید زمانی کامل شد که وی، بر خلاف ادعای انجیل متی که می گوید حضرت عیسی فقط برای هدایت یهودیان آمده بود، به میان اقوام غیر یهود رفت و آنان را به دین مسیحیت دعوت کرد و ادعا نمود که (خداوند به من فرمود: من تو را تعیین کردم تا برای اقوام غیر یهود، نور باشی و ایشان را از چهار گوشه ی دنیا به سوی من راهنمایی کنی.) و برای این که به تعداد هواداران خود بیفزاید، به نسخ و تحریف آموزه های حضرت عیسی (ع) پرداخت.
ریشه انحرافات در مسیحیت
با مطالعه سرگذشت ادیان الهی، حقیقتی جبران ناپذیر توجه انسان را به خود جلب و ذهن انسان را به ریشه انحرافات کتب مقدس ادیان مختلف هدایت می کند و آن حقیقت این که پیامبران الهی که در طول تاریخ زندگی خود با اتکال به قدرت خدا و پشتیبانی های او در راه برپایی حکومتی توحیدی و یکپارچه زحمت کشیده اند و با هدایت ها و تعالیم حیات بخششان، با کمال محبت و دوستی، غمخوار و مددکار مردم بودند، همواره مورد اعتماد و توجه و احترام اقشار محروم و ستمدیده جامعه قرار می گرفته اند. اما ریاست طلبان و سود جویان که همواره در پی آن بودند که افکار مردم را به دنبال خود بکشانند، با دستبرد به آنچه محبوب مردم بود، یعنی متون مقدس و راهنمایی های انبیاء (ع)، در صدد جهت دهی افکار و اندیشه های جامعه مسیحی به سوی خود بودند که در این کار تا حدود زیادی موفق شده و با تحریف این متون مقدس توانسته اند روح حقیقی کلمات نورانی به جای مانده از انبیاء (ع) را، از دسترس مردم خارج و بر آنان ریاست باطل نمایند.
حکومت هواپرستان ریاست طلب
در دین مسیحیت نیز این دسته از افراد ریاست طلب و خودخواه وقتی جای خالی حضرت عیسی (ع) را دیدند، هر کدام با استفاده از سستی و ضعف همان مردم محروم و مستضعف، برای تصاحب این موقعیت و منصب رفیع و به دست آوردن کرسی ریاست بر مردم، پا به میدان گذاشته و با چهره های موجه و مقدس، یکی پس از دیگری با نامهای مختلف که بیانگر اتصال آنان به آسمان باشد، آن چه را به زیان خود دیدند، تحریف (تغییر داده)، آن چه را به سود خود یافتند، بر جای گذاشتند. صاحب دایره المعارف کتاب مقدس در این باره می نویسد: (انجیل نویسان و یا مصححان کتاب مقدس هر وقت که ضرورتی ایجاب می کرد، بدون (هیچ) باک و حرجی به تفسیر و تنفیح آن اقدام می کردند.) و آن چنان که همین افراد، حضرت مسیح را تجسم خدا در میان خود دانستند و منکر نزول کتابی به نام انجیل به آن حضرت شدند و روح القدس را که به معنای روح خدا در بین خلق بود، هادی و دستگیر و تأیید کننده کارهای خود معرفی کردند و از احساس حلول روح القدس در خود به عنوان حاملان پیام عیسی به خلق خبر دادند و همه ترشحات و افکار فکری خود را الهامی از جانب خدا خواندند و سخن هر که را با منافع و مقاصد خود سازگار دیدند، صاحب الهام از جانب خدا دانسته و بقیه را تکذیب کردند و برای رفعت مقام خود در بین خلق، خدا را پدر و عیسی را پسر او در بین مردم قرار دادند و برای جذب بیشتر افراد بشر، جامع مسیحیت را به خاطر لطف حضرت مسیح به آن ها، از جمیع گناهان و معاصی پاک داشتند و خلاصه برای ادامه حکومت خود، تعالیم تحریف شده دین مسیح را نجات بخش عالم گیر اعلام کردند و بشارت عیسی به دین اسلام را، از کتاب مقدس حذف کردند و بسیاری از عقاید و جملات غلط و خرافی ضد و نقیض دیگر را به نام حقیقت، علم کرده و به اسم کتب مقدس به آنها رسمیت بخشیدند و به تعبیر قرآن بدون هیچ علم و هدایت و کتاب روشنگری، در مورد خدا و حقایق دینی اظهار نظر کردند (حج/ 8) و کار را به جایی رساندند که مسیحیت به سه فرقه کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان تقسیم شد. به طوری که هر کدام از دیگری تبری و دوری جست و عقاید و برنامه ها و کلیسای مخصوص برای خود تعریف کرد.
نمونه هایی از تحریف ها در مسیحیت
1- انحراف از توحید
اناجیل همنوا (متی، مرقس، لوقا) سعی در بیان سیره و موعظه های حضرت عیسی (ع) داشته، تأکیدی بر الوهیت آن حضرت ندارند; به عنوان مثال، انجیل متی عیسی (ع) را موسای جدید معرفی می کند که شریعت تازه ای آورده است; و اگر از او تعبیر به پسر خدا می کنند به دلیل سنتی است که از یهودیت به ارث برده اند. از دیدگاه اناجیل هم نوا، لقب پسرخدا، به عیسی (ع) اختصاص ندارد و تمام مؤمنان، فرزندان خداوند هستند; چنان که در انجیل متی به نقل از عیسی (ع) می گوید: (خوشا به حال آنان که برای برقراری صلح در میان مردم می کوشند; زیرا ایشان فرزندان خدا نامیده خواهند شد.)
همچنین نقل می کند که آن حضرت به شاگردان خود تعلیم داد تا در دعاهای خویش خدا را پدر آسمانی بخوانند. لکن پولس از این امر سوء استفاده کرده، برای عیسی (ع) مقام الوهیت قائل شد و آن حضرت را هم ذات خداوند شمرد. وی در نامه ای به مسیحیان روم می نویسد: (عیسی، با زنده شدنش پس از مرگ، ثابت کرد که فرزند نیرومند خدا و دارای ذات مقدس الهی است.) و در جای دیگر اعلام کرد که مسیح چهره دیدنی خدای نادیدنی است. او فرزند خداست و بر تمام موجودات برتری دارد و در واقع تمام هستی به وسیله عیسی مسیح به وجود آمد. بنابراین، وی نه تنها توحید ذاتی بلکه توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت را انکار کرد و تثلیثی را پایه گذاری کرد که در اوایل قرن چهارم در شورای نیقیه به عنوان اعتقاد مسیحیان تصویب شد و اعلام کردند که مسیح، پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، که مولود است نه مخلوق از یک ذات یا پدر.... لعنت باد بر کسانی که می گویند زمانی بود که او وجود نداشت و یا این که پیش از آن که وجود یابد، نبود، یا آن که از نیستی به وجود آمد، و بر کسانی که اقرار می کنند وی از ذات یا جنس دیگری است، یا آن که پسر خدا خلق شده یا قابل تغییر و تبدیل است.
2- تحریف مفهوم نبوت
تلقی تمام ادیان از مسأله (نبوت) این است که خداوند انسان های برگزیده ای را برای هدایت مردم می فرستد و توسط آنان وحی را بر مردمان ابلاغ می کند و حضرت عیسی نیز یکی از همین پیامبران الهی بود که برای هدایت مردم و ابلاغ وحی الهی آمده بود; لکن پولس با طرح نظریه (گناه جبلی) ادعا نمود که حضرت عیسی، بر خلاف سایر پیامبران، موجودی قدیم، ازلی و دارای ذات الهی است که، این بار، خود برای هدایت انسان ها آمده و با (فداء) شدن عهد جدیدی را آغاز نموده است. در نامه ای به عبرانیان می خوانیم: (در زمان های گذشته، خدا به وسیله پیامبران، اراده و مشیت خود را به تدریج بر اجداد ما آشکار می فرمود. او از راه های گوناگون، گاه در خواب و رؤیا، گاه حتی روبرو با پیامبران سخن می گفت; اما در این ایام آخر او توسط فرزندش با ما سخن گفت... فرزند خدا، منعکس کننده جلال خدا و مظهر دقیق وجود اوست; او با کلام نیرومند خود تمام عالم هستی را اداره می کند; او به این جهان آمد تا جانش را فدا کند و ما را پاک ساخته، گذشته گناه آلود ما را محو نماید.)
بنابراین، می توان نتیجه گرفت که پولس علاوه بر توحید که از ارکان دعوت حضرت عیسی (ع) بود، نبوت و مفهوم آن را نیز تحریف نمود و هدف از نبوت و تبلیغ دین را واژگونه نشان داد.
3- نسخ شریعت
انجیل متی نقل می کند که عیسی (ع) می گفت: (گمان مبرید که آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیا را منسوخ کنم، من آمده ام تا آنها را تکمیل نمایم و به انجام رسانم... پس اگر کسی از کوچکترین حکم آن سرپیچی کند و به دیگران نیز تعلیم دهد که چنین کنند، او در ملکوت آسمان از همه کوچکتر خواهد بود....) اما پولس که برای مقابله با پیروان راستین حضرت عیسی (ع) به هواداران بیشتری نیاز داشت، برای افزودن به تعداد آنها، ضمن دعوت غیر یهودیان به آیین مسیحیت، آنان را از انجام تکالیف تورات معاف ساخته، دیگر مسیحیان را که معتقد بودند (تمام غیر یهودیانی که مسیحی شده اند باید ختنه شوند و تمام آداب و رسوم یهود را نگاه دارند.) وادار به قبول نسخ احکام تورات ساخت و بدین ترتیب، (اباحی گری) را جایگزین دین حضرت عیسی نمود.
4- اطاعت از حاکمان ظالم
از گزارش های اناجیل می توان نتیجه گرفت که حضرت عیسی شخصیتی انقلابی و مبارز بود و برای اصلاح جامعه قیام کرده بود و به مردم می گفت: (گمان مبرید که آمده ام صلح و آرامش را در زمین برقرار سازم، من آمده ام تا شمشیر را برافرازم.) همچنین شاگردان خویش را به دفاع مسلحانه در مقابل ظالمان دعوت می کرد و می گفت: کسی که شمشیر ندارد، جامه خود را بفروشد و آن را بخرد. آن حضرت نه تنها از حاکمان و پادشاهان جور اطاعت و با آنان همراهی نمی کرد، بلکه در تحقیر (هیرودیس)، پادشاه منطقه جلیل، وی را (روباه) می نامید; اما پولس اطاعت از حاکمان جور را تبلیغ می کرد و اطاعت از آنان را اطاعت از خداوند می نامید; چنان که در نامه ای به مسیحیان روم، که حاکمانشان همگی بت پرست بودند و به آزار مسیحیان می پرداختند و حتی پطرس، بزرگ حواریون نیز به دست همین قیصرهای بت پرست به قتل رسید، می نویسد: (مطیع دولت و قوانین آن باشید; زیرا آن را خدا برقرار کرده است. در تمام نقاط جهان، همه ی دولت ها را خدا بر سر قدرت آورده است; پس هر که از قوانین کشور سرپیچی کند، در واقع از فرمان خدا سرپیچی کرده است و البته مجازات خواهد شد.)
مسیح در اناجیل
چهرهای که اناجیل از مسیح ارائه داده اند، با چهره مسیح در قرآن و حتی با چهره مسیحی که در فیلمهای هالیوودی به نمایش در میآید، تفاوتهای شگرفی دارد. بررسی چند نمونه از عملکرد و شخصیت حضرت عیسی علیه السلام در اناجیل:
سازنده شراب ناب
نسبت دادن چنین کار ناپسندی به نبی خدا، آن هم به فرمان مادرش، جای بسی شگفتی است. این در حالی است که شراب در شریعت موسی حرام بوده و مسیح بارها پایبندی خود را به این شریعت اعلام داشته است. با این حال، عهد جدید روایت میکند که عیسی علیه السلام نه تنها مردم را از مصرف شراب بازنداشته، بلکه خود اقدام به ساختن آن نموده است. برخی از متدیّنان مسیحی هم هنگام یادآوری این معجزه، در جهت توجیه آن تلاش مینمودند و میگفتند که آن شراب، مست کننده نبوده است. در حالی که انجیل خلاف آن را گزارش میکند.
معجزه ساخت شراب، تنها در باب دوم انجیل یوحنّا به عنوان نخستین معجزه مسیح آمده است که در پی روایت میشود:
(دو روز بعد، مادر عیسی در یک جشن عروسی در دهکده (قانا) در جلیل مهمان بود. عیسی و شاگردان او نیز به عروسی دعوت شده بودند. هنگام جشن، شراب تمام شد. مادر عیسی با نگرانی نزد او آمد و گفت: (شرابشان تمام شده است). عیسی فرمود: (ای زن! مرا با تو چه کار است؟ ساعت من هنوز نرسیده است.) با این حال مادر عیسی به خدمتکاران گفت: (هر دستوری به شما میدهد اطاعت کنید.) در آنجا شش خمره سنگی بود که فقط در مراسم مذهبی از آن استفاده میشد و گنجایش هر کدام حدود 100 لیتر بود. عیسی به خدمتکاران فرمود: (این خمره ها را پر از آب کنید.) وقتی پر کردند، فرمود: (حالا کمی از آن را بردارید و نزد گرداننده مجلس ببرید!) وقتی گرداننده مجلس آن آب را که شراب شده بود چشید، داماد را صدا زد و گفت: (چه شراب خوبی! مثل اینکه با دیگران خیلی فرق دارید؛ چون معمولا در جشنها اول با شراب خوب از مهمان ها پذیرایی میکنند و بعد که همه سرشان گرم شد، شراب ارزانتر را میآورند؛ ولی شما شراب خوب را برای آخر نگه داشته اید.) او نمیدانست که شراب از کجا آمده است؛ ولی خدمتکاران میدانستند. این معجزه عیسی در دهکده قانای جلیل، اولین نشانه قدرت دگرگون کننده او بود و شاگردان ایمان آوردند که او واقعاً همان مسیح است.) (1)
اگر مسیح چنین اقدامی نموده و شراب ناب را پیشکش اهل آن مجلس کرده است، جای پرسشی جدّی است که آیا او برای روشن کردن و رشد دادن عقلها آمده یا برای تخدیر و سست کردن آنها؟
پیامبران میبایست اوّلاً: شایستگی گرفتن وحی را داشته باشند، ثانیاً: مردم بتوانند به صحت گفتار آنان اطمینان کنند، ثالثاً: بشر را به سر منزل مقصود برسانند و هدایت کنند. و لازمه این امر، داشتن عصمت است، و آن حالتی نفسانی است که دارنده آن، از دست یازیدن به هر گونه زشتی و پستی دوری میکند.
رفتار ناپسند با مادر
اناجیل، از مسیح چهرهای بدرفتار نسبت به مادرش میسازند. او به گونه ای غیر شایسته با مریم عذرا برخورد میکرد. در جریان معجزه ساخت شراب، هنگامی که مادرش از او خواست که به صاحب مجلس کمک کند، با آهنگی سرزنش آمیز به او میگوید: (از من چه میخواهی؟) وی، حتی مادرش را جزو مؤمنان به حساب نمیآورد و از جایگاه او در برابر شاگردانش میکاهد. در انجیل متی آمده است:
(در همان حال که عیسی در آن خانه این سخنان را برای مردم بیان میکرد، مادر و برادرانش بیرون [از خانه] منتظر او ایستاده بودند. پس، یک نفر برای عیسی پیغام آورد و گفت: (مادر و برادرانت بیرون منتظر تو میباشند.) عیسی گفت: (مادر من کیست؟ برادرانم کیستند؟) سپس به شاگردانش اشاره کرد و گفت: (اینها هستند مادر و برادران من. هر که از پدر آسمانی من اطاعت کند، برادر، خواهر و مادر من است.) (2)
چگونه میتوان این رفتار ناشایست را توجیه کرد و آن را به پیامبر بزرگ خداوند، عیسی مسیح علیه السلام نسبت داد. در حالی که او خود، دیگران را به احترام به پدر و مادر فرا میخواند و میگوید: (یکی از احکام خدا این است که پدر و مادر خود را احترام کنید و هر که پدر و مادرخود را ناسزا گوید، کشته شود.) (3)
بوسه زن بدکاره
لوقا میگوید: (روزی یکی از فریسیان عیسی را برای صرف غذا به خانه خود دعوت کرد. عیسی نیز دعوت او را پذیرفت و به خانه او رفت. وقتی سر سفره نشسته بودند، زنی بدکاره که شنیده بود عیسی در آن خانه است، شیشهای نفیس و پر از عطر گرانبها برداشت و وارد شد و پشت سر عیسی، نزد پاهایش نشست و شروع به گریستن کرد. قطره های اشک او روی پاهای عیسی میچکید و او با موهای سر خود آنها را پاک میکرد. پس پاهای عیسی را بوسید و روی آنها عطر ریخت. صاحب خانه، یعنی آن فریسی، وقتی این وضع را مشاهده نمود و آن زن را شناخت، با خود گفت: اگر این مرد فرستاده خدا بود، یقیناً متوجه میشد که این زن گناهکار و ناپاک است!) (4)
کار عیسی، مورد پذیرش آن مرد فریسی نیز قرار نگرفت و او در باطن، اعلام نارضایتی کرد. در روایت یوحنّا از این رویداد، اعتراض یهودا نیز ذکر شده است که در پی میآید:
(آن گاه مریم یک شیشه عطر سنبل خالص گران قیمت گرفت و آن را روی پاهای عیسی ریخت و با موهای سر خود، آنها را خشک کرد. خانه از بوی عطر پر شد؛ ولی یهودای اسخریوطی که یکی از شاگردان عیسی بود و بعد به او خیانت کرد، گفت: (این عطر گرانبها بود. بهتر بود آن را میفروختیم و پولش را به فقرا میدادیم. ... عیسی جواب داد: (کاری با او نداشته باشید! مریم بدن مرا برای دفن آماده کرد. به فقرا همیشه میتوانید کمک کنید، ولی من همیشه با شما نیستم.) (5)
ترس از مرگ و سرزنش خداوند
عهد جدید میگوید: زمانی که مسیح بر دار بود، هنگامه واپسین نزدیک میگشت. ترس از مرگ، تمام وجود او را فرا گرفته بود؛ از همین رو، به خدا توسّل جسته، از او یاری خواست؛ اما هنگامی که پاسخی دریافت نداشت، با سرزنش خدا را خطاب کرد و گفت که چرا مرا تنها گذاشته ای؟ متی، آن لحظات را این گونه به تصویر میکشد:
(پطرس و دو پسر زبدی؛ یعنی یعقوب و یوحنّا را نیز با خود برد. در حالی که غم و اندوه، تمام وجود او را فرا گرفته بود، رو به ایشان کرد و فرمود: (من از شدّت حزن و غم، در آستانه مرگ میباشم. شما اینجا بمانید و با من بیدار باشید. سپس کمی دورتر رفت و بر زمین افتاد و چنین دعا کرد: پدر! اگر ممکن است، این جام رنج و عذاب را از مقابل من بردار؛ اما نه به خواهش من، بلکه به خواست تو. (6)) مسیح در آن شب، سه بار و با همین کلمات دعا کرد و از خداوند خواست که آن رنج را از او بردارد. پس از آنکه دستگیر شد و بر صلیب آویخته گشت و دانست که او را خواهند کشت، با بانگی بلند خداوند را به جهت یاری نکردنش سرزنش نمود.
متی چنین ادامه میدهد: (نزدیک به ساعت سه، عیسی فریاد زده، گفت: (خدای من! خدای من! چرا مرا تنها گذاشته ای؟)(7)
در تفسیر این سخنان، سکوت بهترین مجال است؛ ولی مگر مرگ برای انسان مؤمن تنها یک انتقال نیست؟ آیا این امام علی علیه السلام نیست که میفرماید: (بیش از آنکه کودک به پستان مادرش انس دارد، فرزند ابوطالب با مرگ مأنوس است.) و چه زیبا است کلام الهی که میفرماید: (قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)؛(8) (بگو ای یهودیان! اگر گمان دارید که فقط شما دوستان خدا هستید نه دیگر مردم، پس آرزوی مرگ کنید، اگر راست میگویید.) زیرا مؤمن از مرگ لذت میبرد. به ویژه که مرگ؛ شهادت در راه خدا باشد؛ اما چگونه است که عیسی، پیام آور بزرگ خداوند، این گونه از مرگ واهمه داشته و دچار اضطراب و نگرانی میگردد؟(9)
در واقع باید گفت که اناجیل چهرهای کاملاً متضاد و ناسازگار از مسیحارائه میدهند و این قرآن است که به درستی، حقیقت را در مورد او آشکار مینماید. قرآن کریم، هر گونه بدی و زشتی را از ساحت پیامبر خداوند، مسیح علیه السلام دور نموده و او را نبی، مبارک، نیکوکار به مادر و بنده یگانه پرست و فروتن خداوند خوانده و نسبت هر گونه ادعای نادرست، همچون الوهیت، اتحاد و حلول را به او رد نموده است. همچنین عیسی مسیح علیه السلام در قرآن به مثابه پیامبری بزرگ و محترم که به آسمان برده شده و در پوشش عزّت خداوندی آرام گرفته است، مطرح میشود. قرآن او را روح و کلمه و تربیت شده خداوند و گنجینه اسرار و حکمت های الهی میداند.
عهد جدید، چهرهای به کلی مخدوش و ناروا از مسیح ارائه میدهد. عیسی در عهد جدید، سازنده و نوشنده شراب ناب و بد رفتار نسبت به مادر شناسانده میشود. او کسی است که زنی بدکاره، پاهای او را میبوسد و عطر آگین مینماید و سرانجام، چون بردار میرود ملعون میباشد. بر او برچسب الوهیت و فرزندی خدا نیز زده میشود و همین طور اوصاف دیگری که هر خرد پاکیزهای از پذیرش آن سرباز خواهد زد.
این در حالی است که پیامبران میبایست اوّلاً: شایستگی گرفتن وحی را داشته باشند، ثانیاً: مردم بتوانند به صحت گفتار آنان اطمینان کنند، ثالثاً: بشر را به سر منزل مقصود برسانند و هدایت کنند. و لازمه این امر، داشتن عصمت است، و آن حالتی نفسانی است که دارنده آن، از دست یازیدن به هر گونه زشتی و پستی دوری میکند.
تحریف تورات از نظر تاریخی و علمی قطعی است، بر این مسأله دلایل بسیاری وجود دارد. برخی از آنها در لابلای مطالب مرتبط به تحریف متون مقدس مسیحیت از نظر خواهد گذشت، زیرا عهد عتیق مسیحیان همان کتاب مقدس یهودیان است که مشتمل بر تورات نیز میباشد. افزون بر آن دلایل مستقلی بر تحریف یا بشری بودن تورات کنونی وجود دارد که برخی از آنها از قرار زیر میباشد:
یک. وفات و دفن موسی
در باب 34 سفر تثنیه و نیز باب 36 سفر پیدایش شرح وفات و دفن حضرت موسی آمده است، معلوم میشود این مطالب پس از رحلت حضرت موسی(ع) به تورات اضافه شده است.
دو. اختلاف در نسخه های تورات
در میان فرقه های مختلف یهودی تفاوتهایی در رابطه با تورات وجود دارد. در مَثَل فرقه سامری تنها پنج سفر تورات را میپذیرد و 34 کتاب دیگر عهد عتیق را رد میکند. همچنین سامریان نسخه ویژهای از کتاب یوشع دارند که با کتاب یوشع رایج تفاوت دارد. تورات ایشان نیز با بنگرید : حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 117، قم، طه، سمت، چاپ هفتم، 1384. تورات رایج اندکی اختلاف دارد.
سه. اشکالات ابن عزراء
برخی از عالمان، مفسران و اندیشمندان از قدمای یهود مانند ابراهیمبن عزراء(1164-1089م)، انتساب تورات موجود به حضرت موسی(ع) را قبول نداشته و ادلهای رمزگونه برای این سخن آورده است. او در کتاب خود، تفسیر سفر تثنیه، شش دلیل به صورت رمز آورده و (باروخ اسپینوزا) (1677-1632م) سعی کرده است که رمزهای ابن عزراء را بگشاید.
او از آنها استفاده میکند که در درون خود تورات، شواهد متعددی وجود دارد که نویسنده تورات حضرت موسی(ع) نیست، و شخص دیگری قرنها بعد آن را نگاشته است. سخنان ابن عزراء در تفسیرش بر (سفر تثنیه) به شرح ذیل است:
(آن طرف اردن، و... اگر چنان باشد که رمز دوازده را بدانی... علاوه موسی تورات را نوشته... در آن وقت، کنعانیان در آن زمین بودند... در کوه خدا، به او وحی میشود. سپس تخت خواب او تخت آهنین او را نظاره کن. بنابراین، تو این حقیقت را خواهی دانست).
ابن عزراء در این چند کلمه، به صورت رمزوار اشاره میکند که نویسنده اسفار پنچ گانه (تورات) موسی(ع) نبوده، بلکه شخص دیگری بوده که مدتهای طولانی پس از موسی(ع) میزیسته است. به علاوه، کتابی که موسی(ع) نوشته، با کتابهای باقیمانده تفاوت دارد.
بنگرید :
الف. باروخ اسپینوزا، مصنف واقعی اسفار پنجگانه، ترجمه : علیرضا آل بویه، فصلنامه هفت آسمان، ش 1، بهار 1378 (این مقاله ترجمهای است از فصل هشتم کتاب :
Transloted From The Latin With An Introductionby R.H.M. Francesco Cordasco. Works Of Spinooza; A Theo Logico - Political Treatise and A Political Treatise, The Chief
ب. عبدالرحیم سلیم بن اردستانی، کتاب مقدس، صص 56 - 67، قم : آیت عشق، دوم، 1385.
اسپینوزا شش رمز ابن عزراء را چنین میگشاید:
3-1. (آن طرف اردن) اشاره است به سفر (تثنیه)، 1:1 که در آن آمده است: (این سخنانی که موسی به آن طرف اردن در بیابان عربه... با تمامی اسرائیل گفت).
از این جمله بر میآید که نویسنده آن از رود اردن عبور کرده است، ولی حضرت موسی(ع) از رود اردن عبور نکرد. در همین سفر از قول موسی(ع) آمده است:
(خداوند به من گفته است که از این اردن عبور نخواهی کرد تثنیه، 31 :2. .
3-2. (اگر چنان باشد که رمز دوازده را بدانی): در سفر (تثنیه)، 27:1، حضرت موسی(ع) به بنیاسرائیل دستور میدهد که وقتی از رود اردن عبور کردید، مذبحی بسازید و تمامی کتاب شریعت را روی سنگهایی نوشته، اطراف آن بگذارید. در (صحیفه یوشع) ،32-30:8 آمده است که یوشع(ع) به وصیت موسی(ع) عمل کرد و مذبحی از سنگهای نتراشیده بنا کرد و بر آنها تمامی تورات حضرت موسی(ع) را نوشت. ربیان یهود گفته اند: تعداد این سنگها دوازده عدد بوده است. حال آیا ممکن است تورات را با این حجم بر روی دوازده سنگ نوشت؟ پس تورات موسی(ع) بسیار کوچکتر از کتاب موجود بوده است.
3-3. (علاوه موسی تورات را نوشته): در سفر (تثنیه) 31:9 آمده است و موسی(ع) این تورات را نوشته. این عبارت نمیتواند نوشته خود حضرت موسی(ع) باشد، بلکه باید دیگری آن را نوشته باشد.
3-4. (در آن وقت کنعانیان در آن زمین بودند): در سفر (پیدایش)، باب دوازدهم، سخن از مهاجرت حضرت ابراهیم(ع) به کنعان است و میگوید: (در آن وقت، کنعانیان در آن زمین بودند).
از این عبارت بر میآید که نویسنده زمانی این عبارت را نوشته که کنعانیان دیگر در آن زمین نبودهاند و چون سرزمین کنعان پس از حضرت موسی(ع) فتح شد و بقایای اقوام آن سرزمین تا زمان داود و سلیمان(ع) در آنجا بودند، پس موسی(ع) نمیتواند نویسنده این فقره باشد.
3-5. (در کوه خدا به او وحی میشود): در سفر (پیدایش)، 22:14، کوه اوریا، که بر آن ماجرای ذبح فرزند توسط حضرت ابراهیم(ع) رخ داد (کوه خدا) نامیده شده است. این در حالی است که حضرت موسی(ع) وعده این نامگذاری را میدهد و پس از ساخته شدن معبد در زمان سلیمان(ع) این مکان (کوه خدا) نامیده میشود. پس حضرت موسی(ع) نمیتواند این فقره را نوشته باشد.
3-6. (سپس تخت خواب او، تخت آهنین او را نظاره کن): در سفر (تثنیه)، 3:11 آمده است:
(زیرا که عوج ملک باشان از بقیه رفائیان تنها باقی مانده بود. اینک تختخواب او تخت آهنین است. آیا آن در رَبَت بنی عمّون نیست و طولش نه ذراع و عرضش چهار ذراع بر حسب ذراع آدمی است؟
این در حالی است که حضرت داود(ع) به شهر (ربه) غلبه کرد و این تخت را کشف کردکتاب دوم سموئیل، 29-12 :28. و این قرنها پس از موسی بود.
چهار. اشکالات اسپینوزا
اسپینوزا پس از باز کردن رموز ابن عزراء میگوید: موارد مهمتری در تورات وجود دارند که ابن عزراء به آنها توجه نکرده است:
4-1. در موارد متعددی، در تورات از موسی(ع) به صورت سوم شخص سخن گفته شده و افزون بر آن به جزئیات زندگی او پرداخته شده است مثل:
(موسی با خدا سخن گفت) (خروج، 33:9)؛ (موسی مردی بسیار حلیم بود، بیشتر از جمیع مردمانی که بر روی زمیناند) (اعداد، 12:2)؛ (موسی؛ مرد خدا... س موسی، بنده خداوند، . در آنجا به زمین موآب بر حسب قول خداوند، رحلت نمود)تثنیه، 33 :1. . (پیامبری مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته است) که خداوند او را رو به رو شناخته باشد)تثنیه، 36 :10.
4-2. در باب آخر سفر (تثنیه)، وفات و دفن حضرت موسی(ع) و عزاداری بنیاسرائیل برای او همراه با جملاتی از قبیل (پیامبری مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته) و (احدی قبر او را تا امروز ندانسته است) نقل شده است.
4-3. برخی از نامها در تورات آمدهاند که مدتها، پس از حضرت موسی(ع) از آنها استفاده شده است. برای مثال، در سفر (پیدایش)، 14:14 آمده است که (ابراهیم دشمنان خود را تا (دان) تعقیب . کرد)، در حالی که مدتها پس از مرگ یوشع(ع) و در زمان داوران، نام (دان) بر این شهر نهاده شد: (و شهر را به اسم پدر خود، که برای اسرائیل زاییده شد، (دان) نامید؛ اما اسم شهر قبل ازداوران، 18 :29. آن (لارش) بود)
4-4. برخی از ماجراها در تورات آمدهاند که تا پس از وفات حضرت موسی(ع) ادامه داشتهاند. در سفر (خروج)، 6:35 آمده است: (و بنیاسرائیل مدت چهل سال منّ میخوردند تا به زمین آباد رسیدند؛ یعنی تا به سر حد کنعان داخل شدند، خوراک ایشان منّ بود). و (و بنیاسرائیل در زمان یوشعبن نون(ع) وارد کنعان شدند)یوشع، 5 :12. .
همچنین در سفر (پیدایش) آمده است: (اینانند پادشاهانی که در زمین ادوم سلطنت کردند، قبل از آنکه پادشاهی بر بنیاسرائیل سلطنت کند)همان، ص95-94. .
4-5. با وضوح تمام از آنچه ذکر خواهد شد، به دست میآید که موسی نویسنده اسفار پنجگانه نیست، زیرا پس از عبارت سفر تثنیه که (موسی این تورات را نوشت)، مورخ میافزاید: (موسی آن را به احبار داد و از آنان خواست در اوقات معلومی آن را برای تمامی مردم قرائت کنند). این عبارت نشان میدهد که تورات میبایست حجمی خیلی کمتر از اسفار پنج گانه داشته باشد تا آنان بتوانند تمامی آن را در یک مجلس بخوانند، به صورتی که همه آنان نیز آن را بفهمند)همان، ص97-95. .
اسپینوزا در پایان نتیجه میگیرد که اسفار پنج گانه پس از تبعید بابلی و به احتمال قوی به دست عزراء نوشته شدهاندهمان، ص101. .
پنج. نقد تاریخی
با پیدایش جریان نقد تاریخی کتاب مقدس، مطالعات گستردهای درباره این کتاب آغاز گشت. نظریهای که در این دوره درباره تورات مطرح شد و به تدریج به صورت امری مسلم درآمد، نظریه (منابع تورات)است. اسفار پنج گانه تورات از چهار منبع، که در زمانهای گوناگون به وجود آمدهاند، ترکیب شدهاند.
این چهار منبع عبارتند از:
منبع (یهوهای) (Jahwist) منبع الوهیمی (Elohist) منبع کاهنی (Pristly) منبع تثنیهای (Deuteronomy).
در دو منبع نخست، نام خدا به ترتیب، به صورت (یهوه) و (الوهیم) آمده و از همین رو به این نامها نامیده شدهاند. منبع کاهنی بر احکام کاهنان و معبد متمرکز است و منبع تثنیه ای منبع سفر (تثنیه) است.
(نظریه منابع) به حل برخی از مشکلات تورات کمک میکند. به وسیله این منابع، معلوم میشود که دلیل برخی از تکرارها یا تناقضات موجود در این کتاب چیست. نویسنده ای یهودی برخی از این موارد را بر شمرده است:
دو بار رانده شدن هاجر (پیدایش، 16 و 21-21:19)؛ دو بار ربوده شدن ساره (پیدایش، 20-12:10 و 20)؛ ثروتمند شدن یعقوب از یک سو با حیله و نیرنگ خود او (پیدایش، 30، 43-25)، و از سوی دیگر، با راهنمایی یک فرشته در خواب (پیدایش، 31:9 و شمارههای بعد) در یکجا روبین باعث نجات یوسف میشود به اینکه پیشنهاد میدهد او را در چاه بیندازند و بعد مدیانیان او را از چاه بیرون .Thougt Ed. Arthur A. Cohen and Paul Mendes - Flohr, New York, 7891. P.63.
Cjrt, Contemporary Jewish Religious میآورند. (پیدایش، 24-37:20 و 30-28) و در جای دیگر، یهودا او را نجات میدهد و او را به اسماعیلیان فروشندپیدایش، 37 : 25 - 28.
بر خلاف سفر (پیدایش)، در سه سفر بعدی که در آنها از سه منبع (یهوهای، الوهیمی و کاهنی) استفاده شده، تمییز بین دو منبع اول آسان نیست و برخی از مطالب ترکیبی هستند. از این رو، محققان منبع (یهوهای - الوهیمی) را در نظر گرفتهاند. بنابراین در سه سفر (خروج)، (لاویان) و (اعداد)، از چهار منبع استفاده شده است که منبع چهارم ترکیبی از دو منبع اول است.
اندیشههای دینی دو منبع یهوهای و الوهیمی متفاوتند. منبع یهوهای بر ارتباط مستقیم بین خدا و مشایخ تأکید میکند، در حالی که منبع الوهیمی سعی دارد این نظریه را با در نظر گرفتن یک رؤیا یا یک فرشته به عنوان واسطه تعدیل کند. منبع کاهنی با موضوعاتی خاص از قبیل تقدس و مراسم دینی، مانند قربانیها، نجاست و طهارت، احکام کاهنان، موسمهای مقدس و مانند اینها سرو کار دارد و برخلاف سه منبع دیگر، چیزی درباره وحی در سینا نمیگوید، بلکه بیشتر بر تجلی خدا در خیمه عبادت متمرکز است.
خود یک ساختار نظاممند است که منبع سفر (تثنیه) است.
Ibid P.63 - 73; Eb, The New Encyclopedia منبع چهارم، یعنی منبع (تثنیهای) (D)صورت یک سخنرانی و داعی و به شکل یک زندگی نامه خویش نویس است
از میان این چهار منبع، منبع یهوهای از همه قدیمیتر است که در زمان داود(ع) (1015-975 ق.م) و سلیمان(ع) (975-933 ق.م) نوشته شده است. منبع الوهیمی پس از حضرت سلیمان(ع) و تجزیه کشور به شمال و جنوب در بخش شمالی نوشته شده است. منبع تثنیهای در (یوشیّا) (640-609 ق.م) نوشته شده است. آخرین منبع به لحاظ تاریخی، منبع کاهنی است که در دوره اسارت بابلی نوشته شده است.
بنابراین، نویسنده نهایی تورات پس از دوره اسارت بابلی، یعنی پس از سال 538 ق.م از ترکیب این منابع تورات کنونی را به وجود آوردهالخوری بولس الفعالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج2، ص 16 - 39. . است
امروزه حتی بیشتر سنتیهای یهودی و مسیحی این را قبول کردهاند که نویسنده تورات نمیتواند حضرت موسی(ع) باشد.
توماس میشل، که از فرقه سنتگرای (ژزوئیت) مسیحی است، میگوید: (تورات پنج قرن قبل از میلاد و به دست نویسندهای ناشناس نوشته شده، اما به هر حال، این عمل با الهام الهی بوده است).
در قدیم، مردم معتقد بودند که موسی تورات را نوشته است، اما مطالعات جدید کتاب مقدس نشان میدهد که پاسخ به مسأله اصل و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور میشود، دشوارتر است. تورات در طول نسلها پدید آمده است؛ در ابتدا روایتهایی وجود داشت که قوم یهود آنها را به یکدیگر منتقل میکردند. سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد که برخی از آنها در باب تاریخ و برخی در باب احکام بود. سرانجام، در قرن پنجم قبل از میلاد، این مجموعهها در یک کتاب گرد آمد. کسانی که در این کار طولانی و پیچیده شرکت کردند، بسیار بودند و نام اکثریت قاطع آنان را تاریخ فراموش کرده است. به عقیده یهودیان و مسیحیان، الهام الهی در همه مراحل تألیف تورات، همراه و پشتیبان بوده استتوماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص32. .
شش. ناپدیدشدن تورات و باز پیدایی آن
از عهد قدیم (کتاب دوم تاریخ ایام باب 34) بر میآید که در زمانهایی تورات ناپدیده شده و بعدها کسانی مدعی شده اند که آن را یافته اند.
(یک روز حلقیا، کاهن اعظم، نزد شافان منشی دربار رفت و گفت: (در خانه خداوند کتاب تورات را پیدا کردهام). سپس کتاب را به شافان نشان داد تا آن را بخواند. وقتی گزارش کار ساختمان خانه خداوند را به پادشاه میداد در مورد کتابی نیز که حلقیا، کاهن اعظم در خانه خداوند پیدا کرده بود با او صحبت کرد. سپس شافان آن را برای پادشاه خواند. وقتی پادشاه کلمات تورات را شنید، از شدت ناراحتی لباس خود را پاره کرد و به حلقیا، کاهن اعظم، شافان منشی، عسایا (ملتزم پادشاه)، اخیقام (پسر شافان) و عکبور (پسر میکایا) گفت: (از خداوند بپرسید که من و قومم چه باید بکنیم. بدون شک خداوند از ما خشمگین است، چون اجداد ما مطابق دستورات او که در این کتاب نوشته شده است رفتار نکردهاند...).
پادشاه تمام بزرگان یهودا و اورشلیم را احضار کرد و همگی، در حالی که کاهنان و انبیاء و مردم یهودا و اورشلیم از کوچک تا بزرگ به دنبال آنها میآمدند، به خانه خداوند رفتند. در آنجا پادشاه تمام دستورات کتاب عهد را که در خانه خداوند پیدا شده بود، برای آنها خواند.
پادشاه نزد ستونی که در برابر جمعیت قرار داشت، ایستاد و با خداوند عهد بست که با دل و جان از دستورات و احکام او پیروی کند و مطابق آنچه که در آن کتاب نوشته شده است، رفتار نماید. تمام . جماعت نیز قول دادند این کار را بکنندکتاب دوم پادشاهان، 23 :4-22 :8.
در جای دیگری از عهد قدیم آمده است که پس از تبعید بابلی بنی اسرائیل، از عزرای کاهن خواستند که تورات موسی را برای قوم بخواند. عزرا و دیگر کاهنان، کتاب تورات را هر روز برای مردم میخواندند تا اینکه در روز هفتم، قرائت تورات به پایان رسیدکتاب نحمیا، باب هشتم. .
برخی به صورت جدی در این تردید کردهاند که توراتی را که عزرا خواند همان کتابی باشد که در زمان یوشیّا خوانده شد:
(آیا آن (کتاب شریعت موسی) چه بوده است؟ این کتاب درست همان کتاب عهد، که یوشیّا پیش از آن بر مردم خوانده بود نیست. چه در کتاب عهد، تصریح شده است که آن را در مدت یک روز دو بار بر یهودیان فرو خواندند، در صورتی که خواندن کتاب دیگر محتاج یک هفته تمامویل دورانت، تاریخ تمدن، ج1، ص382. به نقل از : عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، کتاب مقدس، صص67-56؛ قم : آیت عشق، چاپ دوم تا 1385. . وقت بود
به طور کلی در رابطه با تحریف ناپذیری قرآن، دلایل متعددی اقامه شده است که از جمله آنها (گواهی تاریخ) است. پژوهشهای تاریخی و مقایسه بین قرآن های موجود و قرآن های صدر اسلام، نشان میدهد که حتی یک کلمه از این کتاب الهی، کم یا زیاد نشده است. اینجا به بیان بخشی از آنها به طور اختصار اکتفا میکنیم: 1. برهان حکمت؛ قرآن شناسی، ج 1، ص 216. خداوند آخرین کتاب آسمانی خود را به نام قرآن، برای هدایت بشر فرستاده است. خداوند دیگر نه کتابی میفرستد و نه پیامبری؛ بنابراین قرآن اولین و آخرین منبع هدایت بشر تلقی میشود. تحریف چنین کتابی برابر با عدم حفظ خداوند و مساوی با گمراهی بشر است و این با حمید و حکیم بودن خداوند سازگار نیست. بنابراین خداوند خود به مقتضای حکیم بودنش این کتاب را حفظ میکند. 2. برهان اعجاز این دلیل به تعبیر علامه طباطباییسید محمد حسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 117. بهترین و متقن ترین دلیل برای صیانت قرآن در زمان کنونی به شمار میرود. تقریرش این است که همان وجوه اعجازی که برای قرآن زمان رسول اللَّه وجود داشت (مثل تحدی، فصاحت و بلاغت و زیبایی الفاظ آن، روحانی و معنوی بودن آن، هدایت انسان به سوی حق، صدق مطلق مطالب آن و بالاخره خیلی از اوصاف دیگر) بر همین قرآن کنونی منطبق و یافت میشود. بیتردید در صورتی که بین این فاصله زمانی کمترین نقصان و یا اضافه ای در آن به وقوع می پیوست، به طور یقین دیگر از آن اوصاف خبری نمی ماند و حال آنکه همه آنها در قرآن کنونی باز هم یافت میشود. 3. برهان خاتمیت قرآن از طرفی، در چندین جا تصریح میکند که کلام خدا و سند نبوت است و کتاب اسلام به شمار می آید مانند آیه 34 سوره طور و آیه 88 سوره اسراء(17). و از طرف دیگر، دین اسلام را دین خاتم معرفی می کند مانند آیه 85 سوره آل عمران و آیه 40 سوره احزاب.. روشن است که معنای خاتمیت، مصونیت از تحریف است. اما سخن در این است که چه چیزی از دین باید مصون از تحریف باشد؟ یقیناً آنچه به نام دین و مجموعه هدایت الهی برای یک پیامبر نازل گشته است؛ یعنی، کتاب او باید مصون از تحریف باشد و این شرط لازم مصونیت دین از تحریف استهمان، ص 66 و درباره خاتمیت ر.ک : مجموعه آثار استاد مطهری، ج 2، ص 183 و ج 3، ص 153).. 4. برهان تحدی دائمی قرآن در همه زمانها و مکانها و حتی در زمان حاضر، توان و قدرت فکری و ذهنی بشر را برای همانند سازی به مبارزه فرا می خواند. اما بشر حاضر مثل انسانهای گذشته، عاجزانه در مقابل آن شکست را پذیرا میشود. از این ناتوانی موجود به راحتی میتوان پی برد که حتی قرآن کنونی به تحریف دچار نشده است. 5. برهان جامعیت قرآن در راستای هدایت و راهنمایی بشر، از بیان چیزی که لازمه بشر در امر سعادت باشد، فروگذاری نکرده است. قرآن حاضر همانند قرآن موجود در گذشته ها دارای این صفت است. حال اگر قرآن در زمان حاضر به چنین صفتی است، چگونه می توان احتمال نقصان یا زیادت را در آن داد؟ بنابراین قرآن کنونی از هر گونه تغییری مصون است. 6. برهان تواتر تمام آیات و سورههای کنونی قرآن مجید، همانند قرآن گذشته، دست به دست و سینه به سینه به طور همگانی توسط مسلمانان نقل گردیده است. این تواتر منطقی، دلالت میکند هیچ کلمه و آیه یا سورهای، نه از قرآن کاسته شده و نه بر آن افزوده شده است. بنابراین قرآن کنونی با توجه بر واجد بودن صفت تواتر، از هرگونه تحریفی سالم است. 7. شیوه وحیانی قرآن این برهان مبتنی بر نوع نگرش مسلمانان بر مسئله وحی و تمایز مسیحیان از آن است. مسلمانان معتقدند وحی در واقع تکلم و گفتار لفظی خداوند است که به وسیله جبرئیل به پیامبرصلی الله علیه وآله میرسید و پیامبر صلی الله علیه وآله موظف بود عین همان الفاظ را بر مردم برساند. اما مسیحیان بر این باورند که وحی در حقیقت انکشاف خدا و تجربه انسان است که در بشر تجلی میکند و این عامل انسانی است که آن را در مقام بازگو تعبیر میکند و لذا ممکن است در تعبیر آن مرتکب اشتباه هم بشود. روشن است که طبق نگرش اول به یقین الفاظ قرآن نمیتواند از نقش عامل انسانی متأثر شود. از این رو، چارهای جز پذیرفتن تحریف ناپذیری قرآن بر اساس دیدگاه مسلمانان در بین نمیماند. 8. شیوه بیانی قرآن قرآن در جهت تعارض با منافع زورمندان و سلطه جویان، بیش از آنکه به نام اشخاص بپردازد به بیان شاخصها توجه کرده است و به استثنای تصریح نام ابولهب و همسرش، به موارد جزئی نپرداخته است. و این یکی از تمهیدات الهی در مصونیت قرآن است که به نوبه خود باعث گردیده، برای کسی انگیزه کتمان یا تحریف آیات پیش نیاید و بهانهای برای دسیسه حاکمان به طور آشکار نباشد. 9. شیوه نزول قرآن؛ کیهان اندیشه، شماره 28، مقاله تحریف ناپذیری قرآن، علامه مرتضی عسکری. یکی از تمهیدات الهی برای مصون ماندن قرآن، نزول تدریجی آن، آن هم با سبک و برنامهای ویژه است. در مدت تقریباً 23 سال، آیات قرآن به دو شکل نازل شده است. آیاتی که در آغاز بعثت در مکه نازل گردیده، آیاتش کوتاه و موزون است؛ مانند (وَ الضُّحی وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی...) و یا (الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ...). این مقاطع کوتاه و موزون در حفظ آیات، تأثیر بیشائبهای داشته است، آن هم در میان مردم روزگاری که امی بودهاند. اما در سالهای بعد، آیات و سورههای بزرگتری در مدینه نازل شده است؛ زیرا در مدینه، هم آرامش بیشتری برای مسلمانان بوده و هم امکانات نوشتن و ثبت آیات وجود داشته است. بالاخره، نزول تدریجی قرآن، این نتیجه را داشت که وقتی حتی چند آیه نازل میشد، پیامبر آن را برای مسلمانها میخواند (و آنان نیز حفظ میکردند) و بعد آیهای دیگر نازل میگشت. 10. شیوه تعلیم قرآن در تاریخ قرآن مهم است بدانیم که پیامبرصلی الله علیه وآله چگونه آیات را به مردم میخوانده و آنها را تعلیم میداد؟ راوی میگوید: پیامبرصلی الله علیه وآله در مدینه هر بار ده آیه به ما می آموخت. ما ده آیه را یاد میگرفتیم، سپس ده آیه دیگر و... برای مثال، یکی از صحابه در مسجد دمشق 1600 شاگرد را تعلیم قرآن میداده است. به این شکل که آنها را به گروههای ده نفری تقسیم کرده بود و هر ده نفر یک ناظر داشته اند که مجموع این ناظران و سرگروهها 160 نفر میشدند. افزون بر آنابو عبدالله زنجانی، تاریخ القرآن، ص 42، موسسه الاعلمی، بیروت. به شهادت تاریخ، در صدر اسلام عده زیادی از مسلمانان - که تعداد آنان را تا 43 نفر نوشتهاند به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله هر آیه و یا سورهای که نازل میشد، بلافاصله مینوشتند؛ از جمله معروفترین اصحاب پیامبر که به نوشتن قرآن اهتمام خاصی میورزیدند، حضرت علیعلیه السلام و زید بن ثابت بودند. 11. اهتمام مسلمانان بیشک از اهتمام پیامبرصلی الله علیه وآله بر قرائت قرآن و تحفیظ آن بر مسلمانانجامعه آن روز فضیلت بزرگی برای حفظ قرآن قائل شده بود. مؤمن و منافق در این جهت بر یکدیگر سبقت میگرفتند. معاشرت و انس با قرآن، جزو آداب و رسوم مردم در آمده بود و در مسائل و مشکلات خود به آن مراجعه میکردند. تقدّس و فضیلت یافتن قرآن نزد مسلمانان، این نتیجه را به دنبال داشت که کسی نمیتوانست ایده تغییر قرآن را در سر بپروراندمحمدتقی مصباح یزدی، قرآن شناسی، ج 1، ص 215، (نشر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی).. اهتمام به نگهداری و حفظ قرآن کریم در میان مسلمانان به اندازهای بود که پس از نبی اکرم و در زمان خلافت ابوبکر، وقتی در جنگ یمامه تعدادی از حافظان قرآن کشته شدند، مسلمانان تصمیم گرفتند توجه بیشتری در حفظ قرآن به خرج دهند و به این منظور همه نسخههای قرآن را در یک جا جمع آوری کرده و از اینکه نقصانی در آنها واقع شود، جلوگیری نمودند. حفظ ا
- [سایر] آیا تورات وانجیل تحریف شده اند؟
- [سایر] آیا استفاده قرآن از کتاب های مقدّس (تورات وانجیل) نشانه آن نیست که از مطالب آن ها تأثیر پذیرفته است؟
- [سایر] آیا قرآن تحریف نشده ؟ دلایل شما بر عدم تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] برخی میگویند قرآن تحریف شده. در مورد عدم تحریف قرآن صحبت نمائید.
- [سایر] ادله عدم تحریف قرآن و تحریف کتاب آسمانی دیگر چیست؟
- [سایر] با توجه به اینکه در کتاب کافی احادیث تحریف قرآن آمده آیا جناب کلینی معتقد به تحریف قرآن بوده اند؟
- [سایر] انواع تحریف و دلایل عدم تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] علل عدم تحریف قرآن. چرا میگوییم قرآن اعجاز است؟
- [سایر] منظور از تحریف معنوی قرآن چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه درباره تحریف قرآن چیست؟
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر جلد قران نجس شود در صورتی که بی احترامی به قران باشد باید ان را اب بکشند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر جلد قرآن نجس شود؛ در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد؛ باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در صورتی که دادن قرآن به کافر مستلزم هتک باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله بروجردی] اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سیستانی] اگر جلد قرآن نجس شود ، در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد ، باید آن را آب بکشند .