ابن ملجم انسانی است که میتوانست راه درست یا نادرست را بپیماید. انسان همیشه بین دو راه واقع است: (وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ؛ ما انسان را به دو راه حق و باطل آشنا ساختیم.)؛ سوره بلد(90): آیه 10. انسان با میل و اراده خود راه حق یا باطل را بر میگزیند و به حرکت در آن میپردازد. ذات اقدساله که از گذشته و آینده و حال با خبر است، میداند که فلان شخص وقتی به بلوغ رسید و سر دو راهی واقع شد، با اختیار خود، رفیق ناباب بر میگزیندو کج راهه میرود. خداوند این علم غیب را به امام و پیامبر نیز عطا میکند. آنها هم میدانند این شخص آن کار را انجام میدهد؛ ولی این آگاهی حق انتخاب را از فرد سلب نمیکند. او میتواند گزینش درست انجام دهد و در مسیر صحیح قرار گیرد. بدین سبب، معصومین(علیهم السلام) لب به اندرزش میگشایند؛ هر چند میدانند با میل خود آن کار را انجام میدهد. <BR>داستانی به حضرت علی(علیه السلام) منسوب است که نشان میدهد انسان میتواند هر راهی را انتخاب کند و در برابر این انتخاب نیز مسؤول است. حضرت علی(علیه السلام) در کوفه در حال سخنرانی بود. شخصی آمد و گزارش داد که خالدبن عرطفه مرد. حضرت فرمود: او نمرده است. بار دیگر گفتند: خبر مطمئن داریم که او مرد. <BR>بعد از بار سوم، امام فرمود: او زنده است و 20 سال دیگر، به نفع یزیدیان اموی علیه امام حسین قیام میکند و گروهی نیز در پی او راه میافتند. بعد حضرت به یکی از حاضران اشاره کرد و فرمود: فلان شخص هم او را همراهی میکند. آن شخص عرض کرد: من همراهیاش میکنم؟ حضرت فرمود: آری، همراهی نکن؛ ولی میکنی. بعدها پیش بینی امام تحقق یافت.<BR>این خاصیت علم غیب است. آنها که علم غیب دارند، میدانند فلان شخص با میل و اراده خود فلان کار را میکند و میتواند نکند. به دلیل این که وقتی انجام داد پشیمان میشود. وقتی انسان از کاری پشیمان میشود بدان معنا است که با اختیار خود انجام داده است. خدا میداند که او، در حالی که میتواند این کار را انجام ندهد، با اختیار خود مرتکب میشود. البته قبل از ارتکاب، قصاص نمیتوان کرد؛ چون احتمال دارد در آینده بیدار گردد و از ارتکاب ناشایست چشم پوشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 57/500020)
ابن ملجم انسانی است که میتوانست راه درست یا نادرست را بپیماید. انسان همیشه بین دو راه واقع است: (وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ؛ ما انسان را به دو راه حق و باطل آشنا ساختیم.)؛ سوره بلد(90): آیه 10. انسان با میل و اراده خود راه حق یا باطل را بر میگزیند و به حرکت در آن میپردازد. ذات اقدساله که از گذشته و آینده و حال با خبر است، میداند که فلان شخص وقتی به بلوغ رسید و سر دو راهی واقع شد، با اختیار خود، رفیق ناباب بر میگزیندو کج راهه میرود. خداوند این علم غیب را به امام و پیامبر نیز عطا میکند. آنها هم میدانند این شخص آن کار را انجام میدهد؛ ولی این آگاهی حق انتخاب را از فرد سلب نمیکند. او میتواند گزینش درست انجام دهد و در مسیر صحیح قرار گیرد. بدین سبب، معصومین(علیهم السلام) لب به اندرزش میگشایند؛ هر چند میدانند با میل خود آن کار را انجام میدهد. <BR>داستانی به حضرت علی(علیه السلام) منسوب است که نشان میدهد انسان میتواند هر راهی را انتخاب کند و در برابر این انتخاب نیز مسؤول است. حضرت علی(علیه السلام) در کوفه در حال سخنرانی بود. شخصی آمد و گزارش داد که خالدبن عرطفه مرد. حضرت فرمود: او نمرده است. بار دیگر گفتند: خبر مطمئن داریم که او مرد. <BR>بعد از بار سوم، امام فرمود: او زنده است و 20 سال دیگر، به نفع یزیدیان اموی علیه امام حسین قیام میکند و گروهی نیز در پی او راه میافتند. بعد حضرت به یکی از حاضران اشاره کرد و فرمود: فلان شخص هم او را همراهی میکند. آن شخص عرض کرد: من همراهیاش میکنم؟ حضرت فرمود: آری، همراهی نکن؛ ولی میکنی. بعدها پیش بینی امام تحقق یافت.<BR>این خاصیت علم غیب است. آنها که علم غیب دارند، میدانند فلان شخص با میل و اراده خود فلان کار را میکند و میتواند نکند. به دلیل این که وقتی انجام داد پشیمان میشود. وقتی انسان از کاری پشیمان میشود بدان معنا است که با اختیار خود انجام داده است. خدا میداند که او، در حالی که میتواند این کار را انجام ندهد، با اختیار خود مرتکب میشود. البته قبل از ارتکاب، قصاص نمیتوان کرد؛ چون احتمال دارد در آینده بیدار گردد و از ارتکاب ناشایست چشم پوشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 57/500020)
- [سایر] آیا ائمه علم غیب داشتند؟
- [سایر] علم غیب ائمه (ع) را توضیح دهید؟
- [سایر] ایا ائمه اطهار علیهمالسلام علم غیب دارند ؟
- [سایر] آیا ائمه (اهل بیت (ع)) علم غیب می دانستند؟
- [سایر] آیا ائمه اطهار (علیهم السلام) علم غیب می دانستند؟
- [سایر] برخی از آیات قرآن علم غیب را مخصوص خدا دانسته و در برخی برای رسولان هم علم غیب را ممکن دانسته است. اما برای گروه دیگر این بحث نیست. چگونه میتوان علم غیب داشتن ائمه(ع) را توجیه کرد؟
- [سایر] علم لدنی چیست و آیا مختص ائمه معصومین(ع) باشد یا انبیا هم دارا بودند؟
- [سایر] چگونه ائمه علم به غیب داشتند در حالی که از مواضع کشته شدن خود فرار نکرده اند؟
- [سایر] چرا علیرغم آنکه قرآن علم غیب را فقط برای خدا می داند، می گویید پیامبر و ائمه (علیهم السلام) هم غیب می دانستند؟
- [سایر] با توجه به این که پیامبراکرم(ص) علم لدنی و غیب داشتند، چرا عدهای مبلغ رافرستادند که به فاجعه رجیع و بعد بئر معونه منجر شود؟
- [آیت الله اردبیلی] با توجّه به این که علم پزشکی از جهت تشخیص بیماریهای گوناگون و شناخت داروهای متفاوت و راههای معالجه بسیار وسیع است، هر پزشکی فقط در محدوده شناخت و اطّلاعات خود میتواند طبابت کند و در هر موردی که بیماری یا داروی آن را نتواند تشخیص دهد، نباید دخالت کند و اگر معالجه نماید و بیمار دچار عوارض ناگواری شود، ضامن میباشد، زیرا پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: (هر کس طبابت کند و عالم به علم طب نباشد، ضامن است.)(1)
- [آیت الله مظاهری] شنیدن تهمت مانند تهمت زدن، حرام و از گناهان کبیره است و باید علاوه بر منع تهمت زننده، از کسی که تهمت به او میزنند دفاع کند و اگر قدرت ندارد یا فایده ندارد، باید گوش ندهد و اگر مجبور است که بشنود، باید توجّه به آن نداشته باشد و ترتیب اثر ندهد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر فراموش کند که روزه است و جماع نماید یا او را به جماع مجبور نمایند به طوری که از خود اختیار نداشته باشد، روزه او باطل نمیشود؛ ولی چنانچه در بین جماع به خاطر آورد یا دیگر مجبور نباشد، باید فورا از حال جماع خارج شود و اگر خارج نشود، روزه او باطل است و چنانچه مثلاً او را تهدید نمایند که در صورت جماع نکردن، ضرر جانی قابل توجه به وی وارد خواهند کرد و به همین جهت ناچار به جماع گردد، اگرچه معصیت نکرده و معذور بوده است، ولی باید روزه آن روز را قضا نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] افراد وسواسی نباید به علم و یقین خود در طهارت و نجاست توجه کنند، بلکه باید ببینند افراد معمولی درچه مورد یقین به طهارت یانجاست پیدا می کنند و به همان ترتیب عمل کنندوبرای ترک وسواس،بهترین راه، بی اعتنایی است.
- [آیت الله بهجت] اگر مرد را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد، طلاق باطل است و بنابر اظهر در تحقق اجبار همین مقدار کافی است که اگر مثلاً طلاق ندهد، مالی را که به آن نیاز دارد و اگر از او بگیرند به حالش ضرر دارد به ناحق از او بگیرند، ولی اگر میتواند توریه کند و با توجه و التفات در حین طلاق توریه نکرد، بنابر اظهر طلاق صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] انواع مسابقات ورزشی مانند شنا، دو، کُشتی و فوتبال، جایز است بلکه برای حفظ سلامت و ایجاد نشاط فردی و اجتماعی در حدّ معقول پسندیده میباشد، به شرط این که ضرر جسمی یا روانی قابل توجّه نداشته باشند و بدون شرطبندی انجام شوند و همراه با اعمال نامشروع نباشند، هر چند اگر شخص سوم یا مؤسّسهای و یا دولت به برندگان، جوایز نقدی یا غیر نقدی اهدا کنند، اشکال ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم یا معاد است یا شاک در خدا و رسول است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا در و حدانیت خدا شک دارد نجس است و همچنین است خوارج یعنی کسانی که بر امام معصوم علیه السلام خروج کنند و غلات یعنی انهایی که قایل به خدایی یکی از ایمه علیهم السلام می باشند یا بگویند خدا در او حلول کرده است و نواصب یعنی کسانی که دشمن یکی از ایمه علیهم السلام یا حضرت فاطمه زهراء علیها السلام باشند و کسی که یکی از ضروریات دین را مثل نماز و روزه با علم به این که ضروری دین است منکر شود و اما اهل کتاب یعنی یهود و نصاری اقوی طهارت انها است هر چند احوط اجتناب است
- [آیت الله اردبیلی] (حج) زیارت کردن خانه خداوند متعال و انجام دادن اعمالی است که دستور دادهاند در آنجا بجا آورده شود و در تمام عمر بر هر کسی که شرایط ذیل را دارا باشد، یک مرتبه واجب میشود: اوّل:آن که بالغ باشد.دوم:آن که عاقل و آزاد باشد.سوم:به واسطه رفتن به حجّ =============================================================================== 1 آل عمران(3):96 و 97 نهج البلاغه، خطبه 1. 2 مائده(5):97. 3 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب وجوب الحجّ و شرائطه)،ح18،ج11،ص14. مجبور نشود کار حرامی را که اهمیّت آن در شرع مقدّس از حجّ بیشتر است انجام دهد، یا عمل واجبی را که از حجّ مهمتر است ترک نماید.چهارم:آن که مستطیع باشد و شرایط استطاعت عبارت است از: 1 آن که توشه راه و چیزهایی را که بر حسب حال خود در سفر به آن احتیاج دارد و در کتاب (مناسک حجّ و عمره) گفته شده دارا باشدو نیز وسیله سفر یا مالی که بتواند آنها را تهیّه کند، داشته باشد. 2 سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد که بتواند به مکّه برود و اعمال حجّ را بجا آورد. 3 در راه مانعی از رفتن و برگشتن نباشد و اگر راه را بسته باشند یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند، حجّ بر او واجب نیست، ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگرچه دورتر باشد در صورتی که مشقّت زیاد نداشته باشد و یا موجب ضرر قابل توجه به وی نگردد، باید از آن راه برود. 4 به اندازه بجا آوردن اعمال حجّ وقت داشته باشد. 5 مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است، مثل زن و بچّه ومخارج افرادی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم میدانند، داشته باشد. 6 بعد از برگشتن از حجّ، کسب، زراعت، عایدی ملک، یا راه دیگری برای تأمین معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] حجّ: زیارت کردن خانه خدا وانجام اعمالی است که دستور دادهاند در آنجا بجا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرائط را دارا باشد، یک مرتبه واجب میشود: اوّل - آن که بالغ باشد; دوم - آن که عاقل وآزاد باشد; سوم - به واسطه رفتن به حجّ مجبور نشود که کار حرامی را که مهمتر از حجّ است انجام دهد، یا عمل واجبی را که اهمیّت بیشتر از حجّ دارد ترک نماید، پس اگر مثلاً مجبور باشد از راه غصبی برود وراه دیگری هم نباشد در صورتی که اهمیّت بیشتر دارد، نباید حجّ برود; چهارم آن که مستطیع باشد، ومستطیع بودن به چند چیز است: اوّل - آن که توشه راه ومرکب سواری یا مالی که بتواند آنها را تهیّه کند داشته باشد; دوم - سلامت مزاج وتوانایی آن را داشته باشد که بتواند مکّه رود وحجّ را بجا آورد; سوم - در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه، جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند، حجّ بر او واجب نیست ولی اگر از راه دیگریبتواند برود، اگرچه دورتر باشد، باید از آن راه برود; چهارم - بقدر بجا آوردن اعمال حجّ وقت داشته باشد; پنجم - مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن وبچه ومخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم میدانند داشته باشد; ششم بعد از برگشتن، کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگریبرای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود بزحمت زندگی کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر از روی نسیان و غفلت ربا خورد گرچه گناه نکرده است، ولی باید بعد از توجّه، آنچه را گرفته است به ربا دهنده رد کند، ولی اگر از روی جهل بود، (چه جهل قصوری یا تقصیری و چه جهل به حکم یا به موضوع بود)، بعد از علم لازم نیست آنچه را ربا خورده است رد کند و از آن به بعد باید اطراف آن کار زشت که دنیا و آخرت ربا گیرنده و ربادهنده را تباه میکند نگردد. [1]. بقره، 279. [2]. حدید، 11. [3]. بقره، 276.