قضیه این عمار رو به طور کامل و بیان ساده توضیح دهید ؟درکدام جنگ حضرت علی گفت این عمار؟چرا گفت؟چرا رهبر گفت این عمار درسال 88
قضیه این عمار رو به طور کامل و بیان ساده توضیح دهید ؟درکدام جنگ حضرت علی گفت این عمار؟چرا گفت؟چرا رهبر گفت این عمار درسال 88 عمار شاخص بصیرت و روشنگری بود.ماجرا این بود که اسماء بن حکم فزاری نقل می کند:در صفّین ما به زیر پرچم عمّار بن یاسر در اردوی علی بن ابی طالب بودیم، نیمروز بود،در آن میان مردی از برابر صفوف گذشت تا به ما رسید و گفت: کدامیک از شما عمّار بن یاسر است؟ عمّار بن یاسر گفت:عمّار منم. گفت: ای ابو یقظان، گفت: آری. گفت: مرا با تو حاجتی است، آشکارا گویم یا در نهان؟ گفت: هر گونه خود خواهی بگو. گفت: آشکارا گویم. گفت: آغاز کن. گفت: من با بینش (و اعتقاد استوار) از خانه و خاندان خود در راه حقّی که در آن گام سپاریم بیرون آمدم و در گمراهی آن گروه (دشمن) و اینکه آنان بی‌گمان بر باطلند شکّی نداشتم، و تا شب دوشین که امروزمان در پی آمد، همچنان بر آن بینش و اعتقاد بودم، چون مؤذّن ما بانگ نماز برداشت و گواهی در داد که خدایی جز خداوند نیست و محمد فرستاده خداست، دیدم مؤذّن آنان نیز چنان ندایی در داد، آنگاه اقامه نماز شد و نمازی یکسان گزاردیم و دیدم دعایی یکسان می‌کنیم و یک کتاب را تلاوت می‌کنیم و پیامبرمان یکی است، از دیشب شکّی به دلم راه یافت و تمام شب را بدان گونه که جز خدا کس نداند (نا آرام) به صبح رساندم، و صبحگاه نزد امیر مؤمنان رفتم و ماجرای دل خود را به وی باز گفتم. او به من فرمود: آیا عمّار بن یاسر را دیده‌ای؟ گفتم: نه. گفت: نزد او برو و بنگر هر چه به تو گوید چنان کن. از این رو اینک نزد تو آمدم. عمّار به وی گفت: آیا صاحب آن پرچم سیاه را که برابر من است می‌شناسی؟ آن پرچم (اکنون) از آن عمرو بن عاص است (ولی پیشتر) من سه بار همراه پیامبر خدا صلی اللّه علیه و سلم زیر همان پرچم جنگیده‌ام و این چهارمین جنگ من است که (انگیزه جنگ افروزانش) از آنها بهتر و نکوتر نیست بلکه این جنگی است که انگیزه شرّ و فجورش بیش از آن جنگهاست. آیا تو در غزوات بدر و احد و حنین خود شاهد بوده‌ای یا پدرت حضور داشته که از آنها خبرت داده باشد؟ گفت: نه. گفت: مواضع ما اینک همان مواضعی است که به روزهای بدر و احد و حنین در زیر پرچمهای پیامبر خدا صلی اللّه علیه و سلم داشتیم، و آنان در مواضع احزاب مشرک (آن روزها) قرار دارند، آیا آن لشکر و یکایک افرادش را می‌بینی؟ به خدا سوگند چنان می‌خواستم که تمام کسانی که همراه معاویه آهنگ پیکار با ما کرده و از آیینی که ما بر آنیم جدا شده‌اند پیکری واحد می‌بودند و من آن پیکر را به شمشیر می‌زدم و تکه تکه می‌کردم. به خدا سوگند که خون تمام آنان از ریختن خون گنجشکی حلالتر است. آیا تو خون گنجشک را حرام می‌دانی؟ گفت: نه، بلکه حلال می‌دانم. گفت: خون آنان نیز همچنان حلال است، آیا من به دیده تو اینک روشنگری کردم؟ گفت: نیک بر دلم روشن کردی.(نصر بن مزاحم - اتابکی پرویز، پیکار صفین، ترجمه وقعة صفین، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ،1370 ، ص 439-440) حضرت امیر علیه السلام با ملاحظه سستی مردم کوفه فرمودند: أَیُّهَا النَّاسُ ! إِنِّی قَدْ بَثَثْتُ لَکُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِی وَعَظَ بِهَا الْأَنْبِیَاءُ أُمَمَهُمْ، وَ أَدَّیْتُ إِلَیْکُمْ مَا أَدَّتِ الْأَوْصِیَاءُ إِلَی مَنْ بَعْدَهُمْ، وَ أَدَّبْتُکُمْ بِسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا، وَ حَدَوْتُکُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْثِقُوا، لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بِکُمُ الطَّرِیقَ وَ یُرْشِدُکُمُ السَّبِیلَ أَلَا إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ الدُّنْیَا مَا کَانَ مُقْبِلًا، وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا کَانَ مُدْبِراً، وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللَّهِ الْأَخْیَارُ، وَ بَاعُوا قَلِیلًا مِنَ الدُّنْیَا لَا یَبْقَی بِکَثِیرٍ مِنَ الْآخِرَةِ لَا یَفْنَی.ماضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِینَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّینَ أَنْ لَا یَکُونُوا الْیَوْمَ أَحْیَاءً یُسِیغُونَ الْغُصَصَ، وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ، قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ، وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ. أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَی الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَی الْمَنِیَّةِ، وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَی الْفَجَرَةِ. قَالَ [نَوْفٌ‌] : ثُمَّ ضَرَبَ یَدَهُ إِلَی لِحْیَتِهِ وَ أَطَالَ الْبُکَاءَ...) (ای مردم من پند و اندرزهایی که پیامبران در میان امّت‌ های خود داشتند در میان شما نشر دادم، و وظایفی را که جانشینان پیامبران گذشته در میان مردم خود به انجام رساندند، تحقّق بخشیدم. با تازیانه شما را ادب کردم نپذیرفتید، به راه راست نرفتید، و با هشدارهای فراوان شما را خواندم ولی جمع نشدید. شما را به خدا آیا منتظرید رهبری جز من با شما همراهی کند و راه حق را به شما نشان دهد آگاه باشید آنچه از دنیا روی آورده بود پشت کرد، و آنچه پشت کرده بود روی آورد، و بندگان نیکوکار خدا آماده کوچ کردن شدند، و دنیای اندک و فانی را با آخرت جاویدان تعویض کردند. آری آن دسته از برادرانی که در جنگ صفین خونشان ریخت، هیچ زیانی نکرده‌ اند، گر چه امروز نیستند تا خوراکشان غم و غصّه، و نوشیدنی آنها خونابه دل باشد. به خدا سوگند، آنها خدا را ملاقات کردند، که پاداش آنها را داد و پس از دوران ترس، آنها را در سرای امن خود جایگزین فرمود: کجا هستند برادران من که بر راه حق رفتند، و با حق در گذشتند کجاست عمّار و کجاست پسر تیهان (مالک بن تیهان انصاری) و کجاست ذو الشّهادتین (خزیمة بن ثابت که پیامبر شهادت او را دو شهادت دانست) و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازی بستند، و سرهایشان را برای ستمگران فرستادند (پس دست به ریش مبارک گرفت و زمانی طولانی گریست و فرمود) ) ( نهج البلاغه ، خطبه 182) مقام معظم رهبری با اشاره به این جریان تاریخی و با استفاده از آن ، از عمار به عنوان شاخصی برای خواص در زمان فتنه یاد کردند که باید به روشنگری و کنار زدن غبار فتنه بپردازند . ایشان در این باره فرمودند: (بینید در جنگ صفین، امیرالمؤمنین در مقابل کفار که قرار نداشت؛ جبهه‌‌‌‌ مقابل امیرالمؤمنین جبهه‌‌‌‌‌ای بودند که نماز هم میخواندند، قرآن هم میخواندند، ظواهر در آنها محفوظ بود؛ خیلی سخت بود. کی باید اینجا روشنگری کند و حقائق را به مردم نشان دهد؟ بعضی ها حقیقتاً متزلزل میشدند. تاریخ جنگ صفین را که انسان میخواند، دلش میلرزد. در این صف عظیمی که امیرالمؤمنین به عنوان لشکریان راه انداخته بود و تا آن منطقه حساس - در شامات - در مقابل معاویه قرار گرفته بود، تزلزل اتفاق می‌‌‌افتاد؛ بارها این اتفاق افتاد؛ چند ماه هم قضایا طول کشید. یک وقت خبر می‌‌‌‌آوردند که در فلان جبهه، یک نفری شبهه ای برایش پیدا شده است؛ شروع کرده است به اینکه آقا ما چرا داریم میجنگیم؟ چه فایده دارد؟ چه، چه. اینجا اصحاب امیرالمؤمنین - یعنی در واقع اصحاب خاص و خالصی که از اول اسلام با امیرالمؤمنین همراه بودند و از امیرالمؤمنین جدا نشدند - جلو می‌‌افتادند؛ از جمله جناب عمار یاسر (سلام اللَّه علیه) که مهمترین کار را ایشان میکرد. یکی از دفعات عمار یاسر - ظاهراً عمار بود - استدلال کرد. ببینید چه استدلالهائی است که انسان میتواند همیشه اینها را به عنوان استدلالهای زنده در دست داشته باشد. ایشان دید یک عده‌‌‌‌ای دچار شبهه شده‌‌‌‌اند؛ خودش را رساند آنجا، سخنرانی کرد. یکی از حرفهای او در این سخنرانی این بود که گفت: این پرچمی که شما در جبهه‌‌‌‌ مقابل می‌‌‌‌بینید، این پرچم را من در روز احد و بدر در مقابل رسول خدا دیدم - پرچم بنی امیه - زیر این پرچم، همان کسانی آن روز ایستاده بودند که امروز هم ایستاده اند؛ معاویه و عمروعاص. در جنگ احد، هم معاویه، هم عمروعاص و دیگر سران بنی امیه در مقابل پیغمبر قرار داشتند؛ پرچم هم پرچم بنی‌‌‌‌‌‌امیه بود. گفت: اینهائی که شما می بینید در زیر این پرچم، آن طرف ایستاده‌‌‌‌اند، همینها زیر همین پرچم در مقابل پیغمبر ایستاده بودند و من این را به چشم خودم دیدم. این طرفی که امیرالمؤمنین هست، همین پرچمی که امروز امیرالمؤمنین دارد - یعنی پرچم بنی‌‌‌‌‌هاشم - آن روز هم در جنگ بدر و احد بود و همین کسانی که امروز زیرش ایستاده‌‌‌‌‌اند، یعنی علی‌‌بن‌‌‌ابی‌‌طالب و یارانش، آن روز هم زیر همین پرچم ایستاده بودند. از این علامت بهتر؟ ببینید چه علامت خوبی است. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند، در یک جبهه. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند در جبهه‌‌‌‌‌ی دیگر، در جبهه‌‌‌‌‌ی مقابل. فرقش این است که آن روز آنها ادعا میکردند و معترف بودند و افتخار میکردند که کافرند، امروز همانها زیر آن پرچم ادعا میکنند که مسلمند و طرفدار قرآن و پیغمبرند؛ اما آدمها همان آدمهایند، پرچم هم همان پرچم است. خوب، اینها بصیرت است. اینقدر که ما عرض میکنیم بصیرت بصیرت، یعنی این. از اول انقلاب و در طول سالهای متمادی، کی‌‌‌‌ها زیر پرچم مبارزه‌‌‌ با امام و انقلاب ایستادند؟ آمریکا در زیر آن پرچم قرار داشت، انگلیس در زیر آن پرچم قرار داشت، مستکبرین در زیر آن پرچم قرار داشتند، مرتجعین وابسته‌‌ به نظام استکبار و سلطه، همه در زیر آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همین جور است. الان هم شما نگاه کنید از قبل از انتخابات سال 88، در این هفت هشت ماه تا امروز آمریکا کجا ایستاده است؟ انگلیس کجا ایستاده است؟ خبرگزاری‌‌‌‌های صهیونیستی کجا ایستاده اند؟ در داخل، جناحهای ضد دین، از توده‌‌‌‌ای بگیر تا سلطنت‌‌‌‌‌طلب، تا بقیه‌‌‌‌ اقسام و انواع بی دین‌‌‌‌ها کجا ایستاده‌‌‌اند؟ یعنی همان کسانی که از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنی کردند، سنگ زدند، گلوله خالی کردند، تروریسم راه انداختند. سه روز از پیروزی انقلاب در بیست و دوی بهمن گذشته بود، همین آدمها با همین اسمها آمدند جلوی اقامتگاه امام در خیابان ایران، بنا کردند شعار دادن؛ همانها الان می آیند توی خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار میدهند! چیزی عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریکا بود؛ اسمشان سوسیالیست بود، لیبرال بود، آزادی طلب بود، پشت سرشان همه‌‌ دستگاه‌‌‌های ارتجاع و استکبار و استبداد کوچک و بزرگ دنیا صف کشیده بودند! امروز هم همین است. اینها علامت است، اینها شاخص است؛ و مهم این است که ملت این شاخصها را میفهمد؛ این چیزی است که انسان اگر صدها بار شکر خدا را بکند، حقش را به جا نیاورده است؛ سجده‌‌‌‌ شکر کنیم.)(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم قم، 19/10/88)
عنوان سوال:

قضیه این عمار رو به طور کامل و بیان ساده توضیح دهید ؟درکدام جنگ حضرت علی گفت این عمار؟چرا گفت؟چرا رهبر گفت این عمار درسال 88


پاسخ:

قضیه این عمار رو به طور کامل و بیان ساده توضیح دهید ؟درکدام جنگ حضرت علی گفت این عمار؟چرا گفت؟چرا رهبر گفت این عمار درسال 88

عمار شاخص بصیرت و روشنگری بود.ماجرا این بود که اسماء بن حکم فزاری نقل می کند:در صفّین ما به زیر پرچم عمّار بن یاسر در اردوی علی بن ابی طالب بودیم، نیمروز بود،در آن میان مردی از برابر صفوف گذشت تا به ما رسید و گفت: کدامیک از شما عمّار بن یاسر است؟ عمّار بن یاسر گفت:عمّار منم. گفت: ای ابو یقظان، گفت: آری. گفت: مرا با تو حاجتی است، آشکارا گویم یا در نهان؟ گفت: هر گونه خود خواهی بگو. گفت: آشکارا گویم. گفت: آغاز کن. گفت: من با بینشاعتقاد استوار) از خانه و خاندان خود در راه حقّی که در آن گام سپاریم بیرون آمدم و در گمراهی آن گروه (دشمن) و اینکه آنان بی‌گمان بر باطلند شکّی نداشتم، و تا شب دوشین که امروزمان در پی آمد، همچنان بر آن بینش و اعتقاد بودم، چون مؤذّن ما بانگ نماز برداشت و گواهی در داد که خدایی جز خداوند نیست و محمد فرستاده خداست، دیدم مؤذّن آنان نیز چنان ندایی در داد، آنگاه اقامه نماز شد و نمازی یکسان گزاردیم و دیدم دعایی یکسان می‌کنیم و یک کتاب را تلاوت می‌کنیم و پیامبرمان یکی است، از دیشب شکّی به دلم راه یافت و تمام شب را بدان گونه که جز خدا کس نداند (نا آرام) به صبح رساندم، و صبحگاه نزد امیر مؤمنان رفتم و ماجرای دل خود را به وی باز گفتم. او به من فرمود: آیا عمّار بن یاسر را دیده‌ای؟ گفتم: نه. گفت: نزد او برو و بنگر هر چه به تو گوید چنان کن. از این رو اینک نزد تو آمدم. عمّار به وی گفت: آیا صاحب آن پرچم سیاه را که برابر من است می‌شناسی؟ آن پرچم (اکنون) از آن عمرو بن عاص است (ولی پیشتر) من سه بار همراه پیامبر خدا صلی اللّه علیه و سلم زیر همان پرچم جنگیده‌ام و این چهارمین جنگ من است که (انگیزه جنگ افروزانش) از آنها بهتر و نکوتر نیست بلکه این جنگی است که انگیزه شرّ و فجورش بیش از آن جنگهاست. آیا تو در غزوات بدر و احد و حنین خود شاهد بوده‌ای یا پدرت حضور داشته که از آنها خبرت داده باشد؟ گفت: نه. گفت: مواضع ما اینک همان مواضعی است که به روزهای بدر و احد و حنین در زیر پرچمهای پیامبر خدا صلی اللّه علیه و سلم داشتیم، و آنان در مواضع احزاب مشرک (آن روزها) قرار دارند، آیا آن لشکر و یکایک افرادش را می‌بینی؟ به خدا سوگند چنان می‌خواستم که تمام کسانی که همراه معاویه آهنگ پیکار با ما کرده و از آیینی که ما بر آنیم جدا شده‌اند پیکری واحد می‌بودند و من آن پیکر را به شمشیر می‌زدم و تکه تکه می‌کردم. به خدا سوگند که خون تمام آنان از ریختن خون گنجشکی حلالتر است. آیا تو خون گنجشک را حرام می‌دانی؟ گفت: نه، بلکه حلال می‌دانم. گفت: خون آنان نیز همچنان حلال است، آیا من به دیده تو اینک روشنگری کردم؟ گفت: نیک بر دلم روشن کردی.(نصر بن مزاحم - اتابکی پرویز، پیکار صفین، ترجمه وقعة صفین، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ،1370 ، ص 439-440) حضرت امیر علیه السلام با ملاحظه سستی مردم کوفه فرمودند: أَیُّهَا النَّاسُ ! إِنِّی قَدْ بَثَثْتُ لَکُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِی وَعَظَ بِهَا الْأَنْبِیَاءُ أُمَمَهُمْ، وَ أَدَّیْتُ إِلَیْکُمْ مَا أَدَّتِ الْأَوْصِیَاءُ إِلَی مَنْ بَعْدَهُمْ، وَ أَدَّبْتُکُمْ بِسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا، وَ حَدَوْتُکُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْثِقُوا، لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بِکُمُ الطَّرِیقَ وَ یُرْشِدُکُمُ السَّبِیلَ أَلَا إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ الدُّنْیَا مَا کَانَ مُقْبِلًا، وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا کَانَ مُدْبِراً، وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللَّهِ الْأَخْیَارُ، وَ بَاعُوا قَلِیلًا مِنَ الدُّنْیَا لَا یَبْقَی بِکَثِیرٍ مِنَ الْآخِرَةِ لَا یَفْنَی.ماضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِینَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّینَ أَنْ لَا یَکُونُوا الْیَوْمَ أَحْیَاءً یُسِیغُونَ الْغُصَصَ، وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ، قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ، وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ. أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَی الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَی الْمَنِیَّةِ، وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَی الْفَجَرَةِ. قَالَ [نَوْفٌ‌] : ثُمَّ ضَرَبَ یَدَهُ إِلَی لِحْیَتِهِ وَ أَطَالَ الْبُکَاءَ...) (ای مردم من پند و اندرزهایی که پیامبران در میان امّت‌ های خود داشتند در میان شما نشر دادم، و وظایفی را که جانشینان پیامبران گذشته در میان مردم خود به انجام رساندند، تحقّق بخشیدم. با تازیانه شما را ادب کردم نپذیرفتید، به راه راست نرفتید، و با هشدارهای فراوان شما را خواندم ولی جمع نشدید. شما را به خدا آیا منتظرید رهبری جز من با شما همراهی کند و راه حق را به شما نشان دهد آگاه باشید آنچه از دنیا روی آورده بود پشت کرد، و آنچه پشت کرده بود روی آورد، و بندگان نیکوکار خدا آماده کوچ کردن شدند، و دنیای اندک و فانی را با آخرت جاویدان تعویض کردند. آری آن دسته از برادرانی که در جنگ صفین خونشان ریخت، هیچ زیانی نکرده‌ اند، گر چه امروز نیستند تا خوراکشان غم و غصّه، و نوشیدنی آنها خونابه دل باشد. به خدا سوگند، آنها خدا را ملاقات کردند، که پاداش آنها را داد و پس از دوران ترس، آنها را در سرای امن خود جایگزین فرمود: کجا هستند برادران من که بر راه حق رفتند، و با حق در گذشتند کجاست عمّار و کجاست پسر تیهان (مالک بن تیهان انصاری) و کجاست ذو الشّهادتین (خزیمة بن ثابت که پیامبر شهادت او را دو شهادت دانست) و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازی بستند، و سرهایشان را برای ستمگران فرستادند (پس دست به ریش مبارک گرفت و زمانی طولانی گریست و فرمود) ) ( نهج البلاغه ، خطبه 182) مقام معظم رهبری با اشاره به این جریان تاریخی و با استفاده از آن ، از عمار به عنوان شاخصی برای خواص در زمان فتنه یاد کردند که باید به روشنگری و کنار زدن غبار فتنه بپردازند . ایشان در این باره فرمودند: (بینید در جنگ صفین، امیرالمؤمنین در مقابل کفار که قرار نداشت؛ جبهه‌‌‌‌ مقابل امیرالمؤمنین جبهه‌‌‌‌‌ای بودند که نماز هم میخواندند، قرآن هم میخواندند، ظواهر در آنها محفوظ بود؛ خیلی سخت بود. کی باید اینجا روشنگری کند و حقائق را به مردم نشان دهد؟ بعضی ها حقیقتاً متزلزل میشدند. تاریخ جنگ صفین را که انسان میخواند، دلش میلرزد. در این صف عظیمی که امیرالمؤمنین به عنوان لشکریان راه انداخته بود و تا آن منطقه حساس - در شامات - در مقابل معاویه قرار گرفته بود، تزلزل اتفاق می‌‌‌افتاد؛ بارها این اتفاق افتاد؛ چند ماه هم قضایا طول کشید. یک وقت خبر می‌‌‌‌آوردند که در فلان جبهه، یک نفری شبهه ای برایش پیدا شده است؛ شروع کرده است به اینکه آقا ما چرا داریم میجنگیم؟ چه فایده دارد؟ چه، چه. اینجا اصحاب امیرالمؤمنین - یعنی در واقع اصحاب خاص و خالصی که از اول اسلام با امیرالمؤمنین همراه بودند و از امیرالمؤمنین جدا نشدند - جلو می‌‌افتادند؛ از جمله جناب عمار یاسر (سلام اللَّه علیه) که مهمترین کار را ایشان میکرد. یکی از دفعات عمار یاسر - ظاهراً عمار بود - استدلال کرد. ببینید چه استدلالهائی است که انسان میتواند همیشه اینها را به عنوان استدلالهای زنده در دست داشته باشد. ایشان دید یک عده‌‌‌‌ای دچار شبهه شده‌‌‌‌اند؛ خودش را رساند آنجا، سخنرانی کرد. یکی از حرفهای او در این سخنرانی این بود که گفت: این پرچمی که شما در جبهه‌‌‌‌ مقابل می‌‌‌‌بینید، این پرچم را من در روز احد و بدر در مقابل رسول خدا دیدم - پرچم بنی امیه - زیر این پرچم، همان کسانی آن روز ایستاده بودند که امروز هم ایستاده اند؛ معاویه و عمروعاص. در جنگ احد، هم معاویه، هم عمروعاص و دیگر سران بنی امیه در مقابل پیغمبر قرار داشتند؛ پرچم هم پرچم بنی‌‌‌‌‌‌امیه بود. گفت: اینهائی که شما می بینید در زیر این پرچم، آن طرف ایستاده‌‌‌‌اند، همینها زیر همین پرچم در مقابل پیغمبر ایستاده بودند و من این را به چشم خودم دیدم. این طرفی که امیرالمؤمنین هست، همین پرچمی که امروز امیرالمؤمنین دارد - یعنی پرچم بنی‌‌‌‌‌هاشم - آن روز هم در جنگ بدر و احد بود و همین کسانی که امروز زیرش ایستاده‌‌‌‌‌اند، یعنی علی‌‌بن‌‌‌ابی‌‌طالب و یارانش، آن روز هم زیر همین پرچم ایستاده بودند. از این علامت بهتر؟ ببینید چه علامت خوبی است. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند، در یک جبهه. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند در جبهه‌‌‌‌‌ی دیگر، در جبهه‌‌‌‌‌ی مقابل. فرقش این است که آن روز آنها ادعا میکردند و معترف بودند و افتخار میکردند که کافرند، امروز همانها زیر آن پرچم ادعا میکنند که مسلمند و طرفدار قرآن و پیغمبرند؛ اما آدمها همان آدمهایند، پرچم هم همان پرچم است. خوب، اینها بصیرت است. اینقدر که ما عرض میکنیم بصیرت بصیرت، یعنی این. از اول انقلاب و در طول سالهای متمادی، کی‌‌‌‌ها زیر پرچم مبارزه‌‌‌ با امام و انقلاب ایستادند؟ آمریکا در زیر آن پرچم قرار داشت، انگلیس در زیر آن پرچم قرار داشت، مستکبرین در زیر آن پرچم قرار داشتند، مرتجعین وابسته‌‌ به نظام استکبار و سلطه، همه در زیر آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همین جور است. الان هم شما نگاه کنید از قبل از انتخابات سال 88، در این هفت هشت ماه تا امروز آمریکا کجا ایستاده است؟ انگلیس کجا ایستاده است؟ خبرگزاری‌‌‌‌های صهیونیستی کجا ایستاده اند؟ در داخل، جناحهای ضد دین، از توده‌‌‌‌ای بگیر تا سلطنت‌‌‌‌‌طلب، تا بقیه‌‌‌‌ اقسام و انواع بی دین‌‌‌‌ها کجا ایستاده‌‌‌اند؟ یعنی همان کسانی که از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنی کردند، سنگ زدند، گلوله خالی کردند، تروریسم راه انداختند. سه روز از پیروزی انقلاب در بیست و دوی بهمن گذشته بود، همین آدمها با همین اسمها آمدند جلوی اقامتگاه امام در خیابان ایران، بنا کردند شعار دادن؛ همانها الان می آیند توی خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار میدهند! چیزی عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریکا بود؛ اسمشان سوسیالیست بود، لیبرال بود، آزادی طلب بود، پشت سرشان همه‌‌ دستگاه‌‌‌های ارتجاع و استکبار و استبداد کوچک و بزرگ دنیا صف کشیده بودند! امروز هم همین است. اینها علامت است، اینها شاخص است؛ و مهم این است که ملت این شاخصها را میفهمد؛ این چیزی است که انسان اگر صدها بار شکر خدا را بکند، حقش را به جا نیاورده است؛ سجده‌‌‌‌ شکر کنیم.)(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم قم، 19/10/88)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین