ببخشید اگه ممکنه میخواستم مطالبی را درمورد نظام مظالم وحسبه در زمان امام علی (ع) بفرستید. با تشکر پاسخ: دیوان مظالم هنگامی که حضرت علی علیه السلام به خلافت رسید و با جامعه آفت زده و به دور از سیره و سنت نبوی مواجه شد و آثار سوء اعمال خلاف کارگزاران پیشین را در اطراف و اکناف قلمرو اسلام دید، با تمام قدرت به مخالفت و اصلاح آن امور پرداخت. در فرمانها و دستورهای حکومتی علی علیه السلام خطاب به عاملان و کارگزارانشان ، به مواردی بر می خوریم که می تواند مبنای فقهی برای ایجاد مراکزی چون بیت المظالم باشد. دیوان مظالم یا بیت المظالم دیوانی بود که وظیفه آن رسیدگی به اعمال ظالمانه حکام ، امرا و رجال دولتی بر رعایا بودکه قضات در حل آن مرافعات و منازعات باز می ماندند و یا آنکه مدعیان ، داوری آنها را نمی پذیرفتند. این دیوان در بسط قدرت و نفوذ قانون بر حکام ولایات ، نظارت و دخالت می کرد. به این ترتیب در این دیوان یک طرف ، مخالفان رعیت و طرف دیگر دولت بود. .( نظام حکومت و مدیریت در اسلام ، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه مرتضی آیه الله زاده شیرازی، انتشارات دانشگاه تهران، ج 1، ص 537) در این مورد باید به نامه حضرت علی علیه السلام به فرمانداران مناطقی که سپاه اسلام از آنجا عبور می کرد استناد نمود که می فرماید: کسی را که دست به ستم می گشاید در برابر ستمش کیفر دهید ، سفیهانتان را از زیان رساندن و تعرض به آنها منع کنید، من خود در میان لشکرم شکایتهای خود را به من برسانید و آن سختی ها که از آنها به شما می رسد و توان دفع آن را جز به خدا، یا من ندارید با من در میان نهید، تا به یاری خدا آن را دگرگون ساخته و اصلاح کنم. (نهج البلاغه ، قسمتی از نامه 60) این نامه صراحت دارد که مراد امام علیه السلام از تعدی همان مظالم و اعمال ستمگرانه عمال دولتی بر مردم است که از نظر حکومت مخفی مانده است . بنابر این دیوان مظالم یا بیت المظالم برای رسیدگی به دعاوی و شکایات و اقامه داوری توسط حضرت علی تاسیس شد. وی خانه ای را در مدینه به این کار اختصاص داد و آنرا دیوان المظالم نامید و از مردم خواست تا شکایتهای خود را در نامه ای نوشته و برای رسیدگی به درون آن خانه بیندازند . خود حضرت آن نامه ها را مطالعه و بررسی می کرد تا حق کسی ضایع نشود و کرامت هیچ فردی زایل نگردد.( التراتیب الاداریه ، عبدالحی الکتانی، دارالکتاب العربیه، بیروت، ج 1، ص 268) امور حسبیه: (حسبه) در لغت به معنای اجر و ثواب است و در اصطلاح فقهی، به کارهایی گفته میشود که شخص یا نهاد خاصی، متولّی آنها نیست و از دیگر سو میدانیم که خداوند راضی نیست این امور بر زمین بماند؛ مثل سرپرستی اطفال بی سرپرست و حفظ اموال آنان، دفن مسلمانی که خویشاوند ندارد، حفظ اموالِ اشخاص غایب و... . از نظر فقهی، مسؤولیت این گونه کارها، بر عهده امام است و در صورت نبود امام بر عهده فقیه عادل است و یا حقّ تصدی این مسؤولیتها به طور متیقن با فقیه عادل است. اگر او در دسترس نبود، بر عهده مسلمانان عادل و در غیر این صورت بر عهده دیگر مسلمانان است. بنابراین با وجود فقیه عادل، دیگران حقّ تصرّف در امور حسبیّه را ندارند. دامنه امور حسبیه از دیدگاه امام علی علیه السلام از جمله معروفات و مصادیق امور حسبیه، تنظیم امور جامعه مسلمانان در ابعاد مختلف آن است و این مهم میسور نمی گردد مگر با تشکیل حکومت . امام علی علیه السلام در اهمیت این امر و در پاسخ به خوارج که نفی حکومت می کردند، فرمود: کلمة حق یراد بها الباطل، نعم انه لا حکم الالله، ولکن هؤالاء یقولون: لا امرة الا لله، و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر . (نهج البلاغه، خطبه 40) (سخن حقی است که از آن اراده باطل می کنید، آری نیست حکمی مگر از جانب خدا، ولکن خوارج می گویند، امارت و ریاست مخصوص خداوند است; حال آنکه ناچار برای مردم امیری لازم است، خواه نیکو کار باشد، خواه فاجر .) تبیین کلام امام علیه السلام اینکه: ای خوارج! اگر منظور شما این است که حاکمیت بالاصالة از آن خداست، در آن تردیدی نیست; ولی اینکه کسی نمی تواند حاکم باشد، سخن باطلی است، زیرا لازمه آن هرج و مرج جامعه است . اگرچه حکم اصلی و قانونگذاری متعلق به خداست . اما او جانشینانی جهت اداره امور جامعه و تشکیل با واسطه یا بدون واسطه تعیین کرده است و مردم هم ناچارند امیر داشته باشند خواه عادل، خواه فاجر; البته باید دقت کرد که حضرت در صدد رد کلام خوارج در نفی حکومت است که می فرماید: (بر او فاجر) ، و الا نمی خواهد بر حکومت خلفای جورصحه بگذارد و به آنها مشروعیت بخشد . بلکه در صدد است حکم عقل و عقلا را مبنی بر رجحان حکومت جائر بر هرج و مرج بیان کند . نظر به اهمیت حکومت در نزد حضرت به عنوان امری ضروری در قوام گرفتن امور جامعه، وظیفه امام در این امر چنین بیان می گردد . اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسة فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام، وللن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک، فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک )همان منبع، کلام 131(پروردگارا تو می دانی آنچه ما انجام داده ایم نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه به خاطر این بود که نشانه های از بین رفته دینت را بازگردانیم و در شهرهایت اصلاحگری کنیم تا بندگان ستمدیده ات به امنیت و آسایش رسند و قوانین و حدودی که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی گردد .) همچنین امام علیه السلام در بیان جایگاه خطیر مجریان حکومت می فرمایند: و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز: یجمعه و یصمه، فاذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذا فیره ابدا (همان منبع، خطبه 146 (نقش زمامدار در قبال ملت، همانند رشته ای است که مهره ها را گرد آورده و به یکدیگر پیوند می دهند، پس اگر رشته بگسلد، دانه ها از هم می پاشد و هرگز تمام آنها گرد نمی آید .) امام، با یک تشبیه ساده ولی جالب، خاطر نشان می کند که قوام جامعه و وحدت و رشد آن به وجود قیم و سرپرست بستگی دارد . حضرت در بخش دیگری مسؤولیت مجری قانون را نیز مشخص می کند: انه لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه: الابلاغ فی الموعظة، و الاجتهاد فی النصیحة، و الاحیاء للسنة و اقامة الحدود علی مستحقها او اصدار السهمان علی اهلها; (همان منبع، خطبه 146) (بر امام واجب نیست مگر قیام به آنچه پروردگارش به او امر کرده است; یعنی ابلاغ موعظه، کوشش در پند و اندرز دادن، احیای سنت، اجرای حدود بر آنکس که سزاوار است، سهم و نصیب را به اهلش رسانیدن . شاید همین بخش از فرمایش امام جهت تعیین حیطه (امور حسبیه ) کافی باشد; چرا که هر کدام از این پنج محور خود دهها محور را در تنظیم امور جامعه شامل می شود . به همین منظور امام شخصا و با دقت به این امر رسیدگی کرده و کارگزارانش را هم به دقت در این امر سفارش می فرمود چنانچه در نامه خود به مالک اشتر بر این موضوع تاکید داشته است.
ببخشید اگه ممکنه میخواستم مطالبی را درمورد نظام مظالم وحسبه در زمان امام علی (ع) بفرستید. با تشکر
پاسخ:
دیوان مظالم
هنگامی که حضرت علی علیه السلام به خلافت رسید و با جامعه آفت زده و به دور از سیره و سنت نبوی مواجه شد و آثار سوء اعمال خلاف کارگزاران پیشین را در اطراف و اکناف قلمرو اسلام دید، با تمام قدرت به مخالفت و اصلاح آن امور پرداخت. در فرمانها و دستورهای حکومتی علی علیه السلام خطاب به عاملان و کارگزارانشان ، به مواردی بر می خوریم که می تواند مبنای فقهی برای ایجاد مراکزی چون بیت المظالم باشد.
دیوان مظالم یا بیت المظالم دیوانی بود که وظیفه آن رسیدگی به اعمال ظالمانه حکام ، امرا و رجال دولتی بر رعایا بودکه قضات در حل آن مرافعات و منازعات باز می ماندند و یا آنکه مدعیان ، داوری آنها را نمی پذیرفتند. این دیوان در بسط قدرت و نفوذ قانون بر حکام ولایات ، نظارت و دخالت می کرد. به این ترتیب در این دیوان یک طرف ، مخالفان رعیت و طرف دیگر دولت بود. .( نظام حکومت و مدیریت در اسلام ، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه مرتضی آیه الله زاده شیرازی، انتشارات دانشگاه تهران، ج 1، ص 537)
در این مورد باید به نامه حضرت علی علیه السلام به فرمانداران مناطقی که سپاه اسلام از آنجا عبور می کرد استناد نمود که می فرماید: کسی را که دست به ستم می گشاید در برابر ستمش کیفر دهید ، سفیهانتان را از زیان رساندن و تعرض به آنها منع کنید، من خود در میان لشکرم شکایتهای خود را به من برسانید و آن سختی ها که از آنها به شما می رسد و توان دفع آن را جز به خدا، یا من ندارید با من در میان نهید، تا به یاری خدا آن را دگرگون ساخته و اصلاح کنم. (نهج البلاغه ، قسمتی از نامه 60)
این نامه صراحت دارد که مراد امام علیه السلام از تعدی همان مظالم و اعمال ستمگرانه عمال دولتی بر مردم است که از نظر حکومت مخفی مانده است . بنابر این دیوان مظالم یا بیت المظالم برای رسیدگی به دعاوی و شکایات و اقامه داوری توسط حضرت علی تاسیس شد. وی خانه ای را در مدینه به این کار اختصاص داد و آنرا دیوان المظالم نامید و از مردم خواست تا شکایتهای خود را در نامه ای نوشته و برای رسیدگی به درون آن خانه بیندازند . خود حضرت آن نامه ها را مطالعه و بررسی می کرد تا حق کسی ضایع نشود و کرامت هیچ فردی زایل نگردد.( التراتیب الاداریه ، عبدالحی الکتانی، دارالکتاب العربیه، بیروت، ج 1، ص 268)
امور حسبیه:
(حسبه) در لغت به معنای اجر و ثواب است و در اصطلاح فقهی، به کارهایی گفته میشود که شخص یا نهاد خاصی، متولّی آنها نیست و از دیگر سو میدانیم که خداوند راضی نیست این امور بر زمین بماند؛ مثل سرپرستی اطفال بی سرپرست و حفظ اموال آنان، دفن مسلمانی که خویشاوند ندارد، حفظ اموالِ اشخاص غایب و... .
از نظر فقهی، مسؤولیت این گونه کارها، بر عهده امام است و در صورت نبود امام بر عهده فقیه عادل است و یا حقّ تصدی این مسؤولیتها به طور متیقن با فقیه عادل است. اگر او در دسترس نبود، بر عهده مسلمانان عادل و در غیر این صورت بر عهده دیگر مسلمانان است. بنابراین با وجود فقیه عادل، دیگران حقّ تصرّف در امور حسبیّه را ندارند.
دامنه امور حسبیه از دیدگاه امام علی علیه السلام
از جمله معروفات و مصادیق امور حسبیه، تنظیم امور جامعه مسلمانان در ابعاد مختلف آن است و این مهم میسور نمی گردد مگر با تشکیل حکومت . امام علی علیه السلام در اهمیت این امر و در پاسخ به خوارج که نفی حکومت می کردند، فرمود: کلمة حق یراد بها الباطل، نعم انه لا حکم الالله، ولکن هؤالاء یقولون: لا امرة الا لله، و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر . (نهج البلاغه، خطبه 40) (سخن حقی است که از آن اراده باطل می کنید، آری نیست حکمی مگر از جانب خدا، ولکن خوارج می گویند، امارت و ریاست مخصوص خداوند است; حال آنکه ناچار برای مردم امیری لازم است، خواه نیکو کار باشد، خواه فاجر .)
تبیین کلام امام علیه السلام اینکه: ای خوارج! اگر منظور شما این است که حاکمیت بالاصالة از آن خداست، در آن تردیدی نیست; ولی اینکه کسی نمی تواند حاکم باشد، سخن باطلی است، زیرا لازمه آن هرج و مرج جامعه است . اگرچه حکم اصلی و قانونگذاری متعلق به خداست . اما او جانشینانی جهت اداره امور جامعه و تشکیل با واسطه یا بدون واسطه تعیین کرده است و مردم هم ناچارند امیر داشته باشند خواه عادل، خواه فاجر; البته باید دقت کرد که حضرت در صدد رد کلام خوارج در نفی حکومت است که می فرماید: (بر او فاجر) ، و الا نمی خواهد بر حکومت خلفای جورصحه بگذارد و به آنها مشروعیت بخشد . بلکه در صدد است حکم عقل و عقلا را مبنی بر رجحان حکومت جائر بر هرج و مرج بیان کند . نظر به اهمیت حکومت در نزد حضرت به عنوان امری ضروری در قوام گرفتن امور جامعه، وظیفه امام در این امر چنین بیان می گردد .
اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسة فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام، وللن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک، فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک )همان منبع، کلام 131(پروردگارا تو می دانی آنچه ما انجام داده ایم نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه به خاطر این بود که نشانه های از بین رفته دینت را بازگردانیم و در شهرهایت اصلاحگری کنیم تا بندگان ستمدیده ات به امنیت و آسایش رسند و قوانین و حدودی که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی گردد .)
همچنین امام علیه السلام در بیان جایگاه خطیر مجریان حکومت می فرمایند: و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز: یجمعه و یصمه، فاذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذا فیره ابدا (همان منبع، خطبه 146 (نقش زمامدار در قبال ملت، همانند رشته ای است که مهره ها را گرد آورده و به یکدیگر پیوند می دهند، پس اگر رشته بگسلد، دانه ها از هم می پاشد و هرگز تمام آنها گرد نمی آید .)
امام، با یک تشبیه ساده ولی جالب، خاطر نشان می کند که قوام جامعه و وحدت و رشد آن به وجود قیم و سرپرست بستگی دارد . حضرت در بخش دیگری مسؤولیت مجری قانون را نیز مشخص می کند: انه لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه: الابلاغ فی الموعظة، و الاجتهاد فی النصیحة، و الاحیاء للسنة و اقامة الحدود علی مستحقها او اصدار السهمان علی اهلها; (همان منبع، خطبه 146) (بر امام واجب نیست مگر قیام به آنچه پروردگارش به او امر کرده است; یعنی ابلاغ موعظه، کوشش در پند و اندرز دادن، احیای سنت، اجرای حدود بر آنکس که سزاوار است، سهم و نصیب را به اهلش رسانیدن . شاید همین بخش از فرمایش امام جهت تعیین حیطه (امور حسبیه ) کافی باشد; چرا که هر کدام از این پنج محور خود دهها محور را در تنظیم امور جامعه شامل می شود .
به همین منظور امام شخصا و با دقت به این امر رسیدگی کرده و کارگزارانش را هم به دقت در این امر سفارش می فرمود چنانچه در نامه خود به مالک اشتر بر این موضوع تاکید داشته است.
- [سایر] دیدگاه امام علی درمورد اصلاحات چیست؟
- [سایر] شبهه: حضرت علی(ع) به آزادی و خودمختاری و کرامت انسان بیشتر اهمیت میداد تا حقوق نظام و حکومت.
- [سایر] امام علی(ع) در نامه 31 نهج البلاغه به فرزندش امام حسن (ع) چه سفارشهایی میفرمایند؟
- [سایر] لطفا درمورد جایگاه علمی امام محمد باقر(علیه السلام) توضیحاتی بفرمایید؟
- [سایر] در رابطه با زندگی اجتماعی امام باقر ع مطالبی می خواستم؟
- [سایر] چرا حدود صد سال قبر امیرالمومنین علی(ع) مخفی بود؟
- [سایر] چرا اسم امام حسین(ع) را حسین گذاشتند؟ چرا اسم امام علی(ع) را علی گذاشتند؟
- [سایر] متن روی بازوی امیرالمؤمنین علی(ع) و دیگر امامان(ع)، هنگام تولد چه بود؟
- [سایر] چرا لقب امام علی(ع) امیرالمومنین نامیده شد؟
- [سایر] نشانه های دوستان و دشمنان امیرالمومنین علی(ع)چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.