اولا اگر مطالب مختلفی که در تفاسیر بیان می شود را بنگریم، بخشی از دلایل نیاز به تفسیر مشخص می شود. در تفاسیر بحث های لغوی، ادبی، شان نزول، و ... ذکر می شود. طبیعتا برای کسی که عرب زبان نیست، بحث های لغوی و ادبی بسیار مفید است. خصوصا که در ترجمه، واژه های زبان مبدا و مقصد لزوما همسان نیستند. و ممکن است تفاوت هایی بین زبان مبدا و زبان مقصد وجود داشته باشد که ترجمه نمی تواند بازتاب دقیقی از آن به وجود بیاورد. مثلا در ترجمه پسر عمو و پسر خاله به زبان انگلیسی، ناچاریم هر دو واژه را به یک صورت بیان کنیم که در آن تمایزی بین پسر عمو و پسر خاله وجود ندارد. یا مثلا با توجه به صرف شش بخشی فعل فارسی، این افعال نمی توانند ترجمه صد در صدی از افعال دوازده حالته عربی باشند. بنابراین ترجمه نمی تواند تمام نیازها را برطرف کند و حتی کسانی که عربی زبان مادری آنهاست، نیز به چنین مباحثی نیاز دارند. چرا که زبان عربی در طی چهارده قرن، مثل همه زبان ها تحولاتی را داشته است ضمن آنکه معمولا افراد از واژگان زبان مادری خودشان هم به طور کامل باخبر نیستند. به همین دلیل می بینیم که یک فارسی زبان تا سطح دکترا، به تحصیل زبان فارسی می پردازد. مباحثی مثل شأن نزول هم بحث های تاریخی می باشند که مخاطب اولیه، پیش روی خود داشته، اما ما بعد از چهارده قرن، باید آن را بیاموزیم تا بستری که هر آیه در آن نازل شده است را درک کنیم. و قطعا شرایط و فضای یک گفتار، حاوی قرائنی است که در فهم آن گفتار موثر است. مثلا قاعده ای وجود دارد که اگر امر در فضای احساس ممنوعیت باشد، معنای آن دستور نیست بلکه صرفا یک نوع جواز است. مثل اینکه پسری احساس کند حق بیرون رفتن از خانه را ندارد و پدرش به او بگوید: برو! که در این جا منظور پدر آن نیست که پسر حتما باید از خانه بیرون برود. ثانیا بخشی از تفاسیر، بیان احادیث معصومان است. که معلمان قرآن بوده اند. و قرآن نیز لزوم تعلیم، کلام الهی را بیان نموده است: ْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ َ وَ الْحِکْمَةَ (129 بقره) تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد. خصوصا با توجه به آنکه بیان بخشی از جزئیات به عهده رسول خدا (ص) نهاده شده است و ... ثالثا قرآن همان گونه که خود فرموده، شفایی برای بیماری هاست: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ (82 بقره) و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می کنیم. این در حالی است که استفاده از دارو زمانی شفا بخش خواهد بود که با شناخت کامل از بیماری و دارو صورت بگیرد. نه آنکه بدون محاسبه بیماری یا دارو، هر آنچه در دسترس بود؛ مصرف شود. بنابراین کسانی که به تمام قرآن مسلط نیستند و شناخت محدودی از قرآن دارند، باید به سراغ کسانی بروند که بر تمام قرآن تسلط دارند و می دانند که در هر موقعیتی، کدام بخش قرآن پاسخگوی نیاز است. خصوصا با توجه به آنکه قرآن دارای محکم و متشابه؛ عام و خاص؛ مطلق و مقید و ... می باشد. و نگاه بخشی به قرآن می تواند تحریف آن باشد: ْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (85 بقره) آیا شما به پارهای از کتاب [تورات] ایمان میآورید، و به پارهای کفر میورزید؟ پس جزای هر کس از شما که چنین کند، جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز ایشان را به سختترین عذابها باز برند، و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست. رابعا قرآن مکرر و متعدد دستور به تدبر و تفکر در آیات قرآن داده است که به دلیل عمق معنایی آیات (بطون) است که با تفکر بیشتر می توانیم نکات بیشتری از هر آیه به دست آوریم: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ (29 ص) [این] کتابی مبارک است که آن را به سوی تو نازل کردهایم تا در [باره] آیات آن بیندیشند، و خردمندان پند گیرند. و طبیعتا همگان به یک اندازه در این مساله وارد نشده اند و می توان با مطالعه تفسیر، به یافته های دیگران در این باره دست یافت. بنابراین تفسیر یک امر مفید و لازم است که حتی نسبت به متن های دیگری جز قرآن هم می تواند وجود داشته باشد. مثل شرح هایی که بر دیوان حافظ، مثنوی معنوی تا کتب علمی و ... نوشته می شود. البته نباید از این نکته غفلت نمود که تفسیر ضوابطی دارد که با رعایت آن ضوابط باید مراد گوینده به طور کامل کشف شود و از تحمیل نظریات خود به کلام دیگران اجتناب کرد.
اولا اگر مطالب مختلفی که در تفاسیر بیان می شود را بنگریم، بخشی از دلایل نیاز به تفسیر مشخص می شود. در تفاسیر بحث های لغوی، ادبی، شان نزول، و ... ذکر می شود. طبیعتا برای کسی که عرب زبان نیست، بحث های لغوی و ادبی بسیار مفید است. خصوصا که در ترجمه، واژه های زبان مبدا و مقصد لزوما همسان نیستند. و ممکن است تفاوت هایی بین زبان مبدا و زبان مقصد وجود داشته باشد که ترجمه نمی تواند بازتاب دقیقی از آن به وجود بیاورد. مثلا در ترجمه پسر عمو و پسر خاله به زبان انگلیسی، ناچاریم هر دو واژه را به یک صورت بیان کنیم که در آن تمایزی بین پسر عمو و پسر خاله وجود ندارد. یا مثلا با توجه به صرف شش بخشی فعل فارسی، این افعال نمی توانند ترجمه صد در صدی از افعال دوازده حالته عربی باشند.
بنابراین ترجمه نمی تواند تمام نیازها را برطرف کند و حتی کسانی که عربی زبان مادری آنهاست، نیز به چنین مباحثی نیاز دارند. چرا که زبان عربی در طی چهارده قرن، مثل همه زبان ها تحولاتی را داشته است ضمن آنکه معمولا افراد از واژگان زبان مادری خودشان هم به طور کامل باخبر نیستند. به همین دلیل می بینیم که یک فارسی زبان تا سطح دکترا، به تحصیل زبان فارسی می پردازد.
مباحثی مثل شأن نزول هم بحث های تاریخی می باشند که مخاطب اولیه، پیش روی خود داشته، اما ما بعد از چهارده قرن، باید آن را بیاموزیم تا بستری که هر آیه در آن نازل شده است را درک کنیم. و قطعا شرایط و فضای یک گفتار، حاوی قرائنی است که در فهم آن گفتار موثر است. مثلا قاعده ای وجود دارد که اگر امر در فضای احساس ممنوعیت باشد، معنای آن دستور نیست بلکه صرفا یک نوع جواز است. مثل اینکه پسری احساس کند حق بیرون رفتن از خانه را ندارد و پدرش به او بگوید: برو! که در این جا منظور پدر آن نیست که پسر حتما باید از خانه بیرون برود.
ثانیا بخشی از تفاسیر، بیان احادیث معصومان است. که معلمان قرآن بوده اند. و قرآن نیز لزوم تعلیم، کلام الهی را بیان نموده است:
ْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ َ وَ الْحِکْمَةَ (129 بقره) تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد.
خصوصا با توجه به آنکه بیان بخشی از جزئیات به عهده رسول خدا (ص) نهاده شده است و ...
ثالثا قرآن همان گونه که خود فرموده، شفایی برای بیماری هاست:
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ (82 بقره) و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می کنیم.
این در حالی است که استفاده از دارو زمانی شفا بخش خواهد بود که با شناخت کامل از بیماری و دارو صورت بگیرد. نه آنکه بدون محاسبه بیماری یا دارو، هر آنچه در دسترس بود؛ مصرف شود.
بنابراین کسانی که به تمام قرآن مسلط نیستند و شناخت محدودی از قرآن دارند، باید به سراغ کسانی بروند که بر تمام قرآن تسلط دارند و می دانند که در هر موقعیتی، کدام بخش قرآن پاسخگوی نیاز است. خصوصا با توجه به آنکه قرآن دارای محکم و متشابه؛ عام و خاص؛ مطلق و مقید و ... می باشد. و نگاه بخشی به قرآن می تواند تحریف آن باشد:
ْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (85 بقره) آیا شما به پارهای از کتاب [تورات] ایمان میآورید، و به پارهای کفر میورزید؟ پس جزای هر کس از شما که چنین کند، جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز ایشان را به سختترین عذابها باز برند، و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست.
رابعا قرآن مکرر و متعدد دستور به تدبر و تفکر در آیات قرآن داده است که به دلیل عمق معنایی آیات (بطون) است که با تفکر بیشتر می توانیم نکات بیشتری از هر آیه به دست آوریم:
کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ (29 ص) [این] کتابی مبارک است که آن را به سوی تو نازل کردهایم تا در [باره] آیات آن بیندیشند، و خردمندان پند گیرند.
و طبیعتا همگان به یک اندازه در این مساله وارد نشده اند و می توان با مطالعه تفسیر، به یافته های دیگران در این باره دست یافت.
بنابراین تفسیر یک امر مفید و لازم است که حتی نسبت به متن های دیگری جز قرآن هم می تواند وجود داشته باشد. مثل شرح هایی که بر دیوان حافظ، مثنوی معنوی تا کتب علمی و ... نوشته می شود.
البته نباید از این نکته غفلت نمود که تفسیر ضوابطی دارد که با رعایت آن ضوابط باید مراد گوینده به طور کامل کشف شود و از تحمیل نظریات خود به کلام دیگران اجتناب کرد.
- [سایر] چگونه قرآن را بفهمیم؟ علل نیاز به تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] چرا به تفسیر نیاز داریم؟
- [سایر] عربی مبین یعنی چه؟ چرا برای تفسیر قرآن نیاز به مقدمات داریم؟
- [سایر] آیا گریه کردن از رسوم جاهل عرب است؟ اگر هست چرا برای امام حسین(ع) گریه می کنیم؟
- [سایر] مخاطب قرآن مردم چه زمان و مکانی هستند؟
- [سایر] آیا قرآن و احادیث نیاز به تفسیر دارند یا هرکس به اندازة درک خود باید از ترجمة آن مطالبی را درک نماید؟
- [سایر] جایگاه و نقش آراء مفسران در تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] آیا اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن از شیوه تفسیر قرآن به قرآن بهره میگرفتند؟
- [آیت الله خامنه ای] خمس کتابهایی که مانند کتب تفسیر دوره ای چاپ می شود و ممکن است در آینده برای طلبه ای نیاز شود، چگونه محاسبه می شود؟
- [سایر] بین تفسیر شیعه و تفسیر سنی چه تفاوتهایی وجود دارد؟
- [آیت الله سبحانی] انسان می تواند از سهم (سبیل الله)، به اندازه نیاز مسلمانان قرآن یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگرچه بر اولاد خود و بر کسانی وقف کند که خرج آنان بر او واجب است. و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کتابهایی را که طلاب علوم دینی یا غیر آنها از درآمد کسب و کار می خرند چنانچه مورد نیازشان باشد خمس ندارد، ولی اگر فعلاً نیازی به آن ندارند و مقصودشان استفاده در آینده است خمس به آن تعلق می گیرد (اگر در تمام طول سال نیز از آن استفاده نکند، ولی وجود آن کتاب برای مواقع ضروری در کتابخانه لازم است، نیاز محسوب می شود) همچنین وسایلی مانند اسباب آتش نشانی در جاهایی که بیم آتش سوزی است یا داروهای ضروری و کمکهای اولیه در خانه جزء هزینه های زندگی محسوب می شود و خمس ندارد هر چند اتفاقاً در تمام سال از آنها استفاده نشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تعزیه و شبیه خوانی اگر مشتمل بر آلات لهو از قبیل طبل و شیپور و صنج نباشد و اشعار دروغ و غنا نخوانند و مرد لباس زن نپوشد و اجتماع مرد و زن در یک جا نباشد، اشکال ندارد. ولی سزاوار است که به تعزیه خوانی تنها اکتفا نکنند و مجالس روضه که در آنها علاوه بر ذکر مصائب حضرت خامس آل عبا علیه السلام ، معارف و عقاید اسلامی و تفسیر آیات و احادیث و احکام شرعیه بیان می شود نیز تشکیل دهند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] زنی که شوهرش به مسافرت رفته یا در جبهه جنگ یا در سفر دریائی یا به جهت دیگری مفقود الاثر شده چنانچه یقین کند شوهرش مرده است باید عده وفات نگه دارد و بعد از آن می تواند ازدواج کند و چنانچه یقین دارد شوهرش زنده است نمی تواند شوهر کند. و مخارج او از مال شوهر یا از صدقات و بیت المال در صورت نیاز باید پرداخت شود و در صورت نداشتن مال شوهر و نداشتن نفقه یا مشکلات دیگر وضع موجود برای او قابل تحمل نباشد می تواند به حاکم شرع مراجعه کند تا او را طلاق دهد.
- [آیت الله سیستانی] از نظر فقه امامیه، عقد نکاح بدون شاهد گرفتن صحیح است. لکن اهل سنّت در این مسأله اختلافنظر دارند، و برخی موافق امامیه هستند و پارهای مانند حنفیان، شافعیان، و حنبلیان، نکاح بدون شاهد گرفتن را فاسد میدانند. مالکیان نیز نکاح مخفیانه را فاسد میدانند. ولی آنان که مدّعی فسادند، خود دو دسته هستند: مالکیان، و بیشتر حنبلیان در مورد اینگونه نکاحها که در مورد صحت و فسادش اختلاف است مانند عقد مذکور معتقدند که هیچکس حقّ ازدواج با این زن را ندارد، مگر آنکه مردی که عقد نکاح به نام او بسته شده است، او را طلاق دهد و یا نکاح او را فسخ کند. پس اگر شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، نمیتوان با آن زن ازدواج کرد مگر آنکه او را طلاق دهد و یا نکاحش را فسخ کند. شافعیان، و حنفیان در مورد اینگونه نکاحها معتقدند که میتوان با چنین زنی ازدواج کرد و نیاز به طلاق یا فسخ نکاح نیست. بنابراین هرگاه شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، طبق قاعده الزام شوهر به احکام مذهبش، در صورتی که زن از نظر آنان از کسانی باشد که نیازمند عدّه هستند، اظهر جواز نکاح او پس از انقضای عدّه است. همچنین اگر زن شیعه باشد و شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، در صورتی که از نظر آنان نیازمند عدّه است، جایز است پس از تمام شدن عدّه، ازدواج کند. لکن در هر دو صورت برای خروج از شبهه و رعایت احتیاط، اولی آن است که در صورت امتناع شوهر از طلاق زن، طلاق او را گر چه از طریق حاکم شرع بگیرند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام مراء و جلال است و در روایتی از رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است که کراراً جبرئیل از طرف حقّ تعالی نهی از مراء و جدال مینمود و آن اقسامی دارد: الف) پافشاری در اثبات باطل و یا در نابودی حق، و گناه این قسم در حدّ کفر است و در قرآن اطلاق جبّار بر آن شده است: (وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنید)[1] (و هر زورگوی لجوجی، نا امید شد.) ب) لجاجت و مشاجره در اینکه غلبه بر دیگری پیدا کند و به عبارت دیگر فخرفروشی و کشتیگرفتن در گفتگوها، و این صورت نیز از گناهان بزرگ است و مفسده فراوانی در بر دارد، بلکه منشأ گناهان دیگری است و غالب جدالها در بین مردم از این قبیل است. ج) جدال و مشاجره در اثبات نمودن حقّ یا از بین بردن باطل و یا ارشاد جاهل، نظیر مباحثهها و گفتارها و برخوردهای علمی که اهل علم با یکدیگر دارند، و این قسم گرچه حرام نیست، ولی باید توجّه داشت که در این گفتگوها شیطان و نفس امّاره و هوی در کمین است و چه بسیار (بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه) منجر به جدالهای حرام میشود، البته باید توجّه داشت که در همین نوع هم از الفاظ غیر مؤدّب پرهیز نمود و این قسم از جدال و مشاجره به اندازه احتیاج بلکه به اندازه ضرورت باشد. [1]. ابراهیم، 15.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کسی مرد مسلمانی را بکشد دیهای که باید قاتل یا عاقله وی بدهند یکی از شش چیز است: اوّل: در قتل عمدی صد شتر که بنا بر احتیاط واجب داخل سال ششم شده باشند و بهتر آن است نری باشند که اخته و رگ مالیده نیست و در قتل شبه عمد و خطای محض شرائط دیگری از جهت سن و نری و مادگی در شتر معتبر است که در کتابهای فقهی مفصل آمده است. دوم: دویست گاو. سوم: هزار گوسفند. چهارم: دویست حلّه، حلّه نوعی پارچه بوده و چون در تفسیر آن اختلافاتی در میان لغویان وجود دارد، احتیاط آن است که برای پرداخت دیه، سایر اقسام آن را اختیار کنند. پنجم: هزار دینار طلای شرعی که بنا بر مشهور مقدار هر دینار طلا 18 نخود طلای سکّهدار میباشد. ششم: ده هزار درهم که بنا بر مشهور هر درهم 12 / 6 نخود نقره سکّه است. درباره مقدار دقیقتر دینار و درهم در مسأله 1872، 1904 و 1905 توضیح بیشتری داده شد. و اگر مقتول زن مسلمان باشد، دیه او در هر یک از شش چیز نصف دیه مرد است و اگر مقتول کافر ذمّی باشد در صورتی که مرد باشد دیه او هشتصد درهم و در صورتی که زن باشد دیه او چهارصد درهم میباشد و اگر کافر غیر ذمّی باشد دیه ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] قبل از ورود در احکام نماز اشاره به دو نکته لازم است اول اهمیت نماز در قران مجید نزدیک به صد مورد از نماز گفتگو شده و اشاره به دو مورد ان کافیست بعد از ان که خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را به مقام نبوت و رسالت و خلت اختیار نمود و به کلمات ازمایش و مبتلا کرد و ان حضرت کلمات را اتمام نمود به مقام امامت نایل شد و ان قدر عظمت مقام امامت بعد از ان همه مقامات در نظرش جلوه کرد که قال و من ذریتی گفت و از برای فرزندان من هم جواب شنید لا ینال عهدی الظالمین پیمان من به ظالمین نمی رسد و در عظمت نماز همین اندازه بس که ان کس که خداوند متعال برای او مقام امامت را خواست و او برای ذریه اش مسالت کرد بعد از طی تمام مقامات در جوار خانه خدا از خداوند متعال خواست رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی پروردگارا مرا اقامه کننده نماز قرار بده و ذریه مرا و همچنین بعد از ان که ذریه خود را در نزد بیت مسکن داد گفت ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه پروردگار ما هر اینه من از ذریه خودم مسکن دادم به بیابان بدون زرع نزد خانه محترم تو پروردگارا برای این که اقامه نماز بنمایند در قران مجید یک سوره به نام مومنون است و در ان مومنان به خصوصیاتی معرفی شده اند و اول خصوصیتی که به ان ابتدا شده این است که الذین هم فی صلاتهم خاشعون انان که همانا در نمازشان خاشعند و اخر خصوصیتی هم که به ان ختم می شود و الذین هم علی صلواتهم یحافظون و ان چنان کسانی که همانها بر نمازهایشان محافظت دارند پس افتتاح ایمان و ختم ایمان به نماز است و ثمره ان هم این ایه است اولیک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون و از سنت همین اندازه بس است که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند بعد از معرفت خدا چیزی را افضل از این صلوات پنجگانه نمی دانم و عدم علم از ان حضرت علم به عدم است و این روایت بیان کلام خداست و خداوند متعال هم در قران مجید می فرماید ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه بعد از ایمان به غیب اقامه نماز ذکر شده است و در عظمت نماز همین اندازه کفایت می کند که جامع تر از نماز بین عبادات عبادتی یافت نمی شود زیرا این عبادتی است مشتمل بر عبادت فعلی و بر عبادت قولی و عبادت فعلی ان شامل افعال عبادی از رکوع و سجود و قیام و قعود است و عبادت قولی ان شامل قرایت و ذکر و جامع جمیع معارف الهیه از تسبیح و تکبیر و تحمید و تهلیل که ارکان اربعه معارف حضرت حق سبحانه و تعالی است و مشتمل است بر تمام عبادات ملایکه مقربین که عده ای از انها عبادتشان در قیام است و عده ای در قعود و جمعی در رکوع و جمعی در سجود و عناوینی که برای نماز در روایات وارد شده زیاد است که از ان جمله است راس الدین و اخر وصایا الانبیاء و احب الاعمال و خیر الاعمال و قوام الاسلام و استقبال الرحمن منهاج الانبیاء و به یبلغ العبد الی الدرجه العلیا
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام دروغ است و معنای آن فریب دیگران است به چیزی که در نظر او واقعیّت ندارد و قرآن شریف به طور مؤکّد، سلب ایمان از دروغگو نموده است: (انَّما یَفْتَرِی الکَذِبَ الَّذین لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّه).[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.) بلکه در روایات آمده است که دروغگو دشمن خداست و آن اقسامی دارد: الف) نسبت دروغ دادن به پیامبران گرامی و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و این قسم از دروغ که بدعت به آن میگویند، شدیدترین عذاب الهی را دارد و از همه اقسام دروغ بزرگتر و از اکبر کبائر است، مخصوصاً اگر سبب گمراهی کسی شود. ب) دروغ مفسدهآمیز نظیر دروغی که روابط بین دو مسلمان را تیره کند و نظیر دروغی که آبروی کسی را ببرد و نظیر دروغی که کسی را در خطر اندازد و مانند اینها. و قدر متیقّن از آیات و روایاتی که در مذمّت دروغ است همین قسم از دروغ میباشد. ج) نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر اینها، و به آن تهمت هم میگویند و این قسم علاوه بر اینکه دروغ است، غیبت نیز میباشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپّهای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند. د) دروغی که مفسده آمیز نباشد، نظیر تعریف بیجا از خود یا دیگران و نظیر اظهار محبّت و ارادت به کسی که محبّت و ارادت به او ندارد و مانند اینها، و حرمت این قسم دروغ نزد فقها مسلّم است و از آیات و روایات نیز به خوبی استفاده حرمت میشود. ه) دروغی که علاوه بر اینکه مفسده ندارد، فریب کسی هم نیست، نظیر قصّهها و داستانهای دروغ آمیز و شوخیهای دروغ آمیز و مانند اینها، و این قسم از دروغ گرچه حرام نیست، ولی از روایات به خوبی استفاده میشود که مسلمان واقعی از مثل این دروغها نیز پرهیز میکند. صفحه 401 و) توریه، و معنای آن این است که لفظی بگوید و معنایی را اراده کند که مخاطب توجّه به آن معنی نداشته باشد، و این قسم از دروغ نیز جایز نیست. و اینکه مشهور در میان مردم است که توریه بدون ضرورت جایز است، صحّت ندارد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.