زنان در نهج‌ البلاغه چگونه مطرح شده اند؟
بیان یک واقعیت به زبان های مختلف شایسته و جالب توجه است به ویژه اگر موجب تحقیر عده ای و سوء استفاده بعضی دیگر نشود به همین جهت برخی بزرگان گفته اند: (هم باید حرف خوب زد و هم باید خوب زد) از این رو تعبیر شما هم خوب است. و جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم: در رابطه با خطبه 80 نهج البلاغه (ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ نواقص العقول، ...) که پس از فراغ از جنگ جمل بیان شده، توجه به چند نکته ضروری است: اولاً: این روایت به فرض صدور هرگز در مقام تحقیر و پایین آوردن مقام و حیثیت زن و منافی تساوی زن و مرد در کمالات انسانی نیست. آنچه با دقت و ژرف‌کاوی در متن روایت به دست می‌آید نفی تشابه (Similarity) آن دو در همه زمینه‌ها است. توضیح آن که از دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت همتا و دارای مراتب کمالی واحدی هستند. در عین حال نظام زیبای آفرینش هر یک از این دو را با ابزارهای ویژه‌ای مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسؤولیت خاصی نیز بر دوش هر کدام نهاده است. تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونه‌ای است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیری برای ایجاد خانواده و کانونی فعال و پر مهر و صفا پدید می‌آید. هر یک در کنار دیگری می‌تواند آرامش، سکون و شرایط استکمال را بیابد. هم‌چنین زمینه مناسبی برای رشد و تربیت سالم فرزند به وجود می‌آید. در این تقسیم طبیعی آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشتری دارد، قدرت و توانایی بیشتر برای انجام کارهای سخت و طاقت فرسا و نیز زیرکی و حسابگری در اموری است که به تیزبینی و کیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایی بیشتر دارد؛ لطافت، زیبایی، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبی است. این نکته اولاً به معنای بی‌خردی زن یا بی‌عاطفگی مرد نیست و ثانیا به معنای آن نیست که هر زنی کم‌اندیش‌تر از هر مردی و هر مردی کم عاطفه‌تر از هر زنی است؛ بلکه می‌توان گفت که به طور متوسط وجه غالب کنش‌های مرد، رفتارهای حسابگرانه، و وجه غالب کنش‌های زن کردارهای مهر انگیز و عاطفی است. ثانیا: این دو گونه حرکت هر یک در جای خود بسیار ضروری است و این تقسیم تکوینی به هیچ روی نشانگر برتری مرد بر زن و فرومایگی زن نیست؛ بلکه هر یک جلوه‌ای خاص از اسمای حسنای الهی است. به قول سعدی: جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جای خویش نیکوست ثالثا : عقل بر دو قسم است: 1- عقلی که معیار کمال و قرب الهی است: (العقل ماعبد به الرحمان واکتسب به الجنان) این عقل همان (عقال) و زانوبند هواها و امیال نفسانی است. در چنین عقلی مرد بر زن فزونی ندارد. 2- عقل حسابگر، ابزاری و اینتسترومنتال (Instrumental Reason) که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است. در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشی می‌گیرد؛ ولی این معیار کمال نیست و چنان که گفته شد نوعی تقسیم کار طبیعی و تکوینی است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزون‌تری برخوردار است. از توضیح یاد شده روشن می‌شود که تعبیر امیر مؤمنان(ع) تحقیر کننده زن نیست؛ بلکه هشدار به کسانی است که در هر مسأله‌ای انتظار حرکتی مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع تفطن و توجه دادن به این نکته است که زن موجودی سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگری‌های مردانه را داشت؛ بلکه باید دقیقا روان‌شناسی او را به دست آورد و به تناسب آن با وی روبه‌رو شد. تعبیر (نواقص الایمان) نیز با تبیینی که با اشاره به ترک عباداتی چون نماز و روزه در ایام عادت در بر دارد، بیانگر تذکر مهمی به زنان است. این فراز در واقع مشتمل بر نوعی مقایسه فقهی بین کسی است که در چنین ایامی به حکم الهی ترک عبادت می‌کند و کسی که از عادت خارج است و به حکم الهی عبادات واجب را انجام می‌دهد. در این جا هر دو به حکم الهی عمل می‌کنند و احکام شرعی مربوط به هر کدام نیز مبتنی بر مصالح و مفاسد نفس‌الامری و مقتضیات تکوینی خاصی است که دست ما از آنها کوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد؛ لیکن در هر صورت این مسأله را به عنوان یک واقعیت وجدانی و انکار ناپذیر باید پذیرفت که تأثیر هر یک از این دو عمل که هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال کسی که در ماه مبارک رمضان در سفر است و به حکم الهی روزه می‌خورد هرگز نورانیت و معنویتی را که در شرایط دیگر؛ یعنی، موقعی که در حضر است و به فرمان خدا روزه می‌گیرد، احساس نمی‌کند و از نظر قوت ایمانی و ظهور جلوه‌های زیبا و نورانی آن در وضعیت فروتری قرار می‌گیرد. بنابراین آنچه حضرت در این فراز فرموده‌اند بیان یک حالت طبیعی است. ثانیا : شارع مقدس در حد امکان راه‌های دیگری برای نقص خلأ یاد شده وضع نموده است؛ چنان که در رساله‌های عملیه آمده است که مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگیرد و در محل عبادت رو به قبله بنشیند و به یاد خدا باشد؛ لیکن چون غالب زنان از این کار دوری می‌کنند، سخن امیر مؤمنان نسبت به آنها به گونه‌ای که بیان شد صدق می‌کند. تعبیر (نواقص الحظوظ) بیان یک مسأله حقوقی است و با کاوش دقیق روشن می‌شود که اگر سهم و بهره مالی زن در برخی اَشکال آن کمتر از مرد است، کاستی آن به شکل دیگری جبران شده است. لذا این سخن نیز چون فرازهای یاد شده، بیانگر (ناهمانندی) (Dissimilarity) و تفاوت‌های شکلی (Formal) است، نه (عدم تساوی) (unequality). توجه به ساختار کلی اقتصادی خانواده نشان می‌دهد که اسلام بار مالی خانواده را تماما بر عهده مرد نهاده و تأمین نیازهای اقتصادی زن را اعم از تهیه مسکن، خوراک و پوشاک وظیفه مرد دانسته است. هم‌چنین حقوق دیگری برای زن مانند مهریه قرار داده است. بنابراین اگر زن نصف مرد ارث می‌برد، می‌تواند همه آن را برای خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد کوچکترین حقی بر دارایی زن ندارد؛ لیکن مرد باید نیازهای زن را تأمین کند و بخش عظیمی از آنچه را که به عنوان سهم‌الارث یا اشکال دیگر به چنگ می‌آورد باید برای زن خرج نماید. از آن چه گذشت به خوبی آشکار می شود که یک نوع (ناهمانندی) میان ویژگی های زن و مرد وجود دارد و کسانی که این واقعیت را نادیده می گیرند و شعار (همانندی) حقوق زن و مرد را سر می دهند چند گروهند: - گروهی به خاطر ظلم مردسالاری از احقاق حقوق زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سخن گفته اند. - گروهی با نگاه اقتصاد برنامه های مشارکت زنان را در رونق اقتصادی کشور مطرح کردند. - گروهی در جهت منافع اقتصادی و سود جویی های شخصی و جنسی نگاهی ابزاری به زن داشتند. آن چه از مشابه انگاری زن و مرد [فمینیسم] مورد اعتراض است. سوء استفاده از نیروی کار زنان به عنوان نیروهای ارزان قیمت و سوء استفاده از زیبایی های آنان در تبلیغات کالاها و به کارگیری زنان در جایگاه های نامناسب با لطافت های روحی و جسمی آنان است. در صورتی که با رعایت قوانین و احکام اسلامی ضایعه های فوق اتفاق نمی افتد بلکه هنجارهای اجتماعی نهادینه می شود و از بحران اشتغال و بی بند و باری و... جلوگیری می شود. باید دانست تفاوت ظاهری و جسمی زن و مرد، نشان از آن دارد که هر دو به اضافه همدیگر و با تقسیم کار میان یکدیگر باید در رشد و توسعه نهاد خانواده و نهاد جامعه همیاری کنند و همان گونه که در نظام خانواده برخی فعالیت های زن و مرد اختصاصی و برخی مشترک می باشد در نظام اجتماعی نیز با توجه به ویژگی های جسمی و روحی زن و مرد برخی عرصه ها اختصاصی است و برخی کارها به طور مشترک نیز قابل انجام است. یکسان سازی کارها و انتظارات از زن و مرد، مخالف نظام تکوین و جدا از واقعیت است و بحران ها و ناهنجاری هایی را به دنبال دارد. بنا بر آنچه گفته شد (ناهمانندی) زن و مرد انکار ناپذیر است و انتظار حرکت مردانه از زنان، ظلم به زنان و جامعه و نسل آینده است. از این رو در اسلام احکام و قوانین ویژه ای و گاهی متفاوتی برای زن و مرد و یا پدر و مادر تعیین شده است. آن چه مهم است توجه به نکات ذیل است: 1- تفاوت های زن و مرد مربوط به امور جسمی و اجرایی است اما از جهت گوهر انسانی دارای یک حقیقت واحد هستند (خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از آن [نفس واحد که در آدم(ع) دمیده شد] آفرید (سوره نساء، آیه 1) 2- اگر چه زن و مرد از نظر جسمی و امکانات اجرایی متفاوت می باشند اما از هر کدام به تناسب موقعیت خودش مسؤولیت خواسته می شود و پاداش داده می شود. چنان که (اسماء دختر یزید انصاری) به نمایندگی از زنان نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: فدایت شوم می دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که سخن مرا بشنود مگر این که با من هم رأی خواهد بود. خداوند تو را به حق سوی مردان و زنان فرستاد و ماهم به تو و خدایی که تو را فرستاده است ایمان آوردیم. ما طایفه زنان محدود و محصور هستیم و اساس خانه های شما می باشیم و خواهش های شما را برمی آوریم و فرزندان شما را حامله می شویم اما شما مردها بر ما برتری هایی دارید. مثلا نماز جمعه و جماعت می خوانید، به عیادت بیماران می روید، تشییع جنازه می کنید و پیاپی به زیارت حج می روید و بالاتر از همه اینها، جهاد در راه خداست. هرگاه مردی از شما برای حج یا عمره یا جهاد از خانه بیرون می رود، ما اموال شما را حفظ می کنیم و پارچه های لباسهایتان را می بافیم و فرزندانتان را تربیت می کنیم. پس ای رسول خدا، آیا در اجر و ثواب شریک شما نیستیم؟ پیامبر(ص) کاملا رو به اصحاب خود کرد و فرمود: آیا تا به حال شنیده اید که زنی در پرسش از امور دین خود به این خوبی سخن بگوید؟ عرض کردند: ای رسول خدا، گمان نمی کردیم که زنی تا بدین پایه برسد! سپس پیامبر(ص) رو به اسماء کرد و فرمود: ای زن، برگرد و به زنانی که تو را به نمایندگی فرستاده اند اعلام کن که نیکو شوهرداری هر یک از شما زنان و جلب رضایت مردش و پیروی کردن از نظر موافق او (در کاری) با همه این اعمال (که برای مردان نام بردی) برابری می کند. اسماء در حالی که از شادی تهلیل (لا اله الا الله) و تکبیر می گفت، برگشت.(الدر المنثور، ج 2، ص 518 - میزان الحکمه، ح 3655 ، ج 11، ص 5489) 3- تعبیر به نقص ناشی از مقایسه است. وقتی یک پدیده با پدیده دیگری مقایسه شود, به نظر می رسد که یکی نسبت به دیگری نقصان دارد, ولی این حالت در اثر مقایسه است. در صورتی که اگر آن پدیده به تنهایی مورد توجه قرار بگیرد, یعنی خودش با جایگاه خودش مقایسه شود, هیچ گونه نقصی در آن مشاهده نمی شود و عین کمال است. مانند اینکه بخواهیم انسان را با حیوانی همچون شیر مقایسه کنیم, خوب به نظر می رسد که انسان کاملتر باشد و شیر در بعضی جهات, مانند عقل از انسان ناقص تر است, ولی این شیر اگر با جایگاه آفرینشی خودش مقایسه شود و به خودش نگریسته شود, عین کمال است وهیچ نقصی در آن مشاهده نمی شود. در این گونه موارد می توان گفت: نقصانی که در این حیوان مشاهده می شود, مقایسه ای است و برای او عین کمال است و اگر شیر عقل انسان را داشت, اصلا نمی توانست زندگی کند و واقعا ناقص می شد. کمال شیر به داشتن همین مقدار عقل است که خدای متعال و حکیم به او عنایت نموده است. در مورد مقایسه مرد با زن هم همین قانون صادق است. کمال زن به داشتن همین وضعیت به لحاظ داشتن احساس و عقل است و اگر غیر این بود, این وجود ناقص می شد و نمی توانست ماموریت های خود, مانند مادری و مدیریت منزل را در زندگی انجام دهد. و مرد نیز برای اینکه کامل باشد به نوعی احساس تا حدودی ضعیف تر و عقل تا حدودی قوی تر نیاز دارد وگرنه ناقص خواهد بود و نمی تواند ماموریت های خود در جامعه را به انجام برساند. بنابراین مرد و زن اگر با دیگری مقایسه نشوند, عین کمال هستند و نقصانی در آنها مشاهده نمی شود و ظهور نقصان در صورتی است که با هم مقایسه شوند و کلام امیر المومنین(ع) در مقام مقایسه صادر شده است (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 3/100107877)
عنوان سوال:

زنان در نهج‌ البلاغه چگونه مطرح شده اند؟


پاسخ:

بیان یک واقعیت به زبان های مختلف شایسته و جالب توجه است به ویژه اگر موجب تحقیر عده ای و سوء استفاده بعضی دیگر نشود به همین جهت برخی بزرگان گفته اند: (هم باید حرف خوب زد و هم باید خوب زد) از این رو تعبیر شما هم خوب است. و جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
در رابطه با خطبه 80 نهج البلاغه (ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ نواقص العقول، ...) که پس از فراغ از جنگ جمل بیان شده، توجه به چند نکته ضروری است:
اولاً: این روایت به فرض صدور هرگز در مقام تحقیر و پایین آوردن مقام و حیثیت زن و منافی تساوی زن و مرد در کمالات انسانی نیست. آنچه با دقت و ژرف‌کاوی در متن روایت به دست می‌آید نفی تشابه (Similarity) آن دو در همه زمینه‌ها است.
توضیح آن که از دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت همتا و دارای مراتب کمالی واحدی هستند. در عین حال نظام زیبای آفرینش هر یک از این دو را با ابزارهای ویژه‌ای مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسؤولیت خاصی نیز بر دوش هر کدام نهاده است. تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونه‌ای است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیری برای ایجاد خانواده و کانونی فعال و پر مهر و صفا پدید می‌آید. هر یک در کنار دیگری می‌تواند آرامش، سکون و شرایط استکمال را بیابد. هم‌چنین زمینه مناسبی برای رشد و تربیت سالم فرزند به وجود می‌آید. در این تقسیم طبیعی آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشتری دارد، قدرت و توانایی بیشتر برای انجام کارهای سخت و طاقت فرسا و نیز زیرکی و حسابگری در اموری است که به تیزبینی و کیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایی بیشتر دارد؛ لطافت، زیبایی، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبی است. این نکته اولاً به معنای بی‌خردی زن یا بی‌عاطفگی مرد نیست و ثانیا به معنای آن نیست که هر زنی کم‌اندیش‌تر از هر مردی و هر مردی کم عاطفه‌تر از هر زنی است؛ بلکه می‌توان گفت که به طور متوسط وجه غالب کنش‌های مرد، رفتارهای حسابگرانه، و وجه غالب کنش‌های زن کردارهای مهر انگیز و عاطفی است.
ثانیا: این دو گونه حرکت هر یک در جای خود بسیار ضروری است و این تقسیم تکوینی به هیچ روی نشانگر برتری مرد بر زن و فرومایگی زن نیست؛ بلکه هر یک جلوه‌ای خاص از اسمای حسنای الهی است. به قول سعدی:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جای خویش نیکوست
ثالثا : عقل بر دو قسم است:
1- عقلی که معیار کمال و قرب الهی است: (العقل ماعبد به الرحمان واکتسب به الجنان) این عقل همان (عقال) و زانوبند هواها و امیال نفسانی است. در چنین عقلی مرد بر زن فزونی ندارد.
2- عقل حسابگر، ابزاری و اینتسترومنتال (Instrumental Reason) که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است. در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشی می‌گیرد؛ ولی این معیار کمال نیست و چنان که گفته شد نوعی تقسیم کار طبیعی و تکوینی است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزون‌تری برخوردار است.
از توضیح یاد شده روشن می‌شود که تعبیر امیر مؤمنان(ع) تحقیر کننده زن نیست؛ بلکه هشدار به کسانی است که در هر مسأله‌ای انتظار حرکتی مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع تفطن و توجه دادن به این نکته است که زن موجودی سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگری‌های مردانه را داشت؛ بلکه باید دقیقا روان‌شناسی او را به دست آورد و به تناسب آن با وی روبه‌رو شد.
تعبیر (نواقص الایمان) نیز با تبیینی که با اشاره به ترک عباداتی چون نماز و روزه در ایام عادت در بر دارد، بیانگر تذکر مهمی به زنان است.
این فراز در واقع مشتمل بر نوعی مقایسه فقهی بین کسی است که در چنین ایامی به حکم الهی ترک عبادت می‌کند و کسی که از عادت خارج است و به حکم الهی عبادات واجب را انجام می‌دهد. در این جا هر دو به حکم الهی عمل می‌کنند و احکام شرعی مربوط به هر کدام نیز مبتنی بر مصالح و مفاسد نفس‌الامری و مقتضیات تکوینی خاصی است که دست ما از آنها کوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد؛ لیکن در هر صورت این مسأله را به عنوان یک واقعیت وجدانی و انکار ناپذیر باید پذیرفت که تأثیر هر یک از این دو عمل که هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال کسی که در ماه مبارک رمضان در سفر است و به حکم الهی روزه می‌خورد هرگز نورانیت و معنویتی را که در شرایط دیگر؛ یعنی، موقعی که در حضر است و به فرمان خدا روزه می‌گیرد، احساس نمی‌کند و از نظر قوت ایمانی و ظهور جلوه‌های زیبا و نورانی آن در وضعیت فروتری قرار می‌گیرد.
بنابراین آنچه حضرت در این فراز فرموده‌اند بیان یک حالت طبیعی است.
ثانیا : شارع مقدس در حد امکان راه‌های دیگری برای نقص خلأ یاد شده وضع نموده است؛ چنان که در رساله‌های عملیه آمده است که مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگیرد و در محل عبادت رو به قبله بنشیند و به یاد خدا باشد؛ لیکن چون غالب زنان از این کار دوری می‌کنند، سخن امیر مؤمنان نسبت به آنها به گونه‌ای که بیان شد صدق می‌کند.
تعبیر (نواقص الحظوظ) بیان یک مسأله حقوقی است و با کاوش دقیق روشن می‌شود که اگر سهم و بهره مالی زن در برخی اَشکال آن کمتر از مرد است، کاستی آن به شکل دیگری جبران شده است. لذا این سخن نیز چون فرازهای یاد شده، بیانگر (ناهمانندی) (Dissimilarity) و تفاوت‌های شکلی (Formal) است، نه (عدم تساوی) (unequality).
توجه به ساختار کلی اقتصادی خانواده نشان می‌دهد که اسلام بار مالی خانواده را تماما بر عهده مرد نهاده و تأمین نیازهای اقتصادی زن را اعم از تهیه مسکن، خوراک و پوشاک وظیفه مرد دانسته است. هم‌چنین حقوق دیگری برای زن مانند مهریه قرار داده است. بنابراین اگر زن نصف مرد ارث می‌برد، می‌تواند همه آن را برای خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد کوچکترین حقی بر دارایی زن ندارد؛ لیکن مرد باید نیازهای زن را تأمین کند و بخش عظیمی از آنچه را که به عنوان سهم‌الارث یا اشکال دیگر به چنگ می‌آورد باید برای زن خرج نماید.
از آن چه گذشت به خوبی آشکار می شود که یک نوع (ناهمانندی) میان ویژگی های زن و مرد وجود دارد و کسانی که این واقعیت را نادیده می گیرند و شعار (همانندی) حقوق زن و مرد را سر می دهند چند گروهند:
- گروهی به خاطر ظلم مردسالاری از احقاق حقوق زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سخن گفته اند.
- گروهی با نگاه اقتصاد برنامه های مشارکت زنان را در رونق اقتصادی کشور مطرح کردند.
- گروهی در جهت منافع اقتصادی و سود جویی های شخصی و جنسی نگاهی ابزاری به زن داشتند.
آن چه از مشابه انگاری زن و مرد [فمینیسم] مورد اعتراض است. سوء استفاده از نیروی کار زنان به عنوان نیروهای ارزان قیمت و سوء استفاده از زیبایی های آنان در تبلیغات کالاها و به کارگیری زنان در جایگاه های نامناسب با لطافت های روحی و جسمی آنان است.
در صورتی که با رعایت قوانین و احکام اسلامی ضایعه های فوق اتفاق نمی افتد بلکه هنجارهای اجتماعی نهادینه می شود و از بحران اشتغال و بی بند و باری و... جلوگیری می شود.
باید دانست تفاوت ظاهری و جسمی زن و مرد، نشان از آن دارد که هر دو به اضافه همدیگر و با تقسیم کار میان یکدیگر باید در رشد و توسعه نهاد خانواده و نهاد جامعه همیاری کنند و همان گونه که در نظام خانواده برخی فعالیت های زن و مرد اختصاصی و برخی مشترک می باشد در نظام اجتماعی نیز با توجه به ویژگی های جسمی و روحی زن و مرد برخی عرصه ها اختصاصی است و برخی کارها به طور مشترک نیز قابل انجام است. یکسان سازی کارها و انتظارات از زن و مرد، مخالف نظام تکوین و جدا از واقعیت است و بحران ها و ناهنجاری هایی را به دنبال دارد. بنا بر آنچه گفته شد (ناهمانندی) زن و مرد انکار ناپذیر است و انتظار حرکت مردانه از زنان، ظلم به زنان و جامعه و نسل آینده است. از این رو در اسلام احکام و قوانین ویژه ای و گاهی متفاوتی برای زن و مرد و یا پدر و مادر تعیین شده است.
آن چه مهم است توجه به نکات ذیل است:
1- تفاوت های زن و مرد مربوط به امور جسمی و اجرایی است اما از جهت گوهر انسانی دارای یک حقیقت واحد هستند (خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از آن [نفس واحد که در آدم(ع) دمیده شد] آفرید (سوره نساء، آیه 1)
2- اگر چه زن و مرد از نظر جسمی و امکانات اجرایی متفاوت می باشند اما از هر کدام به تناسب موقعیت خودش مسؤولیت خواسته می شود و پاداش داده می شود. چنان که (اسماء دختر یزید انصاری) به نمایندگی از زنان نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: فدایت شوم می دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که سخن مرا بشنود مگر این که با من هم رأی خواهد بود. خداوند تو را به حق سوی مردان و زنان فرستاد و ماهم به تو و خدایی که تو را فرستاده است ایمان آوردیم. ما طایفه زنان محدود و محصور هستیم و اساس خانه های شما می باشیم و خواهش های شما را برمی آوریم و فرزندان شما را حامله می شویم اما شما مردها بر ما برتری هایی دارید. مثلا نماز جمعه و جماعت می خوانید، به عیادت بیماران می روید، تشییع جنازه می کنید و پیاپی به زیارت حج می روید و بالاتر از همه اینها، جهاد در راه خداست. هرگاه مردی از شما برای حج یا عمره یا جهاد از خانه بیرون می رود، ما اموال شما را حفظ می کنیم و پارچه های لباسهایتان را می بافیم و فرزندانتان را تربیت می کنیم. پس ای رسول خدا، آیا در اجر و ثواب شریک شما نیستیم؟
پیامبر(ص) کاملا رو به اصحاب خود کرد و فرمود: آیا تا به حال شنیده اید که زنی در پرسش از امور دین خود به این خوبی سخن بگوید؟ عرض کردند: ای رسول خدا، گمان نمی کردیم که زنی تا بدین پایه برسد!
سپس پیامبر(ص) رو به اسماء کرد و فرمود: ای زن، برگرد و به زنانی که تو را به نمایندگی فرستاده اند اعلام کن که نیکو شوهرداری هر یک از شما زنان و جلب رضایت مردش و پیروی کردن از نظر موافق او (در کاری) با همه این اعمال (که برای مردان نام بردی) برابری می کند. اسماء در حالی که از شادی تهلیل (لا اله الا الله) و تکبیر می گفت، برگشت.(الدر المنثور، ج 2، ص 518 - میزان الحکمه، ح 3655 ، ج 11، ص 5489)
3- تعبیر به نقص ناشی از مقایسه است. وقتی یک پدیده با پدیده دیگری مقایسه شود, به نظر می رسد که یکی نسبت به دیگری نقصان دارد, ولی این حالت در اثر مقایسه است. در صورتی که اگر آن پدیده به تنهایی مورد توجه قرار بگیرد, یعنی خودش با جایگاه خودش مقایسه شود, هیچ گونه نقصی در آن مشاهده نمی شود و عین کمال است. مانند اینکه بخواهیم انسان را با حیوانی همچون شیر مقایسه کنیم, خوب به نظر می رسد که انسان کاملتر باشد و شیر در بعضی جهات, مانند عقل از انسان ناقص تر است, ولی این شیر اگر با جایگاه آفرینشی خودش مقایسه شود و به خودش نگریسته شود, عین کمال است وهیچ نقصی در آن مشاهده نمی شود. در این گونه موارد می توان گفت: نقصانی که در این حیوان مشاهده می شود, مقایسه ای است و برای او عین کمال است و اگر شیر عقل انسان را داشت, اصلا نمی توانست زندگی کند و واقعا ناقص می شد. کمال شیر به داشتن همین مقدار عقل است که خدای متعال و حکیم به او عنایت نموده است.
در مورد مقایسه مرد با زن هم همین قانون صادق است. کمال زن به داشتن همین وضعیت به لحاظ داشتن احساس و عقل است و اگر غیر این بود, این وجود ناقص می شد و نمی توانست ماموریت های خود, مانند مادری و مدیریت منزل را در زندگی انجام دهد. و مرد نیز برای اینکه کامل باشد به نوعی احساس تا حدودی ضعیف تر و عقل تا حدودی قوی تر نیاز دارد وگرنه ناقص خواهد بود و نمی تواند ماموریت های خود در جامعه را به انجام برساند.
بنابراین مرد و زن اگر با دیگری مقایسه نشوند, عین کمال هستند و نقصانی در آنها مشاهده نمی شود و ظهور نقصان در صورتی است که با هم مقایسه شوند و کلام امیر المومنین(ع) در مقام مقایسه صادر شده است (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 3/100107877)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین