نظر آیتالله تبریزی را در مورد ولایت فقیه بیان کنید. آیتالله تبریزی قائل به ولایت فقیه از راه حسبه به معنای وسیع آن است. ایشان در کتاب صراط النجاه این گونه امور را به دو دسته تقسیم کرده است: 1. امور حسبیه به مفهوم مضیق، 2. امور حسبیه به معنای موسع.صراط النجاه، ص 10 و 12. (حسبه) در لغت به معنای اجر و ثواب است و در اصطلاح فقهی، به کارهایی گفته میشود که شخص یا نهاد خاصی، متولّی آنها نیست و از دیگر سو میدانیم که خداوند راضی نیست این امور بر زمین بماند؛ مثل سرپرستی اطفال بی سرپرست و حفظ اموال آنان، دفن مسلمانی که خویشاوند ندارد، حفظ اموالِ اشخاص غایب و... . از نظر فقهی، مسؤولیت این گونه کارها، بر عهده فقیه عادل است و یا حقّ تصدی این مسؤولیتها به طور متیقن با فقیه عادل است. اگر او در دسترس نبود، بر عهده مسلمانان عادل و در غیر این صورت بر عهده دیگر مسلمانان است. بنابراین با وجود فقیه عادل، دیگران حقّ تصرّف در امور حسبیّه را ندارند. حال آیا اداره جامعه اسلامی و امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی -که قطعاً در سرنوشت دنیوی و اخروی مردم دخالت دارد از امور حسبیّه است یا اینکه شارع، اصلاح نظام آموزشی، قانونگذاری، امور فرهنگی و عدالت اجتماعی و... را به حال خود واگذارده و انجام آنها را خواستار نشده است؟! مسلماً اینگونه امور از مهمترین اموری است که اگر متصدی نداشته باشد، جامعه دچار بیشترین هرج و مرج و انحراف میشود. پس چطور ممکن است حفظ مال کودکان بی سرپرست و اشخاص دیوانه یا غایب، از اموری باشد که خداوند به ترک آنها راضی نبوده و بر فقیه عادل تصدّی این امور واجب باشد؛ ولی حفظ اموال عمومی، حفظ جان و مال و ناموس مسلمانان، حفظ مرزهای کشور و برپایی حکومت عدل -که در سایه آن احکام دین در جامعه پیاده شود مورد توجّه خداوند نباشد؟! آیا میتوان گفت: خداوند نسبت به اموال ایتام اهتمام دارد؛ ولی نسبت به حفظ کیان مسلمین اهتمام ندارد؟ هرگز نمیتوان گفت که دین، تصدی حقوق فردی جزئی را بر عهده فقیه میداند؛ ولی نسبت به حقوق عمومی و اداره جامعه اسلامی نظری ندارد. آیا باور کردنی است که اسلام هر گونه تسلّط کافران را بر مسلمانان ممنوع کرده باشد (وِ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً)؛نساء (4)، آیه 141. ولی نسبت به تشکیل جامعهای مستقل و ایمن از خطر دشمنان داخلی و خارجی، بیتفاوت باشد؟! بنابراین تشکیل حکومت از بارزترین مصادیق امور حسبیّه و از اهم واجبات است و فراهم کردن مقدّمات آن نیز واجب میباشد. دلیل این مطلب را میتوان در دو مقدمه خلاصه کرد: یکم. خداوند راضی نیست مصالح و احکام وابسته به حکومت اسلامی از بین برود. دوم. انجام دادن این مهم بر عهده فقیه است؛ زیرا از ادلّه شرعی، میفهمیم که شرط تصدّیِ حکومت دینی، فقاهت است و قدر مسلّم آن است که فقیه میتواند آن را تصدّی و سرپرستی کند؛ زیرا اصل بر این است که هیچ کس بر دیگری حق امر و نهی ندارد؛ مگر آنکه از طرف خداوند مُجاز باشد. بنابراین روشن میشود که سرپرستی امور حسبیّه، با تأسیس حکومت دینی و زعامت ولی فقیه، پیوندی ناگسستنی دارد.حسینی حائری، سید کاظم، ولایه الامر فی عصر الغیبه، ص 96. آیتالله تبریزی در این زمینه میفرماید: (شارع راضی به تصدّی امور مسلمانان توسط ظالم فاسق نیست. بر مسلمانان قطع ایادی ظلمه -در صورت تمکّن واجب است و ایجاد امنیّت برای مؤمنان، از اهمّ مصالح میباشد و حفظ آن واجب است. اگر فقیه صالح یا مأذون از جانب فقیه، تصدّی امور مسلمانان را بر عهده گرفت، دیگران حقّ تضعیف وی را ندارند و وجوب اطاعت متصدّی در امور راجع به انتظام جامعه، بعید نیست. محدوده اختیارات وی از حفظ حوزه اسلام و مسلمین تجاوز نمیکند).تبریزی، آیتالله شیخ جواد، ایصال الطالب الی التعلیق علی المکاسب، قم، 1411، ج 3، ص36-40. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 23/500015)
نظر آیتالله تبریزی را در مورد ولایت فقیه بیان کنید.
آیتالله تبریزی قائل به ولایت فقیه از راه حسبه به معنای وسیع آن است. ایشان در کتاب صراط النجاه این گونه امور را به دو دسته تقسیم کرده است:
1. امور حسبیه به مفهوم مضیق،
2. امور حسبیه به معنای موسع.صراط النجاه، ص 10 و 12.
(حسبه) در لغت به معنای اجر و ثواب است و در اصطلاح فقهی، به کارهایی گفته میشود که شخص یا نهاد خاصی، متولّی آنها نیست و از دیگر سو میدانیم که خداوند راضی نیست این امور بر زمین بماند؛ مثل سرپرستی اطفال بی سرپرست و حفظ اموال آنان، دفن مسلمانی که خویشاوند ندارد، حفظ اموالِ اشخاص غایب و... .
از نظر فقهی، مسؤولیت این گونه کارها، بر عهده فقیه عادل است و یا حقّ تصدی این مسؤولیتها به طور متیقن با فقیه عادل است. اگر او در دسترس نبود، بر عهده مسلمانان عادل و در غیر این صورت بر عهده دیگر مسلمانان است. بنابراین با وجود فقیه عادل، دیگران حقّ تصرّف در امور حسبیّه را ندارند.
حال آیا اداره جامعه اسلامی و امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی -که قطعاً در سرنوشت دنیوی و اخروی مردم دخالت دارد از امور حسبیّه است یا اینکه شارع، اصلاح نظام آموزشی، قانونگذاری، امور فرهنگی و عدالت اجتماعی و... را به حال خود واگذارده و انجام آنها را خواستار نشده است؟!
مسلماً اینگونه امور از مهمترین اموری است که اگر متصدی نداشته باشد، جامعه دچار بیشترین هرج و مرج و انحراف میشود. پس چطور ممکن است حفظ مال کودکان بی سرپرست و اشخاص دیوانه یا غایب، از اموری باشد که خداوند به ترک آنها راضی نبوده و بر فقیه عادل تصدّی این امور واجب باشد؛ ولی حفظ اموال عمومی، حفظ جان و مال و ناموس مسلمانان، حفظ مرزهای کشور و برپایی حکومت عدل -که در سایه آن احکام دین در جامعه پیاده شود مورد توجّه خداوند نباشد؟! آیا میتوان گفت: خداوند نسبت به اموال ایتام اهتمام دارد؛ ولی نسبت به حفظ کیان مسلمین اهتمام ندارد؟
هرگز نمیتوان گفت که دین، تصدی حقوق فردی جزئی را بر عهده فقیه میداند؛ ولی نسبت به حقوق عمومی و اداره جامعه اسلامی نظری ندارد.
آیا باور کردنی است که اسلام هر گونه تسلّط کافران را بر مسلمانان ممنوع کرده باشد (وِ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً)؛نساء (4)، آیه 141. ولی نسبت به تشکیل جامعهای مستقل و ایمن از خطر دشمنان داخلی و خارجی، بیتفاوت باشد؟!
بنابراین تشکیل حکومت از بارزترین مصادیق امور حسبیّه و از اهم واجبات است و فراهم کردن مقدّمات آن نیز واجب میباشد. دلیل این مطلب را میتوان در دو مقدمه خلاصه کرد:
یکم. خداوند راضی نیست مصالح و احکام وابسته به حکومت اسلامی از بین برود.
دوم. انجام دادن این مهم بر عهده فقیه است؛ زیرا از ادلّه شرعی، میفهمیم که شرط تصدّیِ حکومت دینی، فقاهت است و قدر مسلّم آن است که فقیه میتواند آن را تصدّی و سرپرستی کند؛ زیرا اصل بر این است که هیچ کس بر دیگری حق امر و نهی ندارد؛ مگر آنکه از طرف خداوند مُجاز باشد. بنابراین روشن میشود که سرپرستی امور حسبیّه، با تأسیس حکومت دینی و زعامت ولی فقیه، پیوندی ناگسستنی دارد.حسینی حائری، سید کاظم، ولایه الامر فی عصر الغیبه، ص 96.
آیتالله تبریزی در این زمینه میفرماید: (شارع راضی به تصدّی امور مسلمانان توسط ظالم فاسق نیست. بر مسلمانان قطع ایادی ظلمه -در صورت تمکّن واجب است و ایجاد امنیّت برای مؤمنان، از اهمّ مصالح میباشد و حفظ آن واجب است. اگر فقیه صالح یا مأذون از جانب فقیه، تصدّی امور مسلمانان را بر عهده گرفت، دیگران حقّ تضعیف وی را ندارند و وجوب اطاعت متصدّی در امور راجع به انتظام جامعه، بعید نیست. محدوده اختیارات وی از حفظ حوزه اسلام و مسلمین تجاوز نمیکند).تبریزی، آیتالله شیخ جواد، ایصال الطالب الی التعلیق علی المکاسب، قم، 1411، ج 3، ص36-40. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 23/500015)
- [سایر] آیت الله سیستانی در مورد ولایت مطلقه فقیه چه نظری دارند؟
- [سایر] آیا از علامه طباطبایی و آیت الله بروجردی در خصوص مسأله ولایت فقیه مطلبی و یا نظری در این خصوص وجود دارد؟
- [سایر] اختلاف آیت الله مدنی تبریزی و آیت الله حسینی روحانی با دیگر مراجع خصوصا امام(ره) در خصوص حکومت اسلامی چیست؟
- [سایر] امام خمینی ره در مورد ولایت فقیه چه نظری دارند؟
- [سایر] نظریه آیت الله خویی در بحث ولایت فقیه چه بود؟
- [سایر] نظر آیت الله وحید در مورد ولایت فقیه چیست؟
- [سایر] آیت الله خویی در مورد ولایت فقیه چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] چرا آیت الله طالقانی با ولایت فقیه مخالف بودند!!؟؟
- [سایر] نظر ایت الله بروجردی در مورد ولایت فقیه؟
- [سایر] آیت الله خوئی ولایت فقیه را قبول دارند ؟
- [آیت الله جوادی آملی] .یکم: ترک سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌّ در نمازهای یک شبانه روز. دوم: خواندن قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌّ به یک نفس . سوم: یک سوره را در دو رکعت خواندن، مگر سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌّ .
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [امام خمینی] - ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم: (قل هو الله احد)، یعنی بگو ای محمد (ص) که خداوند، خدایی است یگانه. (الله الصمد)، یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز است. (لم یلد و لم یولد)، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست. (و لم یکن له کفوا احد)، یعنی هیچ کس از مخلوقات مثل او نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر مجتهد اعلم در مساله ای فتوی دهد ، مقلد آن مجتهد ، یعنی کسی که از او تقلید میکند ، نمی تواند در آن مساله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند ، ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود ، مثلا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه ، یعنی سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر بگویند ، مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش می گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید ، یا به فتوای مجتهد دیگری عمل کند و بنابر احتیاط واجب به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهد های دیگر بیشتر است عمل نماید . پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند ، می تواند یک مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشکال است .
- [آیت الله وحید خراسانی] ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم معنای ان گذشت قل هو الله احد یعنی بگو ای محمد صلی الله علیه واله وسلم که او خدایی است یگانه الله الصمد یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز و همه به او نیازمندند لم یلد و لم یولد یعنی فرزند ندارد و فرزند کسی نیست و لم یکن له کفوا احد یعنی هیچ کسی همتای او نیست
- [آیت الله وحید خراسانی] اشهد ان علیا ولی الله جزء اذان و اقامه نیست ولی چون ولایت ان حضرت مکمل دین است شهادت به ان در هر حال و از جمله بعد از اشهد ان محمدا رسول الله از افضل قربات است
- [آیت الله مظاهری] گفتن اللَّه اکبر در اوّل هر نماز، واجب و رکن است و باید حروف )اللَّه( و حروف )اکبر( و دو کلمه )اللَّه اکبر( را پشت سر هم بگوید.
- [آیت الله بروجردی] اگر مجتهد اعلم در مسألهای فتوی دهد، مقلّد آن مجتهد یعنی کسی که از او تقلید میکند نمیتواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوای ندهد و بفرماید:احتیاط آن است که فلان طور عمل شود مثلاً بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز، سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی (سُبحانَ اللهِ و اَلحَمدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلّا اللهُ وَ اللهُ اَکبَرُ) بگوید مقلّد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش میگویند عمل کند و سه مرتبه بگوید و یا به فتوای مجتهدی که علم او را از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند، میتواند یک مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید:مسأله محل تأمل یا محل اشکال است.
- [امام خمینی] اگر مجتهد اعلم در مسألهای فتوی دهد، مقلد آن مجتهد، یعنی کسی که از او تقلید میکند نمیتواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود، مثلًا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی (سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إِلّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ) بگویند، مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش میگویند عمل کند و سه مرتبه بگوید، یا بنا بر احتیاط واجب به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند میتواند یک مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشکال است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] خواندن سوره (قُلْ هو اللَّهُ أَحَد) به یک نفس مکروه است.