شهادت و رفتار ایثارگرایانه چه نسبتی با عقلانیت دارد؟ آیا این موضوع در دو اندیشه سیاسی غرب و اسلام متفاوت است؟
شهادت و رفتار ایثارگرایانه چه نسبتی با عقلانیت دارد؟ آیا این موضوع در دو اندیشه سیاسی غرب و اسلام متفاوت است؟ بسترهای معنایی ایثار و شهادت را در دو فرهنگ غرب و اسلام که اینک به صورت قطبهای تمدنی در رقابت و تماس با یکدیگر به سر می‌برند، می‌توان شناسایی کرد. در درون هر فرهنگ لایه‌های مختلفی وجود دارد و اعمال و رفتار انسان که در پایین‌ترین بخش فرهنگ و در افق تمدن بروز و ظهور پیدا می‌کند، ریشه در همه آن لایه‌ها دارد. عمیق‌ترین لایه‌های فرهنگی، معانی کلی و آرمانی هستند که نگرش انسان به عالم و آدم را تبیین می‌کنند و در مراتب بعد همان معانی در قالبهای هنری و ادبی تمثّل پیدا می‌کنند و پایین‌ترین لایه، تنزل و تجسم معانی در قالب افعال و رفتار که اسوه‌های فرهنگ مشارکت، ایثار و شهادت در درون هر فرهنگ از همه لایه‌های فوق بهره می‌برد. در دنیای مدرن، مبانی معرفتی خاصی در حوزه هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی، حضور دارد، در این جهان انسان در یک هستی طبیعی و دنیوی سکولار مورد نظر قرار می‌گیرد و به محاسبه گذارده می‌شود و عقلانیت در همین چارچوب یعنی در محدوده آرمانهای دنیوی به گونه‌ای هدفمند کار می‌کنند. تعریفی را که هابز از انسان می‌دهد، در فضای اندیشه سیاسی غرب به صور مختلف تداوم پیدا می‌کند؛ انسانها گرگهایی هستند که مراقب یکدیگرند و در قالب یک محاسبه و نظم بیرونی به تعامل می‌پردازند. بر اساس معانی و مبانی فوق، مشارکت عقلانی برای تداوم زندگی فردی و اجتماعی افراد، یک ضرورت عقلی است و عقلانیت مدرن، توان تبیین و توجیه رفتارهایی را ندارند که به راستی هویتی ایثارگرانه داشته باشند و به ترجیح منافع دیگری برخود منجر شوند وَیُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خصاصه (حشر 9) در فرهنگ غرب، رفتارهای ایثارگرایانه خصلت عقلانی ندارند. بلکه رفتارهای غیرعقلانی‌ای حضوری هستند که بر اساس نوعی فریب و تقلب یا نوعی از روابط صرفاً عاطفی و احساسی شکل می‌گیرد. (دورکیم) ایثارهای اجتماعی یا حتی حرکتهای آگاهانه افراد در صحنه‌های پیکار و نزاع را که به مرگ و یا شهادت منجر می‌شود، اعمالی می‌داند که در اثر پیروزی وجدان اجتماعی بر وجدان فردی پدید می‌آید. او وجدان اجتماعی را که با واقعیت عینی جامعه دارای نسبت می‌داند، امری می‌داند که با قدرت قاهر خود بر افراد حکم می‌راند و آنها را با عوامل کنترل‌کننده درونی و بیرونی به سوی رفتاری که بر خلاف خواست و منافع فردی و شخصی‌شان ‌باشد، سوق می‌دهد. دورکیم برای خودکشی اقسامی را ذکر می‌کند و رفتار شهادت‌طلبانه افراد را خودکشی دگردوستانه می‌نامد. از نظر او این نوع از خودکشی نیز چیزی جز حاصل قهر و غلبه وجدان اجتماعی بر فردی نیست. ایثار و از خود گذشتن چیزی نیست که در فرهنگ غرب حضور نداشته باشد، اما نکته مهم این است که این نوع از رفتار در درون فرهنگ غرب توجیه عقلانی نمی‌تواند داشته باشد. به همین دلیل وجود آن یا به غلبه امری دیگر بر ذهن و ادراک آدمی نسبت داده می‌شود و یا به ابعاد عاطفی و احساسی وجود انسان بازگردانده می‌شود. امری که بر انسان غلبه می‌کند، امری است که احساس و عواطف او را نیز تسخیر می‌کند. وجدان اجتماعی از دیدگاه دورکیم همین نقش را ایفا می‌کند. تبلیغات و صفت فرهنگ نیز از دیدگاه نظریه پردازان حلقه فرانکفورت در همین جهت سیر می‌کند. رمانیستهای آلمانی، با توجه به تنگناهای عقلانیت مدرن در تفسیر رفتارهای ایثارگرایانه و شهادت طلبانه به تبیین ابعاد عاطفی و احساسی انسان پرداخته، با اهمیت دادن به این بخش از وجود انسان، زمینه‌های ظهور برخی از ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی و وطن‌پرستانه را پدید آوردند. ماکس وبر با توجه به الگوهای رفتاری مختلف، رفتارهای ایثارگرایانه و شهادت طلبانه را از نوع رفتارهای عاطفی می‌دانست. او معتقد بود در حاشیه این نوع از رفتار که هویتی عقلانی ندارد، نحوه‌ای خاص از اقتدار اجتماعی پدید می‌آید. وبر این نوع از اقتدار را (اقتدار کاریزماتیک) یا فرهمندانه می‌نامید. در اقتدار کاریزماتیک از عقلانیت اثری نیست. در این نوع اقتدار مردم تحت جاذبه یک عشق و ارتباط عاطفی با رهبری که احساس و عواطف افراد را تمرکز می‌بخشد، عمل می‌کنند. دنیای غرب، رفتارهای عاقلانه عافیت‌طلبانه و همچنین کنشهای عاطفی و ایثارگرایانه را در بستر فرهنگی و تمدنی خود تجربه کرده است. پیامد غلبه عقلانیت مدرن، پدید آمدن نوعی زندگی دنیوی محاسبه گرایانه است که چون ماشینی غول آسا بر احساسات و عواطف وبر حیات و زندگی‌شان مسلط می‌شود. ماکس وبر از غلبه این واقعیت بر حیات انسانی با عنوان قفس نفس آهنین یاد می‌کند حاصل غلبه کنشها و رفتارهای عاطفی نیز بر جامعه مدرن، پدید آمدن نزاعها و کشمکشهای به اصطلاح ایدئولوژیکی بوده است که هیچ نوع داوری عقلانی‌ای را تاب نمی‌آورد. دو جنگ اول و دوم جهانی با قریب به صد میلیون کشته، تجربه تلخ این نوع از رفتارهای نظریه‌پردازان غربی بود که برای گریز از حاکمیت عقلانیت دنیوی و سلطه بورژوازی از نیمه قرن نوزدهم به سوی رفتارهای عاطفی و احساسی تمایل پیدا کرده بودند، بعد از مشاهده جنگها و خونریزی‌های ناشی از آن، دیگر بار به دامن عقلانیت عافیت‌طلبانه بازگشته و امنیت ظاهری و پلیس آهنین را بر ناامنی و کشمکشهای کور اجتماعی ترجیح دادند. آنها برای پیشگیری از غلیان مجدد احساسات و عواطف، نوعی نظام اجتماعی را پیشنهاد کردند که مانع از حضور مستقیم عواطف و احساسات مردم در حیات اجتماعی و سیاسی شده و زمینه‌ای برای رویارویی مردم را با مرکز اقتدار اجتماعی باقی نمی‌گذارد. این نوع از جامعه بر مدار عقلانیت مدرن سازمان می‌یابد، در این جامعه جایی برای رفتارهایی که در فرهنگ غرب عاطفی و احساسی نامیده می‌شود باقی نمی‌ماند؛ یعنی جایی برای ایثار و شهادت نیست و تنها مشارکت اجتماعی مردم را در مدل بکارگیری گروه‌های میانی، یعنی احزاب مجاز می‌داند و این مدل اجتماعی که در نیمه دوم قرن بیستم در رقابت با بلوک شرق از لحاظ نظری بیشتر مورد حمایت اقتدار سیاسی دنیای غرب بود. همان چیزی است که از آن با عنوان جامعه مدنی Civil Society یاد می‌شود. مشارکت ایثار و شهادت در فرهنگ اسلامی از پیشینه‌های معنایی متناسب با خود بهره می‌برد، نگاه اسلام به انسان و جهان، نگاهی دینوی و سکولار نیست، بلکه نگاهی توحیدی است. در نگاه توحیدی در فراسوی هستی‌های مقید و محدود مادی و غیرمادی، هستی مطلق و نامحدود الهی است. اطلاق هستی الهی که از آن با عنوان توحید یاد می‌شود، اصلی بنیادین در تفسیر و تبیین موجودات مقیّد است. نامحدود بودن هستی مطلق، موجب می‌شود تا هستی‌های محدود و مقیّد، هیچ‌گاه به عنوان موجوداتی مستقل در طول یا عرض او در نظر گرفته نشود. اگر در عرض یا در طول هستی نامحدود بیکرانه هستی‌های دیگری فرض شوند، برای هستی مطلق کناره و کرانه‌ای لازم می‌آید و این امر مخالف با اطلاق اوست. حضور فراگیر هستی مطلق به گونه‌ای که غیری را در جهان باقی نمی‌گذارد. (چو سلطان عزّت علم بر کشد جهان سر به جیب عدم در کشد). بر اساس توحید برای غیر حق حقیقتی جز آیت و نشانه بودن نسبت به حقیقت مطلق باقی نمی‌ماند. در نگاه توحیدی اسلام همه موجودات، آیات الهی هستند و انسان برترین آیت و مظهر اسم جامع الهی، یعنی خلیفة اللَّه است، یعنی او به حسب ذات خود چیزی جز عبد محض خداوند سبحان نیست و در نتیجه اراده، مشیّت و اسماء و صفات الهی را نشان می‌دهد. او به عنوان خلیفه خداوند، کار الهی را اظهار می‌کند. در نگاه توحیدی اسلامی، جغرافیای رفتار و عمل انسان یک جغرافیای طبیعی، دنیوی وسکولار نیست، بلکه جغرافیای توحیدی است. در این جغرافیا، طبیعت ودنیا بخشی از عالم است و در فراسوی طبیعت، عوالم دیگری است که برتر و فراتر از طبیعت و محدودیتهای آن است و انسان موجودی است که به سبب غفلت از همنشینی با خداوند و اسما و صفات او هبوط کرده و فلاح و سعادت او نیز در بازگشت ورجوع به خانه هستی خود؛ یعنی خانه خداوند و عالم اله است. در این نگاه نه حقیقت انسان، حقیقت طبیعی ودنیوی است ونه آرمان او مربوط به این جهان است. عقلانیت در دنیای اسلام به تبع هستی‌شناسی و انسان‌شناسی آن، محدود به عقلانیت ابزاری و محاسبه‌گرددنیوی نیست. عقلانیت اسلامی، عقلانیتی است که عالم را در ابعاد گسترده آن، نظاره کرده، آن را با همه مراتب و مراحلی که دارد در ذیل ارتباط با خداوند سبحان آیه و نشانه می‌بیند. این عقلانیت، رفتار وکنش ومشارکت عافیت‌طلبانه‌ای را که در محدوده زندگی دنیوی و خود مادی و طبیعی انسان سازمان می‌یابد، سفیهانه و غیرعاقلانه می‌بیند عقلانیت دینی، سعادت و فلاحی را برای انسان جستجو می‌کند که حقیقت آن محدود به امور دنیوی نیست. در انسان‌شناسی دینی، امتداد وجود انسانی از عالم طبیعت عبور کرده، به عالم برزخ وملکوت وحتی برتر از آن به عالم جبروت و فوق آن می‌رسد. اگر انسان سرمایه وجود خود را هزینه امور دنیوی کند، به خسران گرفتار می‌شود، ولکن اگر زندگی دنیوی خود را برای وصول به ابعاد تعالی هستی، هزینه کند، در طریق فلاح و رستگاری گام می‌گذارد. وبر این اساس، ایثار به معنای گذشتن از منافع دنیوی، برای وصول به منافع اخروی و یا برای دست‌یابی به حیات ابدی، نه تنها غیرعقلانی نیست، بلکه امری معقول است و شهادت به معنای گذر از هستی محدود و طبیعی، نه تنها خودکشی نمی‌باشد، بلکه مسیر ورود به حیات ابدی و جاودان می‌باشد. بر مبنای هستی‌شناسی توحیدی وانسان‌شناسی دینی، مشارکت اجتماعی در صورتی که تنها برای وصول به اهداف مادی ودنیوی باشد، امری مطلوب نیست، بلکه مشارکت اجتماعی در امور دنیوی در صورتی مطلوب می‌باشد که در ذیل اهداف و آرمانهای اخروی ومعنوی سازمان یافته باشد. بنیادهای هستی شناختی توحیدی، مانع از آن می‌شود که عقل آدمی در محدوده ابعاد دنیوی در قالب عقلانیت ابزاری وتجربی مقیّد شود. حضور هستی مطلق ونامحدود در متن هستی‌شناسی توحیدی، عقل را به این حقیقت رهنمون می‌سازد که عاقلانه‌ترین رفتار نه تنها گذر از منافع طبیعی و هستی مادی و دنیوی است، بلکه عبور از همه مراتب و تعینّات است. عوالم دارای مراتب است و عبور از هر یک از مراتب دانی به مراتب عالی، اگر چه برای کسانی که از منظر مرتبه دانی می‌نگرند، به منزله نابودی است، ولکن از منظر کسی که به مراتب مختلف هستی می‌نگرد، به معنی ورود به حیات و زندگی جدید است و بر این اساس انسان سفیه کسی است که رفتار خود را برای ماندن در دنیا ودر یکی از مراتب میانی هستی تنظیم نماید و انسان عاقل، فردی است که به هیچ یک از مراتب متعیّن هستی دل نبسته و از همه عوالم، تا مرحله ملاقات با خداوند سبحان گذر کند. مولوی مرگ طبیعی ودنیوی انسان را که عبور از حیات حیوانی دنیوی وگذر از مرتبه طبیعی بشری است، با مراتب قبلی سلوک انسان که گذر از مرتبه جمادی و گیاهی است، تشبیه کرده و این مرگ را نیز آرمان نهایی انسان نمی‌داند. از نظر او، کمال حقیقی انسانی، در لقاء وجه الهی است. از P{جمادی مردم و نامی شدم E وز نما مردم به حیوان سر زدم }P P{مردم از حیوانی و آدم شدمE پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم }P P{مله دیگر بمیرم از بشرEتا بر آرم از ملایک بال و پر }P P{وز ملک هم بایدم جستن ز جو E کل شئی هالک الا وجهه}P P{بار دیگر از ملک قربان شوم E آنچه اندر وهم ناید آن شوم}P پس عدم گردم عدم چون ارغنونE گویدم کانا الیه راجعون}P عاقلانه‌ترین رفتار و اعمال، این است که انسان هیچ یک از مراتب عالم، حتی مرتبه فرشتگان عالی را که نرابع موجودات عقلی محض است، هدف وآرمان خود قرار نداده و عبور مطلق از همه عوالم را که همان فنای مطلق است، تمنا کند و از حضرت دوست جز او را طلب ننماید وسالک در این تمنا نه تنها، از خود عبور می‌کند، بلکه به تعبیر بوعلی، معرفت خود را نیز به استقلال نمی‌بیند، بلکه آن را نیز در پرتو ظهور و وجه الهی می‌نگرد. ابن سینا در این باره می‌گوید: من آثر العرفان للعرفان، فقد قال بالثانی، کسی که عرفان را به سبب خود معرفت و عرفان برگزیند از توحید بازمانده و به شرک گرفتار آمده است، زیرا او در این حال غیری را در کنار وجه وچهره بی‌کران الهی مشاهده می‌کنند، کسی که وجه الهی را مقصد وآرمان قرار می‌دهد، هیچ مجالی برای ظهور و بروز خود، اعم از خود دنیوی یا خود برزخی و عقلی، باقی نمی‌گذارد. رفتار وکنشی که در این مقام از انسان سر می‌زند، در اوج ایثار است، واین نوع از رفتار که عبور از مرتبه عقل را نیز طلب می‌‌کند، در نظام دنیایی اسلام، عاقلانه‌ترین رفتار می‌باشد، بنابراین در فرهنگ و تمدن اسلامی وبر خلاف فرهنگ وتمدن غرب، ایثار و شهادت رفتاری غیر عقلی نیست. در این فرهنگ مشارکتهای اجتماعی نیز در صورتی هویت عقلی پیدا می‌کند، که بر مدار منافع دنیوی و بر محور خودطلبی ومنافع مربوط به آن شکل نگیرد، بلکه در ذیل آرمانهای معنوی قرار گرفته و مصداقی از ایثار وگذشت باشد. نظام معنایی اسلام در سطوح و لایه‌های مختلف فرهنگی دنیای اسلام حضور به هم رسانیده است. علومی نظیر تفسیر، حدیث، عرفان، فلسفه، کلام، عمیق‌ترین لایه‌های معرفتی آن را در ابعاد انسان‌شناختی و جهان‌شناختی بارور نموده‌اند. ادبیات، هنر اسلامی، معانی عمیق توحیدی در افق خیال وذهن جامعه اسلامی صورت بخشیده و تاریخ درخشان اسلام، اسوه‌ها ونمونه‌های تجسم توحید را در مسیر اعمال و رفتار روزانه آنها، ظاهر و آشکار ساخته است. قرآن کریم، به نمونه‌ای از الگوهای رفتاری در آیات سوره انسان، اشاره می‌کند. کسانی که سه روز پی افطار خود را به رغم گرسنگی، نیاز شدید جسمانی، به مسکین و یتیم و اسیر دادند، این کار را نه در چارچوب محاسبات دنیوی و نه حتی در محدوده محاسبات سودانگارانه اخروی، بلکه تنها برای وجه الهی انجام دادند. داستانی که قرآن کریم به آن اشاره می‌کند، آن گونه که در جوامع روایی نقل شده است، بدین گونه است که حسنین علیهم السلام مریض شدند و خانواده ایشان نذر می‌کنند که در صورت سلامت، سه روز روزه بگیرند و چون آن دو بزرگوار صحت خود بازیافتند، خانواده مولی به همراه فضا روزه خود را آغاز کردند. مولی علی علیه السلام برای افطار سه صاع جو از دوست یهودی خود که در مدینه زندگی می‌کرد، قرض گرفت و فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) روز نخست یک صاع آن را آرد کرده وجهت افطار آماده نمود. در این هنگام مسکینی وارد شد و آنها با آنکه خود به طعام نیازمند بودند، آن را به وی بخشیدند، شام دوّم به هنگام افطار، یتیمی تقاضای طعام نمود و سوّمین شب، اسیری که کافر بود، تقاضای طعام کرد، و آنها، این یتیم و اسیر را بر خود مقدم داشتند وصبح روز چهارم، چون پیامبر صلی اللَّه علیه وآله اهل بیت را در حال گرسنگی دید، جبرائیل نازل شد وآیات سوره انسان را درباره اهل بیت علیهم السلام نازل کرد: (وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً، إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً)؛ یعنی آنان به نذر خود وفا کرده و طعامشان را به رغم علاقه‌ای که به آن دارند، به مسکین، یتیم واسیر می‌بخشند و می‌گویند شما را برای وجه خدا اطعام کرده، از شما پاداش و سپاس نمی‌خواهیم. اطعام افطار در سه روز متوالی، بدون شک یکی از برجسته‌ترین مصادیق والگوهای مشارکت اجتماعی است، نکته مهم‌تر، تعبیر ومعنایی است که اطعام کنندگان از رفتار خود دارند، آنها، عمل خود را بر محور خود یا منافع شخصی‌شان تبیین نمی‌کنند. بیان آنان در تبیین رفتار این است: شما را به قصد وجه الهی اطعام کردیم و از شما هیچ جزا یا سپاسی نمی‌خواهیم. این بیان الگو و اسوه‌ای از رفتار را نشان می‌دهد که در اوج ایثار وگذر از منافع مادی اقتصادی یا شئون و منزلت‌های اجتماعی است و بلکه در اوج گذر از خود می‌باشد و در عین حال، از برجسته‌ترین مصادیق تعامل و مشارکت اجتماعی است، پیامبر(ص) با هجرت از مکه، جامعه مدنی را تشکیل داد، در این جامعه، انسانها گرگهایی نیستند که در یک محاسبه عقلانی ناگزیر به همکاری و مشارکت با یکدیگر تن دردهند. در این جامعه، انسانها برای غلبه بر خود وگذر از خویشتن دنیوی، وبلکه خویشتن‌های محدود و مقیّد به تعامل وهمکاری می‌پردازند و در این مسیر از یکدیگر سبقت می‌گیرند. در فرهنگ اسلامی این نوع از تعامل، نه تنها غیرعقلانی نیست بلکه در یک بستر ومسیر کاملاً عقلانی شکل گرفته و تنظیم می‌شد. عاقلانه‌ترین نوع رفتار در این میدان مربوط به کسانی است که در مسیر ایثار و گذشت، از هستی و جان خود عبور کرده و به فیض شهادت نایل می‌‌شوند. از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله درباره خصلتهای شهید روایت شده است که با ریختن اولین قطره خون او بر زمین، همه گناهانش بخشیده می‌شود و او نظر به وجه اللَّه می‌کند، (حر عاملی، وسائل الشیعة، مؤسسه آل البیت، قم، 1409، ج 15، ص 16). و همچنین روایت شده است که فوق هر نیکی نیکی‌ای است، تا آنجا که انسان در راه خداوند کشته شود، برتر از آن نیکی نیست. (همان، ص 170). وجه الهی، غایت قصوی و آرمان نهایی رفتارهای اجتماعی در جامعه نبوی اسلام است و گزینش این مقصد، عاقلانه‌ترین کاری است که در فرهنگ اسلامی می‌توان انجام داد. زیرا هر چه غیر از وجه الهی طلب شود، فانی است و تنها، این مقصد جاوید و باقی است؛ کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والإکرام. هر چه در زمین است، فانی است،و وجه پروردگار تو که ذوالجلال والاکرام است، باقی است. ذوالجلال والاکرام در آیه وصف رب نیست، بلکه وصف وجه است؛ یعنی وجه الله ذوالجلال والاکرام است. وجه الله فیض گسترده وعام خداوند سبحان بر عالم است و این فیض نامحدود ازلی وابدی است و همه موجودات تعیّنات مربوط به آن هستند. (این همه عکس می‌ و نقش مخالف که نمود، یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد) قرآن کریم درباره گستردگی و شمول وجه الله می‌فرماید: أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ، به هر سوی روی کنید، پس وجه خداوند است. فانی مشتق است و استعمال مشتق در آینده مجاز است، بنابراین معنای آیه این است که آنچه غیر از وجه الهی باشد، هم اکنون فانی است. بنابراین قیامت ظرف فانی شدن غیر وجه الهی نیست، بلکه ظرف ظهور هلاکت سرمدی آنهاست. جامعه، امروز، در سطوح مختلف فرهنگی از میراث اسلامی بهره‌مند است و این در حالی است که بخش قابل توجهی از ذهنیت اجتماعی با آموزه‌های فرهنگی دنیای غرب آشنا و یا الگوهای رفتاری وتمدنی آن را در پیش روی خود می‌بینند. معانی ومفاهیم تمدنی غرب عمدتاً از طریق سازمانهای رسمی علم و از مسیر آموزشهای کلاسیک، ذهنیت بخش قابل توجهی از نخبگان ومدیران اجتماعی ما را شکل می‌دهد واین امر مدیریت کلان اجتماعی را در سامان بخشیدن به نظام رفتاری ومشارکتهای اجتماعی گرفتار آشفتگی وپریشان می‌سازد. انقلاب اسلامی ایران با استفاده از ذخایر فرهنگی تمدنی خود، مشارکت اجتماعی مردم را در خارج از مرزهای فرهنگی غرب و به گونه‌ای باور نکردنی در سطح و عمقی وسیع و عظیم به دنبال آورد. جامعه انقلابی ایران در دهه نخست با اتکا به معانی والگوهای رفتاری اسلام در قبال همه امکانات وتجهیزات تمدنی غرب که در موضع‌گیری بلوک شرق وغرب سازمان می‌یافت، مقاومت کرد. در دهه دوّم کارگزارانی که مدیریت فرهنگی جامعه را بر عهده داشتند، به رغم پوشش گرفتن از نمادهای دینی، با غفلت از بنیادهای فرهنگی اسلامی با الگوگیری از مدلهای رفتاری دنیای غرب، به تدریج به سوی معنا ومفهومی از مشارکت قدم برداشتند که در بستر فرهنگی مدرنیته، درنیمه دوم قرن بیستم تکوین یافته بود. برای آنها، که اینک در چارچوب لیبرال دموکراسی وحاشیه‌های ایدئولوژیک مربوط به آن به بازخوانی وقرائتِ مسائل اجتماعی خود می‌پرداختند، مشارکت گسترده اجتماعی در متن انقلاب و دهه نخستین، چیزی فراتر از رفتارهای احساسی و عاطفی و در عین حال غیر عقلانی جامعه توده‌ای نبود. این گروه کشف خود را از قرائت لیبرالیستی سیویل سوسایتی جامعه مدنی، به معنای کلید رمز برای عبور جامعه ایران از مراحل قرون وسطایی و ورود به عرصه مدنیّت و تجدد می‌دانند. نوع مشارکت مورد نظر این گروه، از نگاه سکولار فرهنگ و تمدن غرب به انسان و جهان تغذیه می‌کند، این نوع از مشارکت در فرهنگ وتمدن غرب، تنها به این دلیل پاسخ می‌دهد که از بسترهای معنایی وهمچنین ابعاد ادبی و هنری مربوط به خود، بهره‌مند بوده وبه لحاظ تاریخی لغزشهای نظری نگاه اساطیری یونان ومسیحیت تحریف شده نیز عبور کرده است. بدون شک در جامعه‌ای که فرهنگ معنوی اسلام در آن زنده و فعّال است، دعوت کردن به مشارکت سکولار ودنیوی که در تقابل با رفتارهای ایثارگرایانه وشهادت طلبانه قرار دارد، با موانع اجتماعی بسیاری مواجه می‌شود این گروه پس از مواجهه با اوّلین موانع به جای تأمل در بنیادهای نظری و فرهنگی اندیشه‌های خود، به تغییر سنتهای اجتماعی و زمینه‌های فرهنگی محیط خود پرداخته و استقبال اقتدار جهانی غرب از موقعیت سیاسی خود را شاهد بر توانمندی خویش جهت تغییر فرهنگی دانستند که به نظر آنان در گذشته‌ای دور باید تغییر پیدا می‌کرد. برخی از نظریه پردازان این جریان در یک میتینگ سیاسی در دانشگاه تهران، در الگوبرداری از روشنفکران قرن نوزده و در تعریض به وضعیت فرهنگی جامعه، برای توجیه شکست شعار جامعه مدنی، این عبارت را بیان کردند که: خداوند هنوز در این مملکت نمرده است تا آن که جامعه مدنی در آن برقرار است، ستود. خداوند حیّ مطلق است و عالَم به نور حیات او زنده و پایدار. اسلام، پیام خداوند به سوی حیات و زندگی است و فرهنگ اسلامی به مقدار استفاده‌ای که از پیام اسلام و قرآن می‌برد، از حیات وزندگی بهره برده و استمرار می‌یابد. فرهنگ اسلامی از سرچشمه، آب زندگانی نوشیده است وخود مجرای آب حیات است. مرگ مغلوب این فرهنگ است. به همین دلیل ایثار در این فرهنگ دیوانگی وجنون نیست، شهادت خودکشی نمی‌باشد. ایثار گذشتن از خود است و شهادت غلبه بر مرگ و نیستی در لحظه نظر به هستی است و مشارکت اجماعی، رفتار وعملی است که در پوشش ایثار انجام می‌شود. ( بر گرفته از : شهادت عاقلان یا خودکشی دیوانگان، حمید پارسانیا،سایت بازتاب) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 28/66666)
عنوان سوال:

شهادت و رفتار ایثارگرایانه چه نسبتی با عقلانیت دارد؟ آیا این موضوع در دو اندیشه سیاسی غرب و اسلام متفاوت است؟


پاسخ:

شهادت و رفتار ایثارگرایانه چه نسبتی با عقلانیت دارد؟ آیا این موضوع در دو اندیشه سیاسی غرب و اسلام متفاوت است؟

بسترهای معنایی ایثار و شهادت را در دو فرهنگ غرب و اسلام که اینک به صورت قطبهای تمدنی در رقابت و تماس با یکدیگر به سر می‌برند، می‌توان شناسایی کرد. در درون هر فرهنگ لایه‌های مختلفی وجود دارد و اعمال و رفتار انسان که در پایین‌ترین بخش فرهنگ و در افق تمدن بروز و ظهور پیدا می‌کند، ریشه در همه آن لایه‌ها دارد. عمیق‌ترین لایه‌های فرهنگی، معانی کلی و آرمانی هستند که نگرش انسان به عالم و آدم را تبیین می‌کنند و در مراتب بعد همان معانی در قالبهای هنری و ادبی تمثّل پیدا می‌کنند و پایین‌ترین لایه، تنزل و تجسم معانی در قالب افعال و رفتار که اسوه‌های فرهنگ مشارکت، ایثار و شهادت در درون هر فرهنگ از همه لایه‌های فوق بهره می‌برد. در دنیای مدرن، مبانی معرفتی خاصی در حوزه هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی، حضور دارد، در این جهان انسان در یک هستی طبیعی و دنیوی سکولار مورد نظر قرار می‌گیرد و به محاسبه گذارده می‌شود و عقلانیت در همین چارچوب یعنی در محدوده آرمانهای دنیوی به گونه‌ای هدفمند کار می‌کنند. تعریفی را که هابز از انسان می‌دهد، در فضای اندیشه سیاسی غرب به صور مختلف تداوم پیدا می‌کند؛ انسانها گرگهایی هستند که مراقب یکدیگرند و در قالب یک محاسبه و نظم بیرونی به تعامل می‌پردازند. بر اساس معانی و مبانی فوق، مشارکت عقلانی برای تداوم زندگی فردی و اجتماعی افراد، یک ضرورت عقلی است و عقلانیت مدرن، توان تبیین و توجیه رفتارهایی را ندارند که به راستی هویتی ایثارگرانه داشته باشند و به ترجیح منافع دیگری برخود منجر شوند وَیُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خصاصه (حشر 9)
در فرهنگ غرب، رفتارهای ایثارگرایانه خصلت عقلانی ندارند. بلکه رفتارهای غیرعقلانی‌ای حضوری هستند که بر اساس نوعی فریب و تقلب یا نوعی از روابط صرفاً عاطفی و احساسی شکل می‌گیرد. (دورکیم) ایثارهای اجتماعی یا حتی حرکتهای آگاهانه افراد در صحنه‌های پیکار و نزاع را که به مرگ و یا شهادت منجر می‌شود، اعمالی می‌داند که در اثر پیروزی وجدان اجتماعی بر وجدان فردی پدید می‌آید. او وجدان اجتماعی را که با واقعیت عینی جامعه دارای نسبت می‌داند، امری می‌داند که با قدرت قاهر خود بر افراد حکم می‌راند و آنها را با عوامل کنترل‌کننده درونی و بیرونی به سوی رفتاری که بر خلاف خواست و منافع فردی و شخصی‌شان ‌باشد، سوق می‌دهد. دورکیم برای خودکشی اقسامی را ذکر می‌کند و رفتار شهادت‌طلبانه افراد را خودکشی دگردوستانه می‌نامد. از نظر او این نوع از خودکشی نیز چیزی جز حاصل قهر و غلبه وجدان اجتماعی بر فردی نیست. ایثار و از خود گذشتن چیزی نیست که در فرهنگ غرب حضور نداشته باشد، اما نکته مهم این است که این نوع از رفتار در درون فرهنگ غرب توجیه عقلانی نمی‌تواند داشته باشد. به همین دلیل وجود آن یا به غلبه امری دیگر بر ذهن و ادراک آدمی نسبت داده می‌شود و یا به ابعاد عاطفی و احساسی وجود انسان بازگردانده می‌شود. امری که بر انسان غلبه می‌کند، امری است که احساس و عواطف او را نیز تسخیر می‌کند. وجدان اجتماعی از دیدگاه دورکیم همین نقش را ایفا می‌کند. تبلیغات و صفت فرهنگ نیز از دیدگاه نظریه پردازان حلقه فرانکفورت در همین جهت سیر می‌کند. رمانیستهای آلمانی، با توجه به تنگناهای عقلانیت مدرن در تفسیر رفتارهای ایثارگرایانه و شهادت طلبانه به تبیین ابعاد عاطفی و احساسی انسان پرداخته، با اهمیت دادن به این بخش از وجود انسان، زمینه‌های ظهور برخی از ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی و وطن‌پرستانه را پدید آوردند.
ماکس وبر با توجه به الگوهای رفتاری مختلف، رفتارهای ایثارگرایانه و شهادت طلبانه را از نوع رفتارهای عاطفی می‌دانست. او معتقد بود در حاشیه این نوع از رفتار که هویتی عقلانی ندارد، نحوه‌ای خاص از اقتدار اجتماعی پدید می‌آید. وبر این نوع از اقتدار را (اقتدار کاریزماتیک) یا فرهمندانه می‌نامید. در اقتدار کاریزماتیک از عقلانیت اثری نیست. در این نوع اقتدار مردم تحت جاذبه یک عشق و ارتباط عاطفی با رهبری که احساس و عواطف افراد را تمرکز می‌بخشد، عمل می‌کنند. دنیای غرب، رفتارهای عاقلانه عافیت‌طلبانه و همچنین کنشهای عاطفی و ایثارگرایانه را در بستر فرهنگی و تمدنی خود تجربه کرده است. پیامد غلبه عقلانیت مدرن، پدید آمدن نوعی زندگی دنیوی محاسبه گرایانه است که چون ماشینی غول آسا بر احساسات و عواطف وبر حیات و زندگی‌شان مسلط می‌شود. ماکس وبر از غلبه این واقعیت بر حیات انسانی با عنوان قفس نفس آهنین یاد می‌کند حاصل غلبه کنشها و رفتارهای عاطفی نیز بر جامعه مدرن، پدید آمدن نزاعها و کشمکشهای به اصطلاح ایدئولوژیکی بوده است که هیچ نوع داوری عقلانی‌ای را تاب نمی‌آورد. دو جنگ اول و دوم جهانی با قریب به صد میلیون کشته، تجربه تلخ این نوع از رفتارهای نظریه‌پردازان غربی بود که برای گریز از حاکمیت عقلانیت دنیوی و سلطه بورژوازی از نیمه قرن نوزدهم به سوی رفتارهای عاطفی و احساسی تمایل پیدا کرده بودند، بعد از مشاهده جنگها و خونریزی‌های ناشی از آن، دیگر بار به دامن عقلانیت عافیت‌طلبانه بازگشته و امنیت ظاهری و پلیس آهنین را بر ناامنی و کشمکشهای کور اجتماعی ترجیح دادند. آنها برای پیشگیری از غلیان مجدد احساسات و عواطف، نوعی نظام اجتماعی را پیشنهاد کردند که مانع از حضور مستقیم عواطف و احساسات مردم در حیات اجتماعی و سیاسی شده و زمینه‌ای برای رویارویی مردم را با مرکز اقتدار اجتماعی باقی نمی‌گذارد. این نوع از جامعه بر مدار عقلانیت مدرن سازمان می‌یابد، در این جامعه جایی برای رفتارهایی که در فرهنگ غرب عاطفی و احساسی نامیده می‌شود باقی نمی‌ماند؛ یعنی جایی برای ایثار و شهادت نیست و تنها مشارکت اجتماعی مردم را در مدل بکارگیری گروه‌های میانی، یعنی احزاب مجاز می‌داند و این مدل اجتماعی که در نیمه دوم قرن بیستم در رقابت با بلوک شرق از لحاظ نظری بیشتر مورد حمایت اقتدار سیاسی دنیای غرب بود. همان چیزی است که از آن با عنوان جامعه مدنی Civil Society یاد می‌شود.
مشارکت ایثار و شهادت در فرهنگ اسلامی از پیشینه‌های معنایی متناسب با خود بهره می‌برد، نگاه اسلام به انسان و جهان، نگاهی دینوی و سکولار نیست، بلکه نگاهی توحیدی است. در نگاه توحیدی در فراسوی هستی‌های مقید و محدود مادی و غیرمادی، هستی مطلق و نامحدود الهی است. اطلاق هستی الهی که از آن با عنوان توحید یاد می‌شود، اصلی بنیادین در تفسیر و تبیین موجودات مقیّد است. نامحدود بودن هستی مطلق، موجب می‌شود تا هستی‌های محدود و مقیّد، هیچ‌گاه به عنوان موجوداتی مستقل در طول یا عرض او در نظر گرفته نشود. اگر در عرض یا در طول هستی نامحدود بیکرانه هستی‌های دیگری فرض شوند، برای هستی مطلق کناره و کرانه‌ای لازم می‌آید و این امر مخالف با اطلاق اوست. حضور فراگیر هستی مطلق به گونه‌ای که غیری را در جهان باقی نمی‌گذارد. (چو سلطان عزّت علم بر کشد جهان سر به جیب عدم در کشد).
بر اساس توحید برای غیر حق حقیقتی جز آیت و نشانه بودن نسبت به حقیقت مطلق باقی نمی‌ماند. در نگاه توحیدی اسلام همه موجودات، آیات الهی هستند و انسان برترین آیت و مظهر اسم جامع الهی، یعنی خلیفة اللَّه است، یعنی او به حسب ذات خود چیزی جز عبد محض خداوند سبحان نیست و در نتیجه اراده، مشیّت و اسماء و صفات الهی را نشان می‌دهد. او به عنوان خلیفه خداوند، کار الهی را اظهار می‌کند. در نگاه توحیدی اسلامی، جغرافیای رفتار و عمل انسان یک جغرافیای طبیعی، دنیوی وسکولار نیست، بلکه جغرافیای توحیدی است. در این جغرافیا، طبیعت ودنیا بخشی از عالم است و در فراسوی طبیعت، عوالم دیگری است که برتر و فراتر از طبیعت و محدودیتهای آن است و انسان موجودی است که به سبب غفلت از همنشینی با خداوند و اسما و صفات او هبوط کرده و فلاح و سعادت او نیز در بازگشت ورجوع به خانه هستی خود؛ یعنی خانه خداوند و عالم اله است.
در این نگاه نه حقیقت انسان، حقیقت طبیعی ودنیوی است ونه آرمان او مربوط به این جهان است.
عقلانیت در دنیای اسلام به تبع هستی‌شناسی و انسان‌شناسی آن، محدود به عقلانیت ابزاری و محاسبه‌گرددنیوی نیست. عقلانیت اسلامی، عقلانیتی است که عالم را در ابعاد گسترده آن، نظاره کرده، آن را با همه مراتب و مراحلی که دارد در ذیل ارتباط با خداوند سبحان آیه و نشانه می‌بیند. این عقلانیت، رفتار وکنش ومشارکت عافیت‌طلبانه‌ای را که در محدوده زندگی دنیوی و خود مادی و طبیعی انسان سازمان می‌یابد، سفیهانه و غیرعاقلانه می‌بیند عقلانیت دینی، سعادت و فلاحی را برای انسان جستجو می‌کند که حقیقت آن محدود به امور دنیوی نیست. در انسان‌شناسی دینی، امتداد وجود انسانی از عالم طبیعت عبور کرده، به عالم برزخ وملکوت وحتی برتر از آن به عالم جبروت و فوق آن می‌رسد. اگر انسان سرمایه وجود خود را هزینه امور دنیوی کند، به خسران گرفتار می‌شود، ولکن اگر زندگی دنیوی خود را برای وصول به ابعاد تعالی هستی، هزینه کند، در طریق فلاح و رستگاری گام می‌گذارد. وبر این اساس، ایثار به معنای گذشتن از منافع دنیوی، برای وصول به منافع اخروی و یا برای دست‌یابی به حیات ابدی، نه تنها غیرعقلانی نیست، بلکه امری معقول است و شهادت به معنای گذر از هستی محدود و طبیعی، نه تنها خودکشی نمی‌باشد، بلکه مسیر ورود به حیات ابدی و جاودان می‌باشد. بر مبنای هستی‌شناسی توحیدی وانسان‌شناسی دینی، مشارکت اجتماعی در صورتی که تنها برای وصول به اهداف مادی ودنیوی باشد، امری مطلوب نیست، بلکه مشارکت اجتماعی در امور دنیوی در صورتی مطلوب می‌باشد که در ذیل اهداف و آرمانهای اخروی ومعنوی سازمان یافته باشد. بنیادهای هستی شناختی توحیدی، مانع از آن می‌شود که عقل آدمی در محدوده ابعاد دنیوی در قالب عقلانیت ابزاری وتجربی مقیّد شود. حضور هستی مطلق ونامحدود در متن هستی‌شناسی توحیدی، عقل را به این حقیقت رهنمون می‌سازد که عاقلانه‌ترین رفتار نه تنها گذر از منافع طبیعی و هستی مادی و دنیوی است، بلکه عبور از همه مراتب و تعینّات است. عوالم دارای مراتب است و عبور از هر یک از مراتب دانی به مراتب عالی، اگر چه برای کسانی که از منظر مرتبه دانی می‌نگرند، به منزله نابودی است، ولکن از منظر کسی که به مراتب مختلف هستی می‌نگرد، به معنی ورود به حیات و زندگی جدید است و بر این اساس انسان سفیه کسی است که رفتار خود را برای ماندن در دنیا ودر یکی از مراتب میانی هستی تنظیم نماید و انسان عاقل، فردی است که به هیچ یک از مراتب متعیّن هستی دل نبسته و از همه عوالم، تا مرحله ملاقات با خداوند سبحان گذر کند.
مولوی مرگ طبیعی ودنیوی انسان را که عبور از حیات حیوانی دنیوی وگذر از مرتبه طبیعی بشری است، با مراتب قبلی سلوک انسان که گذر از مرتبه جمادی و گیاهی است، تشبیه کرده و این مرگ را نیز آرمان نهایی انسان نمی‌داند. از نظر او، کمال حقیقی انسانی، در لقاء وجه الهی است. از P{جمادی مردم و نامی شدم E وز نما مردم به حیوان سر زدم }P
P{مردم از حیوانی و آدم شدمE پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم }P
P{مله دیگر بمیرم از بشرEتا بر آرم از ملایک بال و پر }P
P{وز ملک هم بایدم جستن ز جو E کل شئی هالک الا وجهه}P
P{بار دیگر از ملک قربان شوم E آنچه اندر وهم ناید آن شوم}P
پس عدم گردم عدم چون ارغنونE گویدم کانا الیه راجعون}P
عاقلانه‌ترین رفتار و اعمال، این است که انسان هیچ یک از مراتب عالم، حتی مرتبه فرشتگان عالی را که نرابع موجودات عقلی محض است، هدف وآرمان خود قرار نداده و عبور مطلق از همه عوالم را که همان فنای مطلق است، تمنا کند و از حضرت دوست جز او را طلب ننماید وسالک در این تمنا نه تنها، از خود عبور می‌کند، بلکه به تعبیر بوعلی، معرفت خود را نیز به استقلال نمی‌بیند، بلکه آن را نیز در پرتو ظهور و وجه الهی می‌نگرد. ابن سینا در این باره می‌گوید: من آثر العرفان للعرفان، فقد قال بالثانی، کسی که عرفان را به سبب خود معرفت و عرفان برگزیند از توحید بازمانده و به شرک گرفتار آمده است، زیرا او در این حال غیری را در کنار وجه وچهره بی‌کران الهی مشاهده می‌کنند، کسی که وجه الهی را مقصد وآرمان قرار می‌دهد، هیچ مجالی برای ظهور و بروز خود، اعم از خود دنیوی یا خود برزخی و عقلی، باقی نمی‌گذارد. رفتار وکنشی که در این مقام از انسان سر می‌زند، در اوج ایثار است، واین نوع از رفتار که عبور از مرتبه عقل را نیز طلب می‌‌کند، در نظام دنیایی اسلام، عاقلانه‌ترین رفتار می‌باشد، بنابراین در فرهنگ و تمدن اسلامی وبر خلاف فرهنگ وتمدن غرب، ایثار و شهادت رفتاری غیر عقلی نیست. در این فرهنگ مشارکتهای اجتماعی نیز در صورتی هویت عقلی پیدا می‌کند، که بر مدار منافع دنیوی و بر محور خودطلبی ومنافع مربوط به آن شکل نگیرد، بلکه در ذیل آرمانهای معنوی قرار گرفته و مصداقی از ایثار وگذشت باشد.
نظام معنایی اسلام در سطوح و لایه‌های مختلف فرهنگی دنیای اسلام حضور به هم رسانیده است. علومی نظیر تفسیر، حدیث، عرفان، فلسفه، کلام، عمیق‌ترین لایه‌های معرفتی آن را در ابعاد انسان‌شناختی و جهان‌شناختی بارور نموده‌اند. ادبیات، هنر اسلامی، معانی عمیق توحیدی در افق خیال وذهن جامعه اسلامی صورت بخشیده و تاریخ درخشان اسلام، اسوه‌ها ونمونه‌های تجسم توحید را در مسیر اعمال و رفتار روزانه آنها، ظاهر و آشکار ساخته است. قرآن کریم، به نمونه‌ای از الگوهای رفتاری در آیات سوره انسان، اشاره می‌کند. کسانی که سه روز پی افطار خود را به رغم گرسنگی، نیاز شدید جسمانی، به مسکین و یتیم و اسیر دادند، این کار را نه در چارچوب محاسبات دنیوی و نه حتی در محدوده محاسبات سودانگارانه اخروی، بلکه تنها برای وجه الهی انجام دادند.
داستانی که قرآن کریم به آن اشاره می‌کند، آن گونه که در جوامع روایی نقل شده است، بدین گونه است که حسنین علیهم السلام مریض شدند و خانواده ایشان نذر می‌کنند که در صورت سلامت، سه روز روزه بگیرند و چون آن دو بزرگوار صحت خود بازیافتند، خانواده مولی به همراه فضا روزه خود را آغاز کردند.
مولی علی علیه السلام برای افطار سه صاع جو از دوست یهودی خود که در مدینه زندگی می‌کرد، قرض گرفت و فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) روز نخست یک صاع آن را آرد کرده وجهت افطار آماده نمود. در این هنگام مسکینی وارد شد و آنها با آنکه خود به طعام نیازمند بودند، آن را به وی بخشیدند، شام دوّم به هنگام افطار، یتیمی تقاضای طعام نمود و سوّمین شب، اسیری که کافر بود، تقاضای طعام کرد، و آنها، این یتیم و اسیر را بر خود مقدم داشتند وصبح روز چهارم، چون پیامبر صلی اللَّه علیه وآله اهل بیت را در حال گرسنگی دید، جبرائیل نازل شد وآیات سوره انسان را درباره اهل بیت علیهم السلام نازل کرد: (وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً، إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً)؛ یعنی آنان به نذر خود وفا کرده و طعامشان را به رغم علاقه‌ای که به آن دارند، به مسکین، یتیم واسیر می‌بخشند و می‌گویند شما را برای وجه خدا اطعام کرده، از شما پاداش و سپاس نمی‌خواهیم. اطعام افطار در سه روز متوالی، بدون شک یکی از برجسته‌ترین مصادیق والگوهای مشارکت اجتماعی است، نکته مهم‌تر، تعبیر ومعنایی است که اطعام کنندگان از رفتار خود دارند، آنها، عمل خود را بر محور خود یا منافع شخصی‌شان تبیین نمی‌کنند. بیان آنان در تبیین رفتار این است: شما را به قصد وجه الهی اطعام کردیم و از شما هیچ جزا یا سپاسی نمی‌خواهیم. این بیان الگو و اسوه‌ای از رفتار را نشان می‌دهد که در اوج ایثار وگذر از منافع مادی اقتصادی یا شئون و منزلت‌های اجتماعی است و بلکه در اوج گذر از خود می‌باشد و در عین حال، از برجسته‌ترین مصادیق تعامل و مشارکت اجتماعی است، پیامبر(ص) با هجرت از مکه، جامعه مدنی را تشکیل داد، در این جامعه، انسانها گرگهایی نیستند که در یک محاسبه عقلانی ناگزیر به همکاری و مشارکت با یکدیگر تن دردهند. در این جامعه، انسانها برای غلبه بر خود وگذر از خویشتن دنیوی، وبلکه خویشتن‌های محدود و مقیّد به تعامل وهمکاری می‌پردازند و در این مسیر از یکدیگر سبقت می‌گیرند. در فرهنگ اسلامی این نوع از تعامل، نه تنها غیرعقلانی نیست بلکه در یک بستر ومسیر کاملاً عقلانی شکل گرفته و تنظیم می‌شد. عاقلانه‌ترین نوع رفتار در این میدان مربوط به کسانی است که در مسیر ایثار و گذشت، از هستی و جان خود عبور کرده و به فیض شهادت نایل می‌‌شوند. از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله درباره خصلتهای شهید روایت شده است که با ریختن اولین قطره خون او بر زمین، همه گناهانش بخشیده می‌شود و او نظر به وجه اللَّه می‌کند، (حر عاملی، وسائل الشیعة، مؤسسه آل البیت، قم، 1409، ج 15، ص 16).
و همچنین روایت شده است که فوق هر نیکی نیکی‌ای است، تا آنجا که انسان در راه خداوند کشته شود، برتر از آن نیکی نیست. (همان، ص 170).
وجه الهی، غایت قصوی و آرمان نهایی رفتارهای اجتماعی در جامعه نبوی اسلام است و گزینش این مقصد، عاقلانه‌ترین کاری است که در فرهنگ اسلامی می‌توان انجام داد. زیرا هر چه غیر از وجه الهی طلب شود، فانی است و تنها، این مقصد جاوید و باقی است؛ کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والإکرام.
هر چه در زمین است، فانی است،و وجه پروردگار تو که ذوالجلال والاکرام است، باقی است. ذوالجلال والاکرام در آیه وصف رب نیست، بلکه وصف وجه است؛ یعنی وجه الله ذوالجلال والاکرام است. وجه الله فیض گسترده وعام خداوند سبحان بر عالم است و این فیض نامحدود ازلی وابدی است و همه موجودات تعیّنات مربوط به آن هستند.
(این همه عکس می‌ و نقش مخالف که نمود، یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد)
قرآن کریم درباره گستردگی و شمول وجه الله می‌فرماید: أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ، به هر سوی روی کنید، پس وجه خداوند است. فانی مشتق است و استعمال مشتق در آینده مجاز است، بنابراین معنای آیه این است که آنچه غیر از وجه الهی باشد، هم اکنون فانی است. بنابراین قیامت ظرف فانی شدن غیر وجه الهی نیست، بلکه ظرف ظهور هلاکت سرمدی آنهاست.
جامعه، امروز، در سطوح مختلف فرهنگی از میراث اسلامی بهره‌مند است و این در حالی است که بخش قابل توجهی از ذهنیت اجتماعی با آموزه‌های فرهنگی دنیای غرب آشنا و یا الگوهای رفتاری وتمدنی آن را در پیش روی خود می‌بینند. معانی ومفاهیم تمدنی غرب عمدتاً از طریق سازمانهای رسمی علم و از مسیر آموزشهای کلاسیک، ذهنیت بخش قابل توجهی از نخبگان ومدیران اجتماعی ما را شکل می‌دهد واین امر مدیریت کلان اجتماعی را در سامان بخشیدن به نظام رفتاری ومشارکتهای اجتماعی گرفتار آشفتگی وپریشان می‌سازد. انقلاب اسلامی ایران با استفاده از ذخایر فرهنگی تمدنی خود، مشارکت اجتماعی مردم را در خارج از مرزهای فرهنگی غرب و به گونه‌ای باور نکردنی در سطح و عمقی وسیع و عظیم به دنبال آورد. جامعه انقلابی ایران در دهه نخست با اتکا به معانی والگوهای رفتاری اسلام در قبال همه امکانات وتجهیزات تمدنی غرب که در موضع‌گیری بلوک شرق وغرب سازمان می‌یافت، مقاومت کرد. در دهه دوّم کارگزارانی که مدیریت فرهنگی جامعه را بر عهده داشتند، به رغم پوشش گرفتن از نمادهای دینی، با غفلت از بنیادهای فرهنگی اسلامی با الگوگیری از مدلهای رفتاری دنیای غرب، به تدریج به سوی معنا ومفهومی از مشارکت قدم برداشتند که در بستر فرهنگی مدرنیته، درنیمه دوم قرن بیستم تکوین یافته بود. برای آنها، که اینک در چارچوب لیبرال دموکراسی وحاشیه‌های ایدئولوژیک مربوط به آن به بازخوانی وقرائتِ مسائل اجتماعی خود می‌پرداختند، مشارکت گسترده اجتماعی در متن انقلاب و دهه نخستین، چیزی فراتر از رفتارهای احساسی و عاطفی و در عین حال غیر عقلانی جامعه توده‌ای نبود. این گروه کشف خود را از قرائت لیبرالیستی سیویل سوسایتی جامعه مدنی، به معنای کلید رمز برای عبور جامعه ایران از مراحل قرون وسطایی و ورود به عرصه مدنیّت و تجدد می‌دانند. نوع مشارکت مورد نظر این گروه، از نگاه سکولار فرهنگ و تمدن غرب به انسان و جهان تغذیه می‌کند، این نوع از مشارکت در فرهنگ وتمدن غرب، تنها به این دلیل پاسخ می‌دهد که از بسترهای معنایی وهمچنین ابعاد ادبی و هنری مربوط به خود، بهره‌مند بوده وبه لحاظ تاریخی لغزشهای نظری نگاه اساطیری یونان ومسیحیت تحریف شده نیز عبور کرده است. بدون شک در جامعه‌ای که فرهنگ معنوی اسلام در آن زنده و فعّال است، دعوت کردن به مشارکت سکولار ودنیوی که در تقابل با رفتارهای ایثارگرایانه وشهادت طلبانه قرار دارد، با موانع اجتماعی بسیاری مواجه می‌شود این گروه پس از مواجهه با اوّلین موانع به جای تأمل در بنیادهای نظری و فرهنگی اندیشه‌های خود، به تغییر سنتهای اجتماعی و زمینه‌های فرهنگی محیط خود پرداخته و استقبال اقتدار جهانی غرب از موقعیت سیاسی خود را شاهد بر توانمندی خویش جهت تغییر فرهنگی دانستند که به نظر آنان در گذشته‌ای دور باید تغییر پیدا می‌کرد. برخی از نظریه پردازان این جریان در یک میتینگ سیاسی در دانشگاه تهران، در الگوبرداری از روشنفکران قرن نوزده و در تعریض به وضعیت فرهنگی جامعه، برای توجیه شکست شعار جامعه مدنی، این عبارت را بیان کردند که: خداوند هنوز در این مملکت نمرده است تا آن که جامعه مدنی در آن برقرار است، ستود.
خداوند حیّ مطلق است و عالَم به نور حیات او زنده و پایدار. اسلام، پیام خداوند به سوی حیات و زندگی است و فرهنگ اسلامی به مقدار استفاده‌ای که از پیام اسلام و قرآن می‌برد، از حیات وزندگی بهره برده و استمرار می‌یابد. فرهنگ اسلامی از سرچشمه، آب زندگانی نوشیده است وخود مجرای آب حیات است. مرگ مغلوب این فرهنگ است. به همین دلیل ایثار در این فرهنگ دیوانگی وجنون نیست، شهادت خودکشی نمی‌باشد. ایثار گذشتن از خود است و شهادت غلبه بر مرگ و نیستی در لحظه نظر به هستی است و مشارکت اجماعی، رفتار وعملی است که در پوشش ایثار انجام می‌شود.
( بر گرفته از : شهادت عاقلان یا خودکشی دیوانگان، حمید پارسانیا،سایت بازتاب) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 28/66666)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین