در روایات آمده است که (عقل حجت باطنی است)؛ بنابراین با وجود این حجت باطنی، دیگر ولایت فقیه لغو و بیهوده است؛ چرا که با وجود عقل دیگر انسان نیاز به چیزی ندارد؟
در روایات آمده است که (عقل حجت باطنی است)؛ بنابراین با وجود این حجت باطنی، دیگر ولایت فقیه لغو و بیهوده است؛ چرا که با وجود عقل دیگر انسان نیاز به چیزی ندارد؟ در این باره توجه به چند نکته ضروری است: یکم. روایت عمده‌ای که سخن از حجت ظاهر و باطن دارد، وصیت حضرت امام موسی بن جعفر(ع) به (هشام بن حکم) است. این روایت در کتاب بحارالانوارج 78، ص 300، باب 25، ح 1 و نیز: ج 1، ص 137، باب 4، ح 30.، از کتاب تحف العقول نقل گردیده است. حدیث فوق، بسیار طولانی و دارای حکمت‌ها و اندرزهای فراوانی است. در قسمتی از آن آمده است: (... یاهشام! ان لله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه؛ فاما الظاهره فالرسول و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول...)؛ (... ای هشام! همانا خداوند دو گونه حجت بر انسان‌ها قرار داده است: یکی حجت ظاهر و دیگری حجت باطن. حجتِ آشکار همان رسول و انبیا و ائمه هستند. حجت نهان، عقول است...). گفتنی است که نه در این روایت و نه در هیچ حدیث دیگری، عقل و حجت درونی، مکفی از امور دیگر یا برتر از حجت آشکار و بیرونی (انبیا و ائمه(ع)) قلمداد نشده است؛ بلکه اگر عقل برتر و یا مکفی از هدایت‌های وحیانی و حاملان آن بود و باوجود آن انسان حاجت به چیز دیگری نداشت، فرستادن رسولان و انزال کتاب‌های آسمانی لغو می‌نمود و انجام آن بر خداوند حکیم، قبیح و محال شمرده می‌شد. یکی از فلسفه‌های اساسی بعثت پیامبران، این است که نارسایی‌های عقل را جبران کنند و آنجا که شاهباز اندیشه قدرت پرواز ندارد، از طریق وحی انسان‌ها را هدایت کنند و آنچه را برای عقل درک‌پذیر نیست، به بشر بنمایانند و او را از ضلالت و گمراهی نجات بخشند. بنابراین اساساً فروغ هدایت پیامبران بسی فراخ‌تر و فراتر از جلوه تابش عقل است. دوّم. مفاد این روایت آن است که: خداوند بر مردم دو حجت دارد؛ یعنی، خداوند بر اساس دو نعمتی که به انسان‌ها داده است، بر آنان احتجاج می‌کند و از آنها حساب می‌کشد. بنابراین هر انسانی در پیشگاه الهی بر اساس حجت‌های الهی محاکمه می‌شود و این حجت‌ها دو دسته‌اند: 1. حجت بیرونی‌ خداوند بر اساس آنچه به وسیله انبیا و ائمه فرستاده است و آنان به مردم ابلاغ و تبلیغ کرده‌اند، سؤال خواهد کرد. از جمله آنها مسأله (ولایت و حکومت) و یا (حجیت فتوا و حکم مجتهد اعلم در عصر غیبت) است؛ چرا که فقیه عادل بر حسب روایات متعدد، جانشین پیامبر(ص) و ائمه(ع) است. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: (اللهم ارحم خلفائی! قیل: یا رسول الله! و من خلفاؤک؟ قال: الذین یأتون من بعدی یروون عنی حدیثی و سنتی)؛وسائل الشیعه، ج 18، باب 8، ح 50. (خدایا! جانشینان مرا مشمول رحمت خود قرار ده! پرسیده شد: جانشینان شما کیانند؟ فرمودند: آنان که پس از من می‌آیند، سخنان و سنت مرا باز می‌گویند). در روایت دیگر از آن حضرت آمده است: (الفقهاء امناء الرسل)؛اصول کافی، ج 1، ص 46. (فقیهان امین پیامبرانند...). 2. حجت درونی‌ در مواردی که شخصی نسبت به حکم شرع، جاهل بوده و در جهالت مقصر نبوده و امکان دسترسی به حجت خارجی را نداشته است؛ و یا از مسائلی است که شارع درباره آن حکم نداده است؛ چنانچه عملش منطبق با عقل و فطرت باشد، حجت باطنی قابل قبول است؛ وگرنه مستحق مؤاخذه و عقوبت می‌باشد. بنابراین وجود حجت درونی، نافی حجت خارجی نیست و هر دو یار و همراه یکدیگرند. سوم. مراتب عقل‌ عقل و خرد مراتب و درجات متفاوتی دارد. در یک تقسیم‌بندی می‌توان عقل را به دو قسم تقسیم کرد: 1. خردورزیده و متخصص‌ چنین خردی با آموزش و استمداد از منابع مختلف معرفتی -چون دین، شهود، برهان و تجربه ورزیدگی یافته و توان کارشناسی دقیق و عالمانه در یک یا چند حوزه یافته است. 2. خرد ناورزیده‌ چنین عقلی در مراحل بدوی خود باقی مانده و رشد و بالندگی قابل توجهی نیافته است. به حکم عقل و شرع خرد ناورزیده، باید از خرد ورزیده تبعیت کند. رجوع به متخصص و تبعیت از فقیه در حقیقت تبعیت از عقل است اما عقل ورزیده. چهارم. نیاز جامعه بشری‌ ولایت و حکومت از لوازم همه جوامع بشری است و وجود عقل و خرد و فرزانگی در افراد، آنان را بی‌نیاز از آن نمی‌کند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 19/500015)
عنوان سوال:

در روایات آمده است که (عقل حجت باطنی است)؛ بنابراین با وجود این حجت باطنی، دیگر ولایت فقیه لغو و بیهوده است؛ چرا که با وجود عقل دیگر انسان نیاز به چیزی ندارد؟


پاسخ:

در روایات آمده است که (عقل حجت باطنی است)؛ بنابراین با وجود این حجت باطنی، دیگر ولایت فقیه لغو و بیهوده است؛ چرا که با وجود عقل دیگر انسان نیاز به چیزی ندارد؟

در این باره توجه به چند نکته ضروری است:
یکم. روایت عمده‌ای که سخن از حجت ظاهر و باطن دارد، وصیت حضرت امام موسی بن جعفر(ع) به (هشام بن حکم) است. این روایت در کتاب بحارالانوارج 78، ص 300، باب 25، ح 1 و نیز: ج 1، ص 137، باب 4، ح 30.، از کتاب تحف العقول نقل گردیده است. حدیث فوق، بسیار طولانی و دارای حکمت‌ها و اندرزهای فراوانی است. در قسمتی از آن آمده است: (... یاهشام! ان لله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه؛ فاما الظاهره فالرسول و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول...)؛ (... ای هشام! همانا خداوند دو گونه حجت بر انسان‌ها قرار داده است: یکی حجت ظاهر و دیگری حجت باطن. حجتِ آشکار همان رسول و انبیا و ائمه هستند. حجت نهان، عقول است...).
گفتنی است که نه در این روایت و نه در هیچ حدیث دیگری، عقل و حجت درونی، مکفی از امور دیگر یا برتر از حجت آشکار و بیرونی (انبیا و ائمه(ع)) قلمداد نشده است؛ بلکه اگر عقل برتر و یا مکفی از هدایت‌های وحیانی و حاملان آن بود و باوجود آن انسان حاجت به چیز دیگری نداشت، فرستادن رسولان و انزال کتاب‌های آسمانی لغو می‌نمود و انجام آن بر خداوند حکیم، قبیح و محال شمرده می‌شد.
یکی از فلسفه‌های اساسی بعثت پیامبران، این است که نارسایی‌های عقل را جبران کنند و آنجا که شاهباز اندیشه قدرت پرواز ندارد، از طریق وحی انسان‌ها را هدایت کنند و آنچه را برای عقل درک‌پذیر نیست، به بشر بنمایانند و او را از ضلالت و گمراهی نجات بخشند. بنابراین اساساً فروغ هدایت پیامبران بسی فراخ‌تر و فراتر از جلوه تابش عقل است.
دوّم. مفاد این روایت آن است که: خداوند بر مردم دو حجت دارد؛ یعنی، خداوند بر اساس دو نعمتی که به انسان‌ها داده است، بر آنان احتجاج می‌کند و از آنها حساب می‌کشد. بنابراین هر انسانی در پیشگاه الهی بر اساس حجت‌های الهی محاکمه می‌شود و این حجت‌ها دو دسته‌اند:
1. حجت بیرونی‌
خداوند بر اساس آنچه به وسیله انبیا و ائمه فرستاده است و آنان به مردم ابلاغ و تبلیغ کرده‌اند، سؤال خواهد کرد. از جمله آنها مسأله (ولایت و حکومت) و یا (حجیت فتوا و حکم مجتهد اعلم در عصر غیبت) است؛ چرا که فقیه عادل بر حسب روایات متعدد، جانشین پیامبر(ص) و ائمه(ع) است. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: (اللهم ارحم خلفائی! قیل: یا رسول الله! و من خلفاؤک؟ قال: الذین یأتون من بعدی یروون عنی حدیثی و سنتی)؛وسائل الشیعه، ج 18، باب 8، ح 50. (خدایا! جانشینان مرا مشمول رحمت خود قرار ده! پرسیده شد: جانشینان شما کیانند؟ فرمودند: آنان که پس از من می‌آیند، سخنان و سنت مرا باز می‌گویند).
در روایت دیگر از آن حضرت آمده است: (الفقهاء امناء الرسل)؛اصول کافی، ج 1، ص 46. (فقیهان امین پیامبرانند...).
2. حجت درونی‌
در مواردی که شخصی نسبت به حکم شرع، جاهل بوده و در جهالت مقصر نبوده و امکان دسترسی به حجت خارجی را نداشته است؛ و یا از مسائلی است که شارع درباره آن حکم نداده است؛ چنانچه عملش منطبق با عقل و فطرت باشد، حجت باطنی قابل قبول است؛ وگرنه مستحق مؤاخذه و عقوبت می‌باشد. بنابراین وجود حجت درونی، نافی حجت خارجی نیست و هر دو یار و همراه یکدیگرند.
سوم. مراتب عقل‌
عقل و خرد مراتب و درجات متفاوتی دارد. در یک تقسیم‌بندی می‌توان عقل را به دو قسم تقسیم کرد:
1. خردورزیده و متخصص‌
چنین خردی با آموزش و استمداد از منابع مختلف معرفتی -چون دین، شهود، برهان و تجربه ورزیدگی یافته و توان کارشناسی دقیق و عالمانه در یک یا چند حوزه یافته است.
2. خرد ناورزیده‌
چنین عقلی در مراحل بدوی خود باقی مانده و رشد و بالندگی قابل توجهی نیافته است. به حکم عقل و شرع خرد ناورزیده، باید از خرد ورزیده تبعیت کند. رجوع به متخصص و تبعیت از فقیه در حقیقت تبعیت از عقل است اما عقل ورزیده.
چهارم. نیاز جامعه بشری‌
ولایت و حکومت از لوازم همه جوامع بشری است و وجود عقل و خرد و فرزانگی در افراد، آنان را بی‌نیاز از آن نمی‌کند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 19/500015)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین