تفسیر آیه 2 سوره فتح را بفرمایید؟
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یهَْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا)؛ فتح (48)، آیه 1 و 2.؛ (ما تو را پیروزی بخشیدیم؛ (-(چه )-)پیروزی درخشانی! تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست، هدایت کند). دقت در این آیات، که خداوند قبل از مسئله گناه پیامبرصلی الله علیه وآله از (فتح مبین) یاد کرد و این که (فتح مبین)، مقدمه و سبب آمرزش گناه پیامبرصلی الله علیه وآله شد، به خوبی نشان می دهد که این گناه، از نوع پلیدی و زشتی نیست که با توبه، آمرزیده شود؛ بلکه از نوع دیگری است که با فتح و پیروزی، مشکلش حل می شود و به همین جهت، لازم است نخست درباره (فتح مبین) و سپس درباره منظور آیات از گناه پیامبرصلی الله علیه وآله، توضیح داده شود. بنا بر متون تفسیری، منظور از (فتح مبین)، موفقیت در (صلح حدیبیه)، قبل از فتح مکّه است؛ البتّه برخی آن را به فتح مکّه نیز تفسیر کرده اند؛ ولی شأن نزولش، قبل از فتح مکّه و هنگام صلح حدیبیّه است. خدای متعال در سال هفتم هجرت، صلح حدیبیه را به عنوان یک پیروزی قرار داد که گناهان گذشته و آینده پیامبرصلی الله علیه وآله را بیامرزد؛ قبل از پیروزی پیامبرصلی الله علیه وآله در فتح مکّه که هنوز اسلام در سراسر جزیرةالعرب و مکه حاکم نشده بود و عظمت شخصیت پیامبرصلی الله علیه وآله و مهربانی (امان دادن) وی را به طور کامل ندیده بودند، پیامبرصلی الله علیه وآله را به عنوان یک فرد گناهکار می شناختند؛ زیرا پیغمبرصلی الله علیه وآله اوضاع مکّه را به هم ریخته بود؛ به طوری که پسری مثل (مصعب)، با پدرش (عُمیر) که از اشراف مکه بود، اختلاف پیدا کرده بود و مادرها با بچّه ها و بچّه ها با پدرها، مخالف شدند و به طور کلی، وضعیت اشراف، متزلزل شده بود؛ برده هایی مثل بلال، دیگر به حرف مولایشان گوش نمی دادند و جنگ های بسیاری اتفاق افتاده بود. به همین جهت، از نظر مشرکان و اعراب جاهلی، پیامبرصلی الله علیه وآله، گناهکار بود. در این میان، صلح حدیبیه اتفاق افتاد و شایعات غیرواقعی درباره خشونت پیامبرصلی الله علیه وآله همگی نقش برآب شدند و مقدمه فتح مکّه، فراهم شد؛ چون صلح حدیبیه اگر نبود، فتح مکّه نیز ممکن نمی شد و با این پیروزی، مکّی های کافر و معاند، مسلمان شدند و همان هایی که می گفتند: پیغمبرصلی الله علیه وآله گناه کارترین انسان هاست، به او ایمان آوردند و آن جوّ بد اجتماعی بر ضد پیامبرصلی الله علیه وآله، کاملاً عوض شد و تمام اتهامات، پاک شده، ذهنیت های اشتباه، به طور کلّی از ذهن مردم، برطرف شدند. مشابه این آیه، درباره حضرت موسی علیه السلام است، که داستان آن به این شرح است: فردی از بنی اسراییل با یک قبطی از هواداران فرعون، درگیر شده بود و حضرت موسی علیه السلام که به جهت دادخواهی آن شخص بنی اسرائیلی وارد ماجرا شده بود، فرد قبطی را با مشت از پا درآورد! کار موسی علیه السلام، قتل عمد حساب نمی شد و مجازات هم نداشت؛ چون او برای انجام وظیفه، از مظلوم، دفاع کرده بود؛ ولی به هرحال، آن شخص مُرد و موسی علیه السلام مجبور به فرار شد و به طرف مدین نزد حضرت شعیب علیه السلام رفت. نکته مهم این است که وقتی وحی آمد که باید به سوی فرعون بروی، حضرت موسی علیه السلام اظهار نگرانی کرد و به خداوند عرضه داشت: (وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ)؛ شعراء (26)، آیه 14.؛ (آنان بر (-(گردن )-)من گناهی دارند و می ترسم مرا بکشند). تعبیر این است که می گوید: من در نظر آنها گنه کارم؛ امّا در واقع و از نظر خداوند، موسی علیه السلام، گناهکار نبود. در آیه مورد بحث نیز همین طور است. خداوند می فرماید: ما تو را پیروزی درخشانی بخشیدیم؛ تا گناهان پیشین و پسین تو را ببخشم؛ (ما تَقَدَّمَ من ذَنبِک ما تأخّر) و این، به جهت عزّتی است که خدا با صلح حدیبیه و سپس با فتح مکه و با پیروزی کامل، به پیامبرش صلی الله علیه وآله هدیه می دهد؛ تا جایی که می فرماید: آن حرف هایی که در آینده هم برایت درمی آورند، آنها هم پوشیده می شوند؛ سپس در آخر آیه می فرماید: (وَ یُتِّمَ نِعمَتَهُ عَلَیکَ)؛ (نعمت را بر تو تمام می کند)؛ (و یَهدِیَکَ صراطَا مستقیماً وَ یَنصُرُکَ اللّه نَصراً عزیزا). پس با فتح و نصرت ذکر شده و این قرائن موجود در آیه، معلوم می شود که گناه مورد نظر، به معنای معصیت و سرپیچی از فرمان خداوند نیست و نمی شود که یک پیغمبر، سرپیچی از دستور خدا کند و برفرض هم اگر معقول بود و می شد تصوّر کرد، با توجه به قرائنی که عرض شد، هیچ ربطی با فتح و پیروزی نداشت. در حدیثی در عیون اخبارالرضا، چنین آمده است: مأمون گفت: یا ابا الحسن! معنی آیه: (لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ)؛ فتح (48)، آیه 2.؛ (تا خدا گناه قبل و بعد تو را بپوشاند)، چیست؟ حضرت فرمود: از نظر مشرکین مکّه، کسی گناهکارتر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله نبود؛ زیرا آنان قبل از بعثت، سی صد و شصت بت را می پرستیدند و آن گاه که آن حضرت ایشان را به (کلمه مبارکه) (لا اله الاّ اللَّه) دعوت کرد، این موضوع، بر آنان گران آمد و گفتند: (أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عُجابٌ. وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ یُرادُ. ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ)؛ ص (38)، آیه 5 7.؛ (آیا به جای خدایان متعدّد، یک خدا قرار داده است. این، مطلب عجیبی است. سران آنان به حرکت آمده، گفتند: بروید و بر اعتقاد به خدایان خود استوار بمانید؛ این، چیزی است که از شما (-(مردم )-)خواسته می شود عیون أخبار الرضاعلیه السلام، ترجمه غفاری و مستفید، ج 1، ص: 412.. ما چنین حرف هایی را در بین امّت آخر (-(یعنی معاصرین یا آنان که قبل از ما بوده اند )-)نشنیده ایم. این سخن، جز دروغ و افترا، چیز دیگری نیست) و آن زمان که خداوند عزّ و جلّ، مکّه را برای پیامبرش فتح کرد، فرمود: ای محمّد! (إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ)؛ فتح (48)، آیه 1 2.؛ (ما مکّه را با پیروزی قطعی و آشکار، برای تو فتح کردیم؛ تا خدا گناه قبلی و بعدی تو را بپوشاند)؛ یعنی همان چیزی که از نظر اهل مکّه، به خاطر دعوت به توحید در گذشته و بعد از آن، گناه محسوب می شد؛ زیرا بعضی از مشرکین مکّه، مسلمان شدند و بعضی از مکّه خارج شدند و آنان که ماندند، نتوانستند در آن زمان که آن حضرت، مردم را به توحید دعوت می کرد، به حضرت ایراد بگیرند و در نتیجه، با غلبه حضرت بر آنان، آن چه از نظر آنان گناه محسوب می شد، پوشیده شد. شاهد دیگر این که (غفران) در لغت یعنی پوشاندن و خداوند متعال با این پیروزی، گناهکار بودن پیامبرصلی الله علیه وآله را که در ذهن مردم استقرار پیدا کرده بود، پوشاند. امّا آیه 3 سوره نصر که می فرماید: (وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّابا)؛ نصر (110)، آیه 3.؛ (ای پیغمبر! از او آمرزش بخواه که وی، همواره توبه پذیر است). این جا پاسخ دیگری می توان داد که استغفار، گاهی از گناه و تقصیر از انجام محرمات الهی است که استغفار ما، معمولاً به جهت این سنخ از گناهان است و گاهی استغفار از قصور است و مثلاً شخص استغفار می کند که چرا نماز شبم ترک شد و یا این که چرا در نماز شب، حضور قلب لازم را نداشتم؟ این بدان خاطر است که مراحل کمال، پلّه پلّه است و حتی برای خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله هم همین طور است و به این جهت، استغفار پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام، تعارف نیست؛ بلکه واقعیّت است؛ ولی با توجه به مقام بلند ایشان (که از درک عقل ما خارج است)، می بایست معنا شود. بنابراین استغفار آنها، مانند استغفار ما از گناه هایی که مرتکب می شویم، نیست. توضیح بیشتر اینکه: کاملاً مشخص است که پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله بیشتر از ما به شکر خدای متعال نیاز دارد. چون نعمتی که خدا به وی داده، به ما نداده است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله اگر همه شبانه روز را هم خالصانه عبادت کند، جان هم بدهد، باز ذهنیتش این است که خدایا در مقابل این نعمت بزرگ (خاتم الانبیایی) که تو به من داده ای، نماز و عبادت من چیزی نیست. 63 سال مجاهدت، چیزی نیست. کم نعمتی نیست که خدا او را اشرف موجودات قرار داده، اشرف انبیاء قرار داده، از عیسی، موسی علیه السلام و دیگران، شأنش بالاتر است؛ حتّی روز قیامت همه پیغمبرها احساس سختی می کنند و متوسل به حضرت خاتم صلی الله علیه وآله می شوند؛ ببینید چه واقعه سختی است! حقیقتاً روز قیامت و این دادگاه عدل الهی، چقدر مشکل است که حتی پیامبران هم به حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله؛ متوسل می شوند. بنابراین، چون وی دارای چنین مقامی است، استغفار او نیز با توجه به آن مقامات، باید معنا شود مستدرک الوسائل، ج 5، ص 320 ؛ (عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنَّهُ قَالَ إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّة).. حضرت امیرعلیه السلام هم در شبانه روز 70 مرتبه استغفار می نمود. رسول اللّه صلی الله علیه وآله روزی 70 بار صبح و 70 بار غروب، استغفار می کرد. اینها، استغفار از گناه نیست. خودش فرمود: (حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِی)؛ بحارالأنوار، ج 25، ص 205، باب 6 ؛ (عصمتهم و لزوم عصمة الإمام علیه السلام).؛ (خوبی های نیکان، بدی مقربان به شمار می آیند)؛ به طور مثال، قبولی دانش آموزان متوسط با نمره چهارده، چه بسا با تشویق همراه باشد؛ اما برای دانش آموزان با استعداد، چنین نمره ای افت تحصیلی و باعث شرمندگی است. آیةاللَّه حسن زاده آملی در الهی نامه می گوید: (الهی مردم همه شان از گناه استغفار می کنند؛ من از نمازم استغفار می کنم). اگر انسان خدا را بشناسد، این، حرف درستی است؛ نمازی که ما می خوانیم، واقعاً شرم آور است! امام سجّادعلیه السلام برای وداع ماه رمضان، ناله می زد؛ اشک می ریخت و استغفار می کرد. استغفارش از چیست؟ شاید از این باشد که آن طور که باید، شکر نعمت خدا را به جا نیاورده است. امام راحل قدس سره در چهل حدیث می فرماید: خیلی ها می گویند این موارد از قبیل ضرب المثل است؛ (به در می گوید؛ دیوار بشنود)؛ یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان علیهما السلام می خواهند استغفار و توبه را به ما یاد می دهند؛ ولی این طور نیست؛ امیرالمؤمنین علیه السلام واقعاً خودش را گنه کار می داند؛ نه این که فقط ما یاد بگیریم؛ بلکه واقعاً او دارد استغفار می کند؛ البته گناه او، مانند انسان معمولی نیست. او حتّی مکروه انجام نمی دهد. گناه او، این است که احساس می کند این همه نعمت که خدا به او داده، شکر نعمتش را نمی تواند به جا آورد؛ بلکه باید گفت: محال است کسی بتواند حق شکر را به جا آورد. سعدی در مورد همین تنفس عادی می گوید: پس در هر نفسی، دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی، شکری واجب. از دست و زبان که بر آیدکز عهده شکرش به در آید (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 25/500037)
عنوان سوال:

تفسیر آیه 2 سوره فتح را بفرمایید؟


پاسخ:

(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یهَْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا)؛ فتح (48)، آیه 1 و 2.؛ (ما تو را پیروزی بخشیدیم؛ (-(چه )-)پیروزی درخشانی! تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست، هدایت کند).
دقت در این آیات، که خداوند قبل از مسئله گناه پیامبرصلی الله علیه وآله از (فتح مبین) یاد کرد و این که (فتح مبین)، مقدمه و سبب آمرزش گناه پیامبرصلی الله علیه وآله شد، به خوبی نشان می دهد که این گناه، از نوع پلیدی و زشتی نیست که با توبه، آمرزیده شود؛ بلکه از نوع دیگری است که با فتح و پیروزی، مشکلش حل می شود و به همین جهت، لازم است نخست درباره (فتح مبین) و سپس درباره منظور آیات از گناه پیامبرصلی الله علیه وآله، توضیح داده شود.
بنا بر متون تفسیری، منظور از (فتح مبین)، موفقیت در (صلح حدیبیه)، قبل از فتح مکّه است؛ البتّه برخی آن را به فتح مکّه نیز تفسیر کرده اند؛ ولی شأن نزولش، قبل از فتح مکّه و هنگام صلح حدیبیّه است. خدای متعال در سال هفتم هجرت، صلح حدیبیه را به عنوان یک پیروزی قرار داد که گناهان گذشته و آینده پیامبرصلی الله علیه وآله را بیامرزد؛ قبل از پیروزی پیامبرصلی الله علیه وآله در فتح مکّه که هنوز اسلام در سراسر جزیرةالعرب و مکه حاکم نشده بود و عظمت شخصیت پیامبرصلی الله علیه وآله و مهربانی (امان دادن) وی را به طور کامل ندیده بودند، پیامبرصلی الله علیه وآله را به عنوان یک فرد گناهکار می شناختند؛ زیرا پیغمبرصلی الله علیه وآله اوضاع مکّه را به هم ریخته بود؛ به طوری که پسری مثل (مصعب)، با پدرش (عُمیر) که از اشراف مکه بود، اختلاف پیدا کرده بود و مادرها با بچّه ها و بچّه ها با پدرها، مخالف شدند و به طور کلی، وضعیت اشراف، متزلزل شده بود؛ برده هایی مثل بلال، دیگر به حرف مولایشان گوش نمی دادند و جنگ های بسیاری اتفاق افتاده بود. به همین جهت، از نظر مشرکان و اعراب جاهلی، پیامبرصلی الله علیه وآله، گناهکار بود. در این میان، صلح حدیبیه اتفاق افتاد و شایعات غیرواقعی درباره خشونت پیامبرصلی الله علیه وآله همگی نقش برآب شدند و مقدمه فتح مکّه، فراهم شد؛ چون صلح حدیبیه اگر نبود، فتح مکّه نیز ممکن نمی شد و با این پیروزی، مکّی های کافر و معاند، مسلمان شدند و همان هایی که می گفتند: پیغمبرصلی الله علیه وآله گناه کارترین انسان هاست، به او ایمان آوردند و آن جوّ بد اجتماعی بر ضد پیامبرصلی الله علیه وآله، کاملاً عوض شد و تمام اتهامات، پاک شده، ذهنیت های اشتباه، به طور کلّی از ذهن مردم، برطرف شدند.
مشابه این آیه، درباره حضرت موسی علیه السلام است، که داستان آن به این شرح است: فردی از بنی اسراییل با یک قبطی از هواداران فرعون، درگیر شده بود و حضرت موسی علیه السلام که به جهت دادخواهی آن شخص بنی اسرائیلی وارد ماجرا شده بود، فرد قبطی را با مشت از پا درآورد! کار موسی علیه السلام، قتل عمد حساب نمی شد و مجازات هم نداشت؛ چون او برای انجام وظیفه، از مظلوم، دفاع کرده بود؛ ولی به هرحال، آن شخص مُرد و موسی علیه السلام مجبور به فرار شد و به طرف مدین نزد حضرت شعیب علیه السلام رفت.
نکته مهم این است که وقتی وحی آمد که باید به سوی فرعون بروی، حضرت موسی علیه السلام اظهار نگرانی کرد و به خداوند عرضه داشت: (وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ)؛ شعراء (26)، آیه 14.؛ (آنان بر (-(گردن )-)من گناهی دارند و می ترسم مرا بکشند).
تعبیر این است که می گوید: من در نظر آنها گنه کارم؛ امّا در واقع و از نظر خداوند، موسی علیه السلام، گناهکار نبود.
در آیه مورد بحث نیز همین طور است. خداوند می فرماید: ما تو را پیروزی درخشانی بخشیدیم؛ تا گناهان پیشین و پسین تو را ببخشم؛ (ما تَقَدَّمَ من ذَنبِک ما تأخّر) و این، به جهت عزّتی است که خدا با صلح حدیبیه و سپس با فتح مکه و با پیروزی کامل، به پیامبرش صلی الله علیه وآله هدیه می دهد؛ تا جایی که می فرماید: آن حرف هایی که در آینده هم برایت درمی آورند، آنها هم پوشیده می شوند؛ سپس در آخر آیه می فرماید: (وَ یُتِّمَ نِعمَتَهُ عَلَیکَ)؛ (نعمت را بر تو تمام می کند)؛ (و یَهدِیَکَ صراطَا مستقیماً وَ یَنصُرُکَ اللّه نَصراً عزیزا).
پس با فتح و نصرت ذکر شده و این قرائن موجود در آیه، معلوم می شود که گناه مورد نظر، به معنای معصیت و سرپیچی از فرمان خداوند نیست و نمی شود که یک پیغمبر، سرپیچی از دستور خدا کند و برفرض هم اگر معقول بود و می شد تصوّر کرد، با توجه به قرائنی که عرض شد، هیچ ربطی با فتح و پیروزی نداشت.
در حدیثی در عیون اخبارالرضا، چنین آمده است: مأمون گفت: یا ابا الحسن! معنی آیه: (لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ)؛ فتح (48)، آیه 2.؛ (تا خدا گناه قبل و بعد تو را بپوشاند)، چیست؟ حضرت فرمود: از نظر مشرکین مکّه، کسی گناهکارتر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله نبود؛ زیرا آنان قبل از بعثت، سی صد و شصت بت را می پرستیدند و آن گاه که آن حضرت ایشان را به (کلمه مبارکه) (لا اله الاّ اللَّه) دعوت کرد، این موضوع، بر آنان گران آمد و گفتند: (أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عُجابٌ. وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ یُرادُ. ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ)؛ ص (38)، آیه 5 7.؛ (آیا به جای خدایان متعدّد، یک خدا قرار داده است. این، مطلب عجیبی است. سران آنان به حرکت آمده، گفتند: بروید و بر اعتقاد به خدایان خود استوار بمانید؛ این، چیزی است که از شما (-(مردم )-)خواسته می شود عیون أخبار الرضاعلیه السلام، ترجمه غفاری و مستفید، ج 1، ص: 412.. ما چنین حرف هایی را در بین امّت آخر (-(یعنی معاصرین یا آنان که قبل از ما بوده اند )-)نشنیده ایم. این سخن، جز دروغ و افترا، چیز دیگری نیست) و آن زمان که خداوند عزّ و جلّ، مکّه را برای پیامبرش فتح کرد، فرمود: ای محمّد! (إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ)؛ فتح (48)، آیه 1 2.؛ (ما مکّه را با پیروزی قطعی و آشکار، برای تو فتح کردیم؛ تا خدا گناه قبلی و بعدی تو را بپوشاند)؛ یعنی همان چیزی که از نظر اهل مکّه، به خاطر دعوت به توحید در گذشته و بعد از آن، گناه محسوب می شد؛ زیرا بعضی از مشرکین مکّه، مسلمان شدند و بعضی از مکّه خارج شدند و آنان که ماندند، نتوانستند در آن زمان که آن حضرت، مردم را به توحید دعوت می کرد، به حضرت ایراد بگیرند و در نتیجه، با غلبه حضرت بر آنان، آن چه از نظر آنان گناه محسوب می شد، پوشیده شد.
شاهد دیگر این که (غفران) در لغت یعنی پوشاندن و خداوند متعال با این پیروزی، گناهکار بودن پیامبرصلی الله علیه وآله را که در ذهن مردم استقرار پیدا کرده بود، پوشاند.
امّا آیه 3 سوره نصر که می فرماید: (وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّابا)؛ نصر (110)، آیه 3.؛ (ای پیغمبر! از او آمرزش بخواه که وی، همواره توبه پذیر است).
این جا پاسخ دیگری می توان داد که استغفار، گاهی از گناه و تقصیر از انجام محرمات الهی است که استغفار ما، معمولاً به جهت این سنخ از گناهان است و گاهی استغفار از قصور است و مثلاً شخص استغفار می کند که چرا نماز شبم ترک شد و یا این که چرا در نماز شب، حضور قلب لازم را نداشتم؟ این بدان خاطر است که مراحل کمال، پلّه پلّه است و حتی برای خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله هم همین طور است و به این جهت، استغفار پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام، تعارف نیست؛ بلکه واقعیّت است؛ ولی با توجه به مقام بلند ایشان (که از درک عقل ما خارج است)، می بایست معنا شود. بنابراین استغفار آنها، مانند استغفار ما از گناه هایی که مرتکب می شویم، نیست.
توضیح بیشتر اینکه: کاملاً مشخص است که پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله بیشتر از ما به شکر خدای متعال نیاز دارد. چون نعمتی که خدا به وی داده، به ما نداده است.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله اگر همه شبانه روز را هم خالصانه عبادت کند، جان هم بدهد، باز ذهنیتش این است که خدایا در مقابل این نعمت بزرگ (خاتم الانبیایی) که تو به من داده ای، نماز و عبادت من چیزی نیست. 63 سال مجاهدت، چیزی نیست. کم نعمتی نیست که خدا او را اشرف موجودات قرار داده، اشرف انبیاء قرار داده، از عیسی، موسی علیه السلام و دیگران، شأنش بالاتر است؛ حتّی روز قیامت همه پیغمبرها احساس سختی می کنند و متوسل به حضرت خاتم صلی الله علیه وآله می شوند؛ ببینید چه واقعه سختی است! حقیقتاً روز قیامت و این دادگاه عدل الهی، چقدر مشکل است که حتی پیامبران هم به حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله؛ متوسل می شوند. بنابراین، چون وی دارای چنین مقامی است، استغفار او نیز با توجه به آن مقامات، باید معنا شود مستدرک الوسائل، ج 5، ص 320 ؛ (عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنَّهُ قَالَ إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّة)..
حضرت امیرعلیه السلام هم در شبانه روز 70 مرتبه استغفار می نمود. رسول اللّه صلی الله علیه وآله روزی 70 بار صبح و 70 بار غروب، استغفار می کرد. اینها، استغفار از گناه نیست. خودش فرمود: (حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِی)؛ بحارالأنوار، ج 25، ص 205، باب 6 ؛ (عصمتهم و لزوم عصمة الإمام علیه السلام).؛ (خوبی های نیکان، بدی مقربان به شمار می آیند)؛ به طور مثال، قبولی دانش آموزان متوسط با نمره چهارده، چه بسا با تشویق همراه باشد؛ اما برای دانش آموزان با استعداد، چنین نمره ای افت تحصیلی و باعث شرمندگی است.
آیةاللَّه حسن زاده آملی در الهی نامه می گوید: (الهی مردم همه شان از گناه استغفار می کنند؛ من از نمازم استغفار می کنم). اگر انسان خدا را بشناسد، این، حرف درستی است؛ نمازی که ما می خوانیم، واقعاً شرم آور است!
امام سجّادعلیه السلام برای وداع ماه رمضان، ناله می زد؛ اشک می ریخت و استغفار می کرد. استغفارش از چیست؟ شاید از این باشد که آن طور که باید، شکر نعمت خدا را به جا نیاورده است.
امام راحل قدس سره در چهل حدیث می فرماید: خیلی ها می گویند این موارد از قبیل ضرب المثل است؛ (به در می گوید؛ دیوار بشنود)؛ یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان علیهما السلام می خواهند استغفار و توبه را به ما یاد می دهند؛ ولی این طور نیست؛ امیرالمؤمنین علیه السلام واقعاً خودش را گنه کار می داند؛ نه این که فقط ما یاد بگیریم؛ بلکه واقعاً او دارد استغفار می کند؛ البته گناه او، مانند انسان معمولی نیست. او حتّی مکروه انجام نمی دهد. گناه او، این است که احساس می کند این همه نعمت که خدا به او داده، شکر نعمتش را نمی تواند به جا آورد؛ بلکه باید گفت: محال است کسی بتواند حق شکر را به جا آورد. سعدی در مورد همین تنفس عادی می گوید:
پس در هر نفسی، دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی، شکری واجب.
از دست و زبان که بر آیدکز عهده شکرش به در آید (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 25/500037)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین