چرا امام رضا (علیه السلام ) حکومت را ازمامون قبول نکردند تا حکومت علوی تشکیل گردد ؟ در جواب این سوال بایدعرض کنم ما ظاهر قضیه را می بینیم ولی با مراجعه به تاریخ حقیقت را واژگون می بینیم و به سیاستهای مکارانه مامون پی می بریم . در کتابهای تاریخی می خوانیم که مامون نخست پیشنهاد خلافت به امام کرد ولی امام شدیدا از پذیرش آن خود داری کردند مدتها مامون می کوشید که امام رضا را قانع گرداند ولی موفق نمی شد می گویند این کوششها به مدت دو ماه در مرو ادامه یافت که امام همچنان از پذیرفتن پیشنهاد وی امتناع می ورزید . تا سر انجام امام از هر سو زیر فشار قرار گرفت که آنگاه با نهایت اکراه و درحالی که از شدت درماندگی می گریست مقام ولیعهدی را پذیرفت . بعد ازاین مقدمه به سوال شما می پردازیم که چرا امام رضا (علیه السلام ) خلافت را قبول نکردند تا حکومت علوی تشکیل گردد و حکومت عباسی پایان پذیرد؟ در پاسخ دوسوال دیگر مطرح میشود : 1- آیا مامون مقام خلافت را بطور جدی به امام عرضه داشت 2- در صورت جدی نبودن این پیشنهاد اگر امام جواب مثبت به او می داد و خلافت را می پذیرفت مامون چه موضعی را می خواست اتخاذ کند. حقیقت آنست که تمام قرائن و شواهد دلالت بر جدی نبودن این پیشنهاد دارند زیرا مامون مردی بود بسیار شیفته و تشنه حکومت تا آنجا که دست به خون برادرش بیالود و برادرش امین را کشت حتی فرماندهان خود و دیگران را نیز به قتل می رسانید و باز برای رسیدن به مقام آن همه شهرها را به ویرانی کشانده بود دیگر قابل تصور نبود که همین مامون بسادگی دست از خلافت بردارد و بیاید به اصرار و خواهش آن را به کسی واگذارد که نه در خویشاوندی مانند برادر{ امین }به او نزدیک بود نه در جلب اطمینان به پای وزرا و فرمانده اش می رسید. آیا می توان ازمامون پذیرفت که تمام فعالیتهایش از جمله قتل برادر همه به خاطر مصالح امت صورت می گرفت و او می خواست که راه خلافت را برای امام رضا (علیه السلام ) باز کند؟ اگر مامون براستی می خواست امام را بر مسند خلافت مسلمانان بنشاند پس چرا تاکید می کرد که برای رفتن به خراسان از راه کوفه و قم نرود ؟ او بخوبی می دانست که در این دوشهر مردم آمادگی داشتند که شیفته امام گردند . امام بخوبی می دانست که قصدمامون ارزیابی نیت درونی اوست یعنی می خواست بداند آیا امام براستی شوق خلافت در سر می پروراند که اگر اینگونه است هرچه زودتر به زندگیش خاتمه دهد آری این سرنوشت افراد بسیاری پیش از این بود مانند محمد بن محمد بن یحیی بن زید ، محمد بن جعفر ، طاهر بن حسین و دیگران ... اصلاً مامون می خواست پیشنهاد خلافت را زمینه ساز برای اجبار بر پذیرش ولیعهدی نماید پس نتیجه می گیریم که مامون هرگز در پیشنهاد مقام خلافت جدی نبود ولی در پیشنهاد مقام ولیعهدی چرا پاسخ سوال دوم : روشن است که اگر امام رضا (ع) در آن شرایط خلافت را می پذیرفت مامون و دیگر عباسیان ساکت نمی نشستند تا نظاره گر اوضاع باشند بلکه در برابر از دست دادن قدرت و حکومت به شدیدترین عکس العمل ها دست می یازیدند. اینکه مامون خلافت را به امام رضا (علیه السلام ) عرضه می داشت معنایش آن نبود که خود از هر گونه امتیازی چشم پوشیده باشد و دیگر هیچگونه سهمی در حکومت نمی طلبید بلکه برعکس برای خود مقام وزارت یاولیعهدی امام را در نظر گرفته بود مامون می خواست امام را بر مسند یک مقام ظاهری و صوری بنشاند و خود در باطن تغزیه گردان صحنه ها باشد. در این صورت نه تنها ذره ای از قدرتش کاسته نمی شد که موقعیتی نیرومند تر هم می یافت . مامون در زیرکی نابغه بود و نقشه تفویض خلافت به امام به منظور رهانیدن مقام خود از هر گونه آسیب پذیری طرح شده بود او می خواست از علویان اعتراف بگیرد که حکومتش قانونی است و بزرگترین شخصیت علویان ( امام رضا (علیه السلام ) ) را در این بازی و صحنه سازی وارد کرده بود. (1) (1) (زندگی سیاسی هشتمین امام (علیه السلام ) جعفر مرتضی حسینی ،صفحه 155) به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
چرا امام رضا (علیه السلام ) حکومت را ازمامون قبول نکردند تا حکومت علوی تشکیل گردد ؟
در جواب این سوال بایدعرض کنم ما ظاهر قضیه را می بینیم ولی با مراجعه به تاریخ حقیقت را واژگون می بینیم و به سیاستهای مکارانه مامون پی می بریم .
در کتابهای تاریخی می خوانیم که مامون نخست پیشنهاد خلافت به امام کرد ولی امام شدیدا از پذیرش آن خود داری کردند مدتها مامون می کوشید که امام رضا را قانع گرداند ولی موفق نمی شد می گویند این کوششها به مدت دو ماه در مرو ادامه یافت که امام همچنان از پذیرفتن پیشنهاد وی امتناع می ورزید . تا سر انجام امام از هر سو زیر فشار قرار گرفت که آنگاه با نهایت اکراه و درحالی که از شدت درماندگی می گریست مقام ولیعهدی را پذیرفت .
بعد ازاین مقدمه به سوال شما می پردازیم که چرا امام رضا (علیه السلام ) خلافت را قبول نکردند تا حکومت علوی تشکیل گردد و حکومت عباسی پایان پذیرد؟
در پاسخ دوسوال دیگر مطرح میشود : 1- آیا مامون مقام خلافت را بطور جدی به امام عرضه داشت 2- در صورت جدی نبودن این پیشنهاد اگر امام جواب مثبت به او می داد و خلافت را می پذیرفت مامون چه موضعی را می خواست اتخاذ کند.
حقیقت آنست که تمام قرائن و شواهد دلالت بر جدی نبودن این پیشنهاد دارند زیرا مامون مردی بود بسیار شیفته و تشنه حکومت تا آنجا که دست به خون برادرش بیالود و برادرش امین را کشت حتی فرماندهان خود و دیگران را نیز به قتل می رسانید و باز برای رسیدن به مقام آن همه شهرها را به ویرانی کشانده بود دیگر قابل تصور نبود که همین مامون بسادگی دست از خلافت بردارد و بیاید به اصرار و خواهش آن را به کسی واگذارد که نه در خویشاوندی مانند برادر{ امین }به او نزدیک بود نه در جلب اطمینان به پای وزرا و فرمانده اش می رسید.
آیا می توان ازمامون پذیرفت که تمام فعالیتهایش از جمله قتل برادر همه به خاطر مصالح امت صورت می گرفت و او می خواست که راه خلافت را برای امام رضا (علیه السلام ) باز کند؟
اگر مامون براستی می خواست امام را بر مسند خلافت مسلمانان بنشاند پس چرا تاکید می کرد که برای رفتن به خراسان از راه کوفه و قم نرود ؟ او بخوبی می دانست که در این دوشهر مردم آمادگی داشتند که شیفته امام گردند . امام بخوبی می دانست که قصدمامون ارزیابی نیت درونی اوست یعنی می خواست بداند آیا امام براستی شوق خلافت در سر می پروراند که اگر اینگونه است هرچه زودتر به زندگیش خاتمه دهد آری این سرنوشت افراد بسیاری پیش از این بود مانند محمد بن محمد بن یحیی بن زید ، محمد بن جعفر ، طاهر بن حسین و دیگران ... اصلاً مامون می خواست پیشنهاد خلافت را زمینه ساز برای اجبار بر پذیرش ولیعهدی نماید پس نتیجه می گیریم که مامون هرگز در پیشنهاد مقام خلافت جدی نبود ولی در پیشنهاد مقام ولیعهدی چرا
پاسخ سوال دوم :
روشن است که اگر امام رضا (ع) در آن شرایط خلافت را می پذیرفت مامون و دیگر عباسیان ساکت نمی نشستند تا نظاره گر اوضاع باشند بلکه در برابر از دست دادن قدرت و حکومت به شدیدترین عکس العمل ها دست می یازیدند.
اینکه مامون خلافت را به امام رضا (علیه السلام ) عرضه می داشت معنایش آن نبود که خود از هر گونه امتیازی چشم پوشیده باشد و دیگر هیچگونه سهمی در حکومت نمی طلبید بلکه برعکس برای خود مقام وزارت یاولیعهدی امام را در نظر گرفته بود مامون می خواست امام را بر مسند یک مقام ظاهری و صوری بنشاند و خود در باطن تغزیه گردان صحنه ها باشد. در این صورت نه تنها ذره ای از قدرتش کاسته نمی شد که موقعیتی نیرومند تر هم می یافت . مامون در زیرکی نابغه بود و نقشه تفویض خلافت به امام به منظور رهانیدن مقام خود از هر گونه آسیب پذیری طرح شده بود او می خواست از علویان اعتراف بگیرد که حکومتش قانونی است و بزرگترین شخصیت علویان ( امام رضا (علیه السلام ) ) را در این بازی و صحنه سازی وارد کرده بود. (1)
(1) (زندگی سیاسی هشتمین امام (علیه السلام ) جعفر مرتضی حسینی ،صفحه 155)
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
- [سایر] آیا با قبول ولایتعهدی توسط امام رضا علیه السّلام شورشهای علویان بر علیه خلافت فروکش کرد؟
- [سایر] امام حسین(علیه السلام) برای تشکیل حکومت اسلامی چه اقداماتی انجام داد؟
- [سایر] نظر مشهور فقها راجع به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام زمان (علیه السّلام) چیست؟ آیا تشکیل حکومت را واجب میدانند یا خیر؟ چرا؟
- [سایر] چرا امام رضا علیه السلام ولایتعهدی مامون را قبول کردند؟
- [سایر] امام مهدی(علیه السلام) درهنگام تشکیل حکومت چه کارهایی را انجام خواهند داد؟
- [سایر] چرا خداوند ولادت حضرت مهدی علیه السلام را تا زمان تشکیل حکومت عدل جهانی به تعویق نیانداخت؟
- [سایر] از منظر رهبر معظم انقلاب آیا امام صادق علیهالسلام درصدد مبارزه سیاسی بودو داعیه تشکیل حکومت اسلامی داشت؟
- [سایر] آیا ازدواج امام رضا (ع) با خواهر یا دختر مامون تاییدی بر حکومت مامون محسوب نمی شود.؟
- [سایر] چرا امام رضا(ع) با این که حکومت را حق مسلم خود می دانست با ولیعهدی مأمون موافقت کرد؟
- [سایر] سیره وروش برخورد امام رضا (ع)، در رد جدایی دین از سیاست را ثابت نمائید؟آقای بازرگان میگوید: (علی بن موسیالرضا - امام هشتم - علیرغم اصرار مامون، زیر بار خلافت نمیرود و ولایتعهدی را بنا به مصالحی، فقط به صورت ظاهری و با خودداری از هر گونه دخالت و مسؤولیت قبول مینماید، در صورتی که اگر امامت او همچون نبوت جدش، ملازمه قطعی (یا ارگانیک و الهی) با حکومت و در دست گرفتن قدرت میداشت، آن را قبلا اعلام و اجرا مینمود.)؟
- [آیت الله مظاهری] اگر صیغه دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ). (یعنی خود را به همسری تو درآوردم با مهریه معیّن) پس از آن مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْویجَ). (یعنی قبول کردم این ازدواج را) عقد صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مَوکِّلَتی مُوَکِّلَکَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ). (یعنی وکیل خودم را به ازدواج وکیل تو درآوردم با مهریه معین) و وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی عَلَی الصَّداقِ). (یعنی قبول نمودم این ازدواج را برای وکیل خودم با مهریه معین) صحیح میباشد. دستور خواندن عقد غیر دائم:
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد. دستور خواندن عقد موقت
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن به قصد انشا بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) یعنی: (خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده) و بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ) یعنی: (قبول کردم ازدواج را به مهری که معین شده) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل زن خطاب به وکیل مرد با قصد انشا بگوید: (زَوَّجْتُ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ)، یعنی: (موکّل خودم فاطمه را به زوجیّت موکّل تو احمد در آوردم به مهری که معین شده) و بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجَ لِمُوَکِّلِی أحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعلُومِ) یعنی: (قبول کردم ازدواج را برای موکّلم احمد به مهری که معین شده)، عقد صحیح میباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده)، پس از آن بدون فاصله قابل توجّه مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ عَلَی الصِّداق المعلُوم) (یعنی ازدواج را با مهری که معیّن شده قبول کردم) عقد صحیح است. جمله دوم میتواند با اشاره به مهر مذکور باشد، مانند: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ هکذا) بلکه اگر در جواب تنها بگوید: (قَبِلْتُ) یا (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ) و مقصود او قبول تزویج با مهر معیّن شده باشد کفایت میکند. در عقد ازدواج دائم اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أَحْمَدَ علی الصّداقِ المعلُومِ) و پس از آن بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَزْویج لمُوکّلی عَلَی الصّداقِ المعلُومِ) صحیح میباشد، همین طور به شکلهای دیگری که اشاره شد. گفتنیست که لازم نیست صیغه ایجاب را زن بخواند و صیغه قبول را مرد، بلکه بر عکس، میتواند صیغه ایجاب را مرد و صیغه قبول را زن بخواند. در هر حال باید صیغهای که مرد و زن میخوانند معنای یکسانی را برساند، هر چند با یک لفظ نباشد، مثلاً اگر زن با لفظ (زوّجتک) صیغه ایجاب را بخواند و مرد با لفظ (قبلت النّکاح) آن را قبول کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای خواندن صیغه عقد دائم کافی است که زن بگوید: (زوجْتک نفْسی علی الصداق الْمعْلوم) (یعنی خود را به همسری تو درآوردم به مهری که معین شده) و مرد هم بعد از آن بگوید: (قبلْت التزْویج) (یعنی قبول کردم این ازدواج را) و اگر دیگری را برای این کار وکیل کنند کافی است که وکیل زن بگوید: (زوجْت موکلتی موکلک علی الصداق الْمعْلوم) (موکله خودم را به همسری موکل تو با مهر معلوم درآوردم) وکیل مرد نیز بگوید: (قبلْت لموکلی هکذا) (من نیز همین گونه از طرف موکل خودم قبول کردم).
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای خواندن صیغه عقد موقت کافی است بعد از آن که مدت و مهر معین شد، زن بگوید: (زوجْتک نفْسی فی الْمدة الْمعْلومة علی الْمهْر الْمعْلوم) (من خودم را به همسری تو در مدت معین با مهر معین درآوردم) مرد نیز بگوید: (قبلْت) (قبول کردم) یا این که وکیل زن بگوید: (متعْت موکلتی موکلک فی الْمدة الْمعْلومة علی الْمهْر الْمعْلوم) (موکله خودم را به ازدواج موکل تو در مدت معین با مهر معین درآوردم) وکیل مرد نیز بگوید: (قبلْت لموکلی هکذا) (قبول کردم برای موکل خودم همین طور).
- [امام خمینی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: "زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم" یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت التزویج" یعنی قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: "زوجت موکلتی فاطمة موکلک احمد علی الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی احمد علی الصداق"، صحیح می باشد.
- [آیت الله بهجت] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم)؛ یعنی: (خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده)، و پس از آن مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجْ)، یعنی: (ازدواج را قبول کردم)، عقد صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَة، مُوَکلَکَ اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم)، و سپس وکیل مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ لِمُوَکِّلِی اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ)، صحیح میباشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر صیغه عقد دایم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم یعنی خودرا زن تو نمودم به مهری که معین شده و پس از ان بدون ان که پی در پی بودن ایجاب و قبول عرفا بهم بخورد مرد بگوید قبلت التزویج علی الصداق المعلوم یعنی قبول کردم ازدواج را به مهری که معین شده یا بگوید قبلت التزویج و قصد کند قبول همان ازدواج بر مهر معلوم را عقد صحیح است واگر دیگری را وکیل کنند که از طرف انها صیغه عقدرا بخواند چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید زوجت موکلتی فاطمه موکلک احمد علی الصداق المعلوم و پس از ان بدون ان که موالات عرفا به هم بخورد وکیل مرد بگوید قبلت التزویج لموکلی احمد علی الصداق المعلوم صحیح می باشد و بهتر ان است که وکیل زن بگوید زوجت موکلک احمد موکلتی فاطمه علی الصداق المعلوم و بنابر احتیاط مستحب لفظی که مرد می گوید با لفظی که زن می گوید مطابق باشد مثلا اگر زن زوجت می گوید مرد هم قبلت التزویج بگوید هرچند قبلت النکاح هم مانعی ندارد