آیا از نظر اسلام مدیر خانه مرد است؟
قبل از هر چیز باید توجه داشت مردان قیمومیت زنان (به معنای مصطلح فقهی و حقوقی) را بر عهده ندارند بلکه مدیریت و ریاست خانواده با آنان است. زنان در نگرش اسلامی مانند تفکر متحجرانه اروپایی ها محجور و ممنوع التصرف همانند افراد سفیه، دیوانگان و اطفال نیستند، بلکه خانواده یک اجتماع کوچک و نیازمند مدیریت است. توضیح آنکه: ضرورت و اهمیت مدیریت بر هیچ کس پوشیده نیست، زیرا در پرتو مدیریت و رهبری است که امور نظم لازم را پیدا کرده، طبیعی است هر جامعه ای هر چند کوچک، بدون داشتن مدیر و سرپرستی که اداره و سامان دهی آن را بر عهده گیرد، نمی تواند به نحو شایسته وظایف خود را به انجام رسانده و نقش خویش را ایفا کند و به رشد و کمال مطلوب نایل آید. جامعه کوچک خانواده، به عنوان هسته جامعه بزرگ هم از این اصل مستثنا نیست، و نیازمند مسئول و جهت دهنده است. با پذیرش اصل ضرورت مدیریت منزل، در تعیین مصداق آن چهار گزینه پیش روی ما خواهد بود: 1. مدیریت مشترک زن و مرد: رهبری و مدیریت در نظام خانواده با اراده آزاد و مستقل هر یک از زن و مرد باشد، مرد و زن به طور مشترک آن را بر عهده گیرند. روشن است که این حالت امکان پذیر نیست نه در کانون خانواده و نه در هیچ اجتماع دیگر، زیرا استقلال اراده، بدون تردید به تزاحم و درگیری و در نتیجه به هرج و مرج و متلاشی شدن خانواده می انجامد. 2. زن سالاری: اداره نظام خانواده به صورت حاکمیت مطلق و استبدادی بر عهده زن باشد. اگر در این حالت تنظیم انواع ارتباطات گسترده که خانواده با محیط و اجتماع دارد، با موانعی مواجه می گردد به ویژه در روزهایی که زنان نیاز به استراحت بیشتر دارند و یا مسئولیت دوران حمل و شیردهی را بر عهده دارند. 3. پدرسالاری: در حالت پدرسالاری سلطه گرانه و خودخواهانه، نه تنها مرد حاکمیت بی دلیل به دست آورده و فضای خانواده را فضای جهنّمی خواهد کرد، بلکه حتی عظمت ها و ارزش های زن را سرکوب و فرزندانی که در چنان خانواده بزرگ شوند، هرگز، طعم حقیقی زندگی را نخواهند چشید علامه محمد تقی جعفری، شرح و تفسیر نهج البلاغه، ج 11، ص 268.. 4. نظام شورایی برای اداره خانواده با سرپرستی و مأموریت اجرایی و مدیریت مرد؛ این حالت برای اداره منطقی خانواده شرط لازم و بسیار مهم است؛ البته در مشورت ها، راه های مختلف برای اقدام و عمل ارزیابی شود. ممکن است به طور طبیعی، اختلاف نظر نیز پیش آید در این صورت پس از مشورت و به دور از خودخواهی خوب است تصمیم گیر نهایی از سوی پدر باشد و مسئولیت تصمیم گیری را بر عهده بگیرد و هزینه لازم آن را نیز بپردازد. در اینجا مناسب است از بُعد مدیریتی و روان شناختی شرایط مدیریت و علّت ترجیح مردان بر زنان را بررسی کنیم: مدیریت و شرایط آن لازمه تصدّی هر مسئولیتی، برخورداری از شرایط متناسب با آن مسئولیت است چنانکه در مدیریت، تعقّل و تفکّر و دوراندیشی و تدبّر و کمتر تحت تأثیر هیجانات و عواطف قرار گرفتن، صلابت روحی، قدرت استوار در برخورد با مصائب، مشکلات و حوادث لازم است یکی از دلایل مدیریت و ریاست مرد در خانواده، به بیان قرآن همین تفاوت روحیه ها و ظرفیت ها و استعدادها و نقش ها است. همچنانکه ایفای نقش های بسیار مهمّ دیگری که با عاطفه و احساسات تأمین می شود به عهده زنان گذاشته شده است. نقش زن در تأمین عواطف و آرامش همسر و فرزندان به اندازه ای مهمّ است که این رسالت یکی از زیباترین هنرنمایی زن است، در برابر این مسئولیت عظیم و خطیر، مرد موظّف به فراهم آوری نیازمندی های ضروری زندگی، حمایت و پشتیبانی زن است، تا زن برای ایفای مسئولیت اش فراغت یابد. قلمرو مدیریت در خانواده باید توجه داشته باشیم که سرپرستی و ریاست مرد در خانواده، هیچ گاه نباید به معنای زورگویی و استبدادگری مرد تلقّی شود، چرا که مرد اجازه ندارد از این موقعیت سوء استفاده کرده و به ستم و قساوت روی آورد، بلکه سرپرستی مرد به منظور حمایت از سازمان خانواده و حفظ نظم و انضباط منزل است، و این به معنای نادیده گرفتن مقام زن در خانواده و جامعه انسانی و اهمال حقوق او نیست، بلکه مسئولیتی است در درون نظام خانواده و اداره زندگی مشترک و پاسداری از آن. هیچ گاه وجود سرپرست و مسئول در نهادی، نادیده انگاشتن و کنار گذاردن کسی دیگر و شخصیت دیگر یا چشم پوشی از حقوق بقیه افراد و دست اندرکاران آن نهاد و مؤسّسه به حساب نمی آید. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا، 1369، ص 322. از همین رو است که در اسلام ریاست داخلی خانه و خانه داری را به عهده زن گذاشته شده است، در این زمینه پیامبر مکرّم اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: (کل نفس من بنی آدم سیّد، فالرجل سیّد اهله و المرأئة سیّد بیتها)؛ (هر فردی از افراد بنی آدم رییس است، مرد در امر خانواده، و زن در امور خانه و خانه داری ریاست دارد) المتقی الهندی، کنز العمال، ج 6، ص 22، ح 14669.. بر همین اساس است که فاطمه زهراعلیها السلام (الگوی شایسته ای همه بانوان جهان)، از واگذاری پیامبرصلی الله علیه وآله کارهای داخل خانه را به ایشان و کارهای بیرون منزل را به علی علیه السلام، به اندازه مسرور شد که فرمود: (کسی جز خدا نمی داند که چقدر خوشنود شدم از اینکه پیامبرصلی الله علیه وآله مسئولیت مردان را بر دوش من ننهاد) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1384، ج 43، ص 81.. بنابراین زن و مرد، هم در جامعه و هم در فضای خانه و مناسبات خانوادگی، دو وجود مکمّل یکدیگرند و نه دو قطب مخالفی که وجود هر یک، عرصه را بر دیگری تنگ می کند و به ناگزیر یکی باید حذف شود و یا تسلیم دیگری باشد سید ضیاء مرتضوی، درآمدی بر شناخت مسایل زنان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ح 1377، ص 62.. به همین لحاظ اندیشمندان اسلامی مدیریت مردان را هم از نظر کمّی و هم به لحاظ کیفی محدود می دانند: (قیومیت مربوط به زن و شوهر است نه زن مقابل مرد. اگر زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن به عنوان دو صنف مطرح باشد، هرگز مرد قوام و قیّم زن نیست و زن هم در تحت قیومیت مرد نیست، بلکه قیومیت مربوط به موردی است که زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن باشد...) جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، قم، اسراء، چاپ سوم، 1377، ص 393.. گرچه به نظر برخی بزرگان این مدیریت مردان مختص به خانواده نیست بلکه در جامعه انسانی نیز به همان دلیل تفاوت ظرفیت ها و نقش ها، چنین است. ر.ک: علامه طباطبایی، ذیل آیه 34 سوره نساء. پس اولاً، آنچه مورد اتفاق است سرپرستی و مدیریت مردان در چارچوب خانواده است، و ثانیاً، قیومیت در ادبیات قرآن معنای مصطح فقهی را نمی دهد. قیّم در اصطلاح فقهی به کسی گفته می شود که حق تصرّف در مال دیگر و توجیه زندگی او را در اختیار داشته باشد مانند قیم صغیر، دیوانه، سفیه و... و مسلّم است که مرد به هیچ وجه قیومتی بر زن ندارد، زیرا زن در تمام شئون اقتصادی، اخلاقی، مذهبی و اجتماعی از آزادی و اختیار کامل برخوردار است. محمدتقی جعفری، شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1371، صص 271-270. بر این اساس مرد حق ندارد به رفتار اقتصادی و اجتماعی همسرش در صورتی که مانع از وظایف همسر او نیست، محدودیت ایجاد کند. (معنای قیومیت مرد این نیست که استقلال زن را در حفظ حقوق فردی و اجتماعی او، و دفاع از منافعش را سلب کند، بلکه زن می تواند حقوق فردی و اجتماعی خود را حفظ کند و برای رسیدن به هدف هایش مقدماتی که او را به مطلوبش می رساند متوسّل شود) محمد حسین طباطبایی، المیزان، قم، جامعه مدرسین، 1417 ق، ج 4، ص 344.. از این رو مرد به عنوان مدیر خانواده حق ندارد بر زن اعمال سلطه نماید، بلکه زن و مرد هر یک، نیمه یک پیکره اند، و تنها در سایه همکاری مشترک و تقسیم عادلانه و حکیمانه مسئولیت ها و ایفای نقش تکمیلی نسبت به یکدیگر است که این پیکره جان گرفته، پویا و بالنده می شود. مدیریت در نظام خانواده مقام اجرایی است نه معنوی مدیریت و سرپرستی مرد در واقع مجهّز بودن او به امکانات و توانمندی است که با آن زندگی دنیای انسان به بهترین شکل، سامان می یابد و جامعه انسانی به خوبی به آسایش و رستگاری می رسد، و مراد از آن کرامت و فضیلت حقیقتی در اسلام نیست، زیرا اسلام به برتری های جسمانی که جز در زندگی مادی استفاده ندارد، بهایی نمی دهد، بلکه این ها ابزاری است برای نیل به رضوان الهی همان، ص 217.. آیةاللَّه جوادی آملی نیز در این باره می گوید: (... قوام بودن نشانه کمال و تقرّب الی الله نیست، هم چنان که در تمام وزارت خانه ها، مجامع و مراکز، افرادی هستند که قوام دیگری هستند، مدیر و مسئول و رئیس و مانند آن هستند، اما این مدیریت فخر معنوی نیست بلکه یک کار اجرایی است) جوادی آملی، پیشین، ص 391.. بنابراین تفاوت های طبیعی زن و مرد که خاستگاه حقوقی آن ها است، نه موجب برتری یکی و نه دلیل کاستی دیگری است، بلکه برای ادامه حیات، درک متقابل، تمایل دوسویه، تقسیم مسئولیت های فردی و اجتماعی و زندگی بهتر، ضروری و هماهنگ با فطرت است. مسلّماً تفاوت های طبیعی و اجتماعی منافاتی با تساوی ارزش زن و مرد ندارد، زیرا معیار ارزش معنوی انسان ها، تقوا و تقرّب به خداوند است و ملاک ارزش اجتماعی یک شخص توانایی ها و صلاحیت های است که برای اجتماع نافع است، آنچه در این جایگاه هیچ نقشی در تقلیل یا تکثیر ارزش ندارد؛ جنسیت است. این حقیقت با صراحت تمام در آیاتی از قرآن کریم بازتاب یافته است: (هرکس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن در حال که مؤمن است، او را به حیات پاک زنده می داریم، و پاداش آن ها را به بهترین اعمال که انجام می دادند خواهیم داد) نحل (16)، آیه 31 ؛ نیز ر.ک: آل عمران (3)، آیه 195 ؛ مؤمن (40)، آیه 40.. نتیجه گیری مطالب یاد شده را می توان در امور زیر خلاصه کرد: 1. مسئولیت مردان در سازمان خانواده مبنای طبیعی و تکوینی داشته و براساس توانمندی های جسمی و روحی آن ها بنا نهاده شده است، از این رو کاملاً عادلانه و حکیمانه بوده و در استحکام و پویای خانواده نقش مؤثّر ایفا می کند چون سازگار با واقعیت های جسمانی و روانی زن و مرد است. 2. قیومیت در محور خانواده و برای مرد در برابر همسر است. 3. قیومیت در فرهنگ قرآن کریم به معنای سرپرستی و مسئولیت پذیری است نه فرمانروایی و قیّم به اصطلاح فقهی. 4. قیومیت بر اساس توانمندی های ویژه است، از این رو صرفاً یک وظیفه اجرایی بوده و معیار فضیلت و ارزش انسانی به حساب نمی آید. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 13/500038)
عنوان سوال:

آیا از نظر اسلام مدیر خانه مرد است؟


پاسخ:

قبل از هر چیز باید توجه داشت مردان قیمومیت زنان (به معنای مصطلح فقهی و حقوقی) را بر عهده ندارند بلکه مدیریت و ریاست خانواده با آنان است. زنان در نگرش اسلامی مانند تفکر متحجرانه اروپایی ها محجور و ممنوع التصرف همانند افراد سفیه، دیوانگان و اطفال نیستند، بلکه خانواده یک اجتماع کوچک و نیازمند مدیریت است.
توضیح آنکه: ضرورت و اهمیت مدیریت بر هیچ کس پوشیده نیست، زیرا در پرتو مدیریت و رهبری است که امور نظم لازم را پیدا کرده، طبیعی است هر جامعه ای هر چند کوچک، بدون داشتن مدیر و سرپرستی که اداره و سامان دهی آن را بر عهده گیرد، نمی تواند به نحو شایسته وظایف خود را به انجام رسانده و نقش خویش را ایفا کند و به رشد و کمال مطلوب نایل آید. جامعه کوچک خانواده، به عنوان هسته جامعه بزرگ هم از این اصل مستثنا نیست، و نیازمند مسئول و جهت دهنده است. با پذیرش اصل ضرورت مدیریت منزل، در تعیین مصداق آن چهار گزینه پیش روی ما خواهد بود:
1. مدیریت مشترک زن و مرد: رهبری و مدیریت در نظام خانواده با اراده آزاد و مستقل هر یک از زن و مرد باشد، مرد و زن به طور مشترک آن را بر عهده گیرند.
روشن است که این حالت امکان پذیر نیست نه در کانون خانواده و نه در هیچ اجتماع دیگر، زیرا استقلال اراده، بدون تردید به تزاحم و درگیری و در نتیجه به هرج و مرج و متلاشی شدن خانواده می انجامد.
2. زن سالاری: اداره نظام خانواده به صورت حاکمیت مطلق و استبدادی بر عهده زن باشد. اگر در این حالت تنظیم انواع ارتباطات گسترده که خانواده با محیط و اجتماع دارد، با موانعی مواجه می گردد به ویژه در روزهایی که زنان نیاز به استراحت بیشتر دارند و یا مسئولیت دوران حمل و شیردهی را بر عهده دارند.
3. پدرسالاری: در حالت پدرسالاری سلطه گرانه و خودخواهانه، نه تنها مرد حاکمیت بی دلیل به دست آورده و فضای خانواده را فضای جهنّمی خواهد کرد، بلکه حتی عظمت ها و ارزش های زن را سرکوب و فرزندانی که در چنان خانواده بزرگ شوند، هرگز، طعم حقیقی زندگی را نخواهند چشید علامه محمد تقی جعفری، شرح و تفسیر نهج البلاغه، ج 11، ص 268..
4. نظام شورایی برای اداره خانواده با سرپرستی و مأموریت اجرایی و مدیریت مرد؛ این حالت برای اداره منطقی خانواده شرط لازم و بسیار مهم است؛ البته در مشورت ها، راه های مختلف برای اقدام و عمل ارزیابی شود. ممکن است به طور طبیعی، اختلاف نظر نیز پیش آید در این صورت پس از مشورت و به دور از خودخواهی خوب است تصمیم گیر نهایی از سوی پدر باشد و مسئولیت تصمیم گیری را بر عهده بگیرد و هزینه لازم آن را نیز بپردازد.
در اینجا مناسب است از بُعد مدیریتی و روان شناختی شرایط مدیریت و علّت ترجیح مردان بر زنان را بررسی کنیم:
مدیریت و شرایط آن
لازمه تصدّی هر مسئولیتی، برخورداری از شرایط متناسب با آن مسئولیت است چنانکه در مدیریت، تعقّل و تفکّر و دوراندیشی و تدبّر و کمتر تحت تأثیر هیجانات و عواطف قرار گرفتن، صلابت روحی، قدرت استوار در برخورد با مصائب، مشکلات و حوادث لازم است یکی از دلایل مدیریت و ریاست مرد در خانواده، به بیان قرآن همین تفاوت روحیه ها و ظرفیت ها و استعدادها و نقش ها است. همچنانکه ایفای نقش های بسیار مهمّ دیگری که با عاطفه و احساسات تأمین می شود به عهده زنان گذاشته شده است.
نقش زن در تأمین عواطف و آرامش همسر و فرزندان به اندازه ای مهمّ است که این رسالت یکی از زیباترین هنرنمایی زن است، در برابر این مسئولیت عظیم و خطیر، مرد موظّف به فراهم آوری نیازمندی های ضروری زندگی، حمایت و پشتیبانی زن است، تا زن برای ایفای مسئولیت اش فراغت یابد.
قلمرو مدیریت در خانواده
باید توجه داشته باشیم که سرپرستی و ریاست مرد در خانواده، هیچ گاه نباید به معنای زورگویی و استبدادگری مرد تلقّی شود، چرا که مرد اجازه ندارد از این موقعیت سوء استفاده کرده و به ستم و قساوت روی آورد، بلکه سرپرستی مرد به منظور حمایت از سازمان خانواده و حفظ نظم و انضباط منزل است، و این به معنای نادیده گرفتن مقام زن در خانواده و جامعه انسانی و اهمال حقوق او نیست، بلکه مسئولیتی است در درون نظام خانواده و اداره زندگی مشترک و پاسداری از آن. هیچ گاه وجود سرپرست و مسئول در نهادی، نادیده انگاشتن و کنار گذاردن کسی دیگر و شخصیت دیگر یا چشم پوشی از حقوق بقیه افراد و دست اندرکاران آن نهاد و مؤسّسه به حساب نمی آید. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا، 1369، ص 322. از همین رو است که در اسلام ریاست داخلی خانه و خانه داری را به عهده زن گذاشته شده است، در این زمینه پیامبر مکرّم اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: (کل نفس من بنی آدم سیّد، فالرجل سیّد اهله و المرأئة سیّد بیتها)؛ (هر فردی از افراد بنی آدم رییس است، مرد در امر خانواده، و زن در امور خانه و خانه داری ریاست دارد) المتقی الهندی، کنز العمال، ج 6، ص 22، ح 14669..
بر همین اساس است که فاطمه زهراعلیها السلام (الگوی شایسته ای همه بانوان جهان)، از واگذاری پیامبرصلی الله علیه وآله کارهای داخل خانه را به ایشان و کارهای بیرون منزل را به علی علیه السلام، به اندازه مسرور شد که فرمود: (کسی جز خدا نمی داند که چقدر خوشنود شدم از اینکه پیامبرصلی الله علیه وآله مسئولیت مردان را بر دوش من ننهاد) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1384، ج 43، ص 81..
بنابراین زن و مرد، هم در جامعه و هم در فضای خانه و مناسبات خانوادگی، دو وجود مکمّل یکدیگرند و نه دو قطب مخالفی که وجود هر یک، عرصه را بر دیگری تنگ می کند و به ناگزیر یکی باید حذف شود و یا تسلیم دیگری باشد سید ضیاء مرتضوی، درآمدی بر شناخت مسایل زنان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ح 1377، ص 62.. به همین لحاظ اندیشمندان اسلامی مدیریت مردان را هم از نظر کمّی و هم به لحاظ کیفی محدود می دانند: (قیومیت مربوط به زن و شوهر است نه زن مقابل مرد. اگر زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن به عنوان دو صنف مطرح باشد، هرگز مرد قوام و قیّم زن نیست و زن هم در تحت قیومیت مرد نیست، بلکه قیومیت مربوط به موردی است که زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن باشد...) جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، قم، اسراء، چاپ سوم، 1377، ص 393..
گرچه به نظر برخی بزرگان این مدیریت مردان مختص به خانواده نیست بلکه در جامعه انسانی نیز به همان دلیل تفاوت ظرفیت ها و نقش ها، چنین است. ر.ک: علامه طباطبایی، ذیل آیه 34 سوره نساء. پس اولاً، آنچه مورد اتفاق است سرپرستی و مدیریت مردان در چارچوب خانواده است، و ثانیاً، قیومیت در ادبیات قرآن معنای مصطح فقهی را نمی دهد. قیّم در اصطلاح فقهی به کسی گفته می شود که حق تصرّف در مال دیگر و توجیه زندگی او را در اختیار داشته باشد مانند قیم صغیر، دیوانه، سفیه و... و مسلّم است که مرد به هیچ وجه قیومتی بر زن ندارد، زیرا زن در تمام شئون اقتصادی، اخلاقی، مذهبی و اجتماعی از آزادی و اختیار کامل برخوردار است. محمدتقی جعفری، شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1371، صص 271-270.
بر این اساس مرد حق ندارد به رفتار اقتصادی و اجتماعی همسرش در صورتی که مانع از وظایف همسر او نیست، محدودیت ایجاد کند. (معنای قیومیت مرد این نیست که استقلال زن را در حفظ حقوق فردی و اجتماعی او، و دفاع از منافعش را سلب کند، بلکه زن می تواند حقوق فردی و اجتماعی خود را حفظ کند و برای رسیدن به هدف هایش مقدماتی که او را به مطلوبش می رساند متوسّل شود) محمد حسین طباطبایی، المیزان، قم، جامعه مدرسین، 1417 ق، ج 4، ص 344..
از این رو مرد به عنوان مدیر خانواده حق ندارد بر زن اعمال سلطه نماید، بلکه زن و مرد هر یک، نیمه یک پیکره اند، و تنها در سایه همکاری مشترک و تقسیم عادلانه و حکیمانه مسئولیت ها و ایفای نقش تکمیلی نسبت به یکدیگر است که این پیکره جان گرفته، پویا و بالنده می شود.
مدیریت در نظام خانواده مقام اجرایی است نه معنوی
مدیریت و سرپرستی مرد در واقع مجهّز بودن او به امکانات و توانمندی است که با آن زندگی دنیای انسان به بهترین شکل، سامان می یابد و جامعه انسانی به خوبی به آسایش و رستگاری می رسد، و مراد از آن کرامت و فضیلت حقیقتی در اسلام نیست، زیرا اسلام به برتری های جسمانی که جز در زندگی مادی استفاده ندارد، بهایی نمی دهد، بلکه این ها ابزاری است برای نیل به رضوان الهی همان، ص 217..
آیةاللَّه جوادی آملی نیز در این باره می گوید: (... قوام بودن نشانه کمال و تقرّب الی الله نیست، هم چنان که در تمام وزارت خانه ها، مجامع و مراکز، افرادی هستند که قوام دیگری هستند، مدیر و مسئول و رئیس و مانند آن هستند، اما این مدیریت فخر معنوی نیست بلکه یک کار اجرایی است) جوادی آملی، پیشین، ص 391..
بنابراین تفاوت های طبیعی زن و مرد که خاستگاه حقوقی آن ها است، نه موجب برتری یکی و نه دلیل کاستی دیگری است، بلکه برای ادامه حیات، درک متقابل، تمایل دوسویه، تقسیم مسئولیت های فردی و اجتماعی و زندگی بهتر، ضروری و هماهنگ با فطرت است. مسلّماً تفاوت های طبیعی و اجتماعی منافاتی با تساوی ارزش زن و مرد ندارد، زیرا معیار ارزش معنوی انسان ها، تقوا و تقرّب به خداوند است و ملاک ارزش اجتماعی یک شخص توانایی ها و صلاحیت های است که برای اجتماع نافع است، آنچه در این جایگاه هیچ نقشی در تقلیل یا تکثیر ارزش ندارد؛ جنسیت است. این حقیقت با صراحت تمام در آیاتی از قرآن کریم بازتاب یافته است: (هرکس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن در حال که مؤمن است، او را به حیات پاک زنده می داریم، و پاداش آن ها را به بهترین اعمال که انجام می دادند خواهیم داد) نحل (16)، آیه 31 ؛ نیز ر.ک: آل عمران (3)، آیه 195 ؛ مؤمن (40)، آیه 40..
نتیجه گیری
مطالب یاد شده را می توان در امور زیر خلاصه کرد:
1. مسئولیت مردان در سازمان خانواده مبنای طبیعی و تکوینی داشته و براساس توانمندی های جسمی و روحی آن ها بنا نهاده شده است، از این رو کاملاً عادلانه و حکیمانه بوده و در استحکام و پویای خانواده نقش مؤثّر ایفا می کند چون سازگار با واقعیت های جسمانی و روانی زن و مرد است.
2. قیومیت در محور خانواده و برای مرد در برابر همسر است.
3. قیومیت در فرهنگ قرآن کریم به معنای سرپرستی و مسئولیت پذیری است نه فرمانروایی و قیّم به اصطلاح فقهی.
4. قیومیت بر اساس توانمندی های ویژه است، از این رو صرفاً یک وظیفه اجرایی بوده و معیار فضیلت و ارزش انسانی به حساب نمی آید. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 13/500038)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین