آیا تشکیل حکومت بر اساس تکلیف، منافی با تشکیل حکومت بر اساس حقوق مردم نیست؟ جواب این سؤال بستگی به این دارد که از منظر چه نگرشی و بر اساس کدامین مبانی نظری و با چه تعریفی، به حقوق بشر نگاه شود. بررسی زیرساختی و تفصیلی این مسأله مجالی فراخ میطلبد. آنچه به اجمال و مختصر در اینجا میتوان اشاره کرد، این است که: یکم. از دیدگاه اومانیسم (Humanism = انسان مداری)، انسان محور و معیار اساسی ارزشها است و تنها سلیقهها، خواستهها و هواهای نفسانی انسان ملاک ارزش است و بس. در این نگرش انسان تنها دارای حق است؛ یعنی، حق دارد در جهت آنچه دوست دارد، تلاش کند و از نتایج آن بهره گیرد. و هیچ عامل فوق بشری، صلاحیت دخالت در امور انسان، تعیین تکلیف و محدود کردن آزادی او را ندارد. طبیعی است که در این انگاره، حکومت بر اساس تکلیف، منافی با تشکیل حکومت بر اساس حقوق است. بنابراین معارض انگاری تکلیف و حقوق در این عرصه، مبتنی بر پیش فرضهای انسان مدارانه و خداگریزانه است. دوّم. از منظر جهان بینی توحیدی، بین حق و تکلیف، به دلایل زیر هیچ گونه تنافی و تعارضی وجود ندارد: 1. حق و تکلیف در قلمرو روابط اجتماعی، از یکدیگر قابل تفکیک نیست؛ بلکه با هم متلازم است؛ مثلاً اگر کسی حق دارد از دستاوردهای جامعه استفاده کند، مکلّف است که خودش نیز به جامعه خدمت کند. پس با اثبات هر حقی برای یک فرد، تکلیفی هم بر او اثبات میشود. این مطلب، مورد قبول اندیشمندان فلسفه حقوق است. امام علی(ع) درباره تلازم حق و تکلیف میفرماید: (حق به سود کسی جاری نمیشود؛ مگر اینکه علیه او نیز جاری خواهد شد و علیه کسی جاری نمیشود، مگر اینکه له (به نفع) او هم جاری خواهد شد. این تنها خداوند است که حق در مورد او، یک جانبه است (لَه او است و نه علیه او). با این حال خداوند نیز از باب تفضّل در برابر حق عبادت خود بر بندگان، پاداش مضاعف اعمال نیک آنان را بر خود لازم نموده است).نهجالبلاغه، خطبه 216. بنابراین حق و تکلیف با هم منافات ندارد؛ بلکه هر یک مستلزم دیگری است. 2. در جهانبینی اسلامی -به رغم تأکید بر متلازم بودن حق و تکلیف بر عنصر مسؤولیت و تکلیف، تأکید خاصی شده و پیش از آنکه از حق و طلب افراد از دیگران سخن بگوید، وظیفه و مسؤولیت آنان را در رعایت حقوق دیگران یادآور شده است. آنچه در خطابهای قرآنی به افراد بشر، بیشتر از هر چیز دیده میشود، تکلیف و مسؤولیت آنان در برابر خدا، خود، جامعه و جهان است. فلسفه این تأکید، آن است که حس نفعطلبی و خود محوری در انسان -که به عنوان یک غریزه نیرومند عمل میکند مانع از وظیفهشناسی و رعایت حقوق دیگران میشود. در نتیجه هم خود او در اسارت هوای نفس باقی میماند و هم جامعه انسانی را به تباهی و هلاکت میکشاند. بر این اساس شارع مقدس، برای شکوفایی فطرت و حقوق انسانی (از قبیل حق تکامل، حق حیات و سایر حقوق وابسته به آن) تکالیفی را برای انسان معین نموده است. تأکید اسلام بر عنصر مسؤولیت و تکلیف -در عین متلازم دانستن حق و تکلیف از نشانههای قوّت و کمال نظام حقوقی و اخلاقی اسلام است؛ اما روش غربی با تکیه فراوان بر حقوق -به جای وظایف پرورنده روح خودخواهی و خودپرستی گردیده و همین معضل یکی از آثار ویرانگر سکولاریسم غربی شده است. 3. در شریعت اسلامی، حکومت دینی اجرای احکام الهی را بر عهده دارد و این در واقع، تأمین خیر و سعادت همگانی افراد جامعه است. امام علی(ع) درباره (فلسفه حکومت و وظایف زمامدار اسلامی) میفرماید: (پروردگارا! تو میدانی که آنچه ما انجام دادیم، برای به دست آوردن سلطنت و به دست آوردن متاع پست دنیوی نبود؛ بلکه به جهت این بود که نشانههای از دست رفته دین را بازگردانیم و اصلاح و سازندگی را در بلاد تو آشکار سازیم، تا ستمدیدگان امنیت یابند و حدود تعطیل شده دین، اقامه گردد).همان. اکنون با توجه به دلایل یاد شده، مشخص میشود که هر چند مردم، در تشکیل حکومت صاحب حقاند؛ ولی همین مردم به دلیل فراهم کردن زمینههای دستیابی به حقوق مسلّم و واقعی خویش (مانند شکوفایی فطرت تعالی و تکامل، حق حیات و سعادت دنیا و آخرت و...) مکلفاند حکومتی را تشکیل دهند که بتواند چنین حقوقی را تأمین کند. مشخصات و ویژگیهای چنین حکومتی، از سوی خداوند معیّن شده است. در غیر این صورت هم به حقوق خود و هم به حقوق دیگران ظلم کردهاند. 4. براساس نگرش توحیدی عالم و آدم، مخلوق حق تعالی و ملک او است و هرگونه تصرفی در طبیعت و سرنوشت خویش، تصرف در ملک الهی است. بنابراین مبدأ اولیه حقوق خداوند است و حقوق انسان در طول حق الهی قرار میگیرد؛ نه در عرض آن. بنابراین هر قاعدهای که از سوی خداوند تعیین شود، نه تنها از بین برنده حق انسان نیست؛ بلکه اساساً حقوق انسان در چارچوب همان هنجارهای تعیین شده الهی قابل کشف و شناسایی و اعتبار است.جهت مطالعه بیشتر ر.ک: جا دارد به این نکته اشاره شود که جهان غرب در رابطه با حق و تکلیف، دو جریان شدیداً افراطی را تجربه کرده که هر دو زیانبار و خطر آفرین است: 1. تکلیف مداری افراطی؛ این جریان در دوران قرون وسطی بر غرب حاکم بود. در این عرصه مردم در برابر حکومت، (وظیفه) داشتند، نه حق. در این دوره با تکیه افراطی بر (وظیفه)، حقوق انسانها فراموش و در عمل به نابودی حقوق آنها منجر میشد. 2. حق مداری افراطی؛ این رویکرد نوین که پس از رنسانس و در دوران مدرنیته رشد یافت و بر نگرش غربی و مناسبات او سایه افکند و به گونهای بر (حقوق) انسان تکیه کرد که بسیاری از (وظایف) او را نادیده انگاشت. این رویکرد آدمی را موجودی خود بنیاد و گسسته از خدا نگریست و بر حقوق الهی خط بطلان کشید! چنین گرایشی اگر چه ظاهر خوش خط و خالی داشت؛ اما بحرانهای بزرگی -از جمله بحران اخلاق را برای بشریت در پی آورد و روح خودخواهی، منفعتطلبی، کام جویی، هوا پرستی، سلطهطلبی و... را تقویت کرد و روحیه ایثار، از خودگذشتگی، وفاداری، دیگر دوستی و... را به نابودی کشاند. به دنبال خود فلسفه و جریانات ضد انسانی چندی -چون نازیسم، فاشیسم، نهیلیسم، کاپیتالیسم و... را پدید آورد.برای آگاهی بیشتر ر.ک: اما اسلام بر هر دو جریان خط بطلان کشیده و هر دو را با یکدیگر مینگرد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 11/500015)
آیا تشکیل حکومت بر اساس تکلیف، منافی با تشکیل حکومت بر اساس حقوق مردم نیست؟
جواب این سؤال بستگی به این دارد که از منظر چه نگرشی و بر اساس کدامین مبانی نظری و با چه تعریفی، به حقوق بشر نگاه شود. بررسی زیرساختی و تفصیلی این مسأله مجالی فراخ میطلبد. آنچه به اجمال و مختصر در اینجا میتوان اشاره کرد، این است که:
یکم. از دیدگاه اومانیسم (Humanism = انسان مداری)، انسان محور و معیار اساسی ارزشها است و تنها سلیقهها، خواستهها و هواهای نفسانی انسان ملاک ارزش است و بس.
در این نگرش انسان تنها دارای حق است؛ یعنی، حق دارد در جهت آنچه دوست دارد، تلاش کند و از نتایج آن بهره گیرد. و هیچ عامل فوق بشری، صلاحیت دخالت در امور انسان، تعیین تکلیف و محدود کردن آزادی او را ندارد. طبیعی است که در این انگاره، حکومت بر اساس تکلیف، منافی با تشکیل حکومت بر اساس حقوق است. بنابراین معارض انگاری تکلیف و حقوق در این عرصه، مبتنی بر پیش فرضهای انسان مدارانه و خداگریزانه است.
دوّم. از منظر جهان بینی توحیدی، بین حق و تکلیف، به دلایل زیر هیچ گونه تنافی و تعارضی وجود ندارد:
1. حق و تکلیف در قلمرو روابط اجتماعی، از یکدیگر قابل تفکیک نیست؛ بلکه با هم متلازم است؛ مثلاً اگر کسی حق دارد از دستاوردهای جامعه استفاده کند، مکلّف است که خودش نیز به جامعه خدمت کند. پس با اثبات هر حقی برای یک فرد، تکلیفی هم بر او اثبات میشود. این مطلب، مورد قبول اندیشمندان فلسفه حقوق است.
امام علی(ع) درباره تلازم حق و تکلیف میفرماید: (حق به سود کسی جاری نمیشود؛ مگر اینکه علیه او نیز جاری خواهد شد و علیه کسی جاری نمیشود، مگر اینکه له (به نفع) او هم جاری خواهد شد. این تنها خداوند است که حق در مورد او، یک جانبه است (لَه او است و نه علیه او). با این حال خداوند نیز از باب تفضّل در برابر حق عبادت خود بر بندگان، پاداش مضاعف اعمال نیک آنان را بر خود لازم نموده است).نهجالبلاغه، خطبه 216. بنابراین حق و تکلیف با هم منافات ندارد؛ بلکه هر یک مستلزم دیگری است.
2. در جهانبینی اسلامی -به رغم تأکید بر متلازم بودن حق و تکلیف بر عنصر مسؤولیت و تکلیف، تأکید خاصی شده و پیش از آنکه از حق و طلب افراد از دیگران سخن بگوید، وظیفه و مسؤولیت آنان را در رعایت حقوق دیگران یادآور شده است.
آنچه در خطابهای قرآنی به افراد بشر، بیشتر از هر چیز دیده میشود، تکلیف و مسؤولیت آنان در برابر خدا، خود، جامعه و جهان است. فلسفه این تأکید، آن است که حس نفعطلبی و خود محوری در انسان -که به عنوان یک غریزه نیرومند عمل میکند مانع از وظیفهشناسی و رعایت حقوق دیگران میشود. در نتیجه هم خود او در اسارت هوای نفس باقی میماند و هم جامعه انسانی را به تباهی و هلاکت میکشاند. بر این اساس شارع مقدس، برای شکوفایی فطرت و حقوق انسانی (از قبیل حق تکامل، حق حیات و سایر حقوق وابسته به آن) تکالیفی را برای انسان معین نموده است.
تأکید اسلام بر عنصر مسؤولیت و تکلیف -در عین متلازم دانستن حق و تکلیف از نشانههای قوّت و کمال نظام حقوقی و اخلاقی اسلام است؛ اما روش غربی با تکیه فراوان بر حقوق -به جای وظایف پرورنده روح خودخواهی و خودپرستی گردیده و همین معضل یکی از آثار ویرانگر سکولاریسم غربی شده است.
3. در شریعت اسلامی، حکومت دینی اجرای احکام الهی را بر عهده دارد و این در واقع، تأمین خیر و سعادت همگانی افراد جامعه است. امام علی(ع) درباره (فلسفه حکومت و وظایف زمامدار اسلامی) میفرماید: (پروردگارا! تو میدانی که آنچه ما انجام دادیم، برای به دست آوردن سلطنت و به دست آوردن متاع پست دنیوی نبود؛ بلکه به جهت این بود که نشانههای از دست رفته دین را بازگردانیم و اصلاح و سازندگی را در بلاد تو آشکار سازیم، تا ستمدیدگان امنیت یابند و حدود تعطیل شده دین، اقامه گردد).همان.
اکنون با توجه به دلایل یاد شده، مشخص میشود که هر چند مردم، در تشکیل حکومت صاحب حقاند؛ ولی همین مردم به دلیل فراهم کردن زمینههای دستیابی به حقوق مسلّم و واقعی خویش (مانند شکوفایی فطرت تعالی و تکامل، حق حیات و سعادت دنیا و آخرت و...) مکلفاند حکومتی را تشکیل دهند که بتواند چنین حقوقی را تأمین کند. مشخصات و ویژگیهای چنین حکومتی، از سوی خداوند معیّن شده است. در غیر این صورت هم به حقوق خود و هم به حقوق دیگران ظلم کردهاند.
4. براساس نگرش توحیدی عالم و آدم، مخلوق حق تعالی و ملک او است و هرگونه تصرفی در طبیعت و سرنوشت خویش، تصرف در ملک الهی است. بنابراین مبدأ اولیه حقوق خداوند است و حقوق انسان در طول حق الهی قرار میگیرد؛ نه در عرض آن. بنابراین هر قاعدهای که از سوی خداوند تعیین شود، نه تنها از بین برنده حق انسان نیست؛ بلکه اساساً حقوق انسان در چارچوب همان هنجارهای تعیین شده الهی قابل کشف و شناسایی و اعتبار است.جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
جا دارد به این نکته اشاره شود که جهان غرب در رابطه با حق و تکلیف، دو جریان شدیداً افراطی را تجربه کرده که هر دو زیانبار و خطر آفرین است:
1. تکلیف مداری افراطی؛
این جریان در دوران قرون وسطی بر غرب حاکم بود. در این عرصه مردم در برابر حکومت، (وظیفه) داشتند، نه حق. در این دوره با تکیه افراطی بر (وظیفه)، حقوق انسانها فراموش و در عمل به نابودی حقوق آنها منجر میشد. 2. حق مداری افراطی؛
این رویکرد نوین که پس از رنسانس و در دوران مدرنیته رشد یافت و بر نگرش غربی و مناسبات او سایه افکند و به گونهای بر (حقوق) انسان تکیه کرد که بسیاری از (وظایف) او را نادیده انگاشت. این رویکرد آدمی را موجودی خود بنیاد و گسسته از خدا نگریست و بر حقوق الهی خط بطلان کشید! چنین گرایشی اگر چه ظاهر خوش خط و خالی داشت؛ اما بحرانهای بزرگی -از جمله بحران اخلاق را برای بشریت در پی آورد و روح خودخواهی، منفعتطلبی، کام جویی، هوا پرستی، سلطهطلبی و... را تقویت کرد و روحیه ایثار، از خودگذشتگی، وفاداری، دیگر دوستی و... را به نابودی کشاند. به دنبال خود فلسفه و جریانات ضد انسانی چندی -چون نازیسم، فاشیسم، نهیلیسم، کاپیتالیسم و... را پدید آورد.برای آگاهی بیشتر ر.ک: اما اسلام بر هر دو جریان خط بطلان کشیده و هر دو را با یکدیگر مینگرد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 11/500015)
- [آیت الله خامنه ای] بر اساس قانون و اساسنامه شرکت باید هیأت داوری برای حل و فصل موارد اختلاف تشکیل شود، ولی هیأت مذکور تا از طرف اعضا تشکیل نشده قادر به انجام وظیفه خود نیست و درحال حاضر هم به این دلیل که 51% سهامداران و شرکا از حقوق خود صرفنظر کرده اند، مبادرت به تشکیل آن نمی کنند. آیا بر کسانی که از حقوق خود صرفنظر کرده اند، واجب است برای حفظ حقوق سهامداران دیگر که از حقوق خود صرفنظر نکرده اند در تشکیل این هیأت مشارکت کنند؟
- [سایر] تشکیل حکومت چه ضرورتی دارد؟
- [سایر] نظر مشهور فقها راجع به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام زمان (علیه السّلام) چیست؟ آیا تشکیل حکومت را واجب میدانند یا خیر؟ چرا؟
- [سایر] لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی چیست؟
- [سایر] لزوم تشکیل حکومت دینی در ایران چیست؟
- [سایر] تشکیل حکومت اسلامی چه ضرورتی دارد؟
- [سایر] آیا در اسلام تشکیل حکومت ضروری است ؟
- [سایر] نظر مشهور فقها راجع به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام علیه السّلام چیست؟ آیا تشکیل حکومت را واجب میدانند یا خیر؟ چرا؟
- [سایر] یکی از اهداف انقلاب، تشکیل حکومت دینی بود مبانی این حکومت دینی چیست ؟
- [سایر] چرا امام رضا (علیه السلام ) حکومت را ازمامون قبول نکردند تا حکومت علوی تشکیل گردد ؟
- [آیت الله سبحانی] نذر زن در صورتی که با حقوق شوهر منافی باشد صحیح نیست و اگر در چنین مورد با اذن او نذر کرد، شوهر نمی تواند از انجام آن ممانعت کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد کسری نماز کمتر از نماز احتیاط بوده، مثلاً در شک بین دو و چهار، دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند، بعد بفهمد نماز را سه رکعت خوانده چنان چه منافی به جا نیاورده باشد بنابر احتیاط لازم کسری را تمام کند، و نماز را دوباره بخواند، تا یقین کند به تکلیف خود عمل کرده است.
- [آیت الله اردبیلی] حضور علمی و عملی بانوان در شئون گوناگون اجتماع اشکال ندارد، به شرط آن که اوّلاً: عفّت عمومی را رعایت کرده و مرتکب حرام نشوند و ثانیا: حضور آنان مستلزم تضییع حقوق شوهران و منافی حیثیّت و شئون آنان نباشد؛ ولی با این حال مطابق آنچه از کتاب و سنّت استفاده میشود، بهتر است زنان در غیر موارد ضرورت و لزوم، در اجتماعاتی که نامحرم وجود دارد ظاهر نشوند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر از نذر کردن زن جلوگیری نماید؛ زن نمی تواند در صورتی که وفاء به نذرش منافی با حق شوهر باشد نذر کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر کاری کند که معلوم شود از وصیت خود برگشته یا کاری کند که با وصیت او منافی باشد وصیت باطل می شود
- [آیت الله مظاهری] تشکیل مراسم مذهبی نظیر سوگواریها و جشنها در مسجد اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] معادن گرچه در ملک شخصی کسی پیدا شود ملک حکومت اسلامی است و در صورت ممانعت حکومت اسلامی، کسی حقّ تصرّف در آنها را ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر کافر شهادتین بگوید و انسان نداند قلبا مسلمان شده یا نه پاک است و همچنین اگر بداند قلبا مسلمان نشده است ولی چیزی که منافی اظهار شهادتین باشد از او سر نزند
- [آیت الله سیستانی] اگر کافر شهادتین بگوید ، و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه ، پاک است ، و همچنین اگر بداند قلباً مسلمان نشده است ولی چیزی که منافی با اظهار شهادتین باشد از او سر نزند . 8 تبعیّت :
- [آیت الله اردبیلی] اگر کافر شهادتین بگوید و انسان نداند قلبا مسلمان شده یا نه، و یا این که بداند قلبا مسلمان نشده ولی چیزی که منافی اظهار شهادتین باشد از او سر نزده باشد، مسلمان و پاک است.