ویژگی اصلی اهل سنت چیست؟ و تفاوت آنان با شیعه ها در چیست؟
ویژگی اصلی اهل سنت چیست؟ و تفاوت آنان با شیعه ها در چیست؟ ویژگی اصلی اهل سنت، نوع نگاه آنها به (امامت) می باشد، که در تفاوت آنها با شیعه بیان می شود. تفاوت‌های بسیار متعددی در زمینه اصول و فروع بین شیعه و سنی وجود دارد که اگر بخواهیم آنها را دقیقا ذکر کرده و توضیح دهیم ، جواب آن چندین جلد کتاب می شود. ما در اینجا سعی می کنیم به طور کلی و تا حد امکان به صورت خلاصه، تفاوتهای مهم بین شیعه و سنی را ذکر کنیم. تفاوتهای شیعه و سنی که در این پاسخ ذکر می گردند عبارتند از : 1- اختلاف در بحث امامت و خلافت 1-1- تعریف امام در کلام متکلّمین شیعه و سنّی و بحث عصمت امام 1-2- اختلاف در مورد جریان غدیر 1-3- اختلاف در زمینه مهدویت 2- بحث امکان رؤیت خداوند 3- اختلاف شیعه و سنی در مورد صحابه 4- اختلاف در مسئله اجماع( که یکی از منابع استنباط احکام تلقی می‌شود) 5- تفاوت در زمینه احکام و مسائل عبادی( که به چند نمونه اشاره می‌شود) توضیح: 1- اختلاف در بحث خلافت و امامت یکی از مهمترین اختلافات بین شیعه و سنی که خود منجر به تفاوت‌های دیگر در این دو مذهب شده، بحث خلافت و امامت است. شیعه و سنی در بحث امامت و جانشینی پیامبر(ص) هم از نظر مفهوم(شأن و جایگاه امام) و هم از نظر مصداق با یکدیگر اختلاف بنیادین دارند. ازدیدگاه شیعه، نقش امامت که جانشین پیامبر(ص) است در موارد زیر ظهور و بروز پیدا می کند: 1. حکومت و اداره جامعه. 2. مرجعیت دینی: یعنی تبیین و تفسیر معصومانه آموزه های دین در سه بخش عقاید و اخلاق و احکام. امامت از دیدگاه شیعه منصبی است الهی واز اصول دین محسوب می شود و امام کسی است که از سوی خداوند منصوب شده اند. ولی اهل سنت امامت را از فروع دین دانسته و یک مقام ظاهری در حد ریاست حکومت می دانند که از سوی مردم انتخاب می‌شود. و به بیان دیگر اهل سنت معتقد است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شخصی را به عنوان جانشین خود معرفی نفرموده و انتخاب خلیفه و حاکم پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، به عهده خود مردم گزارده شده است ) www.mazaheb.com( اما از نظر مصداق جانشین پیامبر(ص) شیعه معتقد است که به دلایل قرآنی، روائی و عقلی، خلیفه و امام بلافصل بعد از رسول اکرم(ص)، علی(ع) و فرزندان پاک ایشان هستند. البته آنطور که در مورد اهل سنت بیان شده، آنها برای ائمه اهل بیت علیهم السلام موقعیت علمی و تقوایی بسیار بالایی قائلند و برای آنان کراماتی نیز نقل نموده اند اما معتقد به تعیین و انتخاب آنان از سوی خداوند متعال به عنوان جانشینان و خلفای دوازده گانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نبوده و ایشان را از گناه و خطا معصوم نمی دانند و عصمت را مختص انبیا می دانند .(ر.ک: www.mazaheb.com) و همچنین می گویند جانشینان بعد از پیامبر(ص) به ترتیب: ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع) هستند. 1-1- تعریف امام در کلام متکلّمین شیعه و سنّی و بحث عصمت امام: سعدالدین تفتازانی و میر سید شریف جرجانی و سیف الدین آمدی گفته اند :( الامامة رئاسة عامّة لشخص من الاشخاص امامت ریاست عمومی است برای شخصی از اشخاص) (شرح المقاصد ، ج5 ، ص234 شرح مواقف ، ج8 ، ص 345 ابکارالافکار ، ج3 ، ص 416) قاضی عضدالدین ایجی گفته است: ( الامامة خلافة الرّسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتّباعه علی کافّة الامّة امامت خلافت (جانشینی) رسول است در اقامه ی دین ، به گونه ای که واجب است تبعیت از او برای همه ی امّت) (شرح مواقف ، ج8 ، ص345) سیف الدین آمدی در تعریف دیگری گفته است: ( انّ الامامة عبارة عن خلافة شخص من الاشخاص للرّسول فی اقامة الشّرع و حفظ حوزة الملّة علی وجه یجب اتّباعه علی کافّة الامّة همانا امامت عبارت است از خلافت شخصی از اشخاص برای رسول در اقامه ی شرع و حفظ حوزه ی ملّة (دین) به نحوی که تبعیت از او واجب می شود بر همه ی امّت.) (ابکارالافکار ، ج3 ، ص416) ابن خلدون نیز نوشته است: ( الامامة خلافة عن صاحب الشّرع فی حراسة الدین و سیاسة الدّنیا. امامت خلافت (جانشینی ) صاحب شریعت است در حراست از دین و سیاست و مدیریت دنیا.) (مقدّمه ی ابن خلدون ، ص 191) تعاریف علمای بزرگ شیعه شیخ مفید گفته است: ( الامام هو الذی له الرئاسة العامّة فی امور الدین و الدّنیا نیابةً عن النّبی (ص) امام کسی است که دارای رهبری عمومی در امور دین و دنیا به صورت نیابت از پیامبر (ص) باشد.) (النکت الاعتقادیة ، شیخ مفید ، ص53) سید مرتضی گفته است: ( الامامة رئاسة عامّة فی الدّین بالاصالة لا عمّن هو فی دار التّکلیف امامت رهبری عمومی در زمینه دین به صورت بالاصاله است ؛ نه به صورت نیابت از کسی که در سرای تکلیف می باشد.) (رسائل الشریف المرتضی ، ج2 ، ص264 ) علّامه حلّی گفته است: ( الامامة رئاسة عامّة فی الدّین و الدّنیا لشخص من الاشخاص نیابة عن النّبی(ص) امامت رهبری عمومی در زمینه دین و دنیا برای شخصی خاصّ به عنوان نیابت از پیامبر (ص) است.) (الباب الحادی عشر ، علّامه حلّی ، ص66) جناب فاضل مقداد نیز همین تعریف را رائه کرده ولی به جای ( نیابة عن النّبی ) گفته است: ( خلافة عن النّبی ) (ارشاد الطالبین ، فاضل مقداد ، ص325 326 اللوامع الالهیة ، فاضل مقداد ، 319320) از تعاریف گفته شده استفاده می شود که: اوّلاً متکلّمین شیعه و سنّی بر سر تعریف امامت اختلاف نظر عمده ای نداشته در محورهای اصلی اتّفاق نظر دارند. ثانیاً امامت اصطلاحی متکلّمین دارای مشخّصات زیر می باشد. 1 امامت ریاست عمومی بر جمیع امّت می باشد نه بر محدوده ی جغرافیایی خاصّ. 2 متعلّق امامت امام ، امور دین و دنیا بوده منحصر به دین تنها یا دنیای تنها نیست. 3 امام ، خلیفه و جانشین رسول الله می باشد، هم در امور دینی هم در امور دنیوی. 4 اطاعت و تبعیت از امام بر همه ی امّت واجب و ضروری است. بنا بر این ، امام در اصطلاح متکلّمین ، نه مثل سلطان و رئیس جمهور است نه مثل یک عالم دینی و مفتی صرف ؛ بلکه تمام مسئولیتهای حاکمیتی رسول الله (ص) را دارا می باشد. حال بر همین اساس شیعه مدّعی است که امام باید عالم به جمیع احکام دین و جمیع اسرار قرآن باشد ؛ و از هر گونه خطا و سهو و گناه معصوم باشد. چون طبق آیه ی ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم ) ؛ اطاعت از امام ، مثل اطاعت از خدا و رسول ، باید مطلق و بدون قید باشد. متکلّمین نیز همین معنا را در تعریفشان از امام ، منعکس ساختند. حال چگونه ممکن است خداوند متعال ما را امر به اطاعت بی چون و چرا از کسی کند که خودش هر لحظه احتمال گناه یا احتمال خطا و سهو دارد؟!! پس اگر ما به حکم قرآن مکلّفیم تا از امام بعد از رسول الله (ص) اطاعت بی چون وچرا کنیم ؛ لابد او باید مثل خود رسول خدا ، معصوم باشد. چون امر به اطاعت بی چون و چرا از غیر معصوم ، مساوی است با امر به اطاعت بی چون و چرا از گناه یا خطای دیگری. و این کاری نیست که خدا انجام دهد. لذا فرمود: ( أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی‌ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید؟! ) (یونس: 35) آیا غیر از انسان معصوم ، که خود منزّه از خطا و هدایت کننده به خداست ، کسی هست که نیاز به امام و هدیت کننده نداشته باشد؟ آیا خلفای مورد نظر اهل سنّت نیاز به هدایت داشتند یا نداشتند؟ اگر بگویند نیاز به هدایت نداشتند گزافه گفته اند ؛ کسانی که زمانی غرق در شرک بودند چگونه به یکباره معصوم گشتند؟ و دلیل عصمتشان چیست؟ و اگر نیاز به هدایت داشتند طبق آیه ی مورد بحث ، باید از امامی اطاعت نمایند تا آنها را به حقّ رهنمون شود. پس خود خلفای سه گانه باید امامی می داشتند. حال می پرسیم که آن امام که بوده است؟ ممکن است بگویند: نبی اکرم (ص) یا قرآن کریم ؛ گوییم در آن صورت امامت خود آنان لغو است ؛ چون نبی اکرم (ص) و قرآن کریم ، همانگونه که می توانند امام آن سه نفر باشند امام دیگران نیز می توانند باشند. پس این سه تن چه رجحانی داشتند که محتاج به امام انسانی زنده نبودند؟ بنا بر این ، از بین مدّعیان امامت ، تنها آن کسی حقیقتاً حقّ امامت داشته که عین قرآن و علم او عین علم رسول الله بوده است ؛ و طبق دلائل نقلی مثل حدیث مدینة العلم و حدیث ثقلین و ... ، آن شخص کسی نیست جز علی (ع). همچنین طبق گفته ی متکلّمین شیعه و سنّی ، اگر از وظایف امام این است که دین را اجرا کند و حافظ دین خدا باشد ، لازمه اش این است که او عالم به تمام دین باشد تا یقیناً دین را اجرا کند و دین را حفظ نماید نه نظرات شخصی خودش را. لذا امام بعد از رسول خدا ، باید همتای قرآن باشد. حال ما کاری نداریم که چه کسی دارای این مشخّصات است ؛ ما فقط آنچه را که لازمه ی تعریف امام است ، بیان می کنیم تا معلوم شود که: اوّلاً آیا غیر خدا می تواند این مشخّصات را تشخیص دهد یا نه؟ ثانیاً اگر معلوم شد که مصداق امام را خدا باید تعیین کند ، آنگاه باید بگردیم دنبال کسی که خدا و رسول ، این دو مشخّصه را برای او اثبات نموده اند. و شیعه مدّعی است بسیاری از آیات و روایات نبوی که خود اهل سنّت نیز ناقل آنها می باشند ، اثباتگر این دو ویژگی برای علی (ع) هستند. 1-2- اختلاف در مورد جریان غدیر شایان ذکر است که واقعه غدیر و خطبه پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان است و جایگاه ویژه‌ای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان اعم از عرب و غیر عرب - دارد. در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه، به حد تواتر یا فوق تواتر نرسیده است و احدی را یارای تردید در آن نیست. از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله 110 تن و از تابعین 89 تن آن را نقل کرده‌اند و طبقات راوی آن، به 360 تن رسیده است. از اهمیت این واقعه، همان بس که علامه امینی یازده جلد کتاب ارزشمند الغدیر را درباره آن به نگارش درآورده است. اکنون این سؤال رخ می‌نماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین، اجماعی و مورد اتفاق است، پس اختلاف در چیست؟ در پاسخ گفتنی است: اساس اختلاف بر سر ماهیت و دلالت این واقعه است؛ یعنی: الف. اهل تسنن اظهار می‌دارند که این حادثه عظیم تاریخی و سخنان و تأکیدات پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله، به معنای لزوم (محبت و دوستی) حضرت علی‌علیه السلام و یا حداکثر معرفی ایشان به عنوان یکی از نامزدهای خلافت است و هیچ دلالتی بر امامت و زمامداری و لزوم پیروی از ایشان ندارد! دلیل آنان این است که (ولایت) چند معنا دارد و یکی از معانی آن (دوستی) است. بنابراین تا زمانی که به این معنا قابل حمل است، نمی‌توان به معانی دیگر آن تمسّک جست. ب. دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله، نص صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی‌علیه السلام و لزوم اطاعت از او است. قرینه‌ها و شواهد، به گونه‌ای است که هرگز نمی‌توان آن را تنها به دوستی و محبت و یا نامزدی خلافت تفسیر کرد.در این زمینه لازم به ذکر است که معنای ولایت اگر چه در مواردی ولایت به معنای دوستی نیز به کار می‌رود؛ ولی لغت شناسان و کتاب‌های معتبر لغت‌شناسی، عمدتاً کلمه ولایت را به معنای سرپرستی، عهده‌ داری امور، سلطه، استیلا، رهبری و زمامداری معنا کرده‌اند. در اینجا معنای این کلمه با برخی از مشتقاتش از کتاب‌های لغت اهل سنت نقل می‌شود: - راغب اصفهانی می‌نویسد: (وِلایت؛ یعنی، یاری کردن و وَلایت یعنی، زمامداری و سرپرستی امور و گفته شده است که وِلایت و وَلایت، مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن (سرپرستی) است؛ ولی و مولا نیز در همین معنا به کار می‌رود).(الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570.) - ابن اثیر می‌نویسد: (ولیّ؛ یعنی، یاور و هر کس امری را بر عهده گیرد، مولا و ولیّ آن است). سپس می‌گوید: و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) و سخن عمر که به علی‌علیه السلام گفت: (تو مولای هر مؤمنی شدی)؛ یعنی، (ولی مؤمنان گشتی).(ابن اثیر، ابوالحسن علی بن عبدالواحد، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج 5، ص 227.) - صاحب صحاح اللغة می‌نویسد: (هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد، ولی او است).(الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح فی لغة العرب، تحقیق احمد بن عبدالغفور عطار، (بیروت: دارالعلم للملایین)، ج 6، ص 2528. ) - مقاییس اللغة آورده است: (هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد، ولیّ او است).(معجم مقاییس اللغة، ج 6، ص 141.) در رابطه با حقانیت شیعه، هزاران کتاب و مقاله به نگارش درآمده که بسیاری از آنها مانند عبقات‌ الانوار نوشته میرحامد حسین لکنهوی، مشتمل بر ده‌ها مجلد است و تمام منابع و مدارک آن، بدون استثنا از منابع اولیه اهل سنت می‌باشد. 1-3- اختلاف در زمینه مهدویت الف- یکی از اختلافات مهم در این باره آن است که آیا مهدی(عج) شخصیتی معیّن و شناخته شده است یا شخصیتی نامعیّن و ناشناخته است که با این نام و اوصاف خواهد آمد. بسیاری از علمای اهل سنت، مهدویت را (نوعی) دانسته، می‌گویند : پس از این در آخرالزمان، در زمانی نامشخص فردی نامعیّن، از پدر و مادری ناشناخته با این نام و اوصاف متولّد خواهد شد و انجام وظیفه خواهد کرد. اما شیعه امامیه و شماری از اهل سنت، مهدی(عج) را شخصی، یعنی فردی شناخته شده و معیّن می‌دانند و معتقدند : او بیش از این متولد شده و هم اکنون به زندگی خود ادامه می‌دهد. معتقدان به شخصی بودن مهدویت، مصداق بشارت‌های رسول خدا درباره مهدی را، همان مهدی موعود، فرزند امام حسن عسکری(ع) دانسته‌اند. در بررسی احادیث مهدی و اسناد و مدارک دیگر اسلامی، به دلایل و شواهدی بر می‌خوریم که مهدویت شخص را تأیید می‌کند (برای مطالعه و ارزیابی این دلایل ر.ک : فصلنامه انتظار، شماره 11و12، (مقاله مهدویت و مذاهب اسلامی)، ص 343-346) (مهدویت نوعی) پیامدهای منفی فراوانی دارد ؛ چون بر اساس آن، در جهان کنونی، اولی‌الامری معصوم، امام و خلیفه قریشی تبار و فردی معصوم از اهل بیت که همراه قرآن باشد، وجود نخواهد داشت. در نتیجه شمار زیادی از احادیث صحیح رسول خدا تکذیب خواهد شد و از آنجا که ساحت مقدس رسول حق، از هر گونه دروغی منزّه است ؛ پس باید اولی الامر معصوم، خلیفه‌ای قریشی تبار و فردی معصوم از اهل بیت، در جهان وجود داشته باشد. ب- شیعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسکری است که سال 256 ه . ق متولّد شد و پدرش امام حسن عسکری بر امامت او تصریح کرده است. او سپس به اذن خدا، غیبت صغری و کبری نمود. غیبت صغری هنگامی بود که خداوند، وی را از نیرنگ حکومت عباسی نجات داد. وی از هنگام تولّد، مخفی زیسته، پدرش او را از دیده‌ها، پنهان می‌کرد. پس از وفات پدرش در 260 ه . ق شیعیان به واسطه نوّاب اربعه، با او ارتباط داشتند. نیابت آنان 69 سال (260-329 ه .ق) طول کشید. غیبت کبری، پس از وفات نایب چهارم آغاز شد. اما بیشتر اهل سنت معتقدند که مهدی هنوز متولّد نشده و در آخرالزمان به دنیا می‌آید. برخی از آنان نیز روایت‌هایی نقل می‌کنند که مهدی آخرالزمان، هم نام پیامبر بوده و پدرش هم نام پدر گرامی رسول خدا (عبداللَّه) است. دسته‌ای از اهل سنّت که تولّد حضرت مهدی را پذیرفته‌اند، درباره سال ولادت یا ماه و روز آن و نیز پدر گرامی او، اختلافاتی با شیعه دارند. برخی از علمای اهل سنت (مانند عبداللَّه بن محمد مفارقی، ابن طلحه شافعی، دیار بکری و...) سال ولادت مهدی را 258 ه . ق دانسته‌اند ؛ ولی علمایی مانند ابن اثیر، ابن عربی، سبط ابن جوزی حنفی، صلاح الدین صفری، ابن صباغ مالکی، ابن حجر مکی همانند شیعه سال ولادت او را 255 ه . ق می‌دانند. درباره ماه و روز ولادت مهدی موعود نیز - علاوه بر نیمه شعبان - 23 رمضان، 9 ربیع‌الاول، 8 شعبان و... اشاره شده است (ر.ک : فصلنامه انتظار، شماره 11و12، مقاله مهدویت و مذاهب اسلامی، ص 340و341 ). ج- یکی دیگر از اختلافات، درباره تبار و نام پدر مهدی موعود است. برخی از اهل سنت، آن حضرت را از نسل امام حسن(ع) و بسیاری او را از نسل امام حسین دانسته‌اند. شماری از دانشمندان سنی - همانند عالمان شیعه - نام پدر مهدی را حسن و آن حضرت را فرزند امام حسن عسکری دانسته‌اند. برخی نیز بر اساس زایده‌ای که در یک حدیث وجود دارد، نام پدر آن حضرت را، همانند نام پدر رسول اکرم(ص) (عبداللَّه) دانسته‌اند. 2-بحث امکان رؤیت خداوند یکی دیگر از تفاوت‌های شیعه و سنی بحث امکان روئیت خداوند درقیامت با چشم سر است. طبق اعتقاد شیعه در دنیا و آخرت خداوند قابل روئیت با چشم سر نیست .چون خداوند جسم نیست و ویژگی های جسم از (قبیل دیده شدن) را ندارد. البته همه فرقه ها و مذاهب اسلامی بر این باور و اعتقادند که خداوند در دنیا قابل رویت با چشم ظاهری نیست. امّا نسبت به آخرت به دو گروه تقسیم شده‌اند. گروهی مانند معتزله، مرجئه و زیدیه می‌گویند همانطور که در دنیا قابل رؤیت نیست در آخرت نیز قابل رؤیت نخواهد بود. گروه دیگر مانند اشاعره می‌گویند: خداوند در آخرت توسط مؤمنان و در بهشت دیده می‌شود بدون اینکه در جهت و مکان خاصی قرار گرفته باشد. در ضمن شارح مقاصد در این باره می‌نویسد: عقیده اهل سنت بر آن است که مؤمنان، خداوند متعال را در حالی که منزه از مقابله، جهت و اسکان است می‌بینند ( شرح مقاصد، ج 4، ص 181 و شرح عقاید نسفی، ص 122).( ر.ک: اصول اعتقادات اهل سنت، ص: 50) در اینجا لازم است از برخی علمای اهل سنت پرسیده شود که چرا می‌گویند: الف) خداوند در شب های جمعه از آسمان به زمین فرود می آید; ب ) خداوند دارای دست، چشم، صورت و ... می باشد; ج ) خداوند می خندد; د ) خداوند در قیامت دیده می شود؟ و...[ ر. ک: مقالات الاسلامیین، ابوالحسن اشعری، ج 1، ص 285; صحیح، بخاری، ج 2، کتاب التهجد باب الدعا والصلوة فی آخر اللیل و ج 1، باب فضل صلاة العصر. و در برخی روایات آنها آمده که خداوند می خندد. صحیح، بخاری، کتاب التوحید، باب قول الله تعالی وجوه یومئذ ناضرة.. ] و این در صورتی است که قرآن کریم می فرماید: (لیس کمثله شیء او مثل و مانند ندارد. )( سوره شوری، آیه 11) و در جای دیگر می فرماید:( لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ چشمها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد، و او لطیفِ آگاه است)(‌ الأنعام : 103) همچنین خطاب به حضرت موسی می فرماید: (لن ترانی هرگز مرا نخواهی دید)(اعراف ،آیه 143) بنابراین خدایی که با چشم سر دیده شود نه چشم دل و خدایی که در شب های جمعه فرود آید و یا به خواب انسان بیاید، چنانکه برخی به آن معتقد شده اند، چگونه خدایی خواهد بود؟ آیا لازمه این گمانه ها جسمیت خداوند متعال نیست؟ آیا لازمه این دیدگاه آن نیست که ذات اقدس الهی محدود بوده و در مکان خاصی قرار گرفته باشد؟(ر.ک: اهل سنت، باورها، اندیشه ها، عبدالرحیم عباس آبادی، ص235 و سایت (www.mazaheb.ir حرف حق همانی است که از آیات فوق و سخن امام علی به نقل از امام صادق(علیهما السلام) استفاده می شود که فرمود:(لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ فِی مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان‌ چشم‌ها در هنگام مشاهده او را نمی‌بینند و لکن دلها با حقایق ایمان او را دیده اند) (ا لکافی ج‌1 ص 98 ) 3- تفاوت شیعه و سنی در مورد صحابه اهل سنت بر این عقیده ‌اند که هر کسی در حال ایمان با حضرت محمد (ص) ملاقات و مصاحبت داشته هر چند یک لحظه باشد. از صحابه است. همچنین معتقدند که تمامی صحابه عادل بوده و باید در معارف دین به آنان مراجعه نمود. ( الجرح و التعدیل، ابوحاتم رازی، ج 1، ص 70- 69 و مقدمه استیعاب ابن عبدالبر) اما شیعیان معتقدند که گرچه بسیاری از صحابه افرادی مؤمن، متدین و عادل بوده‌اند، اما در بین آنان افراد منافق و فاسق هم وجود داشته است. چنانکه در قرآن می‌فرماید: (بعضی از عربها که در اطراف شما هستند منافقند و بعضی‌از اهالی مدینه بر نفاق خویش ثابت می‌باشند و شما از نفاق اینان آگاه نیستید. ما بر آنان آگاهیم و به زودی ایشان را دوبار عذاب می‌کنیم سپس به سوی عذاب بزرگی برگردانده می‌شوند) (توبه آیه 10) ( ر.ک: اصول اعتقادات اهل سنت، جمعی از نویسندگان، ص 89 و 90) 4- اختلاف در بحث اجماع که یکی از منابع استنباط احکام تلقی می‌شود. نقطه اختلاف در اجماع بین تسنن و تشیع نیز در این می‌باشد که اهل تسنن می‌گویند اگر جمیع امت یا جمیع علمای هر عصری یا حتی همه بزرگان مسلمین (اهل حل و عقد) و یا تنها شهر مدینه و مکه بر یک مسأله‌ای اجماع کنند حجت است. به نظر اهل سنت نفس اتفاق مسلمین حجت است ولی در دیدگاه شیعه در صورت کشف نظر معصوم حجت است. آنچه پیش شیعه مهم است در حجیت و عصمت اجماع، قول معصوم است که باید از اجماع کشف شود. شاید اهل سنت با این تعریف‌های خود می‌خواهد به قضیّه سقیفه بنی ساعده که منجر به خلافت ابوبکر شد، وجه شرعی بدهند. هر چند که با تعریف خودشان به اجماع نیز، به جریان سقیفه بنی ساعده اشکال وارد است؛ چرا که همه مسلمین و یا همه صحابه و صاحب نظران در آن شرکت نکرده بودند. و اضافه بر آن تعریف‌هایی که برای اجماع کرده‌اند و مستنداتی که از کتاب و سنّت و عقل در تأیید حجیّت اجماع بکار برده‌اند قابل خدشه است.3. از دیگر اختلاف اساسی میان شیعه و اهل سنت، تفاوت در زمینه احکام و مسائل عبادی است. در نماز، روزه، حج، خمس و ... اختلافاتی وجود دارد که ریشه آن به اختلاف در مرجعیت دینی بر می گردد. شیعه قرآن، سنت (قول، فعل و تقریر معصوم(ع)) ، اجماع (که کاشف نظر معصوم علیه السلام باشد) و عقل را جزء منابع دین می دانند؛ لذا احکام و سایر معارف را از این منابع به دست می آورند ولی اهل سنت: قرآن، سنت پیامبر(ص) و قول تمام اصحاب رسول خدا(ص) را جزء منابع دین خود می دانند چه اصحابی که مصون از گناه و خطا باشند و چه کسانی که چنین مصونیتی را نداشته باشند. لذا چون منابع تشریعی و قانون گذاری در دو مذهب متفاوت است، احکام و قوانین آن دو نیز با یکدیگر اختلاف دارد. به عنوان مثال به چند مورد اشاره می شود:1- اهل سنت در عمل قائل به انسداد و بسته بودن باب اجتهاد هستند و تقلید از میت را جایز دانسته و بر این اساس از یکی از علمای چهارگانه خود - ابوحنیفه ، شافعی ، مالک بن انس و احمد بن حنبل - تقلید می کنند ؛ بر خلاف شیعیان که باب اجتهاد را باز دانسته و تقلید از میت را جایز نمی دانند . البته شیعه تقلید از مرجع تقلیدی را که مقلد او در زمان حیاتش حاضر بوده و از او تقلید می نموده است جایز می داند www.mazaheb.com 2- ظاهرا اهل سنت در وضو پاها را می شویند در حالی که شیعیان پاها را مسح می‌کنند. ولی لازم به ذکر است که در قرآن کریم تصریح شده: (وامسحوا برؤوسکم و ارجلکم)[مائده ، آیه 6]; در وضو باید سرها و پاها را مسح کنید؟ و این جمله مستقل است و مربوط به (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم)[مائده،آیه 6] نیست چرا اهل سنت بر خلاف این آیه می گویند پاها را بشویید؟( ر.ک: www.mazaheb.ir) 3- اهل سنت معمولا در هنگام نماز دست‌ها را روی هم کذاشته یا می بندد در حالی که شیعیان جنین کاری نمیکنند. واقعا جای سوال است با توجه به اینکه همه مذاهب بستن دست ها را در نماز واجب نمی دانند و برخی از مذاهب مانند مالکیان حتی آن را سنت هم نمی دانند چه دلیلی وجود دارد که عده ای بر آن اصرار میورزند و همواره دست هایشان را در نماز می بندند؟(همان)4- اهل سنت در نماز و هنگام سجده بر فرش سجده می کنند درحالی که شیعیان هنگام سجده پیشانی را بر فرش نمی گذارند. تاریخ و روایات نشان می دهد که در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرش وجود نداشته و مسجدالنبی بدون فرش بوده و مسلمانان بر زمین، ریگ و سنگ سجده می کردند و جز در موارد ضرورت و عذر بر لباس سجده نمی کردند و از سویی هیچ روایت و دلیلی وجود ندارد که پیامبر فرموده باشد سجده بر فرش جایز است؟ پس چرا اهل سنت به سجده بر فرش اصرار دارند به گونه ای که گویا سجده بر خاک که حتی از دید روایات خودشان بهترین چیزی که سجده بر آن می شود کرد خاک و زمین است، جایز نیست؟ و بر کسانی که مقیداند تا بر خاک سجده نمایند و برای آسان شدن آن را تبدیل به مهر کرده اند اشکال می کنند؟ حال آنکه مهر برای شیعه موضوعیّت ندارد و خاک بودن آن برای مهمّ می باشد. لکن خاک را به شکل مهر درآورده ایم تا حمل آن آسانتر باشد.5- اهل سنت اصرار بر جدا خواندن نمازها دارند و مخالف جمع خواندن آنها هستند در حالی که طبق نظر شیعه نمازها ( مثل ظهر وعصر)را هم می‌توان به لحاظ زمانی نزدیک به هم خواند و هم می‌توان با فاصله زمانی خواند. لازم به ذکر است که از روایات شیعه و سنی استفاده می شود پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)نمازهای پنج گانه را در اوقات مختلف خوانده اند گاهی نماز ظهر را اول زوال ظهر شرعی و گاه هنگامی که سایه به اندازه شاخص می رسیده و همچنین در نمازهای مغرب و عشا روایاتی وارد شده که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) گاهی بدون عذر و ضرورت در سه وقت نمازها را جمع می خوانده اند برای اینکه امت در تنگنا و حرج گرفتار نشوند.[ ر. ک: صحیح، مسلم، ج 1، ص 489، ح 49; مسند، احمد حنبل، ج1، ص 221; صحیح، بخاری، کتاب مواقیت الصلاة; فتح الباری، ج2، ص 23 و سنن المأثوره، امام شافعی، ص 123و سایت www.mazaheb.ir ]آیا اصرار بر جدا خواندن نمازها و جلوگیری از جمع خواندن آنها همان گونه که پیامبر(صلی الله علیه وآله) تعلیم داده اند، خلاف سنت پیامبر به شمار نمی آید؟ آیا نظر امام صادق(علیه السلام) که جمع خواندن نمازها را جایز دانسته و دیدگاه قرآن که جمع خواندن را ثابت می کند مانند آیه (اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق الیل)[ سوره اسرا، آیه 7]نمی تواند دلیل جمع خواندن نمازها باشد؟(ر.ک: www.mazaheb.ir)6- یکی از مسلمات بین مسلمانان آن است که نمازهای واجب را با جماعت می توان خواند، سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)و بسیاری از صحابه این بوده ولی در مورد نمازهای مستحبی اجازه به جماعت خواندن داده نشده است با این وجود خلیفه دوم در عین این که به این مسأله باور داشته است، بدعت جماعت را در نمازهای تراویح بین مسلمانان پدید آورد و اکنون اهل سنت حتی کسانی که نمازهای واجب را نمی خوانند در نمازهای تراویح باید شرکت نمایند در اینجا دو بدعت است:الف) جماعت خواندن نمازهای مستحبی;ب) اصرار بر آن، به گونه ای که به حد واجب رسیده است. نکته پایانی تفاوتهای شیعه و سنی بیشتر از مسائلی است که در اینجا ذکر شد. برای مطالعه بیشتر می‌توانید به کتاب هایی که در زمینه مناظرات بین شیعه و سنی نوشته شده است ،از قبیل شبهای پیشاور و ترجمه المراجعات با نام حقّ جو حقّ شناس مراجعه فرمایید.
عنوان سوال:

ویژگی اصلی اهل سنت چیست؟ و تفاوت آنان با شیعه ها در چیست؟


پاسخ:

ویژگی اصلی اهل سنت چیست؟ و تفاوت آنان با شیعه ها در چیست؟

ویژگی اصلی اهل سنت، نوع نگاه آنها به (امامت) می باشد، که در تفاوت آنها با شیعه بیان می شود.
تفاوت‌های بسیار متعددی در زمینه اصول و فروع بین شیعه و سنی وجود دارد که اگر بخواهیم آنها را دقیقا ذکر کرده و توضیح دهیم ، جواب آن چندین جلد کتاب می شود. ما در اینجا سعی می کنیم به طور کلی و تا حد امکان به صورت خلاصه، تفاوتهای مهم بین شیعه و سنی را ذکر کنیم.
تفاوتهای شیعه و سنی که در این پاسخ ذکر می گردند عبارتند از :
1- اختلاف در بحث امامت و خلافت
1-1- تعریف امام در کلام متکلّمین شیعه و سنّی و بحث عصمت امام
1-2- اختلاف در مورد جریان غدیر
1-3- اختلاف در زمینه مهدویت
2- بحث امکان رؤیت خداوند
3- اختلاف شیعه و سنی در مورد صحابه
4- اختلاف در مسئله اجماع( که یکی از منابع استنباط احکام تلقی می‌شود)
5- تفاوت در زمینه احکام و مسائل عبادی( که به چند نمونه اشاره می‌شود)
توضیح:
1- اختلاف در بحث خلافت و امامت
یکی از مهمترین اختلافات بین شیعه و سنی که خود منجر به تفاوت‌های دیگر در این دو مذهب شده، بحث خلافت و امامت است. شیعه و سنی در بحث امامت و جانشینی پیامبر(ص) هم از نظر مفهوم(شأن و جایگاه امام) و هم از نظر مصداق با یکدیگر اختلاف بنیادین دارند. ازدیدگاه شیعه، نقش امامت که جانشین پیامبر(ص) است در موارد زیر ظهور و بروز پیدا می کند:
1. حکومت و اداره جامعه.
2. مرجعیت دینی: یعنی تبیین و تفسیر معصومانه آموزه های دین در سه بخش عقاید و اخلاق و احکام.
امامت از دیدگاه شیعه منصبی است الهی واز اصول دین محسوب می شود و امام کسی است که از سوی خداوند منصوب شده اند. ولی اهل سنت امامت را از فروع دین دانسته و یک مقام ظاهری در حد ریاست حکومت می دانند که از سوی مردم انتخاب می‌شود.
و به بیان دیگر اهل سنت معتقد است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شخصی را به عنوان جانشین خود معرفی نفرموده و انتخاب خلیفه و حاکم پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، به عهده خود مردم گزارده شده است ) www.mazaheb.com(
اما از نظر مصداق جانشین پیامبر(ص) شیعه معتقد است که به دلایل قرآنی، روائی و عقلی، خلیفه و امام بلافصل بعد از رسول اکرم(ص)، علی(ع) و فرزندان پاک ایشان هستند.
البته آنطور که در مورد اهل سنت بیان شده، آنها برای ائمه اهل بیت علیهم السلام موقعیت علمی و تقوایی بسیار بالایی قائلند و برای آنان کراماتی نیز نقل نموده اند اما معتقد به تعیین و انتخاب آنان از سوی خداوند متعال به عنوان جانشینان و خلفای دوازده گانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نبوده و ایشان را از گناه و خطا معصوم نمی دانند و عصمت را مختص انبیا می دانند .(ر.ک: www.mazaheb.com)
و همچنین می گویند جانشینان بعد از پیامبر(ص) به ترتیب: ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع) هستند.
1-1- تعریف امام در کلام متکلّمین شیعه و سنّی و بحث عصمت امام:
سعدالدین تفتازانی و میر سید شریف جرجانی و سیف الدین آمدی گفته اند :( الامامة رئاسة عامّة لشخص من الاشخاص امامت ریاست عمومی است برای شخصی از اشخاص) (شرح المقاصد ، ج5 ، ص234 شرح مواقف ، ج8 ، ص 345 ابکارالافکار ، ج3 ، ص 416)
قاضی عضدالدین ایجی گفته است: ( الامامة خلافة الرّسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتّباعه علی کافّة الامّة امامت خلافت (جانشینی) رسول است در اقامه ی دین ، به گونه ای که واجب است تبعیت از او برای همه ی امّت) (شرح مواقف ، ج8 ، ص345)
سیف الدین آمدی در تعریف دیگری گفته است: ( انّ الامامة عبارة عن خلافة شخص من الاشخاص للرّسول فی اقامة الشّرع و حفظ حوزة الملّة علی وجه یجب اتّباعه علی کافّة الامّة همانا امامت عبارت است از خلافت شخصی از اشخاص برای رسول در اقامه ی شرع و حفظ حوزه ی ملّة (دین) به نحوی که تبعیت از او واجب می شود بر همه ی امّت.) (ابکارالافکار ، ج3 ، ص416)
ابن خلدون نیز نوشته است: ( الامامة خلافة عن صاحب الشّرع فی حراسة الدین و سیاسة الدّنیا. امامت خلافت (جانشینی ) صاحب شریعت است در حراست از دین و سیاست و مدیریت دنیا.) (مقدّمه ی ابن خلدون ، ص 191)
تعاریف علمای بزرگ شیعه
شیخ مفید گفته است: ( الامام هو الذی له الرئاسة العامّة فی امور الدین و الدّنیا نیابةً عن النّبی (ص) امام کسی است که دارای رهبری عمومی در امور دین و دنیا به صورت نیابت از پیامبر (ص) باشد.) (النکت الاعتقادیة ، شیخ مفید ، ص53)
سید مرتضی گفته است: ( الامامة رئاسة عامّة فی الدّین بالاصالة لا عمّن هو فی دار التّکلیف امامت رهبری عمومی در زمینه دین به صورت بالاصاله است ؛ نه به صورت نیابت از کسی که در سرای تکلیف می باشد.) (رسائل الشریف المرتضی ، ج2 ، ص264 )
علّامه حلّی گفته است: ( الامامة رئاسة عامّة فی الدّین و الدّنیا لشخص من الاشخاص نیابة عن النّبی(ص) امامت رهبری عمومی در زمینه دین و دنیا برای شخصی خاصّ به عنوان نیابت از پیامبر (ص) است.) (الباب الحادی عشر ، علّامه حلّی ، ص66) جناب فاضل مقداد نیز همین تعریف را رائه کرده ولی به جای ( نیابة عن النّبی ) گفته است: ( خلافة عن النّبی ) (ارشاد الطالبین ، فاضل مقداد ، ص325 326 اللوامع الالهیة ، فاضل مقداد ، 319320)
از تعاریف گفته شده استفاده می شود که:
اوّلاً متکلّمین شیعه و سنّی بر سر تعریف امامت اختلاف نظر عمده ای نداشته در محورهای اصلی اتّفاق نظر دارند.
ثانیاً امامت اصطلاحی متکلّمین دارای مشخّصات زیر می باشد.
1 امامت ریاست عمومی بر جمیع امّت می باشد نه بر محدوده ی جغرافیایی خاصّ.
2 متعلّق امامت امام ، امور دین و دنیا بوده منحصر به دین تنها یا دنیای تنها نیست.
3 امام ، خلیفه و جانشین رسول الله می باشد، هم در امور دینی هم در امور دنیوی.
4 اطاعت و تبعیت از امام بر همه ی امّت واجب و ضروری است.
بنا بر این ، امام در اصطلاح متکلّمین ، نه مثل سلطان و رئیس جمهور است نه مثل یک عالم دینی و مفتی صرف ؛ بلکه تمام مسئولیتهای حاکمیتی رسول الله (ص) را دارا می باشد.
حال بر همین اساس شیعه مدّعی است که امام باید عالم به جمیع احکام دین و جمیع اسرار قرآن باشد ؛ و از هر گونه خطا و سهو و گناه معصوم باشد.
چون طبق آیه ی ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم ) ؛ اطاعت از امام ، مثل اطاعت از خدا و رسول ، باید مطلق و بدون قید باشد. متکلّمین نیز همین معنا را در تعریفشان از امام ، منعکس ساختند.
حال چگونه ممکن است خداوند متعال ما را امر به اطاعت بی چون و چرا از کسی کند که خودش هر لحظه احتمال گناه یا احتمال خطا و سهو دارد؟!! پس اگر ما به حکم قرآن مکلّفیم تا از امام بعد از رسول الله (ص) اطاعت بی چون وچرا کنیم ؛ لابد او باید مثل خود رسول خدا ، معصوم باشد. چون امر به اطاعت بی چون و چرا از غیر معصوم ، مساوی است با امر به اطاعت بی چون و چرا از گناه یا خطای دیگری. و این کاری نیست که خدا انجام دهد. لذا فرمود: ( أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی‌ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید؟! ) (یونس: 35)
آیا غیر از انسان معصوم ، که خود منزّه از خطا و هدایت کننده به خداست ، کسی هست که نیاز به امام و هدیت کننده نداشته باشد؟ آیا خلفای مورد نظر اهل سنّت نیاز به هدایت داشتند یا نداشتند؟ اگر بگویند نیاز به هدایت نداشتند گزافه گفته اند ؛ کسانی که زمانی غرق در شرک بودند چگونه به یکباره معصوم گشتند؟ و دلیل عصمتشان چیست؟ و اگر نیاز به هدایت داشتند طبق آیه ی مورد بحث ، باید از امامی اطاعت نمایند تا آنها را به حقّ رهنمون شود. پس خود خلفای سه گانه باید امامی می داشتند. حال می پرسیم که آن امام که بوده است؟ ممکن است بگویند: نبی اکرم (ص) یا قرآن کریم ؛ گوییم در آن صورت امامت خود آنان لغو است ؛ چون نبی اکرم (ص) و قرآن کریم ، همانگونه که می توانند امام آن سه نفر باشند امام دیگران نیز می توانند باشند. پس این سه تن چه رجحانی داشتند که محتاج به امام انسانی زنده نبودند؟ بنا بر این ، از بین مدّعیان امامت ، تنها آن کسی حقیقتاً حقّ امامت داشته که عین قرآن و علم او عین علم رسول الله بوده است ؛ و طبق دلائل نقلی مثل حدیث مدینة العلم و حدیث ثقلین و ... ، آن شخص کسی نیست جز علی (ع).
همچنین طبق گفته ی متکلّمین شیعه و سنّی ، اگر از وظایف امام این است که دین را اجرا کند و حافظ دین خدا باشد ، لازمه اش این است که او عالم به تمام دین باشد تا یقیناً دین را اجرا کند و دین را حفظ نماید نه نظرات شخصی خودش را. لذا امام بعد از رسول خدا ، باید همتای قرآن باشد.
حال ما کاری نداریم که چه کسی دارای این مشخّصات است ؛ ما فقط آنچه را که لازمه ی تعریف امام است ، بیان می کنیم تا معلوم شود که: اوّلاً آیا غیر خدا می تواند این مشخّصات را تشخیص دهد یا نه؟ ثانیاً اگر معلوم شد که مصداق امام را خدا باید تعیین کند ، آنگاه باید بگردیم دنبال کسی که خدا و رسول ، این دو مشخّصه را برای او اثبات نموده اند. و شیعه مدّعی است بسیاری از آیات و روایات نبوی که خود اهل سنّت نیز ناقل آنها می باشند ، اثباتگر این دو ویژگی برای علی (ع) هستند.
1-2- اختلاف در مورد جریان غدیر
شایان ذکر است که واقعه غدیر و خطبه پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان است و جایگاه ویژه‌ای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان اعم از عرب و غیر عرب - دارد. در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه، به حد تواتر یا فوق تواتر نرسیده است و احدی را یارای تردید در آن نیست. از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله 110 تن و از تابعین 89 تن آن را نقل کرده‌اند و طبقات راوی آن، به 360 تن رسیده است. از اهمیت این واقعه، همان بس که علامه امینی یازده جلد کتاب ارزشمند الغدیر را درباره آن به نگارش درآورده است.
اکنون این سؤال رخ می‌نماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین، اجماعی و مورد اتفاق است، پس اختلاف در چیست؟ در پاسخ گفتنی است: اساس اختلاف بر سر ماهیت و دلالت این واقعه است؛ یعنی:
الف. اهل تسنن اظهار می‌دارند که این حادثه عظیم تاریخی و سخنان و تأکیدات پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله، به معنای لزوم (محبت و دوستی) حضرت علی‌علیه السلام و یا حداکثر معرفی ایشان به عنوان یکی از نامزدهای خلافت است و هیچ دلالتی بر امامت و زمامداری و لزوم پیروی از ایشان ندارد! دلیل آنان این است که (ولایت) چند معنا دارد و یکی از معانی آن (دوستی) است. بنابراین تا زمانی که به این معنا قابل حمل است، نمی‌توان به معانی دیگر آن تمسّک جست.
ب. دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله، نص صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی‌علیه السلام و لزوم اطاعت از او است. قرینه‌ها و شواهد، به گونه‌ای است که هرگز نمی‌توان آن را تنها به دوستی و محبت و یا نامزدی خلافت تفسیر کرد.در این زمینه لازم به ذکر است که
معنای ولایت اگر چه در مواردی ولایت به معنای دوستی نیز به کار می‌رود؛ ولی لغت شناسان و کتاب‌های معتبر لغت‌شناسی، عمدتاً کلمه ولایت را به معنای سرپرستی، عهده‌ داری امور، سلطه، استیلا، رهبری و زمامداری معنا کرده‌اند. در اینجا معنای این کلمه با برخی از مشتقاتش از کتاب‌های لغت اهل سنت نقل می‌شود:
- راغب اصفهانی می‌نویسد: (وِلایت؛ یعنی، یاری کردن و وَلایت یعنی، زمامداری و سرپرستی امور و گفته شده است که وِلایت و وَلایت، مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن (سرپرستی) است؛ ولی و مولا نیز در همین معنا به کار می‌رود).(الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570.)
- ابن اثیر می‌نویسد: (ولیّ؛ یعنی، یاور و هر کس امری را بر عهده گیرد، مولا و ولیّ آن است). سپس می‌گوید: و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) و سخن عمر که به علی‌علیه السلام گفت: (تو مولای هر مؤمنی شدی)؛ یعنی، (ولی مؤمنان گشتی).(ابن اثیر، ابوالحسن علی بن عبدالواحد، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج 5، ص 227.)
- صاحب صحاح اللغة می‌نویسد: (هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد، ولی او است).(الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح فی لغة العرب، تحقیق احمد بن عبدالغفور عطار، (بیروت: دارالعلم للملایین)، ج 6، ص 2528. )
- مقاییس اللغة آورده است: (هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد، ولیّ او است).(معجم مقاییس اللغة، ج 6، ص 141.)
در رابطه با حقانیت شیعه، هزاران کتاب و مقاله به نگارش درآمده که بسیاری از آنها مانند عبقات‌ الانوار نوشته میرحامد حسین لکنهوی، مشتمل بر ده‌ها مجلد است و تمام منابع و مدارک آن، بدون استثنا از منابع اولیه اهل سنت می‌باشد.
1-3- اختلاف در زمینه مهدویت
الف- یکی از اختلافات مهم در این باره آن است که آیا مهدی(عج) شخصیتی معیّن و شناخته شده است یا شخصیتی نامعیّن و ناشناخته است که با این نام و اوصاف خواهد آمد. بسیاری از علمای اهل سنت، مهدویت را (نوعی) دانسته، می‌گویند : پس از این در آخرالزمان، در زمانی نامشخص فردی نامعیّن، از پدر و مادری ناشناخته با این نام و اوصاف متولّد خواهد شد و انجام وظیفه خواهد کرد.
اما شیعه امامیه و شماری از اهل سنت، مهدی(عج) را شخصی، یعنی فردی شناخته شده و معیّن می‌دانند و معتقدند : او بیش از این متولد شده و هم اکنون به زندگی خود ادامه می‌دهد. معتقدان به شخصی بودن مهدویت، مصداق بشارت‌های رسول خدا درباره مهدی را، همان مهدی موعود، فرزند امام حسن عسکری(ع) دانسته‌اند.
در بررسی احادیث مهدی و اسناد و مدارک دیگر اسلامی، به دلایل و شواهدی بر می‌خوریم که مهدویت شخص را تأیید می‌کند (برای مطالعه و ارزیابی این دلایل ر.ک : فصلنامه انتظار، شماره 11و12، (مقاله مهدویت و مذاهب اسلامی)، ص 343-346) (مهدویت نوعی) پیامدهای منفی فراوانی دارد ؛ چون بر اساس آن، در جهان کنونی، اولی‌الامری معصوم، امام و خلیفه قریشی تبار و فردی معصوم از اهل بیت که همراه قرآن باشد، وجود نخواهد داشت. در نتیجه شمار زیادی از احادیث صحیح رسول خدا تکذیب خواهد شد و از آنجا که ساحت مقدس رسول حق، از هر گونه دروغی منزّه است ؛ پس باید اولی الامر معصوم، خلیفه‌ای قریشی تبار و فردی معصوم از اهل بیت، در جهان وجود داشته باشد.
ب- شیعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسکری است که سال 256 ه . ق متولّد شد و پدرش امام حسن عسکری بر امامت او تصریح کرده است. او سپس به اذن خدا، غیبت صغری و کبری نمود. غیبت صغری هنگامی بود که خداوند، وی را از نیرنگ حکومت عباسی نجات داد. وی از هنگام تولّد، مخفی زیسته، پدرش او را از دیده‌ها، پنهان می‌کرد. پس از وفات پدرش در 260 ه . ق شیعیان به واسطه نوّاب اربعه، با او ارتباط داشتند. نیابت آنان 69 سال (260-329 ه .ق) طول کشید. غیبت کبری، پس از وفات نایب چهارم آغاز شد.
اما بیشتر اهل سنت معتقدند که مهدی هنوز متولّد نشده و در آخرالزمان به دنیا می‌آید. برخی از آنان نیز روایت‌هایی نقل می‌کنند که مهدی آخرالزمان، هم نام پیامبر بوده و پدرش هم نام پدر گرامی رسول خدا (عبداللَّه) است. دسته‌ای از اهل سنّت که تولّد حضرت مهدی را پذیرفته‌اند، درباره سال ولادت یا ماه و روز آن و نیز پدر گرامی او، اختلافاتی با شیعه دارند.
برخی از علمای اهل سنت (مانند عبداللَّه بن محمد مفارقی، ابن طلحه شافعی، دیار بکری و...) سال ولادت مهدی را 258 ه . ق دانسته‌اند ؛ ولی علمایی مانند ابن اثیر، ابن عربی، سبط ابن جوزی حنفی، صلاح الدین صفری، ابن صباغ مالکی، ابن حجر مکی همانند شیعه سال ولادت او را 255 ه . ق می‌دانند. درباره ماه و روز ولادت مهدی موعود نیز - علاوه بر نیمه شعبان - 23 رمضان، 9 ربیع‌الاول، 8 شعبان و... اشاره شده است (ر.ک : فصلنامه انتظار، شماره 11و12، مقاله مهدویت و مذاهب اسلامی، ص 340و341 ).
ج- یکی دیگر از اختلافات، درباره تبار و نام پدر مهدی موعود است. برخی از اهل سنت، آن حضرت را از نسل امام حسن(ع) و بسیاری او را از نسل امام حسین دانسته‌اند. شماری از دانشمندان سنی - همانند عالمان شیعه - نام پدر مهدی را حسن و آن حضرت را فرزند امام حسن عسکری دانسته‌اند. برخی نیز بر اساس زایده‌ای که در یک حدیث وجود دارد، نام پدر آن حضرت را، همانند نام پدر رسول اکرم(ص) (عبداللَّه) دانسته‌اند.
2-بحث امکان رؤیت خداوند
یکی دیگر از تفاوت‌های شیعه و سنی بحث امکان روئیت خداوند درقیامت با چشم سر است. طبق اعتقاد شیعه در دنیا و آخرت خداوند قابل روئیت با چشم سر نیست .چون خداوند جسم نیست و ویژگی های جسم از (قبیل دیده شدن) را ندارد.
البته همه فرقه ها و مذاهب اسلامی بر این باور و اعتقادند که خداوند در دنیا قابل رویت با چشم ظاهری نیست. امّا نسبت به آخرت به دو گروه تقسیم شده‌اند. گروهی مانند معتزله، مرجئه و زیدیه می‌گویند همانطور که در دنیا قابل رؤیت نیست در آخرت نیز قابل رؤیت نخواهد بود.
گروه دیگر مانند اشاعره می‌گویند: خداوند در آخرت توسط مؤمنان و در بهشت دیده می‌شود بدون اینکه در جهت و مکان خاصی قرار گرفته باشد. در ضمن شارح مقاصد در این باره می‌نویسد:
عقیده اهل سنت بر آن است که مؤمنان، خداوند متعال را در حالی که منزه از مقابله، جهت و اسکان است می‌بینند ( شرح مقاصد، ج 4، ص 181 و شرح عقاید نسفی، ص 122).( ر.ک: اصول اعتقادات اهل سنت، ص: 50)
در اینجا لازم است از برخی علمای اهل سنت پرسیده شود که چرا می‌گویند:
الف) خداوند در شب های جمعه از آسمان به زمین فرود می آید;
ب ) خداوند دارای دست، چشم، صورت و ... می باشد;
ج ) خداوند می خندد;
د ) خداوند در قیامت دیده می شود؟
و...[ ر. ک: مقالات الاسلامیین، ابوالحسن اشعری، ج 1، ص 285; صحیح، بخاری، ج 2، کتاب التهجد باب الدعا والصلوة فی آخر اللیل و ج 1، باب فضل صلاة العصر. و در برخی روایات آنها آمده که خداوند می خندد. صحیح، بخاری، کتاب التوحید، باب قول الله تعالی وجوه یومئذ ناضرة.. ]
و این در صورتی است که قرآن کریم می فرماید: (لیس کمثله شیء او مثل و مانند ندارد. )( سوره شوری، آیه 11) و در جای دیگر می فرماید:( لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ چشمها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد، و او لطیفِ آگاه است)(‌ الأنعام : 103) همچنین خطاب به حضرت موسی می فرماید: (لن ترانی هرگز مرا نخواهی دید)(اعراف ،آیه 143)
بنابراین خدایی که با چشم سر دیده شود نه چشم دل و خدایی که در شب های جمعه فرود آید و یا به خواب انسان بیاید، چنانکه برخی به آن معتقد شده اند، چگونه خدایی خواهد بود؟ آیا لازمه این گمانه ها جسمیت خداوند متعال نیست؟ آیا لازمه این دیدگاه آن نیست که ذات اقدس الهی محدود بوده و در مکان خاصی قرار گرفته باشد؟(ر.ک: اهل سنت، باورها، اندیشه ها، عبدالرحیم عباس آبادی، ص235 و سایت (www.mazaheb.ir
حرف حق همانی است که از آیات فوق و سخن امام علی به نقل از امام صادق(علیهما السلام) استفاده می شود که فرمود:(لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ فِی مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان‌ چشم‌ها در هنگام مشاهده او را نمی‌بینند و لکن دلها با حقایق ایمان او را دیده اند) (ا لکافی ج‌1 ص 98 )
3- تفاوت شیعه و سنی در مورد صحابه
اهل سنت بر این عقیده ‌اند که هر کسی در حال ایمان با حضرت محمد (ص) ملاقات و مصاحبت داشته هر چند یک لحظه باشد. از صحابه است. همچنین معتقدند که تمامی صحابه عادل بوده و باید در معارف دین به آنان مراجعه نمود. ( الجرح و التعدیل، ابوحاتم رازی، ج 1، ص 70- 69 و مقدمه استیعاب ابن عبدالبر) اما شیعیان معتقدند که گرچه بسیاری از صحابه افرادی مؤمن، متدین و عادل بوده‌اند، اما در بین آنان افراد منافق و فاسق هم وجود داشته است. چنانکه در قرآن می‌فرماید:
(بعضی از عربها که در اطراف شما هستند منافقند و بعضی‌از اهالی مدینه بر نفاق خویش ثابت می‌باشند و شما از نفاق اینان آگاه نیستید. ما بر آنان آگاهیم و به زودی ایشان را دوبار عذاب می‌کنیم سپس به سوی عذاب بزرگی برگردانده می‌شوند) (توبه آیه 10) ( ر.ک: اصول اعتقادات اهل سنت، جمعی از نویسندگان، ص 89 و 90)
4- اختلاف در بحث اجماع که یکی از منابع استنباط احکام تلقی می‌شود.
نقطه اختلاف در اجماع بین تسنن و تشیع نیز در این می‌باشد که اهل تسنن می‌گویند اگر جمیع امت یا جمیع علمای هر عصری یا حتی همه بزرگان مسلمین (اهل حل و عقد) و یا تنها شهر مدینه و مکه بر یک مسأله‌ای اجماع کنند حجت است. به نظر اهل سنت نفس اتفاق مسلمین حجت است ولی در دیدگاه شیعه در صورت کشف نظر معصوم حجت است. آنچه پیش شیعه مهم است در حجیت و عصمت اجماع، قول معصوم است که باید از اجماع کشف شود. شاید اهل سنت با این تعریف‌های خود می‌خواهد به قضیّه سقیفه بنی ساعده که منجر به خلافت ابوبکر شد، وجه شرعی بدهند. هر چند که با تعریف خودشان به اجماع نیز، به جریان سقیفه بنی ساعده اشکال وارد است؛ چرا که همه مسلمین و یا همه صحابه و صاحب نظران در آن شرکت نکرده بودند. و اضافه بر آن تعریف‌هایی که برای اجماع کرده‌اند و مستنداتی که از کتاب و سنّت و عقل در تأیید حجیّت اجماع بکار برده‌اند قابل خدشه است.3. از دیگر اختلاف اساسی میان شیعه و اهل سنت، تفاوت در زمینه احکام و مسائل عبادی است. در نماز، روزه، حج، خمس و ... اختلافاتی وجود دارد که ریشه آن به اختلاف در مرجعیت دینی بر می گردد. شیعه قرآن، سنت (قول، فعل و تقریر معصوم(ع)) ، اجماع (که کاشف نظر معصوم علیه السلام باشد) و عقل را جزء منابع دین می دانند؛ لذا احکام و سایر معارف را از این منابع به دست می آورند ولی اهل سنت: قرآن، سنت پیامبر(ص) و قول تمام اصحاب رسول خدا(ص) را جزء منابع دین خود می دانند چه اصحابی که مصون از گناه و خطا باشند و چه کسانی که چنین مصونیتی را نداشته باشند. لذا چون منابع تشریعی و قانون گذاری در دو مذهب متفاوت است، احکام و قوانین آن دو نیز با یکدیگر اختلاف دارد. به عنوان مثال به چند مورد اشاره می شود:1- اهل سنت در عمل قائل به انسداد و بسته بودن باب اجتهاد هستند و تقلید از میت را جایز دانسته و بر این اساس از یکی از علمای چهارگانه خود - ابوحنیفه ، شافعی ، مالک بن انس و احمد بن حنبل - تقلید می کنند ؛ بر خلاف شیعیان که باب اجتهاد را باز دانسته و تقلید از میت را جایز نمی دانند . البته شیعه تقلید از مرجع تقلیدی را که مقلد او در زمان حیاتش حاضر بوده و از او تقلید می نموده است جایز می داند www.mazaheb.com 2- ظاهرا اهل سنت در وضو پاها را می شویند در حالی که شیعیان پاها را مسح می‌کنند. ولی لازم به ذکر است که در قرآن کریم تصریح شده: (وامسحوا برؤوسکم و ارجلکم)[مائده ، آیه 6]; در وضو باید سرها و پاها را مسح کنید؟ و این جمله مستقل است و مربوط به (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم)[مائده،آیه 6] نیست چرا اهل سنت بر خلاف این آیه می گویند پاها را بشویید؟( ر.ک: www.mazaheb.ir) 3- اهل سنت معمولا در هنگام نماز دست‌ها را روی هم کذاشته یا می بندد در حالی که شیعیان جنین کاری نمیکنند. واقعا جای سوال است با توجه به اینکه همه مذاهب بستن دست ها را در نماز واجب نمی دانند و برخی از مذاهب مانند مالکیان حتی آن را سنت هم نمی دانند چه دلیلی وجود دارد که عده ای بر آن اصرار میورزند و همواره دست هایشان را در نماز می بندند؟(همان)4- اهل سنت در نماز و هنگام سجده بر فرش سجده می کنند درحالی که شیعیان هنگام سجده پیشانی را بر فرش نمی گذارند. تاریخ و روایات نشان می دهد که در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرش وجود نداشته و مسجدالنبی بدون فرش بوده و مسلمانان بر زمین، ریگ و سنگ سجده می کردند و جز در موارد ضرورت و عذر بر لباس سجده نمی کردند و از سویی هیچ روایت و دلیلی وجود ندارد که پیامبر فرموده باشد سجده بر فرش جایز است؟ پس چرا اهل سنت به سجده بر فرش اصرار دارند به گونه ای که گویا سجده بر خاک که حتی از دید روایات خودشان بهترین چیزی که سجده بر آن می شود کرد خاک و زمین است، جایز نیست؟ و بر کسانی که مقیداند تا بر خاک سجده نمایند و برای آسان شدن آن را تبدیل به مهر کرده اند اشکال می کنند؟ حال آنکه مهر برای شیعه موضوعیّت ندارد و خاک بودن آن برای مهمّ می باشد. لکن خاک را به شکل مهر درآورده ایم تا حمل آن آسانتر باشد.5- اهل سنت اصرار بر جدا خواندن نمازها دارند و مخالف جمع خواندن آنها هستند در حالی که طبق نظر شیعه نمازها ( مثل ظهر وعصر)را هم می‌توان به لحاظ زمانی نزدیک به هم خواند و هم می‌توان با فاصله زمانی خواند. لازم به ذکر است که از روایات شیعه و سنی استفاده می شود پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)نمازهای پنج گانه را در اوقات مختلف خوانده اند گاهی نماز ظهر را اول زوال ظهر شرعی و گاه هنگامی که سایه به اندازه شاخص می رسیده و همچنین در نمازهای مغرب و عشا روایاتی وارد شده که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) گاهی بدون عذر و ضرورت در سه وقت نمازها را جمع می خوانده اند برای اینکه امت در تنگنا و حرج گرفتار نشوند.[ ر. ک: صحیح، مسلم، ج 1، ص 489، ح 49; مسند، احمد حنبل، ج1، ص 221; صحیح، بخاری، کتاب مواقیت الصلاة; فتح الباری، ج2، ص 23 و سنن المأثوره، امام شافعی، ص 123و سایت www.mazaheb.ir ]آیا اصرار بر جدا خواندن نمازها و جلوگیری از جمع خواندن آنها همان گونه که پیامبر(صلی الله علیه وآله) تعلیم داده اند، خلاف سنت پیامبر به شمار نمی آید؟ آیا نظر امام صادق(علیه السلام) که جمع خواندن نمازها را جایز دانسته و دیدگاه قرآن که جمع خواندن را ثابت می کند مانند آیه (اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق الیل)[ سوره اسرا، آیه 7]نمی تواند دلیل جمع خواندن نمازها باشد؟(ر.ک: www.mazaheb.ir)6- یکی از مسلمات بین مسلمانان آن است که نمازهای واجب را با جماعت می توان خواند، سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)و بسیاری از صحابه این بوده ولی در مورد نمازهای مستحبی اجازه به جماعت خواندن داده نشده است با این وجود خلیفه دوم در عین این که به این مسأله باور داشته است، بدعت جماعت را در نمازهای تراویح بین مسلمانان پدید آورد و اکنون اهل سنت حتی کسانی که نمازهای واجب را نمی خوانند در نمازهای تراویح باید شرکت نمایند در اینجا دو بدعت است:الف) جماعت خواندن نمازهای مستحبی;ب) اصرار بر آن، به گونه ای که به حد واجب رسیده است. نکته پایانی تفاوتهای شیعه و سنی بیشتر از مسائلی است که در اینجا ذکر شد.
برای مطالعه بیشتر می‌توانید به کتاب هایی که در زمینه مناظرات بین شیعه و سنی نوشته شده است ،از قبیل شبهای پیشاور و ترجمه المراجعات با نام حقّ جو حقّ شناس مراجعه فرمایید.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین