چرا امام صادق(ع) با وجود 4000 شاگرد میفرمودنداگر فقط 40 یار می داشتم قیام میکردم؟ پاسخ: ابتدا ذکر یک مقدمه: مجموعه رفتارهای امامان(ع) در برابر حاکمان و خلفا را می توان در دو کلید واژه خلاصه کرد: 1. صبر، 2. قیام؛ که هر دو با انگیزش و تلاش برای اصلاح امت انجام می گرفته است. با این تفاوت که اقدام برای قیام تنها در زمانی اتفاق می افتاد که احتمال پیروزی باشد و یا حداقل از نابودی اسم و رسم پیامبر(ص) جلوگیری شود. اما با واقع بینی در تاریخ دوره امامان(ع) امکان پیروزی بر دشمنان بسیار دور از واقعیت بود چنان که قیام های متعدد علویان به شکست انجامید. بنابراین تنها در موردی که شدت دشمنی به اندازه ای بود که بیم محو حتی نام پیامبر(ص) بود قیام انجام می گرفت که حداقل اصل اسلام به نسل های بعد برسد. چنین واقعه ای تنها در زمان امام حسین(ع) اتفاق افتاد که یزید برای ریشه کنی اصل اسلام توطئه کرد و به طور آشکار اعلام کرد. اما دیگر حاکمان بنی امیه و بنی عباس حداقل ظاهری را حفظ می کردند بنابراین امامان از روش صبر و اصلاح امت تلاش هایی داشتند که این مقدار تلاش نیز برای حاکمان بنی امیه و بنی عباس گران می آمد و از طریق مسمومیت، امامان(ع) را به شهادت می رساندند).جهت آگاهی بیشتر ر.ک: امامان شیعه و جنبش های مکتبی، محمد تقی مدرسی، ترجمه آژیر، ص 143 ، چاپ سوم، 1372، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی) پس از روشن شدن این مقدمه، اکنون به پاسخ این پرسش می پردازیم که چرا امام صادق(ع) با وجود اینهمه شاگرد قیام مسلحانه نکردند، آیا از میان اینهمه شاگرد افراد با ایمان و وفادار به تعداد کافی پیدا نمی شد؟ در جواب می گوییم: یکی از دلایل عدم قیام مسلحانه از سوی حضرت امام صادق(ع) این است که آن حضرت نیروی کافی برای قیام مسلحانه نداشت و اگر امام صادق(ع) قدرت نظامی داشت به طور قطع قیام مسلحانه می کرد. در زمان حضرت امام صادق(ع) تعدادی از علویان قیام مسلحانه کردند و هیچ کدام پیروز نشدند چون قدرت نظامی کافی در اختیار نداشتند و حضرت امام صادق(ع) به اینها تذکر داده بود که شما پیروز نخواهید شد ولی آنان براساس محاسبات خودشان اقدام کردند و شکست خوردند. حضرت امام صادق(ع( شرایط و اوضاع آن زمان را بهتر از دیگران تشخیص می دادند و برای همین به قیام مسلحانه دست نزدند. برای نمونه به یک روایت در این زمینه اشاره می کنیم: مأمون رقی می گوید: در محضر سرور و مولایم امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانی داخل شد، بر امام سلام کرد و نشست. سپس گفت: ای فرزند پیامبر! رحمت و رأفت از آن شماست و شما خاندان امامت هستید، چه چیزی مانع اقدام شما برای گرفتن حکومت اسلامی می شود در حالی که شما همین الان از پیروان خود یکصد هزار شمشیرزن می توانی داشته باشی و آنان پیشاپیش تو شمشیر می زنند. امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود: خدا حقت را حفظ بکند بنشین. سپس امام صادق(ع) به حنیفه گفت: ای حنیفه تنور را آتش بزن. حنیفه تنور را آتش زد و تنور یکپارچه آتش شد و اطراف تنور از شدت گرما سفید شد. امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود: بلند شو و خود را به تنور بینداز و در وسط آتش بنشین. خراسانی گفت: سرور و مولایم! مرا با آتش معذب مکن و مرا از این امر معاف بدار، خداوند تو را معاف بدارد. امام به او فرمود: تو را از این کار معاف کردم. در این حال هارون مکی به محضر امام صادق(ع) رسید و کفشش هم در دستش بود و بر امام سلام کرد. امام به هارون مکی فرمود: کفشت را به زمین بینداز و برو در داخل تنور در میان آتش بنشین. هارون مکی کفش خود را زمین انداخت و در میان تنور نشست. امام شروع کرد به گفتگو با آن مرد خراسانی و از اوضاع و احوال خراسان سؤال می کرد. پس از آن به مرد خراسانی فرمود: بلند شو و نگاه بکن و ببین در تنور چه خبر است. مرد خراسانی به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است. پس از آن هارون مکی از تنور بیرون آمد و بر ما سلام کرد و نشست. امام به مرد خراسانی فرمود: در خراسان چند نفر مانند این فرد پیدا می شوند؟ خراسانی گفت: به خدا قسم حتی یک نفر هم مانند این فرد پیدا نمی شود. پس از آن امام صادق(ع) فرمود: ما در زمانی که پنج نفر یاور نداریم دست به قیام مسلحانه نمی زنیم. ما بهتر از دیگران وقت خروج و قیام مسلحانه را می دانیم )بحارالانوار، ج 47، چاپ بیروت، ص 123، ح 172، باب 27 ؛ سفینه البحار، ماده هرن ؛منتهی الامال، ج 2، ص 267، چاپ هجرت( این حدیث می رساند که امام صادق(ع) برای قیام مسلحانه، نیروهای جان بر کف و مخلص نداشت و کسانی که خود را یار و یا شاگرد حضرت می دانستند حتی تا این حد حرف شنوی از امام خود نداشتند حال چگونه ممکن است امامی که نیروی رزمی مخلص و فداکار ندارد قیام مسلحانه بکند. نیروهای فداکار وجان بر کف را نمی توان با چند کلمه موعظه و یا حرف به وجود آورد. این مردم هستند که اگر به این مرتبه از ایمان و فهم و شعور سیاسی برسند، خودشان داوطلبانه خود را در اختیار امام قرار می دهند. این تنها امام صادق(ع) نیست که به خاطر نبودن نیروی فداکار کافی دست به قیام مسلحانه نزد بلکه امامان دیگر نیز چنین بودند. امام صادق(ع) به خاطر نبودن یاران فداکار و جان بر کف دست به شمشیر نبرد ولی با این حال امام صادق(ع) و امامان دیگر همواره در برابر خلفا موضع گیری می کردند و با آنان مبارزه می کردند. چنین نبود که امام صادق(ع) کاری به کار خلفا نداشته باشد بلکه بر ضد آنان کارهایی می کرد و سخنانی می گفت وحتی عوامل خود را در ارکان حکومت عباسی نفوذ می داد تا آنان نتوانند هرگونه خواستند عمل بکنند. برای نمونه به یک مورد اشاره می کنیم: پس از آن که محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن(ع) معروف به نفس زکیه و ابراهیم برادر همین محمد کشته شدند، منصور خلیفه عباسی شخصی به نام شیبه بن غفال را والی مدینه کرد. وقتی شیبه به مدینه آمد روز جمعه بالای منبر سخنرانی کرد و گفت: علی بن ابی طالب وحدت مسلمانان را بر هم زد، با مؤمنان جنگید و برای خود حکومت می خواست. خاندان او حکومت را به او ندادند و خداوند او را از حکومت محروم کرد و با غصه از بین برد. این سیدهایی که قیام کردند و کشته شدند، از فرزندان او هستند و در فساد کردن و به هم ریختن اوضاع کشور اسلامی تابع او هستند. اینها بدون این که شایستگی داشته باشند، حکومت را می خواهند. به خاطر همین در همه جا کشته می شوند و به خون خود آغشته می گردند. پس از سخنان این والی کسی از شنوندگان جرأت پاسخگویی نیافت. در این میان یک نفر بلند شد و گفت: ما اهل خیر و برکت هستیم این تو و منصور هستید که به هر زشتی سزاوارترید. آنگاه رو به مردم کرد و گفت: ای مردم آیا می دانید در قیامت میزان چه کسی از همه خالی تر و از همه زیان دیده تر است؟! کسی که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و این کس همین والی است. والی از مسجد بیرون رفت و حرفی نزد. راوی حدیث می گوید: من از مردم پرسیدم که این چه کسی بود که در برابر والی منصور چنین گفت: گفتند: امام صادق(ع) است (بحارالانوار، ج 47، ص 165، ح 5، به نقل از امالی شیخ مفید). براساس آنچه گذشت معلوم شد که یکی از دلایلی که موجب شد امام صادق(ع) دست به قیام مسلحانه نزند این است که آن حضرت نیروی کافی و افراد با ایمان و مطیع برای قیام مسلحانه نداشت، و آن کسانی که دور حضرت را گرفته بودند فاقد وفادار واقعی به آن حضرت نبودند.
چرا امام صادق(ع) با وجود 4000 شاگرد میفرمودنداگر فقط 40 یار می داشتم قیام میکردم؟
پاسخ: ابتدا ذکر یک مقدمه: مجموعه رفتارهای امامان(ع) در برابر حاکمان و خلفا را می توان در دو کلید واژه خلاصه کرد: 1. صبر، 2. قیام؛ که هر دو با انگیزش و تلاش برای اصلاح امت انجام می گرفته است. با این تفاوت که اقدام برای قیام تنها در زمانی اتفاق می افتاد که احتمال پیروزی باشد و یا حداقل از نابودی اسم و رسم پیامبر(ص) جلوگیری شود.
اما با واقع بینی در تاریخ دوره امامان(ع) امکان پیروزی بر دشمنان بسیار دور از واقعیت بود چنان که قیام های متعدد علویان به شکست انجامید. بنابراین تنها در موردی که شدت دشمنی به اندازه ای بود که بیم محو حتی نام پیامبر(ص) بود قیام انجام می گرفت که حداقل اصل اسلام به نسل های بعد برسد. چنین واقعه ای تنها در زمان امام حسین(ع) اتفاق افتاد که یزید برای ریشه کنی اصل اسلام توطئه کرد و به طور آشکار اعلام کرد.
اما دیگر حاکمان بنی امیه و بنی عباس حداقل ظاهری را حفظ می کردند بنابراین امامان از روش صبر و اصلاح امت تلاش هایی داشتند که این مقدار تلاش نیز برای حاکمان بنی امیه و بنی عباس گران می آمد و از طریق مسمومیت، امامان(ع) را به شهادت می رساندند).جهت آگاهی بیشتر ر.ک: امامان شیعه و جنبش های مکتبی، محمد تقی مدرسی، ترجمه آژیر، ص 143 ، چاپ سوم، 1372، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی)
پس از روشن شدن این مقدمه، اکنون به پاسخ این پرسش می پردازیم که چرا امام صادق(ع) با وجود اینهمه شاگرد قیام مسلحانه نکردند، آیا از میان اینهمه شاگرد افراد با ایمان و وفادار به تعداد کافی پیدا نمی شد؟
در جواب می گوییم: یکی از دلایل عدم قیام مسلحانه از سوی حضرت امام صادق(ع) این است که آن حضرت نیروی کافی برای قیام مسلحانه نداشت و اگر امام صادق(ع) قدرت نظامی داشت به طور قطع قیام مسلحانه می کرد. در زمان حضرت امام صادق(ع) تعدادی از علویان قیام مسلحانه کردند و هیچ کدام پیروز نشدند چون قدرت نظامی کافی در اختیار نداشتند و حضرت امام صادق(ع) به اینها تذکر داده بود که شما پیروز نخواهید شد ولی آنان براساس محاسبات خودشان اقدام کردند و شکست خوردند. حضرت امام صادق(ع( شرایط و اوضاع آن زمان را بهتر از دیگران تشخیص می دادند و برای همین به قیام مسلحانه دست نزدند.
برای نمونه به یک روایت در این زمینه اشاره می کنیم: مأمون رقی می گوید: در محضر سرور و مولایم امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانی داخل شد، بر امام سلام کرد و نشست. سپس گفت: ای فرزند پیامبر! رحمت و رأفت از آن شماست و شما خاندان امامت هستید، چه چیزی مانع اقدام شما برای گرفتن حکومت اسلامی می شود در حالی که شما همین الان از پیروان خود یکصد هزار شمشیرزن می توانی داشته باشی و آنان پیشاپیش تو شمشیر می زنند. امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود: خدا حقت را حفظ بکند بنشین. سپس امام صادق(ع) به حنیفه گفت: ای حنیفه تنور را آتش بزن. حنیفه تنور را آتش زد و تنور یکپارچه آتش شد و اطراف تنور از شدت گرما سفید شد. امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود: بلند شو و خود را به تنور بینداز و در وسط آتش بنشین. خراسانی گفت: سرور و مولایم! مرا با آتش معذب مکن و مرا از این امر معاف بدار، خداوند تو را معاف بدارد. امام به او فرمود: تو را از این کار معاف کردم. در این حال هارون مکی به محضر امام صادق(ع) رسید و کفشش هم در دستش بود و بر امام سلام کرد. امام به هارون مکی فرمود: کفشت را به زمین بینداز و برو در داخل تنور در میان آتش بنشین. هارون مکی کفش خود را زمین انداخت و در میان تنور نشست. امام شروع کرد به گفتگو با آن مرد خراسانی و از اوضاع و احوال خراسان سؤال می کرد. پس از آن به مرد خراسانی فرمود: بلند شو و نگاه بکن و ببین در تنور چه خبر است. مرد خراسانی به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است. پس از آن هارون مکی از تنور بیرون آمد و بر ما سلام کرد و نشست. امام به مرد خراسانی فرمود: در خراسان چند نفر مانند این فرد پیدا می شوند؟ خراسانی گفت: به خدا قسم حتی یک نفر هم مانند این فرد پیدا نمی شود. پس از آن امام صادق(ع) فرمود: ما در زمانی که پنج نفر یاور نداریم دست به قیام مسلحانه نمی زنیم. ما بهتر از دیگران وقت خروج و قیام مسلحانه را می دانیم )بحارالانوار، ج 47، چاپ بیروت، ص 123، ح 172، باب 27 ؛ سفینه البحار، ماده هرن ؛منتهی الامال، ج 2، ص 267، چاپ هجرت(
این حدیث می رساند که امام صادق(ع) برای قیام مسلحانه، نیروهای جان بر کف و مخلص نداشت و کسانی که خود را یار و یا شاگرد حضرت می دانستند حتی تا این حد حرف شنوی از امام خود نداشتند حال چگونه ممکن است امامی که نیروی رزمی مخلص و فداکار ندارد قیام مسلحانه بکند. نیروهای فداکار وجان بر کف را نمی توان با چند کلمه موعظه و یا حرف به وجود آورد. این مردم هستند که اگر به این مرتبه از ایمان و فهم و شعور سیاسی برسند، خودشان داوطلبانه خود را در اختیار امام قرار می دهند.
این تنها امام صادق(ع) نیست که به خاطر نبودن نیروی فداکار کافی دست به قیام مسلحانه نزد بلکه امامان دیگر نیز چنین بودند.
امام صادق(ع) به خاطر نبودن یاران فداکار و جان بر کف دست به شمشیر نبرد ولی با این حال امام صادق(ع) و امامان دیگر همواره در برابر خلفا موضع گیری می کردند و با آنان مبارزه می کردند. چنین نبود که امام صادق(ع) کاری به کار خلفا نداشته باشد بلکه بر ضد آنان کارهایی می کرد و سخنانی می گفت وحتی عوامل خود را در ارکان حکومت عباسی نفوذ می داد تا آنان نتوانند هرگونه خواستند عمل بکنند. برای نمونه به یک مورد اشاره می کنیم:
پس از آن که محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن(ع) معروف به نفس زکیه و ابراهیم برادر همین محمد کشته شدند، منصور خلیفه عباسی شخصی به نام شیبه بن غفال را والی مدینه کرد. وقتی شیبه به مدینه آمد روز جمعه بالای منبر سخنرانی کرد و گفت: علی بن ابی طالب وحدت مسلمانان را بر هم زد، با مؤمنان جنگید و برای خود حکومت می خواست. خاندان او حکومت را به او ندادند و خداوند او را از حکومت محروم کرد و با غصه از بین برد. این سیدهایی که قیام کردند و کشته شدند، از فرزندان او هستند و در فساد کردن و به هم ریختن اوضاع کشور اسلامی تابع او هستند. اینها بدون این که شایستگی داشته باشند، حکومت را می خواهند. به خاطر همین در همه جا کشته می شوند و به خون خود آغشته می گردند. پس از سخنان این والی کسی از شنوندگان جرأت پاسخگویی نیافت. در این میان یک نفر بلند شد و گفت: ما اهل خیر و برکت هستیم این تو و منصور هستید که به هر زشتی سزاوارترید. آنگاه رو به مردم کرد و گفت: ای مردم آیا می دانید در قیامت میزان چه کسی از همه خالی تر و از همه زیان دیده تر است؟! کسی که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و این کس همین والی است. والی از مسجد بیرون رفت و حرفی نزد.
راوی حدیث می گوید: من از مردم پرسیدم که این چه کسی بود که در برابر والی منصور چنین گفت: گفتند: امام صادق(ع) است (بحارالانوار، ج 47، ص 165، ح 5، به نقل از امالی شیخ مفید).
براساس آنچه گذشت معلوم شد که یکی از دلایلی که موجب شد امام صادق(ع) دست به قیام مسلحانه نزند این است که آن حضرت نیروی کافی و افراد با ایمان و مطیع برای قیام مسلحانه نداشت، و آن کسانی که دور حضرت را گرفته بودند فاقد وفادار واقعی به آن حضرت نبودند.
- [سایر] چرا امام صادق (ع) با وجود این همه شاگرد قیام نکرد؟
- [سایر] سلام. گفتید طبق حدیث امام صادق(ع) هر کس 40 صبح دعای عهد را بخواند، از یاران امام زمان(عج) است. میخواستم بدانم که عمل کردن به این امر هیچ شرایطی ندارد و به همین سادگی میتوان یار آقا بود؟
- [سایر] آیا در منابع اهل سنت نیز آمده که ابوحنیفه شاگرد امام صادق (ع) بوده است؟
- [سایر] مشهور است که ابوحنیفه، شاگرد امام صادق(ع) بوده است. چگونه چنین اختلافات محسوسی بین دو رسالة شاگرد و استاد، می توانسته وجود داشته باشد؟
- [سایر] چرا امام صادق (ع) در مورد قیام زید بن علی فرمود : وای به حال کسی که ندای او را بشنود و او را یاری نکند( ریاض السالکین در شرح صحیفه سجادیه سید علی خان شیرازی اوائل کتاب) آیا امام سجاد (ع) در مورد قیام مختار چنین چیزی فرمودند؟ آن کسانی که در زمان امام صادق (ع) زید را یاری نکردند و طبق روش امام صادق (ع) تقیه کردند ، آنها گناهکارند یا نه؟
- [سایر] سوال 1 . دلایل سیاسی و اجتماعی عدم پذیرش رهبری قیام (مخصوصا قیام خراسان) و عدم اقدام مستقیم به قیام از سوی امام صادق (ع) چه بوده است ؟ سوال 2 .نتایج و تاثیرات ترویج علوم اسلامی توسط امام صادق (ع) در دوره انتقال خلافت از امویان به عباسیان به چه کیفیتی بوده و دلیل سیاسی و اجتماعی ترویج علوم اسلامی چه بوده است ؟
- [سایر] پیرترین یار امام حسین ع در کربلا که بود؟
- [سایر] شعر در مدح امام صادق ع بفرمایید؟
- [سایر] شعر در مدح امام صادق ع بفرمایید؟
- [سایر] آیا این حدیث از امام صادق(ع) در تفسیر آیه 30 سوره احزاب صحیح السند است؟ امام صادق(ع) فرمود: منظور از فاحشه مبینه عایشه است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله مظاهری] (اصالة الصحة) اصلی از اصول اسلامی است و معنای آن این است که اگر عملی را از مسلمانی دیدیم که از جهت ظاهر خوب نیست، آن را خوب بدانیم و کار او را به صورت صحیح و خوب توجیه کنیم، حتّی امام صادق(سلاماللهعلیه) فرمودهاند: هفتاد توجیه برای آن بکن تا سوءظن برای تو پیدا نشود.
- [آیت الله اردبیلی] اقاله معامله شخصی که از معامله پشیمان شده مستحبّ مؤکّد است و از حضرت امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: (هر بندهای که معامله مسلمانی را که از خرید یا فروش پشیمان شده به هم بزند و اقاله کند، خداوند لغزش آن بنده را در روز قیامت اقاله خواهد کرد).(1)
- [آیت الله مظاهری] برای وسواسی حرام است در چیزهایی که وسوسه او مربوط به آنهاست دقّت نماید، بلکه لازم است بدون فکر و بدون تجسّس و بدون تفحّص عمل کند، و بهعبارت دیگر چنانکه گفته شد با بیاعتنایی کامل برخورد با چیزها کند تا به گفته امام صادق(سلاماللهعلیه) شیطان دست از او بردارد.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آنکه از جای خود حرکت کند رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور دادهاند بخواند، و از تعقیبهایی که سفارش بسیار شده است، تسبیح حضرت زهرا علیها السلام است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللَّه اکبر، بعد 33 مرتبه الحمدللَّه، و بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللَّه، و امام صادق علیه السلام فرموده است: تسبیح مادرم حضرت زهرا علیها السلام نزد من بهتر از هزار رکعت نماز است.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است نام خوبی برای نوزاد انتخاب نمایند و بهترین نامها، نامی است که معنای بندگی خداوند را برساند، مانند: (عبداللّه) و (عبدالرحیم) و (عبدالکریم)، یا نامهای انبیای عظام و ائمه معصومین علیهمالسلام به ویژه نام (محّمد) و (علی) را برای پسر برگزینند و برای دختر نامهای زنان صالح و شایسته به ویژه نام (فاطمه) بهتر است. حضرت امام صادق علیهالسلام از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل میکنند که آن حضرت فرمودند: (نامهای خوب را انتخاب کنید، زیرا شما را در قیامت با همان نامها مخاطب میسازند.)(1)
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله اردبیلی] امانتداری از اموری است که در شریعت مقدّس اسلام مورد تأکید قرار گرفته است و خداوند متعال آن را از اسباب رستگاری و نشانههای مؤمن میداند و میفرماید: (مؤمنان کسانی هستند که امانتدار هستند و به عهد خویش وفا میکنند.)(1) و در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که: (هیچ عذری برای هیچ کس در ترک سه امر نیست؛ ادای امانت به برّ و فاجر، وفای به عهد برای برّ و فاجر و نیکی به والدین، برّ باشند یا فاجر.)(2)
- [آیت الله اردبیلی] کعبه معظّمه اوّلین خانه و قبله مردمان و مایه برکت و هدایت جهانیان و پناهگاه واردان و نشانهای از ابراهیم خلیلالرّحمان علیهالسلام است. مردمان به دعوت عامّ ابراهیم علیهالسلام به اشتیاق چون پرندگانی که به آشیانه خویش برمیگردند، برای ابراز فروتنی در مقابل عظمت و بزرگی خداوند و گواهی به عزّت او، در جایگاه پیامبران به گونه فرشتگان عرش بر دورش طواف میکنند. خداوند سبحان آن خانه را عَلَم اسلام و حجّ آن را واجب و احترامش را لازم دانست(1). کعبه وسیله قوام و قیام مردم است(2) و مظهر وحدت و مشهد منفعت و وعدهگاه اخلاص و دوری از مظاهر دنیوی و توکّل بر خداوند است؛ امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: (خداوند در تشریع فریضه حج مردم را به چیزی امر کرد که علاوه بر تعبّد و اطاعت دینی، مشتمل بر مصالح و منافع دنیوی نیز هست.)(3) پس بر آنان که توانایی دارند، واجب است خالصانه متوجّه ذات حق گردند و آن چنانکه خداوند فرموده است، حج و عمره را بجا آورند که انجام دادن آن، برکت و ترک آن، هلاکت و تباهی همگان است.