آیا دین از سیاست جداست؟ لطفا نظر هر یک از بزرگان را ذکر کنید؟ نگاهی گذرا به ماهیت احکام و دستورات دین به خوبی بیانگر جدا نبودن دین از سیاست می باشد و کسی که آشنایی مختصری با دین و احکام شریعت داشته باشد این امر را درک خواهد نمود . (اگر بخشی از اسلام مربوط به معارف و اعتقادات و جهانبینی است و بخش دیگری از آن مربوط به امور اخلاقی و تهذیب نفس میباشد، در کنار این دو، بخش سومی وجود دارد که به شرح وظائف و دستورهای عملی پرداخته است.اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و دفاع دارد، اگر حدود و مقرّرات و قوانینِ اجتماعی و جامع دارد، این نشان میدهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است و تنها به مسأله اخلاق و عرفان و وظیفهٴ فرد نسبت به خالق خود یا نسبت به انسانهای دیگر نپرداخته است؛ اگر اسلام راه را به انسان نشان میدهد و در کنارش از او مسؤولیت میطلبد، اگر اسلام آمده است تا جلوی همهٴ مکتبهای باطل را بگیرد و تجاوز و طغیان طواغیت را در هم کوبد، چنین انگیزهای، بدون حکومت و چنین هدفی، بدون سیاست هرگز ممکن نیست. خدای سبحان دربارهٴ اسلام و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: ﴿هو الّذی أرسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدّین کلّه ولو کره المشرکون﴾( سوره توبه ،آیه 33) خدای تعالی رسولش را با هدایت و دین حق اِعزام نمود تا مردم را در همهٴ ابعاد زندگی هدایت کند و بساط هر طاغوت را برچیند و تا دینش را بر تمام مرامها و حکومتها و نظامها پیروز گرداند. بر این اساس، پیامبر اسلام برای دو کار آمد نه یک کار؛ هم برای هدایت و موعظه و تعلیم و ارائه قانون آمد و هم برای برچیدن ظلم و ستم و طغیان. خدای تعالی هدف بعثت همه رسولان خود را چنین بیان میفرماید: ﴿ولقد بعثنا فی کلِّ أُمة رسولا أن اعبدوا الله واجتنبوا الطّاغوت﴾(سوره نحل ، آیه 36) ما برای هر امتی پیامآوری فرستادیم که آنان را به عبادت (الله) دعوت کند و به اجتناب از طاغوت برانگیزد. اجتناب کردن از طاغوت یعنی خود را در جانبی و طاغوت را در جانب دیگر قرار دادن و در جهت او قدم برنداشتن و از خود در برابر تجاوز طاغی دفاع کردن و تسلیم و بردهٴ او نشدن. (عبد الله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، مرکز نشر اسرا ، قم ، 1385، ص 75) علاوه بر اینکه جامعیت و خاتمیت دین مبین جدا نبودن دین از سیاست و آمیختگی این دو خواهد بود زیرا اگر دین به سیاست و امور سیاسی که بخش عمده ای از زندگی انسان را تشکیل می دهند بی توجه باشد در این صورت نمی تواند داعیه جامعیت و خاتمیت داشته باشد . از این رو ( اسلام از آن جهت که دین الهی است و از آن جهت که کامل و خاتِم همه مکتبهاست، برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدل در جامعه، حکومت و دولت میخواهد؛ برای نبرد با طاغوت و ستیز با ظلم و تعدی طاغوتیان، حکومت و حاکم میخواهد. اسلامِ بیحکومت و بی اجرا، قانون صرف است و از قانون که (سوادی بر بیاض) است، به تنهایی کاری ساخته نیست.)( همان ، ص 76) بنابر این ، پیوند دین و سیاست پدیده نوظهوری نیست که فقط مربوط به روزگار ما یا نزدیک به ما باشد، بلکه سابقه طولانیتری دارد و در اسلام از عصر پیامبر(ص) سرچشمه گرفته است. به عنوان نمونه شیخ صدوق با دیلمیان پیوند نزدیکی داشت و با همکاری رکن الدوله و صاحب بن عباد، توانست به تبلیغات دینی شیعیان سامان بخشد. شیخ مفید نیز با همکاری و ارتباط آنان، توانست سمت و سوی کارها و جهتگیری حکومت دیلمیان را به سود اسلام و اهل بیت(ع) متوجه سازد. سید رضی عهدهدار سمتهای پدرش شد و نقابت سادات و نظارت بر امور دادرسی و نیز ریاست حاجیان به او واگذار گردید. شهید اول با مبارزان شیعه در شام، فارس، خراسان و ری در پیوند بود. میان ایشان و دولت نوپای سربداران در خراسان، پیوند تنگاتنگی وجود داشت و همواره با یکدیگر مکاتبه میکردند. خواجه نصیر طوسی از نیاز دستگاه مغول به فکر و دانش وی، توانست به خوبی بهره ببرد و جلوی ویرانگری آنها را گرفته و مهارشان کند و در راستای گسترش اسلام و علم و دانش، از قدرت آنان بهره بگیرد. شیخ بهایی و علامه مجلسی در دوران صفویه، برای اجرای احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، قدمهای شایستهای برداشتند.( ر.ک: نشریه حوزه، شماره 86 و 85، ص 295) در یک صد سال اخیر، علمایی مانند آیت اللَّه نائینی در کتاب تنزیه الامه و تنبیه المله بر پیوند دین و سیاست تأکید بسیار دارد. همچنین نقش میرزای شیرازی را میتوان در تحریم تنباکو و مختل نمودن طرح استعمار انگلیس، مشاهده کرد. شهید مدرس یکی از مجتهدان قرن اخیر است. در تعبیرات آن بزرگوار، رابطه تنگاتنگ بین دین و سیاست را به طور مکرّر میتوان یافت و این جمله معروف از ایشان است که: (دیانت ما عین سیاست ما است و سیاست ما عین دیانت ما). نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که دخالت نکردن برخی از علما در زمان ما در امور سیاسی و اظهار نظر نکردن در این امور نباید به عنوان جدا دانستن دین از سیاست از منظر آنها تلقی گردد بلکه این مساله از یک سو ریشه در دیدگاه آنان در مورد ولایت فقیه و گستره آن داشته و از سوی دیگر از این جهت است که دخالت در امور سیاسی از واجبات کفایی است وبه دلیل حضور ونقش آفرینی برخی از فقها ، این دسته از فقها ضرورتی برای حضور در این عرصه احساس نمی کنند هر چند در موارد ضروری و لازم موضع گیری مناسب را داشته و دارند . در ادامه به دیدگاه برخی از علما در خصوص رابطه سیاست و دیانت به عنوان نمونه اشاره می کنیم ؛ آیت الله بروجردی ره فرمودند : انسان نیاز اجتماعی دارد و دین اسلام به این نیازها اهمیت داده و بسیاری از احکام آن در مورد اجتماع و سیاست است که اجرای آن احتیاج به رهبری دارد .( محمد حسین بروجردی , البدر الزاهر , تقریرات درس آیت الله بروجردی , ص51-52) آیت الله خوئی ره فرمودند : اجرای حدود که در برنامه انتظامی اسلام آمده همانا در جهت مصلحت همگانی و سلامت جامعه تشریع گردیده است تا جلو فساد گرفته شود و تبه کاری و سرکشی و تجاوز نابود و ریشه کن گردد و این مخصوص به زمانی که معصوم حضور دارد نیست . ( سید ابوالقاسم خوئی , مبانی تکمله المنهاج , ج1, ص 224-225) آیت الله مکارم شیرازی فرمودند: سیاست و دیانت مثل روح و جسم به هم مرتبط هستند و اگر کارشناس دین در راس حکومت نباشد نمی شود اهداف انبیا را در جامعه پیاده کرد افرادی که دین را از سیاست جدا می دانند یا اسلام را درست نفهمیدند و یا از حکومت چیزی نمی دانند و یا اینکه جمهوری اسلامی را خوب تفسیر نمی کنند .( www.hawzah.net بیانات معظم له در دیدار با مسئولان استان بوشهر ) آیت الله مصباح یزدی فرمودند : این گونه نیست که شریعت اسلام تنها به جنبه های فردی زندگی بشر پرداخته باشد و نسبت به مناسبات اجتماعی و از جمله مناسبات سیاسی و حکومتی جامعه هیچ نظری نداشته باشد و این حوزه را به خود افراد بشر واگذار کرده باشد تا با تشخبص عقل خود هر گونه که خودشان مصلحت دیدند و توافق کردند عمل کنند . اسلام نه تنها دارای احکام سیاسی است بلکه برای حکومت و تعیین حاکمیت نیز نظریه خاصی دارد .( محمد تقی مصباح یزدی , نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه , موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره , 13880, ص 22) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 28/100125010)
آیا دین از سیاست جداست؟ لطفا نظر هر یک از بزرگان را ذکر کنید؟
نگاهی گذرا به ماهیت احکام و دستورات دین به خوبی بیانگر جدا نبودن دین از سیاست می باشد و کسی که آشنایی مختصری با دین و احکام شریعت داشته باشد این امر را درک خواهد نمود . (اگر بخشی از اسلام مربوط به معارف و اعتقادات و جهانبینی است و بخش دیگری از آن مربوط به امور اخلاقی و تهذیب نفس میباشد، در کنار این دو، بخش سومی وجود دارد که به شرح وظائف و دستورهای عملی پرداخته است.اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و دفاع دارد، اگر حدود و مقرّرات و قوانینِ اجتماعی و جامع دارد، این نشان میدهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است و تنها به مسأله اخلاق و عرفان و وظیفهٴ فرد نسبت به خالق خود یا نسبت به انسانهای دیگر نپرداخته است؛ اگر اسلام راه را به انسان نشان میدهد و در کنارش از او مسؤولیت میطلبد، اگر اسلام آمده است تا جلوی همهٴ مکتبهای باطل را بگیرد و تجاوز و طغیان طواغیت را در هم کوبد، چنین انگیزهای، بدون حکومت و چنین هدفی، بدون سیاست هرگز ممکن نیست. خدای سبحان دربارهٴ اسلام و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: ﴿هو الّذی أرسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدّین کلّه ولو کره المشرکون﴾( سوره توبه ،آیه 33) خدای تعالی رسولش را با هدایت و دین حق اِعزام نمود تا مردم را در همهٴ ابعاد زندگی هدایت کند و بساط هر طاغوت را برچیند و تا دینش را بر تمام مرامها و حکومتها و نظامها پیروز گرداند. بر این اساس، پیامبر اسلام برای دو کار آمد نه یک کار؛ هم برای هدایت و موعظه و تعلیم و ارائه قانون آمد و هم برای برچیدن ظلم و ستم و طغیان.
خدای تعالی هدف بعثت همه رسولان خود را چنین بیان میفرماید: ﴿ولقد بعثنا فی کلِّ أُمة رسولا أن اعبدوا الله واجتنبوا الطّاغوت﴾(سوره نحل ، آیه 36) ما برای هر امتی پیامآوری فرستادیم که آنان را به عبادت (الله) دعوت کند و به اجتناب از طاغوت برانگیزد. اجتناب کردن از طاغوت یعنی خود را در جانبی و طاغوت را در جانب دیگر قرار دادن و در جهت او قدم برنداشتن و از خود در برابر تجاوز طاغی دفاع کردن و تسلیم و بردهٴ او نشدن.
(عبد الله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، مرکز نشر اسرا ، قم ، 1385، ص 75) علاوه بر اینکه جامعیت و خاتمیت دین مبین جدا نبودن دین از سیاست و آمیختگی این دو خواهد بود زیرا اگر دین به سیاست و امور سیاسی که بخش عمده ای از زندگی انسان را تشکیل می دهند بی توجه باشد در این صورت نمی تواند داعیه جامعیت و خاتمیت داشته باشد . از این رو ( اسلام از آن جهت که دین الهی است و از آن جهت که کامل و خاتِم همه مکتبهاست، برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدل در جامعه، حکومت و دولت میخواهد؛ برای نبرد با طاغوت و ستیز با ظلم و تعدی طاغوتیان، حکومت و حاکم میخواهد. اسلامِ بیحکومت و بی اجرا، قانون صرف است و از قانون که (سوادی بر بیاض) است، به تنهایی کاری ساخته نیست.)( همان ، ص 76)
بنابر این ، پیوند دین و سیاست پدیده نوظهوری نیست که فقط مربوط به روزگار ما یا نزدیک به ما باشد، بلکه سابقه طولانیتری دارد و در اسلام از عصر پیامبر(ص) سرچشمه گرفته است. به عنوان نمونه شیخ صدوق با دیلمیان پیوند نزدیکی داشت و با همکاری رکن الدوله و صاحب بن عباد، توانست به تبلیغات دینی شیعیان سامان بخشد. شیخ مفید نیز با همکاری و ارتباط آنان، توانست سمت و سوی کارها و جهتگیری حکومت دیلمیان را به سود اسلام و اهل بیت(ع) متوجه سازد. سید رضی عهدهدار سمتهای پدرش شد و نقابت سادات و نظارت بر امور دادرسی و نیز ریاست حاجیان به او واگذار گردید. شهید اول با مبارزان شیعه در شام، فارس، خراسان و ری در پیوند بود. میان ایشان و دولت نوپای سربداران در خراسان، پیوند تنگاتنگی وجود داشت و همواره با یکدیگر مکاتبه میکردند. خواجه نصیر طوسی از نیاز دستگاه مغول به فکر و دانش وی، توانست به خوبی بهره ببرد و جلوی ویرانگری آنها را گرفته و مهارشان کند و در راستای گسترش اسلام و علم و دانش، از قدرت آنان بهره بگیرد. شیخ بهایی و علامه مجلسی در دوران صفویه، برای اجرای احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، قدمهای شایستهای برداشتند.( ر.ک: نشریه حوزه، شماره 86 و 85، ص 295) در یک صد سال اخیر، علمایی مانند آیت اللَّه نائینی در کتاب تنزیه الامه و تنبیه المله بر پیوند دین و سیاست تأکید بسیار دارد. همچنین نقش میرزای شیرازی را میتوان در تحریم تنباکو و مختل نمودن طرح استعمار انگلیس، مشاهده کرد. شهید مدرس یکی از مجتهدان قرن اخیر است. در تعبیرات آن بزرگوار، رابطه تنگاتنگ بین دین و سیاست را به طور مکرّر میتوان یافت و این جمله معروف از ایشان است که: (دیانت ما عین سیاست ما است و سیاست ما عین دیانت ما).
نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که دخالت نکردن برخی از علما در زمان ما در امور سیاسی و اظهار نظر نکردن در این امور نباید به عنوان جدا دانستن دین از سیاست از منظر آنها تلقی گردد بلکه این مساله از یک سو ریشه در دیدگاه آنان در مورد ولایت فقیه و گستره آن داشته و از سوی دیگر از این جهت است که دخالت در امور سیاسی از واجبات کفایی است وبه دلیل حضور ونقش آفرینی برخی از فقها ، این دسته از فقها ضرورتی برای حضور در این عرصه احساس نمی کنند هر چند در موارد ضروری و لازم موضع گیری مناسب را داشته و دارند .
در ادامه به دیدگاه برخی از علما در خصوص رابطه سیاست و دیانت به عنوان نمونه اشاره می کنیم ؛
آیت الله بروجردی ره فرمودند : انسان نیاز اجتماعی دارد و دین اسلام به این نیازها اهمیت داده و بسیاری از احکام آن در مورد اجتماع و سیاست است که اجرای آن احتیاج به رهبری دارد .( محمد حسین بروجردی , البدر الزاهر , تقریرات درس آیت الله بروجردی , ص51-52)
آیت الله خوئی ره فرمودند : اجرای حدود که در برنامه انتظامی اسلام آمده همانا در جهت مصلحت همگانی و سلامت جامعه تشریع گردیده است تا جلو فساد گرفته شود و تبه کاری و سرکشی و تجاوز نابود و ریشه کن گردد و این مخصوص به زمانی که معصوم حضور دارد نیست . ( سید ابوالقاسم خوئی , مبانی تکمله المنهاج , ج1, ص 224-225)
آیت الله مکارم شیرازی فرمودند: سیاست و دیانت مثل روح و جسم به هم مرتبط هستند و اگر کارشناس دین در راس حکومت نباشد نمی شود اهداف انبیا را در جامعه پیاده کرد افرادی که دین را از سیاست جدا می دانند یا اسلام را درست نفهمیدند و یا از حکومت چیزی نمی دانند و یا اینکه جمهوری اسلامی را خوب تفسیر نمی کنند .( www.hawzah.net بیانات معظم له در دیدار با مسئولان استان بوشهر )
آیت الله مصباح یزدی فرمودند : این گونه نیست که شریعت اسلام تنها به جنبه های فردی زندگی بشر پرداخته باشد و نسبت به مناسبات اجتماعی و از جمله مناسبات سیاسی و حکومتی جامعه هیچ نظری نداشته باشد و این حوزه را به خود افراد بشر واگذار کرده باشد تا با تشخبص عقل خود هر گونه که خودشان مصلحت دیدند و توافق کردند عمل کنند . اسلام نه تنها دارای احکام سیاسی است بلکه برای حکومت و تعیین حاکمیت نیز نظریه خاصی دارد .( محمد تقی مصباح یزدی , نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه , موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره , 13880, ص 22) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 28/100125010)
- [سایر] آیا دین از سیاست جداست؟
- [سایر] آیا دین از سیاست جداست؟ این موضوع در رابطه با امام علی(ع) و امام حسین(ع) چگونه است؟
- [سایر] نظر دین و بزرگان دین در رابطه با خواستگاری دختران از پسران چیست؟ آیا دختران از نظر شرعی و عرفی میتوانند از پسران خواستگاری کنند؟
- [سایر] نسبت دین و سیاست با هم چگونه است؟ آیا دین و سیاست با هم قابل جمع هستند؟
- [سایر] آیا دین با سیاست سازگار است؟
- [سایر] آیا دین با سیاست محدودیت دارد یا ندارد؟ به تعبیر دیگر آیا همیشه دین بر سیاست سایه افکنده و بالعکس یا خیر؟
- [سایر] آیا دین با سیاست سازگار است؟
- [سایر] آیا می شود به علما و بزرگان دین توسل جست؟
- [سایر] نظر شما در مورد اینکه دین و سیاست از سال 41 هجری از هم جدا شده و چیزی به عنوان ولایت فقیه وجود ندارد، چیست؟
- [سایر] به نظرمن دین نباید از سیاست جدا باشد چون در هر کاری باید مسایل دینی را رعایت کرد ولی با توجه به لزوم انجام برخی کارهای خلاف دین اداره کنندگان (سازمان) دین باید از اداره کنندگان (سازمان) سیاست جدا باشد
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب در خطبة نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تَذکّر دهد ومردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی وغیر اسلامی قرار دهد ونیازهای مسلمین را در اَمر معاد ومعاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال وکیان مسلمین نقش مُهِمّی دارد گوشزد کند وکیفیّت روابط آنان را با سائر مِلَل بیان نماید ومردم را از دخالتهای دُوَل ستمگر و اِسْتعمارگر در امور سیاسی واقتصادی مسلمین که مُنْجَرْ به استعمارو استثمار آنها می شود بر حَذَرْ دارد . خلاصه نماز جمعه ودو خطبة آن ، نظیر حجّ ومراکز تجمّع آن ونماز های عید فطر وقربان وغیره ، از سنگرهای بزرگی است که مُتأسِّفانه مسلمانان از وظائف مُهمّ سیاسی خود در آن غافل مانده اند ، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند .اسلام دین سیاست ، آن هم در همة شئون آن است وکسی که در احکام قضائی ، سیاسی ، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تَأمّل کند مُتوجّه این معنی می شود .هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد ونه سیاست را.
- [امام خمینی] اقسام واجبات نماز- واجبات نماز یازده چیز است: اول: نیت. دوم: قیام یعنی ایستادن. سوم:تکبیرة الاحرام یعنی گفتن "الله اکبر" در اول نماز. چهارم: رکوع. پنجم: سجود. ششم:قرائت. هفتم: ذکر. هشتم: تشهد. نهم: سلام. دهم: ترتیب. یازدهم: موالات یعنی پی در پی بودن اجزاء نماز.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] آب کر: مقدار آبیست که اگر در ظرفی که درازا، پهنا و گودی آن هر یک سه وجب و نیم است بریزند آن را پر کند و وزن آن بیاشکال 1200 رطل عراقیست ولی در تبدیل مقدار آن به اوزان کنونی در بین دانشمندان اختلاف نظر دیده میشود، بنا بر نظر مشهور، مقدار کر 37791217 (تقریبا 377 / 42) کیلوگرم میباشد، ولی ظاهراً مقدار کر بیشتر از این مقدار است، برخی از بزرگان مقدار آن را تقریبا 462 / 77 کیلوگرم و برخی دیگر 478 / 5 کیلوگرم دانستهاند. بنابراین اگر مقدار وزن آب 480 کیلوگرم باشد، طبق نظر تمامی دانشمندان آب کر است، حجم این مقدار آب در آب مقطّر در دمای چهار درجه، 0 / 48 متر مکعب و در دمای صد درجه، حدود 0 / 5 متر مکعب و در سایر دماها بین این دو مقدار میباشد و در آب غیر مقطّر از مقدارهای ذکر شده کمتر است. (1)
- [آیت الله اردبیلی] معاشرت و روابط بین مسلمانان باید بر اساس برادری و رعایت حقوق و حیثیّت و نوامیس یکدیگر تنظیم گردد؛ پس اموری از قبیل عدالت، احسان، صداقت، احترام، حسن ظن، فداکاری، ادای امانت، حفظ اسرار یکدیگر، اصلاح ذاتالبین، مشورت با یکدیگر و تعاون در اعمال خیر، در معاشرت با یکدیگر باید رعایت شوند، بخصوص اگر طرف معاشرت، پدر و مادر و بستگان، بزرگان دین و دانش، معلّمان و استادان، زنان و خردسالان و افراد محروم و مستضعف و سالخورده و یا مصیبتدیدگان باشند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است کسی را که برای گفتن اذان معیّن میکنند عادل و وقتشناس و صدایش بلند باشد و اذان را در جای بلند بگوید. واجبات نماز واجبات نماز یازده چیز است: اول: نیت. دوم: قیام یعنی ایستادن. سوم: تکبیرة الاحرام؛ یعنی گفتن (اَللَّهُ اَکْبَر) در اول نماز. چهارم: رکوع. پنجم: سجده. ششم: قرائت. هفتم: ذکر رکوع و سجود. هشتم: تشهد. نهم: سلام. دهم: ترتیب. یازدهم: موالات؛ یعنی پی در پی بودن اجزاء نماز.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی وصیت های متعدد برای کارهای مختلف کند و ثلث او کفایت نکند، باید به ترتیب آنچه در وصیت ذکر شده عمل کنند تا به اندازه ثلث برسد و بقیه وصیت باطل است (مگر این که ورثه اجازه دهند) اما اگر در وصیت خود واجبات را هم ذکر کرده باشد مانند حج و خمس و زکات و مظالم این قسمت از اصل مال برداشته می شود و بقیه از ثلث.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه وارث فقط یک خواهر یا یک برادر مادری باشد که از پدر با میت جداست تمام مال به او می رسد و اگر چند برادر مادری، یا چند خواهر مادری، یا چند برادر و خواهر مادری باشند، درهرصورت مال بطور مساوی میان آنها تقسیم می شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] یکی از واجبات سجده ذکر است و آن گفتن (سُبْحانَ رَبِّیَ الأَعْلی وَ بِحَمْدِهِ) یا (سُبْحانَ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ) است و ظاهر آن است که گفتن هر ذکری که به مقدار اینها باشد کفایت میکند، لکن بنا بر احتیاط واجب در سجده (سُبحانَ ربِّیَ العَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ) نگوید؛ و باید ذکر سجده به دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود و مستحب است (سُبْحانَ رَبِّیَ الأَعلی وَ بِحَمْدِهِ) را سه یا پنج یا هفت مرتبه یا بیشتر بگوید.