بر اساس احادیث و روایات شیعی، امامان(ع) از علم غیب موهبتی از سوی خداوند بهره مندند. خداوند متعال میفرماید: (عَلِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلیَ غَیْبِهِ أَحَدًا*إِلَّا مَنِ ارْتَضیَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَینِْ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا*لِّیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رِسَالَاتِ رَبهِِّمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَیهِْمْ وَ أَحْصیَ کلَُّ شیَْءٍ عَدَدَا) 26و27و28 سوره جن.(دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد،*مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد ... * تا بداند پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ کرده اند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصار کرده است!)، جن - آیه 27-28-26. این آیات نشان میدهد که علم غیب اختصاص به خداوند دارد و کسی جز خدا آن را نمیداند. اما ممکن است پیامبر با رضایت پروردگار متعال، بداند و نیز ممکن است دیگر انسانها از سوی خدا و یا به تعلیم پیامبران، از آن آگاهی یابند. علم غیب امامان(ع)بر دو گونه تصور میشود: 1. از درون و بدون تعلیم الهی، آگاه باشند. 2. خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و امامان نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد. دانشمندان شیعه همگی تصریح کردهاند که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم امامان (ع) را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از ( غلاه) (غلاه، کسانی که امامان (ع) را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت میدانند.) به شمار میآیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک میباشد، در اینجا لازم است توجه خواننده عزیز را به مطالبی جلب کنیم: با مراجعه به روایات و گفتههای دانشمندان بزرگ روشن میشود که در زمان پیامبران گرامی (ع) و امامان معصوم (ع) و نیز در دورههای بعد، گاهی از واژه (علم غیب) علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده میشده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه وحی و غیره و یا آموختن از پیامبر و امام قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از علم غیب است. و اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان: 1. بعد از پایان جنگ جمل، علی (ع) در بصره خطبهای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: (لَقَد اُعطیت یا أمیرالمؤمنین عِلمَ الغَیب) [آیا به شما (علم غیب داده شده؟)] و این جمله اشاره به این بود که (علم غیب)اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: (لیس هو بعلم الغیب و إنما هو تعلم من ذی علم…)اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم (علم غیب) یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا(ص) به من تعلیم شده است…(نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:1/83-85 و ج 3/138-141. شمارة خطبهها و یا کلمات قصار مطابق شرح نهج البلاغه (عبده) چاپ مصر است.) ؛2. یحیی بن عبداالله بن الحسن به امام هفتم (ع) گفت: فدایت شوم اینان (گروهی از مردم) عقیده دارند که شما( علم غیب ) دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: …نه به خدا سوگند آنچه ما میدانیم از پیامبر خدا(ص) به ما رسیده و از آن حضرت آموخته ایم. 3. شیخ بزرگوار محمد بن، محمد بن نعمان مفید (متوفای 413) مینویسد: کسی را میتوان به طور مطلق دارای صفت ( عالم به غیب) دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از امام قبل و از پیامبر(ص) و سرانجام به تعلیم الهی است. (اوائل المقالات/38؛ بحار الأنوار26/10.) مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم شیخ طبرسی (متوفای 548) مینویسد: به عقیده شیعه کسی را میتوان با جمله (عالم به غیب) توصیف کرد که همه غیبها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی (ع) و سایر امامان نقل کردهاند همه از رسول خدا(ص) به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است. (مجمع البیان3/261 و 5/205.) 5. رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی (متوفای 588) مینویسد: پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک میباشد. (متشابهات القرآن،ص 211، مضمون کلام ایشان نقل شد.) 6. کمال الدین ابن میثم بحرانی (متوفای 689) مینویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمیداند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و (علم غیب)بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است. (شرح نهج البلاغه ابن میثم1/84 و 3/140.) 7. ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای 655) مینویسد: ما انکار نمیکنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما میگوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم میآورد.( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید1/427.) ؛8. فضل بن روزبهان همان دانشمند سنی که در اواخر سده نهم و اوائل دهم میزیسته، با همه تعصبش در کتاب ( ابطال نهج الباطل) مینویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری، خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم یا وحی است و یا الهام، البته نزد کسی که الهام را یکی از راههای آگاهی از غیب میداند. (دلائل الصدق مظفر/343) 9. علامه مرحوم شیخ محمد حسین مظفر مینویسد: علم خدا ذاتی است وعلم امامان (ع) به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم امامان (ع) مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم امامان ذاتاً علم غیب ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند. (علم الامام/7و47.)؛ 10. علامه طباطبائی در تفسیر (المیزان) مینویسد: خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر(ص) آگاهی خود از غیب را انکار میکند و میگوید: علم غیب ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه میدانم از جانب خدا به من آموخته شده است.( المیزان20/131-132.) آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 2 علم امامان نسبت به امور غیبی متکی به علم و اراده پروردگار است. آنجا که خدا بخواهد آنها میدانند، (تفسیر نمونه، ج 10، ص 73) به تعبیر دیگر، علم غیب به طور ذاتی و استقلالی اختصاص به خدا دارد و غیر از او هیچ کس مستقلاً هیچگونه آگاهی از غیب ندارد و ائمه(ع) هر چند دارند از ناحیه خداست. و با الطاف و عنایت اوست. و جنبه تبعی دارد. و امّا اینکه چرا علم به قیامت مخصوص ذات خداست و هیچ کس حتّی پیامبران هم از آنگاه نیستند. چنان که خداوند فرموده است. {/Bإِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ{w7-15w}{I7:187I}/}؛ بگو علم آن نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او نمیتواند وقت آن را آشکار سازد، (سوره اعراف، آیه 187). پاسخ این است که، عدم آگاهی از وقوع رستاخیز به ضمیمه ناگهانی بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن سبب میشود که هیچگاه مردم قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را برای نجات در آن آماده سازند، و این عدم آگاهی اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیتها و پرهیز از گناه خواهد داشت، (تفسیر نمونه، ج 7، 43). جهت اطلاع بیشتر درباره علم امامان ر. ک: 1- تفسیر نمونه، ج 25، ص 146 به بعد 2- مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی، ص 324 - 231.
علم غیب ائمه (ع) را توضیح دهید؟
بر اساس احادیث و روایات شیعی، امامان(ع) از علم غیب موهبتی از سوی خداوند بهره مندند. خداوند متعال میفرماید: (عَلِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلیَ غَیْبِهِ أَحَدًا*إِلَّا مَنِ ارْتَضیَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَینِْ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا*لِّیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رِسَالَاتِ رَبهِِّمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَیهِْمْ وَ أَحْصیَ کلَُّ شیَْءٍ عَدَدَا) 26و27و28 سوره جن.(دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد،*مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد ... * تا بداند پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ کرده اند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصار کرده است!)، جن - آیه 27-28-26. این آیات نشان میدهد که علم غیب اختصاص به خداوند دارد و کسی جز خدا آن را نمیداند. اما ممکن است پیامبر با رضایت پروردگار متعال، بداند و نیز ممکن است دیگر انسانها از سوی خدا و یا به تعلیم پیامبران، از آن آگاهی یابند.
علم غیب امامان(ع)بر دو گونه تصور میشود: 1. از درون و بدون تعلیم الهی، آگاه باشند. 2. خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و امامان نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد. دانشمندان شیعه همگی تصریح کردهاند که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم امامان (ع) را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از ( غلاه) (غلاه، کسانی که امامان (ع) را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت میدانند.) به شمار میآیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک میباشد، در اینجا لازم است توجه خواننده عزیز را به مطالبی جلب کنیم: با مراجعه به روایات و گفتههای دانشمندان بزرگ روشن میشود که در زمان پیامبران گرامی (ع) و امامان معصوم (ع) و نیز در دورههای بعد، گاهی از واژه (علم غیب) علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده میشده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه وحی و غیره و یا آموختن از پیامبر و امام قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از علم غیب است. و اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان: 1. بعد از پایان جنگ جمل، علی (ع) در بصره خطبهای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: (لَقَد اُعطیت یا أمیرالمؤمنین عِلمَ الغَیب) [آیا به شما (علم غیب داده شده؟)] و این جمله اشاره به این بود که (علم غیب)اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: (لیس هو بعلم الغیب و إنما هو تعلم من ذی علم…)اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم (علم غیب) یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا(ص) به من تعلیم شده است…(نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:1/83-85 و ج 3/138-141. شمارة خطبهها و یا کلمات قصار مطابق شرح نهج البلاغه (عبده) چاپ مصر است.) ؛2. یحیی بن عبداالله بن الحسن به امام هفتم (ع) گفت: فدایت شوم اینان (گروهی از مردم) عقیده دارند که شما( علم غیب ) دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: …نه به خدا سوگند آنچه ما میدانیم از پیامبر خدا(ص) به ما رسیده و از آن حضرت آموخته ایم. 3. شیخ بزرگوار محمد بن، محمد بن نعمان مفید (متوفای 413) مینویسد: کسی را میتوان به طور مطلق دارای صفت ( عالم به غیب) دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از امام قبل و از پیامبر(ص) و سرانجام به تعلیم الهی است. (اوائل المقالات/38؛ بحار الأنوار26/10.) مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم شیخ طبرسی (متوفای 548) مینویسد: به عقیده شیعه کسی را میتوان با جمله (عالم به غیب) توصیف کرد که همه غیبها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی (ع) و سایر امامان نقل کردهاند همه از رسول خدا(ص) به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است. (مجمع البیان3/261 و 5/205.) 5. رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی (متوفای 588) مینویسد: پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک میباشد. (متشابهات القرآن،ص 211، مضمون کلام ایشان نقل شد.) 6. کمال الدین ابن میثم بحرانی (متوفای 689) مینویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمیداند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و (علم غیب)بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است. (شرح نهج البلاغه ابن میثم1/84 و 3/140.) 7. ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای 655) مینویسد: ما انکار نمیکنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما میگوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم میآورد.( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید1/427.) ؛8. فضل بن روزبهان همان دانشمند سنی که در اواخر سده نهم و اوائل دهم میزیسته، با همه تعصبش در کتاب ( ابطال نهج الباطل) مینویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری، خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم یا وحی است و یا الهام، البته نزد کسی که الهام را یکی از راههای آگاهی از غیب میداند. (دلائل الصدق مظفر/343) 9. علامه مرحوم شیخ محمد حسین مظفر مینویسد: علم خدا ذاتی است وعلم امامان (ع) به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم امامان (ع) مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم امامان ذاتاً علم غیب ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند. (علم الامام/7و47.)؛ 10. علامه طباطبائی در تفسیر (المیزان) مینویسد: خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر(ص) آگاهی خود از غیب را انکار میکند و میگوید: علم غیب ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه میدانم از جانب خدا به من آموخته شده است.( المیزان20/131-132.) آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 2
علم امامان نسبت به امور غیبی متکی به علم و اراده پروردگار است. آنجا که خدا بخواهد آنها میدانند، (تفسیر نمونه، ج 10، ص 73) به تعبیر دیگر، علم غیب به طور ذاتی و استقلالی اختصاص به خدا دارد و غیر از او هیچ کس مستقلاً هیچگونه آگاهی از غیب ندارد و ائمه(ع) هر چند دارند از ناحیه خداست. و با الطاف و عنایت اوست. و جنبه تبعی دارد. و امّا اینکه چرا علم به قیامت مخصوص ذات خداست و هیچ کس حتّی پیامبران هم از آنگاه نیستند. چنان که خداوند فرموده است. {/Bإِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ{w7-15w}{I7:187I}/}؛ بگو علم آن نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او نمیتواند وقت آن را آشکار سازد، (سوره اعراف، آیه 187). پاسخ این است که، عدم آگاهی از وقوع رستاخیز به ضمیمه ناگهانی بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن سبب میشود که هیچگاه مردم قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را برای نجات در آن آماده سازند، و این عدم آگاهی اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیتها و پرهیز از گناه خواهد داشت، (تفسیر نمونه، ج 7، 43). جهت اطلاع بیشتر درباره علم امامان ر. ک: 1- تفسیر نمونه، ج 25، ص 146 به بعد 2- مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی، ص 324 - 231.
- [سایر] علم لدنی چیست و آیا مختص ائمه معصومین(ع) باشد یا انبیا هم دارا بودند؟
- [سایر] برخی از آیات قرآن علم غیب را مخصوص خدا دانسته و در برخی برای رسولان هم علم غیب را ممکن دانسته است. اما برای گروه دیگر این بحث نیست. چگونه میتوان علم غیب داشتن ائمه(ع) را توجیه کرد؟
- [سایر] آیا ائمه علم غیب داشتند؟
- [سایر] ایا ائمه اطهار علیهمالسلام علم غیب دارند ؟
- [سایر] آیا ائمه (اهل بیت (ع)) علم غیب می دانستند؟
- [سایر] آیا ائمه اطهار (علیهم السلام) علم غیب می دانستند؟
- [سایر] چرا امامان(ع) با علم به شهادت خود، از علم غیب استفاده نکردند؟
- [سایر] شما شیعیان قائلید که امام حسین (ع) علم غیب به شهادت خود داشته حال سوال این است که چرا با وجود علم غیب به شهادت قیام کرد؟
- [سایر] آیا علم لدنی فقط مخصوص امامان(ع) است؟
- [سایر] با توجه به علم غیب ائمه، آیا انسانها در اعمال خود مجبور هستند؟
- [آیت الله مظاهری] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند گرچه آن علم، علم دینی نباشد، میشود به او زکات داد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنان چه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد. ولی احتیاط برای اهل علم نگرفتن زکات است مگر در صورتی که از تحصیل مخارج عاجز باشند ولکن جایز است اشتغال به تحصیل علم هر چند باعث عجز از تحصیل نفقه بشود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا نبوت است و یا معترف به آن نیست و یا برای خدا شریک قرار می دهد و همچنین غلاه (یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی که با ائمه اطهار (ع) دشمنی می نمایند) نجسند و اما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری و مجوس) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه (ص) را قبول ندارند؛ نیز بنا بر مشهور نجس می باشند و این قول موافق احتیاط است و لکن بنا بر اظهر این طوایف پاکند و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود؛ چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس می باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر کافر ذمّی زمینی را مانند زمین کشاورزی، باغ، عرصه مسکن، مغازه و مانند آن از مسلمانی خرید, باید خمس آن را بپردازد. تفاوتی در مورد این زمین نیست، چه (مفتوح العنوه) باشد؛ یا زمینی باشد که اهلش با رغبت و بدون جنگ , اسلام آورده باشند و چه غیر این ها، در همه آنها کافر ذمّی باید خمس آن را بپردازد . مصرف این خمس، مصرف خمس مصطلح, یعنی ائمه(ع) و سادات هستند. شروط و محدوده خمس کافر ذمّی
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه آن علم واجب یا مستحبّ باشد، میشود به او زکاْ داد، و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکاْ دادن به او اشکال دارد، بنابر احتیاط واجب نباید بگیرد.
- [آیت الله بروجردی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [امام خمینی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ باشد میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر قتال با کفار بدون اذن امام(ع) انجام گیرد، غنائم آن فقط متعلق به شخصیّت حقوقی امام(ع) است.
- [آیت الله جوادی آملی] .برای انجام دادن نماز یا کاری که باید قبله در آن مراعات شود، باید به جهت قبله علم داشته باشد, نیز میتواند به شهادت دو عادل که از روی حس نه حدس شهادت میدهند, عمل کند; همچنین به قول منجّم و ریاضی- دانِ ماهر و موثّق که از گفته او اطمینان حاصل میشود, میتوان عمل کرد. محرابی که معصوم(ع) در آن, بدون میل به طرف راست یا چپ, نماز گزارده و هیچ تغییری در آن پدید نیامده، نیز قبر معصوم(ع) که به همان وضع اول مانده باشد, همچنین قبلهنماهای دقیق در صورت اطلاع کامل از کیفیت استفاده از آنها میتوانند معیار قبلهشناسی باشند و در غیر صورتهای یاد شده, میشود به محراب مساجد مسلمانان و قبور اموات آنان, در حالت عدم علم به تسامح آنها در رعایت قبله، اکتفا نمود.