سلام. ممنون از سایتتون از حضرت فاطمه (س) حدیث داریم که :بهترین و سعادت بخش ترین راه برای زن این است که زن مرد نامحرم نبیند و مرد نامحرم هم زن را نبیند. من میخوام بدونم که تحقق این حدیث در زمانه ما چیست ؟برای جوانان و دانشجویان خصوصا. من واقعا با خودم درگیر شدم. تشکر التماس دعا حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: (خیرٌ للنساء أن لایَرَینَ الرِّجال و لایَراهُنَّ الرِّجال: برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز آنان را نبینند.) (بحار الانوار ج104 ص36) این کلام نورانی، ریشه در فطرت بانوان دارد. فطرت پاکی که میل زن را از ارتباط با نامحرمان کمرنگ می نماید. به همین دلیل، وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرموند: کارهای درون خانه با فاطمه و کارهای بیرون خانه با علی باشد، حضرت زهرا علیهاالسلام با خوشحالی فرمود: (فلا یعلم ما داخلنی من السّرور إلاّ اللّه بإکفائی رسولالله صلیاللهعلیهوآله تحمل رقاب الرّجال: جز خدا کسی نمیداند که از این تقسیم کار چقدر خوشحال شدم، زیرا رسولخدا صلیاللهعلیهوآله مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است (و یا موجب رفت و آمد بین مردان است) معاف کرد.) (علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج43، ص81) این روایات در واقع به دنبال این نکته هستند که در اسلام و در نظام آفرینش هر یک از زن و مرد، مسئولیتها، وظایف و حقوقی را بر عهده دارند. از این رو شارع حکیم متناسب با نوع مسئولیت هر یک از زن و مرد، تکالیف و حقوق خاصی را نیز برای آنان در نظر گرفته است. بدیهی است که این تقسیم وظایف به معنای برتر انگاشتن یکی و فروتر دانستن دیگری نیست؛ بلکه لازمه نظام احسن این است. لذا اگر به دستور اسلام عمل شود ضرورتی ندارد که زن به بیرون از خانه رفته و به دنبال شغلهایی باشد که حتّی گاهی اوقات نه با روحیه وی سازگار است و نه با توانایی جسمی او. به ویژه در برخی موارد به پریشانی و پشیمانی کشیده میشود. بنا بر آنچه گفته شد، اگر منظور این گونه روایات را نفی مطلق حضور زنان در عرصههای اجتماعی بدانیم این معنا با سایر آموزههای دینی سازگار نخواهد بود. چه اینکه در آموزههای دینی از مراجعه به مردان جز در موارد اضطراری منع شدهاند مثلاً مراجعه زنان به پزشکان مرد، فقط در صورت اضطرار جایز است. بنابراین باید در زمینههایی از جمله پزشکی، زنان در مجامع علمی حضور پیدا کنند و پس از فراگیری علوم به صحنههای اجتماعی رفته و به کار و خدمت بپردازند تا آن اضطرار از بین برود وگرنه دائماً نمیتوان با وضعیت اضطراری زندگی کرد، چه اینکه وضعیت اضطراری یا ناچاری، موقّتی است و باید بدنبال راه چاره رفت که مستلزم حضور سالم زنان در فعالیتهای علمی جامعه است. از این گذشته، نباید فراموش کرد که اساساً کارکرد اصلی حجاب برای زنان، تسهیل و سالم سازی حضور زن در اجتماع است والا اگر بنا بود زن، به غیر از محارمش، با هیچ مرد نامحرمی در ارتباط نباشد چه نیازی به حجاب بود؟ پس روایات در صدد نفی مطلق حضور زنان نیستند بلکه حضور زنان را مقید به عرصههای لازم و ضروری می نمایند. همانگونه که حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام وقتی احساس مسئولیت کردند هم برای حمایت از ولایت و امامت علی علیهالسلام به مسجد رفتند و خطبه خواندند و هم برای کمک به پدر بزرگوارشان، هنگامی که پیشانیشان شکسته بود به میدان جنگ احد رفتند و دختران او نیز در کربلا، کوفه، شام و مدینه با ایراد خطبه به وظایف و مسئولیتهای اجتماعی خویش عمل نمودند. بنابراین، حضور زنان در صحنههای اجتماعی، در صورتی که مسئولیتشان ایجاب کند امری لازم است اما در صورتی که زنان مسئولیت ضروری در جامعه ای که مردان حضور دارند، نداشته باشند حضور آنان نیز امری پسندیده نخواهد بود و ممکن است روایات نفی حضور زنان در عرصههای اجتماعی نیز اشاره به همین مورد داشته باشند. در مجموع از فضای سخن و چگونگی آن در مقابل روایات دیگر میتوان فهمید که سخن در ارجحیت و اولویت است نه این که حتما چنان باشد، به عبارت دیگر حدیث توصیه اخلاقی است و ارجحیت دور بودن زن و مرد را بیان میکند و مقصود اصلی کم شدن اختلاط است مگر آنکه مصلحت قویتری در بین باشد. مطلب دوم : علم حضرت زهرا(س) لدنی بود و حضرت زینب (س) یا حضرت معصومه(س) در محضر پدر و برادران خود علم آموختند. ولی فعالیت علمی فراوانی با همان برنامه ریزی که قبلا ذکر شد داشتند.یعنی رسیدگی زیبا به امور منزل همراه با تشکیل جلسات علمی با شاگردان خویش. درباره دختران و زنان، کسب علم و دانش در حد مقدورات، همانند مردان، یک وظیفه اسلامی است. پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: (طلب العلم فریضة علی کل مومن و مومنه: کسب علم، بر هر مرد و زن مؤمنی واجب است.) (میزان الحکمة ج8 ص3948 حدیث 13745) این مسئله، قطعاً در امور واجبات و یادگیری احکام الهی برای زنان مانند مردان، واجب است و باید به آن بپردازند که این کسب به هر طریقی میسر شد باید صورت گیرد، زیرا انجام واجبات و ترک محرمات و مسلمانی زن متوقف بر کسب آن است. بانوان بزرگ اسلام نشان دادند که متعادل ترین رفتار که همان شریعت و دین الهی است را دارا هستند و در هنگام ضرورت در جامعه حاضر می شدند و البته این حضورشان، توأم با حفظ شئونات و حجاب اسلامی بوده است و در هنگام عدم ضرورت بی دلیل در معرض نامحرمان قرار نمی گرفتند. این همان معنای (بهتر است) در کلام حضرت زهرا(س) می باشد.
سلام. ممنون از سایتتون از حضرت فاطمه (س) حدیث داریم که :بهترین و سعادت بخش ترین راه برای زن این است که زن مرد نامحرم نبیند و مرد نامحرم هم زن را نبیند. من میخوام بدونم که تحقق این حدیث در زمانه ما چیست ؟برای جوانان و دانشجویان خصوصا. من واقعا با خودم درگیر شدم. تشکر التماس دعا
سلام. ممنون از سایتتون از حضرت فاطمه (س) حدیث داریم که :بهترین و سعادت بخش ترین راه برای زن این است که زن مرد نامحرم نبیند و مرد نامحرم هم زن را نبیند. من میخوام بدونم که تحقق این حدیث در زمانه ما چیست ؟برای جوانان و دانشجویان خصوصا. من واقعا با خودم درگیر شدم. تشکر التماس دعا
حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: (خیرٌ للنساء أن لایَرَینَ الرِّجال و لایَراهُنَّ الرِّجال: برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز آنان را نبینند.) (بحار الانوار ج104 ص36) این کلام نورانی، ریشه در فطرت بانوان دارد. فطرت پاکی که میل زن را از ارتباط با نامحرمان کمرنگ می نماید. به همین دلیل، وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرموند: کارهای درون خانه با فاطمه و کارهای بیرون خانه با علی باشد، حضرت زهرا علیهاالسلام با خوشحالی فرمود: (فلا یعلم ما داخلنی من السّرور إلاّ اللّه بإکفائی رسولالله صلیاللهعلیهوآله تحمل رقاب الرّجال: جز خدا کسی نمیداند که از این تقسیم کار چقدر خوشحال شدم، زیرا رسولخدا صلیاللهعلیهوآله مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است (و یا موجب رفت و آمد بین مردان است) معاف کرد.) (علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج43، ص81)
این روایات در واقع به دنبال این نکته هستند که در اسلام و در نظام آفرینش هر یک از زن و مرد، مسئولیتها، وظایف و حقوقی را بر عهده دارند. از این رو شارع حکیم متناسب با نوع مسئولیت هر یک از زن و مرد، تکالیف و حقوق خاصی را نیز برای آنان در نظر گرفته است. بدیهی است که این تقسیم وظایف به معنای برتر انگاشتن یکی و فروتر دانستن دیگری نیست؛ بلکه لازمه نظام احسن این است. لذا اگر به دستور اسلام عمل شود ضرورتی ندارد که زن به بیرون از خانه رفته و به دنبال شغلهایی باشد که حتّی گاهی اوقات نه با روحیه وی سازگار است و نه با توانایی جسمی او. به ویژه در برخی موارد به پریشانی و پشیمانی کشیده میشود.
بنا بر آنچه گفته شد، اگر منظور این گونه روایات را نفی مطلق حضور زنان در عرصههای اجتماعی بدانیم این معنا با سایر آموزههای دینی سازگار نخواهد بود. چه اینکه در آموزههای دینی از مراجعه به مردان جز در موارد اضطراری منع شدهاند مثلاً مراجعه زنان به پزشکان مرد، فقط در صورت اضطرار جایز است. بنابراین باید در زمینههایی از جمله پزشکی، زنان در مجامع علمی حضور پیدا کنند و پس از فراگیری علوم به صحنههای اجتماعی رفته و به کار و خدمت بپردازند تا آن اضطرار از بین برود وگرنه دائماً نمیتوان با وضعیت اضطراری زندگی کرد، چه اینکه وضعیت اضطراری یا ناچاری، موقّتی است و باید بدنبال راه چاره رفت که مستلزم حضور سالم زنان در فعالیتهای علمی جامعه است.
از این گذشته، نباید فراموش کرد که اساساً کارکرد اصلی حجاب برای زنان، تسهیل و سالم سازی حضور زن در اجتماع است والا اگر بنا بود زن، به غیر از محارمش، با هیچ مرد نامحرمی در ارتباط نباشد چه نیازی به حجاب بود؟ پس روایات در صدد نفی مطلق حضور زنان نیستند بلکه حضور زنان را مقید به عرصههای لازم و ضروری می نمایند.
همانگونه که حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام وقتی احساس مسئولیت کردند هم برای حمایت از ولایت و امامت علی علیهالسلام به مسجد رفتند و خطبه خواندند و هم برای کمک به پدر بزرگوارشان، هنگامی که پیشانیشان شکسته بود به میدان جنگ احد رفتند و دختران او نیز در کربلا، کوفه، شام و مدینه با ایراد خطبه به وظایف و مسئولیتهای اجتماعی خویش عمل نمودند. بنابراین، حضور زنان در صحنههای اجتماعی، در صورتی که مسئولیتشان ایجاب کند امری لازم است اما در صورتی که زنان مسئولیت ضروری در جامعه ای که مردان حضور دارند، نداشته باشند حضور آنان نیز امری پسندیده نخواهد بود و ممکن است روایات نفی حضور زنان در عرصههای اجتماعی نیز اشاره به همین مورد داشته باشند.
در مجموع از فضای سخن و چگونگی آن در مقابل روایات دیگر میتوان فهمید که سخن در ارجحیت و اولویت است نه این که حتما چنان باشد، به عبارت دیگر حدیث توصیه اخلاقی است و ارجحیت دور بودن زن و مرد را بیان میکند و مقصود اصلی کم شدن اختلاط است مگر آنکه مصلحت قویتری در بین باشد.
مطلب دوم : علم حضرت زهرا(س) لدنی بود و حضرت زینب (س) یا حضرت معصومه(س) در محضر پدر و برادران خود علم آموختند. ولی فعالیت علمی فراوانی با همان برنامه ریزی که قبلا ذکر شد داشتند.یعنی رسیدگی زیبا به امور منزل همراه با تشکیل جلسات علمی با شاگردان خویش.
درباره دختران و زنان، کسب علم و دانش در حد مقدورات، همانند مردان، یک وظیفه اسلامی است. پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: (طلب العلم فریضة علی کل مومن و مومنه: کسب علم، بر هر مرد و زن مؤمنی واجب است.) (میزان الحکمة ج8 ص3948 حدیث 13745) این مسئله، قطعاً در امور واجبات و یادگیری احکام الهی برای زنان مانند مردان، واجب است و باید به آن بپردازند که این کسب به هر طریقی میسر شد باید صورت گیرد، زیرا انجام واجبات و ترک محرمات و مسلمانی زن متوقف بر کسب آن است.
بانوان بزرگ اسلام نشان دادند که متعادل ترین رفتار که همان شریعت و دین الهی است را دارا هستند و در هنگام ضرورت در جامعه حاضر می شدند و البته این حضورشان، توأم با حفظ شئونات و حجاب اسلامی بوده است و در هنگام عدم ضرورت بی دلیل در معرض نامحرمان قرار نمی گرفتند. این همان معنای (بهتر است) در کلام حضرت زهرا(س) می باشد.
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] چرا قبر مطهر حضرت زهرا(س) مخفی است؟ چرا حضرت زهرا(س) وصیت کردند که ایشان را شبانه دفن کنند؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه معصومه(س) ازدواج نکردند؟
- [سایر] با عرض سلام وتسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)مطالب زیادی وجود دارد مخواستم از شما خواهش کنم نحوه ی چگونگی شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)؟؟؟؟ واین که حضرت علی(ع)وفرزندانشان اصحاب وکنیزانی که در خانه وجود داشتند چرا حضرت فاطمه زهرا(س)در را باز کردند؟؟؟؟؟ و بعد از اینکه خانم فاطمه زهرا(س)را زدندچراکسی کاری نکرد ؟؟
- [سایر] سنّ حضرت زهرا(س) در زمان رحلت حضرت خدیجه(س) چقدر بود؟
- [سایر] آیا پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) فرزندی غیر حضرت زهرا (س) داشتند؟
- [سایر] چرا حضرت علی (ع) قبل از حضرت فاطمه در را باز نکرد تا حضرت فاطمه (س) شهید نشود؟
- [سایر] آیا فرمایش حضرت فاطمه(س) که: بهترین چیز برای زن آن است که نامحرم او را نبیند(کشف الغمه ج 2 ص 23)، با رسیدن زن به کمال منافات ندارد؟
- [سایر] در روایات و منابع اسلامی برای حضرت زهرا(س) چه لقبهایی بیان شده است؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا(س) دارای موقوفاتی بودند؟
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [آیت الله وحید خراسانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه طالق خوانده شود و دو مرد عادل ان را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید زوجتی فاطمه طالق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند ان وکیل باید بگوید زوجه موکلی فاطمه طالق و در صورتی که زن معین باشد ذکر نام او لازم نیست
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه طالق خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد؛ باید بگوید زوجتی فاطمه طالق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید زوجه موکلی فاطمه طالق. و در صورتی که زن معین باشد؛ ذکر نام او لازم نیست.
- [آیت الله خوئی] طلاق باید به صیغ عربی صحیح و به کلمة طالق خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغ طلاق را بخواند و اسم زن او مثلًا فاطمه باشد، باید بگوید: (زوجتی فاطمة طالق) یعنی زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید: (زوجة موکلی فاطمة طالق) و درصورتی که زن معین باشد ذکر نام او لازم نیست.