مهم ترین عامل در خود فراموشی و از خود بیگانگی فراموش کردن خداوند است که در برخی آیات بر آن تاکید شده است . در آیه 19 سوره مبارک حشر به این مطلب تصریح شده است که توجه شما را به تفسیر و توضیح آن جلب می نماییم : وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ و همچون کسانی که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرد نباشید، و آنها فاسق و گنهکارند. در این آیه به دنبال دستور به تقوی و توجه به معاد، تاکید بر یاد خدا کرده، چنین میفرماید: همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرد (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ). اصولا خمیر مایه تقوی دو چیز است: یاد خدا یعنی توجه به مراقبت دائمی اللَّه و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالی که هیچ کار صغیر و کبیری وجود ندارد مگر اینکه در آن ثبت میشود، و به همین دلیل توجه به این دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامههای تربیتی انبیاء و اولیاء قرار داشته، و تاثیر آن در پاکسازی فرد و اجتماع کاملا چشمگیر است. قابل توجه اینکه قرآن در اینجا صریحا میگوید: فراموش کردن خدا سبب خود فراموشی میشود، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب میشود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشی بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند. از سوی دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک او است که هستی مطلق و علم بی پایان و غنای بی انتها از آن او است و هر چه غیراو است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش میباشد، و همین امر سبب میشود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانی خویش را فراموش کند . اصولا یکی از بزرگترین بدبختیها و مصائب انسان خود فراموشی است، چرا که ارزشها و استعدادها و لیاقتهای ذاتی خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشی میسپرد، و این مساوی با فراموش کردن انسانیت خویش است، و چنین انسانی تا سرحد یک حیوان درنده سقوط میکند، و همتش چیزی جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود! و اینها همه عامل اصلی فسق و فجور بلکه این خود فراموشی بدترین مصداق فسق و خروج از طاعت خدا است، و به همین دلیل در پایان آیه میگوید: چنین افراد فراموشکار فاسقند (أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ). این نکته نیز قابل توجه است که نمیگوید خدا را فراموش نکنید، بلکه میگوید: مانند کسانی که خدا را فراموش کردند و خدا آنها را به خود فراموشی گرفتار ساخت نباشید، و این در حقیقت یک مصداق روشن حسی را نشان میدهد که میتوانند عاقبت فراموش کردن خدا را در آن ببینند. این آیه ظاهرا نظر به منافقان دارد که در آیات قبل به آنها اشاره شده بود، یا یهود بنی نضیر، و یا هر دو. نظیر همین معنی در آیه 67 توبه در مورد خصوص منافقان آمده است، آنجا که میفرماید: الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ: مردان و زنان منافق همه از یک گروهند، آنها امر به منکر، و نهی از معروف میکنند، و دستها را از انفاق و بخشش میبندند، خدا را فراموش کردند، خدا نیز آنها را (از رحمتش) فراموش کرده، منافقان قطعا فاسقند. با این تفاوت که در آنجا فراموش کردن خدا سبب قطع رحمت او ذکر شده، و در اینجا سبب خود فراموشی که هر دو به یک نقطه منتهی میشود (دقت کنید) . تفسیر نمونه، ج23، ص: 535 علاوه بر مطلب فوق که علت اصلی دراین موضوع است ، مسأله بحران هویت( از خود بیگانگی) و تقلید کورکورانه مظاهر تمدن غرب توسط جوانان پدیدهای است که دارای علل متعدد و سابقه طولانی میباشد که به برخی از مهمترین عوامل این پدیده شوم اشاره مینماییم: نتایج تحقیقاتی که در این زمینه انجام شد، نشان میدهد که هر چه احساس بیهویتی اجتماعی جوانان نسبت به نظام اجتماعی و ارزشهای حاکم در جامعه بیشتر شود، احساس هویت اجتماعی آنان نسبت به الگوهای شناختی و ارزشی، رفتاری و نمادی حاکم بر گروههای غربی رپ و هویمتال و... بیشتر میشود. به عبارت دیگر به این دلیل که نظام اجتماعی زمینههای لازم برای کسب هویت اجتماعی جوانان را براساس ارزشهای نظام و انقلاب اسلامی از طریق فرایندهای اصولی و مبنایی جامعهپذیری، فراهم نکرده است، گرایشهای ارزشی و شناختی، رفتاری و نمادی، جوانان متناسب با اهداف نظام و انقلاب اسلامی نیست، از طرف دیگر به دلیل این که الگوها و ارزشهای فرهنگ غربی به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و به تناسب نیازهای آنان توسط نظامهای غربی برای آنها الگوسازی و ترویج شده و نظام اجتماعی خودمان نیز به تبلیغ آنها پرداخته است، احساس هویت اجتماعی نوجوانان متناسب با الگوهای غربی شکل گرفته و ویژگیهای شناختی و ارزشی، رفتاری و نمادی آنها نیز مبتنی بر آنها جلوهگر شده است. از جمله عواملی که زمینههای این روند را فراهم نموده و به آن شدت میبخشد عبارتند از: 1- مظاهر زیبا و دلفریب حیات مادی غرب که از سویی برآیند رشد تکنولوژی است و از دیگر سو محصول غارت و به کارگیری سرمایههای کشورهای عقبمانده و ضعیف است. 2- وجود گرایشهای نیرومندی همچون غریزه جنسی که موجب افتادن در دام هواها و تمایلات نفسانی که در جهان غرب برآمدنیتر و با فرهنگ آن تناسب بیشتری دارد و ناآگاهی بسیاری از جوانان از اهداف و توطئههای دشمنان و نادانسته پیروی نمودن از آنها. 3- به فراموشی سپردن منابع و ذخایر غنی و ارزشمند فرهنگی، اخلاقی، علمی و مادی خود. 4- ضعف بینش صحیح اسلامی در برخی از عناصر نقشآفرین در صحنه تفکر اجتماعی (مانند برخی از روشنفکران غربزده و مطبوعات وابسته به خارج و...). 5- به کار نگرفتن درست و کامل اصول و تعالیم اسلامی در عرصه فرهنگ و بینش اجتماعی. 6- عدم آشنایی بسیاری از خانوادهها با اصول تربیت اسلامی. به نظر میرسد از جمله مناسبترین راهها برای مصونیت بخشیدن جوانان از بحران هویت و خارج ساختن آنان از باتلاق (الیناسیون) و از خود بیگانگی باز گرداندن آنها به ساحل نجات هویت اجتماعی، فرهنگی و دینی است و در این عرصه، نزدیکتر شدن گروههای همسال و جوانان متفکر، متدین و با اخلاق به آنان، گامی مهم در جهت جذب آنان میباشد. به طور کلی، جوانانی که در محیط خانواده و تحت نظارت والدین خویش بسر میبرند و همواره دریافت کنندهی محبتهای پدر و مادر خویش میباشند. سعی میکنند هنجارهای حاکم بر خانواده و محیط خویش را رعایت کنند، اما اکنون که بهانهی تحصیل یا کار از محیط با صفای خانه و خانواده جدا شدند، سرمایهی بزرگ توجّه ومحبت اطرافیان را از دست دادهاند و خود را فراموش شده میبینند و اصولاً هر چیزی که بتواند باعث توجه دیگران به ایشان شود، اقدام به آن کارها خواهند کرد. امروزه با توجه به الزامات عصر ارتباطات و پرتاب موشکهای تهاجم فرهنگی غرب به جهان سوم و اصابت ترکشهای آن به جوانان پاک و بیپناه، لازم است با تجدید نظر در ارزیابیهایمان نسبت به آنان، چترهای حمایتی جامعه را گستراند و این جوانان پیرو مدلهای غربی را به ارزشهای فرهنگی و معنوی جامعه باز گرداند. بسیاری از این جوانان تشنهی محبت و مهربانی هستند و این اکسیر محبّت را هر کجا بیابند به آن سمت خواهند رفت و چه بسا در این راه در دامهای مفاسد اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی (جذب جنس مخالف، اعتیاد، قاچاق و...) گرفتار خواهند شد. بهترین و کم هزینهترین راه برای جلوگیری از چنین انحرافات فرهنگی، عرضه کردن فرهنگ ناب اسلامی در قالب فنون و هنرهای مختلف، از طریق جوانان خوش فکر، خوش ذوق و خوش برخورد است، مطمئن باشید اگر جوانان با مکتب حیات بخش اسلام و احکام نورانی آن و سیرهی معصومین(ع) آشنا شوند آن را با هیچ چیز عوض نخواهند کرد، چرا که در لابلای قوانین مترقّی اسلام حتی برای جذب مخالفین و دشمنان هم، برنامههای جالبی داریم (البته این دسته از جوانان را نباید دشمن انگاشت) اینک به دو نمونه از رفتار عملی معصومین(ع) اشاره میکنیم: 1. یکی از افرادی که در مدینه با پیامبر(ص) و مسلمانان مخالف بود و از هیچ فرصتی برای کارشکنی، البته به صورت مخفیانه، خودداری نمیکرد عبدالله بن ابی بود. این فرد، رئیس قبیلهی خزرج و رهبر منافقان در مدینه بود، با وجود این، زمانی که از دنیا رفت، اطرافیان او از پیامبر(ص) خواستند که پیراهن خود را در اختیار آنان قرار دهد تا عبدالله بن ابی را با آن کفن کنند تا شاید بدان سبب مورد رحمت قرار گیرد. پیامبر(ص) خواستهی آنان را اجابت کرد. برخی از اصحاب به وی اعتراض کردند که چرا با آنکه وی کافر است چنین کردی. آن حضرت فرمود: (پیراهن من مانع عذاب او در آخرت نیست. و من با این کار امید دارم جمع کثیری اسلام بیاورند.) گفته شده که هزار نفر از خزرج زمانی که دیدند عبدالله بن ابی به لباس پیامبر متوسّل شده است اسلام آوردند، (تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 250). 2. روزی بیرون از مدینه مردی امام زینالعابدین(ع) را دید و به او ناسزا گفت. یاران امام(ع) به او حمله کردند. امام فرمود: دست بردارید. سپس رو به آن مرد کرد و گفت: آنچه از کارهای ما بر تو پوشیده است بیش از آن است که تو میدانی. آیا نیازی داری تا آن را برآورده سازم؟ مرد شرمنده شد. امام(ع) لباس خود را به او بخشید و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد پس از آن واقعه، همیشه میگفت شهادت میدهم که تو از فرزندان رسول خدایی، (کشف الغمّه، ج 2، ص 293). بر این اساس مهمترین راههای مبارزه با آن عبارتند از: 1- حفظ و تعمیق ارزشهای اسلامی و ملی از طریق فرآیند صحیح جامعهپذیری و عوامل آن مانند خانواده، مدرسه، رسانهها و... و آگاه نمودن جوانان با پیشینههای درخشان تمدن اسلامی و دستاوردهای مادی و معنوی عظیم انقلاب اسلامی. 2- تحقق حیات طیبه اسلامی و حفظ ارزشهای انقلابی، استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی و تأمین رفاه، سعادت، خوشی، صلح و امنیت برای مردم در سایه ایمان به خداوند و حاکمیت ارزشهای الهی. 3- هوشیاری و بیداری در مقابل انحراف معنوی جامعه اسلامی. 4- احیای فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر که به عنوان یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن حفظ و بقای فرایض و ارزشهای الهی میباشد. 5- تحققباوری عمیق، درونی، ریشهدار، عقلانی و مبتنی بر نظام ارزش اسلام در مدیران جامعه به معنی کسانی که در دستگاههای رسمی، تقنینی، اجرایی، قضایی، نظامی، انتظامی، آموزشی، فرهنگی و تبلیغی و... نقش ایفا میکند. نسبت به جایگاه و اهمیت اساسی این مجموعه، در جهتگیری فرهنگی و ارزشی جامعه و خارج شدن این مجموعه از حالت انفعال، یأس و اعتقادات پنهان جبرگرایانه که روحیه سازش و تسلیم در برابر فرهنگ واحد جهانی را به دنبال خواهد داشت. 6- تلاش و تدبیر جدی، گسترده و عمیق برای لحاظ نظام ارزشی مطلوب در همه فعالیتها و اقدامات، در بخشهای مختلف جامعه و در عرصههای گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... 7- تبلور و تجلی این نظام ارزشی در رفتار حقیقی و حقوقی مدیران، ساختار کلان کشور و برنامههای اجرایی... در پایان ذکر این نکته لازم است که مسلما برخورد فیزیکی و بستن مرزها و... هرگز به عنوان بهترین یا آخرین راه حل نمیباشد و تحقق آن نیز در عصر ارتباطات و پیشرفت تکنولوژی به صورت کامل امکانپذیر نیست، اما در مواردی لازم است و از تأثیر و نفوذ بیشتر تهاجم فرهنگی جلوگیری به عمل میآورد. برای آگاهی بیشتر ر.ک: - فرهنگ و تهاجم فرهنگی، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری - انقلاب و ارزشها، علی ذوعلم - ابوالفضل اشرفی، بحران هویت اجتماعی و آسیبشناسی انقلاب (مجموعه مقالات آسیبشناسی انقلاب اسلامی. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 5/100109650)
مهم ترین عامل در خود فراموشی و از خود بیگانگی فراموش کردن خداوند است که در برخی آیات بر آن تاکید شده است . در آیه 19 سوره مبارک حشر به این مطلب تصریح شده است که توجه شما را به تفسیر و توضیح آن جلب می نماییم :
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ
و همچون کسانی که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرد نباشید، و آنها فاسق و گنهکارند.
در این آیه به دنبال دستور به تقوی و توجه به معاد، تاکید بر یاد خدا کرده، چنین میفرماید: همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرد (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ).
اصولا خمیر مایه تقوی دو چیز است: یاد خدا یعنی توجه به مراقبت دائمی اللَّه و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالی که هیچ کار صغیر و کبیری وجود ندارد مگر اینکه در آن ثبت میشود، و به همین دلیل توجه به این دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامههای تربیتی انبیاء و اولیاء قرار داشته، و تاثیر آن در پاکسازی فرد و اجتماع کاملا چشمگیر است.
قابل توجه اینکه قرآن در اینجا صریحا میگوید: فراموش کردن خدا سبب خود فراموشی میشود، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب میشود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشی بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند.
از سوی دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک او است که هستی مطلق و علم بی پایان و غنای بی انتها از آن او است و هر چه غیراو است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش میباشد، و همین امر سبب میشود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانی خویش را فراموش کند .
اصولا یکی از بزرگترین بدبختیها و مصائب انسان خود فراموشی است، چرا که ارزشها و استعدادها و لیاقتهای ذاتی خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشی میسپرد، و این مساوی با فراموش کردن انسانیت خویش است، و چنین انسانی تا سرحد یک حیوان درنده سقوط میکند، و همتش چیزی جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود! و اینها همه عامل اصلی فسق و فجور بلکه این خود فراموشی بدترین مصداق فسق و خروج از طاعت خدا است، و به همین دلیل در پایان آیه میگوید:
چنین افراد فراموشکار فاسقند (أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ).
این نکته نیز قابل توجه است که نمیگوید خدا را فراموش نکنید، بلکه میگوید: مانند کسانی که خدا را فراموش کردند و خدا آنها را به خود فراموشی گرفتار ساخت نباشید، و این در حقیقت یک مصداق روشن حسی را نشان میدهد که میتوانند عاقبت فراموش کردن خدا را در آن ببینند.
این آیه ظاهرا نظر به منافقان دارد که در آیات قبل به آنها اشاره شده بود، یا یهود بنی نضیر، و یا هر دو.
نظیر همین معنی در آیه 67 توبه در مورد خصوص منافقان آمده است، آنجا که میفرماید: الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ: مردان و زنان منافق همه از یک گروهند، آنها امر به منکر، و نهی از معروف میکنند، و دستها را از انفاق و بخشش میبندند، خدا را فراموش کردند، خدا نیز آنها را (از رحمتش) فراموش کرده، منافقان قطعا فاسقند.
با این تفاوت که در آنجا فراموش کردن خدا سبب قطع رحمت او ذکر شده، و در اینجا سبب خود فراموشی که هر دو به یک نقطه منتهی میشود (دقت کنید) .
تفسیر نمونه، ج23، ص: 535
علاوه بر مطلب فوق که علت اصلی دراین موضوع است ، مسأله بحران هویت( از خود بیگانگی) و تقلید کورکورانه مظاهر تمدن غرب توسط جوانان پدیدهای است که دارای علل متعدد و سابقه طولانی میباشد که به برخی از مهمترین عوامل این پدیده شوم اشاره مینماییم: نتایج تحقیقاتی که در این زمینه انجام شد، نشان میدهد که هر چه احساس بیهویتی اجتماعی جوانان نسبت به نظام اجتماعی و ارزشهای حاکم در جامعه بیشتر شود، احساس هویت اجتماعی آنان نسبت به الگوهای شناختی و ارزشی، رفتاری و نمادی حاکم بر گروههای غربی رپ و هویمتال و... بیشتر میشود. به عبارت دیگر به این دلیل که نظام اجتماعی زمینههای لازم برای کسب هویت اجتماعی جوانان را براساس ارزشهای نظام و انقلاب اسلامی از طریق فرایندهای اصولی و مبنایی جامعهپذیری، فراهم نکرده است، گرایشهای ارزشی و شناختی، رفتاری و نمادی، جوانان متناسب با اهداف نظام و انقلاب اسلامی نیست، از طرف دیگر به دلیل این که الگوها و ارزشهای فرهنگ غربی به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و به تناسب نیازهای آنان توسط نظامهای غربی برای آنها الگوسازی و ترویج شده و نظام اجتماعی خودمان نیز به تبلیغ آنها پرداخته است، احساس هویت اجتماعی نوجوانان متناسب با الگوهای غربی شکل گرفته و ویژگیهای شناختی و ارزشی، رفتاری و نمادی آنها نیز مبتنی بر آنها جلوهگر شده است. از جمله عواملی که زمینههای این روند را فراهم نموده و به آن شدت میبخشد عبارتند از: 1- مظاهر زیبا و دلفریب حیات مادی غرب که از سویی برآیند رشد تکنولوژی است و از دیگر سو محصول غارت و به کارگیری سرمایههای کشورهای عقبمانده و ضعیف است. 2- وجود گرایشهای نیرومندی همچون غریزه جنسی که موجب افتادن در دام هواها و تمایلات نفسانی که در جهان غرب برآمدنیتر و با فرهنگ آن تناسب بیشتری دارد و ناآگاهی بسیاری از جوانان از اهداف و توطئههای دشمنان و نادانسته پیروی نمودن از آنها. 3- به فراموشی سپردن منابع و ذخایر غنی و ارزشمند فرهنگی، اخلاقی، علمی و مادی خود. 4- ضعف بینش صحیح اسلامی در برخی از عناصر نقشآفرین در صحنه تفکر اجتماعی (مانند برخی از روشنفکران غربزده و مطبوعات وابسته به خارج و...). 5- به کار نگرفتن درست و کامل اصول و تعالیم اسلامی در عرصه فرهنگ و بینش اجتماعی. 6- عدم آشنایی بسیاری از خانوادهها با اصول تربیت اسلامی. به نظر میرسد از جمله مناسبترین راهها برای مصونیت بخشیدن جوانان از بحران هویت و خارج ساختن آنان از باتلاق (الیناسیون) و از خود بیگانگی باز گرداندن آنها به ساحل نجات هویت اجتماعی، فرهنگی و دینی است و در این عرصه، نزدیکتر شدن گروههای همسال و جوانان متفکر، متدین و با اخلاق به آنان، گامی مهم در جهت جذب آنان میباشد. به طور کلی، جوانانی که در محیط خانواده و تحت نظارت والدین خویش بسر میبرند و همواره دریافت کنندهی محبتهای پدر و مادر خویش میباشند. سعی میکنند هنجارهای حاکم بر خانواده و محیط خویش را رعایت کنند، اما اکنون که بهانهی تحصیل یا کار از محیط با صفای خانه و خانواده جدا شدند، سرمایهی بزرگ توجّه ومحبت اطرافیان را از دست دادهاند و خود را فراموش شده میبینند و اصولاً هر چیزی که بتواند باعث توجه دیگران به ایشان شود، اقدام به آن کارها خواهند کرد. امروزه با توجه به الزامات عصر ارتباطات و پرتاب موشکهای تهاجم فرهنگی غرب به جهان سوم و اصابت ترکشهای آن به جوانان پاک و بیپناه، لازم است با تجدید نظر در ارزیابیهایمان نسبت به آنان، چترهای حمایتی جامعه را گستراند و این جوانان پیرو مدلهای غربی را به ارزشهای فرهنگی و معنوی جامعه باز گرداند. بسیاری از این جوانان تشنهی محبت و مهربانی هستند و این اکسیر محبّت را هر کجا بیابند به آن سمت خواهند رفت و چه بسا در این راه در دامهای مفاسد اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی (جذب جنس مخالف، اعتیاد، قاچاق و...) گرفتار خواهند شد. بهترین و کم هزینهترین راه برای جلوگیری از چنین انحرافات فرهنگی، عرضه کردن فرهنگ ناب اسلامی در قالب فنون و هنرهای مختلف، از طریق جوانان خوش فکر، خوش ذوق و خوش برخورد است، مطمئن باشید اگر جوانان با مکتب حیات بخش اسلام و احکام نورانی آن و سیرهی معصومین(ع) آشنا شوند آن را با هیچ چیز عوض نخواهند کرد، چرا که در لابلای قوانین مترقّی اسلام حتی برای جذب مخالفین و دشمنان هم، برنامههای جالبی داریم (البته این دسته از جوانان را نباید دشمن انگاشت) اینک به دو نمونه از رفتار عملی معصومین(ع) اشاره میکنیم: 1. یکی از افرادی که در مدینه با پیامبر(ص) و مسلمانان مخالف بود و از هیچ فرصتی برای کارشکنی، البته به صورت مخفیانه، خودداری نمیکرد عبدالله بن ابی بود. این فرد، رئیس قبیلهی خزرج و رهبر منافقان در مدینه بود، با وجود این، زمانی که از دنیا رفت، اطرافیان او از پیامبر(ص) خواستند که پیراهن خود را در اختیار آنان قرار دهد تا عبدالله بن ابی را با آن کفن کنند تا شاید بدان سبب مورد رحمت قرار گیرد. پیامبر(ص) خواستهی آنان را اجابت کرد. برخی از اصحاب به وی اعتراض کردند که چرا با آنکه وی کافر است چنین کردی. آن حضرت فرمود: (پیراهن من مانع عذاب او در آخرت نیست. و من با این کار امید دارم جمع کثیری اسلام بیاورند.) گفته شده که هزار نفر از خزرج زمانی که دیدند عبدالله بن ابی به لباس پیامبر متوسّل شده است اسلام آوردند، (تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 250). 2. روزی بیرون از مدینه مردی امام زینالعابدین(ع) را دید و به او ناسزا گفت. یاران امام(ع) به او حمله کردند. امام فرمود: دست بردارید. سپس رو به آن مرد کرد و گفت: آنچه از کارهای ما بر تو پوشیده است بیش از آن است که تو میدانی. آیا نیازی داری تا آن را برآورده سازم؟ مرد شرمنده شد. امام(ع) لباس خود را به او بخشید و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد پس از آن واقعه، همیشه میگفت شهادت میدهم که تو از فرزندان رسول خدایی، (کشف الغمّه، ج 2، ص 293). بر این اساس مهمترین راههای مبارزه با آن عبارتند از: 1- حفظ و تعمیق ارزشهای اسلامی و ملی از طریق فرآیند صحیح جامعهپذیری و عوامل آن مانند خانواده، مدرسه، رسانهها و... و آگاه نمودن جوانان با پیشینههای درخشان تمدن اسلامی و دستاوردهای مادی و معنوی عظیم انقلاب اسلامی. 2- تحقق حیات طیبه اسلامی و حفظ ارزشهای انقلابی، استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی و تأمین رفاه، سعادت، خوشی، صلح و امنیت برای مردم در سایه ایمان به خداوند و حاکمیت ارزشهای الهی. 3- هوشیاری و بیداری در مقابل انحراف معنوی جامعه اسلامی. 4- احیای فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر که به عنوان یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن حفظ و بقای فرایض و ارزشهای الهی میباشد. 5- تحققباوری عمیق، درونی، ریشهدار، عقلانی و مبتنی بر نظام ارزش اسلام در مدیران جامعه به معنی کسانی که در دستگاههای رسمی، تقنینی، اجرایی، قضایی، نظامی، انتظامی، آموزشی، فرهنگی و تبلیغی و... نقش ایفا میکند. نسبت به جایگاه و اهمیت اساسی این مجموعه، در جهتگیری فرهنگی و ارزشی جامعه و خارج شدن این مجموعه از حالت انفعال، یأس و اعتقادات پنهان جبرگرایانه که روحیه سازش و تسلیم در برابر فرهنگ واحد جهانی را به دنبال خواهد داشت. 6- تلاش و تدبیر جدی، گسترده و عمیق برای لحاظ نظام ارزشی مطلوب در همه فعالیتها و اقدامات، در بخشهای مختلف جامعه و در عرصههای گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... 7- تبلور و تجلی این نظام ارزشی در رفتار حقیقی و حقوقی مدیران، ساختار کلان کشور و برنامههای اجرایی... در پایان ذکر این نکته لازم است که مسلما برخورد فیزیکی و بستن مرزها و... هرگز به عنوان بهترین یا آخرین راه حل نمیباشد و تحقق آن نیز در عصر ارتباطات و پیشرفت تکنولوژی به صورت کامل امکانپذیر نیست، اما در مواردی لازم است و از تأثیر و نفوذ بیشتر تهاجم فرهنگی جلوگیری به عمل میآورد. برای آگاهی بیشتر ر.ک: - فرهنگ و تهاجم فرهنگی، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری - انقلاب و ارزشها، علی ذوعلم - ابوالفضل اشرفی، بحران هویت اجتماعی و آسیبشناسی انقلاب (مجموعه مقالات آسیبشناسی انقلاب اسلامی.
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 5/100109650)
- [سایر] آثار و پیامدهای خودفراموشی را بیان کنید.
- [سایر] علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی و علل پیشرفت غرب در چیست؟
- [سایر] علل مهدویت در اسلام کدامند؟
- [سایر] علل دین گریزی جوانان چیست؟
- [سایر] علل و آثار رهبانیت مسیحی چیست؟
- [سایر] علل و انگیزههای علم باوری چه بود؟
- [سایر] علل افزایش طلاق در ایران چیست؟
- [سایر] علل انحراف در دین زرتشت چیست؟
- [سایر] علل و آثار دین گریزی جوانان چیست؟
- [سایر] علل و انگیزه سؤال کردن کودکان چیست؟