(أَ وَ لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ)؛ یس (36)، آیه 81.؛ (آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده، توانا نیست که (-(باز )-)مانند آنها را بیافریند؟ آری، اوست آفریننده دانا). این بحث ممکن است ظاهرش ساده باشد؛ ولی خیلی جای فکر دارد و در میان عالمان (به ویژه بین فیلسوفان و متکلمان)، اختلاف نظرهای جدی وجود دارد. ابوعلی سینا می گوید: (از نظر عقلی، نمی توانیم ثابت کنیم که معاد، جسمانی است و راهی برای اثبات آن نیست؛ ولی چون صادق مصدّق، رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرموده، از باب وحی، من قبول می کنم). بوعلی سینا، شفا، مقاله نهم الهیات. ظاهر آیات قرآن و روایات این است که معاد، جسمانی است. خداوند در سوره قیامت می فرماید: (بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ)؛ قیامت (75)، آیه 4.؛ (آری (-(بلکه )-)تواناییم که (-(خطوط)-) سر انگشتانش را (-(یکا یک )-) درست (-(و بازسازی )-)کنیم). این تعبیر، خیلی زیبا است. خداوند می توانست از تعبیرهای مختلفی استفاده نماید؛ اما گفت: سرانگشتان شما را بر می گردانیم؛ چون سرانگشت همه انسان ها با همدیگر فرق می کند و هر چه انسان ها شبیه هم باشند، ولی محال است سرانگشت دو انسان با همدیگر یکسان باشند؛ به همین جهت از مجرم ها و متهم ها و برای برخی سندها، اثر انگشت می گیرند و این که می گویند: با پیشرفت علم، لطائف قرآن بیشتر معلوم می شود، به خاطر همین نکات است. خداوند نمی فرماید که قیافه ها، ابروها و یا بینی های شما را مثل اول درست می کنیم. گرچه بینی دو نفر یا چشم های دو نفر نیز هیچ وقت مثل هم نیستند و در تمام عالم نمی توانید حتی دو عدد عدس پیدا کنید که کاملاً شبیه هم باشند؛ ولی در هر حال، تعبیر سرانگشت، دارای ظرافت و دقت بیشتری است و ظاهر این تعبیر، آن است که معاد، جسمانی می باشد. در آیه دیگری آمده است: (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزیزاً حَکیماً)؛ نساء (4)، آیه 56.؛ (به زودی کسانی را که به آیات ما کفر ورزیده اند، در آتشی (-(سوزان )-)درآوریم که هر چه پوستشان بریان گردد، پوست هایِ دیگری بر جایش نهیم؛ تا عذاب را بچشند. آری، خداوند، توانای حکیم است). تقریباً همه آیاتی که درباره معاد است، معاد را جسمانی تصویر می کنند؛ زیرا در آنها مطالبی مانند سوختن گوشت و پوست، شهادت دادن دست و پا بر ضد انسان و... آمده است و نیز در آیات مربوط به بهشت، مطالبی مانند جام هایی از نقره، لباس های حریر، حورالعین و... ذکر شده که همه آنها حکایت از معاد جسمانی دارد. در روایات هم مطالب فراوانی در مورد قیامت، بهشت و جهنم یافت می شود که ظهور اکثر قریب به اتفاق آنها در معاد جسمانی است. شبهه آکل و مأکول برخی درباره معاد جسمانی اشکال کرده اند و اصل مسئله را زیر سؤال برده اند. (ابن کمونه)، شبهه ای را مطرح کرده و گفته است: یک قبر بیاورید و خاک آن قبر را وزن کنیم؛ مثلاً صد کیلو خاک داشته باشد و دورش را هم به تعبیر ما، بتون کنیم که فرسایشی نداشته باشد و در این قبر، مردگان متعددی دفن کنید؛ مثلاً هر پنجاه سال، یک مرده در این قبر دفن کنید و از این قبر، گیاهانی بروید و انسان بعدی از آن تعذیه کند و بعد از مرگش، در همان قبر دفنش کنند و در مجموع که حساب کنیم، می بینم پانصد کیلو بدن آدمی در این قبر دفن کرده ایم؛ ولی در مجموع، پانصد کیلو خاک نداریم. چطور خدا می خواهد از این صد کیلو خاک، پانصد کیلو آدم درست کند؟ علاوه بر این، چه بسا از این خاک، گیاهی سبز شود و مقداری از اجزای بدن آن مرده، جذب گیاه شود و آن گیاه را انسان بعدی بخورد و جزء بدن او شود و در واقع، یک جزء در دو بدن یا بیشتر قرار می گیرد. حال در روز قیامت، آن جزء با کدام بدن ظاهر می شود و پاداش یا عذاب می بیند؟ این، شبهه (ابن کمونه) است. جواب های متعددی به این شبهه داده شده که برخی عبارتند از: پاسخ اول: برخی می گویند در انسان سلول های لایتجزایی وجود دارد که سلول های اصلی جسم هستند و آنها تجزیه نمی شود و این سلول ها، جزء اعضای بدن هیچ کس نمی شوند و در نتیجه، این سلول ها می مانند و انسان مورد نظر، از همان سلول های بنیادی بازآفرینی می شود. اگر قضیه سلول های غیرقابل تجزیه درست باشد و بپذیریم که همه بدن از تکثیر آن سلول یا سلول ها تشکیل می شود، این پاسخ، قابل قبول است. پاسخ دوم: خداوند، قدرت دارد زیرا خودش می فرماید: (...أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ)؛ بقره (2)، آیه 106.؛ (...مگر ندانستی که خدا بر هر کاری تواناست)؟ بنابراین، خداوند، قدرت دارد و می تواند این کار را هم انجام دهد. در قرآن آمده است: (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ)؛ (و برای ما مَثَلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد؛ گفت: چه کسی این استخوان ها را که چنین پوسیده است، زندگی می بخشد)؟ بعد خدای متعال جواب این اشکال را می دهد؛ (قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ)؛ یس (36)، آیه 79.؛ (بگو: همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد و اوست که به هر (-(گونه )-)آفرینشی، داناست). پس همان کسی که اولین بار این انسان را خلق کرد، می تواند دوباره او را بازآفرینی کند. مورد دوم، داستان ابراهیم خلیل علیه السلام است که عرض کرد: (...رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ)؛ بقره (2)، آیه 260.؛ (و (-(یاد کن )-)آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده می کنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ گفت: بله، ولی تا دلم آرامش یابد. فرمود: پس، چهار پرنده برگیر و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان؛ سپس بر هر کوهی، پاره ای از آنها را قرار ده، آن گاه آنها را فرا خوان؛ شتابان به سوی تو می آیند و بدان که خداوند، توانا و حکیم است)؛ امّا ظاهراً این پاسخ، فقط قدرت خداوند را بر معاد جسمانی فی الجمله ثابت می کند؛ یعنی در صورتی که موجودات مرده باشند؛ ولی مواد اولیه آنها موجود باشد و نمی تواند پاسخ شبهه ابن کمونه باشد؛ زیرا در فرضی که او تصویر کرده، خاک، کمتر از وزن انسان های مرده است و حتی اگر بتوان یک مورد از مثال او را درست کرد، به عنوان نقض بر امکان معاد جسمانی، کافی است. پاسخ سوم: ظاهر آیات و روایات، دلالت دارند که در قیامت و بهشت و جهنم، انسان ها دارای بدن هستند و نمی توان تنها به معاد روحانی اعتقاد داشت؛ ولی نیازی به این جسم که در دنیا بوده، نیست. خداوند برای روح هر انسان، جسمی شبیه همان جسمی که در دنیا داشته، خلق می کند؛ به طوری که قابل شناخت و قابل تطبیق است و به عبارت دیگر، (صورت) و شخصیت هر کس، ثابت است؛ اگرچه ماده او متفاوت باشد و اصلاً نیازی نیست که همین جسم باشد؛ زیرا اولین اشکالش این است که خداوند، جسم چند سالگی را می آورد؟ هفت سالگی؛ بیست سالگی یا هفتاد سالگی؟ چون جسم انسان، حتی در این دنیا، تغییر می کند و پس از چند سال، سلول های بدن عوض می شوند؛ بنابراین، باید جسم متناسب با نعمت های بهشتی و عذاب های جهنمی، آفریده شود. مگر نه این است که در روایت داریم: زبان غیبت کننده در قیامت، دراز می شود؛ پس با ظاهر روایت، سازگار نیست که همین جسم باشد. بنابراین، لازم نیست همین سلول ها و همین مولکول ها موجود شوند؛ بلکه شبیه آنها خلق می شود و حتی با اثر انگشت در دنیا هم مطابقت دارد و از نظر (صورت)، شبیه آن است؛ اما از نظر (ماده)، با آن متفاوت می باشد. حال اشکال دیگری مطرح می شود و آن این که چطور خداوند می خواهد یک جسم دیگر را بسوزاند؛ در حالی که او با جسم و سلول های دیگری که در دنیا داشته گناه کرده است؟ جوابش این است که جسم گناه نکرده؛ بلکه روح و حقیقت انسان گناه کرده است و تمام شادی ها، غم ها، سختی ها و عذاب ها، متعلق به روح است و جسم، فقط ابزار انتقال درد و شادی به روح می باشد؛ یعنی با دیدن صحنه ای فرح انگیز، روح شاد می شود و نیز در هنگام سوختن با آتش، این روح است که درد می گیرد. سؤال: اگر بنا باشد روح عذاب شود یا لذت ببرد، پس چه نیازی به بدن هست؟ آیا همان معاد روحانی کفایت نمی کند. جواب این است که ما دو نوع عذاب و دو نوع شادی داریم؛ برخی غم و شادی ها، درونی هستند؛ مانند محبتی که از تصور محبوب در قلب ما ایجاد می شود و احساس شادی و خوشی درونی پیدا می کنیم و یا غمی که از احساس درونی و یا اندوه قلبی نسبت به پوچی و بی هدفی در زندگی، برای ما ایجاد می شود. گاهی نیز غم ها و شادی های روحی، از عوامل بیرونی سرچشمه می گیرند؛ مانند شادی ای که بر اثر دیدن صحنه ای زیبا یا ناراحتی ای که بر اثر سوختن بدن، به روح وارد می شود و در هر دو نوع، روح، نیازمند جسم است. در نوع اول، اگر مغز نباشد، تصور محبوب یا هدف، ممکن نیست و در نوع دوم، اگر چشم یا پوست نباشد، آن حس و درک، ممکن نیست. اگر کسی کور مادر زاد باشد، امکان ندارد بفهمد سرخی گل سرخ یعنی چه؛ چون از طریق چشم که ابزار دیدن رنگ هاست، آن روح آگاه می شود و اگر بخشی از این ابزارهای جسمی نباشد، بخشی از آگاهی های روح قطع می شود و امکان رسیدن به آن، به طور شفاف و کامل، ممکن نیست. در نتیجه، به جهت این که لذت ها و عذاب ها در قیامت، به طور کامل به انسان ها برسند، لازم است علاوه بر معاد روحانی، معاد جسمانی نیز باشد؛ اگرچه (بدن قیامتی)، متناسب با نظام قیامت می باشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 20/500037)
(أَ وَ لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ)؛ یس (36)، آیه 81.؛ (آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده، توانا نیست که (-(باز )-)مانند آنها را بیافریند؟ آری، اوست آفریننده دانا).
این بحث ممکن است ظاهرش ساده باشد؛ ولی خیلی جای فکر دارد و در میان عالمان (به ویژه بین فیلسوفان و متکلمان)، اختلاف نظرهای جدی وجود دارد.
ابوعلی سینا می گوید: (از نظر عقلی، نمی توانیم ثابت کنیم که معاد، جسمانی است و راهی برای اثبات آن نیست؛ ولی چون صادق مصدّق، رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرموده، از باب وحی، من قبول می کنم). بوعلی سینا، شفا، مقاله نهم الهیات.
ظاهر آیات قرآن و روایات این است که معاد، جسمانی است.
خداوند در سوره قیامت می فرماید: (بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ)؛ قیامت (75)، آیه 4.؛ (آری (-(بلکه )-)تواناییم که (-(خطوط)-) سر انگشتانش را (-(یکا یک )-) درست (-(و بازسازی )-)کنیم).
این تعبیر، خیلی زیبا است. خداوند می توانست از تعبیرهای مختلفی استفاده نماید؛ اما گفت: سرانگشتان شما را بر می گردانیم؛ چون سرانگشت همه انسان ها با همدیگر فرق می کند و هر چه انسان ها شبیه هم باشند، ولی محال است سرانگشت دو انسان با همدیگر یکسان باشند؛ به همین جهت از مجرم ها و متهم ها و برای برخی سندها، اثر انگشت می گیرند و این که می گویند: با پیشرفت علم، لطائف قرآن بیشتر معلوم می شود، به خاطر همین نکات است. خداوند نمی فرماید که قیافه ها، ابروها و یا بینی های شما را مثل اول درست می کنیم. گرچه بینی دو نفر یا چشم های دو نفر نیز هیچ وقت مثل هم نیستند و در تمام عالم نمی توانید حتی دو عدد عدس پیدا کنید که کاملاً شبیه هم باشند؛ ولی در هر حال، تعبیر سرانگشت، دارای ظرافت و دقت بیشتری است و ظاهر این تعبیر، آن است که معاد، جسمانی می باشد.
در آیه دیگری آمده است: (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزیزاً حَکیماً)؛ نساء (4)، آیه 56.؛ (به زودی کسانی را که به آیات ما کفر ورزیده اند، در آتشی (-(سوزان )-)درآوریم که هر چه پوستشان بریان گردد، پوست هایِ دیگری بر جایش نهیم؛ تا عذاب را بچشند. آری، خداوند، توانای حکیم است).
تقریباً همه آیاتی که درباره معاد است، معاد را جسمانی تصویر می کنند؛ زیرا در آنها مطالبی مانند سوختن گوشت و پوست، شهادت دادن دست و پا بر ضد انسان و... آمده است و نیز در آیات مربوط به بهشت، مطالبی مانند جام هایی از نقره، لباس های حریر، حورالعین و... ذکر شده که همه آنها حکایت از معاد جسمانی دارد.
در روایات هم مطالب فراوانی در مورد قیامت، بهشت و جهنم یافت می شود که ظهور اکثر قریب به اتفاق آنها در معاد جسمانی است.
شبهه آکل و مأکول
برخی درباره معاد جسمانی اشکال کرده اند و اصل مسئله را زیر سؤال برده اند. (ابن کمونه)، شبهه ای را مطرح کرده و گفته است: یک قبر بیاورید و خاک آن قبر را وزن کنیم؛ مثلاً صد کیلو خاک داشته باشد و دورش را هم به تعبیر ما، بتون کنیم که فرسایشی نداشته باشد و در این قبر، مردگان متعددی دفن کنید؛ مثلاً هر پنجاه سال، یک مرده در این قبر دفن کنید و از این قبر، گیاهانی بروید و انسان بعدی از آن تعذیه کند و بعد از مرگش، در همان قبر دفنش کنند و در مجموع که حساب کنیم، می بینم پانصد کیلو بدن آدمی در این قبر دفن کرده ایم؛ ولی در مجموع، پانصد کیلو خاک نداریم. چطور خدا می خواهد از این صد کیلو خاک، پانصد کیلو آدم درست کند؟ علاوه بر این، چه بسا از این خاک، گیاهی سبز شود و مقداری از اجزای بدن آن مرده، جذب گیاه شود و آن گیاه را انسان بعدی بخورد و جزء بدن او شود و در واقع، یک جزء در دو بدن یا بیشتر قرار می گیرد. حال در روز قیامت، آن جزء با کدام بدن ظاهر می شود و پاداش یا عذاب می بیند؟ این، شبهه (ابن کمونه) است.
جواب های متعددی به این شبهه داده شده که برخی عبارتند از:
پاسخ اول:
برخی می گویند در انسان سلول های لایتجزایی وجود دارد که سلول های اصلی جسم هستند و آنها تجزیه نمی شود و این سلول ها، جزء اعضای بدن هیچ کس نمی شوند و در نتیجه، این سلول ها می مانند و انسان مورد نظر، از همان سلول های بنیادی بازآفرینی می شود. اگر قضیه سلول های غیرقابل تجزیه درست باشد و بپذیریم که همه بدن از تکثیر آن سلول یا سلول ها تشکیل می شود، این پاسخ، قابل قبول است.
پاسخ دوم:
خداوند، قدرت دارد زیرا خودش می فرماید: (...أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ)؛ بقره (2)، آیه 106.؛ (...مگر ندانستی که خدا بر هر کاری تواناست)؟
بنابراین، خداوند، قدرت دارد و می تواند این کار را هم انجام دهد. در قرآن آمده است: (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ)؛ (و برای ما مَثَلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد؛ گفت: چه کسی این استخوان ها را که چنین پوسیده است، زندگی می بخشد)؟
بعد خدای متعال جواب این اشکال را می دهد؛ (قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ)؛ یس (36)، آیه 79.؛ (بگو: همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد و اوست که به هر (-(گونه )-)آفرینشی، داناست). پس همان کسی که اولین بار این انسان را خلق کرد، می تواند دوباره او را بازآفرینی کند.
مورد دوم، داستان ابراهیم خلیل علیه السلام است که عرض کرد: (...رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ)؛ بقره (2)، آیه 260.؛ (و (-(یاد کن )-)آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده می کنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ گفت: بله، ولی تا دلم آرامش یابد. فرمود: پس، چهار پرنده برگیر و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان؛ سپس بر هر کوهی، پاره ای از آنها را قرار ده، آن گاه آنها را فرا خوان؛ شتابان به سوی تو می آیند و بدان که خداوند، توانا و حکیم است)؛ امّا ظاهراً این پاسخ، فقط قدرت خداوند را بر معاد جسمانی فی الجمله ثابت می کند؛ یعنی در صورتی که موجودات مرده باشند؛ ولی مواد اولیه آنها موجود باشد و نمی تواند پاسخ شبهه ابن کمونه باشد؛ زیرا در فرضی که او تصویر کرده، خاک، کمتر از وزن انسان های مرده است و حتی اگر بتوان یک مورد از مثال او را درست کرد، به عنوان نقض بر امکان معاد جسمانی، کافی است.
پاسخ سوم:
ظاهر آیات و روایات، دلالت دارند که در قیامت و بهشت و جهنم، انسان ها دارای بدن هستند و نمی توان تنها به معاد روحانی اعتقاد داشت؛ ولی نیازی به این جسم که در دنیا بوده، نیست. خداوند برای روح هر انسان، جسمی شبیه همان جسمی که در دنیا داشته، خلق می کند؛ به طوری که قابل شناخت و قابل تطبیق است و به عبارت دیگر، (صورت) و شخصیت هر کس، ثابت است؛ اگرچه ماده او متفاوت باشد و اصلاً نیازی نیست که همین جسم باشد؛ زیرا اولین اشکالش این است که خداوند، جسم چند سالگی را می آورد؟ هفت سالگی؛ بیست سالگی یا هفتاد سالگی؟ چون جسم انسان، حتی در این دنیا، تغییر می کند و پس از چند سال، سلول های بدن عوض می شوند؛ بنابراین، باید جسم متناسب با نعمت های بهشتی و عذاب های جهنمی، آفریده شود.
مگر نه این است که در روایت داریم: زبان غیبت کننده در قیامت، دراز می شود؛ پس با ظاهر روایت، سازگار نیست که همین جسم باشد. بنابراین، لازم نیست همین سلول ها و همین مولکول ها موجود شوند؛ بلکه شبیه آنها خلق می شود و حتی با اثر انگشت در دنیا هم مطابقت دارد و از نظر (صورت)، شبیه آن است؛ اما از نظر (ماده)، با آن متفاوت می باشد.
حال اشکال دیگری مطرح می شود و آن این که چطور خداوند می خواهد یک جسم دیگر را بسوزاند؛ در حالی که او با جسم و سلول های دیگری که در دنیا داشته گناه کرده است؟
جوابش این است که جسم گناه نکرده؛ بلکه روح و حقیقت انسان گناه کرده است و تمام شادی ها، غم ها، سختی ها و عذاب ها، متعلق به روح است و جسم، فقط ابزار انتقال درد و شادی به روح می باشد؛ یعنی با دیدن صحنه ای فرح انگیز، روح شاد می شود و نیز در هنگام سوختن با آتش، این روح است که درد می گیرد.
سؤال: اگر بنا باشد روح عذاب شود یا لذت ببرد، پس چه نیازی به بدن هست؟ آیا همان معاد روحانی کفایت نمی کند.
جواب این است که ما دو نوع عذاب و دو نوع شادی داریم؛ برخی غم و شادی ها، درونی هستند؛ مانند محبتی که از تصور محبوب در قلب ما ایجاد می شود و احساس شادی و خوشی درونی پیدا می کنیم و یا غمی که از احساس درونی و یا اندوه قلبی نسبت به پوچی و بی هدفی در زندگی، برای ما ایجاد می شود. گاهی نیز غم ها و شادی های روحی، از عوامل بیرونی سرچشمه می گیرند؛ مانند شادی ای که بر اثر دیدن صحنه ای زیبا یا ناراحتی ای که بر اثر سوختن بدن، به روح وارد می شود و در هر دو نوع، روح، نیازمند جسم است. در نوع اول، اگر مغز نباشد، تصور محبوب یا هدف، ممکن نیست و در نوع دوم، اگر چشم یا پوست نباشد، آن حس و درک، ممکن نیست. اگر کسی کور مادر زاد باشد، امکان ندارد بفهمد سرخی گل سرخ یعنی چه؛ چون از طریق چشم که ابزار دیدن رنگ هاست، آن روح آگاه می شود و اگر بخشی از این ابزارهای جسمی نباشد، بخشی از آگاهی های روح قطع می شود و امکان رسیدن به آن، به طور شفاف و کامل، ممکن نیست. در نتیجه، به جهت این که لذت ها و عذاب ها در قیامت، به طور کامل به انسان ها برسند، لازم است علاوه بر معاد روحانی، معاد جسمانی نیز باشد؛ اگرچه (بدن قیامتی)، متناسب با نظام قیامت می باشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 20/500037)
- [سایر] بر اساس آیه 56 سوره احزاب کیفیت صلوات چگونه است؟
- [سایر] آیه 9 سوره یاسین را تفسیر کنید؟
- [سایر] آیه 12 سوره یس را تفسیر کنید؟
- [سایر] آیه 68 سوره یس با طول عمر امام زمان (عج) چگونه سازش دارد؟
- [سایر] تفسیر آیه 81 سوره زخرف که؛ (اگر برای خداوند فرزندی بود، من اولین ایمان آورنده به او بودم) چیست؟
- [سایر] خداوند در سوره «ص» آیه 81 به شیطان مهلت داده است؛ آن روز چه روزی است؟
- [سایر] در آیة 81 سورة آل عمران، مراد از وعده یاری کنید چیست و چگونه می توان این آیه را دلیل بر اثبات رجعت قرار داد؟ لطفاً توضیح دهید.
- [سایر] اینکه میگویند (سوره یس قلب قرآن است، و در خود این سوره آیهای وجود دارد، که قلب سوره یس است. و در آن عدد مشخصی معیّن شده است که اگر آن آیه را به آن تعداد بگوییم چیزهایی مشاهده میکنیم)، آیا چنین چیزی در حدیثی آمده است؟ اگر آمده؛ آن آیه کدام آیه است و تعداد آن چقدر است؟
- [سایر] کیفیت معاد و قیامت را توضیح دهید؟
- [سایر] خواص سوره یس چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکة یس و الصافات و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم ازو سورة اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه ازو قرآن ممکن بخوانند .
- [آیت الله مکارم شیرازی] شایسته است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه (یس) و (صافات) و (احزاب) و (آیة الکرسی) و هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس، و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف یعنی آیه اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ... و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس والصافات واحزاب وآیْ الکرسی وآیه پنجاه وچهارم از سوره اعراف وسه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر ، در بالین او سوره مبارکه یس ، و صافّات ، و احزاب ، و آیة الکرسی ، و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف ، و سه آیه آخر سوره بقره ، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند .
- [امام خمینی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه "یس" و"الصافات" و " احزاب" و "آیة الکرسی" و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.