عاقبت دانشمندان وغیر مسلمانان چیست؟ آیا به جهنم می‌روند؟
(... لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمیعٌ عَلیم...) انفال (8)، آیه 42.؛ (تا کسی که (-(باید)-) هلاک شود، با دلیلی روشن، هلاک گردد و کسی که (-(باید)-) زنده شود، با دلیلی واضح، زنده بماند و خداست که در حقیقت، شنوای داناست). بعضی‌ها خیلی صریح می‌گویند: همه جهنمی هستند و حال آن که این حرف معقول نیست؛ زیرا نمی‌شود همه را با یک چوب راند. واقعیت این است که براساس آیات قرآن، مانند آیه شریفه فوق و آیه شریفه (... وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً) اسراء (17)، آیه 15.؛ (... و ما تا پیامبری برنینگیزیم، به عذاب نمی‌پردازیم)، امکان ندارد خداوند متعال، مردمی را بدون حجت و فرستادن پیامبر، عذاب کند؛ البته این رسول یا باطنی همانند عقل و فطرت است و یا رسول خارجی، مانند پیامبران الهی است. در برابر پیامبران الهی و اتمام حجت خداوند، مردم به چند گروه زیر تقسیم می‌شوند: 1. گروهی که به پیامبر اسلام و تمامی امامان دوازده‌گانه، ایمان دارند و به حقانیت تمامی پیامبران گذشته، اعتقاد دارند. اینان، همان فرقه ناجیه مسلمان اثنی‌عشریه هستند. 2. فرقه‌های غیرشیعه دوازده امامی، مانند (زیدیه) که پس از پیامبرصلی الله علیه وآله به چهار امام اعتقاد دارند و (اسماعیلیه) که به شش امام معتقد می‌باشند و از اعتقاد نسبت به دیگر امامان‌علیهم السلام، محروم هستند. 3. اهل تسنن که به امامان دوازده‌گانه، به عنوان جانشینان پیامبرصلی الله علیه وآله، معتقد نیستند. شکی نیست که پیغمبر، یک دین و آیین بیشتر نیاورد و یکی از این مذاهب، مطابق دستورات پیامبرصلی الله علیه وآله است و پیغمبر، یک جور وضو و نماز و احکام را تشریع نمود. 4. پیروان ادیان دیگر، مانند یهودیان و مسیحیان که به پیامبر اسلام و قرآن معتقد نیستند. حال آیا همه این گروه‌های غیرشیعه دوازده امامی، جهنمی هستند؟ پاسخ این است که انسان‌ها از این لحاظ به سه دسته زیر تقسیم می‌شوند: 1. عالم عامد؛ مثل عالمی که آگاه است و می‌داند که دین مسیح تحریف شده و به کدام دین در انجیل، بشارت داده شده است و همه این مسائل را می‌داند؛ اما رو نمی‌کند؛ حال به هر دلیلی که باشد - مثل این که، ریاستش به خطر می‌افتد یا هوای نفسش نمی‌گذارد و یا از امور واهی می‌ترسد - به هر حال، چنین شخصی از روی عمد و لجاجت، حق را زیر پا می‌گذارد و روشن است که چنین شخصی، سزاوار جهنم است و این مطلب، کاملاً عقلی است. 2. جاهل مقصر؛ یعنی کسی که نمی‌داند و نمی‌خواهد بداند؛ مثلاً شخصی واقعاً نمی‌داند مسیحی یا شیعه یا سنی کدامشان حق هستند؛ چون کتاب نخوانده و تحقیق نکرده است؛ البته بی‌سواد نیست و چه بسا دکتر هم هست؛ اما تا بحث دین پیش می‌آید، نمی‌خواهد گوش دهد و نمی‌خواهد جهلش نسبت به دین از بین برود و اساساً نمی‌خواهد ادله و مستندات را بشنود؛ بله، او نسبت به دین، جاهل است و حق و باطل دین را نمی‌داند؛ اما در ندانستن خویش، مقصر است؛ زیرا می‌تواند با پای منبر نشستن، مطالعه کردن، رادیو و تلویزیون دیدن و گوش دادن و از همه مهم‌تر فکر کردن، به نتیجه برسد؛ اما نمی‌خواهد ؛. چنین افرادی در زمان پیغمبرصلی الله علیه وآله هم بودند. پیغمبرصلی الله علیه وآله وقتی آیه می‌خواند، گروهی گوش می‌کردند و مسخره می‌کردند که اینان عالم عامد بودند، بعضی پنبه در گوش خود می‌گذاردند و گوش نمی‌کردند که اینها را جاهل مقصر می‌گویند. حال در بحث ما، غیرشیعه‌ها، مانند: سنی، مسیحی، یهودی و...، اگر نسبت به حق، جاهل مقصر باشند، حقشان است که به جهنم بروند. شما خود قضاوت کنید؛ آیا کسی که خود در ندانستن و جهلش مقصر باشد، قابل سؤال و جواب و مؤاخذه نیست؟ 3. جاهل قاصر؛ مانند پیرمردها و پیر زن‌ها در روستاها؛ پیر زنی که 70 سال است شهر نرفته - سواد هم ندارد - در روستایش برق و رادیو و تلویزیون هم نیست، اگر این پیر زن جهنم برود، عقل می‌گوید: که این ظلم است؛ چون او عناد و کوتاهی نکرده است؛ بلکه برعکس، به خاطر سادگی و صفای باطنش، می‌تواند مورد تفضل الهی قرار گیرد و چه بسا (به جهت اعمال خوبش) که مطابق فطرت انجام داد، بهشتی شود. بسیاری از مسیحی‌ها، یهودی‌ها و اهل‌تسنن، این‌طورند. بنابراین، همه را با یک چشم نگاه نکنید. وقتی هم دعا می‌کنید، برای همه مسلمانان و انسان‌ها دعا کنید. بعضی‌ها وقتی می‌شنوند که مثلاً آمریکا سیل آمده، می‌گویند: الهی شکر؛ در حالی که آنها هم بشرند؛ جان دارند و بنده خدا هستند و چه بسا در دین، جاهل قاصر باشند. یهودی‌ها و مسیحی‌ها در صورت غیرحربی بودن، احترام دارند؛ ولی کافران حربی، مثل اسراییلی‌های غاصب، هیچ احترامی ندارند. در آخرت نسبت به مخترعان و دانشمندانی مانند ادیسون، چگونه برخورد می‌شود؟ باید گفت که اگر ادیسون نسبت به دین، (جاهل قاصر) بوده، ان‌شاءالله بهشتی است. از نظر عقلی، اگر کسی برای غیرخدا کار کند، مزدش را باید از غیر خدا بگیرد و اگر برای خدا کار کند، مزدش را باید خدا بدهد. ادیسون هم اگر نیت خدایی داشته، خدا به او مزد می‌دهد و اگر نیتش خودنمایی بوده، در این صورت، خودش را نشان داده و مزدش را گرفته‌ و اگر غرض او خدمت به خلق بوده، خدمتش را کرده و مزدش را هم از تحسین مردم گرفته است. پس اگر کارش رنگ خدایی داشته، خدا هم به خاطر آن، به او مزد می‌دهد. از روایات نیز استفاده می‌شود آنها که مسلمان نیستند و خدمتی می‌کنند، خداوند در عذابشان و در حساب و کتاب روز قیامت آنها تخفیف می‌دهد ؛ و این تخفیف هم خیلی مهم است و از باب لطف الهی است و الا طلبی در کار نیست و حتی ممکن است کسانی که به طور عمدی و دانسته حق را انکار می‌کنند، ولی در عین حال در نامه عملشان خدمت به خلق داشته‌اند، مورد تخفیف واقع شوند؛ زیرا جهنم نیز مراتب مختلفی دارد و این کم و زیادها در رحمت الهی لحاظ می‌شود. بنا بر آن چه گفته شد، مردم به سه دسته زیر تقسیم می‌شوند: 1. مؤمنان حق‌پذیر؛ افرادی‌اند که به خداوند ایمان آورده‌اند و جایگاهشان بهشت است؛ البته این گروه دارای (درجات) هستند که از آنها به (سابقون) و (اصحاب یمین) یاد می‌شود. 2. کافران حق‌ستیز؛ کسانی‌اند که حق را شناخته‌اند؛ ولی به علت حق‌ستیزی و لجاجت، از آن روی برتافته‌اند. این گروه، مقصرند و جایگاهشان به طور قطع، جهنم است. این گروه نیز دارای (درکات) هستند و بر اساس شدت ستیزه‌جویی، در طبقات جهنم قرار می‌گیرند. 3. مستضعفان عذرپذیر؛ کسانی‌اند که دارای عذرند؛ یعنی اگر نتوانسته‌اند به دین حق بپیوندند و بدان عمل بکنند، به لحاظ تقصیر یا کوتاهی آنان نبوده، بلکه از جهت یک سلسله عواملی بوده که از اختیار آنها خارج بوده است و همین عوامل موجب جهل یا غفلت یا عمل نکردن آنان به دستورات دین اسلام شده است. مرجع کار چنین کسانی، خداوند خواهد بود و خداوند خودش به نحوی که حکمت و رحمتش ایجاب کند، عمل خواهد کرد. مراد از (مستضعف) نیز در این جا فقر اقتصادی نیست؛ بلکه در ضعف قرار گرفتن از جهت دسترسی به منبع هدایت است. خداوند درباره اینان می‌فرماید: (لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلاً) نساء (4)، آیه 98. که علت معذور بودن، چاره نداشتن است و شامل جاهل غافل غیرمعاند هم می‌شود. به عقیده علامه طباطبایی(ره) (مستضعف)، فردی را که ذهنش به مطلب حق منتقل نشده و فکرش به حق راه نیافته، شامل می‌شود؛ یعنی شخصی که‌ به حق رهبری نشده و در عین حال از کسانی است که با حق عناد ندارد؛ بلکه طوری است که اگر حق برایش روشن گردد، از آن پیروی خواهد کرد؛ ولی به دلایل مختلف، حق برای او مخفی مانده است. چنین کسی، جزء افراد مستضعف خواهد بود. پرسش‌ها و پاسخ‌های قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها - اداره مشاوره و پاسخ.
عنوان سوال:

عاقبت دانشمندان وغیر مسلمانان چیست؟ آیا به جهنم می‌روند؟


پاسخ:

(... لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمیعٌ عَلیم...) انفال (8)، آیه 42.؛ (تا کسی که (-(باید)-) هلاک شود، با دلیلی روشن، هلاک گردد
و کسی که (-(باید)-) زنده شود، با دلیلی واضح، زنده بماند و خداست که در حقیقت، شنوای داناست).

بعضی‌ها خیلی صریح می‌گویند: همه جهنمی هستند و حال آن که این حرف معقول نیست؛ زیرا نمی‌شود همه را با یک چوب راند.
واقعیت این است که براساس آیات قرآن، مانند آیه شریفه فوق و آیه شریفه (... وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً) اسراء (17)، آیه 15.؛ (... و ما تا پیامبری برنینگیزیم، به عذاب نمی‌پردازیم)، امکان ندارد خداوند متعال، مردمی را بدون حجت و فرستادن پیامبر، عذاب کند؛ البته این رسول یا باطنی همانند عقل و فطرت است و یا رسول خارجی، مانند پیامبران الهی است.
در برابر پیامبران الهی و اتمام حجت خداوند، مردم به چند گروه زیر تقسیم می‌شوند:
1. گروهی که به پیامبر اسلام و تمامی امامان دوازده‌گانه، ایمان دارند و به حقانیت تمامی پیامبران گذشته، اعتقاد دارند. اینان، همان فرقه ناجیه مسلمان اثنی‌عشریه هستند.
2. فرقه‌های غیرشیعه دوازده امامی، مانند (زیدیه) که پس از پیامبرصلی الله علیه وآله به چهار امام اعتقاد دارند و (اسماعیلیه) که به شش امام معتقد می‌باشند
و از اعتقاد نسبت به دیگر امامان‌علیهم السلام، محروم هستند.
3. اهل تسنن که به امامان دوازده‌گانه، به عنوان جانشینان پیامبرصلی الله علیه وآله، معتقد نیستند. شکی نیست که پیغمبر، یک دین و آیین بیشتر نیاورد و یکی از این مذاهب، مطابق دستورات پیامبرصلی الله علیه وآله است و پیغمبر، یک جور وضو و نماز و احکام را تشریع نمود.
4. پیروان ادیان دیگر، مانند یهودیان و مسیحیان که به پیامبر اسلام و قرآن معتقد نیستند.
حال آیا همه این گروه‌های غیرشیعه دوازده امامی، جهنمی هستند؟
پاسخ این است که انسان‌ها از این لحاظ به سه دسته زیر تقسیم می‌شوند:
1. عالم عامد؛ مثل عالمی که آگاه است و می‌داند که دین مسیح تحریف شده و به کدام دین در انجیل، بشارت داده شده است و همه این مسائل را می‌داند؛ اما رو نمی‌کند؛ حال به هر دلیلی که باشد - مثل این که، ریاستش به خطر می‌افتد یا هوای نفسش نمی‌گذارد و یا از امور واهی می‌ترسد - به هر حال، چنین شخصی از روی عمد و لجاجت، حق را زیر پا می‌گذارد و روشن است که چنین شخصی، سزاوار جهنم است و این مطلب، کاملاً عقلی است.
2. جاهل مقصر؛ یعنی کسی که نمی‌داند و نمی‌خواهد بداند؛ مثلاً شخصی واقعاً نمی‌داند مسیحی یا شیعه یا سنی کدامشان حق هستند؛ چون کتاب نخوانده و تحقیق نکرده است؛ البته بی‌سواد نیست و چه بسا دکتر هم هست؛ اما تا بحث دین پیش می‌آید، نمی‌خواهد گوش دهد و نمی‌خواهد جهلش نسبت به دین از بین برود و اساساً نمی‌خواهد ادله و مستندات را بشنود؛
بله، او نسبت به دین، جاهل است و حق و باطل دین را نمی‌داند؛ اما در ندانستن خویش، مقصر است؛ زیرا می‌تواند با پای منبر نشستن، مطالعه کردن، رادیو و تلویزیون دیدن و گوش دادن و از همه مهم‌تر فکر کردن،
به نتیجه برسد؛ اما نمی‌خواهد ؛. چنین افرادی در زمان پیغمبرصلی الله علیه وآله هم بودند. پیغمبرصلی الله علیه وآله وقتی آیه می‌خواند، گروهی گوش می‌کردند و مسخره می‌کردند که اینان عالم عامد بودند، بعضی پنبه در گوش خود می‌گذاردند و گوش نمی‌کردند که اینها را جاهل مقصر می‌گویند. حال در بحث ما، غیرشیعه‌ها، مانند: سنی، مسیحی، یهودی و...، اگر نسبت به حق، جاهل مقصر باشند، حقشان است که به جهنم بروند. شما خود قضاوت کنید؛ آیا کسی که خود در ندانستن و جهلش مقصر باشد، قابل سؤال و جواب و مؤاخذه نیست؟
3. جاهل قاصر؛ مانند پیرمردها و پیر زن‌ها در روستاها؛ پیر زنی که 70 سال است شهر نرفته - سواد هم ندارد - در روستایش برق و رادیو و تلویزیون هم نیست، اگر این پیر زن جهنم برود، عقل می‌گوید: که این ظلم است؛ چون او عناد و کوتاهی نکرده است؛ بلکه برعکس، به خاطر سادگی و صفای باطنش، می‌تواند مورد تفضل الهی قرار گیرد و چه بسا (به جهت اعمال خوبش) که مطابق فطرت انجام داد، بهشتی شود. بسیاری از مسیحی‌ها، یهودی‌ها و اهل‌تسنن، این‌طورند.
بنابراین، همه را با یک چشم نگاه نکنید. وقتی هم دعا می‌کنید، برای همه مسلمانان و انسان‌ها دعا کنید. بعضی‌ها وقتی می‌شنوند که مثلاً آمریکا سیل آمده، می‌گویند: الهی شکر؛ در حالی که آنها هم بشرند؛ جان دارند و بنده خدا هستند و چه بسا در دین، جاهل قاصر باشند.
یهودی‌ها و مسیحی‌ها در صورت غیرحربی بودن، احترام دارند؛ ولی کافران حربی، مثل اسراییلی‌های غاصب، هیچ احترامی ندارند.
در آخرت نسبت به مخترعان و دانشمندانی مانند ادیسون، چگونه برخورد می‌شود؟
باید گفت که اگر ادیسون نسبت به دین، (جاهل قاصر) بوده، ان‌شاءالله بهشتی است.
از نظر عقلی، اگر کسی برای غیرخدا کار کند، مزدش را باید از غیر خدا بگیرد و اگر برای خدا کار کند، مزدش را باید خدا بدهد.
ادیسون هم اگر نیت خدایی داشته، خدا به او مزد می‌دهد و اگر نیتش خودنمایی بوده، در این صورت، خودش را نشان داده و مزدش را گرفته‌
و اگر غرض او خدمت به خلق بوده، خدمتش را کرده و مزدش را هم از تحسین مردم گرفته است. پس اگر کارش رنگ خدایی داشته، خدا هم به خاطر آن، به او مزد می‌دهد.
از روایات نیز استفاده می‌شود آنها که مسلمان نیستند و خدمتی می‌کنند، خداوند در عذابشان و در حساب و کتاب روز قیامت آنها تخفیف می‌دهد ؛ و این تخفیف هم خیلی مهم است و از باب لطف الهی است و الا طلبی در کار نیست و حتی ممکن است کسانی که به طور عمدی و دانسته حق را انکار می‌کنند، ولی در عین حال در نامه عملشان خدمت به خلق داشته‌اند، مورد تخفیف واقع شوند؛ زیرا جهنم نیز مراتب مختلفی دارد و این کم و زیادها
در رحمت الهی لحاظ می‌شود.
بنا بر آن چه گفته شد، مردم به سه دسته زیر تقسیم می‌شوند:
1. مؤمنان حق‌پذیر؛ افرادی‌اند که به خداوند ایمان آورده‌اند و جایگاهشان بهشت است؛ البته این گروه دارای (درجات) هستند که از آنها به (سابقون) و (اصحاب یمین) یاد می‌شود.
2. کافران حق‌ستیز؛ کسانی‌اند که حق را شناخته‌اند؛ ولی به علت حق‌ستیزی و لجاجت، از آن روی برتافته‌اند. این گروه، مقصرند و جایگاهشان به طور قطع، جهنم است. این گروه نیز دارای (درکات) هستند و بر اساس شدت ستیزه‌جویی، در طبقات جهنم قرار می‌گیرند.
3. مستضعفان عذرپذیر؛ کسانی‌اند که دارای عذرند؛ یعنی اگر نتوانسته‌اند به دین حق بپیوندند و بدان عمل بکنند، به لحاظ تقصیر یا کوتاهی آنان نبوده، بلکه از جهت یک سلسله عواملی بوده که از اختیار آنها خارج بوده است و همین عوامل موجب جهل یا غفلت یا عمل نکردن آنان به دستورات دین اسلام شده است. مرجع کار چنین کسانی، خداوند خواهد بود و خداوند خودش به نحوی که حکمت و رحمتش ایجاب کند، عمل خواهد کرد.
مراد از (مستضعف) نیز در این جا فقر اقتصادی نیست؛ بلکه در ضعف قرار گرفتن از جهت دسترسی به منبع هدایت است. خداوند درباره اینان می‌فرماید: (لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلاً) نساء (4)، آیه 98. که علت معذور بودن، چاره نداشتن است و شامل جاهل غافل غیرمعاند هم می‌شود.
به عقیده علامه طباطبایی(ره) (مستضعف)، فردی را که ذهنش به مطلب حق منتقل نشده و فکرش به حق راه نیافته، شامل می‌شود؛ یعنی شخصی که‌
به حق رهبری نشده و در عین حال از کسانی است که با حق عناد ندارد؛ بلکه طوری است که اگر حق برایش روشن گردد، از آن پیروی خواهد کرد؛ ولی به دلایل مختلف، حق برای او مخفی مانده است. چنین کسی، جزء افراد مستضعف خواهد بود.

پرسش‌ها و پاسخ‌های قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها - اداره مشاوره و پاسخ.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین