آیا دین از سیاست جداست؟ لطفا نظر هر یک از بزرگان را ذکر کنید؟
آیا دین از سیاست جداست؟ لطفا نظر هر یک از بزرگان را ذکر کنید؟ نگاهی گذرا به ماهیت احکام و دستورات دین به خوبی بیانگر جدا نبودن دین از سیاست می باشد و کسی که آشنایی مختصری با دین و احکام شریعت داشته باشد این امر را درک خواهد نمود . (اگر بخشی از اسلام مربوط به معارف و اعتقادات و جهان‌بینی است و بخش دیگری از آن مربوط به امور اخلاقی و تهذیب نفس می‌باشد، در کنار این دو، بخش سومی وجود دارد که به شرح وظائف و دستورهای عملی پرداخته است.اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و دفاع دارد، اگر حدود و مقرّرات و قوانینِ اجتماعی و جامع دارد، این نشان می‌دهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است و تنها به مسأله اخلاق و عرفان و وظیفهٴ فرد نسبت به خالق خود یا نسبت به انسان‌های دیگر نپرداخته است؛ اگر اسلام راه را به انسان نشان می‌دهد و در کنارش از او مسؤولیت می‌طلبد، اگر اسلام آمده است تا جلوی همهٴ مکتب‌های باطل را بگیرد و تجاوز و طغیان طواغیت را در هم کوبد، چنین انگیزه‌ای، بدون حکومت و چنین هدفی، بدون سیاست هرگز ممکن نیست. خدای سبحان دربارهٴ اسلام و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: ﴿هو الّذی أرسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدّین کلّه ولو کره المشرکون﴾( سوره توبه ،آیه 33) خدای تعالی رسولش را با هدایت و دین حق اِعزام نمود تا مردم را در همهٴ ابعاد زندگی هدایت کند و بساط هر طاغوت را برچیند و تا دینش را بر تمام مرام‌ها و حکومت‌ها و نظام‌ها پیروز گرداند. بر این اساس، پیامبر اسلام برای دو کار آمد نه یک کار؛ هم برای هدایت و موعظه و تعلیم و ارائه قانون آمد و هم برای برچیدن ظلم و ستم و طغیان. خدای تعالی هدف بعثت همه رسولان خود را چنین بیان می‌فرماید: ﴿ولقد بعثنا فی کلِّ أُمة رسولا أن اعبدوا الله واجتنبوا الطّاغوت﴾(سوره نحل ، آیه 36) ما برای هر امتی پیام‌آوری فرستادیم که آنان را به عبادت (الله) دعوت کند و به اجتناب از طاغوت برانگیزد. اجتناب کردن از طاغوت یعنی خود را در جانبی و طاغوت را در جانب دیگر قرار دادن و در جهت او قدم برنداشتن و از خود در برابر تجاوز طاغی دفاع کردن و تسلیم و بردهٴ او نشدن. (عبد الله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، مرکز نشر اسرا ، قم ، 1385، ص 75) علاوه بر اینکه جامعیت و خاتمیت دین مبین جدا نبودن دین از سیاست و آمیختگی این دو خواهد بود زیرا اگر دین به سیاست و امور سیاسی که بخش عمده ای از زندگی انسان را تشکیل می دهند بی توجه باشد در این صورت نمی تواند داعیه جامعیت و خاتمیت داشته باشد . از این رو ( اسلام از آن جهت که دین الهی است و از آن جهت که کامل و خاتِم همه مکتب‌هاست، برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدل در جامعه، حکومت و دولت می‌خواهد؛ برای نبرد با طاغوت و ستیز با ظلم و تعدی طاغوتیان، حکومت و حاکم می‌خواهد. اسلامِ بی‌حکومت و بی اجرا، قانون صرف است و از قانون که (سوادی بر بیاض) است، به تنهایی کاری ساخته نیست.)( همان ، ص 76) بنابر این ، پیوند دین و سیاست پدیده نوظهوری نیست که فقط مربوط به روزگار ما یا نزدیک به ما باشد، بلکه سابقه طولانی‌تری دارد و در اسلام از عصر پیامبر(ص) سرچشمه گرفته است. به عنوان نمونه شیخ صدوق با دیلمیان پیوند نزدیکی داشت و با همکاری رکن الدوله و صاحب بن عباد، توانست به تبلیغات دینی شیعیان سامان بخشد. شیخ مفید نیز با همکاری و ارتباط آنان، توانست سمت و سوی کارها و جهت‌گیری حکومت دیلمیان را به سود اسلام و اهل بیت(ع) متوجه سازد. سید رضی عهده‌دار سمت‌های پدرش شد و نقابت سادات و نظارت بر امور دادرسی و نیز ریاست حاجیان به او واگذار گردید. شهید اول با مبارزان شیعه در شام، فارس، خراسان و ری در پیوند بود. میان ایشان و دولت نوپای سربداران در خراسان، پیوند تنگاتنگی وجود داشت و همواره با یکدیگر مکاتبه می‌کردند. خواجه نصیر طوسی از نیاز دستگاه مغول به فکر و دانش وی، توانست به خوبی بهره ببرد و جلوی ویرانگری آنها را گرفته و مهارشان کند و در راستای گسترش اسلام و علم و دانش، از قدرت آنان بهره بگیرد. شیخ بهایی و علامه مجلسی در دوران صفویه، برای اجرای احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، قدم‌های شایسته‌ای برداشتند.( ر.ک: نشریه حوزه، شماره 86 و 85، ص 295) در یک صد سال اخیر، علمایی مانند آیت اللَّه نائینی در کتاب تنزیه الامه و تنبیه المله بر پیوند دین و سیاست تأکید بسیار دارد. همچنین نقش میرزای شیرازی را می‌توان در تحریم تنباکو و مختل نمودن طرح استعمار انگلیس، مشاهده کرد. شهید مدرس یکی از مجتهدان قرن اخیر است. در تعبیرات آن بزرگوار، رابطه تنگاتنگ بین دین و سیاست را به طور مکرّر می‌توان یافت و این جمله معروف از ایشان است که: (دیانت ما عین سیاست ما است و سیاست ما عین دیانت ما). نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که دخالت نکردن برخی از علما در زمان ما در امور سیاسی و اظهار نظر نکردن در این امور نباید به عنوان جدا دانستن دین از سیاست از منظر آنها تلقی گردد بلکه این مساله از یک سو ریشه در دیدگاه آنان در مورد ولایت فقیه و گستره آن داشته و از سوی دیگر از این جهت است که دخالت در امور سیاسی از واجبات کفایی است وبه دلیل حضور ونقش آفرینی برخی از فقها ، این دسته از فقها ضرورتی برای حضور در این عرصه احساس نمی کنند هر چند در موارد ضروری و لازم موضع گیری مناسب را داشته و دارند . در ادامه به دیدگاه برخی از علما در خصوص رابطه سیاست و دیانت به عنوان نمونه اشاره می کنیم ؛ آیت الله بروجردی ره فرمودند : انسان نیاز اجتماعی دارد و دین اسلام به این نیازها اهمیت داده و بسیاری از احکام آن در مورد اجتماع و سیاست است که اجرای آن احتیاج به رهبری دارد .( محمد حسین بروجردی , البدر الزاهر , تقریرات درس آیت الله بروجردی , ص51-52) آیت الله خوئی ره فرمودند : اجرای حدود که در برنامه انتظامی اسلام آمده همانا در جهت مصلحت همگانی و سلامت جامعه تشریع گردیده است تا جلو فساد گرفته شود و تبه کاری و سرکشی و تجاوز نابود و ریشه کن گردد و این مخصوص به زمانی که معصوم حضور دارد نیست . ( سید ابوالقاسم خوئی , مبانی تکمله المنهاج , ج1, ص 224-225) آیت الله مکارم شیرازی فرمودند: سیاست و دیانت مثل روح و جسم به هم مرتبط هستند و اگر کارشناس دین در راس حکومت نباشد نمی شود اهداف انبیا را در جامعه پیاده کرد افرادی که دین را از سیاست جدا می دانند یا اسلام را درست نفهمیدند و یا از حکومت چیزی نمی دانند و یا اینکه جمهوری اسلامی را خوب تفسیر نمی کنند .( www.hawzah.net بیانات معظم له در دیدار با مسئولان استان بوشهر ) آیت الله مصباح یزدی فرمودند : این گونه نیست که شریعت اسلام تنها به جنبه های فردی زندگی بشر پرداخته باشد و نسبت به مناسبات اجتماعی و از جمله مناسبات سیاسی و حکومتی جامعه هیچ نظری نداشته باشد و این حوزه را به خود افراد بشر واگذار کرده باشد تا با تشخبص عقل خود هر گونه که خودشان مصلحت دیدند و توافق کردند عمل کنند . اسلام نه تنها دارای احکام سیاسی است بلکه برای حکومت و تعیین حاکمیت نیز نظریه خاصی دارد .( محمد تقی مصباح یزدی , نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه , موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره , 13880, ص 22) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 28/100125010)
عنوان سوال:

آیا دین از سیاست جداست؟ لطفا نظر هر یک از بزرگان را ذکر کنید؟


پاسخ:

آیا دین از سیاست جداست؟ لطفا نظر هر یک از بزرگان را ذکر کنید؟

نگاهی گذرا به ماهیت احکام و دستورات دین به خوبی بیانگر جدا نبودن دین از سیاست می باشد و کسی که آشنایی مختصری با دین و احکام شریعت داشته باشد این امر را درک خواهد نمود . (اگر بخشی از اسلام مربوط به معارف و اعتقادات و جهان‌بینی است و بخش دیگری از آن مربوط به امور اخلاقی و تهذیب نفس می‌باشد، در کنار این دو، بخش سومی وجود دارد که به شرح وظائف و دستورهای عملی پرداخته است.اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و دفاع دارد، اگر حدود و مقرّرات و قوانینِ اجتماعی و جامع دارد، این نشان می‌دهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است و تنها به مسأله اخلاق و عرفان و وظیفهٴ فرد نسبت به خالق خود یا نسبت به انسان‌های دیگر نپرداخته است؛ اگر اسلام راه را به انسان نشان می‌دهد و در کنارش از او مسؤولیت می‌طلبد، اگر اسلام آمده است تا جلوی همهٴ مکتب‌های باطل را بگیرد و تجاوز و طغیان طواغیت را در هم کوبد، چنین انگیزه‌ای، بدون حکومت و چنین هدفی، بدون سیاست هرگز ممکن نیست. خدای سبحان دربارهٴ اسلام و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: ﴿هو الّذی أرسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدّین کلّه ولو کره المشرکون﴾( سوره توبه ،آیه 33) خدای تعالی رسولش را با هدایت و دین حق اِعزام نمود تا مردم را در همهٴ ابعاد زندگی هدایت کند و بساط هر طاغوت را برچیند و تا دینش را بر تمام مرام‌ها و حکومت‌ها و نظام‌ها پیروز گرداند. بر این اساس، پیامبر اسلام برای دو کار آمد نه یک کار؛ هم برای هدایت و موعظه و تعلیم و ارائه قانون آمد و هم برای برچیدن ظلم و ستم و طغیان.
خدای تعالی هدف بعثت همه رسولان خود را چنین بیان می‌فرماید: ﴿ولقد بعثنا فی کلِّ أُمة رسولا أن اعبدوا الله واجتنبوا الطّاغوت﴾(سوره نحل ، آیه 36) ما برای هر امتی پیام‌آوری فرستادیم که آنان را به عبادت (الله) دعوت کند و به اجتناب از طاغوت برانگیزد. اجتناب کردن از طاغوت یعنی خود را در جانبی و طاغوت را در جانب دیگر قرار دادن و در جهت او قدم برنداشتن و از خود در برابر تجاوز طاغی دفاع کردن و تسلیم و بردهٴ او نشدن.
(عبد الله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، مرکز نشر اسرا ، قم ، 1385، ص 75) علاوه بر اینکه جامعیت و خاتمیت دین مبین جدا نبودن دین از سیاست و آمیختگی این دو خواهد بود زیرا اگر دین به سیاست و امور سیاسی که بخش عمده ای از زندگی انسان را تشکیل می دهند بی توجه باشد در این صورت نمی تواند داعیه جامعیت و خاتمیت داشته باشد . از این رو ( اسلام از آن جهت که دین الهی است و از آن جهت که کامل و خاتِم همه مکتب‌هاست، برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدل در جامعه، حکومت و دولت می‌خواهد؛ برای نبرد با طاغوت و ستیز با ظلم و تعدی طاغوتیان، حکومت و حاکم می‌خواهد. اسلامِ بی‌حکومت و بی اجرا، قانون صرف است و از قانون که (سوادی بر بیاض) است، به تنهایی کاری ساخته نیست.)( همان ، ص 76)
بنابر این ، پیوند دین و سیاست پدیده نوظهوری نیست که فقط مربوط به روزگار ما یا نزدیک به ما باشد، بلکه سابقه طولانی‌تری دارد و در اسلام از عصر پیامبر(ص) سرچشمه گرفته است. به عنوان نمونه شیخ صدوق با دیلمیان پیوند نزدیکی داشت و با همکاری رکن الدوله و صاحب بن عباد، توانست به تبلیغات دینی شیعیان سامان بخشد. شیخ مفید نیز با همکاری و ارتباط آنان، توانست سمت و سوی کارها و جهت‌گیری حکومت دیلمیان را به سود اسلام و اهل بیت(ع) متوجه سازد. سید رضی عهده‌دار سمت‌های پدرش شد و نقابت سادات و نظارت بر امور دادرسی و نیز ریاست حاجیان به او واگذار گردید. شهید اول با مبارزان شیعه در شام، فارس، خراسان و ری در پیوند بود. میان ایشان و دولت نوپای سربداران در خراسان، پیوند تنگاتنگی وجود داشت و همواره با یکدیگر مکاتبه می‌کردند. خواجه نصیر طوسی از نیاز دستگاه مغول به فکر و دانش وی، توانست به خوبی بهره ببرد و جلوی ویرانگری آنها را گرفته و مهارشان کند و در راستای گسترش اسلام و علم و دانش، از قدرت آنان بهره بگیرد. شیخ بهایی و علامه مجلسی در دوران صفویه، برای اجرای احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، قدم‌های شایسته‌ای برداشتند.( ر.ک: نشریه حوزه، شماره 86 و 85، ص 295) در یک صد سال اخیر، علمایی مانند آیت اللَّه نائینی در کتاب تنزیه الامه و تنبیه المله بر پیوند دین و سیاست تأکید بسیار دارد. همچنین نقش میرزای شیرازی را می‌توان در تحریم تنباکو و مختل نمودن طرح استعمار انگلیس، مشاهده کرد. شهید مدرس یکی از مجتهدان قرن اخیر است. در تعبیرات آن بزرگوار، رابطه تنگاتنگ بین دین و سیاست را به طور مکرّر می‌توان یافت و این جمله معروف از ایشان است که: (دیانت ما عین سیاست ما است و سیاست ما عین دیانت ما).
نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که دخالت نکردن برخی از علما در زمان ما در امور سیاسی و اظهار نظر نکردن در این امور نباید به عنوان جدا دانستن دین از سیاست از منظر آنها تلقی گردد بلکه این مساله از یک سو ریشه در دیدگاه آنان در مورد ولایت فقیه و گستره آن داشته و از سوی دیگر از این جهت است که دخالت در امور سیاسی از واجبات کفایی است وبه دلیل حضور ونقش آفرینی برخی از فقها ، این دسته از فقها ضرورتی برای حضور در این عرصه احساس نمی کنند هر چند در موارد ضروری و لازم موضع گیری مناسب را داشته و دارند .
در ادامه به دیدگاه برخی از علما در خصوص رابطه سیاست و دیانت به عنوان نمونه اشاره می کنیم ؛
آیت الله بروجردی ره فرمودند : انسان نیاز اجتماعی دارد و دین اسلام به این نیازها اهمیت داده و بسیاری از احکام آن در مورد اجتماع و سیاست است که اجرای آن احتیاج به رهبری دارد .( محمد حسین بروجردی , البدر الزاهر , تقریرات درس آیت الله بروجردی , ص51-52)
آیت الله خوئی ره فرمودند : اجرای حدود که در برنامه انتظامی اسلام آمده همانا در جهت مصلحت همگانی و سلامت جامعه تشریع گردیده است تا جلو فساد گرفته شود و تبه کاری و سرکشی و تجاوز نابود و ریشه کن گردد و این مخصوص به زمانی که معصوم حضور دارد نیست . ( سید ابوالقاسم خوئی , مبانی تکمله المنهاج , ج1, ص 224-225)
آیت الله مکارم شیرازی فرمودند: سیاست و دیانت مثل روح و جسم به هم مرتبط هستند و اگر کارشناس دین در راس حکومت نباشد نمی شود اهداف انبیا را در جامعه پیاده کرد افرادی که دین را از سیاست جدا می دانند یا اسلام را درست نفهمیدند و یا از حکومت چیزی نمی دانند و یا اینکه جمهوری اسلامی را خوب تفسیر نمی کنند .( www.hawzah.net بیانات معظم له در دیدار با مسئولان استان بوشهر )
آیت الله مصباح یزدی فرمودند : این گونه نیست که شریعت اسلام تنها به جنبه های فردی زندگی بشر پرداخته باشد و نسبت به مناسبات اجتماعی و از جمله مناسبات سیاسی و حکومتی جامعه هیچ نظری نداشته باشد و این حوزه را به خود افراد بشر واگذار کرده باشد تا با تشخبص عقل خود هر گونه که خودشان مصلحت دیدند و توافق کردند عمل کنند . اسلام نه تنها دارای احکام سیاسی است بلکه برای حکومت و تعیین حاکمیت نیز نظریه خاصی دارد .( محمد تقی مصباح یزدی , نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه , موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره , 13880, ص 22) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 28/100125010)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین