آیین هندو از جمله ادیان ابتدایی است که (دین) نامیدن آن تنها با تعریفی که دین را (اعتقاد به امری قدسی)[1] میداند، امکانپذیر است، والّا در مقایسه با ادیان ابراهیمی باید آن را مجموعهای از افسانهها، اساطیر و برخی توصیههای اخلاقی و عرفانی، نامید. هندوئیسم شکل تکامل یافته (آنیمیسم) است و بنیانگذار شناخته شدهای ندارد این آیین گونهای فرهنگ، آداب و سنن اجتماعی است که با تهذیب نفس و ریاضت همراه است و با اندکی تسامح میتوان اصول این دین را در موارد زیر خلاصه کرد. 1. اعتقاد و احترام به کتابهای باستانی و سنتهای دینی برهمنان. 2. پرستش خدایانی که به ظهور آنها در دورههای قدیم عقیده دارند. 3. اعتقاد به تناسخ. 4. رعایت مقررات و طبقات اجتماعی (کاست) در معاشرت و ازدواج. 5. احترام به موجودات زنده مخصوصاً گاو و...[2] طرفداران فرقههای مختلف آیین هندو در ثالوث اعظم یعنی خدایان بزرگ سه گانه با هم دیگر توافق دارند این سه خدا عبارتند از: اول برهما یعنی خدای خلقت و آفریدگار کل. دوم شیوا یعنی خدای مرگ و مهلک کل. سوم ویشنو یعنی خدای زندگی و حافظ کل.[3] طبیعتاً در صورت مقایسه آیین هندو با ادیان آسمانی و دین مترقیای چون اسلام ضعفها و ناکارآمدیهای این آیین چنان نمایان خواهد شد که بررسی همه آنها محتاج تألیف کتابی خواهد بود، ولی چون هدف این مقاله شمردن نقدهای کلی آیین هندوئیسم است در این جا به چند مورد اصلی اشاره میشود. 1. تعدد خدایان و ناتوانی از تبیین مبدأ عالم و انسان. هندوان به عده بیشماری از خدایان آسمانی و زمینی با اسماء و صفات عجیب و غریب معتقدند و به آنها کرنش میکنند و برای هر یک بتخانههای باشکوهی میسازند.[4] و البته در عین حال سعی میکنند این خدایان متکثر را زیر مجموعه سه خدای اصلی یعنی برهما، شیوا و ویشنو[5] قرار دهند. هندوها این سه خدا را که شباهت زیادی به تثلیث مسیحیت دارد بین استقلال ذاتی و وحدت متردد گذاشته و معلوم نمیسازند که بالاخره آیا این سه خدا یک خدا هستند یا هر کدام خدایی جداگانه میباشند و به تعبیر دیگر گاهی صفات خدای واحد و ازلی برای آنها قائل میشوند و گاهی چنان در شمردن افتراقات این خدایان میکوشند که خدایان نیز موجوداتی چون دیگر موجودات متکثر جلوه میکنند و این بدان سبب است که آیین هندو (وحدت موجودات) را رکن اصیل خود قرار داده و از طرفی طبق این اصل همه چیز را خدا میشمارد و ارواح، اشجار و مظاهر طبیعت را هم از نوعی الوهیت برخوردار میسازد و تعداد خدایان را به تعداد موجودات متنوع و متکثر میرساند و از سوی دیگر همین خدایان متعدد به دلیل وحدت وجود یک خدا بیش نمیتوانند باشند. اگر افسانهها و مطالب یاد شده در کتابهای دینی هندوان را محور قضاوت قرار دهیم این اصل ثابت خواهد شد که آیین هندو از توضیح و تبیین منشأ عالم و انسان عاجز است و به نوعی دچار تناقضگویی شده است. همین امر باعث شده تا آیین هندو فرقههای بیشماری داشته باشد، عدهای به شیواپرستی رو آورند و عدهای ویشنو را بپرستند و... و در نهایت همگی به پرستش بتهای دست ساخت خود اقدام کنند و سرزمین هند به سرزمین بتخانههای بزرگ شهرت یابد. (شیواپرستان عورت شیوا را نیز میپرستند و آن را لینگا مینامند. مجسمههای لینگا و معابد آن نیز فراوان است... افرادی از شیوا پرستان پیوسته مجسمهای از لینگا را که داخل کیف کوچکی است به گردن آویخته دارند...)[6] و نمیدانند که چه کسی آنان را آفریده و چرا باید آفریدگار را عبادت کرد... 2. خرافاتی بودن و ناتوانی از ارایه برنامه زندگی جان بیناس در توضیح آیین هندو میگوید: (اعمالی که عوامالناس (هندو) به نام مذهب انجام میدهند، ترکیبی است از همه گونه اعتقادات مخلوط و به هم آمیخته مانند آنیمیسم، فتیشیسم، شمنیسم، شیطانپرستی، حیوانپرستی، ایمان به ارواح خیر و شرّ خداهای کوچکتر که معبودهای محلی میباشند...)[7] در حقیقت آیین هندو دو ضعف اساسی در عرصه عمل دارد که از اولی تعبیر به (اهیمسا) میکنند. اهیمسا یعنی پرهیز از آزار جانداران. طبق این آموزه خوردن گوشت حیوانات عملی غیراخلاقی است و نباید از گوشت حیوانات استفاده کرد.[8] این قانون هر چند ظاهری فریبنده دارد، اما در باطن چنان افراطی است که انسان را از نعمتهای الهی محروم کرده و زندگی اجتماعی او را مختل میسازد به گونهای که هند با داشتن بیشترین تعداد گاو و سایر حیوانات بیشترین تعداد گرسنگان را نیز دارا میباشد، ولی این گرسنگان حق استفاده از گوشت فراوان حیوانات را ندارند. دومین قانون آیین هندو، خودسوزی و زنده سوزاندن زنان بود، چرا که (هندوان جسد مردگان خود را میسوزانند و... سنّت مذهبی این بود که هنگام سوزاندن جسد مرد متوفی همسر وی نیز به نشانه وفاداری میان تودههای هیزم میخوابید و همراه شوهر میسوخت...)[9] البته در دورههای معاصر این رسم توسط انگلیس برافتاد و امروزه کمتر به آن عمل میشود، ولی نکته اساسی این است که وجود چنین قوانین ضد انسانی در یک دین نشانههای بارزی از ضعف و سستی آن دین است. نمونههای فوق که ظاهری اخلاقی دارند نشان میدهند که آیین هندو نه تنها برنامهای برای سعادت انسان ندارد بلکه با تشویق انسانها به ریاضتهای افراطی عاملی برای از هم پاشیدگی اجتماعی میباشد. 3. نژادپرستی و نظام طبقاتی آیین هندو مردم را به دو طبقه اصلی یعنی آریاییها و نجسها (دراویدیهای بومی هند) تقسیم میکند و هیچگونه حق حیاتی برای طبقه نجسها قائل نیست. افراد این طبقه به هیچ وجه حق نداشتند در محلههای آریاییها تردد کنند و هرگاه از باب ضرورت برای حمل زباله و کنّاسی به اماکن آنان میرفتند، موظف بودند با صدای بلند حضور خود را اعلام کنند که مبادا نگاه طبقات بالا به این گروه بیفتد در این صورت بیننده باید با غسل خود را طاهر کند. گوش دادن به تلاوت کتابهای مقدس نیز بر آنان حرام بود و اگر فردی از ایشان در این مورد استراق سمع میکرد برای مجازات سرب مذاب در گوش او میریختند.[10] علاوه بر تقسیمبندی فوق خود آریاییها به چهار (کاست) اصلی یعنی چهار طبقه تقسیم میشدند که عبارت بودند از: 1. برهمنان (طبقه روحانیون)؛ 2. کشاتریاها (طبقه شاهان، شاهزادگان و جنگاوران)؛ 3. ویشیاها (طبقه بازرگانان و دهقانان)؛ 4. شودراها (طبقه کارگران). معاشرت افراد یک طبقه با طبقات دیگر شرعاً و عرفاً ممنوع بود.[11] و البته به تدریج در ضمن این چهار طبقه حدود 2000 طبقه فرعی نیز پدید آمده بود و جامعه هند را به جامعهای هزاران طبقه تقسیم کرده بود که هر کدام طبقه پایین را استثمار و تحقیر میکرد و این در حالی بود که همه این ظلمها و ستمها توجیهی دینی و مذهبی داشت و شاید همین از هم گسیختگیهای اجتماعی که مذهب هندو مروج آن بود باعث گشته بود تا سرزمین ثروتمند و پرجمعیت هند هرگز نتواند در مقابل نیروهای مهاجم خارجی مقاومت کند و همیشه مطیع فرمانروایان خارجی باشد. 4. نظریه تناسخ و ناتوانی از تبیین سرانجام انسان همانگونه که گذشت آیین هندو نه تنها از تبیین مبدأ عالم عاجز است و نمیتواند برنامهای عملی برای زندگی دنیوی انسان بدهد از توضیح و تبیین سرانجام انسان نیز عاجز است و با طرح نظریه تناسخ به تناقض و اوهام دچار شده است (بنابراین به عقیده هندوها روح انسان در هنگام مرگ و در همه احوال جز در یک حالت که روح در مقام اعلی با (براهما) وحدت تام حاصل میکند به کالبد و یا جسم دیگری انتقال پیدا کرده و یک سلسله تولد و تجدید حیات را طی میکند و پس از هر تولد و زندگی دوباره بار دیگر، روح به بدنی دیگر حلول میکند و این تولدها ممکن است بیانتها بوده و ابدالدهر ادامه داشته باشد..)[12] این نظریه که خاستگاه آن ارواح پرستی و الوهیت ارواح در آیین هندو است، نه تنها دلیل منطقی و عقلی ندارد، بلکه موجب میشود تا انسان در مقابل ظلم و ستم دیگران تنها خود را مقصر دانسته و از مبارزه با آن و تلاش برای رسیدن به زندگی متعالی در این دنیا ناامید شود، زیرا همه مصائب کنونی نتیجه عملکرد وی در زندگی قبلی بوده و تنها با مردن و حلول در کالبد دیگر میتواند زندگی راحتتری داشته باشد. هر چند در کتابهای کلامی و فلسفی در ردّ نظریه تناسخ بحثهای متعددی صورت گرفته، ولی کافی است بدانیم که این نظریه محصول نژادپرستی و طبقاتی بودن جامعه هندوان است که برای توجیه طبقات چهارگانه جامعه و منع از تداخل بین این طبقات آن را مطرح کردهاند. چون بر اساس این آموزه اگر کسی در طبقه نجسها واقع شده به دلیل آن است که در حیات قبلی خود گناه کرده پس باید در این حیات به بقاء در طبقه نجسها راضی باشد و شاکر باشد که در شکل حیوان یا نبات یا احجار ظاهر نشده و فکر رفتن به جمع طبقات بالاتر را از سر بیرون کند و البته امیدوار باشد که اگر در این حیات خود را تهذیب کند، شاید در حیات بعدی به صورت پادشاه یا بازرگان ظاهر شود. نتیجه آن که آیین هندو به خاطر فقدان اصول و فروع کلامی و نداشتن موازین عقلی به گونهای با آراء و عقاید متناقض و خرافی اشباع شده و در میان افسانهها و خرافات غرق گشته که از تمییز بین حق و باطل عاجز است و نمیتواند برنامهای برای سعادت دنیوی و اخروی انسان ارائه دهد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ادیان آسیایی، مهرداد بهار، ص 117 تا 208. 2. ادیان آسیا، فرید هلم هاردی، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، ص 89 تا 419. 3. جهان مذهبی (ادیان در جوامع امروز) رابرت ویر، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 39 تا 292. 4. آشنایی با تاریخ ادیان، غلامعلی آریا. 5. تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه علی اصغر حکمت. [1] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379، ص 12. [2] . همان، ص 32. [3] . بیناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370، ص 276. [4] . آشنایی با ادیان بزرگ، همان، ص 32. [5] . همان، ص 39. [6] . همان، ص 39 و 40. [7] . تاریخ جامع ادیان، همان، ص 275. [8] . آشنایی با ادیان بزرگ، همان، ص 37. [9] . همان، ص 37. [10]. همان، ص 36 و 37. [11] . همان، ص 36؛ و همچنین رجوع شود به: ویراسته فرید هلم هاردی، ادیان آسیا، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، چاپ دوم، 1377، انتشارات فرهنگ اسلامی، ص 89 تا 419. [12] . آریا، غلامعلی، آشنایی با تاریخ ادیان، انتشارات پایا، چاپ سوم، 1379، ص 53. ( اندیشه قم )
آیین هندو از جمله ادیان ابتدایی است که (دین) نامیدن آن تنها با تعریفی که دین را (اعتقاد به امری قدسی)[1] میداند، امکانپذیر است، والّا در مقایسه با ادیان ابراهیمی باید آن را مجموعهای از افسانهها، اساطیر و برخی توصیههای اخلاقی و عرفانی، نامید. هندوئیسم شکل تکامل یافته (آنیمیسم) است و بنیانگذار شناخته شدهای ندارد این آیین گونهای فرهنگ، آداب و سنن اجتماعی است که با تهذیب نفس و ریاضت همراه است و با اندکی تسامح میتوان اصول این دین را در موارد زیر خلاصه کرد.
1. اعتقاد و احترام به کتابهای باستانی و سنتهای دینی برهمنان.
2. پرستش خدایانی که به ظهور آنها در دورههای قدیم عقیده دارند.
3. اعتقاد به تناسخ.
4. رعایت مقررات و طبقات اجتماعی (کاست) در معاشرت و ازدواج.
5. احترام به موجودات زنده مخصوصاً گاو و...[2]
طرفداران فرقههای مختلف آیین هندو در ثالوث اعظم یعنی خدایان بزرگ سه گانه با هم دیگر توافق دارند این سه خدا عبارتند از:
اول برهما یعنی خدای خلقت و آفریدگار کل.
دوم شیوا یعنی خدای مرگ و مهلک کل.
سوم ویشنو یعنی خدای زندگی و حافظ کل.[3]
طبیعتاً در صورت مقایسه آیین هندو با ادیان آسمانی و دین مترقیای چون اسلام ضعفها و ناکارآمدیهای این آیین چنان نمایان خواهد شد که بررسی همه آنها محتاج تألیف کتابی خواهد بود، ولی چون هدف این مقاله شمردن نقدهای کلی آیین هندوئیسم است در این جا به چند مورد اصلی اشاره میشود.
1. تعدد خدایان و ناتوانی از تبیین مبدأ عالم و انسان.
هندوان به عده بیشماری از خدایان آسمانی و زمینی با اسماء و صفات عجیب و غریب معتقدند و به آنها کرنش میکنند و برای هر یک بتخانههای باشکوهی میسازند.[4] و البته در عین حال سعی میکنند این خدایان متکثر را زیر مجموعه سه خدای اصلی یعنی برهما، شیوا و ویشنو[5] قرار دهند. هندوها این سه خدا را که شباهت زیادی به تثلیث مسیحیت دارد بین استقلال ذاتی و وحدت متردد گذاشته و معلوم نمیسازند که بالاخره آیا این سه خدا یک خدا هستند یا هر کدام خدایی جداگانه میباشند و به تعبیر دیگر گاهی صفات خدای واحد و ازلی برای آنها قائل میشوند و گاهی چنان در شمردن افتراقات این خدایان میکوشند که خدایان نیز موجوداتی چون دیگر موجودات متکثر جلوه میکنند و این بدان سبب است که آیین هندو (وحدت موجودات) را رکن اصیل خود قرار داده و از طرفی طبق این اصل همه چیز را خدا میشمارد و ارواح، اشجار و مظاهر طبیعت را هم از نوعی الوهیت برخوردار میسازد و تعداد خدایان را به تعداد موجودات متنوع و متکثر میرساند و از سوی دیگر همین خدایان متعدد به دلیل وحدت وجود یک خدا بیش نمیتوانند باشند.
اگر افسانهها و مطالب یاد شده در کتابهای دینی هندوان را محور قضاوت قرار دهیم این اصل ثابت خواهد شد که آیین هندو از توضیح و تبیین منشأ عالم و انسان عاجز است و به نوعی دچار تناقضگویی شده است. همین امر باعث شده تا آیین هندو فرقههای بیشماری داشته باشد، عدهای به شیواپرستی رو آورند و عدهای ویشنو را بپرستند و... و در نهایت همگی به پرستش بتهای دست ساخت خود اقدام کنند و سرزمین هند به سرزمین بتخانههای بزرگ شهرت یابد. (شیواپرستان عورت شیوا را نیز میپرستند و آن را لینگا مینامند. مجسمههای لینگا و معابد آن نیز فراوان است... افرادی از شیوا پرستان پیوسته مجسمهای از لینگا را که داخل کیف کوچکی است به گردن آویخته دارند...)[6] و نمیدانند که چه کسی آنان را آفریده و چرا باید آفریدگار را عبادت کرد...
2. خرافاتی بودن و ناتوانی از ارایه برنامه زندگی
جان بیناس در توضیح آیین هندو میگوید: (اعمالی که عوامالناس (هندو) به نام مذهب انجام میدهند، ترکیبی است از همه گونه اعتقادات مخلوط و به هم آمیخته مانند آنیمیسم، فتیشیسم، شمنیسم، شیطانپرستی، حیوانپرستی، ایمان به ارواح خیر و شرّ خداهای کوچکتر که معبودهای محلی میباشند...)[7]
در حقیقت آیین هندو دو ضعف اساسی در عرصه عمل دارد که از اولی تعبیر به (اهیمسا) میکنند. اهیمسا یعنی پرهیز از آزار جانداران. طبق این آموزه خوردن گوشت حیوانات عملی غیراخلاقی است و نباید از گوشت حیوانات استفاده کرد.[8] این قانون هر چند ظاهری فریبنده دارد، اما در باطن چنان افراطی است که انسان را از نعمتهای الهی محروم کرده و زندگی اجتماعی او را مختل میسازد به گونهای که هند با داشتن بیشترین تعداد گاو و سایر حیوانات بیشترین تعداد گرسنگان را نیز دارا میباشد، ولی این گرسنگان حق استفاده از گوشت فراوان حیوانات را ندارند.
دومین قانون آیین هندو، خودسوزی و زنده سوزاندن زنان بود، چرا که (هندوان جسد مردگان خود را میسوزانند و... سنّت مذهبی این بود که هنگام سوزاندن جسد مرد متوفی همسر وی نیز به نشانه وفاداری میان تودههای هیزم میخوابید و همراه شوهر میسوخت...)[9]
البته در دورههای معاصر این رسم توسط انگلیس برافتاد و امروزه کمتر به آن عمل میشود، ولی نکته اساسی این است که وجود چنین قوانین ضد انسانی در یک دین نشانههای بارزی از ضعف و سستی آن دین است.
نمونههای فوق که ظاهری اخلاقی دارند نشان میدهند که آیین هندو نه تنها برنامهای برای سعادت انسان ندارد بلکه با تشویق انسانها به ریاضتهای افراطی عاملی برای از هم پاشیدگی اجتماعی میباشد.
3. نژادپرستی و نظام طبقاتی
آیین هندو مردم را به دو طبقه اصلی یعنی آریاییها و نجسها (دراویدیهای بومی هند) تقسیم میکند و هیچگونه حق حیاتی برای طبقه نجسها قائل نیست. افراد این طبقه به هیچ وجه حق نداشتند در محلههای آریاییها تردد کنند و هرگاه از باب ضرورت برای حمل زباله و کنّاسی به اماکن آنان میرفتند، موظف بودند با صدای بلند حضور خود را اعلام کنند که مبادا نگاه طبقات بالا به این گروه بیفتد در این صورت بیننده باید با غسل خود را طاهر کند. گوش دادن به تلاوت کتابهای مقدس نیز بر آنان حرام بود و اگر فردی از ایشان در این مورد استراق سمع میکرد برای مجازات سرب مذاب در گوش او میریختند.[10]
علاوه بر تقسیمبندی فوق خود آریاییها به چهار (کاست) اصلی یعنی چهار طبقه تقسیم میشدند که عبارت بودند از:
1. برهمنان (طبقه روحانیون)؛ 2. کشاتریاها (طبقه شاهان، شاهزادگان و جنگاوران)؛ 3. ویشیاها (طبقه بازرگانان و دهقانان)؛ 4. شودراها (طبقه کارگران).
معاشرت افراد یک طبقه با طبقات دیگر شرعاً و عرفاً ممنوع بود.[11] و البته به تدریج در ضمن این چهار طبقه حدود 2000 طبقه فرعی نیز پدید آمده بود و جامعه هند را به جامعهای هزاران طبقه تقسیم کرده بود که هر کدام طبقه پایین را استثمار و تحقیر میکرد و این در حالی بود که همه این ظلمها و ستمها توجیهی دینی و مذهبی داشت و شاید همین از هم گسیختگیهای اجتماعی که مذهب هندو مروج آن بود باعث گشته بود تا سرزمین ثروتمند و پرجمعیت هند هرگز نتواند در مقابل نیروهای مهاجم خارجی مقاومت کند و همیشه مطیع فرمانروایان خارجی باشد.
4. نظریه تناسخ و ناتوانی از تبیین سرانجام انسان
همانگونه که گذشت آیین هندو نه تنها از تبیین مبدأ عالم عاجز است و نمیتواند برنامهای عملی برای زندگی دنیوی انسان بدهد از توضیح و تبیین سرانجام انسان نیز عاجز است و با طرح نظریه تناسخ به تناقض و اوهام دچار شده است (بنابراین به عقیده هندوها روح انسان در هنگام مرگ و در همه احوال جز در یک حالت که روح در مقام اعلی با (براهما) وحدت تام حاصل میکند به کالبد و یا جسم دیگری انتقال پیدا کرده و یک سلسله تولد و تجدید حیات را طی میکند و پس از هر تولد و زندگی دوباره بار دیگر، روح به بدنی دیگر حلول میکند و این تولدها ممکن است بیانتها بوده و ابدالدهر ادامه داشته باشد..)[12]
این نظریه که خاستگاه آن ارواح پرستی و الوهیت ارواح در آیین هندو است، نه تنها دلیل منطقی و عقلی ندارد، بلکه موجب میشود تا انسان در مقابل ظلم و ستم دیگران تنها خود را مقصر دانسته و از مبارزه با آن و تلاش برای رسیدن به زندگی متعالی در این دنیا ناامید شود، زیرا همه مصائب کنونی نتیجه عملکرد وی در زندگی قبلی بوده و تنها با مردن و حلول در کالبد دیگر میتواند زندگی راحتتری داشته باشد.
هر چند در کتابهای کلامی و فلسفی در ردّ نظریه تناسخ بحثهای متعددی صورت گرفته، ولی کافی است بدانیم که این نظریه محصول نژادپرستی و طبقاتی بودن جامعه هندوان است که برای توجیه طبقات چهارگانه جامعه و منع از تداخل بین این طبقات آن را مطرح کردهاند. چون بر اساس این آموزه اگر کسی در طبقه نجسها واقع شده به دلیل آن است که در حیات قبلی خود گناه کرده پس باید در این حیات به بقاء در طبقه نجسها راضی باشد و شاکر باشد که در شکل حیوان یا نبات یا احجار ظاهر نشده و فکر رفتن به جمع طبقات بالاتر را از سر بیرون کند و البته امیدوار باشد که اگر در این حیات خود را تهذیب کند، شاید در حیات بعدی به صورت پادشاه یا بازرگان ظاهر شود.
نتیجه آن که آیین هندو به خاطر فقدان اصول و فروع کلامی و نداشتن موازین عقلی به گونهای با آراء و عقاید متناقض و خرافی اشباع شده و در میان افسانهها و خرافات غرق گشته که از تمییز بین حق و باطل عاجز است و نمیتواند برنامهای برای سعادت دنیوی و اخروی انسان ارائه دهد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ادیان آسیایی، مهرداد بهار، ص 117 تا 208.
2. ادیان آسیا، فرید هلم هاردی، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، ص 89 تا 419.
3. جهان مذهبی (ادیان در جوامع امروز) رابرت ویر، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 39 تا 292.
4. آشنایی با تاریخ ادیان، غلامعلی آریا.
5. تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه علی اصغر حکمت.
[1] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379، ص 12.
[2] . همان، ص 32.
[3] . بیناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370، ص 276.
[4] . آشنایی با ادیان بزرگ، همان، ص 32.
[5] . همان، ص 39.
[6] . همان، ص 39 و 40.
[7] . تاریخ جامع ادیان، همان، ص 275.
[8] . آشنایی با ادیان بزرگ، همان، ص 37.
[9] . همان، ص 37.
[10]. همان، ص 36 و 37.
[11] . همان، ص 36؛ و همچنین رجوع شود به: ویراسته فرید هلم هاردی، ادیان آسیا، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، چاپ دوم، 1377، انتشارات فرهنگ اسلامی، ص 89 تا 419.
[12] . آریا، غلامعلی، آشنایی با تاریخ ادیان، انتشارات پایا، چاپ سوم، 1379، ص 53.
( اندیشه قم )
- [سایر] چه نقدهای کلی بر دین هندوئیسم وارد است و برتری اسلام را بیان کنید؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر دین صابئی وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر دین شینتو وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر معتزله وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه اسماعیلیه وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر اشاعره وارد است؟
- [سایر] نقدهای کلی بر آیین بودا وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه اسماعیلیه وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه اهل حق وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه شیخیه وارد است؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحاضه کثیره و متوسطه وقتی که به کلی از خون پاک شد باید غسل کند ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز پیش مشغول غسل شده دیگر خون نیامده و به کلی پاک شده لازم نیست دوباره غسل نماید
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله مظاهری] اگر سر میّت را ببرد دیهاش صد مثقال شرعی طلا است ولی اگر اعضای او را قطع کند یا جراحتی بر او وارد کند، تعیین آن با حاکم شرع است. و در هر صورت این دیه به ورثه نمیرسد و صرف خیرات برای میّت میگردد و ادای دین میّت نیز از آن جایز است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] خوردن چیزی که موجب مرگ می شود یا برای انسان ضرر کلّی دارد حرام است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خوردن چیزی که موجب مرگ می شود یا برای انسان ضرر کلی دارد حرام است.
- [آیت الله خوئی] خوردن چیزی که موجب مرگ میشود یا برای انسان ضرر کلی دارد، حرام است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند و همراهی نمودن با آنها در ظلم و ستم، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] زکات در صورتی واجب میشود که مال به مقدار نصاب که بعداً گفته میشود برسد و مالک آن، بالغ و عاقل باشد و نیز مالک باید شخص خاصّی باشد نه عنوان کلّی، بنابراین در اوقاف عامه و مانند آن که مالک عنوان کلّی است، زکات واجب نیست و نیز باید ملک شخصی باشد، بنابراین در مواردی همچون قرض که قرضدهنده در ذمّه قرضگیرنده به طور کلّی به مقدار قرض مالک میباشد، بر قرضدهنده زکات واجب نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] خودداری کردن از بول و غایط مکروه است و اگر برای بدن ضرر کلی داشته باشد حرام است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خودداری کردن از بول و غائط مکروه است. و اگر برای بدن ضرر کلی داشته باشد حرام است.