درپاسخ این سوال بسیار مهم واساسی توجه به چند نکته لازم است : الف )زن از دیدگاه اسلام بایسته است در این رابطه سخنان گهربار پیامبر اکرم(ص) آورنده اسلام ،نقل شود. این تعالیم ارزشمند در دشوارترین شرایط تاریخی برای زنان صادر شده است؛ یعنی، در زمانی که دختران را زنده به گور میکردند و زن را مانند کالا به ارث میبردند و مالک میشدند و او را از هر گونه حقی محروم میداشتند. پیامبر اکرم(ص) بدین وسیله بلندترین گام را در بدترین شرایط، برای احیای حقوق زن و پاسداشت کرامت انسانی وی برداشته است: 1. (بهترین شما آن کسی است که نسبت به زن خود، سازگارتر و خیرخواهتر باشد و من از همه شما درباره زنان خیرخواهتر هستم). 2. (زنان همانا خواهران، مادران، خالهها و عمههای شما هستند و ریشه وجود شما از آنان است و باید در اوج عاطفه و مهربانی با آنان رفتار شود). 3. (نسبت به زنان، با تقوا باشید و در رعایت حقوق آنان و توجه به ایشان، پرهیزگاری کنید؛ زیرا آنان امانت خداوند در دست شمایند و طبق دستور و قول پروردگار برای شما حلال و محرم شدهاند. بر شما است که حقوق آنان را مراعات نمایید و عادلانه و طبق عرف زمانه و شأن زنان، زندگی ایشان را تأمین کنید). 4. (بهترین شما آن افرادی هستند که با زنان خود، خوب و خوش باشند). 5. (ملعون و بازملعون است آن کسی که در تأمین زندگی همسر خود، کوتاهی کند و حقوق خانواده را ضایع و آنان را ناراحت کند). احادیث، به نقل از بولتن اندیشه، ویژه زن، صص 355 354 از دیدگاه اسلام زن و مرد، هر دو از اشرف مخلوقات جهانند و هیچ تفاوتی از نظر اصل آفرینش و مقام و مرتبت، ندارند. آن دو، مکمّل و برطرف کننده نیازهای یکدیگرند. اینکه برخی زن را موجودی پستتر میدانند، تفکراتی موهوم و شیطانی است و از جهل و بیخبری مردم سرچشمه میگیرد. امید است بتوانیم با مطالعه آیات قرآن و احادیث اهل بیت(ع) با دیو جهل و بیخبری و اوهام مبارزه کنیم. (برای مطالعه بیشتر نگ: مظلومی، فضیلت زنان؛ علامه طباطبایی، زن در اسلام؛ شهید مطهری، نظام حقوق زن در اسلام ) گفتنی است ، معرفی و تفسیر یک موجود از موجودات جهان در گرو شناخت کل نظام هستی است زیرا نظام هستی به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته و در حال حرکت به سوی کمال مطرح است. نظام هستی، نظام احسن و اکمل است ولی هیچ موجودی را نباید جدای از کل آفرینش تفسیر کرد. مسأله جنسیت در نظام هستی، سریان دارد، ذکوریت و انوثیت مخصوص انسان نیست؛ بلکه در تمامی موجودات آفرینش حتی جمادات، گیاهان، حیوانات وجود دارد. اتمها و الکترونها نیز بر گرد هسته مرکزی با همان خصوصیت جنسیت و زوجیت میچرخند. زن نیز مانند مرد میتواند مراحل عالیه کمال را طی کند. جایگاه زن در منطق وحی، بسیار بلند و بالاست و در قرآن از آفرینش زنان به عنوان (آیات الهی) یاد شده است (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا) (روم (30)، آیه 21.) زن نشانه رحمت و جمال و قدرت حق تعالی است، زن تجلیگاه جمال الهی خداوند رب العالمین است یعنی مربّی و هدایت کننده موجودات و پرورش دهنده آنهاست، زن نیز مربّی و هدایت کننده فرد و جامعه است. خداوند لطیف است، زن نیز مظهر لطف الهی و لطیف است به همین جهت انجام کارهای سنگین و خشن و سخت مثل جهاد از آنان برداشته شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: (نعم الولد البناتُ، مُلَطَّفاتٍ مُجَهَّزاتٍ، مونساتٍ، مبارکاتٍ، مُفلیّاتٍ)؛ چه خوب فرزندانی هستند، دختران زیرا آنان، موجوداتی لطیف و ظریف هستند (در آفرینش آنان نهایت حکمت و ظرافت و لطافت بکار برده شده است)). (وسائلالشیعه، ج 21، ص 362، چاپ بیروت؛ کلینی، الکافی، باب فضل البنات، ج 6، ص 4.) (مجهّزات) یعنی زنها برای مردان و اجتماع آماده به خدمت هستند (مونسات) یعنی زنها انیسهای خوبی هستند و موجب انس و آرامشاند (مبارکات) یعنی مایه برکت خانواده و اجتماع هستند. ب) اشتراک تکوینی و تشریعی زن و مرد در قرآن اسلام بر خلاف آنچه در تاریخ و فرهنگ قرنهای پیشین غرب و شرق گذشته است، علی الاصول، زن و مرد را در امتیازات تکوینی و تشریعی، یکسان دانسته است. چند نمونه از این موارد، عبارتند از: 1. تساوی در ماهیت انسانی و لوازم آن، (نساء، آیه 1، شوری، آیه 11، حجرات، آیه 13، اعراف، آیه 189 و...). 2. تساوی در راه تکامل انسانی و قرب به خدا و عبودیت، (نساء، آیه 124، نحل، آیه 97، توبه، آیه 72، احزاب، آیه35). 3. تساوی در امکان انتخاب جناح حق و باطل، کفر و ایمان، (توبه 67 و 68، نور، آیه 26، آل عمران، آیه 43 و...). 4. اشتراک در اکثر قریب به اتفاق تکالیف و مسؤولیتها، گرچه به لحاظ فرهنگ محاورههای احیانا به صیغه مذکر بیان شدهاند، (بقره، آیه 183، نور، آیات 2، 31، 32؛ مائده، آیه 38 و...). 5. استقلال اجتماعی، سیاسی و اعتقادی زنان و حق مشارکت، (ممتحنه، آیات 12، 10 و...). 6. استقلال اقتصادی زنان، حال آنکه غرب تا چند دهه پیش زن را مالک هیچ چیز نمیدانست، (نساء، آیه 33). 7. برخورداری مادران از حقوق خانوادگی نظیر پدران،؛ بلکه حق مادر با توجه به زحمات و تکالیف و مسؤولیتهایش احیانا بیشتر است، (عنکبوت، آیه 8؛ اسراء، آیات 23 و 24؛ بقره، آیه 83؛ مریم، آیه 14؛ انعام، آیه 151، نساء، آیه 36؛ لقمان، آیات 15 و14؛ احقاف، آیه 15) و دهها مورد دیگر. ج) تفاوتهای ساختاری زن و مرد این بحث، سابقهای حداقل 2400 ساله دارد. افلاطون با اعتراف به ناتوانتر بودن نیروهای جسمی و روحی و عقلی زنان، این تفاوتها را کمّی دانسته و مدّعی بود که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان میتوانند همان وظایفی را عهدهدار شوند که مردان عهدهدار میشوند و از همان اختیاراتی بهرهمند گردند که مردان بهرهمند میگردند. بر خلاف وی، شاگردش ارسطو معتقد بود که نوع استعدادهای زن و مرد متفاوت و وظایفی را که قانون خلقت به عهده هر یک از آنها گذاشته و حقوقی که برای آنها خواسته، در قسمتهای زیادی با هم تفاوت اصولی دارد. (مطهری، مرتضی؛ نظام حقوقی زن در اسلام، ص 172-170.) پروفسور (ریک) روانشناس مشهور آمریکایی که سالیان دراز به تفحص و جستجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتایجی را به دست آورده است میگوید: (دنیای مرد با دنیای زن بکلّی فرق میکند، اگر زن نمیتواند مانند مرد فکر کند یا عمل نماید از این روست... زن و مرد جسمهای متفاوت دارند. علاوه بر این احساس این دو موجود، هیچ وقت مثل هم نخواهد بود و هیچگاه یک جور در مقابل حوادث و اتفاقات عکسالعمل نشان نمیدهند، زن و مرد بنا به مقتضیات جنسی رسمی خود، بطور متفاوت عمل میکنند و درست مثل دو ستاره روی دو مدار مختلف حرکت میکنند. آنها میتوانند همدیگر را بفهمند و مکمّل یکدیگر باشند ولی هیچگاه یکی نمیشوند و به همین دلیل است که زن و مرد میتوانند با هم زندگی کنند، عاشق یکدیگر شوند و از صفات و اخلاق یکدیگر خسته و ناراحت نشوند...). (همان (به نقل از مجله زن روز شماره 90، ص 178-176).) د) ملاک تفاوتهای تشریعی میان زن و مرد با توجه به برخی تفاوتهای تکوینی زن و مرد که مؤید به عقل و نقل و وجدان عمومی و تحقیقات علمی روانشناسی است، و نیز فطری بودن آن به نحوی که ریشه در خلقت و آفرینش بشر دارد (نه تعلیمات فرهنگی که قابل زوال باشد) و لذا در طول تاریخ این واقعیت بچشم میخورد و مقطعی و منطقهای نبوده است، ازمنظر اسلام (تساوی میان زن ومرد) آری، (تشابه) خیر ؛ قرآن کریم میفرماید: (خلقکم من نفسٍ واحدةٍ). ) رسول اکرم(ص) فرمودند: (النّاس کلّهم سواء کأسنان المشط) یعنی مردم اعم از زن و مرد مانند دندانههای شانه با هم برابرند، اما لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، به هیچ رو تشابه صد در صد آنها در حقوق نیست. زن و مرد در حقوق عمومی و حقوق انسانی، برابرند اما آیا با توجه به تفاوتهای موجود و غیر قابل انکار و غیر قابل زوال، نباید هیچگونه تقسیم کار و وظیفه و اختصاص کارکردی در میان باشد؟! تساوی، غیر از تشابه است، تساوی، برابری است و تشابه، یکنواختی. اسلام هرگزا متیاز و ترجیح حقوقی و ارزشی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست، البته با توجه به تلازم حق و تکلیف ممکن است بدلیل تکالیف بیشتری که بر عهده مردان گذاشته است احیانا اختیارات بیشتری نیز قائل شده باشد. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه و یکنواختی حقوق آنها مخالف است. باتوجه به این مطلب مهم اینک به تبیین چند مورد از تفاوتهای حقوقی زن و مرد درنظام حقوقی اسلام اشاره می کنیم: اول. حق طلاق اینکه حق طلاق به مرد داده شده، دلیلش این است که بالاخره یک زندگی جمعی نیاز به مدیر دارد؛ اسلام نیز کسی را که کمتر در مقابل عواطف واحساسات تحت تأثیر قرار میگیرد و از نظر مدیریت جمعی قویتر است، به عنوان مسؤول اداره زندگی مشترک معرفی کرده و حتی نفقه و هزینه اداره این زندگی را هم بر او واجب نموده است. در اینکه نوع مردان از نظر مدیریت و انعطافپذیری کمتر در برابر احساسات خام قویتر از خانمها هستند، شکی نیست. به عبارت روشنتر: زندگی مشترک نیاز به مدیریت دارد و یکی از شؤون این مدیریت مسأله اجرای طلاق و انفکاک است که از چند حال خارج نیست: 1. حق طلاق به دست مرد باشد، 2. حق طلاق به دست زن باشد، 3. هر دو به طور استقلالی این حق را دارا باشند، 4. این حق به دست هر دو به صورت اشتراکی باشد، 5. اصلاً حق طلاقی وجود نداشته باشد. فرض پنجم صحیح نیست؛ چرا که گاهی اوقات، جدایی و گسستن این رابطه به صلاح طرفین است. فرض چهارم هم معقول نیست و منافات با حکمت جعل قانون طلاق دارد؛ زیرا ممکن است یک نفر طالب طلاق و نفر دیگر طالب عدم آن باشد. فرض سوم آمار طلاق را بالا خواهد بُرد و این مسأله را بعضی از کشورهای غربی تجربه کردهاند. فرض دوم هم با توجه به احساسات و عواطف فراوان خانمها علاوه بر اینکه آمار طلاق را بالا میبرد (زیرا از نظر آمار غالباً خانمها تقاضای طلاق را دارند) باعث سستی کانون محبت خانواده نیز میگردد و محبت زن را در دل مرد کاهش میدهد. در نتیجه بهترین فرض صورت اول است؛ البته محدودیتهایی برای مرد در اعمال این حق در شریعت و قانون در نظر گرفته شده که مانع از ضایع شدن حقوق خانمها میگردد. علاوه بر این در شرایطی نیز زن حق طلاق دارد که مانع ظلم به وی میشود، از جمله طلاق وکالتی، طلاق قضایی و طلاق توافقی. بنابراین چنین نیست که راه به کلی برای زن بسته باشد. این مسأله نکات دیگری نیز دارد. نکته دیگر اینکه این مسأله از احکام امضایی صرف نیست و شارع در آن تأسیسهایی دارد. افزون بر آن احکام امضایی شارع نیز مانند احکام تأسیسی ثبات و دوام دارد و قابل تغییر نیست. دوم. ارث ؛ مسأله ارث و دیه زن در نظام حقوقی اسلام جزئی از کل است و نگاه به آن به صورت گسسته و بیارتباط با دیگر اجزای این مجموعه راهزن اندیشه و موجب برداشتهای ناصواب میشود، بنابراین نمیتوان این احکام را جدا از مجموعه نظام خانواده در اسلام مورد توجه قرار داد. دیه و ارث زن در همه موارد کمتر از مرد نیست،؛ بلکه در مواردی کاملاً یکسان و در مواردی ارث زن بیش از مرد است، از جمله: 1. دیه زن در کمتر از ثلث با مرد برابر است. 2. میراث پدر و مادر یا بستگان مادری، بین زن و مرد یکسان است. همچنین در کلاله امی طرف مادری برطرف پدری مقدم میشود و اگر زن نسبت به میت نزدیکتر از مرد باشد، چیزی به مرد نمیرسد. 3. اگر در مواردی ارث و دیه زن کمتر از مرد میباشد، این مسأله مبتنی بر مصالحی در نظام خانوادگی و روابط زن و مرد میباشد و در مقابل نه تنها به نیکوترین وجهی جبران شده است،؛ بلکه اساساً حقوق زن در چنین نظامی بسیار بیش از مرد و فراتر از چیزی است که در (فمنیسم) غربی وجود دارد. توضیح اینکه: الف. اسلام در شرایطی به زن حق ارث بردن داد که به کلی زن از این حق محروم بود و نه تنها از مرد ارث نمیبرد،؛ بلکه خود همچون کالایی به ارث برده میشد. ب. اسلام به زن استقلال اقتصادی داد و او را در تصرف دارایی خود استقلال بخشید. ج. علاوه بر استقلال اقتصادی، اسلام در هیچ شرایطی زن را موظف به تأمین نیازمندیهای خود و خانواده قرار نداده است. بنابراین داراییهای خود را در هر راه مشروعی میتواند صرف کند و در عین حال برای رفع نیازمندیهای خود تأمین جداگانه دارد؛ یعنی، نفقه او در هر حال بر عهده مرد است و اگر خودش نیز درآمد اقتصادی داشته باشد مالک شخصی آن درآمدها است و موظف نیست که آنها را در جهت نیازمندیهای خانواده و یا حتی نیازمندیهای خود صرف کند، لیکن مرد در هر حال موظف است که نیازهای زن را تأمین نماید، بنابراین شرایط جدید زندگی با احکام اسلام هیچ تعارضی ندارد. ه. اسلام دو حق اقتصادی برای زن بر عهده مرد قرار داده است: 1. مهریه؛ که افزون بر اصل مهریه، حق تعیین میزان آن نیز به دست خود زن میباشد. 2. نفقه؛ نفقه و تأمین مالی نیازمندیهای زن در زندگی نیز بر عهده مرد است. اما در کشورهای غربی و دارای نگرش فمینیستی که در تبلیغات پرهیاهوی جهانی خود را بزرگترین حامیان حقوق زن قلمداد میکنند، چه میگذرد؟ در آنجا: اولاً. چیزی به نام حق نفقه وجود ندارد و زن نیز مجبور است برای تأمین معاش خود به تلاش و فعالیت بپردازد. در حالی که در حقوق اسلامی زن اگر کاری هم بکند، درآمد بالایی نیز کسب کند داراییاش برای خودش محفوظ است و تأمین نیازمندیهای او بر عهده مرد است. ثانیاً. در جهان غرب شخص میتواند با وصیت خود، شخص واحدی را وارث تمام دارایی خود بگرداند و اندکی از آن را به زن ندهد. شگفت اینجا است که در موارد متعددی دیده شده است که ثروتمندان بزرگی تمام دارایی خود را طبق وصیت برای گربه یا سگ خود به ارث نهادهاند و تمام اعضای خانواده را از آن محروم ساختهاند! در حالی که در حقوق اسلامی میراث میت براساس حکم معین الهی تقسیم و توزیع میشود و کسی نمیتواند زن و فرزند را از حقوق خود محروم سازد. بنابراین اگر مشاهده میشود که در مواردی در حقوق اسلامی دیه و یا میراث زن نصف مرد میباشد ازاینرو است که مرد باید دارایی خود را برای زن به مصرف برساند، در حالی که چنین وظیفهای برای زن مقرر نشده است. علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ (المیزان) مینویسد: (نتیجه این گونه تقسیم ارث بین مرد و زن آن است که در مرحله (تملک)، مرد دو برابر زن، مالک میشود. ولی در مرحله (مصرف)، همیشه زن دو برابر مرد بهره میبرد. زیرا زن، سهم و دارایی خود را برای خود نگه میدارد ولی مرد باید نفقه زن را نیز بپردازد و در واقع نیمی از دارایی خود را صرف زن میکند). (المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 215.) سوم ) تفاوت دیه زن ومرد وحکمت آن در مورد حکمت تفاوت دیه زن و مرد میتوان گفت: به دلیل وظیفه مهمی که به طور معمول مردان در اقتصاد خانواده و اداره آن برعهده دارند، خسارتی که با فقدان یک مرد متوجه خانوادهشود، غالباً بیشتر از خسارتی است که با فقدان یک زن پیش میآید. بنابراین در مواردی که مردی در برابر زنی قصاص میشود با پرداخت نیمی از دیه قاتل به خانواده او خسارتی که از ناحیه عدم حضور مرد متوجه آنها میشود جبران میگردد. حکم پرداخت دیه به بازماندگان قاتلی که به جرم کشتن زنی اعدام شده است از حقوق اولیای قاتل به حساب میآید. در اینجا تنها جایگاه اقتصادی و تولیدی قاتل و مقتول در نظر گرفته شده است و ارزش انسانی آنها به هیچ وجه مورد معامله قرار نگرفته است. اگر مردی که مسؤولیت اقتصادی جمعی را به عهده دارد، زنی را به قتل رسانده که مسؤولیتی نداشته و دو جایگاه اقتصادی مخالف داشته اند، نمیتوان بدون در نظر گرفتن حقوق و زندگی اعضای خانواده اش او را اعدام کرد. با قصاص قاتل و پرداخت نصف دیه به اولیای آن، حق اولیای مقتول و بازماندگان قاتل، هر دو تأمین میشود. پرداخت دیه به بازماندگان قاتل به مفهوم تفاوت انسانی و ارزشی قاتل و مقتول نیست. زیرا که در این حکم، اولیای مقتول و حق آنها در یک سوی قضیه قرار دارد و بازماندگان و افراد تحت تکفل قاتل در سوی دیگر قضیه هستند و آن افراد گناهی نکردهاند و نباید از نظر مالی مجازات شوند. با مراجعه به روایات و فتاوای فقها میتوان همین نکته را فهمید که دریافت نصف دیه قاتل از سوی اولیای زن مقتول، از حقوق بازماندگان قاتل - اعم از زن و مرد - است نه از حقوق قاتل تا دلیل برتری ارزش و شخصیت او باشد. قریب به اتفاق فقها پرداخت دیه به قاتل را قبول ندارند، بلکه فقهای بزرگی چون شیخ مفید و شیخ طوسی و بسیاری از فقهای دیگر تصریح کردهاند که نصف دیه را به ورثه قاتل بدهند نه به خود قاتل. بنابراین در اینجا تقابل بین مرد و زن به تنهایی نیست تا بگوییم نسبت به حقوق و شخصیت زنان ستم شده است. و نیز دیه، علامت ارزش انسانی یا درجه قرب به خداوند نمیباشد. مسلماً این تحلیل که بر مبنای اقتصادی تحلیل شده، برداشتی عقلی است و تنها میتوان آن را حکمت حکم دانست و نه علت آن. بنابراین نمیتواند مبنای توسعه، تضییق و یا تغییر احکام قصاص و دیات گردد. تا با تغییر شرایط اجتماعی و خانوادگی زنان، احکام تغییر یابند. زن و دیه متفاوت دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوی انسان مقتول نیست.؛ بلکه یک دستور خاصی است که ناظر به مرتبه جسم و بدن انسان میباشد. دلیل این ادعا با توجه به آیات و روایات به خوبی قابل فهم است. اسلام در بسیاری از موارد بین افرادی که دارای اختلاف درجه علمی یا عملی اند اعم از زن و مرد، تساوی را نفی میکند و در عین حال دیه آنها را مساوی میداند. مثلا درباره تفاوت عالم و جاهل (زمر (39)، آیه 9.) مجاهد قائم و غیرمجاهد قائم (نساء (4)، آیه 95.) مؤمنین قبل از فتح مکه با کسانی که بعد از فتح مکه اسلام آوردند (حدید (57)، آیه 10.) آیات قرآن صریحاً به آن اشاره میکند. قرآن کریم با تصریح به عدم تساوی ارزش های الهی افراد یادشده و با اصرار بر تفاوت معنوی آنان تصریح به تساوی آنان در قصاص و دیه دارد و در این باره راجع به تساوی همگان چنین میفرماید: (وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس و العین بالعین و الأنف بالأنف و الأذن بالأذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له) (مائده (5)، آیه 45.) (و مقرر کردیم بر ایشان که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان میباشد و زخم ها به همان ترتیب قصاص دارند و هر که آن را ببخشد پس کفاره (گناهان) او خواهد بود). یعنی هر انسانی اعم از زن و مرد در قبال انسان دیگر خواه زن و مرد قصاص میشود چه اینکه قصاص اجزا و جراحت ها نیز مساوی است، لیکن همین عموم یا اطلاق در آیه دیگر تقیید و تخصیص می پذیرد زیرا خداوند در آیه دیگر چنین فرمود: (یا ایها الذین آمنو کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر و العبد بالعبد و الأنثی بالأنثی) (بقره (2)، آیه 178.)؛ (ای کسانی که ایمان آوردهاید! درباره کشتگان، بر شما قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن). آیت الله جوادی آملی در توضیح دو آیه شریفه مزبور مطلبی دارد: (با این آیه عموم یا اطلاق آیه قبلی تخصیص یا تقیید میپذیرد، یعنی زن در قبال زن قصاص میشود نه مرد و حکم دیه هم در اسلام با تفاوت بین زن و مرد تدوین شد. اما از جهت ارزش های معنوی ممکن است زنی بیش از مرد مقرب نزد خدا باشد. بنابراین تساوی دیه عالم و جاهل نه از ارج و منزلت عالم میکاهد و نه بر مقام جاهل میافزاید و نیز تفاوت دیه مرد و زن نه بر منزلت مرد می افزاید و نه از مقام زن میکاهد، زیرا برخی از تفاوت های مادی و مالی هیچگونه ارتباطی به مقام های معنوی ندارد، و هیچ تلازم عقلی یا نقلی بین دیه و کمال معنوی وجود ندارد تا هر اندازه دیه بیشتر شود، قداست روح مقتول و تقرب وی نزد خدا افزون تر باشد چون حکم کلامی قتل ناظر به ارزش معنوی انسان مقتول است لذا قتل عمدی مرد یا زن مؤمن از جهت بحث های کلامی یکسان است یعنی اگر قتل عمدی مؤمن عذاب ابد یا دراز مدت را به دنبال دارد هرگز فرقی بین آنکه مؤمن مقتول عمدی زن باید یا مرد وجود ندارد، چه اینکه از جهت لزوم کفاره هیچ فرقی بین قتل زن و مرد نیست یعنی در قتل عمدی کفاره جمع بین آزاد کردن برده و روزه شصت روز و اطعام شصت مسکین واجب است و در قتل غیرعمد کفاره به نحو ترتیب نه به نحو جمع و نه به طور تخییر، واجب میشود و از این لحاظ فقهی نیز فرقی بین قتل زن و مرد نیست) (ر.ک: آیت الله جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص 356.)بنابراین، کسی نمیتواند بگوید چون دیه زن نصف دیه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و کسب مراتب علمی و عملی وابسته است و در این جهت مرد و زن یکسانند. قرآن مجید میفرماید: (پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [و فرمود] من عمل هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن که همه از یکدیگرند، تباه نمیکنم.) ((فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی بَعضُکُم مِن بَعضٍ). (آل عمران(3)، آیه 195).) (هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزهای حیات [حقیقی ]بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام میدادند، پاداش خواهیم داد.) ((مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما کانُوا یَعمَلُونَ). (النحل (16)، آیه 97).) (و کسانی که کارهای شایسته کنند مرد باشند یا زن، در حالی که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت میشوند، و به قدر گودی پشت هسته خرمایی مورد ستم قرار نمیگیرند.) ((وَ مَن یَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا یُظلَمُونَ نَقِیراً). (النساء (4)، آیه 124).) (هر که بدی کند، جز به مانند آن کیفر نمییابد و هر که کار شایسته کند مرد باشد یا زن در حالی که ایمان داشته باشد، آنان داخل بهشت میشوند و در آنجا بیحساب روزی مییابند.) ((مَن عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجزی إِلاّ مِثلَها وَ مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ یُرزَقُونَ فِیها بِغَیرِ حِسابٍ). (غافر (40)، آیه 40).) بنابراین، ارزش انسان به انسانیت او و نائل شدن وی به مراتب والای قرب الهی است. در این جهت جنسیت نقشی ندارد؛ زن و مرد یکسانند و چه بسا زنان از استعداد بهتری برخوردار باشند. دیه به معنای قیمت نهادن شخص و شخصیت نیست. بدین سبب، اگر یکی از شخصیتهای بزرگ علمی یا سیاسی کشور در جریان یک قتل غیر عمد کشته شود، دیهاش با دیه کارگر سادهای که این گونه جان باخته، برابر است. کسی نمیتواند بگوید چون فقدان آن شخصیت خلأ بزرگی در جامعه ایجاد میکند، دیهاش بیشتر است! چنان که قتل عمد گناهی بسیار بزرگ است و در این زمینه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن کریم میفرماید: (هر کس کسی را - جز به قصاص قتل یا [به کیفر ]فسادی در زمین - بکشد، چنان است که گویا همه مردم را کشته باشد.) ((مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِی الأَرضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَن أَحیاها فَکَأَنَّما أَحیَا النّاسَ جَمِیعاً). (مائده (5)، آیه 32).) این بودتنها تصویرکلی ازدیدگاه اسلام درموردزنان . طبیعی است که تبین جامع نظریه اسلام درمورد حقوق زن وجایگاه ان ها دراین مختصرنمی گنجدآشنایی بیشترنیازمندمطالعه تحقیق وپرسش بیشتر است ضمنا برای دستیابی به جامعه ایده آل و برجسته شدن نقش زنان رعایت قوانین اسلام، ایجاد سازمانهای حمایتی زنان و شناختن حقوق مدنی آنان در امر ازدواج، خانواده، گزینش شغل و آزادی بیان، تربیت فرزند، پیشگیری از افسردگی و اضطراب، بهداشت روح و روان، امری ضروری است. اگر نگرشهای اسلام نسبت به مسایل زنان به خوبی مورد پژوهش و اجرا قرار گیرد زنان به حقوق مطلوب و آرمانی خویش خواهند رسید. نگرش مثبت دین به زنان و کمک در بارور کردن آنان و بستر سازی جهت رشد و پرورش علم و ایمان آنان و تغییر نگرش برخی از مردان نسبت به زنان و همچنین تغییرات اساسی در ساختار فرهنگها و سنتهای غیر اسلامی میتواند زمینههای احقاق حقوق زنان را فراهم سازد. برای آگاهی بیشتر ر.ک: الف. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام؛ ب. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال؛ پ. کمالی، سیدعلی، قرآن و مقام زن؛ ت. مهرپور، حسین، بررسی میراث زوجه در حقوق اسلام و ایران؛ ث. صبحی محمصانی، قوانین فقه اسلامی، ج 1 ترجمه: جمالالدین جمالی محلاتی ج. الهامی، داود، روشنفکر و روشنفکرنما؛ ح. ربانی خلخالی، زن از دیدگاه اسلام؛ خ. محمدرضا زیبایینژاد - محمد تقی سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام. --------------------------------------------------------------------------------
درپاسخ این سوال بسیار مهم واساسی توجه به چند نکته لازم است :
الف )زن از دیدگاه اسلام
بایسته است در این رابطه سخنان گهربار پیامبر اکرم(ص) آورنده اسلام ،نقل شود. این تعالیم ارزشمند در دشوارترین شرایط تاریخی برای زنان صادر شده است؛ یعنی، در زمانی که دختران را زنده به گور میکردند و زن را مانند کالا به ارث میبردند و مالک میشدند و او را از هر گونه حقی محروم میداشتند. پیامبر اکرم(ص) بدین وسیله بلندترین گام را در بدترین شرایط، برای احیای حقوق زن و پاسداشت کرامت انسانی وی برداشته است:
1. (بهترین شما آن کسی است که نسبت به زن خود، سازگارتر و خیرخواهتر باشد و من از همه شما درباره زنان خیرخواهتر هستم).
2. (زنان همانا خواهران، مادران، خالهها و عمههای شما هستند و ریشه وجود شما از آنان است و باید در اوج عاطفه و مهربانی با آنان رفتار شود).
3. (نسبت به زنان، با تقوا باشید و در رعایت حقوق آنان و توجه به ایشان، پرهیزگاری کنید؛ زیرا آنان امانت خداوند در دست شمایند و طبق دستور و قول پروردگار برای شما حلال و محرم شدهاند. بر شما است که حقوق آنان را مراعات نمایید و عادلانه و طبق عرف زمانه و شأن زنان، زندگی ایشان را تأمین کنید).
4. (بهترین شما آن افرادی هستند که با زنان خود، خوب و خوش باشند).
5. (ملعون و بازملعون است آن کسی که در تأمین زندگی همسر خود، کوتاهی کند و حقوق خانواده را ضایع و آنان را ناراحت کند). احادیث، به نقل از بولتن اندیشه، ویژه زن، صص 355 354
از دیدگاه اسلام زن و مرد، هر دو از اشرف مخلوقات جهانند و هیچ تفاوتی از نظر اصل آفرینش و مقام و مرتبت، ندارند. آن دو، مکمّل و برطرف کننده نیازهای یکدیگرند. اینکه برخی زن را موجودی پستتر میدانند، تفکراتی موهوم و شیطانی است و از جهل و بیخبری مردم سرچشمه میگیرد. امید است بتوانیم با مطالعه آیات قرآن و احادیث اهل بیت(ع) با دیو جهل و بیخبری و اوهام مبارزه کنیم. (برای مطالعه بیشتر نگ: مظلومی، فضیلت زنان؛ علامه طباطبایی، زن در اسلام؛ شهید مطهری، نظام حقوق زن در اسلام )
گفتنی است ، معرفی و تفسیر یک موجود از موجودات جهان در گرو شناخت کل نظام هستی است زیرا نظام هستی به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته و در حال حرکت به سوی کمال مطرح است. نظام هستی، نظام احسن و اکمل است ولی هیچ موجودی را نباید جدای از کل آفرینش تفسیر کرد. مسأله جنسیت در نظام هستی، سریان دارد، ذکوریت و انوثیت مخصوص انسان نیست؛ بلکه در تمامی موجودات آفرینش حتی جمادات، گیاهان، حیوانات وجود دارد. اتمها و الکترونها نیز بر گرد هسته مرکزی با همان خصوصیت جنسیت و زوجیت میچرخند. زن نیز مانند مرد میتواند مراحل عالیه کمال را طی کند. جایگاه زن در منطق وحی، بسیار بلند و بالاست و در قرآن از آفرینش زنان به عنوان (آیات الهی) یاد شده است (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا) (روم (30)، آیه 21.) زن نشانه رحمت و جمال و قدرت حق تعالی است، زن تجلیگاه جمال الهی خداوند رب العالمین است یعنی مربّی و هدایت کننده موجودات و پرورش دهنده آنهاست، زن نیز مربّی و هدایت کننده فرد و جامعه است. خداوند لطیف است، زن نیز مظهر لطف الهی و لطیف است به همین جهت انجام کارهای سنگین و خشن و سخت مثل جهاد از آنان برداشته شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: (نعم الولد البناتُ، مُلَطَّفاتٍ مُجَهَّزاتٍ، مونساتٍ، مبارکاتٍ، مُفلیّاتٍ)؛ چه خوب فرزندانی هستند، دختران زیرا آنان، موجوداتی لطیف و ظریف هستند (در آفرینش آنان نهایت حکمت و ظرافت و لطافت بکار برده شده است)). (وسائلالشیعه، ج 21، ص 362، چاپ بیروت؛ کلینی، الکافی، باب فضل البنات، ج 6، ص 4.) (مجهّزات) یعنی زنها برای مردان و اجتماع آماده به خدمت هستند (مونسات) یعنی زنها انیسهای خوبی هستند و موجب انس و آرامشاند (مبارکات) یعنی مایه برکت خانواده و اجتماع هستند.
ب) اشتراک تکوینی و تشریعی زن و مرد در قرآن
اسلام بر خلاف آنچه در تاریخ و فرهنگ قرنهای پیشین غرب و شرق گذشته است، علی الاصول، زن و مرد را در امتیازات تکوینی و تشریعی، یکسان دانسته است. چند نمونه از این موارد، عبارتند از:
1. تساوی در ماهیت انسانی و لوازم آن، (نساء، آیه 1، شوری، آیه 11، حجرات، آیه 13، اعراف، آیه 189 و...).
2. تساوی در راه تکامل انسانی و قرب به خدا و عبودیت، (نساء، آیه 124، نحل، آیه 97، توبه، آیه 72، احزاب، آیه35).
3. تساوی در امکان انتخاب جناح حق و باطل، کفر و ایمان، (توبه 67 و 68، نور، آیه 26، آل عمران، آیه 43 و...).
4. اشتراک در اکثر قریب به اتفاق تکالیف و مسؤولیتها، گرچه به لحاظ فرهنگ محاورههای احیانا به صیغه مذکر بیان شدهاند، (بقره، آیه 183، نور، آیات 2، 31، 32؛ مائده، آیه 38 و...).
5. استقلال اجتماعی، سیاسی و اعتقادی زنان و حق مشارکت، (ممتحنه، آیات 12، 10 و...).
6. استقلال اقتصادی زنان، حال آنکه غرب تا چند دهه پیش زن را مالک هیچ چیز نمیدانست، (نساء، آیه 33).
7. برخورداری مادران از حقوق خانوادگی نظیر پدران،؛ بلکه حق مادر با توجه به زحمات و تکالیف و مسؤولیتهایش احیانا بیشتر است، (عنکبوت، آیه 8؛ اسراء، آیات 23 و 24؛ بقره، آیه 83؛ مریم، آیه 14؛ انعام، آیه 151، نساء، آیه 36؛ لقمان، آیات 15 و14؛ احقاف، آیه 15) و دهها مورد دیگر.
ج) تفاوتهای ساختاری زن و مرد
این بحث، سابقهای حداقل 2400 ساله دارد. افلاطون با اعتراف به ناتوانتر بودن نیروهای جسمی و روحی و عقلی زنان، این تفاوتها را کمّی دانسته و مدّعی بود که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان میتوانند همان وظایفی را عهدهدار شوند که مردان عهدهدار میشوند و از همان اختیاراتی بهرهمند گردند که مردان بهرهمند میگردند. بر خلاف وی، شاگردش ارسطو معتقد بود که نوع استعدادهای زن و مرد متفاوت و وظایفی را که قانون خلقت به عهده هر یک از آنها گذاشته و حقوقی که برای آنها خواسته، در قسمتهای زیادی با هم تفاوت اصولی دارد. (مطهری، مرتضی؛ نظام حقوقی زن در اسلام، ص 172-170.) پروفسور (ریک) روانشناس مشهور آمریکایی که سالیان دراز به تفحص و جستجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتایجی را به دست آورده است میگوید: (دنیای مرد با دنیای زن بکلّی فرق میکند، اگر زن نمیتواند مانند مرد فکر کند یا عمل نماید از این روست... زن و مرد جسمهای متفاوت دارند. علاوه بر این احساس این دو موجود، هیچ وقت مثل هم نخواهد بود و هیچگاه یک جور در مقابل حوادث و اتفاقات عکسالعمل نشان نمیدهند، زن و مرد بنا به مقتضیات جنسی رسمی خود، بطور متفاوت عمل میکنند و درست مثل دو ستاره روی دو مدار مختلف حرکت میکنند. آنها میتوانند همدیگر را بفهمند و مکمّل یکدیگر باشند ولی هیچگاه یکی نمیشوند و به همین دلیل است که زن و مرد میتوانند با هم زندگی کنند، عاشق یکدیگر شوند و از صفات و اخلاق یکدیگر خسته و ناراحت نشوند...). (همان (به نقل از مجله زن روز شماره 90، ص 178-176).)
د) ملاک تفاوتهای تشریعی میان زن و مرد
با توجه به برخی تفاوتهای تکوینی زن و مرد که مؤید به عقل و نقل و وجدان عمومی و تحقیقات علمی روانشناسی است، و نیز فطری بودن آن به نحوی که ریشه در خلقت و آفرینش بشر دارد (نه تعلیمات فرهنگی که قابل زوال باشد) و لذا در طول تاریخ این واقعیت بچشم میخورد و مقطعی و منطقهای نبوده است، ازمنظر اسلام (تساوی میان زن ومرد) آری، (تشابه) خیر ؛ قرآن کریم میفرماید: (خلقکم من نفسٍ واحدةٍ). ) رسول اکرم(ص) فرمودند: (النّاس کلّهم سواء کأسنان المشط) یعنی مردم اعم از زن و مرد مانند دندانههای شانه با هم برابرند، اما لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، به هیچ رو تشابه صد در صد آنها در حقوق نیست. زن و مرد در حقوق عمومی و حقوق انسانی، برابرند اما آیا با توجه به تفاوتهای موجود و غیر قابل انکار و غیر قابل زوال، نباید هیچگونه تقسیم کار و وظیفه و اختصاص کارکردی در میان باشد؟! تساوی، غیر از تشابه است، تساوی، برابری است و تشابه، یکنواختی. اسلام هرگزا متیاز و ترجیح حقوقی و ارزشی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست، البته با توجه به تلازم حق و تکلیف ممکن است بدلیل تکالیف بیشتری که بر عهده مردان گذاشته است احیانا اختیارات بیشتری نیز قائل شده باشد. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه و یکنواختی حقوق آنها مخالف است. باتوجه به این مطلب مهم اینک به تبیین چند مورد از تفاوتهای حقوقی زن و مرد درنظام حقوقی اسلام اشاره می کنیم:
اول. حق طلاق اینکه حق طلاق به مرد داده شده، دلیلش این است که بالاخره یک زندگی جمعی نیاز به مدیر دارد؛ اسلام نیز کسی را که کمتر در مقابل عواطف واحساسات تحت تأثیر قرار میگیرد و از نظر مدیریت جمعی قویتر است، به عنوان مسؤول اداره زندگی مشترک معرفی کرده و حتی نفقه و هزینه اداره این زندگی را هم بر او واجب نموده است. در اینکه نوع مردان از نظر مدیریت و انعطافپذیری کمتر در برابر احساسات خام قویتر از خانمها هستند، شکی نیست. به عبارت روشنتر: زندگی مشترک نیاز به مدیریت دارد و یکی از شؤون این مدیریت مسأله اجرای طلاق و انفکاک است که از چند حال خارج نیست: 1. حق طلاق به دست مرد باشد، 2. حق طلاق به دست زن باشد، 3. هر دو به طور استقلالی این حق را دارا باشند، 4. این حق به دست هر دو به صورت اشتراکی باشد، 5. اصلاً حق طلاقی وجود نداشته باشد. فرض پنجم صحیح نیست؛ چرا که گاهی اوقات، جدایی و گسستن این رابطه به صلاح طرفین است. فرض چهارم هم معقول نیست و منافات با حکمت جعل قانون طلاق دارد؛ زیرا ممکن است یک نفر طالب طلاق و نفر دیگر طالب عدم آن باشد. فرض سوم آمار طلاق را بالا خواهد بُرد و این مسأله را بعضی از کشورهای غربی تجربه کردهاند. فرض دوم هم با توجه به احساسات و عواطف فراوان خانمها علاوه بر اینکه آمار طلاق را بالا میبرد (زیرا از نظر آمار غالباً خانمها تقاضای طلاق را دارند) باعث سستی کانون محبت خانواده نیز میگردد و محبت زن را در دل مرد کاهش میدهد. در نتیجه بهترین فرض صورت اول است؛ البته محدودیتهایی برای مرد در اعمال این حق در شریعت و قانون در نظر گرفته شده که مانع از ضایع شدن حقوق خانمها میگردد. علاوه بر این در شرایطی نیز زن حق طلاق دارد که مانع ظلم به وی میشود، از جمله طلاق وکالتی، طلاق قضایی و طلاق توافقی. بنابراین چنین نیست که راه به کلی برای زن بسته باشد. این مسأله نکات دیگری نیز دارد. نکته دیگر اینکه این مسأله از احکام امضایی صرف نیست و شارع در آن تأسیسهایی دارد. افزون بر آن احکام امضایی شارع نیز مانند احکام تأسیسی ثبات و دوام دارد و قابل تغییر نیست.
دوم. ارث ؛ مسأله ارث و دیه زن در نظام حقوقی اسلام جزئی از کل است و نگاه به آن به صورت گسسته و بیارتباط با دیگر اجزای این مجموعه راهزن اندیشه و موجب برداشتهای ناصواب میشود، بنابراین نمیتوان این احکام را جدا از مجموعه نظام خانواده در اسلام مورد توجه قرار داد. دیه و ارث زن در همه موارد کمتر از مرد نیست،؛ بلکه در مواردی کاملاً یکسان و در مواردی ارث زن بیش از مرد است، از جمله: 1. دیه زن در کمتر از ثلث با مرد برابر است. 2. میراث پدر و مادر یا بستگان مادری، بین زن و مرد یکسان است. همچنین در کلاله امی طرف مادری برطرف پدری مقدم میشود و اگر زن نسبت به میت نزدیکتر از مرد باشد، چیزی به مرد نمیرسد. 3. اگر در مواردی ارث و دیه زن کمتر از مرد میباشد، این مسأله مبتنی بر مصالحی در نظام خانوادگی و روابط زن و مرد میباشد و در مقابل نه تنها به نیکوترین وجهی جبران شده است،؛ بلکه اساساً حقوق زن در چنین نظامی بسیار بیش از مرد و فراتر از چیزی است که در (فمنیسم) غربی وجود دارد. توضیح اینکه: الف. اسلام در شرایطی به زن حق ارث بردن داد که به کلی زن از این حق محروم بود و نه تنها از مرد ارث نمیبرد،؛ بلکه خود همچون کالایی به ارث برده میشد. ب. اسلام به زن استقلال اقتصادی داد و او را در تصرف دارایی خود استقلال بخشید. ج. علاوه بر استقلال اقتصادی، اسلام در هیچ شرایطی زن را موظف به تأمین نیازمندیهای خود و خانواده قرار نداده است. بنابراین داراییهای خود را در هر راه مشروعی میتواند صرف کند و در عین حال برای رفع نیازمندیهای خود تأمین جداگانه دارد؛ یعنی، نفقه او در هر حال بر عهده مرد است و اگر خودش نیز درآمد اقتصادی داشته باشد مالک شخصی آن درآمدها است و موظف نیست که آنها را در جهت نیازمندیهای خانواده و یا حتی نیازمندیهای خود صرف کند، لیکن مرد در هر حال موظف است که نیازهای زن را تأمین نماید، بنابراین شرایط جدید زندگی با احکام اسلام هیچ تعارضی ندارد. ه. اسلام دو حق اقتصادی برای زن بر عهده مرد قرار داده است:
1. مهریه؛ که افزون بر اصل مهریه، حق تعیین میزان آن نیز به دست خود زن میباشد. 2. نفقه؛ نفقه و تأمین مالی نیازمندیهای زن در زندگی نیز بر عهده مرد است. اما در کشورهای غربی و دارای نگرش فمینیستی که در تبلیغات پرهیاهوی جهانی خود را بزرگترین حامیان حقوق زن قلمداد میکنند، چه میگذرد؟ در آنجا: اولاً. چیزی به نام حق نفقه وجود ندارد و زن نیز مجبور است برای تأمین معاش خود به تلاش و فعالیت بپردازد. در حالی که در حقوق اسلامی زن اگر کاری هم بکند، درآمد بالایی نیز کسب کند داراییاش برای خودش محفوظ است و تأمین نیازمندیهای او بر عهده مرد است. ثانیاً. در جهان غرب شخص میتواند با وصیت خود، شخص واحدی را وارث تمام دارایی خود بگرداند و اندکی از آن را به زن ندهد. شگفت اینجا است که در موارد متعددی دیده شده است که ثروتمندان بزرگی تمام دارایی خود را طبق وصیت برای گربه یا سگ خود به ارث نهادهاند و تمام اعضای خانواده را از آن محروم ساختهاند! در حالی که در حقوق اسلامی میراث میت براساس حکم معین الهی تقسیم و توزیع میشود و کسی نمیتواند زن و فرزند را از حقوق خود محروم سازد. بنابراین اگر مشاهده میشود که در مواردی در حقوق اسلامی دیه و یا میراث زن نصف مرد میباشد ازاینرو است که مرد باید دارایی خود را برای زن به مصرف برساند، در حالی که چنین وظیفهای برای زن مقرر نشده است. علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ (المیزان) مینویسد: (نتیجه این گونه تقسیم ارث بین مرد و زن آن است که در مرحله (تملک)، مرد دو برابر زن، مالک میشود. ولی در مرحله (مصرف)، همیشه زن دو برابر مرد بهره میبرد. زیرا زن، سهم و دارایی خود را برای خود نگه میدارد ولی مرد باید نفقه زن را نیز بپردازد و در واقع نیمی از دارایی خود را صرف زن میکند). (المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 215.)
سوم ) تفاوت دیه زن ومرد وحکمت آن
در مورد حکمت تفاوت دیه زن و مرد میتوان گفت: به دلیل وظیفه مهمی که به طور معمول مردان در اقتصاد خانواده و اداره آن برعهده دارند، خسارتی که با فقدان یک مرد متوجه خانوادهشود، غالباً بیشتر از خسارتی است که با فقدان یک زن پیش میآید. بنابراین در مواردی که مردی در برابر زنی قصاص میشود با پرداخت نیمی از دیه قاتل به خانواده او خسارتی که از ناحیه عدم حضور مرد متوجه آنها میشود جبران میگردد. حکم پرداخت دیه به بازماندگان قاتلی که به جرم کشتن زنی اعدام شده است از حقوق اولیای قاتل به حساب میآید. در اینجا تنها جایگاه اقتصادی و تولیدی قاتل و مقتول در نظر گرفته شده است و ارزش انسانی آنها به هیچ وجه مورد معامله قرار نگرفته است. اگر مردی که مسؤولیت اقتصادی جمعی را به عهده دارد، زنی را به قتل رسانده که مسؤولیتی نداشته و دو جایگاه اقتصادی مخالف داشته اند، نمیتوان بدون در نظر گرفتن حقوق و زندگی اعضای خانواده اش او را اعدام کرد. با قصاص قاتل و پرداخت نصف دیه به اولیای آن، حق اولیای مقتول و بازماندگان قاتل، هر دو تأمین میشود. پرداخت دیه به بازماندگان قاتل به مفهوم تفاوت انسانی و ارزشی قاتل و مقتول نیست. زیرا که در این حکم، اولیای مقتول و حق آنها در یک سوی قضیه قرار دارد و بازماندگان و افراد تحت تکفل قاتل در سوی دیگر قضیه هستند و آن افراد گناهی نکردهاند و نباید از نظر مالی مجازات شوند. با مراجعه به روایات و فتاوای فقها میتوان همین نکته را فهمید که دریافت نصف دیه قاتل از سوی اولیای زن مقتول، از حقوق بازماندگان قاتل - اعم از زن و مرد - است نه از حقوق قاتل تا دلیل برتری ارزش و شخصیت او باشد. قریب به اتفاق فقها پرداخت دیه به قاتل را قبول ندارند، بلکه فقهای بزرگی چون شیخ مفید و شیخ طوسی و بسیاری از فقهای دیگر تصریح کردهاند که نصف دیه را به ورثه قاتل بدهند نه به خود قاتل. بنابراین در اینجا تقابل بین مرد و زن به تنهایی نیست تا بگوییم نسبت به حقوق و شخصیت زنان ستم شده است. و نیز دیه، علامت ارزش انسانی یا درجه قرب به خداوند نمیباشد. مسلماً این تحلیل که بر مبنای اقتصادی تحلیل شده، برداشتی عقلی است و تنها میتوان آن را حکمت حکم دانست و نه علت آن. بنابراین نمیتواند مبنای توسعه، تضییق و یا تغییر احکام قصاص و دیات گردد. تا با تغییر شرایط اجتماعی و خانوادگی زنان، احکام تغییر یابند. زن و دیه متفاوت دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوی انسان مقتول نیست.؛ بلکه یک دستور خاصی است که ناظر به مرتبه جسم و بدن انسان میباشد. دلیل این ادعا با توجه به آیات و روایات به خوبی قابل فهم است. اسلام در بسیاری از موارد بین افرادی که دارای اختلاف درجه علمی یا عملی اند اعم از زن و مرد، تساوی را نفی میکند و در عین حال دیه آنها را مساوی میداند. مثلا درباره تفاوت عالم و جاهل (زمر (39)، آیه 9.) مجاهد قائم و غیرمجاهد قائم (نساء (4)، آیه 95.) مؤمنین قبل از فتح مکه با کسانی که بعد از فتح مکه اسلام آوردند (حدید (57)، آیه 10.) آیات قرآن صریحاً به آن اشاره میکند. قرآن کریم با تصریح به عدم تساوی ارزش های الهی افراد یادشده و با اصرار بر تفاوت معنوی آنان تصریح به تساوی آنان در قصاص و دیه دارد و در این باره راجع به تساوی همگان چنین میفرماید: (وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس و العین بالعین و الأنف بالأنف و الأذن بالأذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له) (مائده (5)، آیه 45.) (و مقرر کردیم بر ایشان که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان میباشد و زخم ها به همان ترتیب قصاص دارند و هر که آن را ببخشد پس کفاره (گناهان) او خواهد بود). یعنی هر انسانی اعم از زن و مرد در قبال انسان دیگر خواه زن و مرد قصاص میشود چه اینکه قصاص اجزا و جراحت ها نیز مساوی است، لیکن همین عموم یا اطلاق در آیه دیگر تقیید و تخصیص می پذیرد زیرا خداوند در آیه دیگر چنین فرمود: (یا ایها الذین آمنو کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر و العبد بالعبد و الأنثی بالأنثی) (بقره (2)، آیه 178.)؛ (ای کسانی که ایمان آوردهاید! درباره کشتگان، بر شما قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن). آیت الله جوادی آملی در توضیح دو آیه شریفه مزبور مطلبی دارد: (با این آیه عموم یا اطلاق آیه قبلی تخصیص یا تقیید میپذیرد، یعنی زن در قبال زن قصاص میشود نه مرد و حکم دیه هم در اسلام با تفاوت بین زن و مرد تدوین شد. اما از جهت ارزش های معنوی ممکن است زنی بیش از مرد مقرب نزد خدا باشد.
بنابراین تساوی دیه عالم و جاهل نه از ارج و منزلت عالم میکاهد و نه بر مقام جاهل میافزاید و نیز تفاوت دیه مرد و زن نه بر منزلت مرد می افزاید و نه از مقام زن میکاهد، زیرا برخی از تفاوت های مادی و مالی هیچگونه ارتباطی به مقام های معنوی ندارد، و هیچ تلازم عقلی یا نقلی بین دیه و کمال معنوی وجود ندارد تا هر اندازه دیه بیشتر شود، قداست روح مقتول و تقرب وی نزد خدا افزون تر باشد چون حکم کلامی قتل ناظر به ارزش معنوی انسان مقتول است لذا قتل عمدی مرد یا زن مؤمن از جهت بحث های کلامی یکسان است یعنی اگر قتل عمدی مؤمن عذاب ابد یا دراز مدت را به دنبال دارد هرگز فرقی بین آنکه مؤمن مقتول عمدی زن باید یا مرد وجود ندارد، چه اینکه از جهت لزوم کفاره هیچ فرقی بین قتل زن و مرد نیست یعنی در قتل عمدی کفاره جمع بین آزاد کردن برده و روزه شصت روز و اطعام شصت مسکین واجب است و در قتل غیرعمد کفاره به نحو ترتیب نه به نحو جمع و نه به طور تخییر، واجب میشود و از این لحاظ فقهی نیز فرقی بین قتل زن و مرد نیست) (ر.ک: آیت الله جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص 356.)بنابراین، کسی نمیتواند بگوید چون دیه زن نصف دیه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و کسب مراتب علمی و عملی وابسته است و در این جهت مرد و زن یکسانند. قرآن مجید میفرماید: (پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [و فرمود] من عمل هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن که همه از یکدیگرند، تباه نمیکنم.) ((فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی بَعضُکُم مِن بَعضٍ). (آل عمران(3)، آیه 195).) (هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزهای حیات [حقیقی ]بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام میدادند، پاداش خواهیم داد.) ((مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما کانُوا یَعمَلُونَ). (النحل (16)، آیه 97).) (و کسانی که کارهای شایسته کنند مرد باشند یا زن، در حالی که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت میشوند، و به قدر گودی پشت هسته خرمایی مورد ستم قرار نمیگیرند.) ((وَ مَن یَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا یُظلَمُونَ نَقِیراً). (النساء (4)، آیه 124).) (هر که بدی کند، جز به مانند آن کیفر نمییابد و هر که کار شایسته کند مرد باشد یا زن در حالی که ایمان داشته باشد، آنان داخل بهشت میشوند و در آنجا بیحساب روزی مییابند.) ((مَن عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجزی إِلاّ مِثلَها وَ مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ یُرزَقُونَ فِیها بِغَیرِ حِسابٍ). (غافر (40)، آیه 40).) بنابراین، ارزش انسان به انسانیت او و نائل شدن وی به مراتب والای قرب الهی است. در این جهت جنسیت نقشی ندارد؛ زن و مرد یکسانند و چه بسا زنان از استعداد بهتری برخوردار باشند. دیه به معنای قیمت نهادن شخص و شخصیت نیست. بدین سبب، اگر یکی از شخصیتهای بزرگ علمی یا سیاسی کشور در جریان یک قتل غیر عمد کشته شود، دیهاش با دیه کارگر سادهای که این گونه جان باخته، برابر است. کسی نمیتواند بگوید چون فقدان آن شخصیت خلأ بزرگی در جامعه ایجاد میکند، دیهاش بیشتر است! چنان که قتل عمد گناهی بسیار بزرگ است و در این زمینه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن کریم میفرماید: (هر کس کسی را - جز به قصاص قتل یا [به کیفر ]فسادی در زمین - بکشد، چنان است که گویا همه مردم را کشته باشد.) ((مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِی الأَرضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَن أَحیاها فَکَأَنَّما أَحیَا النّاسَ جَمِیعاً). (مائده (5)، آیه 32).) این بودتنها تصویرکلی ازدیدگاه اسلام درموردزنان . طبیعی است که تبین جامع نظریه اسلام درمورد حقوق زن وجایگاه ان ها دراین مختصرنمی گنجدآشنایی بیشترنیازمندمطالعه تحقیق وپرسش بیشتر است ضمنا برای دستیابی به جامعه ایده آل و برجسته شدن نقش زنان رعایت قوانین اسلام، ایجاد سازمانهای حمایتی زنان و شناختن حقوق مدنی آنان در امر ازدواج، خانواده، گزینش شغل و آزادی بیان، تربیت فرزند، پیشگیری از افسردگی و اضطراب، بهداشت روح و روان، امری ضروری است. اگر نگرشهای اسلام نسبت به مسایل زنان به خوبی مورد پژوهش و اجرا قرار گیرد زنان به حقوق مطلوب و آرمانی خویش خواهند رسید. نگرش مثبت دین به زنان و کمک در بارور کردن آنان و بستر سازی جهت رشد و پرورش علم و ایمان آنان و تغییر نگرش برخی از مردان نسبت به زنان و همچنین تغییرات اساسی در ساختار فرهنگها و سنتهای غیر اسلامی میتواند زمینههای احقاق حقوق زنان را فراهم سازد.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: الف. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام؛ ب. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال؛ پ. کمالی، سیدعلی، قرآن و مقام زن؛ ت. مهرپور، حسین، بررسی میراث زوجه در حقوق اسلام و ایران؛ ث. صبحی محمصانی، قوانین فقه اسلامی، ج 1 ترجمه: جمالالدین جمالی محلاتی ج. الهامی، داود، روشنفکر و روشنفکرنما؛ ح. ربانی خلخالی، زن از دیدگاه اسلام؛ خ. محمدرضا زیبایینژاد - محمد تقی سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام. --------------------------------------------------------------------------------
- [سایر] از دیدگاه اسلام مرد برتر است یا زن؟
- [سایر] دیدگاه اسلام نسبت به جایگاه و کرامت زن چیست؟
- [سایر] آیا دلیل جلوتر ایستادن مرد بر زن به هنگام نماز، برتری مرد بر زن را از دیدگاه اسلام اثبات نمی کند؟
- [سایر] دیدگاه اسلام درباره ترورسیم چیست؟
- [سایر] دیدگاه اسلام درباره طلاق چیست؟
- [سایر] دیدگاه اسلام درباره طلاق چیست؟
- [سایر] دیدگاه اسلام درباره ترورسیم چیست؟
- [سایر] دیدگاه اسلام درباره نفرین چیست؟
- [سایر] دیدگاه اسلام درباره طلاق چیست؟
- [سایر] مبانی عشق از دیدگاه اسلام کدام است؟
- [آیت الله سبحانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید ولی مرد مسلمان می تواند با زن های کافر به طور موقت ازدواج کند.
- [آیت الله بروجردی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله خوئی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمیتواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که زن مسلمان دارد نباید زن یهودی و نصرانی را صیغه نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان با او ازدواج کند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [امام خمینی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک می باشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمی تواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله سیستانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه ، و نشانهای هم بر اسلامش نباشد ، پاک میباشد ، ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد ، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد ، و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود .
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه محکوم به طهارت است ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد مثلا نمی تواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه ، پاک می باشد . ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد ، مثلاً نمی تواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود .
- [آیت الله اردبیلی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود، مگر این که بچّه باشد و در مناطق اسلامی پیدا شود.