ویژگی های روان شناختی انسان در مرحله ی سنی نوجوانی و جوانی چیست؟ چرا تهاجم فرهنگی، بیش تر متوجه این طبقه ی سنی است؟
با توجه به مباحث رشد جسمانی و روانی، ویژگی های این مرحله ی سنی را از مراحل قبل و بعد به خوبی می توان تمییز داد. نوجوان، از نظر رشد شناختی، دوره های حسی حرکتی، و عملیات عینی را پشت سر می گذارد و به شناخت انتزاعی دست می یابد؛ یعنی کودک دیروز که شناخت هایش مبتنی بر دریافت های حسی بود و اگر اسباب بازی اش را مخفی می کردند، دیگر به دنبال آن نمی گشت و آن را غیر موجود تلقی می کرد، تبدیل به نوجوان امروز شده است و با تکیه به اندوخته های حسی قبلی، و چه بسا فارغ از حواس فعلی خود، دست به تفکر انتزاعی می زند و به طور مرتب، هر روز و هر ساعت، با سؤال های مختلف و کنج کاوی های متعدد درونی و بیرونی در همه ی جهات، رو به رو می شود.[1] از نظر اخلاقی، در دوران کودکی اوّلیه و ثانویه، که اصطلاحاً آن را اخلاِ (پیش قراردادی) می نامند، بر اساس خودگرایی و لذت گرایی عمل می کرد و در نوجوانی که اصطلاحاً مرحله ی (قراردادی) نامیده می شود، رفتار او تابع سازگارهای فردی و قوانین قراردادی است؛ از این که به او برچسب (دختر خوب و پسر خوب) زده شود خوشحال می شود؛ و در انتهای این دوره، تعهّدات اجتماعی را مهم می داند و کم کم متوجه اخلاِ خودپذیرفته گردیده، وارد اخلاِ فوِ قراردادی می شود. در این مرحله، دیگر تنبیه و پاداش و یا برچسب دختر یا پسر خوب برایش اهمیت ندارد، بلکه وارد اخلاقی می شود که حداقل بر اساس نظم و قانون، یا بر اساس پیمان اجتماعی شکل گرفته است؛ و این خود باعث بروز مسائل عاطفی و احساسی شدیدی برای نوجوان می شود.[2] در رشد اجتماعی سیاسی نیز به مرحله ی خاصی می رسد که باید تصمیم گیری کند، احساس بالندگی نماید، به تدریج از خانواده جدا شود و احساس استقلال کند، در مسائل اجتماعی و سیاسی نظر داشته باشد، رأی بدهد و حداقل، با شغل و تحصیل و ازدواج وارد جامعه شود. از نظر رشد جسمانی و بلوغ هم، با مسائل خاصی رو به رو می شود، تغییرات بیولوژیک و فیزیولوژیک، حاصل، و باعث ظهور و بروز علایم ثانویه ی جنسی می شود؛ محتلم شدن و تغییر صدا در پسران، و رشد سینه ها و عادت ماهانه در دختران، روییدن مو، رشد سریع تر بدنی، و آشکار شدن میل جنسی در هر دو، از پیامدها و نشانه های دوره ی بلوغ است؛ و همه ی این تغییرات با وضعیت روحی فرد و آموزش های محیطی او در تعامل است و وضعیّت خاصی را برای هر فرد ایجاد، و این طبقه ی سنی را از طبقات قبل و بعد، کاملا جدا می سازد. اگر چه در مقام تعلیم و تعلّم و پژوهش، هر یک از این ابعاد، جداگانه مورد بحث واقع می شوند، ولی در عرصه ی وجود نوجوان، مجزای از یکدیگر عمل نمی کنند؛ بلکه یک رفتار که از نوجوان سر می زند، برآیند همه ی ویژگی های روان شناختی اوست که به صورت یک رفتار، تجلّی پیدا می کند. برای تحلیل همان یک رفتار، باید ویژگی های کلّی جوان و نوجوان را بشناسیم. حال با توجه به آن ریشه ها و تحقیقات بنیادی، که معمولا در مباحث رشد به آن پرداخته می شود، برخی از ویژگی های روانی (شناختی، عاطفی، و رفتاری) نوجوان را که بیش تر می تواند در رفتار او بروز پیدا کند، بیان خواهیم کرد: الف) از نظر عاطفی، در مقایسه با بزرگسال ، ثبات عاطفی کم تری دارند؛ زودرنج و حساس اند و به محض این که خلاف انتظاری را مشاهده کنند، از عمق وجودشان متأثر می شوند. ب) اهمیت بسیاری به هم سالان می دهند؛ اگر مشکل خاصی برایشان ایجاد شود، ترجیح می دهند که از هم سالان کمک گرفته، از تأیید آنها برخوردار باشند؛ در عین حال می دانند که مخالفت با بزرگسالان، به نفع آنها نیست؛ چه این که از بعضی وابستگی های خود آگاه هستند. بر این اساس، نوجوان گاهی گرفتار تعارض می شود؛ والدین و بزرگسالانی موفّق اند که حتی المقدور، با خواسته های نوجوان مخالفت نکنند؛ و هرگاه مخالفت می کنند، بتوانند با زبان و عواطف مناسب او، دلیل مخالفت را به او تفهیم کنند؛ یعنی نوجوان بداند که غیر از میل او یا والدین، ملاک و معیاری در کار است. ج) انتقاد ناپذیری و انتقاد گری؛ به مقتضای فعالیت زیاد ذهنی، به هر جایی نظر دارند و اشکال ها را می بینند و ابراز می کنند؛ اما هنوز به واقع بینی های لازم و کافی دست نیافته اند. به کارهای خود، نوعی تعلّق خاطر دارند و کم تر به خود اجازه ی فکر و انتقاد کردن به کارهای خویش را می دهند؛ انتقاد دیگران را هم وارد نمی دانند و نمی خواهند از منش و رفتار خود دست بردارند. د) احساس فداکارانه در مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم؛ در این جهت بسیار بلند می اندیشند و ایده آل گرا هستند؛ نیروی روانی و عاطفیِ بسیارِ آنان، نیروی جسمانی شان را نیز تحت کنترل گرفته، آن را افزایش می دهد. هر جا ظلمی احساس کنند دوست دارند به مبارزه با آن بروند؛ محدودیت های موجود را تجربه نکرده اند و نمی خواهند آنها را بپذیرند. این احساس بسیار ارزشمند است و ممکن است از آن استفاده ی صحیح یا باطل بشود. ه) دوست دارند افراد مهمی تلقی بشوند؛ لازم است خانواده ها و بزرگسالان، آنان را به رسمیت بشناسند و احترام قایل باشند و اگر گاهی، از جهاتی، نظر آنها را تام نمی دانند، آنان را توجیه کنند و اگر در مواردی با آنها مخالفت کردند، از جهات دیگر جبران نمایند؛ اهمیت نظراتشان را ابراز کنند و موقعیتی مناسب برای آنان در خانواده و فامیل به تصویر بکشند. و) در برابر ناکامی ها، احساس یأس و ناامیدی به آنها دست می دهد؛ به علت کمی تجربه، هنوز نمی دانند که یک شکست به معنی شکست همیشگی نیست؛ بزرگ ترها باید ضمن تشویق و ایجاد شور و نشاط و واقع بینی، تجربیات خود را نیز به آنها منتقل کنند، تا آنها مجموع شکست و پیروزی و تلخ و شیرین زندگی را در یک چرخه ی منطقی و معقول ببینند. ز) به وضع ظاهر و سر و لباس و آرایش و اندازه ی بدنی خود، بسیار اهمیت می دهند؛ این ویژگی، فی نفسه خوب است و نباید با آن مخالفت شود؛ اما این میل باید با توجّه به واقعیات اطراف، مانند توانایی های مادّی، مطلوب یا نامطلوب بودن در بین دوستان و هم کلاسی ها، عرف اجتماعی و غیره ارضاء شود؛ پسر و دختر دبیرستانی، نباید امکاناتی فراتر از متوسط هم شاگردی های خود را به نمایش بگذارند و برای خود و دوستان و مسئولان دبیرستان مشکل ایجاد کنند؛ هم چنین در همه ی محیط های اجتماعی دیگر نیز باید در این زمینه، اعتدال رعایت شود. ح) حالات رؤیایی و عاشق پیشگی دارند؛ ذهن و قوای آنها متوجه دنیای وسیعِ اطراف می شود، و قدرت تخیل آنان بسیار زیاد است؛ آنچه را که دوست دارند، اما امکان تجربه ی مستقیم و واقعی آن را ندارند، با حالتی خیال بافانه و به امید فردایی آرمانی، برای خود به تصویر می کشند؛ این حالتی خوب و مبارک است و نباید از چنین حالتی نگران بود؛ ولی باید به این رؤیاها و عاشق پیشگی ها جهت داد. اگر خوبی ها با ساز و کارهای صحیحی ارائه شوند، می توانند موضوع عشق جوان و نوجوان باشند؛ مثلا ممکن است فردی عاشق امام خمینی(رحمهم الله) یا فلان شاعر عارف یا فلان مخترع و یا عاشق علم بشود؛ ولی اگر این عشق درست هدایت نشود، متوجه موضوعات منفی، مثل هیپی گری، بی بندوباری و امثال این ها می شود. ط) نگران آینده هستند؛ آینده ی شغلی، تحصیلی، اقتصادی، اخلاقی و جنبه های دیگر برایشان مهم است و اشتغال ذهنی ایجاد می کند. با توجه به این ویژگی ها و حساسیت های روان شناختی، هجوم فرهنگی، بیش تر متوجه این طبقه ی سنی می شود. آنها نیرومند، تأثیرپذیر و تأثیرگذارند؛ همانند ظرف های خالی، پر شدنی هستند، کنج کاو و به دنبال هویت مطلوب برای خودند و جمعیت آنها زیاد است؛ از این رو مهاجمان فرهنگی بیش تر به این گروه توجه دارند. پی نوشتها: [1]. ر.ک: محمود منصور، روان شناسی ژنتیک، ص 98 116. [2]. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج2. منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
عنوان سوال:

ویژگی های روان شناختی انسان در مرحله ی سنی نوجوانی و جوانی چیست؟ چرا تهاجم فرهنگی، بیش تر متوجه این طبقه ی سنی است؟


پاسخ:

با توجه به مباحث رشد جسمانی و روانی، ویژگی های این مرحله ی سنی را از مراحل قبل و بعد به خوبی می توان تمییز داد.
نوجوان، از نظر رشد شناختی، دوره های حسی حرکتی، و عملیات عینی را پشت سر می گذارد و به شناخت انتزاعی دست می یابد؛ یعنی کودک دیروز که شناخت هایش مبتنی بر دریافت های حسی بود و اگر اسباب بازی اش را مخفی می کردند، دیگر به دنبال آن نمی گشت و آن را غیر موجود تلقی می کرد، تبدیل به نوجوان امروز شده است و با تکیه به اندوخته های حسی قبلی، و چه بسا فارغ از حواس فعلی خود، دست به تفکر انتزاعی می زند و به طور مرتب، هر روز و هر ساعت، با سؤال های مختلف و کنج کاوی های متعدد درونی و بیرونی در همه ی جهات، رو به رو می شود.[1] از نظر اخلاقی، در دوران کودکی اوّلیه و ثانویه، که اصطلاحاً آن را اخلاِ (پیش قراردادی) می نامند، بر اساس خودگرایی و لذت گرایی عمل می کرد و در نوجوانی که اصطلاحاً مرحله ی (قراردادی) نامیده می شود، رفتار او تابع سازگارهای فردی و قوانین قراردادی است؛ از این که به او برچسب (دختر خوب و پسر خوب) زده شود خوشحال می شود؛ و در انتهای این دوره، تعهّدات اجتماعی را مهم می داند و کم کم متوجه اخلاِ خودپذیرفته گردیده، وارد اخلاِ فوِ قراردادی می شود. در این مرحله، دیگر تنبیه و پاداش و یا برچسب دختر یا پسر خوب برایش اهمیت ندارد، بلکه وارد اخلاقی می شود که حداقل بر اساس نظم و قانون، یا بر اساس پیمان اجتماعی شکل گرفته است؛ و این خود باعث بروز مسائل عاطفی و احساسی شدیدی برای نوجوان می شود.[2]
در رشد اجتماعی سیاسی نیز به مرحله ی خاصی می رسد که باید تصمیم گیری کند، احساس بالندگی نماید، به تدریج از خانواده جدا شود و احساس استقلال کند، در مسائل اجتماعی و سیاسی نظر داشته باشد، رأی بدهد و حداقل، با شغل و تحصیل و ازدواج وارد جامعه شود.
از نظر رشد جسمانی و بلوغ هم، با مسائل خاصی رو به رو می شود، تغییرات بیولوژیک و فیزیولوژیک، حاصل، و باعث ظهور و بروز علایم ثانویه ی جنسی می شود؛ محتلم شدن و تغییر صدا در پسران، و رشد سینه ها و عادت ماهانه در دختران، روییدن مو، رشد سریع تر بدنی، و آشکار شدن میل جنسی در هر دو، از پیامدها و نشانه های دوره ی بلوغ است؛ و همه ی این تغییرات با وضعیت روحی فرد و آموزش های محیطی او در تعامل است و وضعیّت خاصی را برای هر فرد ایجاد، و این طبقه ی سنی را از طبقات قبل و بعد، کاملا جدا می سازد.
اگر چه در مقام تعلیم و تعلّم و پژوهش، هر یک از این ابعاد، جداگانه مورد بحث واقع می شوند، ولی در عرصه ی وجود نوجوان، مجزای از یکدیگر عمل نمی کنند؛ بلکه یک رفتار که از نوجوان سر می زند، برآیند همه ی ویژگی های روان شناختی اوست که به صورت یک رفتار، تجلّی پیدا می کند. برای تحلیل همان یک رفتار، باید ویژگی های کلّی جوان و نوجوان را بشناسیم.
حال با توجه به آن ریشه ها و تحقیقات بنیادی، که معمولا در مباحث رشد به آن پرداخته می شود، برخی از ویژگی های روانی (شناختی، عاطفی، و رفتاری) نوجوان را که بیش تر می تواند در رفتار او بروز پیدا کند، بیان خواهیم کرد:
الف) از نظر عاطفی، در مقایسه با بزرگسال ، ثبات عاطفی کم تری دارند؛ زودرنج و حساس اند و به محض این که خلاف انتظاری را مشاهده کنند، از عمق وجودشان متأثر می شوند.
ب) اهمیت بسیاری به هم سالان می دهند؛ اگر مشکل خاصی برایشان ایجاد شود، ترجیح می دهند که از هم سالان کمک گرفته، از تأیید آنها برخوردار باشند؛ در عین حال می دانند که مخالفت با بزرگسالان، به نفع آنها نیست؛ چه این که از بعضی وابستگی های خود آگاه هستند.
بر این اساس، نوجوان گاهی گرفتار تعارض می شود؛ والدین و بزرگسالانی موفّق اند که حتی المقدور، با خواسته های نوجوان مخالفت نکنند؛ و هرگاه مخالفت می کنند، بتوانند با زبان و عواطف مناسب او، دلیل مخالفت را به او تفهیم کنند؛ یعنی نوجوان بداند که غیر از میل او یا والدین، ملاک و معیاری در کار است.
ج) انتقاد ناپذیری و انتقاد گری؛ به مقتضای فعالیت زیاد ذهنی، به هر جایی نظر دارند و اشکال ها را می بینند و ابراز می کنند؛ اما هنوز به واقع بینی های لازم و کافی دست نیافته اند. به کارهای خود، نوعی تعلّق خاطر دارند و کم تر به خود اجازه ی فکر و انتقاد کردن به کارهای خویش را می دهند؛ انتقاد دیگران را هم وارد نمی دانند و نمی خواهند از منش و رفتار خود دست بردارند.
د) احساس فداکارانه در مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم؛ در این جهت بسیار بلند می اندیشند و ایده آل گرا هستند؛ نیروی روانی و عاطفیِ بسیارِ آنان، نیروی جسمانی شان را نیز تحت کنترل گرفته، آن را افزایش می دهد. هر جا ظلمی احساس کنند دوست دارند به مبارزه با آن بروند؛ محدودیت های موجود را تجربه نکرده اند و نمی خواهند آنها را بپذیرند. این احساس بسیار ارزشمند است و ممکن است از آن استفاده ی صحیح یا باطل بشود.
ه) دوست دارند افراد مهمی تلقی بشوند؛ لازم است خانواده ها و بزرگسالان، آنان را به رسمیت بشناسند و احترام قایل باشند و اگر گاهی، از جهاتی، نظر آنها را تام نمی دانند، آنان را توجیه کنند و اگر در مواردی با آنها مخالفت کردند، از جهات دیگر جبران نمایند؛ اهمیت نظراتشان را ابراز کنند و موقعیتی مناسب برای آنان در خانواده و فامیل به تصویر بکشند.
و) در برابر ناکامی ها، احساس یأس و ناامیدی به آنها دست می دهد؛ به علت کمی تجربه، هنوز نمی دانند که یک شکست به معنی شکست همیشگی نیست؛ بزرگ ترها باید ضمن تشویق و ایجاد شور و نشاط و واقع بینی، تجربیات خود را نیز به آنها منتقل کنند، تا آنها مجموع شکست و پیروزی و تلخ و شیرین زندگی را در یک چرخه ی منطقی و معقول ببینند.
ز) به وضع ظاهر و سر و لباس و آرایش و اندازه ی بدنی خود، بسیار اهمیت می دهند؛ این ویژگی، فی نفسه خوب است و نباید با آن مخالفت شود؛ اما این میل باید با توجّه به واقعیات اطراف، مانند توانایی های مادّی، مطلوب یا نامطلوب بودن در بین دوستان و هم کلاسی ها، عرف اجتماعی و غیره ارضاء شود؛ پسر و دختر دبیرستانی، نباید امکاناتی فراتر از متوسط هم شاگردی های خود را به نمایش بگذارند و برای خود و دوستان و مسئولان دبیرستان مشکل ایجاد کنند؛ هم چنین در همه ی محیط های اجتماعی دیگر نیز باید در این زمینه، اعتدال رعایت شود.
ح) حالات رؤیایی و عاشق پیشگی دارند؛ ذهن و قوای آنها متوجه دنیای وسیعِ اطراف می شود، و قدرت تخیل آنان بسیار زیاد است؛ آنچه را که دوست دارند، اما امکان تجربه ی مستقیم و واقعی آن را ندارند، با حالتی خیال بافانه و به امید فردایی آرمانی، برای خود به تصویر می کشند؛ این حالتی خوب و مبارک است و نباید از چنین حالتی نگران بود؛ ولی باید به این رؤیاها و عاشق پیشگی ها جهت داد. اگر خوبی ها با ساز و کارهای صحیحی ارائه شوند، می توانند موضوع عشق جوان و نوجوان باشند؛ مثلا ممکن است فردی عاشق امام خمینی(رحمهم الله) یا فلان شاعر عارف یا فلان مخترع و یا عاشق علم بشود؛ ولی اگر این عشق درست هدایت نشود، متوجه موضوعات منفی، مثل هیپی گری، بی بندوباری و امثال این ها می شود.
ط) نگران آینده هستند؛ آینده ی شغلی، تحصیلی، اقتصادی، اخلاقی و جنبه های دیگر برایشان مهم است و اشتغال ذهنی ایجاد می کند.
با توجه به این ویژگی ها و حساسیت های روان شناختی، هجوم فرهنگی، بیش تر متوجه این طبقه ی سنی می شود. آنها نیرومند، تأثیرپذیر و تأثیرگذارند؛ همانند ظرف های خالی، پر شدنی هستند، کنج کاو و به دنبال هویت مطلوب برای خودند و جمعیت آنها زیاد است؛ از این رو مهاجمان فرهنگی بیش تر به این گروه توجه دارند.
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: محمود منصور، روان شناسی ژنتیک، ص 98 116.
[2]. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج2.
منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین