ضرورت تشکیل حکومت ضرورت وجود حکومت در زندگی اجتماعی بشر، آنچنان روشن است که نیازی به دلیل و برهان ندارد؛ حکومتی که آزادیهای فردی را در چهارچوب مصالح اجتماعی نگهداری کند و در پرورش استعدادها بکوشد و مردم را به وظایف خود آشنا سازد و قوانین را اجرا کند. از این جهت اندیشمندان بزرگ جهان مانند افلاطون، ارسطو، ابن خلدون ([1]) و برخی دیگر، وجود دولت را پدیدهای اجتنابناپذیر دانستهاند. در این میان، (مارکس) وجود دولت را تا آن جا که اختلاف طبقاتی در میان است، ضروری میداند، ولی بر این باور است که پس از گسترش (کمونیسم) در سرتاسر جهان، دولت باید از بین برود. وی میپندارد که مایه جنگ و اختلاف، تنها اختلاف طبقاتی است و پس از نابودی آن، مایه جنگی در کار نخواهد بود که وجود دولت را ایجاب کند. ولی (مارکس) به جامعه انسانی، تنها از یک زاویه نگریسته و آن زاویه، (اختلاف طبقاتی) است، در حالی که جامعه انسانی، زوایای دیگری نیز دارد؛ بنابراین، اگر وی جامعهها را از این زاویهها نیز مطالعه میکرد، حکم به انحلال دولتها حتی پس از به اصطلاح او گسترش (کمونیسم) نمیداد، زیرا مایه جنگ، تنها و تنها، اختلاف طبقاتی نیست که پس از از میان بردن آن، همه جهان بهشت برین شود، بلکه غرایز دیگر بشر مانند جاهطلبیها و خودخواهیها و... کانون نزاع و سرچشمه جدال است. بنابراین، قدرتی لازم است که افراد را به وظایف قانونی خود آشنا و متخلفان را مجازات کند و حق را به حقدار بسپارد و نظم و انضباط جامعه را که زیربنای بقای تمدن و مایه پیشرفت انسان در جهتهای مادی و معنوی است صیانت کند. خلاصه برای حفظ نظام اجتماعی و تمدن انسانی و نیز آشنا کردن افراد به حقوق و وظایف و رفع هر نوع اختلاف و نزاع در جامعه، مرجع قوی و نیرومندی لازم است که به این فریضه انسانی جامه عمل بپوشاند و زیربنای تمدن را که همانا برقراری نظم در اجتماع است، نگه دارد. حقیقت اسلام، یک رشته اصول و فروع است که از جانب خدا فرستاده شده و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مأمور است که مردم را به آن دعوت و در شرایط مناسب، همه را پیاده کند، ولی چون اجرای یک رشته از احکام که حافظ نظم و انضباط در اجتماع است بدون تشکیل حکومت شدنی نیست؛ بنابراین، پیامبر به حکم عقل و خرد و به حکم ولایتی که خدا به وی داده بود، تشکیل حکومت داد و نظام توحیدی را در قالب یک حکومت اسلامی پیاده کرد. حکومت در اسلام هدف نیست، بلکه وسیله است برای اجرای احکام و قوانین و تأمین اهداف عالی آن که بدون تأسیس سازمان سیاسی امکانپذیر نیست. از این جهت، پیامبر شخصاً دولت و حکومتی را پایهگذاری کرد. خلاصه اجرای حد بر سارق و زانی، رسیدگی به اختلافات مسلمانان در امور مالی و حقوقی، جلوگیری از احتکار و گران فروشی، گردآوری زکات و مالیاتهای اسلامی، گسترش تعالیم اسلام و رفع دهها نیازمندیهای دیگر جامعه اسلامی، بدون یک سرپرستی جامع و پیشرو و قاطع و بدون یک زعامت و حکومت مورد پذیرش ملت، امکانپذیر نیست. اکنون که مسلمانان وظیفه دارند این احکام و تعالیم اسلامی را مو به مو اجرا کنند و از طرفی، اجرای درست آنها، بدون تأسیس مرکزی که همه از آنجا الهام بگیرند، ممکن نیست، از این روی مسلمانان باید در چهارچوب تعالیم اسلامی، دارای تشکیلات و سازمان سیاسی باشند که در هر زمان، پا به پای نیازمندیها پیش برود. امیرمؤمنان علیه السلام در یکی از سخنان خود به لزوم تشکیل حکومت اشاره میکند و وجود حاکم جائر را بر هرج و مرج و زندگی جنگلی ترجیح میدهد و یادآور میشود که اصولاً حکومت، هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای یک زندگی آرام، برای گردآوری مالیات، برای جهاد با دشمن، برای حفظ امنیت راهها و گرفتن حق مستضعف از قوی و نیرومند، چنان که میفرماید: (إنّهُ لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ أَمِیرِ بَرّ أو فاجِر، یَعْمَلُ فی إمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَیَسْتَمْتِعُ فِیها الکافِر، ویُبلِّغُ اللّهُ فِیها الأجل، ویُجْمَعُ بِهِ الفَیء وَیُقاتَلُ بِهِ العَدُوّ، وَتَأْمَنُ بِهِ السُّبلُ وَیُؤخَذُ بِهِ لِلضَّعیفِ مِنَ الْقَویِّ حتّی یستریحَ برٌّ ویستراحَ من فاجر).([2]) (باید برای مردم امیر و رئیسی باشد، خواه نیکوکار و یا بدکار، تا مؤمن در حکومت او به کار خود مشغول شود و کافر بهره خود را ببرد. بر اثر برقراری نظم و آرامش، خداوند هر فردی را به اجل خود برساند، به وسیله این حاکم مالیات جمع و با دشمن نبرد و راهها ایمن شود و حق ناتوان از نیرومند گرفته شود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران در امان باشند). با این بیان و با یک محاسبه و مطالعه اجتماعی، روشن میشود لزوم تشکیل دولت در نظر عقل و خرد، یک پدیده ضروری و اجتناب ناپذیر اجتماعی است که از آن چاره و رهایی نیست. پندار خلأ رهبری و پیامدهای زیانبار آن در جنگ (احد)، حساس ترین فراز تاریخ اسلام فرا رسید. دشمن به شایعه سازی پرداخت و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را کشته اعلام کرد. در این لحظه که مسلمانان خود را بدون رهبر احساس کردند، به فکر عقب گرد به دوران جاهلیت افتادند و به یکدیگر گفتند: دیگر برای چه جنگ کنیم، پیامبر که کشته شد؟! در این هنگام، آیه زیر در توبیخ این گروه فرود آمد: (وَما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّه شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ).([3]) (محمد (ص) جزو پیامآوری بسان پیام آوران پیشین نیست. آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما به عصر پیشین (جاهلیت) بازمیگردید؟ هر کس به دوران جاهلیت بازگردد به خدا ضرری نمیزند؛ خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد). اگر شایعه کشته شدن پیامبر با ظاهر شدن او در میان یاران خود تکذیب نشده بود، چیزی نمی گذشت که نظام سپاه اسلام از هم گسسته میشد؛ گروهی کشته میشدند و گروهی پا به فرار میگذاشتند. آیا زعامتی که تا این اندازه اهمیت دارد، درست است که به دست فراموشی سپرده شود و مسلمانان درباره آن اقدام نکنند؟ پیروی از شیوه پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم هرگاه پیامبر گرامی (ص)، گروهی را برای جهاد در راه خدا میفرستاد، برای آنان فرماندهی تعیین میکرد، که همه باید از فرمان او پیروی کنند، حتی گاهی به تعیین یک فرمانده بسنده نمیکرد، زیرا امکان داشت این فرمانده دچار سانحه یا کشته شود. از این جهت، فرمانده دومی را معین میفرمود که در صورت نبود فرد اوّلی، زمام امور را به دست گیرد و گروه را رهبری کند و گاه این جانشینی را تا سه مرحله افزایش میداد. این نشان میدهد که هیچ جامعه کوچک و بزرگی بی نیاز از رهبر و حاکم نیست، زیرا جامعهای که با روحیات و اندیشههای گوناگون، تشکیل شده، هر فردی در آن تنها خواهان منافع خویش است. برای تعدیل این خواستهها و این که همگان یکسان از حقوق خود بهره گیرند، چارهای جز تشکیل دولت مقتدر، عادل و آگاه نیست. قرآن دستور میدهد که ما از پیامبر گرامی (ص) پیروی کنیم و او را الگوی زندگی خود قرار دهیم؛ آنجا که میفرماید: (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُو اللّهَ وَالْیَومَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللّه کَثِیراً). (پیامبر خدا([4])، برای آن گروه از شما که ایمان به خدا و روز دیگر دارند و خدا را بسیار یاد میکنند، مقتدا و الگوی خوبی است). اکنون که او پیشوا و الگوی همه مسلمانان است، باید در موضوع تشکیل حکومت نیز از وی پیروی کرد. همه مسلمانان پس از درگذشت پیامبر، ضرورت وجود امام و رهبر اسلامی را لمس میکردند. گروهی میخواستند مشکل تعیین رهبر را از راه گزینش حل کنند، در حالی که گروه دیگر میگفتند، پیامبر گرامی در گذشته، نیاز امت را با تعیین جانشین از جانب خدا برطرف کرده است، حتی یک نفر هم در میان آنان، منکر لزوم زعامت و سرپرستی نبود. روی اهمیتی که تأثیر حکومت در اصلاح دین و دنیای مردم دارد، امام صادق علیه السلام در حدیث کوتاهی چنین میگویند: (لا یَسْتَغْنی أهلُ کُلِّ بَلَد مِنْ ثَلاثَة، یُفزعُ إلیهِم فی أمْرِ دُنیاهُمْ وَآخِرَتُهُمْ فَإنْ عَدمُوا کانُوا هَمَجاً. فقیهٌ عالمٌ وَرعٌ، أمیرٌ خیرٌ مُطاعٌ، وَطَبیبٌ بَصیرٌ ثِقَةٌ).([5]) (هیچ جامعه ای در امور مادی و معنوی خویش از سه گروه بی نیاز نیست: 1 دانشمند آگاه و پرهیزگار، 2 فرمانروای خیرخواه و متنفذ، 3 پزشک حاذق و مورد اعتماد). امیرمؤمنان (ع) در یکی از سخنان خود به این فریضه دینی تصریح میکند و میگوید: هرگاه امام و پیشوای مسلمانان فوت کند، وظیفه آنان این است که پیش از انجام هر کاری برای خود پیشوایی عفیف و پرهیزگار، آشنا به قوانین قضا و سنت پیامبر برگزینند تا زمام کار آنان را به دست بگیرد و میان آنان داوری کند، حق ستمدیده را از ستمگر بازگیرد، مرزهای اسلام را حفاظت کند، غنایم را گرد آورد و حج و جمعه را به پا دارد، زکات را جمع کند.([6]) البته سفارش امام، مربوط به دورانی است که از جانب خدا، پیشوا و زعیمی معین نشده باشد. در هر صورت، بیان امام درباره اهمیت وجود رهبر و زعیم (جهت تشکیل دولت) دلیلی روشن و آشکار است. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مقدمه ابن خلدون، ص 41 42. [2] . نهج البلاغه، خطبه 40. [3] . آل عمران/144. [4] . احزاب/21. [5] . تحف العقول، صفحه 325. [6] . والواجب فی حکم اللّه والإسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم أو یقتل ضالاً کان أو مهتدیاً، مظلوماً کان أو ظالماً، حلال الدم أو حرام الدم أن لا یعملوا عملاً ولا یحدثوا حدثاً، ولا یقدموا یداً ولا رجلاً ولا یبدؤوا بشیء قبل أن یختاروا لأنفسهم اماماً یجمع أمرهم، عفیفاً، عالماً، ورعاً عارفاً بالقضاء والسنة، یجمع أمرهم ویحکم بینهم ویأخذ للمظلوم من الظالم، ویحفظ أطرافهم ویجبی فیئهم ویقیم حجّهم وجمعتهم ویجبی صدقاتهم (اصل سلیم بن قیس، متوفای سال 90، ص 182). (ضرورت تشکیل حکومت ،آیتالله جعفر سبحانی)
ضرورت تشکیل حکومت
ضرورت وجود حکومت در زندگی اجتماعی بشر، آنچنان روشن است که نیازی به دلیل و برهان ندارد؛ حکومتی که آزادیهای فردی را در چهارچوب مصالح اجتماعی نگهداری کند و در پرورش استعدادها بکوشد و مردم را به وظایف خود آشنا سازد و قوانین را اجرا کند. از این جهت اندیشمندان بزرگ جهان مانند افلاطون، ارسطو، ابن خلدون ([1]) و برخی دیگر، وجود دولت را پدیدهای اجتنابناپذیر دانستهاند.
در این میان، (مارکس) وجود دولت را تا آن جا که اختلاف طبقاتی در میان است، ضروری میداند، ولی بر این باور است که پس از گسترش (کمونیسم) در سرتاسر جهان، دولت باید از بین برود. وی میپندارد که مایه جنگ و اختلاف، تنها اختلاف طبقاتی است و پس از نابودی آن، مایه جنگی در کار نخواهد بود که وجود دولت را ایجاب کند.
ولی (مارکس) به جامعه انسانی، تنها از یک زاویه نگریسته و آن زاویه، (اختلاف طبقاتی) است، در حالی که جامعه انسانی، زوایای دیگری نیز دارد؛ بنابراین، اگر وی جامعهها را از این زاویهها نیز مطالعه میکرد، حکم به انحلال دولتها حتی پس از به اصطلاح او گسترش (کمونیسم) نمیداد، زیرا مایه جنگ، تنها و تنها، اختلاف طبقاتی نیست که پس از از میان بردن آن، همه جهان بهشت برین شود، بلکه غرایز دیگر بشر مانند جاهطلبیها و خودخواهیها و... کانون نزاع و سرچشمه جدال است.
بنابراین، قدرتی لازم است که افراد را به وظایف قانونی خود آشنا و متخلفان را مجازات کند و حق را به حقدار بسپارد و نظم و انضباط جامعه را که زیربنای بقای تمدن و مایه پیشرفت انسان در جهتهای مادی و معنوی است صیانت کند.
خلاصه برای حفظ نظام اجتماعی و تمدن انسانی و نیز آشنا کردن افراد به حقوق و وظایف و رفع هر نوع اختلاف و نزاع در جامعه، مرجع قوی و نیرومندی لازم است که به این فریضه انسانی جامه عمل بپوشاند و زیربنای تمدن را که همانا برقراری نظم در اجتماع است، نگه دارد.
حقیقت اسلام، یک رشته اصول و فروع است که از جانب خدا فرستاده شده و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مأمور است که مردم را به آن دعوت و در شرایط مناسب، همه را پیاده کند، ولی چون اجرای یک رشته از احکام که حافظ نظم و انضباط در اجتماع است بدون تشکیل حکومت شدنی نیست؛ بنابراین، پیامبر به حکم عقل و خرد و به حکم ولایتی که خدا به وی داده بود، تشکیل حکومت داد و نظام توحیدی را در قالب یک حکومت اسلامی پیاده کرد.
حکومت در اسلام هدف نیست، بلکه وسیله است برای اجرای احکام و قوانین و تأمین اهداف عالی آن که بدون تأسیس سازمان سیاسی امکانپذیر نیست. از این جهت، پیامبر شخصاً دولت و حکومتی را پایهگذاری کرد.
خلاصه
اجرای حد بر سارق و زانی، رسیدگی به اختلافات مسلمانان در امور مالی و حقوقی، جلوگیری از احتکار و گران فروشی، گردآوری زکات و مالیاتهای اسلامی، گسترش تعالیم اسلام و رفع دهها نیازمندیهای دیگر جامعه اسلامی، بدون یک سرپرستی جامع و پیشرو و قاطع و بدون یک زعامت و حکومت مورد پذیرش ملت، امکانپذیر نیست.
اکنون که مسلمانان وظیفه دارند این احکام و تعالیم اسلامی را مو به مو اجرا کنند و از طرفی، اجرای درست آنها، بدون تأسیس مرکزی که همه از آنجا الهام بگیرند، ممکن نیست، از این روی مسلمانان باید در چهارچوب تعالیم اسلامی، دارای تشکیلات و سازمان سیاسی باشند که در هر زمان، پا به پای نیازمندیها پیش برود.
امیرمؤمنان علیه السلام در یکی از سخنان خود به لزوم تشکیل حکومت اشاره میکند و وجود حاکم جائر را بر هرج و مرج و زندگی جنگلی ترجیح میدهد و یادآور میشود که اصولاً حکومت، هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای یک زندگی آرام، برای گردآوری مالیات، برای جهاد با دشمن، برای حفظ امنیت راهها و گرفتن حق مستضعف از قوی و نیرومند، چنان که میفرماید:
(إنّهُ لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ أَمِیرِ بَرّ أو فاجِر، یَعْمَلُ فی إمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَیَسْتَمْتِعُ فِیها الکافِر، ویُبلِّغُ اللّهُ فِیها الأجل، ویُجْمَعُ بِهِ الفَیء وَیُقاتَلُ بِهِ العَدُوّ، وَتَأْمَنُ بِهِ السُّبلُ وَیُؤخَذُ بِهِ لِلضَّعیفِ مِنَ الْقَویِّ حتّی یستریحَ برٌّ ویستراحَ من فاجر).([2])
(باید برای مردم امیر و رئیسی باشد، خواه نیکوکار و یا بدکار، تا مؤمن در حکومت او به کار خود مشغول شود و کافر بهره خود را ببرد. بر اثر برقراری نظم و آرامش، خداوند هر فردی را به اجل خود برساند، به وسیله این حاکم مالیات جمع و با دشمن نبرد و راهها ایمن شود و حق ناتوان از نیرومند گرفته شود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران در امان باشند).
با این بیان و با یک محاسبه و مطالعه اجتماعی، روشن میشود لزوم تشکیل دولت در نظر عقل و خرد، یک پدیده ضروری و اجتناب ناپذیر اجتماعی است که از آن چاره و رهایی نیست.
پندار خلأ رهبری و پیامدهای زیانبار آن
در جنگ (احد)، حساس ترین فراز تاریخ اسلام فرا رسید. دشمن به شایعه سازی پرداخت و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را کشته اعلام کرد. در این لحظه که مسلمانان خود را بدون رهبر احساس کردند، به فکر عقب گرد به دوران جاهلیت افتادند و به یکدیگر گفتند: دیگر برای چه جنگ کنیم، پیامبر که کشته شد؟!
در این هنگام، آیه زیر در توبیخ این گروه فرود آمد:
(وَما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّه شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ).([3])
(محمد (ص) جزو پیامآوری بسان پیام آوران پیشین نیست. آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما به عصر پیشین (جاهلیت) بازمیگردید؟ هر کس به دوران جاهلیت بازگردد به خدا ضرری نمیزند؛ خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد).
اگر شایعه کشته شدن پیامبر با ظاهر شدن او در میان یاران خود تکذیب نشده بود، چیزی نمی گذشت که نظام سپاه اسلام از هم گسسته میشد؛ گروهی کشته میشدند و گروهی پا به فرار میگذاشتند.
آیا زعامتی که تا این اندازه اهمیت دارد، درست است که به دست فراموشی سپرده شود و مسلمانان درباره آن اقدام نکنند؟
پیروی از شیوه پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم
هرگاه پیامبر گرامی (ص)، گروهی را برای جهاد در راه خدا میفرستاد، برای آنان فرماندهی تعیین میکرد، که همه باید از فرمان او پیروی کنند، حتی گاهی به تعیین یک فرمانده بسنده نمیکرد، زیرا امکان داشت این فرمانده دچار سانحه یا کشته شود. از این جهت، فرمانده دومی را معین میفرمود که در صورت نبود فرد اوّلی، زمام امور را به دست گیرد و گروه را رهبری کند و گاه این جانشینی را تا سه مرحله افزایش میداد.
این نشان میدهد که هیچ جامعه کوچک و بزرگی بی نیاز از رهبر و حاکم نیست، زیرا جامعهای که با روحیات و اندیشههای گوناگون، تشکیل شده، هر فردی در آن تنها خواهان منافع خویش است. برای تعدیل این خواستهها و این که همگان یکسان از حقوق خود بهره گیرند، چارهای جز تشکیل دولت مقتدر، عادل و آگاه نیست.
قرآن دستور میدهد که ما از پیامبر گرامی (ص) پیروی کنیم و او را الگوی زندگی خود قرار دهیم؛ آنجا که میفرماید:
(لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُو اللّهَ وَالْیَومَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللّه کَثِیراً).
(پیامبر خدا([4])، برای آن گروه از شما که ایمان به خدا و روز دیگر دارند و خدا را بسیار یاد میکنند، مقتدا و الگوی خوبی است).
اکنون که او پیشوا و الگوی همه مسلمانان است، باید در موضوع تشکیل حکومت نیز از وی پیروی کرد.
همه مسلمانان پس از درگذشت پیامبر، ضرورت وجود امام و رهبر اسلامی را لمس میکردند. گروهی میخواستند مشکل تعیین رهبر را از راه گزینش حل کنند، در حالی که گروه دیگر میگفتند، پیامبر گرامی در گذشته، نیاز امت را با تعیین جانشین از جانب خدا برطرف کرده است، حتی یک نفر هم در میان آنان، منکر لزوم زعامت و سرپرستی نبود.
روی اهمیتی که تأثیر حکومت در اصلاح دین و دنیای مردم دارد، امام صادق علیه السلام در حدیث کوتاهی چنین میگویند:
(لا یَسْتَغْنی أهلُ کُلِّ بَلَد مِنْ ثَلاثَة، یُفزعُ إلیهِم فی أمْرِ دُنیاهُمْ وَآخِرَتُهُمْ فَإنْ عَدمُوا کانُوا هَمَجاً. فقیهٌ عالمٌ وَرعٌ، أمیرٌ خیرٌ مُطاعٌ، وَطَبیبٌ بَصیرٌ ثِقَةٌ).([5])
(هیچ جامعه ای در امور مادی و معنوی خویش از سه گروه بی نیاز نیست:
1 دانشمند آگاه و پرهیزگار،
2 فرمانروای خیرخواه و متنفذ،
3 پزشک حاذق و مورد اعتماد).
امیرمؤمنان (ع) در یکی از سخنان خود به این فریضه دینی تصریح میکند و میگوید:
هرگاه امام و پیشوای مسلمانان فوت کند، وظیفه آنان این است که پیش از انجام هر کاری برای خود پیشوایی عفیف و پرهیزگار، آشنا به قوانین قضا و سنت پیامبر برگزینند تا زمام کار آنان را به دست بگیرد و میان آنان داوری کند، حق ستمدیده را از ستمگر بازگیرد، مرزهای اسلام را حفاظت کند، غنایم را گرد آورد و حج و جمعه را به پا دارد، زکات را جمع کند.([6])
البته سفارش امام، مربوط به دورانی است که از جانب خدا، پیشوا و زعیمی معین نشده باشد. در هر صورت، بیان امام درباره اهمیت وجود رهبر و زعیم (جهت تشکیل دولت) دلیلی روشن و آشکار است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مقدمه ابن خلدون، ص 41 42.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 40.
[3] . آل عمران/144.
[4] . احزاب/21.
[5] . تحف العقول، صفحه 325.
[6] . والواجب فی حکم اللّه والإسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم أو یقتل ضالاً کان أو مهتدیاً، مظلوماً کان أو ظالماً، حلال الدم أو حرام الدم أن لا یعملوا عملاً ولا یحدثوا حدثاً، ولا یقدموا یداً ولا رجلاً ولا یبدؤوا بشیء قبل أن یختاروا لأنفسهم اماماً یجمع أمرهم، عفیفاً، عالماً، ورعاً عارفاً بالقضاء والسنة، یجمع أمرهم ویحکم بینهم ویأخذ للمظلوم من الظالم، ویحفظ أطرافهم ویجبی فیئهم ویقیم حجّهم وجمعتهم ویجبی صدقاتهم (اصل سلیم بن قیس، متوفای سال 90، ص 182).
(ضرورت تشکیل حکومت ،آیتالله جعفر سبحانی)
- [سایر] تشکیل حکومت اسلامی چه ضرورتی دارد؟
- [سایر] آیا تشکیل حکومت بر اساس تکلیف، منافی با تشکیل حکومت بر اساس حقوق مردم نیست؟
- [سایر] نظر مشهور فقها راجع به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام زمان (علیه السّلام) چیست؟ آیا تشکیل حکومت را واجب میدانند یا خیر؟ چرا؟
- [سایر] چه ضرورتی در تحقق حکومت عدل جهانی در این دنیا است ؟
- [سایر] لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی چیست؟
- [سایر] لزوم تشکیل حکومت دینی در ایران چیست؟
- [سایر] آیا در اسلام تشکیل حکومت ضروری است ؟
- [سایر] نظر مشهور فقها راجع به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام علیه السّلام چیست؟ آیا تشکیل حکومت را واجب میدانند یا خیر؟ چرا؟
- [سایر] یکی از اهداف انقلاب، تشکیل حکومت دینی بود مبانی این حکومت دینی چیست ؟
- [سایر] چرا امام رضا (علیه السلام ) حکومت را ازمامون قبول نکردند تا حکومت علوی تشکیل گردد ؟
- [آیت الله مظاهری] قضاوت قابل تفویض، نیابت و توکیل نیست بنابراین کسی را که دارای شرایط قضاوت نیست نمیتوان برای قضاوت نصب نمود مگر ضرورتی در کار باشد که در این صورت حکومت اسلامی میتواند کسانی را که بعضی از شرایط را ندارند منصوب به قضاوت نماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر به خاطر ضرورتی ناچار گردد که از مسجد خارج شود و به قدری طول بکشد که صورت اعتکاف به هم بخورد، اعتکاف او باطل میشود.
- [آیت الله مظاهری] تشکیل مراسم مذهبی نظیر سوگواریها و جشنها در مسجد اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] معادن گرچه در ملک شخصی کسی پیدا شود ملک حکومت اسلامی است و در صورت ممانعت حکومت اسلامی، کسی حقّ تصرّف در آنها را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] استفاده جنسی زن از شوهرش و شوهر از زنش به هر نحوی که باشد جایز است، ولی استفادههای غیر متعارف باید با اجازه و رضایت یکدیگر باشد، بلکه سزاوار است که اگر ضرورتی نباشد، از استفادههای غیر متعارف پرهیز کنند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد ولی مکروه است هر چند برای فرار از روزه نباشد مگر این که سفر به جهت ضرورتی باشد و یا به مقتضای بعضی از روایات برای حج یا عمره باشد
- [آیت الله سیستانی] مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد ، ولی برای فرار از روزه مسافرت مکروه است . و همچنین است مطلق سفر در ماه رمضان مگر اینکه برای حج یا عمره یا به جهت ضرورتی باشد .
- [آیت الله مظاهری] زمینهایی که در اصل آباد بوده مانند جنگلها و نیزارها ملک حکومت اسلامی است و هر کس در آن تصرّف و اصلاح نماید مالک میشود مگر آنکه حکومت اسلامی منع نماید.
- [آیت الله مظاهری] علفها و بوتههای بیابان و ماهیهای دریاها و رودخانهها و پرندگان هوا و حیوانات صحرا و مانند اینها ملک حکومت اسلامی است ولی اگر کسی آنها را تصرّف کند مالک میشود مگر اینکه حکومت اسلامی جلوگیری نماید.
- [آیت الله مظاهری] آنچه که در زمینهای موات باشد مانند بوته و درخت و سنگ و معدن و غیره، مانند خود زمین ملک حکومت اسلامی است ولی اگر کسی در آنها تصرّف کند مالک میشود مگر آنکه حکومت اسلامی ممانعت نماید.