اگر برایتان مقدور است می خوام اطلاعات کاملی راجع به صوفیان گنابادی داشته باشم، در جلسه تفسیر قرآن، نماز جماعت و نماز اول وقت، سخنرانی و و مقید به همه ائمه، خصوص امام عصر(ع) و همه پیامبران، ظاهرا هیچ منافاتی با دین نداشت اند؟
اگر برایتان مقدور است می خوام اطلاعات کاملی راجع به صوفیان گنابادی داشته باشم، در جلسه تفسیر قرآن، نماز جماعت و نماز اول وقت، سخنرانی و و مقید به همه ائمه، خصوص امام عصر(ع) و همه پیامبران، ظاهرا هیچ منافاتی با دین نداشت اند؟ پیدا و پنهان فرقه دراویش گنابادی از جمله مواردی که وابستگان به فرقه های طریقتی به آن مدعی هستند آگاهی از مسائلی در هستی می باشد که از آن به ماورای طبیعت تعبیر می گردد این در حالی است که این سخنان چیزی جز گزافه گویی نمی باشد زیرا عارفان حقیقی و متشرع با وجود وصال به درک چنین فضایلی هرکز ادعایی در این خصوص نداشته و مدعی امورات غیبی نشده اند . سال هاست که این شیاطین با خرقه های صوفیانه به قلندری پرداخته و در لباسی از فرهنگ، وقت و توان جوانان این مملکت را که سرمایه های انسانی این مرز و بوم هستند، وحشیانه به تاراج می برند و آنان را در حیرتی عمیق فرو می برند و با این کار، سال ها بر کرسی ریاست و مرشدی خویش نشسته و بر اهداف پلید خویش دست می یابند و هیچ کس نیست که بر آنها نظارت کند! بسیاری از آنان، با وجود پرونده های بسیاری که از اغفال دختران و زنان و ایجاد روابط نامشروع و اختلاس های کلان مالی در دادگاه های مختلف کشور دارند، هممچنان به تدریس و تشویق جوانان پرداخته و سوابق سال های زندان خویش را به مسائل سیاسی نسبت می دهند و خود را جزو آزادی خواهان قرار می دهند و از این راه خود را به شخصیت های بزرگ اجتماعی تبدیل می کنند تا اذهان جوانان پر شور و شوق این مملکت را شستشو دهند و به اهداف خود که همان تبلیغ بنده پروری و نفی آزادی بشر است دست یابند. در این میان بسیاری از جوانان به دلیل وجود مشکلات مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی موجود در کشور به این گروه ها گراییده و عمر و وقت خویش و گاهی جان خویش را از دست می دهند. به نظر می رسد سکوت در برابر چنین گروه ها و فرقه هایی نه تنها موجب به وجود آمدن دین زدگی و عرفان زدایی در نسل جوان این مرز و بوم شده بلکه موجب از بین رفتن سرمایه هایی می شود که شاید دیگر جبران نشود. نسل جوان هر کشوری سرمایه های انسانی است که باید بر روی آنها سرمایه گذاری کرد تا برای آینده کشور مفید باشند و در صورت فراموشی این نسل، چیزی جز نابودی برای کشور نخواهند ماند.صوفی و صوفی گری همواره در سالهای اخیر بعنوان یکی از شاخه های مهم جریان های شبه عرفانی مطرح بوده است. انگلیس، فرقه سازی، کمپانی هند شرقی وقتی می گوییم بسیاری از فرقه های امروز یا تصوف انگلستان ساخته شده اند ویا تقویت گشته اند به آقایان صوفیه بر می خورد، اما نگاهی به تاریخ تصوف نشان می دهد که اکثر فرقه های صوفیه در طول تاریخ توسط حکومتهای مخالف اسلام حمایت می شدند،ارتباط نزدیک سران صوفیه با حکومتهای وقت همچون بنی امیه وبنی عباس بر کسی پوشیده نیست اما در دورانهای بعد نیز صوفیان از سوی حکومتهای جور حمایت زیادی شدند وحتی به گفته خود صوفیها اولین خانقاه توسط امیری مسیحی در رمله شام ساخته شد. اما عجیب تر از همه سالهای بین 1200 تا 1330 هجری قمری است.دورانی که انگلستان کمپانی هند شرقی را در هندوستان فعال کرد وبه مرزهای ایران وسایر کشورها نزدیک شد وبا کشورهای اسلامی رابطه بر قرار کرد. اکثر فرقه های موجود بین سالهای 1200 تا 1330 ه.ق تاسیس ویا احیا شده اند.فرقه هایی همچون بابیت(تاسیس.1260 ه.ق.)،بهائیت(ت.1267)وفرقه های مختلف صوفیه نظیر نعمت اللهی صفی علیشاهی(ت.1288)،نعمت اللهی گنابادی(ت.1294)،نعمت اللهی کوثر علیشاهی(ت.1234)،نعمت اللهی منور علیشاهی(ت.1278)واویسه( ت .1305) در این دوران تاسیس شده وفرقه های خاکساریه وذهبیه دوباره احیا گشته وفعالیت خود را گسترش دادند. البته نباید انصافا از کمکهای خوب سران صوفیه به حکومتهای وقت نیز صرف نظر کرد.به هر حال امروز نیز حماتی جدی غرب از تصوف وفرقه های دیگر نشانگر نیاز غرب به این فرقه هاست. مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد اسلام این گونه بیان می کند: (گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش، تکثیر و انتشار رساله ها و کتاب هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها وگوشه گیری سوق می دهد، مانند مثنوی مولوی و احیاء العلوم غزالی) . خاطرات مستر همفر، ص 65. یکی از اقطاب دراویش! علت حمایت غرب از تصوف استفان شوارتز (نویسند ه وتحلیل گر غربی) فاش می کند بر اساس طرحی محرمانه که در پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) بررسی شده است . یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار می رود.برنارد لوییس هم در کنفرانسی که در بنیاد نیکسون برگزار شد به دولت بوش پیشنهاد کرد که برای ارتقای سطح گفتگو بین آمریکا و دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کعبانی رهبر بزرگ ترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند.نویسنده آنگاه خصوصیت صوفیه را بررسی کرده و می گوید: ایران به عنوان یکی از کانون های مهم صوفیه در جهان اسلام است. وی خاطر نشان می کند که بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است . شوارتز می نویسد:پلورالیسم و میانه روی تصوف چه بسا نقش تعیین کننده ای در دوره گذار جهان اسلام داشته است.توضیح:بنیاد نیکسون یکی از نهادهای عمده تصمیم گیری سیاست های دولت آمریکا است که توسط ریچارد نیکسون (رئیس جمهور اسبق آمریکا) تاسیس گردید ویکی از بزرگان این بنیاد هنری کسینجر(وزیر خارجه اسبق آمریکا) می باشد. می توان گفت از سال 1945 تا حال هیچ سیاست مدار برجسته آمریکایی وجود نداشته که مدتی در این بنیادها فعالیت نکرده باشد. در واقع این بنیادها به منزله اتاق رختکن ورود به پست های عالی هستند . حیطه عمل و نفوذ آنها از دانشگاه ها گرفته تا مراکز سیاسی فرهنگی اقتصادی علمی و پزوهشی و از داخل تا خارج از این کشور را دربر گرفته است.با توجه به ماهیت وروال کار این کانون ها که وظیفه پاسداری و حفاظت از نظام سلطه را برعهده دارند هم اینک بخش قابل ملاحضه ای از این بنیادها وموسسات زیر مجموعه آنها فعالیت های خودرا حول محور (اسلام زدایی ) در دهها کشور مسلمان و بالاخص مهمترین قطب سیاسی جهان اسلام یعنی (جمهوری اسلامی) و راههای مقابله با نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران از طریق ارتباط با عناصر گروه ها و فرقه های معاند منحرف و بریده از ملت در داخل و خارج از کشور ونیز هدایت سیاسی مادی و پشتیبانی از آنان چهره سازی ایجاد تفرقه وبرپایی تشنج تمرکز کرده اند. اولین صوفی تصوف در قرن دوم هجری در میان امت اسلامی شکل گرفت. اولین کسی که صوفی نامیده شد (عثمان بن شریک) مشهور به (ابوهاشم کوفی) است.در روایتی از امام صادق علیه السلام مطلبی در مورد وی نقل شده است که می فرمایند: (ِاّنه کانَ فاسدُ العقیدةِ جداً و هُوَ الذّی ِابتَدَعَ َمذهَباً یُقال َلهُ التَّصَوُفُ وجَعَلَهُ مَفَرّاً لِعَقیدتِهِ الخَبِیثَۀِ)؛ کیوان قزوینی (شیخ توبه کرده فرقه گنابادی) می نویسد: (اوّلین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابوهاشم کوفی بود که رنج ها به خود داد تا عِرّاده صوفی به راه افتاد. همانا او(ابوهاشم) انسانی است که جداً عقیده فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت مذهبی را بنا نهاد که تصوف نامیده شد وآن را محل فراری برای عقیده فاسد خود قرار داد.)هر چند برخی از متصوّفه تلاش می کنند سابقه تصوّف را به همان سالهای آغازین اسلام برسانند. وا‌ژه صوفی درباره معنا و ریشه این واژه اختلافات زیادی وجود دارد؛ برخی معتقدند این واژه از (soph) که واژه ای یونانی است اخذ شده است؛ برخی دیگر آنرا مشتق از (صفه) می دانند. اما با توجه به روایات و منابع تاریخی مشخص می شود این واژه از (صوف) به معنای (پشم) گرفته شده است. دکتر عبد الحسین زرین کوب می نویسد: (در میان ریشه شناسی هایی که برای کلمه صوفی پیشنهاد شده است، محتمل ترینشان بی شک آن است که صوفی را از (صوف) به معنای (پشم) مشتق می داند. صوفیان به عنوان نشانه ای از فقر دینی خود، جامه های پشمی خشنی به تن می کردند.) مکاتب تصوف 1- مکتب عراق: همان مکتب اولیه تصوف و خواستگاه آن بود. 2- مکتب خراسان: تصوف در ایران به مکتب خراسان شهرت یافت. مکتبی که بر خلاف مکتب عراق روحیه اجتماعی داشت و رهبانیت کمتری در آن به چشم می خورد. به دلیل ویژگیهای خاص مکتب خراسان و اجتماعی بودن آن،تصوف در آن رشد سریعتری نسبت به مکتب عراق پبدا کرد. استفاده از شعر و ادبیات برای گسترش تصوف برگ برنده صوفیه در مقابل مکتب عراق بود. نزدیکی ایران به هند و آیین های عرفانی هند تاثیرات قابل توجهی بر تصوف ایرانی داشته است؛ هرچند نقش آیین های ایرانی همچون (میترا) و (زردشت) را نمی توان نادیده گرفت. در مکتب عراق فرقه گرایی کمتر از مکتب خراسان بود. روحیه اجتماعی مکتب خراسان و حضور در بین مردم باعث فرقه گرایی بیشتری نسبت به مکتب عراق شد. برخی فرقه های تصوف ایران در همان سالهای آغازین از بین رفتند و برخی چند قرن به حیات خود ادامه دادند که هنوز برخی از این فرقه ها در ایران فعالیت می کنند.به دلیل تعدد فرقه های بوجود آمده در ایران شمارش آنها بسیار سخت است اما در اسناد تاریخی و منابع تصوف نام صدها فرقه به چشم می خورد. تصوف چیست تصوف نوعی ایدئولوژی است که از نظر تا عمل واز بینش تا کنش را در بر میگیرد.تفسیر خاص زندگی و نحوه تعامل با حیات دنیوی است.این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف وشهودتحصیل میگردد.البته پراکندگی و تنوع فرقه های صوفیه و تضاد وتعارض در این جریان انقدر زیاد است که نمیتوان با یک نظر و یک اندیشه آنها را دسته بندی و نقد کرد.ریشه های تصوف از قرن دوم هجری شروع به رشد کرد ودر میان مسلمین رایج شد.تحقیر دنیا فرار از تتنعمات وتمام شئون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی و تحمل شکنجه ها از نکات بارز این دوره میباشد.ایستادگی تصوف در برابر ائمه اطهار علیهم السلام ومخالفت با سیره و روش آنها نشانه اوج تضاد با تفکرات اسلامی در دوران آغازین رشد این جریان بود.خرده گیری تصوف بر ائمه تا جائی پیش رفت که بر امام رضا علیه السلام تاختند که چرا لباس درشت بر تن نمیکنی و غذای خشن نمیخوری.امام فرمود:یوسف پیامبر خدا لباسهای زربفت و قباهای دیبا بر تن داشت.تصوف بدعتی بود که از بین اهل سنت آغاز شد و کم کم به شیعه هم راه یافت.و نخستین صوفی کسی نبود جز ابوهاشم کوفی که امام صادق علیه السلام به شدت با او مخالفت میفرمود.کم کم توسط مسیحیان تفکرات رهبانیت مسیحی به درون این جریان وارد شد و برای جداسازی این جریان از اسلام ناب در شام توسط یک پادشاه مسیحی اولین خانقاه بنیانگذاری شد.واین دوران آغاز صوفی گری بود که بعدها به تصوف امروزی منجر شد. صوفی گنابادی یکی از گروههای صوفی فعال در ایران فرقه نعمت اللهی گنابادی است.هر چند نعمت اللهی ها خود به چند فرقه مثل کوثریه. شمسیه.حجت علیشاهی.و غیره تقسیم می گردند از جمله اشکلاتی که به طور کلی بر این فرقه وارد است مواردی است که در ذیل به صورت فهرست وار اشاره می گردد و به امید خدا در ادامه به شرح ان خواهیم پرداخت. 1-اباحه گری : .ملا سلطان گنابادی موسس گنابادیه میگوید:اصل و حقیقت روح نماز همین ذکر قلبی است که ما داریم ومن خودم که در خانه هستم نماز نمیخوانم و مسجد هم که میایم برای عوام است.(مقامات العرفاء صفحه 152) 2-بدعت در دین: مساله عشریه که این آقایان اعلام کرده اند و آنرا جایگزین حکم صریح قران در مورد زکات و خمس میدانند.ملا سلطان گنابادی در کتاب نابغه علم و عرفان چاپ تابان 1333صفحه 204 میگوید: یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود مغنی زکوه زکوی و از خمس خواهد بود. چه کسی به ایشان اجازه داده حکم صریح قران را نقض کند و حکمی جدید اختراع نماید. 3-غسل اسلام: این غسل علاوه بر اینکه بدعت است توهینی به سایر امت اسلامی است که انها را مسلملن نمیداند.سلطان حسین تابنده در رساله رفع شبهات خود صفحه 21 میگوید:مراد از اسلام در این مورد تسلیم امر الهی شدن است که چون شخص تصمیم و عزم دارد خود را نسبت به شریعت مقدس تسلیم و مطیع محض نماید به این نیت غسلی انجام میدهد و اشکالی ندارد. این یک بدعت آشکار و اهانت به سایر مذاهب اسلامی است چون معنی این کلام اینست که بقیه تسلیم امر خدا نشده اند و حالا باید مسلمان شوند.تازه در کجای آیات و روایات همچین حکمی است.این از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است. از جبهه ملی تا قطبیت فرقه گنابادی نورعلی تابنده کیست؟ نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح علیشاه، قطب دراویش گنابادی است که پس از برادرش سطان حسین ملقب به رضا علیشاه و پسر برادرش یعنی علی تابنده معروف به محبوب علیشاه به عنوان قطب سی و نهم سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی رسید. نور علی تابنده تحصیلات خود را تا دریافت دکترای حقوق در خارج از کشور ادامه داد. در مقطعی پس از بازگشت به کشور گرایش شدید روشنفکری پیدا کرده و دارای تفکرات لیبرالی شده و به عضویت تشکیلات (جبهه ملی) که در اول انقلاب به دلیل مخالفت صریح با لایحه قصاص توسط امام خمینی (ره) حکم به ارتداد آنها صادر شد، می شود. به دلیل آنکه گرایشات روشنفکری او، از طرف خانواده اش به نوعی مخالفت با رژیم شاه تعبیر می شد، مورد مخالفت خانواده تابنده و جریان تصوف که پیوند تنگاتنگی با دربار پهلوی داشتند، واقع شد، به طوری که برادرش رضا علیشاه به عنوان قطب فرقه، فرزند خود نور علی تابنده را به عنوان جانشین خود انتخاب می کند و اعتنایی به بر ادرش نور علی نمی گذارد. وی پس از پیروزی انقلاب و تحت تأثیر تفکرات لیبرالی و به دلیل همراهی با جبهه ملی و نهضت آزادی که پرونده آنها مخصوصاً در دوران 8 ساله دفاع مقدس بسیار سیاه و تاریک است، با نظام جمهوری اسلامی نیز سر ستیز پیدا می کند، به طوری که یک بار در اوایل دهه 70 شمسی به دلیل بعضی از اقدامات، دستگیر و به اتفاق بعضی از سران نهضت آزادی مدت کوتاهی در زندان نظام اسلامی به سر می برد. همچنان نور علی تا بعد از آزادی، هنوز مراحل صوفیانه را در سلسله خانوادگی خود شروع نکرده بود. در این زمان برادرش رضا علیشاه فوت می کند و قطبیت به پسرش علی تابنده ملقب به محبوب علیشاه می رسد و در این مقطع در اواسط دهه 70 محبوب علیشاه (پسر برادرش) نیز بر اثر عارضه قلبی می میرد و از قضا، قطبیت به نور علی تابنده ای که عاری از تعالیم صوفیانه و درویشی بود، می رسد!!! او هنوز به عنوان قطب این فرقه درویشی به حیات خود ادامه می دهد. وی به گواهی سوابق تحصیلاتی و خانوادگی و اقرار دروایش گنابادی، از سواد اولیه دینی نیز برخوردار نیست، چنانکه در فیلم زیر ناتمبرده در قرائت هر خط از قرآن، چند غلط فاحش اعرابی دارد!! برادر وی یعنی سلطانحسین تابنده یا رضا علیشاه گنابادی در زمان ریاست خود بر این فرقه، رابطه بسیار حسنه ای با دربار پهلوی داشت. محمد رضا پهلوی دوبار رسماً به بیدخت رفت و شب را به اتفاق اسدالله علم، وزیر سفاک خود و از دوستان تابنده، در منزل او بیتوته کرد. در این رابطه عکس های از ملاقات محمدرضا پهلوی با رضا علیشاه و تعظیم او به شاه پهلوی، موجود است. ارتشبد نصیری رئیس سفاک ساواک که دست او به خون بسیاری از جوانان انقلابی و متدین این مرزو بوم آلوده بود، از دوستان تابنده و از مریدان این فرقه درویشی بود. البته اسناد وابستگی و همراهی اقطاب این فرقه با شاهان ظالم قاجار و پهلوی بسیار زیادتر از این اجمال است؛ چنانکه می توان تنها برای نمونه چند مورد دیگر را اشاره کرد، جمله اینکه میرزا آغاسی از شیوخ فرقه نعمت اللهی و عامل تابلودار استعمار بود که پس از دسیسه چینی در قتل صدر اعظم باکفایت و دانشمند ایران یعنی قائم مقام فراهانی، چندی به نخست وزیری شاگرد سابق خود یعنی محمد شاه قاجار رسید. اسناد رابطه نامشروع این رئیس خانقاه صوفیه با مهد علیاء زن محمد شاه، در تاریخ ثبت است. ظهیر الدوله ملقب به صفا علیشاه، داماد ناصرالدین شاه و وزیر دربار نیز از اقطاب یکی از این فرقه های نعمت اللهیه بود که با بنیانگذاری انجمن اخوت، مایه پیوند رسمی دراویش صوفی با لژهای فراماسونری استعمار شد. عبدالحسین تیمور تاش وزیر دربار رضا خان پهلوی و جاسوس پرونده دار روسیه در ایران که داعیه سلطنت را نیز در سر داشت و عاقبت الامر به این جرم مورد تصفیه حساب خونین رضا خان واقع شد و به قتل رسید، از دراویش نعمت اللهی بود. منوچهر اقبال رئیس شرکت ملی نفت ایران نیز گرایش شدید به تصوّف گنابادی داشت. او یکی از دختران خود را به خانواده تابنده می دهد و یکی دیگر را به خانواده شاه؛ یعنی خاندان پهلوی با خانواده تابنده عجین شده و به همین دلیل در زمان محمد رضا شاه، قدرت اقبال از وزرا هم بیشتر بود. نورعلی الان چه می کند؟ چندی پیش نورعلی تابنده سرکرده فرقه دراویش گنابادی که دیدارهای محفلی خود را در افزایش داده است در دیدار اعضاء و خانواده های برخی افراد دستگیر شده این فرقه بدلیل فعالیت های غیرمجاز آنها با انتقاد از عملکرد دستگاه قضایی در خصوص احکام صادره آن را ناعادلانه خوانده و گفت: (در زمان شاه دوبار تبعید و یکبار زندانی شدم و مثل الان شما بی گناه بودم شاه متوجه شد که من بی گناه هستم ولیکن آقایان هنوز به این نتجیه نرسیده اند که دراویش کار خلافی انجام نداده اند و جرمی انجام نداده اند.) وی همچنین در ادامه سخنانش ضمن حمایت از فتنه سبز گفت: اظهارات آقای کروبی در خصوص برخورد نامناسب با زندانیان در مورد دراویش نیز صادق است و این حکومت با اینگونه رفتارها رو به زوال است.)گفتنی است نورعلی تابنده که در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ازای دریافت مبلغی از کروبی از و ی حمایت کرده بود نیز در دیدارهایی که پیش ا زاین با برخی از گروههای اپوزیسیون از جمله نهضت آزادی داشت قول هرگونه حمایت مالی و همکاری با جنبش سبز را داده بود. در ایام اغتشاشات پس از انتخابات88 نیز بسیاری از چهره های وابسته به این فرقه و فرقه های دیگر دراویش در کف خیاانها حضور داشتند و بنا به دستور تشکیلاتی فرقه به فتنه افکنی و حمایت از برخی کاندیداهای خاص همراه با اغتشاش گری مشغول بودند. برای مثال فرزند یکی از دراویش فرقه "علویه قادریه" که از اراذل اوباش منطقه لویزان می باشد بنا به دستور تشکیلاتی پدرش که معروف به (منصور.غ) می باشد ضمن حضور در خیابانها و عربده کشی ضمن توهین به مقامات نظام مسئولیت هدایت برخی از اراذل منطقه در ایام اغتشاشات 88 را بعهده داشت. ذکر این نکته ضروری است که با مرگ محبوبعلیشاه قطب قبلی فرقه وروی کار آمدن مشکوک نورعلی تابنده قطب فعلی ماهیت این فرقه از یک تشکیلات به اصطلاح مذهبی به یک شاخه سیاسی از یک جریان خاص تغییر پیدا کرد.نورعلی تابنده که عضو رسمی واز سران جبهه ملی (مرتد) می باشد با رسیدن به قطبیت ابزار بسیار خوبی برای مخالفت با جمهوری اسلامی پیدا کرد.ذکر این نکته ضروری است که پس از پایان ریاست جمهوری خاتمی درسال 84 و همچنین همزمان با انتخابات88 و اغتشاشات پس از آن، فرقه گنابادی همچون فرقه ضاله بهائیت با حرکت در مسیر اربابان خارجی خود فعالیتهای سیاسی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی را تشدید کرده اند. فتنه 88 و دراویش گنابادی با قطبیت آقای نور علی تابنده عضو شورای رهبری جبهه لیبرال به اصطلاح ملی،فرقه گنابادی وارد بازیهای سیاسی جدیدی شد.اگر چه قبل از انقلاب نیز این فرقه کاملا سیاسی بود و بارژیم پهلوی رابطه ی تنگاتنگی داشت اما در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی دراویش این فرقه کمتر به سمت منازعه سیاسی با نظام رفتند.با فوت محبوبعلیشاه قطب قبلی فرقه سکان این فرقه به دست آقای نور علی تابنده افتاد.او که از دوران برکناری دولت بازرگان در صف اپوزیسیون نظام قرار گرفته بود این بار ابزار مناسبی برای درگیری با نظام پیدا کرده بود.استفاده از چند هزار درویش گنابادی ساکن در ایران ابزار خوبی بود برای فشار سیاسی به انقلاب اسلامی. با روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد همه ی جریانات فرقه ای کشور همگام با استکبار جهانی به مقابله با این دولت برخواستند و این فرقه نیز از این مساله عقب نماند.در فتنه 88 دراویش نعمت اللهی نیز به صف جریان برانداز پیوستند و تلاش کردند در کف خیابانها با انقلاب مبارزه کنند.در 25 بهمن امسال استکبار جهانی برای دور کردن اذهان مردم دنیا از مسائل جهان اسلام و قیامهای منطقه از همه ی دشمنان داخلی درخواست کرد که به کف خیابانها بیایند شاید بتوانند موج خبری در دنیا ایجاد کنند وباعث یاس انقلابها شوند. مصطفی آزمایش نوکر دستگاه امنیتی فرانسه و نماینده فرقه در اروپا شبها در شبکه های مختلف حنجره ی خودرا پاره کرد اما نهایتا در روز 25 بهمن تعدادی از دراویش به همراه بهایی ها،سلطنت طلبها و منافقین به خیابانها امدند که به دلیل کمی جمعیت باعث خجالت اربابان خود شدند.به هر حال دست همه ی این عناصر وطن فروش برای مردم انقلابی رو شده است اگر چه بنده معتقدم بسیاری از دراویش این فرقه با تمایلات رهبران خود همفکر نیستند و هیچ گاه وطن فروشی نخواهند کرد. اسپانسرهای مالی با طعم لبنیات برای دراویش گنابادی یکی از اسپانسرهای اصلی مالی دراویش گنابادی شرکت ( د) می باشد که فعالیت چشم گیری در عرصه تولید محصولات لبنی دارد. هزینه وبلاگهای صوفیان گنابادی در نگاه اول شاید انسان تصور کند که این تابعین فرقه گنابادی به صورت خود جوش به ایجاد سایت و وبلاگ برای احراف افکار عمومی اقدام می نمایند.ولی با بررسی های دقیق تر مشخص می گردد که کل هزینه های این سایتها از سوی بنیاد ( م ر) می شود این بنیاد که در ظاهر برای انجام امور خیر تاسیس شده است.در واقع وظیفه تبلیغ فرقه را به عهده دارد. انحرافات عقیدتی فرقه گنابادیه بدعتی بنام اجازه نماز؟ یکی از مواردی که اسلام به آن سفارش زیادی کرده است نماز جماعت است.یکی از اهداف آن وحدت مسلمین ویادگیری احکام الهی استاقطاب صوفیه بویژه گنابادیه وقتی متوجه خطر تابعیت مریدان به مساجد شده و این خود باعث دوری گزینی از تفکرات انحرافی اقطابمی گردید، بدعتی بنام اجازه نماز خلق نمودند به صورتی که شخص ص.فی نمی تواند پشت سر غیر صوفیها نماز بخواند.در حالیکه اهل بیت شرایط بسیار آسانی برای امام جماعت در نظر گرفته اند وبه راحتی میشود نماز را به جماعت اقامه کرد. این مساله اجازه جزو اختراعات صوفیه است وهیچ مبنای شرعی ندارد.آنهم طی مسیری که فقط نور چشمی ها مجوز اقامه نماز برای مردم میگیرند.البته اجازه دستگیری نیز کمتر از اجازه نماز اشکال ندارد واگر صوفیه خود را حق میدانند باید همه آنها الذین یبلغون رسالات الله باشند نه اینکه موروثی وخانوادگی باشد. حشیش، تریاک و دود در تصوف استعمال مواد مخدر در بین صوفیان سابقه ی طولانی دارد.حشیش و تریاک جزو لاینفک برنامه های خانقاه ها بوده است.در بسیاری از شاخه های نعمت اللهی بویژه صفیعلیشاهی و مونسعلیشاهی و همچنین فرقه هایی مانند خاکساریه استعمال مواد مخدر سابقه ی طولانی دارد.مثلا حیرتعلیشاه ناینی جانشین صفی در نامه ای به یکی از صوفیان از ارسال حشیش تشکر می کند. صفاعلیشاه)ظهیرالدوله استاد استعمال بنگ و چرس بود و دخترش ولیه حتی در اشعارش از عشق به دود و دم دم می زند.غلامعلیشاه خاکسار در بسیاری از مجالس بساط تریاکش به پا بود و عکسهای او بر سر منقل موجود است.در وقفنامه ی چندین خانقاه استعمال تریاک و حشیش جزو شرایط وقف است.اگر چه دراویش گنابادی مدعی هستند که در این فرقه استعمال مواد مخدر ممنوع شده اما هنوز مشایخ زیادی از این فرقه مانند محجوبی و..رسما به استعمال مواد مخدر مشغول اند. به هر حال برای رسیدن به خلسه و درک مقام صحو نیاز به ابزارهایی بوده که برخی از آنان همین موارد است.علامه ی طباطبایی رحمت الله علیه عارف بزرگ و مفسر ارجمند شیعه در المیزان می فرمایند: علامه می‌فرماید: “صوفیه برای سیر و سلوک آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راه‌های جدیدی را پیوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا اینکه به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و کارشان به جایی رسید که در محرمات غوطه‌ور شدند و و اجبات را ترک کردند و در آخر منتهی به تکدی و استعمال بنگ و افیون شدند که این حالت، آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده می‌شود(محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، ج5، ص 282، قم‌:‌ انتشارات موسسه نشر اسلامی، بی‌تا) ظلم به امام زمان ( عج) هیچ طایفه ای از صوفیه مثل گنابادیها مقام قطب را اینقدر بالا نبرده اند.ادعاهای ملا سلطان گنابادی بسیار در این زمینه عجیب است.: در مجمع السعادات پس از کلی تعریف در مقام قطب میگوید:در بیان اینکه هر کس بشناسد امام خود را حاجت به انتظار ظهور حضرت قائم اورا نخواهد بود بوجهی نه در عالم صغیر نه در عالم کبیر(فصل 8 باب 4 ص269) در سعادتنامه به طالب حضور در وقت تشرف دستور شرک میدهد ومیگوید:چون وارد حضور گردد در کمال عجز وفروتنی که شیوه نیازمندانست صورت بر خاک مذلت گذارد وبه شکرانه این نعمت سجده به جای آورد ص 163 در بشاره المومنین ص191 میگوید:اتصال میانه بایع ومشتری حاصل شود که صورتی از رسول یا امام یاشیخ مجاز از طریق باطن به دل بایع شود وهمان است قائم آل محمد؟ آیین التقاطی؟ تصوف التقاطی از آیینهای مختلف وادیان زیادی است.از هر دین وآیینی چیزی اخذ شد وبا اسلام مخلوط گردید تا اینکه آیینی به نام تصوف بنا نهاده شد.برای روشن شدن اذهان به مواردی اشاره میکنیم؟ 1-آیین برهمایی:پرسه وگدایی صوفی مبتدی از آیین برهمایی اخذ شده است(ماللهندص453) 2مسیحیت:غسل اسلام گنابادیها از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است(مسیح پیامبر بزرگ ص111) 3-زردشتی:تجسم صورت مرشد یکی از انحرافات صوفیه است.در آیین زردشتی آمده است در حین ذکر پیکر پیر را به دل گیردوچنان داندکه حاظر وناظراستواز فکر پیر غائب نگردد(ریاض السیاحه ص181) 4-آیین میترا:تشرف در صوفیه از تشرف درآیین میترا اخذ شده است(ایین میتراص207) ادعای خدایی؟ اگر درست و با دقت در آثار بسیاری از اقطاب صوفی معاصر دقت کنید به خوبی متوجه خواهید شد که اهل تصوف چه مقامی برای برای خود قائلند.اقطاب ایشان علاوه بر ادعاهای بزرگ نظرات کفر آمیز برخی از نزدیکان خود را درآثار خود برای بزرگ نمودن خود آورده اند.به مطلب زیر ازکتاب خورشید تابنده ص784 دقت کنید: در این کتاب آمده که همت علی یا همان شریعت قمی در وقت بیماری در بستر مرگ رو به سلطان حسین تابنده کرده میگوید:اجازه بدهید از دنیا بروم. نکته اینجاست که : جز مقام شامخ حضرت رسول از کسی برای مرگ اجازه گرفته نشد وکسی حق تصرف نداشت.واگر در مقاطعی اهل بیت عصمت برای کسی عمر طلب نمودند آنهم به اذن خدا و اسباب امامت بود. قطبیت موروثی یکی از مباحث مهمی که در تصوف مطرح است مرتبه شخص ومنزلت او برای انتخاب شدن به عنوان قطب است.در قدیم هر کس منزلت بیشتری داشت قطب میشد.اما در برخی از خاندانها این موروثی شده است.در گنابادیه این مقام فامیلی شده است و مثل سلطنت موروثی.در حالیکه در بسیاری از فرقه های دیگر صوفی اقطاب با وجود داشتن فرزند یا برادر بهترین شاگرد خود را انتخاب مینمودند.این اشکال بسیار بزرگی است که باید پاسخ داده شود. ملا علی گنابادی معروف به نور علیشاه میگوید:صوفی موحد است.موحد غیر محدود است.مذهب در حد است واو روبه بی حدیست(صالحیه حقیقت233ص306) سپس درحقیقت243ص311 میگوید:ابن الوقت وموحد ولامذهب وقلندر به یک معناست ببینید اینکه علماء اعلام فریاد میزنند که هدف از تصوف رهایی از قید وبند شریعت است واقعا صحیح است. خوب کخ دقت شود ملاحظه خواهد شد که حرفهایی امثال نور علیشاه با هیج یک از براهین شریعت هم خوانی ندارد. ایشان میگوید مذهب در حد است واو(صوفی)رو به بی حدی است.این علنا اعلام خروج از دایره مذهب است.بعد خود ایشان می گویند ابن الوقت وموحد ولامذهب به یک معناست. این حرفها برای این است که وقتی بر صوفیه نقد میشود بتوانند بگریزند وبگویند ملاک ما مبانی تصوف است نه مذهب. حکم سبیل نزد صوفیه یکی ازمعتقدات صوفیان گذاشتن سبیل آنهم بصورت افراطی است.ودراین مساله طایفه علی اللهی ها که مشهور به اهل حق؟ هم هستند باصوفیان همفکرند.بدلیل اشکال مردم وعلما به این نظریه بزرگان آنها اقدام به آسمان ریسمان کردن نمودند.ازجمله رضا علیشاه دررساله رفع شبهات کلی تلاش کرده تا این مساله راتوجیه نماید. اکنون برقسمتی ازنظرات وی مروری میکنیم. ایشان درصفحه 143 رساله رفع شبهات میگوید:حتی برخی ازصوفیه معتقدند که ازبعضی اخبار استفاده میشود که بزرگان دین وائمه اطهار شارب(سبیل) داشتند.نامبرده می خواهد با داستان گویی و بافتن روایات این مضوضع را اثبات کند که آنها سبیل بلند میگذاشته اند.بعد درص15 میگوید:منظور اززدن(کوتان کردن سبیل درروایات)اگر تمجید شده باشد برای حفظ نظافت بوده.چون بسیاری ازاشخاص مقید به نظافت وتمییز نگه داشتن آن نیستند.سوال ازصوفیان م اینست که درباب روایاتی که درنقد صوفیه وارد شده واهل بیت به شدت اعلام انزجار نموده اند دوستان واقطاب شما سعی میکنند سند روایات را تضعیف کنند وگاهی توجیه.حال چطور ازروایتی که مثلا درآن نوشته بلند گذاشتن مو باعث کم شدن شهوت میشود آقای تابنده حکم گذاشتن سبیل را اثبات میکند. ولایت منصوص و مقام علما یکی از ادعاهای صوفیه بویژه صوفیه گنابادی ادعای منصوص بودن ولایت اقطاب آنان است.اگر کسی با اصطلاحات دینی آشنا باشد معنای نص را بخوبی می فهمد.اینها مدعیند که سلسله ولایتشان نصا به نص به امام می رسد.وبرای خود ولایت منصوص قائلند.البته برای اینکه مورد اشکال مخالفین قرار نگیرند نامی هم ازعلما می آورند اما کدام علماء، مثلا آقای نور علی تابنده درحکمی برای شیخیت معروفی نامی می نویسد:در دوران غیبت کبری امام حی بینا ، وظایف شریعتی را باید از علمایی که شرایط آن را بیان فرموده اند ، اخذ کنیم و ولایت و هدایت را از کسانی که منصوص باین امر هستند ، جذب کنیم. علی هذا در این اوان که خدمت فقرای الهی و هدایت جویندگان در سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی باین بنده کمترین ملقب به مجذوب علیشاه محول گردیده است. ایشان خود را منصوص به این امر می دانند اما قبلا درباب سلسله نعمت اللهی بحث کردیم چطور می شود سنیهای متعصبی چون جنید بغدادی ویافعی و...که جزو سلاسل این فرقه هستند از امام حکم ولایت داشته باشند.درضمن ایشان می گویند دردوران غیبت کبری این وظیفه محول شده اما همانطور که می دانید اینها معتقدند معروف کرخی وجنید بغدادی درزمان خود ائمه خرقه دریافت نموده اند.از این اشکالات واضح که بگذریم بر اساس چه مدرکی برای خود ولایت تراشیده اید وعلما فقط مخصوص شریعت شده اند.ایشان می گوید:در دوران غیبت کبری امام حی بینا ، وظایف شریعتی را باید از علمایی که شرایط آن را بیان فرموده اند ، اخذ کنیم. سوال اینجاست آیا نماز جزو شریعت نیست که شما اجازه برای آن می نویسید ودرکار علمای شریعت دخالت می کنید. این علمایی که شما می گویید همگی حضور در مراسمات صوفیه را حرام می دانند و با شما مخالفند. پس منظورتان ازعلما چه کسانی هستند.شما که برای اقطاب خود مقام مافوق دینی قائلید وآنها درهمه شئون زندگی فقرا دخالت می کنند چرا می گویید باید ازعلمای شریعت احکام را اخذ کرد.برای بنده این سخنان بسیار جالب است وسخن هرقطبتان با قطب بعدی کلی منافات دارد.ضمنا آقای تابنده می گوید باید از علمای شریعت اخذ کنیم.از ایشان بپرسید مقلد کدام مرجع تقلید هستند. صوفیه و کربلا یکی از اشکالات مهم به فرق صوفیه اینست که کربلا و عاشورا درتفکرات اینها رنگی ندارد. البته چون سران صوفیه تا عصر صفویه همه سنی بوده اند کمتر ازامام حسین (ع) درتفکرات آنها میبینیم واگر برخی سنیانی که اهل بیت رانیز قبول داشته اند مثل نعمت الله نامی ازایشان برده اند اما در زندگی و تاریخشان اثری ازعزاداری برای امام حسین علیه السلام وجود ندارد. حتی کسانی چون عبد القادر گیلانی عزاداری برای امام حسین علیه السلام را حرام می دانند.درهمین رابطه صوفیان شیعه امروز نیز هزچند برخی ازفرقه هایشان برای امام حسین گاهی عزاداری میکنند اما اهمیت آن برایشان مانند بسیاری ازآداب دیگر خودشان نیست.نور علی تابنده قطب گنابادیها درعید سال 81 که مصادف با ایام عزاداری حضرت سید الشهدا بود ب عید پیامی منتشر می نماید که نکات حائز اهمیتی در آن وجود دارد : نامبرده برای اینکه بتواند عید را توجیه کند که می شود هم نوروز را جشن گرفت وهم برای امام حسین ناراحت بود ریشه روضه رامی زند ومی گوید:دو عید داریم یکی عید قربان ودیگری عید فطر که مراسم رسمی عبادی مثل نماز خواندن درآن برقرار کرده اند ویک عید هفتگی داریم که جمعه است.پس عزا نداریم. بعد درمورد روضه وذکر مصیبت برای اهل بیت می گوید:در زمان ائمه یاد حضرت به این اسم وبه این رسم نبود.سپس درتوجیه اینکه نوروز هم به اندازه محرم مهم است کلی سخن می گوید واشاره می کند که:به همین دلیل ایران وایرانی همان طوری که نمی تواند عید نوروز و آثارو حواشی عید نوروز - مثل چهارشنبه سوری و سیزده عید- را فراموش کند همین طور هم نمی تواند و محال است که وقایع زندگی امام حسین را فراموش کند این ها در خونش عجین شده است .این عزا و این عید مثل همان آب و آتش است که گفتم هر دو به هم مدد می رسانند دو تا نیستند.این عید برای تجلیل این امر است که ما از زیر بوته در نیامده ایم و چهار پنج هزار سال پیش پیغمبری داشتیم که این حرف ها را گفته ،ببینید چقدر سعی می کنند عزای امام حسین را هم اندازه نوروز وچهارشنبه سوری وغیره کنند. اما اینکه ایشان گفته اند که ما درزمان ائمه چنین چیزی نداشتیم باید بگویم یا تاریخ نخوانده اند یا می خواهند برداشت خودشان رابگویند.درروایات بسیاری داریم که امام صادق علیه السلام وسایر اهل بیت کسانی را می گفتند برایشان روضه بخوانند وآنها هم با صدای بلند گریه میکردند.امام سجاد علیه السلام خودشان روضه خوان امام حسین بودند.بله ما ایرانیها نوروز داریم اما حسین علیه السلام همه چیزمان است.وقتی درعاشورا می خوانیم بابی انت وامی دیگر بقیه چیزها درمقابل امام حسین چه ارزشی دارد. اگر در ایران پدر یا مادر کسی فوت کند نزدیک عید باشد آن خانواده عید را جشن نمی گیرند.درحالیکه ایشان درهمان اول پیامش سعی میکند هردورا باهم داشته باشند.اولا بر مبنای کدام دلیل مستند نوروز را به زرتشت نسبت می دهند. اگر سلمنا که زرتشت پیغمبر باشد مگر هر چه او گفته باید عمل شود؟اگر اینطور است اعیاد مسیحیان ویهودیان نیز باید گرامی داشته شود واگر با محرم تلاقی کرد هر دو راجمع نمود.اینست که ما می گوییم سران صوفیه همیشه همه چیز را تاویل می کنند از قرآن گرفته تا روایات آنهم با تفکر خود. ما عشق حسین رانفروشیم به نوروز نوروز که سهل است به عالم نفروشیم دیدگاهای مراجع تقلید درمورد صوفیه * حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: شرکت کردن در مجالس صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها جایز نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآن کریم را قبول داشته و به امامت ائمه معتقدند چه بهتر است که اسم جداگانه را که لازم نیست بلکه مضر است کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملت بزرگ و مسلمان خود منسلک باشد. * حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی: مجالست با فرقه‌های ضاله حرام است و شرکت در مجالس آنها حرام است توضیح اینکه مجالست در مجالس آنها ولو و در تحت عناوین اسلامی مثل قرائت قرآن و ختم انعام و غیره باشد حرام است و هر چیزی که تقویت آنها به حساب آید حرام است. * حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی: تمامی فرقه‌های صوفیه دارای انحرافاتی هستند و شرکت در فعالیت‌های آنان و کمک به اهدافشان جایز نیست. تمام فرقه‌های صوفیه دارای انحرافاتی هستند و خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی بسیاری از مراکز آنان تعطیل شد. مسئولین محترم هم نباید اجازه تاسیس یا تعمیر خانقاه تحت هر اسم و عنوانی به آنها بدهند. *حضرت آیت الله العظمی سیستانی: اجتناب از حضور در مجامع آنان و دور کردن مردم از آنها لازم است حضرت آیت‌العظمی فاضل لنکرانی: معبد مسلمان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر بر این باشد که گمان کند آنجا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد صحیح نیست بلکه اگر به این عنوان بروند که آنجا شرعا پایگاه ذکر و مدح و منقبت است حرام می‌باشد. لذا بر عموم مسلمانان است که برای امور عبادی،‌مذهبی و اعیاد موالید ائمه در مساجد اجتماع کنند که (انما یعمر مساجد الله من آمن بالله) و شما هم در مقابله با این حرکت طبق شرایط و مراحل امر به معروف و نهی از منکر عمل کنید. *حضرت آیت‌الله العظمی بهجت: هر عنوانی که سبب تشکیل حزب و گروهی شود که مولد فرقه‌ای از 72 فرقه شود باطل است و تاسیس و ترویج آن جایز نیست.تاسیس و ترویج اماکن و مجالس فرقه‌های صوفیه کاملا جایز نیست و نهی از منکر و جلوگیری آنها با احراز شرایط امر به معروف وبرهمگان واجب است. *حضرت آیت‌آلله العظمی نوری همدانی: شرکت در مجالس ذکرو دعای فرقه‌های صوفیه و کمک مادی و معنوی در ساخت و عمران اماکن آنها همچون خانقاه و حسینه و نامهالیی از این قبیل که ویژه عبادت این فرقه ساخته می‌شود جایز نیست. *حضرت آیت‌الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی در صفحه 183 از تعلیقات جلد اول احقاق الحق می‌نویسد: حقیقتاً مصیبت صوفیه بر علیه اسلام در نزد من از بزرگترین مصیبت‌است که ارکان اسلام بواسطه این مصیبت منهدم و بنیان اسلام از هم پاشیده وامصیبتا از این همه غفلت و سکوت مردم. *علامه سید محمد حسین طباطبایی رحمت الله علیه : این گروه صوفیه طریقت را در مقابل شریعت قرار داده‌اند در حالی که طریقت هرگز نمی‌تواند در مقابل شریعت قرار گیرد. چند نقد از علماء بزرگ بر صوفیه آیت اللّه سیّد شهاب‌الدّین مرعشی نجفی در تعلیقات جلد اول احقاق الحق می‌نویسد: به نظر من مصیبت صوفیه بر اسلام از بزرگترین مصیبتها است که ارکان و بنیان اسلام را منهدم می‌کند و ظاهر شد بر من بعد از فحص زیاد و گردش در کلمات آنها و تامل در مطالبشان و نشست با رؤسای فرقه‌شان اینکه از رهبانان نصارا تاثیر پذیرفته‌اند سپس به بعضی از شیعیان نیز سرایت کرده و کار به جائی رسید که سنگ روی سنگ باقی نگذاشتند همه نصوص قرآن و روایت را تأویل کرده‌اند و با احکام فطری عقلی مخالفت کردند و بر وردهائی که بوی کفر می‌داد مداومت کرده و آن را ذکر خفی قلبی نامیدند و بعضی از آنها ادعا کردند که ما با خدا حالاتی داریم که او ما می‌شود و ما او می‌شویم خلاصه اینکه شیوخ تصوف و بنای خانقاه‌ها در قرن چهارم بود و لباس مخصوص اسلامی پوشیدند و آن را علم و شاخه‌ای برای فرقه خود قرار دادند و توسعه دادند تصوف را تأویلات و کشفهای خیالی و اوهام و کتب متعددی نیز تألیف کردند و مردم را اغفال کردند و انشاء اللّه خداوند ما و شما را از این گروه دور بدارد. از ملا احمد نراقی کلام تندی در مذمت صوفیه آمده که به برخی فقط اشاره می‌شود: صوفیه گاهی با کلامی از توحید و یا شعری از عشق خود را به زمین می‌اندازند با این حال ایشان را از حقیقت توحید و محبت خدا مطلقا اطلاعی نیست و چنان پندارند که با این حرکات تارک دنیا و درویش می‌شوند. علامه محمّدباقر مجلسی: در رساله اعتقادات خود مطالب زیادی در ذمّ تصوف آورده. مثلا فرموده: از جمله بدعتهای صوفیه ذکر جلی است که آوازه خوانی و زمزمه کنند به اشعارو مانند... صدا کنند و خدا را با دم گرفتن و کف زدن و هٍٍو حق گفتن عبادت کنند و گمان می‌کنند عبادتی مانند این دو بدعت نیست.وما کان صلواتهم الا مکاء و تصدیه) و در آخر می‌نویسد پدرم نیز صریحا از ایشان بیزاری می‌جست و در عقائد باطله ایشان را تکفیر می‌نمود و من بهتر آگاهم به طریقه پدرم. شهید ثانی: در رساله علم درایه در پایان می‌نویسد: صوفیه برای جذب قلوب مردم به مواعظ خود احادیث دروغ جعل می‌کنند. و در کتاب منیه المریدش می‌فرماید: مراد از این حدیث پیغمبر که فرموده (اذا مررتم فی ریاض الجنة فارتعوا قالوا یا رسول اللّه و ما ریاض الجنّة قال حلق الذکر قال هی مجالس الحلال و الحرام) مجالس علم است نه آنچه صوفی از خود بدعت کرده ‌اند. سید نعمت‌ اللّه جزایری: در انوار نعمانیه بعد از آنکه عقائد ناصحیح صوفیه را به تفصیل ذکر نموده می‌فرماید: اما برای چه این مذهب اختراع شد: 1- خلفاء بنی‌امیه و بنی‌عباس میل داشتند مردانی را به نام زهد و عبادت و غیب‌گوئی بتراشند تا بتوانند با ائمه معصومین معارضه کنند و علم و زهد و کمالات اهل بیت را در نظر مردم کوچک کنند، نیافتند کسی را که اقدام به این کار کند مگر همین فرقه. 2- آنکه این مسلک آسان است ولی راه دانش مشگل است زیرا هر عوامی می‌تواند 40 روزی گوشه تاریکی چله بنشیند و بسا شیاطین جن خود را به او نشان بدهند پس بیرون بیاید و رئیس بشود بدون آنکه 50 سال درس بخواند. 3- آنکه می‌تواند با این مذهب خود را به مال و مقام برساند و همه چیز را برای خود مباح بداند. بار کج پس از سقیفه بنی ساعده و غصب خلافت از امیر مومنان هر چند توانستند خلافت را غصب کنند اما چهره معنوی اهل بیت همچنان پر تو افشانی میکرد.واین نورانیت و معنویت بنی امیه را که سهمی ار معرفت نداشتند می آزرد.لذا سران بنی آمیه به فکر ساختن آلترناتیوهایی بودند که بتوانند جای اهل بیت را در ارشاد الهی و معنوی مردم بگیرند.لذا با ساخت جریان زهد و گوشه نشینی و طرح سنیان تند رویی چون حسن بصری سعی کردند این طرح شوم را سازماندهی کنند.این جریان ادامه پیدا کردتا اینکه در قرن دوم ابوهاشم کوفی رسما بنیان تصوف را بنا نهاد.این جریان با طرح مساله شیخوخیت و رهبری معنوی در مقابل اهل بیت قد علم کردند.وانحراف بر انحراف به مرور زمان افزوده شد تا اینکه سنی مسلکانی چون منصور حلاج که حتی حق امیر مومنان را ندیدند کوس انالحق بزدند و دعوی هدایت کردند.نگاهی به تاریخ تصوف نشان میدهد تا اوایل عهد صفویه صوفی شیعه کمتر به چشم میخورد.سنیانی چون جنید بغدادی.احمد غزالی. ابوحلمان دمشقی.گرگانی.شبلی.حلاج.ابوسعید ابولخیروغیره تا آنزمان راهبری صوفیه را عهده دار شدند.خواجه عبدالله انصاری میگوید از میان 2000 صوفی که دیده ام 2 تن از آنها شیعه بوده اند.تا اینکه درآغاز عهد صفویه صوفیان برای نفوذ در مردم اهل بیت دوست ایران ناگذیر به ساخت تصوف شیعی شدند.و پیوند بین صوفیه و شیعه آغاز شد.هر چند به دلیل ادعاهای اقطاب صوفیه شاهان صفوی با آنها درگیر شدند و تصوف از حکومت جداشد.بعد ها صوفیان شیعه برای اینکه بتوانند اشکالات مخالفین را جواب دند دست به ساخت تاریخچه های جعلی زدند.سنیانی چون حسن بصری و جنید را شیعه کردند حتی امامت اهل بیت را دو قسمت کردند. این جریان تا اکنون ادامه دارد و ریشه های تسنن به راحتی در عقائد صوفی شیعه یافت میشود.دکتر مصطفی آزمایش صوفی اروپا نشین در بحثی در فصلنامه عرفان ایران رسما به دشمنان خلفای غاصب میتازد و آنها را جاهل خطاب میکند. و دراین میان ادعاهای اقطاب به جایی میرسد که دست به تشریع میزنند و غسلها و عشریه ها میسازند و تا جایی که خود را شریک باریتعالی قرار میدهند بدین سان که مرید باید در وقت تشرف سجده کند آنهم 2بار که این در باره امامان معصوم نیز اشکال دارد.حتی کار به جایی میرسد که باید صورت قطب به جای خداوند در عبادت مد نظر مرید قرار گیرد. طرفداران این مسلک عقیده دارند که دراین طریقه بهترین راه برای رسیدن به حق می باشد و انسان پس از تامل و تفکر و تجربه و مشاهده و سیر و سلوک می تواند به مقصود نهایی و مطلوب اصلی خود برسد.در مورد تاریخ پیدایش صوفیه اقوال مختلفی وجود دارد برخی گفته اند که از نیمه ی اول قرن دوم هجری در میان جامعه ی اسلامی پدید آمد؛ ولی صحیح ترین آنها این است
عنوان سوال:

اگر برایتان مقدور است می خوام اطلاعات کاملی راجع به صوفیان گنابادی داشته باشم، در جلسه تفسیر قرآن، نماز جماعت و نماز اول وقت، سخنرانی و و مقید به همه ائمه، خصوص امام عصر(ع) و همه پیامبران، ظاهرا هیچ منافاتی با دین نداشت اند؟


پاسخ:

اگر برایتان مقدور است می خوام اطلاعات کاملی راجع به صوفیان گنابادی داشته باشم، در جلسه تفسیر قرآن، نماز جماعت و نماز اول وقت، سخنرانی و و مقید به همه ائمه، خصوص امام عصر(ع) و همه پیامبران، ظاهرا هیچ منافاتی با دین نداشت اند؟
پیدا و پنهان فرقه دراویش گنابادی
از جمله مواردی که وابستگان به فرقه های طریقتی به آن مدعی هستند آگاهی از مسائلی در هستی می باشد که از آن به ماورای طبیعت تعبیر می گردد این در حالی است که این سخنان چیزی جز گزافه گویی نمی باشد زیرا عارفان حقیقی و متشرع با وجود وصال به درک چنین فضایلی هرکز ادعایی در این خصوص نداشته و مدعی امورات غیبی نشده اند .
سال هاست که این شیاطین با خرقه های صوفیانه به قلندری پرداخته و در لباسی از فرهنگ، وقت و توان جوانان این مملکت را که سرمایه های انسانی این مرز و بوم هستند، وحشیانه به تاراج می برند و آنان را در حیرتی عمیق فرو می برند و با این کار، سال ها بر کرسی ریاست و مرشدی خویش نشسته و بر اهداف پلید خویش دست می یابند و هیچ کس نیست که بر آنها نظارت کند!
بسیاری از آنان، با وجود پرونده های بسیاری که از اغفال دختران و زنان و ایجاد روابط نامشروع و اختلاس های کلان مالی در دادگاه های مختلف کشور دارند، هممچنان به تدریس و تشویق جوانان پرداخته و سوابق سال های زندان خویش را به مسائل سیاسی نسبت می دهند و خود را جزو آزادی خواهان قرار می دهند و از این راه خود را به شخصیت های بزرگ اجتماعی تبدیل می کنند تا اذهان جوانان پر شور و شوق این مملکت را شستشو دهند و به اهداف خود که همان تبلیغ بنده پروری و نفی آزادی بشر است دست یابند. در این میان بسیاری از جوانان به دلیل وجود مشکلات مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی موجود در کشور به این گروه ها گراییده و عمر و وقت خویش و گاهی جان خویش را از دست می دهند.
به نظر می رسد سکوت در برابر چنین گروه ها و فرقه هایی نه تنها موجب به وجود آمدن دین زدگی و عرفان زدایی در نسل جوان این مرز و بوم شده بلکه موجب از بین رفتن سرمایه هایی می شود که شاید دیگر جبران نشود. نسل جوان هر کشوری سرمایه های انسانی است که باید بر روی آنها سرمایه گذاری کرد تا برای آینده کشور مفید باشند و در صورت فراموشی این نسل، چیزی جز نابودی برای کشور نخواهند ماند.صوفی و صوفی گری همواره در سالهای اخیر بعنوان یکی از شاخه های مهم جریان های شبه عرفانی مطرح بوده است.
انگلیس، فرقه سازی، کمپانی هند شرقی
وقتی می گوییم بسیاری از فرقه های امروز یا تصوف انگلستان ساخته شده اند ویا تقویت گشته اند به آقایان صوفیه بر می خورد، اما نگاهی به تاریخ تصوف نشان می دهد که اکثر فرقه های صوفیه در طول تاریخ توسط حکومتهای مخالف اسلام حمایت می شدند،ارتباط نزدیک سران صوفیه با حکومتهای وقت همچون بنی امیه وبنی عباس بر کسی پوشیده نیست
اما در دورانهای بعد نیز صوفیان از سوی حکومتهای جور حمایت زیادی شدند وحتی به گفته خود صوفیها اولین خانقاه توسط امیری مسیحی در رمله شام ساخته شد.
اما عجیب تر از همه سالهای بین 1200 تا 1330 هجری قمری است.دورانی که انگلستان کمپانی هند شرقی را در هندوستان فعال کرد وبه مرزهای ایران وسایر کشورها نزدیک شد وبا کشورهای اسلامی رابطه بر قرار کرد.
اکثر فرقه های موجود بین سالهای 1200 تا 1330 ه.ق تاسیس ویا احیا شده اند.فرقه هایی همچون بابیت(تاسیس.1260 ه.ق.)،بهائیت(ت.1267)وفرقه های مختلف صوفیه نظیر نعمت اللهی صفی علیشاهی(ت.1288)،نعمت اللهی گنابادی(ت.1294)،نعمت اللهی کوثر علیشاهی(ت.1234)،نعمت اللهی منور علیشاهی(ت.1278)واویسه( ت .1305) در این دوران تاسیس شده وفرقه های خاکساریه وذهبیه دوباره احیا گشته وفعالیت خود را گسترش دادند.
البته نباید انصافا از کمکهای خوب سران صوفیه به حکومتهای وقت نیز صرف نظر کرد.به هر حال امروز نیز حماتی جدی غرب از تصوف وفرقه های دیگر نشانگر نیاز غرب به این فرقه هاست.
مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد اسلام این گونه بیان می کند:
(گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش، تکثیر و انتشار رساله ها و کتاب هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها وگوشه گیری سوق می دهد، مانند مثنوی مولوی و احیاء العلوم غزالی) . خاطرات مستر همفر، ص 65.
یکی از اقطاب دراویش!
علت حمایت غرب از تصوف
استفان شوارتز (نویسند ه وتحلیل گر غربی) فاش می کند بر اساس طرحی محرمانه که در پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) بررسی شده است . یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار می رود.برنارد لوییس هم در کنفرانسی که در بنیاد نیکسون برگزار شد به دولت بوش پیشنهاد کرد که برای ارتقای سطح گفتگو بین آمریکا و دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کعبانی رهبر بزرگ ترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند.نویسنده آنگاه خصوصیت صوفیه را بررسی کرده و می گوید: ایران به عنوان یکی از کانون های مهم صوفیه در جهان اسلام است.
وی خاطر نشان می کند که بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است . شوارتز می نویسد:پلورالیسم و میانه روی تصوف چه بسا نقش تعیین کننده ای در دوره گذار جهان اسلام داشته است.توضیح:بنیاد نیکسون یکی از نهادهای عمده تصمیم گیری سیاست های دولت آمریکا است که توسط ریچارد نیکسون (رئیس جمهور اسبق آمریکا) تاسیس گردید ویکی از بزرگان این بنیاد هنری کسینجر(وزیر خارجه اسبق آمریکا) می باشد.
می توان گفت از سال 1945 تا حال هیچ سیاست مدار برجسته آمریکایی وجود نداشته که مدتی در این بنیادها فعالیت نکرده باشد. در واقع این بنیادها به منزله اتاق رختکن ورود به پست های عالی هستند . حیطه عمل و نفوذ آنها از دانشگاه ها گرفته تا مراکز سیاسی فرهنگی اقتصادی علمی و پزوهشی و از داخل تا خارج از این کشور را دربر گرفته است.با توجه به ماهیت وروال کار این کانون ها که وظیفه پاسداری و حفاظت از نظام سلطه را برعهده دارند هم اینک بخش قابل ملاحضه ای از این بنیادها وموسسات زیر مجموعه آنها فعالیت های خودرا حول محور (اسلام زدایی ) در دهها کشور مسلمان و بالاخص مهمترین قطب سیاسی جهان اسلام یعنی (جمهوری اسلامی) و راههای مقابله با نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران از طریق ارتباط با عناصر گروه ها و فرقه های معاند منحرف و بریده از ملت در داخل و خارج از کشور ونیز هدایت سیاسی مادی و پشتیبانی از آنان چهره سازی ایجاد تفرقه وبرپایی تشنج تمرکز کرده اند.
اولین صوفی
تصوف در قرن دوم هجری در میان امت اسلامی شکل گرفت. اولین کسی که صوفی نامیده شد (عثمان بن شریک) مشهور به (ابوهاشم کوفی) است.در روایتی از امام صادق علیه السلام مطلبی در مورد وی نقل شده است که می فرمایند: (ِاّنه کانَ فاسدُ العقیدةِ جداً و هُوَ الذّی ِابتَدَعَ َمذهَباً یُقال َلهُ التَّصَوُفُ وجَعَلَهُ مَفَرّاً لِعَقیدتِهِ الخَبِیثَۀِ)؛ کیوان قزوینی (شیخ توبه کرده فرقه گنابادی) می نویسد:
(اوّلین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابوهاشم کوفی بود که رنج ها به خود داد تا عِرّاده صوفی به راه افتاد. همانا او(ابوهاشم) انسانی است که جداً عقیده فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت مذهبی را بنا نهاد که تصوف نامیده شد وآن را محل فراری برای عقیده فاسد خود قرار داد.)هر چند برخی از متصوّفه تلاش می کنند سابقه تصوّف را به همان سالهای آغازین اسلام برسانند.
وا‌ژه صوفی
درباره معنا و ریشه این واژه اختلافات زیادی وجود دارد؛ برخی معتقدند این واژه از (soph) که واژه ای یونانی است اخذ شده است؛ برخی دیگر آنرا مشتق از (صفه) می دانند. اما با توجه به روایات و منابع تاریخی مشخص می شود این واژه از (صوف) به معنای (پشم) گرفته شده است.
دکتر عبد الحسین زرین کوب می نویسد:
(در میان ریشه شناسی هایی که برای کلمه صوفی پیشنهاد شده است، محتمل ترینشان بی شک آن است که صوفی را از (صوف) به معنای (پشم) مشتق می داند. صوفیان به عنوان نشانه ای از فقر دینی خود، جامه های پشمی خشنی به تن می کردند.)
مکاتب تصوف
1- مکتب عراق: همان مکتب اولیه تصوف و خواستگاه آن بود.
2- مکتب خراسان: تصوف در ایران به مکتب خراسان شهرت یافت. مکتبی که بر خلاف مکتب عراق روحیه اجتماعی داشت و رهبانیت کمتری در آن به چشم می خورد.
به دلیل ویژگیهای خاص مکتب خراسان و اجتماعی بودن آن،تصوف در آن رشد سریعتری نسبت به مکتب عراق پبدا کرد. استفاده از شعر و ادبیات برای گسترش تصوف برگ برنده صوفیه در مقابل مکتب عراق بود. نزدیکی ایران به هند و آیین های عرفانی هند تاثیرات قابل توجهی بر تصوف ایرانی داشته است؛ هرچند نقش آیین های ایرانی همچون (میترا) و (زردشت) را نمی توان نادیده گرفت.
در مکتب عراق فرقه گرایی کمتر از مکتب خراسان بود. روحیه اجتماعی مکتب خراسان و حضور در بین مردم باعث فرقه گرایی بیشتری نسبت به مکتب عراق شد. برخی فرقه های تصوف ایران در همان سالهای آغازین از بین رفتند و برخی چند قرن به حیات خود ادامه دادند که هنوز برخی از این فرقه ها در ایران فعالیت می کنند.به دلیل تعدد فرقه های بوجود آمده در ایران شمارش آنها بسیار سخت است اما در اسناد تاریخی و منابع تصوف نام صدها فرقه به چشم می خورد.
تصوف چیست
تصوف نوعی ایدئولوژی است که از نظر تا عمل واز بینش تا کنش را در بر میگیرد.تفسیر خاص زندگی و نحوه تعامل با حیات دنیوی است.این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف وشهودتحصیل میگردد.البته پراکندگی و تنوع فرقه های صوفیه و تضاد وتعارض در این جریان انقدر زیاد است که نمیتوان با یک نظر و یک اندیشه آنها را دسته بندی و نقد کرد.ریشه های تصوف از قرن دوم هجری شروع به رشد کرد ودر میان مسلمین رایج شد.تحقیر دنیا فرار از تتنعمات وتمام شئون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی و تحمل شکنجه ها از نکات بارز این دوره میباشد.ایستادگی تصوف در برابر ائمه اطهار علیهم السلام ومخالفت با سیره و روش آنها نشانه اوج تضاد با تفکرات اسلامی در دوران آغازین رشد این جریان بود.خرده گیری تصوف بر ائمه تا جائی پیش رفت که بر امام رضا علیه السلام تاختند که چرا لباس درشت بر تن نمیکنی و غذای خشن نمیخوری.امام فرمود:یوسف پیامبر خدا لباسهای زربفت و قباهای دیبا بر تن داشت.تصوف بدعتی بود که از بین اهل سنت آغاز شد و کم کم به شیعه هم راه یافت.و نخستین صوفی کسی نبود جز ابوهاشم کوفی که امام صادق علیه السلام به شدت با او مخالفت میفرمود.کم کم توسط مسیحیان تفکرات رهبانیت مسیحی به درون این جریان وارد شد و برای جداسازی این جریان از اسلام ناب در شام توسط یک پادشاه مسیحی اولین خانقاه بنیانگذاری شد.واین دوران آغاز صوفی گری بود که بعدها به تصوف امروزی منجر شد.
صوفی گنابادی
یکی از گروههای صوفی فعال در ایران فرقه نعمت اللهی گنابادی است.هر چند نعمت اللهی ها خود به چند فرقه مثل کوثریه. شمسیه.حجت علیشاهی.و غیره تقسیم می گردند از جمله اشکلاتی که به طور کلی بر این فرقه وارد است مواردی است که در ذیل به صورت فهرست وار اشاره می گردد و به امید خدا در ادامه به شرح ان خواهیم پرداخت.
1-اباحه گری : .ملا سلطان گنابادی موسس گنابادیه میگوید:اصل و حقیقت روح نماز همین ذکر قلبی است که ما داریم ومن خودم که در خانه هستم نماز نمیخوانم و مسجد هم که میایم برای عوام است.(مقامات العرفاء صفحه 152)
2-بدعت در دین: مساله عشریه که این آقایان اعلام کرده اند و آنرا جایگزین حکم صریح قران در مورد زکات و خمس میدانند.ملا سلطان گنابادی در کتاب نابغه علم و عرفان چاپ تابان 1333صفحه 204 میگوید: یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود مغنی زکوه زکوی و از خمس خواهد بود.
چه کسی به ایشان اجازه داده حکم صریح قران را نقض کند و حکمی جدید اختراع نماید.
3-غسل اسلام: این غسل علاوه بر اینکه بدعت است توهینی به سایر امت اسلامی است که انها را مسلملن نمیداند.سلطان حسین تابنده در رساله رفع شبهات خود صفحه 21 میگوید:مراد از اسلام در این مورد تسلیم امر الهی شدن است که چون شخص تصمیم و عزم دارد خود را نسبت به شریعت مقدس تسلیم و مطیع محض نماید به این نیت غسلی انجام میدهد و اشکالی ندارد.
این یک بدعت آشکار و اهانت به سایر مذاهب اسلامی است چون معنی این کلام اینست که بقیه تسلیم امر خدا نشده اند و حالا باید مسلمان شوند.تازه در کجای آیات و روایات همچین حکمی است.این از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است.
از جبهه ملی تا قطبیت فرقه گنابادی
نورعلی تابنده کیست؟
نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح علیشاه، قطب دراویش گنابادی است که پس از برادرش سطان حسین ملقب به رضا علیشاه و پسر برادرش یعنی علی تابنده معروف به محبوب علیشاه به عنوان قطب سی و نهم سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی رسید.
نور علی تابنده تحصیلات خود را تا دریافت دکترای حقوق در خارج از کشور ادامه داد. در مقطعی پس از بازگشت به کشور گرایش شدید روشنفکری پیدا کرده و دارای تفکرات لیبرالی شده و به عضویت تشکیلات (جبهه ملی) که در اول انقلاب به دلیل مخالفت صریح با لایحه قصاص توسط امام خمینی (ره) حکم به ارتداد آنها صادر شد، می شود. به دلیل آنکه گرایشات روشنفکری او، از طرف خانواده اش به نوعی مخالفت با رژیم شاه تعبیر می شد، مورد مخالفت خانواده تابنده و جریان تصوف که پیوند تنگاتنگی با دربار پهلوی داشتند، واقع شد، به طوری که برادرش رضا علیشاه به عنوان قطب فرقه، فرزند خود نور علی تابنده را به عنوان جانشین خود انتخاب می کند و اعتنایی به بر ادرش نور علی نمی گذارد.
وی پس از پیروزی انقلاب و تحت تأثیر تفکرات لیبرالی و به دلیل همراهی با جبهه ملی و نهضت آزادی که پرونده آنها مخصوصاً در دوران 8 ساله دفاع مقدس بسیار سیاه و تاریک است، با نظام جمهوری اسلامی نیز سر ستیز پیدا می کند، به طوری که یک بار در اوایل دهه 70 شمسی به دلیل بعضی از اقدامات، دستگیر و به اتفاق بعضی از سران نهضت آزادی مدت کوتاهی در زندان نظام اسلامی به سر می برد.
همچنان نور علی تا بعد از آزادی، هنوز مراحل صوفیانه را در سلسله خانوادگی خود شروع نکرده بود. در این زمان برادرش رضا علیشاه فوت می کند و قطبیت به پسرش علی تابنده ملقب به محبوب علیشاه می رسد و در این مقطع در اواسط دهه 70 محبوب علیشاه (پسر برادرش) نیز بر اثر عارضه قلبی می میرد و از قضا، قطبیت به نور علی تابنده ای که عاری از تعالیم صوفیانه و درویشی بود، می رسد!!! او هنوز به عنوان قطب این فرقه درویشی به حیات خود ادامه می دهد. وی به گواهی سوابق تحصیلاتی و خانوادگی و اقرار دروایش گنابادی، از سواد اولیه دینی نیز برخوردار نیست، چنانکه در فیلم زیر ناتمبرده در قرائت هر خط از قرآن، چند غلط فاحش اعرابی دارد!!
برادر وی یعنی سلطانحسین تابنده یا رضا علیشاه گنابادی در زمان ریاست خود بر این فرقه، رابطه بسیار حسنه ای با دربار پهلوی داشت. محمد رضا پهلوی دوبار رسماً به بیدخت رفت و شب را به اتفاق اسدالله علم، وزیر سفاک خود و از دوستان تابنده، در منزل او بیتوته کرد. در این رابطه عکس های از ملاقات محمدرضا پهلوی با رضا علیشاه و تعظیم او به شاه پهلوی، موجود است. ارتشبد نصیری رئیس سفاک ساواک که دست او به خون بسیاری از جوانان انقلابی و متدین این مرزو بوم آلوده بود، از دوستان تابنده و از مریدان این فرقه درویشی بود.
البته اسناد وابستگی و همراهی اقطاب این فرقه با شاهان ظالم قاجار و پهلوی بسیار زیادتر از این اجمال است؛ چنانکه می توان تنها برای نمونه چند مورد دیگر را اشاره کرد، جمله اینکه میرزا آغاسی از شیوخ فرقه نعمت اللهی و عامل تابلودار استعمار بود که پس از دسیسه چینی در قتل صدر اعظم باکفایت و دانشمند ایران یعنی قائم مقام فراهانی، چندی به نخست وزیری شاگرد سابق خود یعنی محمد شاه قاجار رسید. اسناد رابطه نامشروع این رئیس خانقاه صوفیه با مهد علیاء زن محمد شاه، در تاریخ ثبت است. ظهیر الدوله ملقب به صفا علیشاه، داماد ناصرالدین شاه و وزیر دربار نیز از اقطاب یکی از این فرقه های نعمت اللهیه بود که با بنیانگذاری انجمن اخوت، مایه پیوند رسمی دراویش صوفی با لژهای فراماسونری استعمار شد. عبدالحسین تیمور تاش وزیر دربار رضا خان پهلوی و جاسوس پرونده دار روسیه در ایران که داعیه سلطنت را نیز در سر داشت و عاقبت الامر به این جرم مورد تصفیه حساب خونین رضا خان واقع شد و به قتل رسید، از دراویش نعمت اللهی بود. منوچهر اقبال رئیس شرکت ملی نفت ایران نیز گرایش شدید به تصوّف گنابادی داشت. او یکی از دختران خود را به خانواده تابنده می دهد و یکی دیگر را به خانواده شاه؛ یعنی خاندان پهلوی با خانواده تابنده عجین شده و به همین دلیل در زمان محمد رضا شاه، قدرت اقبال از وزرا هم بیشتر بود.
نورعلی الان چه می کند؟
چندی پیش نورعلی تابنده سرکرده فرقه دراویش گنابادی که دیدارهای محفلی خود را در افزایش داده است در دیدار اعضاء و خانواده های برخی افراد دستگیر شده این فرقه بدلیل فعالیت های غیرمجاز آنها با انتقاد از عملکرد دستگاه قضایی در خصوص احکام صادره آن را ناعادلانه خوانده و گفت: (در زمان شاه دوبار تبعید و یکبار زندانی شدم و مثل الان شما بی گناه بودم شاه متوجه شد که من بی گناه هستم ولیکن آقایان هنوز به این نتجیه نرسیده اند که دراویش کار خلافی انجام نداده اند و جرمی انجام نداده اند.)
وی همچنین در ادامه سخنانش ضمن حمایت از فتنه سبز گفت: اظهارات آقای کروبی در خصوص برخورد نامناسب با زندانیان در مورد دراویش نیز صادق است و این حکومت با اینگونه رفتارها رو به زوال است.)گفتنی است نورعلی تابنده که در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ازای دریافت مبلغی از کروبی از و ی حمایت کرده بود نیز در دیدارهایی که پیش ا زاین با برخی از گروههای اپوزیسیون از جمله نهضت آزادی داشت قول هرگونه حمایت مالی و همکاری با جنبش سبز را داده بود. در ایام اغتشاشات پس از انتخابات88 نیز بسیاری از چهره های وابسته به این فرقه و فرقه های دیگر دراویش در کف خیاانها حضور داشتند و بنا به دستور تشکیلاتی فرقه به فتنه افکنی و حمایت از برخی کاندیداهای خاص همراه با اغتشاش گری مشغول بودند. برای مثال فرزند یکی از دراویش فرقه "علویه قادریه" که از اراذل اوباش منطقه لویزان می باشد بنا به دستور تشکیلاتی پدرش که معروف به (منصور.غ) می باشد ضمن حضور در خیابانها و عربده کشی ضمن توهین به مقامات نظام مسئولیت هدایت برخی از اراذل منطقه در ایام اغتشاشات 88 را بعهده داشت.
ذکر این نکته ضروری است که با مرگ محبوبعلیشاه قطب قبلی فرقه وروی کار آمدن مشکوک نورعلی تابنده قطب فعلی ماهیت این فرقه از یک تشکیلات به اصطلاح مذهبی به یک شاخه سیاسی از یک جریان خاص تغییر پیدا کرد.نورعلی تابنده که عضو رسمی واز سران جبهه ملی (مرتد) می باشد با رسیدن به قطبیت ابزار بسیار خوبی برای مخالفت با جمهوری اسلامی پیدا کرد.ذکر این نکته ضروری است که پس از پایان ریاست جمهوری خاتمی درسال 84 و همچنین همزمان با انتخابات88 و اغتشاشات پس از آن، فرقه گنابادی همچون فرقه ضاله بهائیت با حرکت در مسیر اربابان خارجی خود فعالیتهای سیاسی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی را تشدید کرده اند.
فتنه 88 و دراویش گنابادی
با قطبیت آقای نور علی تابنده عضو شورای رهبری جبهه لیبرال به اصطلاح ملی،فرقه گنابادی وارد بازیهای سیاسی جدیدی شد.اگر چه قبل از انقلاب نیز این فرقه کاملا سیاسی بود و بارژیم پهلوی رابطه ی تنگاتنگی داشت اما در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی دراویش این فرقه کمتر به سمت منازعه سیاسی با نظام رفتند.با فوت محبوبعلیشاه قطب قبلی فرقه سکان این فرقه به دست آقای نور علی تابنده افتاد.او که از دوران برکناری دولت بازرگان در صف اپوزیسیون نظام قرار گرفته بود این بار ابزار مناسبی برای درگیری با نظام پیدا کرده بود.استفاده از چند هزار درویش گنابادی ساکن در ایران ابزار خوبی بود برای فشار سیاسی به انقلاب اسلامی.
با روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد همه ی جریانات فرقه ای کشور همگام با استکبار جهانی به مقابله با این دولت برخواستند و این فرقه نیز از این مساله عقب نماند.در فتنه 88 دراویش نعمت اللهی نیز به صف جریان برانداز پیوستند و تلاش کردند در کف خیابانها با انقلاب مبارزه کنند.در 25 بهمن امسال استکبار جهانی برای دور کردن اذهان مردم دنیا از مسائل جهان اسلام و قیامهای منطقه از همه ی دشمنان داخلی درخواست کرد که به کف خیابانها بیایند شاید بتوانند موج خبری در دنیا ایجاد کنند وباعث یاس انقلابها شوند.
مصطفی آزمایش نوکر دستگاه امنیتی فرانسه و نماینده فرقه در اروپا شبها در شبکه های مختلف حنجره ی خودرا پاره کرد اما نهایتا در روز 25 بهمن تعدادی از دراویش به همراه بهایی ها،سلطنت طلبها و منافقین به خیابانها امدند که به دلیل کمی جمعیت باعث خجالت اربابان خود شدند.به هر حال دست همه ی این عناصر وطن فروش برای مردم انقلابی رو شده است اگر چه بنده معتقدم بسیاری از دراویش این فرقه با تمایلات رهبران خود همفکر نیستند و هیچ گاه وطن فروشی نخواهند کرد.
اسپانسرهای مالی با طعم لبنیات برای دراویش گنابادی
یکی از اسپانسرهای اصلی مالی دراویش گنابادی شرکت ( د) می باشد که فعالیت چشم گیری در عرصه تولید محصولات لبنی دارد.
هزینه وبلاگهای صوفیان گنابادی
در نگاه اول شاید انسان تصور کند که این تابعین فرقه گنابادی به صورت خود جوش به ایجاد سایت و وبلاگ برای احراف افکار عمومی اقدام می نمایند.ولی با بررسی های دقیق تر مشخص می گردد که کل هزینه های این سایتها از سوی بنیاد ( م ر) می شود این بنیاد که در ظاهر برای انجام امور خیر تاسیس شده است.در واقع وظیفه تبلیغ فرقه را به عهده دارد.
انحرافات عقیدتی فرقه گنابادیه
بدعتی بنام اجازه نماز؟
یکی از مواردی که اسلام به آن سفارش زیادی کرده است نماز جماعت است.یکی از اهداف آن وحدت مسلمین ویادگیری احکام الهی استاقطاب صوفیه بویژه گنابادیه وقتی متوجه خطر تابعیت مریدان به مساجد شده و این خود باعث دوری گزینی از تفکرات انحرافی اقطابمی گردید، بدعتی بنام اجازه نماز خلق نمودند به صورتی که شخص ص.فی نمی تواند پشت سر غیر صوفیها نماز بخواند.در حالیکه اهل بیت شرایط بسیار آسانی برای امام جماعت در نظر گرفته اند وبه راحتی میشود نماز را به جماعت اقامه کرد.
این مساله اجازه جزو اختراعات صوفیه است وهیچ مبنای شرعی ندارد.آنهم طی مسیری که فقط نور چشمی ها مجوز اقامه نماز برای مردم میگیرند.البته اجازه دستگیری نیز کمتر از اجازه نماز اشکال ندارد واگر صوفیه خود را حق میدانند باید همه آنها الذین یبلغون رسالات الله باشند نه اینکه موروثی وخانوادگی باشد.
حشیش، تریاک و دود در تصوف
استعمال مواد مخدر در بین صوفیان سابقه ی طولانی دارد.حشیش و تریاک جزو لاینفک برنامه های خانقاه ها بوده است.در بسیاری از شاخه های نعمت اللهی بویژه صفیعلیشاهی و مونسعلیشاهی و همچنین فرقه هایی مانند خاکساریه استعمال مواد مخدر سابقه ی طولانی دارد.مثلا حیرتعلیشاه ناینی جانشین صفی در نامه ای به یکی از صوفیان از ارسال حشیش تشکر می کند.
صفاعلیشاه)ظهیرالدوله استاد استعمال بنگ و چرس بود و دخترش ولیه حتی در اشعارش از عشق به دود و دم دم می زند.غلامعلیشاه خاکسار در بسیاری از مجالس بساط تریاکش به پا بود و عکسهای او بر سر منقل موجود است.در وقفنامه ی چندین خانقاه استعمال تریاک و حشیش جزو شرایط وقف است.اگر چه دراویش گنابادی مدعی هستند که در این فرقه استعمال مواد مخدر ممنوع شده اما هنوز مشایخ زیادی از این فرقه مانند محجوبی و..رسما به استعمال مواد مخدر مشغول اند.
به هر حال برای رسیدن به خلسه و درک مقام صحو نیاز به ابزارهایی بوده که برخی از آنان همین موارد است.علامه ی طباطبایی رحمت الله علیه عارف بزرگ و مفسر ارجمند شیعه در المیزان می فرمایند:
علامه می‌فرماید: “صوفیه برای سیر و سلوک آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راه‌های جدیدی را پیوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا اینکه به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و کارشان به جایی رسید که در محرمات غوطه‌ور شدند و و اجبات را ترک کردند و در آخر منتهی به تکدی و استعمال بنگ و افیون شدند که این حالت، آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده می‌شود(محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، ج5، ص 282، قم‌:‌ انتشارات موسسه نشر اسلامی، بی‌تا)
ظلم به امام زمان ( عج)
هیچ طایفه ای از صوفیه مثل گنابادیها مقام قطب را اینقدر بالا نبرده اند.ادعاهای ملا سلطان گنابادی بسیار در این زمینه عجیب است.:
در مجمع السعادات پس از کلی تعریف در مقام قطب میگوید:در بیان اینکه هر کس بشناسد امام خود را حاجت به انتظار ظهور حضرت قائم اورا نخواهد بود بوجهی نه در عالم صغیر نه در عالم کبیر(فصل 8 باب 4 ص269)
در سعادتنامه به طالب حضور در وقت تشرف دستور شرک میدهد ومیگوید:چون وارد حضور گردد در کمال عجز وفروتنی که شیوه نیازمندانست صورت بر خاک مذلت گذارد وبه شکرانه این نعمت سجده به جای آورد ص 163
در بشاره المومنین ص191 میگوید:اتصال میانه بایع ومشتری حاصل شود که صورتی از رسول یا امام یاشیخ مجاز از طریق باطن به دل بایع شود وهمان است قائم آل محمد؟
آیین التقاطی؟
تصوف التقاطی از آیینهای مختلف وادیان زیادی است.از هر دین وآیینی چیزی اخذ شد وبا اسلام مخلوط گردید تا اینکه آیینی به نام تصوف بنا نهاده شد.برای روشن شدن اذهان به مواردی اشاره میکنیم؟
1-آیین برهمایی:پرسه وگدایی صوفی مبتدی از آیین برهمایی اخذ شده است(ماللهندص453)
2مسیحیت:غسل اسلام گنابادیها از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است(مسیح پیامبر بزرگ ص111)
3-زردشتی:تجسم صورت مرشد یکی از انحرافات صوفیه است.در آیین زردشتی آمده است در حین ذکر پیکر پیر را به دل گیردوچنان داندکه حاظر وناظراستواز فکر پیر غائب نگردد(ریاض السیاحه ص181)
4-آیین میترا:تشرف در صوفیه از تشرف درآیین میترا اخذ شده است(ایین میتراص207)
ادعای خدایی؟
اگر درست و با دقت در آثار بسیاری از اقطاب صوفی معاصر دقت کنید به خوبی متوجه خواهید شد که اهل تصوف چه مقامی برای برای خود قائلند.اقطاب ایشان علاوه بر ادعاهای بزرگ نظرات کفر آمیز برخی از نزدیکان خود را درآثار خود برای بزرگ نمودن خود آورده اند.به مطلب زیر ازکتاب خورشید تابنده ص784 دقت کنید:
در این کتاب آمده که همت علی یا همان شریعت قمی در وقت بیماری در بستر مرگ رو به سلطان حسین تابنده کرده میگوید:اجازه بدهید از دنیا بروم.
نکته اینجاست که : جز مقام شامخ حضرت رسول از کسی برای مرگ اجازه گرفته نشد وکسی حق تصرف نداشت.واگر در مقاطعی اهل بیت عصمت برای کسی عمر طلب نمودند آنهم به اذن خدا و اسباب امامت بود.
قطبیت موروثی
یکی از مباحث مهمی که در تصوف مطرح است مرتبه شخص ومنزلت او برای انتخاب شدن به عنوان قطب است.در قدیم هر کس منزلت بیشتری داشت قطب میشد.اما در برخی از خاندانها این موروثی شده است.در گنابادیه این مقام فامیلی شده است و مثل سلطنت موروثی.در حالیکه در بسیاری از فرقه های دیگر صوفی اقطاب با وجود داشتن فرزند یا برادر بهترین شاگرد خود را انتخاب مینمودند.این اشکال بسیار بزرگی است که باید پاسخ داده شود.
ملا علی گنابادی معروف به نور علیشاه میگوید:صوفی موحد است.موحد غیر محدود است.مذهب در حد است واو روبه بی حدیست(صالحیه حقیقت233ص306)
سپس درحقیقت243ص311 میگوید:ابن الوقت وموحد ولامذهب وقلندر به یک معناست
ببینید اینکه علماء اعلام فریاد میزنند که هدف از تصوف رهایی از قید وبند شریعت است واقعا صحیح است. خوب کخ دقت شود ملاحظه خواهد شد که حرفهایی امثال نور علیشاه با هیج یک از براهین شریعت هم خوانی ندارد.
ایشان میگوید مذهب در حد است واو(صوفی)رو به بی حدی است.این علنا اعلام خروج از دایره مذهب است.بعد خود ایشان می گویند ابن الوقت وموحد ولامذهب به یک معناست.
این حرفها برای این است که وقتی بر صوفیه نقد میشود بتوانند بگریزند وبگویند ملاک ما مبانی تصوف است نه مذهب.
حکم سبیل نزد صوفیه
یکی ازمعتقدات صوفیان گذاشتن سبیل آنهم بصورت افراطی است.ودراین مساله طایفه علی اللهی ها که مشهور به اهل حق؟ هم هستند باصوفیان همفکرند.بدلیل اشکال مردم وعلما به این نظریه بزرگان آنها اقدام به آسمان ریسمان کردن نمودند.ازجمله رضا علیشاه دررساله رفع شبهات کلی تلاش کرده تا این مساله راتوجیه نماید.
اکنون برقسمتی ازنظرات وی مروری میکنیم.
ایشان درصفحه 143 رساله رفع شبهات میگوید:حتی برخی ازصوفیه معتقدند که ازبعضی اخبار استفاده میشود که بزرگان دین وائمه اطهار شارب(سبیل) داشتند.نامبرده می خواهد با داستان گویی و بافتن روایات این مضوضع را اثبات کند که آنها سبیل بلند میگذاشته اند.بعد درص15 میگوید:منظور اززدن(کوتان کردن سبیل درروایات)اگر تمجید شده باشد برای حفظ نظافت بوده.چون بسیاری ازاشخاص مقید به نظافت وتمییز نگه داشتن آن نیستند.سوال ازصوفیان م اینست که درباب روایاتی که درنقد صوفیه وارد شده واهل بیت به شدت اعلام انزجار نموده اند دوستان واقطاب شما سعی میکنند سند روایات را تضعیف کنند وگاهی توجیه.حال چطور ازروایتی که مثلا درآن نوشته بلند گذاشتن مو باعث کم شدن شهوت میشود آقای تابنده حکم گذاشتن سبیل را اثبات میکند.
ولایت منصوص و مقام علما
یکی از ادعاهای صوفیه بویژه صوفیه گنابادی ادعای منصوص بودن ولایت اقطاب آنان است.اگر کسی با اصطلاحات دینی آشنا باشد معنای نص را بخوبی می فهمد.اینها مدعیند که سلسله ولایتشان نصا به نص به امام می رسد.وبرای خود ولایت منصوص قائلند.البته برای اینکه مورد اشکال مخالفین قرار نگیرند نامی هم ازعلما می آورند اما کدام علماء، مثلا آقای نور علی تابنده درحکمی برای شیخیت معروفی نامی می نویسد:در دوران غیبت کبری امام حی بینا ، وظایف شریعتی را باید از علمایی که شرایط آن را بیان فرموده اند ، اخذ کنیم و ولایت و هدایت را از کسانی که منصوص باین امر هستند ، جذب کنیم. علی هذا در این اوان که خدمت فقرای الهی و هدایت جویندگان در سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی باین بنده کمترین ملقب به مجذوب علیشاه محول گردیده است.
ایشان خود را منصوص به این امر می دانند اما قبلا درباب سلسله نعمت اللهی بحث کردیم چطور می شود سنیهای متعصبی چون جنید بغدادی ویافعی و...که جزو سلاسل این فرقه هستند از امام حکم ولایت داشته باشند.درضمن ایشان می گویند دردوران غیبت کبری این وظیفه محول شده اما همانطور که می دانید اینها معتقدند معروف کرخی وجنید بغدادی درزمان خود ائمه خرقه دریافت نموده اند.از این اشکالات واضح که بگذریم بر اساس چه مدرکی برای خود ولایت تراشیده اید وعلما فقط مخصوص شریعت شده اند.ایشان می گوید:در دوران غیبت کبری امام حی بینا ، وظایف شریعتی را باید از علمایی که شرایط آن را بیان فرموده اند ، اخذ کنیم.
سوال اینجاست آیا نماز جزو شریعت نیست که شما اجازه برای آن می نویسید ودرکار علمای شریعت دخالت می کنید.
این علمایی که شما می گویید همگی حضور در مراسمات صوفیه را حرام می دانند و با شما مخالفند. پس منظورتان ازعلما چه کسانی هستند.شما که برای اقطاب خود مقام مافوق دینی قائلید وآنها درهمه شئون زندگی فقرا دخالت می کنند چرا می گویید باید ازعلمای شریعت احکام را اخذ کرد.برای بنده این سخنان بسیار جالب است وسخن هرقطبتان با قطب بعدی کلی منافات دارد.ضمنا آقای تابنده می گوید باید از علمای شریعت اخذ کنیم.از ایشان بپرسید مقلد کدام مرجع تقلید هستند.
صوفیه و کربلا
یکی از اشکالات مهم به فرق صوفیه اینست که کربلا و عاشورا درتفکرات اینها رنگی ندارد. البته چون سران صوفیه تا عصر صفویه همه سنی بوده اند کمتر ازامام حسین (ع) درتفکرات آنها میبینیم واگر برخی سنیانی که اهل بیت رانیز قبول داشته اند مثل نعمت الله نامی ازایشان برده اند اما در زندگی و تاریخشان اثری ازعزاداری برای امام حسین علیه السلام وجود ندارد.
حتی کسانی چون عبد القادر گیلانی عزاداری برای امام حسین علیه السلام را حرام می دانند.درهمین رابطه صوفیان شیعه امروز نیز هزچند برخی ازفرقه هایشان برای امام حسین گاهی عزاداری میکنند اما اهمیت آن برایشان مانند بسیاری ازآداب دیگر خودشان نیست.نور علی تابنده قطب گنابادیها درعید سال 81 که مصادف با ایام عزاداری حضرت سید الشهدا بود ب عید پیامی منتشر می نماید که نکات حائز اهمیتی در آن وجود دارد :
نامبرده برای اینکه بتواند عید را توجیه کند که می شود هم نوروز را جشن گرفت وهم برای امام حسین ناراحت بود ریشه روضه رامی زند ومی گوید:دو عید داریم یکی عید قربان ودیگری عید فطر که مراسم رسمی عبادی مثل نماز خواندن درآن برقرار کرده اند ویک عید هفتگی داریم که جمعه است.پس عزا نداریم.
بعد درمورد روضه وذکر مصیبت برای اهل بیت می گوید:در زمان ائمه یاد حضرت به این اسم وبه این رسم نبود.سپس درتوجیه اینکه نوروز هم به اندازه محرم مهم است کلی سخن می گوید واشاره می کند که:به همین دلیل ایران وایرانی همان طوری که نمی تواند عید نوروز و آثارو حواشی عید نوروز - مثل چهارشنبه سوری و سیزده عید- را فراموش کند همین طور هم نمی تواند و محال است که وقایع زندگی امام حسین را فراموش کند این ها در خونش عجین شده است .این عزا و این عید مثل همان آب و آتش است که گفتم هر دو به هم مدد می رسانند دو تا نیستند.این عید برای تجلیل این امر است که ما از زیر بوته در نیامده ایم و چهار پنج هزار سال پیش پیغمبری داشتیم که این حرف ها را گفته ،ببینید چقدر سعی می کنند عزای امام حسین را هم اندازه نوروز وچهارشنبه سوری وغیره کنند.
اما اینکه ایشان گفته اند که ما درزمان ائمه چنین چیزی نداشتیم باید بگویم یا تاریخ نخوانده اند یا می خواهند برداشت خودشان رابگویند.درروایات بسیاری داریم که امام صادق علیه السلام وسایر اهل بیت کسانی را می گفتند برایشان روضه بخوانند وآنها هم با صدای بلند گریه میکردند.امام سجاد علیه السلام خودشان روضه خوان امام حسین بودند.بله ما ایرانیها نوروز داریم اما حسین علیه السلام همه چیزمان است.وقتی درعاشورا می خوانیم بابی انت وامی دیگر بقیه چیزها درمقابل امام حسین چه ارزشی دارد.
اگر در ایران پدر یا مادر کسی فوت کند نزدیک عید باشد آن خانواده عید را جشن نمی گیرند.درحالیکه ایشان درهمان اول پیامش سعی میکند هردورا باهم داشته باشند.اولا بر مبنای کدام دلیل مستند نوروز را به زرتشت نسبت می دهند.
اگر سلمنا که زرتشت پیغمبر باشد مگر هر چه او گفته باید عمل شود؟اگر اینطور است اعیاد مسیحیان ویهودیان نیز باید گرامی داشته شود واگر با محرم تلاقی کرد هر دو راجمع نمود.اینست که ما می گوییم سران صوفیه همیشه همه چیز را تاویل می کنند از قرآن گرفته تا روایات آنهم با تفکر خود.
ما عشق حسین رانفروشیم به نوروز نوروز که سهل است به عالم نفروشیم
دیدگاهای مراجع تقلید درمورد صوفیه
* حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: شرکت کردن در مجالس صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها جایز نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآن کریم را قبول داشته و به امامت ائمه معتقدند چه بهتر است که اسم جداگانه را که لازم نیست بلکه مضر است کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملت بزرگ و مسلمان خود منسلک باشد.
* حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی: مجالست با فرقه‌های ضاله حرام است و شرکت در مجالس آنها حرام است توضیح اینکه مجالست در مجالس آنها ولو و در تحت عناوین اسلامی مثل قرائت قرآن و ختم انعام و غیره باشد حرام است و هر چیزی که تقویت آنها به حساب آید حرام است.
* حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی: تمامی فرقه‌های صوفیه دارای انحرافاتی هستند و شرکت در فعالیت‌های آنان و کمک به اهدافشان جایز نیست. تمام فرقه‌های صوفیه دارای انحرافاتی هستند و خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی بسیاری از مراکز آنان تعطیل شد. مسئولین محترم هم نباید اجازه تاسیس یا تعمیر خانقاه تحت هر اسم و عنوانی به آنها بدهند.
*حضرت آیت الله العظمی سیستانی: اجتناب از حضور در مجامع آنان و دور کردن مردم از آنها لازم است
حضرت آیت‌العظمی فاضل لنکرانی: معبد مسلمان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر بر این باشد که گمان کند آنجا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد صحیح نیست بلکه اگر به این عنوان بروند که آنجا شرعا پایگاه ذکر و مدح و منقبت است حرام می‌باشد. لذا بر عموم مسلمانان است که برای امور عبادی،‌مذهبی و اعیاد موالید ائمه در مساجد اجتماع کنند که (انما یعمر مساجد الله من آمن بالله) و شما هم در مقابله با این حرکت طبق شرایط و مراحل امر به معروف و نهی از منکر عمل کنید.
*حضرت آیت‌الله العظمی بهجت: هر عنوانی که سبب تشکیل حزب و گروهی شود که مولد فرقه‌ای از 72 فرقه شود باطل است و تاسیس و ترویج آن جایز نیست.تاسیس و ترویج اماکن و مجالس فرقه‌های صوفیه کاملا جایز نیست و نهی از منکر و جلوگیری آنها با احراز شرایط امر به معروف وبرهمگان واجب است.
*حضرت آیت‌آلله العظمی نوری همدانی: شرکت در مجالس ذکرو دعای فرقه‌های صوفیه و کمک مادی و معنوی در ساخت و عمران اماکن آنها همچون خانقاه و حسینه و نامهالیی از این قبیل که ویژه عبادت این فرقه ساخته می‌شود جایز نیست.
*حضرت آیت‌الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی در صفحه 183 از تعلیقات جلد اول احقاق الحق می‌نویسد: حقیقتاً مصیبت صوفیه بر علیه اسلام در نزد من از بزرگترین مصیبت‌است که ارکان اسلام بواسطه این مصیبت منهدم و بنیان اسلام از هم پاشیده وامصیبتا از این همه غفلت و سکوت مردم.
*علامه سید محمد حسین طباطبایی رحمت الله علیه : این گروه صوفیه طریقت را در مقابل شریعت قرار داده‌اند در حالی که طریقت هرگز نمی‌تواند در مقابل شریعت قرار گیرد.
چند نقد از علماء بزرگ بر صوفیه
آیت اللّه سیّد شهاب‌الدّین مرعشی نجفی در تعلیقات جلد اول احقاق الحق می‌نویسد:
به نظر من مصیبت صوفیه بر اسلام از بزرگترین مصیبتها است که ارکان و بنیان اسلام را منهدم می‌کند و ظاهر شد بر من بعد از فحص زیاد و گردش در کلمات آنها و تامل در مطالبشان و نشست با رؤسای فرقه‌شان اینکه از رهبانان نصارا تاثیر پذیرفته‌اند سپس به بعضی از شیعیان نیز سرایت کرده و کار به جائی رسید که سنگ روی سنگ باقی نگذاشتند همه نصوص قرآن و روایت را تأویل کرده‌اند و با احکام فطری عقلی مخالفت کردند و بر وردهائی که بوی کفر می‌داد مداومت کرده و آن را ذکر خفی قلبی نامیدند و بعضی از آنها ادعا کردند که ما با خدا حالاتی داریم که او ما می‌شود و ما او می‌شویم خلاصه اینکه شیوخ تصوف و بنای خانقاه‌ها در قرن چهارم بود و لباس مخصوص اسلامی پوشیدند و آن را علم و شاخه‌ای برای فرقه خود قرار دادند و توسعه دادند تصوف را تأویلات و کشفهای خیالی و اوهام و کتب متعددی نیز تألیف کردند و مردم را اغفال کردند و انشاء اللّه خداوند ما و شما را از این گروه دور بدارد.
از ملا احمد نراقی کلام تندی در مذمت صوفیه آمده که به برخی فقط اشاره می‌شود:
صوفیه گاهی با کلامی از توحید و یا شعری از عشق خود را به زمین می‌اندازند با این حال ایشان را از حقیقت توحید و محبت خدا مطلقا اطلاعی نیست و چنان پندارند که با این حرکات تارک دنیا و درویش می‌شوند.
علامه محمّدباقر مجلسی: در رساله اعتقادات خود مطالب زیادی در ذمّ تصوف آورده. مثلا فرموده: از جمله بدعتهای صوفیه ذکر جلی است که آوازه خوانی و زمزمه کنند به اشعارو مانند... صدا کنند و خدا را با دم گرفتن و کف زدن و هٍٍو حق گفتن عبادت کنند و گمان می‌کنند عبادتی مانند این دو بدعت نیست.وما کان صلواتهم الا مکاء و تصدیه) و در آخر می‌نویسد پدرم نیز صریحا از ایشان بیزاری می‌جست و در عقائد باطله ایشان را تکفیر می‌نمود و من بهتر آگاهم به طریقه پدرم.
شهید ثانی: در رساله علم درایه در پایان می‌نویسد: صوفیه برای جذب قلوب مردم به مواعظ خود احادیث دروغ جعل می‌کنند. و در کتاب منیه المریدش می‌فرماید: مراد از این حدیث پیغمبر که فرموده (اذا مررتم فی ریاض الجنة فارتعوا قالوا یا رسول اللّه و ما ریاض الجنّة قال حلق الذکر قال هی مجالس الحلال و الحرام) مجالس علم است نه آنچه صوفی از خود بدعت کرده ‌اند.
سید نعمت‌ اللّه جزایری: در انوار نعمانیه بعد از آنکه عقائد ناصحیح صوفیه را به تفصیل ذکر نموده می‌فرماید: اما برای چه این مذهب اختراع شد:
1- خلفاء بنی‌امیه و بنی‌عباس میل داشتند مردانی را به نام زهد و عبادت و غیب‌گوئی بتراشند تا بتوانند با ائمه معصومین معارضه کنند و علم و زهد و کمالات اهل بیت را در نظر مردم کوچک کنند، نیافتند کسی را که اقدام به این کار کند مگر همین فرقه.
2- آنکه این مسلک آسان است ولی راه دانش مشگل است زیرا هر عوامی می‌تواند 40 روزی گوشه تاریکی چله بنشیند و بسا شیاطین جن خود را به او نشان بدهند پس بیرون بیاید و رئیس بشود بدون آنکه 50 سال درس بخواند.
3- آنکه می‌تواند با این مذهب خود را به مال و مقام برساند و همه چیز را برای خود مباح بداند.
بار کج
پس از سقیفه بنی ساعده و غصب خلافت از امیر مومنان هر چند توانستند خلافت را غصب کنند اما چهره معنوی اهل بیت همچنان پر تو افشانی میکرد.واین نورانیت و معنویت بنی امیه را که سهمی ار معرفت نداشتند می آزرد.لذا سران بنی آمیه به فکر ساختن آلترناتیوهایی بودند که بتوانند جای اهل بیت را در ارشاد الهی و معنوی مردم بگیرند.لذا با ساخت جریان زهد و گوشه نشینی و طرح سنیان تند رویی چون حسن بصری سعی کردند این طرح شوم را سازماندهی کنند.این جریان ادامه پیدا کردتا اینکه در قرن دوم ابوهاشم کوفی رسما بنیان تصوف را بنا نهاد.این جریان با طرح مساله شیخوخیت و رهبری معنوی در مقابل اهل بیت قد علم کردند.وانحراف بر انحراف به مرور زمان افزوده شد تا اینکه سنی مسلکانی چون منصور حلاج که حتی حق امیر مومنان را ندیدند کوس انالحق بزدند و دعوی هدایت کردند.نگاهی به تاریخ تصوف نشان میدهد تا اوایل عهد صفویه صوفی شیعه کمتر به چشم میخورد.سنیانی چون جنید بغدادی.احمد غزالی. ابوحلمان دمشقی.گرگانی.شبلی.حلاج.ابوسعید ابولخیروغیره تا آنزمان راهبری صوفیه را عهده دار شدند.خواجه عبدالله انصاری میگوید از میان 2000 صوفی که دیده ام 2 تن از آنها شیعه بوده اند.تا اینکه درآغاز عهد صفویه صوفیان برای نفوذ در مردم اهل بیت دوست ایران ناگذیر به ساخت تصوف شیعی شدند.و پیوند بین صوفیه و شیعه آغاز شد.هر چند به دلیل ادعاهای اقطاب صوفیه شاهان صفوی با آنها درگیر شدند و تصوف از حکومت جداشد.بعد ها صوفیان شیعه برای اینکه بتوانند اشکالات مخالفین را جواب دند دست به ساخت تاریخچه های جعلی زدند.سنیانی چون حسن بصری و جنید را شیعه کردند حتی امامت اهل بیت را دو قسمت کردند.
این جریان تا اکنون ادامه دارد و ریشه های تسنن به راحتی در عقائد صوفی شیعه یافت میشود.دکتر مصطفی آزمایش صوفی اروپا نشین در بحثی در فصلنامه عرفان ایران رسما به دشمنان خلفای غاصب میتازد و آنها را جاهل خطاب میکند.
و دراین میان ادعاهای اقطاب به جایی میرسد که دست به تشریع میزنند و غسلها و عشریه ها میسازند و تا جایی که خود را شریک باریتعالی قرار میدهند بدین سان که مرید باید در وقت تشرف سجده کند آنهم 2بار که این در باره امامان معصوم نیز اشکال دارد.حتی کار به جایی میرسد که باید صورت قطب به جای خداوند در عبادت مد نظر مرید قرار گیرد.
طرفداران این مسلک عقیده دارند که دراین طریقه بهترین راه برای رسیدن به حق می باشد و انسان پس از تامل و تفکر و تجربه و مشاهده و سیر و سلوک می تواند به مقصود نهایی و مطلوب اصلی خود برسد.در مورد تاریخ پیدایش صوفیه اقوال مختلفی وجود دارد برخی گفته اند که از نیمه ی اول قرن دوم هجری در میان جامعه ی اسلامی پدید آمد؛ ولی صحیح ترین آنها این است





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین