چه نقدهای کلی بر دین هندوئیسم وارد است و برتری اسلام را بیان کنید؟ آیین هندو از جمله ادیان ابتدایی است؛ البته این در صورتی است که دین را (اعتقاد به امری قدسی) (1) بدانیم وگرنه در مقایسه با ادیان ابراهیمی، آیین هندو مجموعه ای از افسانه ها، اساطیر و برخی توصیه های اخلاقی و عرفانی است. هندوئیسم تکامل یافته (آنیمیسم) است و بنیان گذار آن مشخص نیست. این آیین، گونه ای فرهنگ، آداب و سنن اجتماعی است که با تهذیب نفس و ریاضت همراه است. با اندکی تسامح می توان اصول این دین را چنین برشمرد: 1. اعتقاد و احترام به کتاب های باستانی و سنت های دینی برهمنان؛ 2. پرستش خدایانی که به ظهور آن ها در دوره های قدیم عقیده دارند؛ 3. اعتقاد به تناسخ؛ 4. رعایت مقررات اجتماعی (کاست) در معاشرت و ازدواج؛ 5. احترام به موجودات زنده، مخصوصاً گاو و... .(2) همه ی فرقه های این آیین، به ثالوث اعظم، یعنی خدایان بزرگ سه گانه 1.برهما (خدای خلقت و آفریدگار کل)؛ 2. شیوا، (خدای مرگ و مهلک کل)؛ 3. ویشنو (خدای زندگی و حافظ کل) (3) اعتقاد دارند. طبیعتاً در صورت مقایسه ی آیین هندو با ادیان آسمانی، از جمله اسلام، ضعف ها و ناکار آمدی های آن آشکار خواهد شد که در اینجا به چند مورد از آن ها اشاره می کنیم: 1. عقیده به تعدد خدایان و ناتوانی از تبیین مبدأ عالم و انسان . هندوان به عده ی بی شماری از خدایان آسمانی و زمینی با اسماء و صفات عجیب و غریب معتقدند و به آن ها کرنش می کنند و برای هر یک بتخانه های باشکوهی می سازند. (4) البته آن ها را زیر مجموعه ی خدایان اصلی (برهما، شیوا و ویشنو) (5) می دانند. آن ها گاهی برای این خدایان سه گانه، که شباهت زیادی به تئلیث مسیحیت دارند، صفات خدای واحد و ازلی را قایل می شوند و گاهی چنان بین آن ها فرق می گذارند که چون دیگر موجودات متکثر جلوه می کنند. این بدان سبب است که آیین هندو (وحدت موجودات) را رکن اصلی خود قرار داده و از طرفی، طبق این اصل، هم چیز را خدا می داند؛ حتی ارواح، اشجار و مظاهر طبیعت را هم دارای نوعی الوهیت می داند و تعداد خدایان را به تعداد موجودات متنوع و متکثر می رساند و از سوی دیگر، همین خدایان متعدد، به دلیل وحدت وجود، بیش از یک خدا نمی توانند باشند. با بررسی و دقت در کتاب های دینی هندوان، روشن می شود که آیین آن ها از توضیح و تبیین منشأ عالم و انسان عاجز است و به نوعی دچار تناقض گویی شده است و همین امر باعث شده تا دارای فرقه های بی شمار باشند، عده ای شیوا و عده ای ویشنو و... و در نهایت بت های دست ساز خود را بپرستند و سرزمین هند به سرزمین بت خانه های بزرگ شهرت یابد. (شیوا پرستان، عورت شیوا پیوسته مجمسه ای از لینگا را که داخل کیف کوچکی است به گردن آویخته اند...) (6) و نمی دانند که چه کسی آنان را آفریده و چرا باید آفریدگار را عبادت کرد... . 2. خرافاتی بودن و ناتوانی از ارائه ی برنامه زندگی جان بی ناس در توضیح آیین هندو می گوید: اعمالی که عوام الناس (هندو) به نام مذهب انجام می دهند، ترکیبی است که از همه گونه اعتقادات مخلوط و به هم آمیخته، مانند آنیمیسم، فتیشیسم و شمنیسم و شیطان پرستی و حیوان پرستی و ایمان به ارواح خیر و شر خداهای کوچک تر که معبودهای محلی اند... .(7) در حقیقت آیین هندو دو ضعف اساسی در عرصه ی عمل دارد: الف - (اهیمسا) یا پرهیز از آزار جانداران؛ بنابر آموزه ی اهیمسا، خوردن گوشت حیوانات عملی غیر اخلاقی است و نباید از آن استفاده کرد. (8) این قانون هر چند ظاهری فریبنده دارد، در باطن، انسان را از نعمت های الهی محروم کرده، زندگی اجتماعی او را مختل می سازد؛ به گونه ای که هند با بیشترین تعداد گاو و سایر حیوانات دارای بیشترین تعداد گرسنگان است، چون آن ها حق ندارند از گوشت این حیوانات استفاده کنند. ب- خود سوزی و زنده سوزاندن زنان؛ (هندوان جسد مردگان خود را می سوزانند و... بنابر سنت مذهبی، هنگام سوزاندن جسد مرد متوفی، همسر وی نیز به نشانه ی وفاداری، میان توده های هیزم می خوابید و همراه شوهر می سوخت... .)(9) البته در دوره های معاصر، این رسم با کمک انگلیس تقریباً کنار گذاشته شده است ولی نکته ی اساسی این است که وجود چنین قوانین ضد انسانی در یک دین، نشانه ی بارز ضعف و سستی آن دین و نداشتن برنامه برای سعادت انسان و نیز تشویق انسان ها به ریاضت های افراطی و از هم پاشیدگی اجتماعی است. 3. نژاد پرستی و نظام طبقاتی آیین هندو مردم را به دو طبقه ی آریایی ها و نجس ها (دراویدی های بومی هند) تقسیم کرده است. طبقه ی نجس ها حق حیات و حق رفت و آمد در محله های آریایی ها را نداشته، هرگاه به ناچار برای حمل زباله و کناسی به اماکن آنان می رفتند، موظف بودند با صدای بلند حضور خود را اعلام کنند که مبادا نگاه طبقات بالا به این گروه بیفتد و اگر کسی آن ها را می دید باید با غسل خود را طاهر می کرد. گوش دادن به تلاوت کتاب های مقدس نیز بر آنان حرام بود و اگر فردی از ایشان در این مورد استراق سمع می کرد، با ریختن سرب مذاب در گوشش او را مجازات می کردند. (10) آریایی ها نیز به چهار (کاست) (طبقه) اصلی تقسیم می شدند: 1. برهمنان (روحانیون) 2. کشاتریاها (شاهان، شاهزادگان و جنگاوران)؛ 3. ویشیاها (بازرگانان و دهقانان)؛ 4. شودراها (کارگران). معاشرت افراد یک طبقه با طبقات دیگر شرعاً و عرفاً ممنوع بود. (11) البته به تدریج در ضمن این چهار طبقه حدود دو هزار طبقه ی فرعی نیز پدید آمده بود. هر کدام از طبقه ها، پایین تر را استثمار و تحقیر می کرد و این در حالی بود که تمام این ظلم و ستم ها توجیه دینی و مذهبی داشت و شاید همین از هم گسیختگی های اجتماعی – که مذهب هندو مروج آن بود – باعث شده بود تا سرزمین ثروتمند و پر جمعیت هند نتواند در مقابل نیروهای مهاجم خارجی مقاومت کند و همیشه مطیع فرمانروایان خارجی باشد. 4. نظریه ی تناسخ و ناتوانی از تبیین سرانجام انسان همان گونه که گذشت، آیین هندو نه تنها از تبیین مبدأ عالم عاجز است و نمی تواند برنامه ای عملی برای زندگی دنیوی انسان ارائه دهد، از توضیح و تبیین سرانجام انسان نیز عاجز است و با طرح نظریه ی تناسخ، به تناقض و اوهام دچار شده است. به عقیده ی هندوها روح انسان در هنگام مرگ و در همه ی احوال، جز در یک حالت که روح در مقام اعلی با (براهما) وحدت تام حاصل می کند، به کالبد و یا جسم دیگری انتقال پیدا کرده و یک سلسله تولد و زندگی دوباره، بار دیگر روح به بدنی دیگر حلول می کند و این تولدها ممکن است بی انتها بوده و ابدالدهر ادامه داشته باشد... . این نظریه که خاستگاه آن ارواح پرستی و الوهیت ارواح است، نه تنها دلیل منطقی و عقلی ندارد، بلکه موجب می شود تا انسان در مقابل ظلم و ستم دیگران تنها خود را مقصر بداند و از مبارزه با آن و تلاش برای رسیدن به زندگی متعالی در این دنیا ناامید شود؛ زیرا همه ی مصایب کنونی نتیجه ی عملکرد وی در زندگی قبلی بوده و تنها با مردن و حلول در کالبد دیگر می تواند زندگی راحت تری داشته باشد. (12) هر چند در کتاب های کلامی و فلسفی در رد نظریه ی تناسخ بحث های متعددی صورت گرفته، ولی کافی است بدانیم که: 1. این نظریه را برای توجیه طبقات چهارگانه ی جامعه و منع از تداخل این طبقات مطرح کرده اند؛ زیرا بر اساس این آموزه اگر کسی در طبقه ی نجس ها واقع شده، بدان جهت است که در حیات قبلی خود گناه کرده، پس باید به حیات در این طبقه راضی باشد و شکرگزاری کند که به شکل حیوان، گیاه و سنگ ظاهر نشده است؛ البته اگر تهذیب کند شاید در حیات بعدی به صورت پادشاه یا بازرگان ظاهر شود. 2. در رویکردهای دین مدارانه انسان بیهوده آفریده نشده است، بلک مقدمه و مزرعه بودن دنیا برای آخرت از اندیشه های دینی است و هر کسی حاصل عمل خود را در آخرت می بیند و بیش از یک حیات و مرگ به سراغ انسان نخواهد آمد؛ لیکن در دیدگاه هندو براساس قانون کار (کردار)، آدمی نتیجه ی اعمال خود را در دوره های بازگشت مجدد خود در این جهان می بیند. نیکوکاران در مرحله ی بعد زندگی مرفه و خوشی دارند و بدکاران، در بازگشت، بینوا و بدبخت خواهند بود که چه بسا به شکل حیوان درآیند (14) در حالی که دین باید راه های سعادت بشر را فراروی وی بگذارد نه این که او در فرآیند زمان دچار سازد و به جبر او از اختیار سعادت باز دارد. نتیجه آنکه، آیین هندو به دلیل نداشتن اصول و فروع کلامی و موازین عقلی، به گونه ای با آرا افسانه ها و خرافات غرق گشته و از تمییز بین حق و باطل عاجز است و نمی تواند برای سعادت دنیوی و اخروی انسان برنامه ای ارائه دهد. پی نوشت *. فصل نامه صباح، شماره 15 و 16، بهار و تابستان 84، ص 55. 1. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران: انتشارات سمت، چپ اول، 1379، ص 12. 2. همان، ص 32. 3. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه ی علی اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370، ص 276. 4. حسین توفیقی، همان، ص 32. 5. همان، ص 39. 6. همان، ص 39 و 40. 7. جان بی ناس، همان، ص 275. 8. حسین توفیقی، همان، ص 37. 9. همان. 10. همان، ص 36 و 37. 11. همان، ص 36، و همچنین ر.ک: ادیان، آسیا، ویراسته ی فرید هلم هاردی، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1377، ص 419-489. 12. غلامعلی آریا، آشنایی با تاریخ ادیان، انتشارات پایا، چاپ سوم، 1379، ص 53. 13. ر.ک: احمد شلبی، مقارنه ی الادیان، مصر، مکتبه النهضه المصریه، چاپ سوم، 1973، ص 40. 14. همان. (نشریه ی معارف، شماره ی 33، بهمن ماه 1384.) امتیاز اسلام بر دیگر ادیان: دین مبین اسلام از جهات مختلفی بر شریعتهای پیامبران پیشین و آنچه امروزه به نام ادیان مختلف خوانده میشود، امتیاز دارد. بسیاری از این امتیازات از سوی اندیشمندان و متفکران غیرمسلمان، مورد تأکید قرار گرفته است. بررسی جامع و تفصیلی این مسئله، کاوشی ژرف میطلبد و از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به اختصار نکاتی چند بیان میشود:یک. خردپذیری و خردپروریاز جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت و خردپذیری آموزههای آن است. این مسئله در امور مختلفی نمودار است؛ از جمله:1-1. نظام فکری و عقیدتی اسلام : (مانند خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی، راهنماشناسی و فرجامشناسی)؛1-2. نظام اخلاقی اسلام؛1-3. نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛1-4. دعوت به تحقیق و پرسش گری در انتخاب دین.خردپذیری آموزههای اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی میکند : (فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(1)؛ (پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [ مختلف] گوش فرا داده و برترین را بر میگزینند) و (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)(2)؛ (هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست [ ؛زیرا ]به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد). اما مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خدا انگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!(3)پروفسور لگنهاوزن(4) میگوید: (چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسشهای انسان استقبال میکند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین میکند).(5)همو میگوید : (وقتی از کشیشها میپرسیدم که من نمیفهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب میگفتند که ما نمیتوانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا میداند که حقیقت این امر چیست. این رمزی ست که فقط خدا آن را میداند و عقل در اینجا بهبن بست میرسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفتهاند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کردهاند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است)(6).خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مینویسد:(پس از آنکه عقاید همه کیشهای بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهبهای بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شدهاند. بتپرستی، فکر تناسخ و اصول طبقه بندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلحجویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و ... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشههایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمیشد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس میکردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهبها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است)(7).دو. اسلام و علمبه رغم آنچه در تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت بیان شد، دین اسلام با دانش و معرفت پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است:5-1. تشویق به فراگیری دانشدر این عرصه اسلام گوی سبقت از هر مکتب و آئینی ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانشهای لازم در جهت تأمین نیازمندیهای دنیوی و اخروی را فرض و لازم دانسته است. چنان که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمودند : (ان طلب العلم فریضه علی کل مسلم).(8)همانا علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.و نیز آمده است : عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است.(9) در کتابهای روایی و نصوص دینی ابواب مفصلی در این زمینه وجود دارد.(10)5-2. تقویت روحیه علمی:اسلام روحیه پژوهشگری را ارج مینهد و در مسیر حقیقتیابی و معرفت اندوزی هیچ مانعی نمی نهد. قرآن مجید آوای تحقیق و جست و جوی آزاد و گزینش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است :بشارت ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمیگزینند.(11)5-3. دارا بودن مضامین علمی:نصوص دینی اسلام آکنده از مضامین و مطالب علمی است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانی و پیش فرضهای عام و متافیزیکی علوم است و هم دارنده بسیاری از گزارههای علمی، به گونهای که یکی از وجوه اعجاز کتاب آسمانی اسلام اعجاز علمی آن شناخته شده تا آن جا که در این زمینه دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهای علمی قرآن به نگارش درآوردهاند.از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکای(12) دانشمند فرانسوی به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره میکند:2-1. غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و دادههای مشخصی هستند.(13)2-2. استواری و توافق دادههای قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتی ناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای مینویسد : (من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم ... در پایان کار بر من مسلّم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمیپردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد.براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پا را از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتیناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم!در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسیعلیه السلام ما را دچار اشکال میکند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است).(14)5-4. پیوند علم، ایمان و رستگاری: اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام به گسست ناپذیری علم و عقل و ایمان و معرفت و رستگاری فتوا میدهد.(15) اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه - که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسانها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند - چیزی جز خوردن از شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است : (پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت : آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد).(16)در باب سوم میگوید : خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: (اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز میدهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد ...).(17)بر اساس این آموزه، جست و جوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر چنین وانمود میکند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزید و یا در جست و جوی دانش و معرفت برآمد. پس آنکه بهشت و رستگاری میخواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت میجوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل کند!استاد مطهری در این باره مینویسد: (بر اساس این برداشت همه وسوسهها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسهگر همان عقل است)(18).سه. کتاب الهییکی از مهمترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، (کتاب آسمانی) آن است. قرآنمجید، از چند جهت بر کتابهای آنان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از:3-1. کلام الهی؛ قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. به عبارت دیگر اسلام تنها دینی است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار میدهد و انسان را با سخن او آشنا میسازد؛ در حالی که دیگر ادیان موجود، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند.دکتر موریس بوکای مینویسد: (فرق اساسی دیگر میان مسیحیت و اسلام - در مورد کتابهای مقدس - این است که مسیحیت متنی ندارد که از طریق وحی نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا میخواند.قرآن بیان و گزاره وحیانی است که از طریق جبرئیل به محمدصلی الله علیه وآله رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبی مبتنی بر وحی در مسیحیت، بر پایه گواهیهای متعدد و غیر مستقیم افراد انسانی استوار است و بر خلاف تصور بسیاری از مسیحیان، هیچ گونه قولی در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینی زندگانی عیسیعلیه السلام باشد)(19).توماس میشل - استاد الهیات و کشیش مسیحی - مینویسد : بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعهای بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگی از مؤلفان - که تاریخ نام بسیاری از آنها را فراموش کرده - برای تهیه آن به عملیات پیچیدهای پرداختهاند.او همچنین میگوید : (اصولاً مسیحیان نمیگویند خدا کتابهای مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه هر یک، توفیق داده است).(20)میشل اشاره میکند که نویسندگان کتابهای مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیتهای علمی و تنگناهای زبانی بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایی نیز در کتاب مقدس به یادگار نهادهاند : (گاهی این نویسنده بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباهآمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی میماند)(21).رابرت ا. هیوم نیز مینویسد : (اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحی خداوندی به یک فرد خاص - بنیانگذار این دین - است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوی اصلی خدا است ...)(22).3-2. تحریف ناپذیری؛ قرآن کتابی است تحریفناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. (عصمت) امری افزون بر اصل الهی بودن پیام قرآن است و برای آن میتوان مراحل زیر را ذکر کرد :3-2-1. عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)(23)؛3-2-2. عصمت از ناحیه حاملان وحی و فرشتگان رساننده به پیامبرصلی الله علیه وآله(24)؛3-2-3. عصمت در دریافت وحی از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله(25)؛3-2-4. عصمت در ابلاغ وحی به مردم از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله(26)؛3-2-5. عصمت در بقا و استمرار تاریخی وحی در میان بشر تا پایان تاریخ(27).به اعتقاد مسلمانان، کتابهای آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتا و همپایاند(28)؛ لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریفناپذیری ابدی در میان مردم) از اختصاصات قرآن است.3-3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آوردهاند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی، هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزهای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرنها و عصرها را در مینوردد و همگان را به تحدّی میطلبد. در حالی که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثری از آن باقی نیست و جوامع بشری از مشاهده آن محروماند.افزون بر آن کتاب آسمانی اسلام، امتیازات بیشماری از جهت محتوایی دارد که بررسی آنها مجالی فراختر میطلبد.چهار. جامع بودناز دیگر ویژگیهای اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت مینویسد : (... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست؛ بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و ... ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسی، روی این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته میشود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانونگذاری، حل میشود(29).(30)پنج. نظام حقوقی اسلاماز جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتاری و بحث از (جامعیت اسلام) قابل بررسی است؛ لیکن به جهت اهمیت ویژهای که دارد به طور مستقل مورد بررسی قرار میگیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بیبدیل اسلام در بنیانگذاری و توسعه حقوق بین الملل است.مارسل بوازار(31) پژوهشگر انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بینالملل در ژنو، مینویسد: (در قرون وسطی هر وقت رکودی در قوانین مسیحیت روی میداد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده میکردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بینالملل را دگرگونی در روابط ملتها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسانها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلامصلی الله علیه وآله بنیانگذار حقوق بینالملل بوده است).(32)اصول حقوق بشر در اسلامحقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامی دارای اصولی چند است؛ از جمله :1. اصل حرمت و کرامت انسان؛2. اصل عدالت، برابری و نفی تبعیض؛3. اصل صلح و همزیستی مسالمتآمیز؛4. اصل وفای به عهد؛5. اصل تفاهم و رواداری؛6. اصل مشارکت و همکاریهای بینالمللی؛7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و ...(33).اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربی، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستی مسالمتآمیز و تفاهم مینویسد: (در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان میتوانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضههای بسیار سخت و توان فرسا بودهاند)(34).همو مینویسد: (در دیانت یهود برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبههای عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمیخورد ... این تفکر که از قرآن نشأت مییابد، به دیانت اسلام سودای جهان شمولی میبخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانی است که همه مردم - حتی آنان که به دین سابق خویش وفادار ماندهاند - با تفاهم، همکاری، برادری و برابری کامل زندگی کنند).(35)شش. خاتمیتاسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمی دارد؛ از جمله:6-1. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبری که شریعتی به ارمغان آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام - به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوی خداوند - ناسخ همه شریعتهای پیشین است.6-2. نسخ ناپذیری؛ دین و شریعت اسلامی به لحاظ خاتم بودنش، از پایایی و ماندگاری برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین آن نمیشود.5-3. همگانی بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایی اسلام، آن است که این دین، بدیلناپذیر، همگانی و یگانه پرچمدار دعوت به سوی توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لوای توحید و یگانه شریعت و قانون سعادتآفرینِ خداوند باشد.ویژگیهای دیگری نیز در باب جاذبههای اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.هفت. نفی نیست انگاری(36)یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درونمایههای نیست انگارانه و نفی زمینه گرایش به نیهیلیسم(37) (نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمیشود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچه(38) دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند. توضیح اینکه نیچه؛ نیهیلیسم را مفهومی دو پهلو میداند که یکی از وجوه آن نیست انگاری به معنای قدرت روح و به تعبیر وی (نیهیلیسم فعال) است و دیگری نیست انگاری به معنای سقوط و زوال قدرت روح (نیهیلیسم منفعل)(39). نیست انگاری منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بیهدفی و آنچه معنای حیات و ارزشهای واقعی را تشکیل میدهد، ناشی میشود(40).نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگی مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگاری منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکی افلاطونی و باور دینی مسیحیت است. عمدهترین عنصر مسیحی - افلاطونی مورد توجه وی، نگاه منفی به جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم. باور افلاطونی و ایمان مسیحی، این جهان را که ما در آن زندگی میکنیم، جهانی خیالی و ساختگی، غیر واقعی و دروغین و بد و زشت میپندارد(41). او مسیحیت را مذهبی نیستانگارانه میخواند(42) و میگوید : آری، نیستانگاری و مسیحیت هم قافیهاند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند.(43)در مقابل، دو عنصر اساسی در تعالیم اسلامی وجود دارد که راه را بر بسیاری از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت - از جمله این نگرش نیچه - میبندد. آن دو عنصر عبارت است از:1. یکتا پرستی مطلق که مضمون و محتوای اصلی ایمان دینی اسلام را تشکیل میدهد.2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبنای حیات.در این نگرش، پیامبر دارای ذات و قلمروی الهی - به معنای قلمروی حقیقی و واقعی که در برابر جهان غیر واقعی و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است(44) - نمیباشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعی است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسی نمیدهد تا بر آن انگ نیست انگاری زند و همین مسئله باعث میشود که نیچه نیز در ضمن نفی مسیحیت - به عنوان مذهبی نیستانگارانه که حیات را نابود میسازد و علم و فرهنگ را به تباهی میکشاند - از اسلام تعریف و تمجید کند.او مینویسد : (مسیحیت، ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهای تمدن اسلامی محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران حکمرانان مسلمان اندلس - که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است -، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ برای آنکه اصالت داشت ... برای آنکه به زندگی آری میگفت ...)(45).هشت. عدم حاجت به عصری کردن دیننبود نص الهی در ادیان دیگر و تعارض آموزههای کتب مقدس با ره آوردهای علمی و حاجات عصری، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصری کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشمپوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکانپذیر مینمود و نه با تعارض میتوان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایهای بر خوردار بود که بر علم پیشی گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال، دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربی شد.منظور از عصری کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتابهای آسمانی جدید و تغییر پیاپی آنها، همگام با تحولات عصری نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائتهای گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است.به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهی را نگاشته باشند، - برداشتی که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانستههای آن زمان بوده و عاری از خطا و اشتباه نمیباشد - هیچ دلیل منطقی بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس میتواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود - بدون داوری و سنجش کتاب مقدس - فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهی نیست؛ بلکه فهمی از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزی باشد.چنین چیزی در نهایت به آنارشیزم معرفتی(46) خواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داوری(47) در باب بسیاری از برداشتهای گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه میتوان (نص محور)(48) بود و نه (مؤلف محور)(49)، زیرا نصی الهی وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربههای مؤلفان بشری است، و چون نص الهی در میان نیست، راهی به سوی فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه میماند و آن (مفسّر محوری)(50) است. بنابراین دین، امری کاملاً شخصی و عصری میشود؛ زیرا چنین دینی، چیزی جز معرفت دینی و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایی وجود ندارد که بتوان معرفت دینی را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد.اما در اسلام مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عصری شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود میسازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژی فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشتهای متفاوتی رخ مینماید؛ اما چند تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد؛ از جمله :1. وجود برداشتهای متفاوت، تنها در پارهای از آموزههای دینی؛ یعنی، برخی از امور ظنی و نه همه آنها است و شامل امور یقینی و ضروری نمیشود(51).2. نص معتبر و خدشه ناپذیری وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتی نمیانجامد.افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگری برای اسلام قابل شمارش است؛ از جمله : مورد بشارت انبیای پیشین بودن و اعتبار پذیری ادیان الهی و پیامبران پیشین از اسلام و ... که به جهت اختصار از بررسی آنها خودداری میشود(52).منابع:1) زمر (39)، آیه 17و18.2) بقره(2)، آیه 256.3) جهت آگاهی بیشتر نگا: الف. محمد تقی، فعالی، ایمان دینی در اسلام و مسیحیت، (تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛ ب. حمیدرضا، شاکرین، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامی مسیحیت)، (تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1384).4) M.)G( Legenhausen.5) محمد، لگنهاوزن، (با پرسش زندهام)، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5.6) همان، ص 6.7) مارگریت، مارکوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی، (تهران : شرکت سهامی انتشار، 1348)، ص 9.8) الشیخ المفید : الامالی، ص 292.9) بصائر الدرجات، باب فضل العالم علی العابد، ص 6.10) به عنوان نمونه ر.ک : اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم.11) فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه)، (زمر (18 :(39).12) Mourice Bucallie.13) موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، (تهران : حسینیه ارشاد) بیتا، ص 12.14) همان، صص 13-12.15) جهت آگاهی بیشتر نگا : اصول کافی، ج 1، کتاب (نفس العلم) و کتاب (العقل و الجهل).16) تورات، سفر پیدایش 2، 17-15.17) تورات، سفر پیدایش 3، 22.18) مرتضی، مطهری، مجموعه آثار، (قم : صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30.19) نگا : توماس، میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24.20) همان، ص 26.21) همان، ص 27.22) رابرت، ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، 1377)، ص 309.23) نگا : بقره(2)، آیه 176؛ نساء(4)، آیه 122 و ... .24) نگا : شعراء (26) آیه 193.25) نجم (53)، آیه 3 و 4؛ تکویر (81)، آیه 23-19، بینه (98)، آیه 2.26) همان.27) فصلت(41)، آیه 42؛ حجر(15)، آیه 9، واقعه(56) آیه 77.28) این مسئله نشان میدهد که اعتبار کتب آسمانی و ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروی از آن ادیان ادعا میکنند. بهترین گواه این مطلب سخنانی است که از توماس میشل درباره عهدین بیان شد.29) جان، دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلی الله علیه وآله و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی، (قم : دارالتبلیغ اسلامی، بیتا)، ص 99.30) مترجم کتاب در پاورقی آورده است : (مردم بیخبری که حتی در همین کشور اسلامی تصور میکنند دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامی غیر از ادیان منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجی این معنی را کاملاً درک کرده و توضیح دهد؛ ولی کسانی که خود را مسلمان معرفی میکنند به تقلید کورکورانه از خارجیان مغرض، چه یاوه سراییهایی میکنند). (همان، صص 99 - 100).31) Boizard, Marcell A.32) مارسل، بوازار، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361)، ص 270.33) برای آگاهی بیشتر نگا :الف. عبدالکریم، سلیمی، نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، (قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382)؛ب. زین العابدین، قربانی، اسلام و حقوق بشر، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم 1375)؛ج. مارسل، بوازار، انسان دوستی در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوی، (تهران : توس، 1362).34) همان، ص 107.35) مارسل، بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358)، ص 106.36) این قسمت عمدتاً از مقاله (فرهنگ شرقی - اسلامی و نیست انگاری غربی) نوشته پروفسور (عبدالجواد فلاطوری) استفاده شده است که توسط آقای خسرو ناقد، از زبان آلمانی به فارسی ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگی)، شماره 3 - 262 به تاریخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است.نام اصل مقاله عبارت است از :konnte die islamisch- morenlaendische kultur zu einem dem abendlaen dischen nihilismus aehnelnden nihilismus fuehrer?37) Nihilismus )Nihilism38) Nietzche.39) ارجاعات این قسمت به (مجموعه آثار) نیچه به زبان آلمانی از سوی نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلی مجموعه آثار نیچه عبارت است از :)Neitzche werke. Leipziq 1091(40) همان، ج 15، صص 651 و 851.41) همان، ج 16، صص 7، 47، 563 و نیز : ج 5، ص 572.42) همان، ج 15، ص 852.43) کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژههای آلمانی nihilist und christ است.44) این جمله ناظر به تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و جدا انگاری دین از دنیا را در جهان مسیحی افشانده است. نگا : انجیل متی، باب 22، آیه 21 ؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36.45) همان، ج 8، ص 703.46) Epistemic Anarchism.47) Evaluation.48) Text Oriented.49) Author Oriented.50) Interpreter Orientation.51) جهت آگاهی بیشتر نگا :الف. محمد، حسین زاده، مبانی معرفت دینی، (قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم 1380)، صص 87 - 120؛ب. احمد، واعظی، تحول فهم دین، (تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر).52) جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به منابع زیر رجوع کنید :الف. میرمصطفی، تامر، بشارتهای کتب مقدس، ترجمه بزرگ کیا، (قم : دلیل، چاپ اول 1379)؛ب. جعفر، سبحانی، احمد موعود انجیل ؛ نیز : منشور جاوید، ج 6 (تفسیر موضوعی)، (قم : توحید، چاپ اول، 1375)، صص 13 - 22؛پ. انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی)، (بیجا، بیچا، دفتر نشر الکتاب، 1362)؛ت. داود، عبدالاحد، محمد فی کتاب المقدس، (قطر : دارالضیاء، للنشر و التوبیع، 1985م)؛ث. محمد صادق، فخر الاسلام، انیس الاعلام فی نصرة الاسلام، (تهران : مرتضوی، 1351)؛ج. موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی : (تهران : حسینیه ارشاد، بیچا، بیتا)، صص 145 - 151؛د. عبدالرحیم، سلیمانی اردستانی، درآمدی برالهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، (قم : طه، 1382، چاپ اول).چهارم .عبادتیک. چیستی عبادتحقیقت عبادت یا پرستش و عبودیت، عبارت است از تعظیم و تقدیس و خضوع و خشوع احترامآمیز و تحسینآمیز همراه با ثنا و تذلل و خاکساری عابد در برابر معبود.پرستش در حقیقت توجه باطنی انسان به حقیقتی است که او را آفریده و آدمی خود را نیازمند او در قبضه قدرت او میبیند؛ سیری است که انسان از خلق به سوی خالق میکند؛ شهید مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 292. عبارت است از میل به خدمت و تقدیس موجودی برتر و والاتر که مستحق این خدمت است و تقدیس کننده بیآن که پاداشی از او بخواهد او را تقدیس، احترام و ستایش میکند. همان، یادداشتها، ج 6، الفبایی، ص 160.عبادت پرواز روح است و سفر روحانی، رمز آزادی و نشانه محبت آفریدگار و آمادگی برای خدمت او؛ همان، ص 197.دو. کارکردهای عبادت2-1. عبادت نیاز ذاتیتقدیس و پرستش، امری غریزی و از نیازهای فطری بشر است. به قول ویلیام جیمز: (در ما غرایزی هست که ما را به دنیای دیگر پیوند میدهد، همان طور که غرایزی به این جهان پیوند میدهد).به عبارت دیگر، (عبادت) حالتی روحانی و معنوی است که مبدأ و مقصد مادی ندارد. بنابراین انسان با عبادت به یک احساس معنوی و فرامادی خود پاسخ میدهد و لازمه هر احساس طبیعی این است که پاسخ دادن به آن موجب لذت و ابتهاج است و پایهای از پایههای سعادت بشر را تشکیل میدهد.امیرمؤمنان در لذت ما قبل از عبادت و انس با پروردگار میفرماید: (پروردگارا تو از هر انیسی برای دوستانت انیستری. و از همه آنها برای کسانی که به تو اعتماد کنند برای کارگزاری آمادهتری، آنان را در باطن دلشان مشاهده میکنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان بصیرت و معرفت شان را میدانی، رازهای آنان نزد تو آشکار است و دلهای آنان در فراق تو بیتاب. اگر تنهایی سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونسشان است و اگر سختیها بر آنان فرو ریزد به تو پناه میبرند). نهج البلاغه، خ 225 ؛ شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص 98-97..2-2 عبادت و خودیابیعبادت و نیایش، خلوتی برای کسب نورانیت نفس و باز یافتن خود واقعی و فرونهادن خود خیالی است.اقبال لاهوری میگوید: (... عمل عبادت یا نیایش است که به نورانیت نفسانی میانجامد...). اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، به نقل از شهید مطهری، یادداشتها، ج 6، ص 191.او هم چنین نیایش را از تفکر محض برتر داشته و میگوید: (در عمل تفکر، ذهن حقیقت و واقعیت را مشاهده و دنبال میکند. در نیایش... از اندیشه برتر و بالاتر میرود و خود حقیقت و واقعیت را تسخیر میکند...). همان، ص 105، به نقل از همان، ص 192.همو بر آن است که: (نیایش به عنوان وسیله اشراق نفسانی عمل حیاتی و متعارفی است که به وسیله آن جزیره کوچک شخصیت، وضع خود را در کل بزرگتری از حیات اکتشاف میکند). همان، ص 105، به نقل از همانجا.ویلیام جیمز دراین باره میگوید: (... حقیرترین فرد بر روی زمین با این توجه عالی، خود را واقعی و باارزش احساس میکند). اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ص 105 ؛ شهید مطهری، یادداشتها، ج 6، ص 199.2-3. پرواز روح به ساحت فرامادیعبادت پرواز روح به افقهای وسیع تر از حضیض مادی و تنگنای حیات محدود حیوانی است. در این سیر روحانی انسانی مییابد که نیازی فراتر از حاجات و لذتی فراتر از لذات بدنی و وجودی برین و جاوید ورای کالبد محدود فانی دارد. شهید مطهری، یادداشتها، ص 193 و 194.آلکسیس کارل میگوید: (نیایش اصولا کشش روح است به سوی کانون غیرمادی جهان، به عبارت دیگر پرواز روح است به سوی خداوند و یا حالت پرستش عاشقانهای است نسبت به آن مبدئی که معجزه حیات از او سر زده است، کوشش انسان است برای ارتباط با آن وجود غیرمرئی، آفریدگار همه هستی، حکمت مطلق، خیرمطلق... انسان در برابر خداوندگار هستی نشان میدهد که او را دوست دارد، نعمات او را سپاس میگذارد و آماده است تا خواست او را هر چه هست انجام دهد). همان، ص 193.2-4. پیروزی روح بر بدندر کشاکش جاذبهها و اهداف روح و شهوات و امیال تن؛ هر یک میکوشند بر دیگری فایق آیند و دیگری را مغلوب و مطیع خود سازند؛ پرستش بهترین وسیله پیروزی روح بر بدن است.لکنت دونوئی مینویسد: (ستیزه انسان علیه طبیعت و علیه دشمنان خارجی نزاع برای زیست بود... سپس ستیزه مبدل به مجاهده با نفس شد... فردی که دراین مبارزه پیروزی میشود مدلل میسازد که وی پیشرو نژاد آینده و جدّ انسان کامل خواهد بود...). همان، ص 194.2-5. یقین یابیانسان به وسیله عبادت در عقایدش به مرحله یقین میرسد و با یقین به این که خداوند همه جا حاضر و بر اعمال او ناظر است و جهنم و بهشتی وجود دارد، آماده همه گونه فداکاری و چشم پوشی از لذت و تحمل هر گونه شدت و سختی میگردد و کسب فضایل و اجتناب از رذایل برایش آسان میشود. همان جا.2-6. رهایی از پوچیعبادت نشانه آن است که نیایشگر زندگی و هستی را پوچ نمیانگارد و در مییابد که از تیمار مهر و مشیتی حکیم و عادل برخوردار است. اما آن که هستی را پوچ میداند نخستین اثرش آن است که خود پوچ میشود. همان، ص 196.2-7. نیروبخشیعبادت صرفا مانع از کژیها نیست، بلکه نیروبخش است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: (از شکیبایی و نماز مدد جویید). آری کلمه (اللَّه بزرگتر است) به انسان نیرو و شخصیت اخلاقی میبخشد. همانجا.2-8. سلامت و آرامش روانعبادت و نیایش آرامش روحی و سلامت روانی میبخشد. قرآن دراین باره میفرماید: (أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) رعد (13)، آیه 28. در این آیه کلمه (الا) آگاهی و هوشیاری میدهد و خبر مهمی را اعلام میکند. از نظر ادبی هم مقدّم داشتن آن افاده حصر میکند. یعنی تنها به یاد خدا بودن و غیر خدا را فراموش کردن آرامش دلهاست. شهید مطهری، هدف زندگی (در مجموعه تکامل اجتماعی)، ص 85.آری عبادت در سه جبهه طبیعت، اجتماع و نفس به انسان نیرو میدهد. ر. ک: علی احمد پناهی، آرامش در پرتو نیایش، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی.2-9. تجدید میثاق با خدایکی از فلسفههای عبادت این است که انسان همواره در یادش باشد که
چه نقدهای کلی بر دین هندوئیسم وارد است و برتری اسلام را بیان کنید؟
آیین هندو از جمله ادیان ابتدایی است؛ البته این در صورتی است که دین را (اعتقاد به امری قدسی) (1) بدانیم وگرنه در مقایسه با ادیان ابراهیمی، آیین هندو مجموعه ای از افسانه ها، اساطیر و برخی توصیه های اخلاقی و عرفانی است. هندوئیسم تکامل یافته (آنیمیسم) است و بنیان گذار آن مشخص نیست. این آیین، گونه ای فرهنگ، آداب و سنن اجتماعی است که با تهذیب نفس و ریاضت همراه است. با اندکی تسامح می توان اصول این دین را چنین برشمرد:
1. اعتقاد و احترام به کتاب های باستانی و سنت های دینی برهمنان؛
2. پرستش خدایانی که به ظهور آن ها در دوره های قدیم عقیده دارند؛
3. اعتقاد به تناسخ؛
4. رعایت مقررات اجتماعی (کاست) در معاشرت و ازدواج؛
5. احترام به موجودات زنده، مخصوصاً گاو و... .(2)
همه ی فرقه های این آیین، به ثالوث اعظم، یعنی خدایان بزرگ سه گانه 1.برهما (خدای خلقت و آفریدگار کل)؛ 2. شیوا، (خدای مرگ و مهلک کل)؛ 3. ویشنو (خدای زندگی و حافظ کل) (3) اعتقاد دارند.
طبیعتاً در صورت مقایسه ی آیین هندو با ادیان آسمانی، از جمله اسلام، ضعف ها و ناکار آمدی های آن آشکار خواهد شد که در اینجا به چند مورد از آن ها اشاره می کنیم:
1. عقیده به تعدد خدایان و ناتوانی از تبیین مبدأ عالم و انسان .
هندوان به عده ی بی شماری از خدایان آسمانی و زمینی با اسماء و صفات عجیب و غریب معتقدند و به آن ها کرنش می کنند و برای هر یک بتخانه های باشکوهی می سازند. (4) البته آن ها را زیر مجموعه ی خدایان اصلی (برهما، شیوا و ویشنو) (5) می دانند. آن ها گاهی برای این خدایان سه گانه، که شباهت زیادی به تئلیث مسیحیت دارند، صفات خدای واحد و ازلی را قایل می شوند و گاهی چنان بین آن ها فرق می گذارند که چون دیگر موجودات متکثر جلوه می کنند. این بدان سبب است که آیین هندو (وحدت موجودات) را رکن اصلی خود قرار داده و از طرفی، طبق این اصل، هم چیز را خدا می داند؛ حتی ارواح، اشجار و مظاهر طبیعت را هم دارای نوعی الوهیت می داند و تعداد خدایان را به تعداد موجودات متنوع و متکثر می رساند و از سوی دیگر، همین خدایان متعدد، به دلیل وحدت وجود، بیش از یک خدا نمی توانند باشند.
با بررسی و دقت در کتاب های دینی هندوان، روشن می شود که آیین آن ها از توضیح و تبیین منشأ عالم و انسان عاجز است و به نوعی دچار تناقض گویی شده است و همین امر باعث شده تا دارای فرقه های بی شمار باشند، عده ای شیوا و عده ای ویشنو و... و در نهایت بت های دست ساز خود را بپرستند و سرزمین هند به سرزمین بت خانه های بزرگ شهرت یابد. (شیوا پرستان، عورت شیوا پیوسته مجمسه ای از لینگا را که داخل کیف کوچکی است به گردن آویخته اند...) (6) و نمی دانند که چه کسی آنان را آفریده و چرا باید آفریدگار را عبادت کرد... .
2. خرافاتی بودن و ناتوانی از ارائه ی برنامه زندگی
جان بی ناس در توضیح آیین هندو می گوید:
اعمالی که عوام الناس (هندو) به نام مذهب انجام می دهند، ترکیبی است که از همه گونه اعتقادات مخلوط و به هم آمیخته، مانند آنیمیسم، فتیشیسم و شمنیسم و شیطان پرستی و حیوان پرستی و ایمان به ارواح خیر و شر خداهای کوچک تر که معبودهای محلی اند... .(7)
در حقیقت آیین هندو دو ضعف اساسی در عرصه ی عمل دارد: الف - (اهیمسا) یا پرهیز از آزار جانداران؛ بنابر آموزه ی اهیمسا، خوردن گوشت حیوانات عملی غیر اخلاقی است و نباید از آن استفاده کرد. (8) این قانون هر چند ظاهری فریبنده دارد، در باطن، انسان را از نعمت های الهی محروم کرده، زندگی اجتماعی او را مختل می سازد؛ به گونه ای که هند با بیشترین تعداد گاو و سایر حیوانات دارای بیشترین تعداد گرسنگان است، چون آن ها حق ندارند از گوشت این حیوانات استفاده کنند.
ب- خود سوزی و زنده سوزاندن زنان؛ (هندوان جسد مردگان خود را می سوزانند و... بنابر سنت مذهبی، هنگام سوزاندن جسد مرد متوفی، همسر وی نیز به نشانه ی وفاداری، میان توده های هیزم می خوابید و همراه شوهر می سوخت... .)(9) البته در دوره های معاصر، این رسم با کمک انگلیس تقریباً کنار گذاشته شده است ولی نکته ی اساسی این است که وجود چنین قوانین ضد انسانی در یک دین، نشانه ی بارز ضعف و سستی آن دین و نداشتن برنامه برای سعادت انسان و نیز تشویق انسان ها به ریاضت های افراطی و از هم پاشیدگی اجتماعی است.
3. نژاد پرستی و نظام طبقاتی
آیین هندو مردم را به دو طبقه ی آریایی ها و نجس ها (دراویدی های بومی هند) تقسیم کرده است. طبقه ی نجس ها حق حیات و حق رفت و آمد در محله های آریایی ها را نداشته، هرگاه به ناچار برای حمل زباله و کناسی به اماکن آنان می رفتند، موظف بودند با صدای بلند حضور خود را اعلام کنند که مبادا نگاه طبقات بالا به این گروه بیفتد و اگر کسی آن ها را می دید باید با غسل خود را طاهر می کرد. گوش دادن به تلاوت کتاب های مقدس نیز بر آنان حرام بود و اگر فردی از ایشان در این مورد استراق سمع می کرد، با ریختن سرب مذاب در گوشش او را مجازات می کردند. (10)
آریایی ها نیز به چهار (کاست) (طبقه) اصلی تقسیم می شدند:
1. برهمنان (روحانیون) 2. کشاتریاها (شاهان، شاهزادگان و جنگاوران)؛ 3. ویشیاها (بازرگانان و دهقانان)؛ 4. شودراها (کارگران).
معاشرت افراد یک طبقه با طبقات دیگر شرعاً و عرفاً ممنوع بود. (11) البته به تدریج در ضمن این چهار طبقه حدود دو هزار طبقه ی فرعی نیز پدید آمده بود. هر کدام از طبقه ها، پایین تر را استثمار و تحقیر می کرد و این در حالی بود که تمام این ظلم و ستم ها توجیه دینی و مذهبی داشت و شاید همین از هم گسیختگی های اجتماعی – که مذهب هندو مروج آن بود – باعث شده بود تا سرزمین ثروتمند و پر جمعیت هند نتواند در مقابل نیروهای مهاجم خارجی مقاومت کند و همیشه مطیع فرمانروایان خارجی باشد.
4. نظریه ی تناسخ و ناتوانی از تبیین سرانجام انسان
همان گونه که گذشت، آیین هندو نه تنها از تبیین مبدأ عالم عاجز است و نمی تواند برنامه ای عملی برای زندگی دنیوی انسان ارائه دهد، از توضیح و تبیین سرانجام انسان نیز عاجز است و با طرح نظریه ی تناسخ، به تناقض و اوهام دچار شده است.
به عقیده ی هندوها روح انسان در هنگام مرگ و در همه ی احوال، جز در یک حالت که روح در مقام اعلی با (براهما) وحدت تام حاصل می کند، به کالبد و یا جسم دیگری انتقال پیدا کرده و یک سلسله تولد و زندگی دوباره، بار دیگر روح به بدنی دیگر حلول می کند و این تولدها ممکن است بی انتها بوده و ابدالدهر ادامه داشته باشد... .
این نظریه که خاستگاه آن ارواح پرستی و الوهیت ارواح است، نه تنها دلیل منطقی و عقلی ندارد، بلکه موجب می شود تا انسان در مقابل ظلم و ستم دیگران تنها خود را مقصر بداند و از مبارزه با آن و تلاش برای رسیدن به زندگی متعالی در این دنیا ناامید شود؛ زیرا همه ی مصایب کنونی نتیجه ی عملکرد وی در زندگی قبلی بوده و تنها با مردن و حلول در کالبد دیگر می تواند زندگی راحت تری داشته باشد. (12)
هر چند در کتاب های کلامی و فلسفی در رد نظریه ی تناسخ بحث های متعددی صورت گرفته، ولی کافی است بدانیم که:
1. این نظریه را برای توجیه طبقات چهارگانه ی جامعه و منع از تداخل این طبقات مطرح کرده اند؛ زیرا بر اساس این آموزه اگر کسی در طبقه ی نجس ها واقع شده، بدان جهت است که در حیات قبلی خود گناه کرده، پس باید به حیات در این طبقه راضی باشد و شکرگزاری کند که به شکل حیوان، گیاه و سنگ ظاهر نشده است؛ البته اگر تهذیب کند شاید در حیات بعدی به صورت پادشاه یا بازرگان ظاهر شود.
2. در رویکردهای دین مدارانه انسان بیهوده آفریده نشده است، بلک مقدمه و مزرعه بودن دنیا برای آخرت از اندیشه های دینی است و هر کسی حاصل عمل خود را در آخرت می بیند و بیش از یک حیات و مرگ به سراغ انسان نخواهد آمد؛ لیکن در دیدگاه هندو براساس قانون کار (کردار)، آدمی نتیجه ی اعمال خود را در دوره های بازگشت مجدد خود در این جهان می بیند.
نیکوکاران در مرحله ی بعد زندگی مرفه و خوشی دارند و بدکاران، در بازگشت، بینوا و بدبخت خواهند بود که چه بسا به شکل حیوان درآیند (14) در حالی که دین باید راه های سعادت بشر را فراروی وی بگذارد نه این که او در فرآیند زمان دچار سازد و به جبر او از اختیار سعادت باز دارد.
نتیجه آنکه، آیین هندو به دلیل نداشتن اصول و فروع کلامی و موازین عقلی، به گونه ای با آرا افسانه ها و خرافات غرق گشته و از تمییز بین حق و باطل عاجز است و نمی تواند برای سعادت دنیوی و اخروی انسان برنامه ای ارائه دهد.
پی نوشت
*. فصل نامه صباح، شماره 15 و 16، بهار و تابستان 84، ص 55.
1. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران: انتشارات سمت، چپ اول، 1379، ص 12.
2. همان، ص 32.
3. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه ی علی اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370، ص 276.
4. حسین توفیقی، همان، ص 32.
5. همان، ص 39.
6. همان، ص 39 و 40.
7. جان بی ناس، همان، ص 275.
8. حسین توفیقی، همان، ص 37.
9. همان.
10. همان، ص 36 و 37.
11. همان، ص 36، و همچنین ر.ک: ادیان، آسیا، ویراسته ی فرید هلم هاردی، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1377، ص 419-489.
12. غلامعلی آریا، آشنایی با تاریخ ادیان، انتشارات پایا، چاپ سوم، 1379، ص 53.
13. ر.ک: احمد شلبی، مقارنه ی الادیان، مصر، مکتبه النهضه المصریه، چاپ سوم، 1973، ص 40.
14. همان. (نشریه ی معارف، شماره ی 33، بهمن ماه 1384.)
امتیاز اسلام بر دیگر ادیان: دین مبین اسلام از جهات مختلفی بر شریعتهای پیامبران پیشین و آنچه امروزه به نام ادیان مختلف خوانده میشود، امتیاز دارد. بسیاری از این امتیازات از سوی اندیشمندان و متفکران غیرمسلمان، مورد تأکید قرار گرفته است. بررسی جامع و تفصیلی این مسئله، کاوشی ژرف میطلبد و از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به اختصار نکاتی چند بیان میشود:یک. خردپذیری و خردپروریاز جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت و خردپذیری آموزههای آن است. این مسئله در امور مختلفی نمودار است؛ از جمله:1-1. نظام فکری و عقیدتی اسلام : (مانند خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی، راهنماشناسی و فرجامشناسی)؛1-2. نظام اخلاقی اسلام؛1-3. نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛1-4. دعوت به تحقیق و پرسش گری در انتخاب دین.خردپذیری آموزههای اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی میکند : (فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(1)؛ (پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [ مختلف] گوش فرا داده و برترین را بر میگزینند) و (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)(2)؛ (هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست [ ؛زیرا ]به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد). اما مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خدا انگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!(3)پروفسور لگنهاوزن(4) میگوید: (چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسشهای انسان استقبال میکند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین میکند).(5)همو میگوید : (وقتی از کشیشها میپرسیدم که من نمیفهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب میگفتند که ما نمیتوانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا میداند که حقیقت این امر چیست. این رمزی ست که فقط خدا آن را میداند و عقل در اینجا بهبن بست میرسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفتهاند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کردهاند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است)(6).خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مینویسد:(پس از آنکه عقاید همه کیشهای بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهبهای بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شدهاند. بتپرستی، فکر تناسخ و اصول طبقه بندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلحجویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و ... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشههایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمیشد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس میکردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهبها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است)(7).دو. اسلام و علمبه رغم آنچه در تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت بیان شد، دین اسلام با دانش و معرفت پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است:5-1. تشویق به فراگیری دانشدر این عرصه اسلام گوی سبقت از هر مکتب و آئینی ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانشهای لازم در جهت تأمین نیازمندیهای دنیوی و اخروی را فرض و لازم دانسته است. چنان که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمودند : (ان طلب العلم فریضه علی کل مسلم).(8)همانا علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.و نیز آمده است : عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است.(9) در کتابهای روایی و نصوص دینی ابواب مفصلی در این زمینه وجود دارد.(10)5-2. تقویت روحیه علمی:اسلام روحیه پژوهشگری را ارج مینهد و در مسیر حقیقتیابی و معرفت اندوزی هیچ مانعی نمی نهد. قرآن مجید آوای تحقیق و جست و جوی آزاد و گزینش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است :بشارت ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمیگزینند.(11)5-3. دارا بودن مضامین علمی:نصوص دینی اسلام آکنده از مضامین و مطالب علمی است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانی و پیش فرضهای عام و متافیزیکی علوم است و هم دارنده بسیاری از گزارههای علمی، به گونهای که یکی از وجوه اعجاز کتاب آسمانی اسلام اعجاز علمی آن شناخته شده تا آن جا که در این زمینه دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهای علمی قرآن به نگارش درآوردهاند.از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکای(12) دانشمند فرانسوی به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره میکند:2-1. غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و دادههای مشخصی هستند.(13)2-2. استواری و توافق دادههای قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتی ناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای مینویسد : (من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم ... در پایان کار بر من مسلّم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمیپردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد.براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پا را از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتیناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم!در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسیعلیه السلام ما را دچار اشکال میکند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است).(14)5-4. پیوند علم، ایمان و رستگاری: اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام به گسست ناپذیری علم و عقل و ایمان و معرفت و رستگاری فتوا میدهد.(15) اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه - که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسانها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند - چیزی جز خوردن از شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است : (پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت : آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد).(16)در باب سوم میگوید : خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: (اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز میدهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد ...).(17)بر اساس این آموزه، جست و جوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر چنین وانمود میکند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزید و یا در جست و جوی دانش و معرفت برآمد. پس آنکه بهشت و رستگاری میخواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت میجوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل کند!استاد مطهری در این باره مینویسد: (بر اساس این برداشت همه وسوسهها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسهگر همان عقل است)(18).سه. کتاب الهییکی از مهمترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، (کتاب آسمانی) آن است. قرآنمجید، از چند جهت بر کتابهای آنان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از:3-1. کلام الهی؛ قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. به عبارت دیگر اسلام تنها دینی است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار میدهد و انسان را با سخن او آشنا میسازد؛ در حالی که دیگر ادیان موجود، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند.دکتر موریس بوکای مینویسد: (فرق اساسی دیگر میان مسیحیت و اسلام - در مورد کتابهای مقدس - این است که مسیحیت متنی ندارد که از طریق وحی نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا میخواند.قرآن بیان و گزاره وحیانی است که از طریق جبرئیل به محمدصلی الله علیه وآله رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبی مبتنی بر وحی در مسیحیت، بر پایه گواهیهای متعدد و غیر مستقیم افراد انسانی استوار است و بر خلاف تصور بسیاری از مسیحیان، هیچ گونه قولی در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینی زندگانی عیسیعلیه السلام باشد)(19).توماس میشل - استاد الهیات و کشیش مسیحی - مینویسد : بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعهای بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگی از مؤلفان - که تاریخ نام بسیاری از آنها را فراموش کرده - برای تهیه آن به عملیات پیچیدهای پرداختهاند.او همچنین میگوید : (اصولاً مسیحیان نمیگویند خدا کتابهای مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه هر یک، توفیق داده است).(20)میشل اشاره میکند که نویسندگان کتابهای مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیتهای علمی و تنگناهای زبانی بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایی نیز در کتاب مقدس به یادگار نهادهاند : (گاهی این نویسنده بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباهآمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی میماند)(21).رابرت ا. هیوم نیز مینویسد : (اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحی خداوندی به یک فرد خاص - بنیانگذار این دین - است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوی اصلی خدا است ...)(22).3-2. تحریف ناپذیری؛ قرآن کتابی است تحریفناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. (عصمت) امری افزون بر اصل الهی بودن پیام قرآن است و برای آن میتوان مراحل زیر را ذکر کرد :3-2-1. عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)(23)؛3-2-2. عصمت از ناحیه حاملان وحی و فرشتگان رساننده به پیامبرصلی الله علیه وآله(24)؛3-2-3. عصمت در دریافت وحی از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله(25)؛3-2-4. عصمت در ابلاغ وحی به مردم از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله(26)؛3-2-5. عصمت در بقا و استمرار تاریخی وحی در میان بشر تا پایان تاریخ(27).به اعتقاد مسلمانان، کتابهای آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتا و همپایاند(28)؛ لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریفناپذیری ابدی در میان مردم) از اختصاصات قرآن است.3-3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آوردهاند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی، هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزهای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرنها و عصرها را در مینوردد و همگان را به تحدّی میطلبد. در حالی که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثری از آن باقی نیست و جوامع بشری از مشاهده آن محروماند.افزون بر آن کتاب آسمانی اسلام، امتیازات بیشماری از جهت محتوایی دارد که بررسی آنها مجالی فراختر میطلبد.چهار. جامع بودناز دیگر ویژگیهای اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت مینویسد : (... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست؛ بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و ... ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسی، روی این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته میشود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانونگذاری، حل میشود(29).(30)پنج. نظام حقوقی اسلاماز جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتاری و بحث از (جامعیت اسلام) قابل بررسی است؛ لیکن به جهت اهمیت ویژهای که دارد به طور مستقل مورد بررسی قرار میگیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بیبدیل اسلام در بنیانگذاری و توسعه حقوق بین الملل است.مارسل بوازار(31) پژوهشگر انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بینالملل در ژنو، مینویسد: (در قرون وسطی هر وقت رکودی در قوانین مسیحیت روی میداد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده میکردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بینالملل را دگرگونی در روابط ملتها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسانها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلامصلی الله علیه وآله بنیانگذار حقوق بینالملل بوده است).(32)اصول حقوق بشر در اسلامحقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامی دارای اصولی چند است؛ از جمله :1. اصل حرمت و کرامت انسان؛2. اصل عدالت، برابری و نفی تبعیض؛3. اصل صلح و همزیستی مسالمتآمیز؛4. اصل وفای به عهد؛5. اصل تفاهم و رواداری؛6. اصل مشارکت و همکاریهای بینالمللی؛7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و ...(33).اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربی، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستی مسالمتآمیز و تفاهم مینویسد: (در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان میتوانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضههای بسیار سخت و توان فرسا بودهاند)(34).همو مینویسد: (در دیانت یهود برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبههای عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمیخورد ... این تفکر که از قرآن نشأت مییابد، به دیانت اسلام سودای جهان شمولی میبخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانی است که همه مردم - حتی آنان که به دین سابق خویش وفادار ماندهاند - با تفاهم، همکاری، برادری و برابری کامل زندگی کنند).(35)شش. خاتمیتاسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمی دارد؛ از جمله:6-1. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبری که شریعتی به ارمغان آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام - به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوی خداوند - ناسخ همه شریعتهای پیشین است.6-2. نسخ ناپذیری؛ دین و شریعت اسلامی به لحاظ خاتم بودنش، از پایایی و ماندگاری برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین آن نمیشود.5-3. همگانی بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایی اسلام، آن است که این دین، بدیلناپذیر، همگانی و یگانه پرچمدار دعوت به سوی توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لوای توحید و یگانه شریعت و قانون سعادتآفرینِ خداوند باشد.ویژگیهای دیگری نیز در باب جاذبههای اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.هفت. نفی نیست انگاری(36)یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درونمایههای نیست انگارانه و نفی زمینه گرایش به نیهیلیسم(37) (نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمیشود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچه(38) دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند. توضیح اینکه نیچه؛ نیهیلیسم را مفهومی دو پهلو میداند که یکی از وجوه آن نیست انگاری به معنای قدرت روح و به تعبیر وی (نیهیلیسم فعال) است و دیگری نیست انگاری به معنای سقوط و زوال قدرت روح (نیهیلیسم منفعل)(39). نیست انگاری منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بیهدفی و آنچه معنای حیات و ارزشهای واقعی را تشکیل میدهد، ناشی میشود(40).نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگی مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگاری منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکی افلاطونی و باور دینی مسیحیت است. عمدهترین عنصر مسیحی - افلاطونی مورد توجه وی، نگاه منفی به جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم. باور افلاطونی و ایمان مسیحی، این جهان را که ما در آن زندگی میکنیم، جهانی خیالی و ساختگی، غیر واقعی و دروغین و بد و زشت میپندارد(41). او مسیحیت را مذهبی نیستانگارانه میخواند(42) و میگوید : آری، نیستانگاری و مسیحیت هم قافیهاند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند.(43)در مقابل، دو عنصر اساسی در تعالیم اسلامی وجود دارد که راه را بر بسیاری از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت - از جمله این نگرش نیچه - میبندد. آن دو عنصر عبارت است از:1. یکتا پرستی مطلق که مضمون و محتوای اصلی ایمان دینی اسلام را تشکیل میدهد.2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبنای حیات.در این نگرش، پیامبر دارای ذات و قلمروی الهی - به معنای قلمروی حقیقی و واقعی که در برابر جهان غیر واقعی و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است(44) - نمیباشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعی است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسی نمیدهد تا بر آن انگ نیست انگاری زند و همین مسئله باعث میشود که نیچه نیز در ضمن نفی مسیحیت - به عنوان مذهبی نیستانگارانه که حیات را نابود میسازد و علم و فرهنگ را به تباهی میکشاند - از اسلام تعریف و تمجید کند.او مینویسد : (مسیحیت، ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهای تمدن اسلامی محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران حکمرانان مسلمان اندلس - که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است -، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ برای آنکه اصالت داشت ... برای آنکه به زندگی آری میگفت ...)(45).هشت. عدم حاجت به عصری کردن دیننبود نص الهی در ادیان دیگر و تعارض آموزههای کتب مقدس با ره آوردهای علمی و حاجات عصری، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصری کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشمپوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکانپذیر مینمود و نه با تعارض میتوان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایهای بر خوردار بود که بر علم پیشی گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال، دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربی شد.منظور از عصری کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتابهای آسمانی جدید و تغییر پیاپی آنها، همگام با تحولات عصری نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائتهای گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است.به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهی را نگاشته باشند، - برداشتی که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانستههای آن زمان بوده و عاری از خطا و اشتباه نمیباشد - هیچ دلیل منطقی بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس میتواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود - بدون داوری و سنجش کتاب مقدس - فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهی نیست؛ بلکه فهمی از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزی باشد.چنین چیزی در نهایت به آنارشیزم معرفتی(46) خواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داوری(47) در باب بسیاری از برداشتهای گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه میتوان (نص محور)(48) بود و نه (مؤلف محور)(49)، زیرا نصی الهی وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربههای مؤلفان بشری است، و چون نص الهی در میان نیست، راهی به سوی فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه میماند و آن (مفسّر محوری)(50) است. بنابراین دین، امری کاملاً شخصی و عصری میشود؛ زیرا چنین دینی، چیزی جز معرفت دینی و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایی وجود ندارد که بتوان معرفت دینی را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد.اما در اسلام مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عصری شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود میسازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژی فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشتهای متفاوتی رخ مینماید؛ اما چند تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد؛ از جمله :1. وجود برداشتهای متفاوت، تنها در پارهای از آموزههای دینی؛ یعنی، برخی از امور ظنی و نه همه آنها است و شامل امور یقینی و ضروری نمیشود(51).2. نص معتبر و خدشه ناپذیری وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتی نمیانجامد.افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگری برای اسلام قابل شمارش است؛ از جمله : مورد بشارت انبیای پیشین بودن و اعتبار پذیری ادیان الهی و پیامبران پیشین از اسلام و ... که به جهت اختصار از بررسی آنها خودداری میشود(52).منابع:1) زمر (39)، آیه 17و18.2) بقره(2)، آیه 256.3) جهت آگاهی بیشتر نگا: الف. محمد تقی، فعالی، ایمان دینی در اسلام و مسیحیت، (تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛ ب. حمیدرضا، شاکرین، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامی مسیحیت)، (تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1384).4) M.)G( Legenhausen.5) محمد، لگنهاوزن، (با پرسش زندهام)، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5.6) همان، ص 6.7) مارگریت، مارکوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی، (تهران : شرکت سهامی انتشار، 1348)، ص 9.8) الشیخ المفید : الامالی، ص 292.9) بصائر الدرجات، باب فضل العالم علی العابد، ص 6.10) به عنوان نمونه ر.ک : اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم.11) فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه)، (زمر (18 :(39).12) Mourice Bucallie.13) موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، (تهران : حسینیه ارشاد) بیتا، ص 12.14) همان، صص 13-12.15) جهت آگاهی بیشتر نگا : اصول کافی، ج 1، کتاب (نفس العلم) و کتاب (العقل و الجهل).16) تورات، سفر پیدایش 2، 17-15.17) تورات، سفر پیدایش 3، 22.18) مرتضی، مطهری، مجموعه آثار، (قم : صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30.19) نگا : توماس، میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24.20) همان، ص 26.21) همان، ص 27.22) رابرت، ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، 1377)، ص 309.23) نگا : بقره(2)، آیه 176؛ نساء(4)، آیه 122 و ... .24) نگا : شعراء (26) آیه 193.25) نجم (53)، آیه 3 و 4؛ تکویر (81)، آیه 23-19، بینه (98)، آیه 2.26) همان.27) فصلت(41)، آیه 42؛ حجر(15)، آیه 9، واقعه(56) آیه 77.28) این مسئله نشان میدهد که اعتبار کتب آسمانی و ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروی از آن ادیان ادعا میکنند. بهترین گواه این مطلب سخنانی است که از توماس میشل درباره عهدین بیان شد.29) جان، دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلی الله علیه وآله و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی، (قم : دارالتبلیغ اسلامی، بیتا)، ص 99.30) مترجم کتاب در پاورقی آورده است : (مردم بیخبری که حتی در همین کشور اسلامی تصور میکنند دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامی غیر از ادیان منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجی این معنی را کاملاً درک کرده و توضیح دهد؛ ولی کسانی که خود را مسلمان معرفی میکنند به تقلید کورکورانه از خارجیان مغرض، چه یاوه سراییهایی میکنند). (همان، صص 99 - 100).31) Boizard, Marcell A.32) مارسل، بوازار، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361)، ص 270.33) برای آگاهی بیشتر نگا :الف. عبدالکریم، سلیمی، نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، (قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382)؛ب. زین العابدین، قربانی، اسلام و حقوق بشر، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم 1375)؛ج. مارسل، بوازار، انسان دوستی در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوی، (تهران : توس، 1362).34) همان، ص 107.35) مارسل، بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358)، ص 106.36) این قسمت عمدتاً از مقاله (فرهنگ شرقی - اسلامی و نیست انگاری غربی) نوشته پروفسور (عبدالجواد فلاطوری) استفاده شده است که توسط آقای خسرو ناقد، از زبان آلمانی به فارسی ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگی)، شماره 3 - 262 به تاریخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است.نام اصل مقاله عبارت است از :konnte die islamisch- morenlaendische kultur zu einem dem abendlaen dischen nihilismus aehnelnden nihilismus fuehrer?37) Nihilismus )Nihilism38) Nietzche.39) ارجاعات این قسمت به (مجموعه آثار) نیچه به زبان آلمانی از سوی نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلی مجموعه آثار نیچه عبارت است از :)Neitzche werke. Leipziq 1091(40) همان، ج 15، صص 651 و 851.41) همان، ج 16، صص 7، 47، 563 و نیز : ج 5، ص 572.42) همان، ج 15، ص 852.43) کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژههای آلمانی nihilist und christ است.44) این جمله ناظر به تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و جدا انگاری دین از دنیا را در جهان مسیحی افشانده است. نگا : انجیل متی، باب 22، آیه 21 ؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36.45) همان، ج 8، ص 703.46) Epistemic Anarchism.47) Evaluation.48) Text Oriented.49) Author Oriented.50) Interpreter Orientation.51) جهت آگاهی بیشتر نگا :الف. محمد، حسین زاده، مبانی معرفت دینی، (قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم 1380)، صص 87 - 120؛ب. احمد، واعظی، تحول فهم دین، (تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر).52) جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به منابع زیر رجوع کنید :الف. میرمصطفی، تامر، بشارتهای کتب مقدس، ترجمه بزرگ کیا، (قم : دلیل، چاپ اول 1379)؛ب. جعفر، سبحانی، احمد موعود انجیل ؛ نیز : منشور جاوید، ج 6 (تفسیر موضوعی)، (قم : توحید، چاپ اول، 1375)، صص 13 - 22؛پ. انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی)، (بیجا، بیچا، دفتر نشر الکتاب، 1362)؛ت. داود، عبدالاحد، محمد فی کتاب المقدس، (قطر : دارالضیاء، للنشر و التوبیع، 1985م)؛ث. محمد صادق، فخر الاسلام، انیس الاعلام فی نصرة الاسلام، (تهران : مرتضوی، 1351)؛ج. موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی : (تهران : حسینیه ارشاد، بیچا، بیتا)، صص 145 - 151؛د. عبدالرحیم، سلیمانی اردستانی، درآمدی برالهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، (قم : طه، 1382، چاپ اول).چهارم .عبادتیک. چیستی عبادتحقیقت عبادت یا پرستش و عبودیت، عبارت است از تعظیم و تقدیس و خضوع و خشوع احترامآمیز و تحسینآمیز همراه با ثنا و تذلل و خاکساری عابد در برابر معبود.پرستش در حقیقت توجه باطنی انسان به حقیقتی است که او را آفریده و آدمی خود را نیازمند او در قبضه قدرت او میبیند؛ سیری است که انسان از خلق به سوی خالق میکند؛ شهید مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 292. عبارت است از میل به خدمت و تقدیس موجودی برتر و والاتر که مستحق این خدمت است و تقدیس کننده بیآن که پاداشی از او بخواهد او را تقدیس، احترام و ستایش میکند. همان، یادداشتها، ج 6، الفبایی، ص 160.عبادت پرواز روح است و سفر روحانی، رمز آزادی و نشانه محبت آفریدگار و آمادگی برای خدمت او؛ همان، ص 197.دو. کارکردهای عبادت2-1. عبادت نیاز ذاتیتقدیس و پرستش، امری غریزی و از نیازهای فطری بشر است. به قول ویلیام جیمز: (در ما غرایزی هست که ما را به دنیای دیگر پیوند میدهد، همان طور که غرایزی به این جهان پیوند میدهد).به عبارت دیگر، (عبادت) حالتی روحانی و معنوی است که مبدأ و مقصد مادی ندارد. بنابراین انسان با عبادت به یک احساس معنوی و فرامادی خود پاسخ میدهد و لازمه هر احساس طبیعی این است که پاسخ دادن به آن موجب لذت و ابتهاج است و پایهای از پایههای سعادت بشر را تشکیل میدهد.امیرمؤمنان در لذت ما قبل از عبادت و انس با پروردگار میفرماید: (پروردگارا تو از هر انیسی برای دوستانت انیستری. و از همه آنها برای کسانی که به تو اعتماد کنند برای کارگزاری آمادهتری، آنان را در باطن دلشان مشاهده میکنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان بصیرت و معرفت شان را میدانی، رازهای آنان نزد تو آشکار است و دلهای آنان در فراق تو بیتاب. اگر تنهایی سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونسشان است و اگر سختیها بر آنان فرو ریزد به تو پناه میبرند). نهج البلاغه، خ 225 ؛ شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص 98-97..2-2 عبادت و خودیابیعبادت و نیایش، خلوتی برای کسب نورانیت نفس و باز یافتن خود واقعی و فرونهادن خود خیالی است.اقبال لاهوری میگوید: (... عمل عبادت یا نیایش است که به نورانیت نفسانی میانجامد...). اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، به نقل از شهید مطهری، یادداشتها، ج 6، ص 191.او هم چنین نیایش را از تفکر محض برتر داشته و میگوید: (در عمل تفکر، ذهن حقیقت و واقعیت را مشاهده و دنبال میکند. در نیایش... از اندیشه برتر و بالاتر میرود و خود حقیقت و واقعیت را تسخیر میکند...). همان، ص 105، به نقل از همان، ص 192.همو بر آن است که: (نیایش به عنوان وسیله اشراق نفسانی عمل حیاتی و متعارفی است که به وسیله آن جزیره کوچک شخصیت، وضع خود را در کل بزرگتری از حیات اکتشاف میکند). همان، ص 105، به نقل از همانجا.ویلیام جیمز دراین باره میگوید: (... حقیرترین فرد بر روی زمین با این توجه عالی، خود را واقعی و باارزش احساس میکند). اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ص 105 ؛ شهید مطهری، یادداشتها، ج 6، ص 199.2-3. پرواز روح به ساحت فرامادیعبادت پرواز روح به افقهای وسیع تر از حضیض مادی و تنگنای حیات محدود حیوانی است. در این سیر روحانی انسانی مییابد که نیازی فراتر از حاجات و لذتی فراتر از لذات بدنی و وجودی برین و جاوید ورای کالبد محدود فانی دارد. شهید مطهری، یادداشتها، ص 193 و 194.آلکسیس کارل میگوید: (نیایش اصولا کشش روح است به سوی کانون غیرمادی جهان، به عبارت دیگر پرواز روح است به سوی خداوند و یا حالت پرستش عاشقانهای است نسبت به آن مبدئی که معجزه حیات از او سر زده است، کوشش انسان است برای ارتباط با آن وجود غیرمرئی، آفریدگار همه هستی، حکمت مطلق، خیرمطلق... انسان در برابر خداوندگار هستی نشان میدهد که او را دوست دارد، نعمات او را سپاس میگذارد و آماده است تا خواست او را هر چه هست انجام دهد). همان، ص 193.2-4. پیروزی روح بر بدندر کشاکش جاذبهها و اهداف روح و شهوات و امیال تن؛ هر یک میکوشند بر دیگری فایق آیند و دیگری را مغلوب و مطیع خود سازند؛ پرستش بهترین وسیله پیروزی روح بر بدن است.لکنت دونوئی مینویسد: (ستیزه انسان علیه طبیعت و علیه دشمنان خارجی نزاع برای زیست بود... سپس ستیزه مبدل به مجاهده با نفس شد... فردی که دراین مبارزه پیروزی میشود مدلل میسازد که وی پیشرو نژاد آینده و جدّ انسان کامل خواهد بود...). همان، ص 194.2-5. یقین یابیانسان به وسیله عبادت در عقایدش به مرحله یقین میرسد و با یقین به این که خداوند همه جا حاضر و بر اعمال او ناظر است و جهنم و بهشتی وجود دارد، آماده همه گونه فداکاری و چشم پوشی از لذت و تحمل هر گونه شدت و سختی میگردد و کسب فضایل و اجتناب از رذایل برایش آسان میشود. همان جا.2-6. رهایی از پوچیعبادت نشانه آن است که نیایشگر زندگی و هستی را پوچ نمیانگارد و در مییابد که از تیمار مهر و مشیتی حکیم و عادل برخوردار است. اما آن که هستی را پوچ میداند نخستین اثرش آن است که خود پوچ میشود. همان، ص 196.2-7. نیروبخشیعبادت صرفا مانع از کژیها نیست، بلکه نیروبخش است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: (از شکیبایی و نماز مدد جویید). آری کلمه (اللَّه بزرگتر است) به انسان نیرو و شخصیت اخلاقی میبخشد. همانجا.2-8. سلامت و آرامش روانعبادت و نیایش آرامش روحی و سلامت روانی میبخشد. قرآن دراین باره میفرماید: (أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) رعد (13)، آیه 28. در این آیه کلمه (الا) آگاهی و هوشیاری میدهد و خبر مهمی را اعلام میکند. از نظر ادبی هم مقدّم داشتن آن افاده حصر میکند. یعنی تنها به یاد خدا بودن و غیر خدا را فراموش کردن آرامش دلهاست. شهید مطهری، هدف زندگی (در مجموعه تکامل اجتماعی)، ص 85.آری عبادت در سه جبهه طبیعت، اجتماع و نفس به انسان نیرو میدهد. ر. ک: علی احمد پناهی، آرامش در پرتو نیایش، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی.2-9. تجدید میثاق با خدایکی از فلسفههای عبادت این است که انسان همواره در یادش باشد که
- [سایر] چه نقدهای کلی بر دین هندوئیسم وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر دین صابئی وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر دین شینتو وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر معتزله وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه اسماعیلیه وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر اشاعره وارد است؟
- [سایر] نقدهای کلی بر آیین بودا وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه اسماعیلیه وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه اهل حق وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه شیخیه وارد است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود یا حکم ضروری دین یعنیحکمی را که مسلمانان جز دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز وروزه را انکار کند در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتدّ میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثلاً واجببودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله بروجردی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه بدعتی در اسلام واقع شود (مانند منکراتی که دولتهای ناصالح به نام اسلام انجام می دهند) بر همه، مخصوصاً علمای دین واجب است حق را اظهار و باطل را انکار کنند و اگر سکوت علمای دین موجب هتک مقام علم، یا سوء ظن به علمای اسلام شود، اظهار حق به هر نحوی که ممکن باشد واجب است، هرچند بدانند تاثیر نمی کند.
- [آیت الله مظاهری] استعمال دخانیات نظیر سیگار، قلیان و پیپ، مخصوصاً برای جوانان، سزاوار نیست. و امید است این عیب به طور کلّی از دامن مسلمانان زدوده شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در مضاربه چنانچه خرید کالای خاصّی شرط شده باشد و عامل برخلاف شرط عمل کند، ضامن سرمایه است و اگر خسارت وارد شد چه کلی، چه جزیی، به عهده او است، بلی چنانچه پس از معامله، مالک اجازه دهد و خسارتی وارد شود برعهده مالک است.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله مظاهری] اگر بعضی از مسؤولین ممالک اسلامی موجب بسط نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی اجانب شود که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، یا موجب بسط اشاعه فحشا و گناهان بزرگ یا ترک واجبات شود خود به خود عزل میشود و بر مسلمانان لازم است با او مخالفت کنند و از اسلام و مصالح مسلمین دفاع کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود ، مثل منکراتی که دولتهای جائر انجام می دهند به اسم دین مبین اسلام ، واجب است خصوصاً بر علماء اسلام اظهار حق وانکار باطل ، واگر سکوت علماء اعلام موجب هتک مقام علم وموجب اسائة ظنّ به علماء اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمی کند .