در مورده عهد قدیم و عهد جدید تو ضیح مختصر بدهید و این که چند در صد از مسیحیان امروز پولوس را قبول دارند. توضیحی مختصر در باره عهدین: کتاب مقدس مسیحیان از دو بخش اصلی تشکیل شده است:الف) عهد قدیم، که بیش از سه چهارم این کتاب را در بر می گیرد و مسیحیان و یهودیان آن را معتبر می دانند.ب) عهد جدید، که تنها مورد قبول مسیحیان است.عهد قدیم از 39 کتاب تشکیل شده است: پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه، یوشع، داوران، اول سموئیل، دوم سموئیل، اول پادشاهان، دوم پادشاهان، اشعیا، ارمیا، حزقیال، هوشع، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، میکاه، ناحوم، حبقوق، صفنیا، حجی، زکریا، ملاکی، روت، اول تواریخ ایام، دوم تواریخ ایام، عزرا، نحمیا، استر، ایوب، مزامیر، امثال سلیمان، جامعه، غزل غزلهای سلیمان، مراثی ارمیا و دانیال. (به پنج کتاب نخستین، تورات گفته می شود و معتقدند که حضرت موسی نویسندهی آن است) عهد جدید از 27 کتاب تشکیل شده است: انجیل متی، انجیل مرقس، انجیل لوقا و انجیل یوحنا، اعمال رسولان، نامه به رومیان، نامه اول به قرنتیان، نامه دوم به قرنتیان، نامه به أفسسیان، نامه به فیلپیان، نامه به کولسیان، نامه اول به تسّالونیکیان، نامه دوم به تسالونیکیان، نامه اول به تیموتائوس، نامه دوم به تیموتائوس، نامه به تیطُس، نامه به غلاطیان، نامه به فلیمون، نامه به عبرانیان، نامه یعقوب، نامه اول پطرس، نامه دوم پطرس، نامه اول یوحنا، نامه دوم یوحنا، نامه سوم یوحنا، نامه یهودا، مکاشفات یوحنا.2- نگاهی به احوال و عقاید پولس : مقدمه پولس یا بولوس(عبری:שאול התרסי شائول طرسوس، یونانی:Σαούλ شائول و Σαούλ سوئولوس و Παῦλος پولوس) از رسولان و مبلغان مسیحیت و بنیانگذار الهیات و خداشناسی این آئین بود؛ برخلاف حواریون، پولس هرگز با عیسی دیدار نداشته است؛ با این حال این پولس بود که مسیحیت را از یهودیت جدا ساخت، همچون دینی جداگانه. پولس در شهر طرسوس در کیلیکا، در حدود سال دهم میلادی، در خانواده ای فریسی زاده شد. وی پس از کارمندی روم نام یونانی پولس(که به معنی کوچک است) را به جای نام عبری شائول برگزید. پولس، زبان یونانی و رومی را آموخت و با نوشته های شناخته شده ادبیات باستانی یونان آشنا شد؛ وی حرفه چادردوزی را آموخته بود و چندین سفر نیز به اورشلیم داشت. وی در اورشلیم، از گملیئل بن هیلل علوم دینی و تلمود را آموخت. او نخست به نام آئین یهود به مبارزه با مسیحیت پرداخت و در اورشلیم بسیاری از مسیحیان را کشت، سرانجام خود آئین یهود را کنار گذاشت و به مسیحیت گروید. یهودیان، فرماندار دمشق را به دستگیری پولس واداشتند. بنا به روایت مسیحی، پولس در میان سبدی از فراز دیوارهای شهر گذشت. پولس، چندی به عربستان رفت و به نام مسیح به سخنوری پرداخت. برنابا، دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد تا بشارت عیسوی را ابلاغ کند. برنابا، همچنین، برای اداره کلیسای انطاکیه از او یاری جست. پولس رسول بحث بر انگیزترین شخصیت عالم مسیحیت و یهودیت است ، چرا که وی گاه از سوی یهودیان به کفروالحاد محکوم می شود وگاه از سوی گروههای مختلف مسیحیان به تحریف گر دین مسیح محکوم می گردد ونیز گاهی از سوی بعضی از یهودیان به عنوان یهودی روحانی بد فرجام معرفی می شود و گاهی هم از سوی بعضی از مسیحیان بعنوان بهترین مبلغ و خدمتگزار دین مسیح مطرح می گردد. به هر حال پولس شخصیتی چند بعدی و ناشناخته است و به سادگی نمی توان در مورد او اظهار نظر کرد .پولس کیست وچه کرد ؟یکی از شخصیتهای بحث برانگیز مسیحی پولس یهودی یا به تعبیری پولس حواری است ، پولس نخستین مؤلف و متکلم مسیحی ، اهل طرسوس از ناحیة سیلیس(ترکیه کنونی ) می باشد این شهر در زمان پولس ، شهری تجاری بوده که بر سر راه آسیای صغیر به سوریه قرار داشته است . بسیاری از یهودیان وی را مرتد می دانند ، در مقابل بسیاری از مسیحیان او را نه یک مؤمن مسیحی بلکه یک رسول عالی قدر مسیحی به شمار میآورند. طبق گفته (اعمال رسولان ) نام اصلی پولس یهودی(شائول) یعنی هم نام یکی از پادشاهان اسرائیل بوده است لیکن اوهمواره در نوشته هایش تنها نام رومی خود یعنی پولس را بکار برده است واین شاید بدان علت باشد که در آن زمان طبق رسوم یونانیان پولس نام یونانی وی از طفولیت بوده نه نام مستعار و انتخابی او که معمولاً اشخاصی به دلایل سیاسی و یا علاقه و تقلید بر می گزینند . پولس در سفرهایش که به منظور تبلیغ دین مسیح انجام می داده از راه حرفه ای که بلد بوده امرار معاش می کرده ، حرفه او به احتمال قوی خیمه دوزی بوده است، گفته می شود پولس در اورشلیم پرورش یافته و همان جا زیر نظر غمالائیل (گملیئل اول ) مربّی معروف درس خوانده است. جان ناس صاحت کتاب ( تاریخ جامع ادیان) در بارة وی می نویسد ( پولس ازاصل و تبار یهودی می باشد وهمزمان با میلاد مسیح درشهر طرسوس در کیلیکیا که در آن وقت شهری معتبر بوده است متولد گشت . درآن شهر مدرسة مهمی وجود داشته که در آنجا مبادی و حکم فلاسفة رواقیون و کلبیون را تعلیم می داده اند و ظاهراً پولس حواری نزد آنها تربیت نفوس را، تا به حدی که بقای ابدی جاویدی حاصل کنند و مظهر شخصیت الهی گردند ، فرا گرفته است. خانواده او ظاهراً احترام و مکانت داشته اند ، زیرا والدینش حق شهرنشینی و تابعیت روم را خریداری کرده بودند [واز این بابت نشانی داشته اند که طبق آن نشان شهروند رومی بحساب می آمدند و نیز با توجه به آن نشان از حقوق و مزایای شهروندی برخوردار بوده اند که این نشان به ارث به پولس می رسد و پولس بارها با ارائه آن به مأموران حکومتی ازدست آنها آزاد می شود] واز این روی مانند دیگر افراد رومی نژاد دارای همان حقوق مدنی ایشان بوده است ، ولی در عقاید دینی و مذهبی با مبادی فلسفی هلنیزم در محیط یونانی خود سخت مخالفت داشت و مانند یک فرد فریسی بسیار متعصب به سر می برد، چنانچه خود گفته است: ( درخدمت گملیئل ، معلم و پیشوای فریسی، در قایق شریعت اجداد متعلم شده ، دربارة خدا تعصب داشتم ). (کتاب اعمال رسولان : 4022 ) و نیز دربارة سرگذشت زندگانی خود چنین می نویسد: (در دین یهود از اکثر همسالان خود سبقت میجستم ودر تقالید اجداد خود به غایت غیور می بودم) بالاخره پولس ، یهودی بسیار متعصبی بوده است و خود پولس نیز براین گفته ها در جای جای (اعمال رسولان ) صحه گذاشته برای نمونه وی به مردم اورشلیم می گوید، (من هرگز نه طمع پولی داشتم و نه طمع لباس بلکه با این دستها همیشه کار می کردم تا خرج خود و همراهانم راتأمین کنم ، از لحاظ کمک به فقرا نیز پیوسته برای شما نمونه بودم چون کلمات عیسای خداوند رابخاطر داشتم که فرمود: دادن بهتر از گرفتن است) (اعمال رسولان 20، 33-36 ) پولس بعد از اینکه در اورشلیم دستگیر می شود در دفاع از خود می گوید :( من نیز مانند شما یهودی هستم ودر شهر طرسوس قیلیقیه بدنیا آمده ام . ولی در همین اورشلیم ، درخدمت غمالائیل تحصیل کرده ام . در مکتب اویاد گرفتم احکام و آداب و رسوم دین یهود را دقیقاً رعایت کنم وخیلی مشتاق بودم که هر چه می کنم به احترام خدا بکنم ، همچنانکه شما نیز امروز سعی می کنید انجام دهید .)( اعمال رسولان 22، 3 ) پولس اگر چه در ابتدا خود، پیروان مسیح را شدیداً مورد شکنجه وآزار قرار میداد امّا بعدها خود، نیز بارها از سوی یهودیان مورد شکنجه وآزار قرار گرفت چنانکه اومی نویسد ( من متحمل زحمات زیادتری شده ام، بیش از آنان به زندان افتاده ام ، بیشتر شلاق خورده ام و دفعات بیشتری بامرگ روبه رو شده ام . مقامات یهودی پنج بار مرامحکوم به سی و نه ضربه شلاق کردند . سه بار مرا با چوب زدند . یک بار سنگسار شدم . سه بار در سفرهای دریایی،کشتی مان غرق شد. یک شبانه روز با امواج دریا دست بگریبان بودم . به نقاط دور دست وخسته کننده سفر کرده ام ، طغیان رودخانه ها، حمله دزدان ، آزار هموطنان یهودی و نیز آزار غیر یهودیان همواره مرا تهدید کرده است . در شهرها با خطر هجوم جمعیت خشمگین، ودر بیابان ودریا با خطر مرگ روبرو بوده ام ، در کلیساها نیز خطر کسانی که بدروغ ادعای برادری دارند، مرا تهدیدکرده است . باخستگی و مشقت وبی خوابی خوگرفته ام گرسنگی وتشنگی کشیده ام و چیزی برای خوردن نداشته ام، بارها سرمای زمستان را بدون لباس کافی گذرانده ام .( نامه دوم به قرنستیان 11، 23-27 ) پولس وتبلیغ مسیحیت:شاید اغراق نباشد که اگر بگوییم پولس بزرگترین مبلغ و احیاگر دین مسیح است . اگر مانند نیچه قائل به این نباشیم که پولس بنیان گذار واقعی مسیحیت است، تا افرادی مانند هانس کونگ (متکلم برجستة کاتولیک آلمانی صاحب کتاب متفکران بزرگ مسیحی) سخن ما را نپذیرد و یا اینکه به دیده شک در آن بنگرد.( ن . ک . به ، مجله هفت آسمان شماره 16 ، 94-93 ) ( پولس حواری را غالباً دومین مؤسس مسیحیت لقب داده اند ، و مسلماً او دراین راه جهاد بسیار کرد وفرقة طرفداران اصول وشرایع موسوی را مغلوب ساخت به طوری که آنها اهمیت موقع ومقام خود را براثرمساعی پولس از کف دادند، ولی اهمیت اوبیشتر از آن جهت است که وی اصول و مبادی الوهی (تئولوژیک) خاصی به وجود آورد که آثار روحانی مبادی عیسی را در ضمیر و روح پیروان او ثابت و مستقر ساخت وهمین اصول سبب شد که نصرانیت عالمگیر شود و در ممالک جهان انتشار یابد واز این جهت بزرگترین خدمت را درتحول تمدن غربی ، پولس انجام داده است.) ( تاریخ جامع ادیان 614- 613 )لازم به ذکر است که پولس تمامی این خدمات بزرگ را بعد از زمانی دراز و بلند که خصم کینه توز مسیحیان بود به عمل آوردند. چون او چنانکه گذشت از اصل و تبار یهودیان بوده است او خود می نویسد: (من دریک خانوادة اصیل یهودی ، از طایفة (بنیا مین )بدنیا آمده ام ، وهشت روزه بودم که ختنه شدم ، عضو فرقة ( فریسیان) نیز بودم ،که در زمینة اجرای احکام دین یهود، از همه سختگیرترند . تعصب من در دین یهود بقدری بودکه مسیحیان را آزار و شکنجه می دادم ، و می کوشیدم که فرایض دینی را موبه مو اجرا نمایم. )( نامه پولس به فیلیپیان 3 ، 5-6 )امّا پولس به علت تحوّ ل بزرگی که در زندگیاش رُخ داد و موجب تغییر نگرش وی نسبت به مسیحیت شد از شکنجه وآزار مسیحیان دست برداشته و مبلغ دین مسیح شد. پولس و تغییر ایده و عقیده اش حال اینکه چه امری موجب تحوّل روحی و عقیده پولس شده است کس هیچ نمیداند الا اینکه گفته شده ( هنگامی که پیروان مسیح از اورشلیم به سوی شمال فرار کرده و به دمشق وحوالی آن رفتند، وی نزد رئیس کاهنان رفت، از او نامه هایی طلب نمود به عنوان کنیسه هایی که در دمشق بود تا اگر کسی را از اهل طریقت ، خواه مرد خواه زن [مسیحی ] بیابد ، ایشان را برنهاده، به اورشلیم باز گرداند. لذا دراین سفر بود که مکاشفه ای بدو دست داد و وی را نه تنها از کرده پشیمان کرد بلکه موجب شد 180 درجه از عقیده و نگرش خویش نسبت به مسیح برگشته و تمام عمر باقیمانده را صرف تبلیغ و گسترش مسیحیت کند. به هر حال پولس این نقطة عطف بنیادی راچنین بیان داشته است : (من پیروان عیسی را تا سرحد مرگ شکنجه و آزار می دادم ، مردان و زنان را دستگیر و زندانی می کردم ، کاهن اعظم و اعضای شورای یهود شاهد هستند که آنچه می گویم راست است ، زیرا از آنان نامه خواستم تا به سران یهود در دمشق دستور بدهند که بگذراند مسیحیان را پیدا کنم ودست بسته به اورشلیم آورم تا مجازات شوند. وقتی در راه دمشق بودم، نزدیک یک ظهر ناگهان از آسمان نور خیره کنندهای گرداگرد من تابید . بطوری که روی زمین افتادم وصدایی شنیدم که به من میگفت : پولس ، پولس چرا اینقدر مرا آزار می دهی ؟ پرسیدم آقا ، شما کیستید؟ گفت: من عیسای ناصری هستم. همان که تو او را آزار می رسانی! همراهان من نور را دیدند ولی از گفته ها چیزی دستگیرشان نشد. گفتم: خداوندا ، حالا چه کنم ؟ خداوند فرمود : برخیز، به دمشق برو. در آنجا به تو گفته خواهد شد که خداوند چه نقشه ای برای بقیة زندگیات دارد . من از شدت آن نور کور شدم . پس همراهانم دستم را گرفتند وبه دمشق بردند در آنجا شخصی بود به نام حنانیا . او مرد خداشناسی بود، بادقت دستورهای خدا را اطاعت می کرد. ودربین یهودیان دمشق عزیز و محترم بود. حنانیا پیش من آمد، در کنارم ایستاد و گفت : ای برادرم ، پولس، بینا شو! و همان لحظه بینا شدم و توانستم او را ببینم ! سپس به من گفت : خدای اجداد ما ، تو را انتخاب کرده است تا خواست او را بدانی و مسیح را با چشم خود دیده ، سخنان او را به همه جا ببری و به همه بگویی که چه دیده و شنیده ای . حالا چرا معطلی ؟ به نام خداوند غسل تعمید بگیر تا از گناهانت پاک شوی .)( اعمال رسولان 22، 4-16 )جان ناس نیز پس از ذکر این مطلب می نویسد: (این تغیییر بی نهایت عظیم که در زندگی پولس به وقوع پیوست او را ناگزیر ساخت که سفری به دیار عربستان کند و در آنجا به تفکر مشغول گردد. پس ، بار دیگر به دمشق بازگشت و نه فقط درآنجا، بلکه درتمام بلاد شمال تا انطاکیه ، که سومین شهر بزرگ امپراطوری روم بود، پیشوای مطلق مسیحیان گشت ، واین آیین نوین دراین امکنه و بلاد ، پیروان و مؤمنین بسیار در میان امتهای غیر یهود گرد آورد. بعد از سه سال وی سفری به اورشلیم کرد و مدت دو هفته درآنجا به سر آورد تا آنکه شخصاً با پطرس حواری و یعقوب دیدار کند، بعد از آن باردیگر به طرف شمال روی آورده ، اوقات خود را در بلاد شام و کیلیکیا می گذارنید. پس از آن مشهورترین سفر دعوت خود را آغاز کرد و به مصاحبت برنا باس و مرقس جهانگردی آغاز کرد. نخست به جزیرة قبرس رفت و سرتاسر آن جزیره را پیمود واز آنجا برکشتی نشسته، قصد دیار آسیای صغیر کرد . درشهرهای معروف پرگا، انطاکیه ، ایکونیوم ، لیسترا، و دربه ، کلیساهای محلی تاسیس فرمود، بار دیگر سفری مجدد به آن بلاد کرده ، آن کلسیاها را دیدن نمود و آنگاه به شهر تروآس ( تروای باستانی) رو نهاد .پس ، از آنجا با کشتی به مقدونیه رفته ، قدم به خاک اقلیم اروپا نهاد و در شهرهای بزرگ ساحلی یونان مجامع عیسوی تشکیل داد و به آتن رهسپار گشت و از آنجا به شهر کورنت رو آورد و یکی از کلیساهای مهم عالم مسیحیت را در آن شهر برپا ساخت ، سپس ، از همان خط که رفته بود مراجعت کرد.)( تاریخ جامع ادیان ، ص 615 )اگر چه دگرگونی درونی پولس از شکنجه کردن مسیحیان تا تبلیغ کردن دین مسیح، در نهایت چون سرّی دست نیافتنی باقی ماند ولیکن اهمیت پولس رسول برای تاریخ جهان انکار ناپذیر است . نگاهی به مهمترین عقاید پولس : پولس چگونه مسیحیت را تحریف کرد؟ بی گمان در میان آرای پولس که به شکلی زنجیره وار در هم تنیده اند ، رویکرد او به شریعت پر دامنه ترین مباحث رادر مجموعة عهد جدید و رسائلش به خود اختصاص داده است . او تلاش می کند تا با طرح پیش فرضهایی الاهیاتی جوهرة شریعت را انکار کند و مردم را به حیات روحانی درعیسی مسیح فرا خواند، چیزی که از عیسی(ع) نمی توان تأییدی برآن یافت . این مسئله به حدی واضح و مبرهن است که از نگاه عهد جدید ( شریعت را می توان در سه رویکرد متمایز از هم سامان داد:1- رویکرد مسیح2- رویکرد رسولان3- رویکرد پولس(مجله هفت آسمان شماره 25،ص 25 ) گفتنی است ( تأثیر انکار ناپذیر پولس در مسیحیت بدان پایه است که شاید بتوان ادعا کرد که آیین مسیحیت به دنبال تلاش واصرار او به صورت یک آیین کاملاً متمایز از آیین یهود در آمد و اگر این تلاش صورت نمی گرفت ، مسیحیت وضعیت کنونی را نداشت ) (همان ، ص 27)پولس و شریعت: پولس با طرح آموزة نجات از طریق ایمان و باور ( فیض رایگان خدا) ( غلاطیان 2/16 و رومیان 3/28) معتقد است که شریعت هیچ جایگاهی در نجات انسان ندارد . از نگاه او شریعت ( مقدس است ) (رومیان 7/12) و ( روحانی است ) (رومیان 7/14) وبه وسیلة خدا به بنی اسرائیل اعطاء شده (رومیان 9/4) واز این نظر از امتیازات این قوم به شمار می آید. با این همه ، در نقشة خدا برای نجات بشر در آغاز چیزی به نام شریعت وجود نداشته است و تنها دلیل پیدایش آن، گناه آدم و در پی آن هبوط و افول او و گرفتاریش درطبیعت جسمانی و فاسد است. پولس معتقداست تا انسان در این طبیعت جسمانی است و علاوه بر شریعت روحانی خدا قانون جسمانی دیگری بر او حاکم است، نمی تواند از گناه نجات یابد، شریعت برای تشخیص خوبی از بدی است. بااین همه ، شریعت هرگز نمی تواند او را از فرو افتادن در گناه نجات دهد. (رومیان بات 7) (همان ، ص 30-29 ) پولس و اعتقاد به گناه اصلی یکی از اعتقادات پولس اعتقاد به (گناه اصلی)است یعنی او معتقد است ( پس از تحقق مشیت الهی و گناه آدم در باغ عدن و پس از آن که همة عطایا و کمالات ممتاز او سلب شد، نسل او نیز از آن کمالات محروم مانده و همة انسانهای پس از او با طبیعتی فاسد و گناه آلوده به هستی گام می نهند درحقیقت آنان از گناه جدّ خود در رنج اند ، البته در اینکه مراد پولس از گناه اصلی چیست ، آرای متفاوتی ارائه شده است . برخی چون اریگن با تفسیری افراطی معتقدند که هر انسانی بدان سبب که از انسان گناهکاری پیش از خود به وجود می آید، او نیز گناهکار زاده می شود ، براین اساس ، هر انسانی که به دنیا می آید ، گناه و خطای آدم ابوالبشر رابردوش می کشد وبه همان گناه ، گناهکار شناخته می شود، دسته ای دیگر ، مراد پولس از گناه نخستین راچنین تفسیر می کنند که انسان گناه جدّ خود را به ارث نبرده بلکه طبیعت گناه آلودة او را به ارث برده است . طبیعت ضعیفی که نتوانست انسان نخستین را در برابر وسوسه های بیرونی شیطان ، از گناه وسقوط نگاه دارد .)(همان ، ص 31 ) به اعتقاد پولس ( گناه با مرگ دریک نقطه با هم در پیوند است : زیرا که مزد گناه مرگ است ) (رومیان : 6/36) براین اساس پولس اعلام می کند که براثر گناه آدم در باغ عدن ، وارثان او که همان نسل اویند گرفتار طبیعتی فاسد و گناه آلوده شدند و مرگ نیز درعالم هستی داخل شد و براو و نسلش سایه افکند . رأی پولس براین تحلیل استوار است که انسان در اثر گناه آدم ، نیای انسان ، به راهی کشانده شده که پایانی جز مرگ نخواهد داشت )(همان ، ص 32 ) پولس و اعتقاد به تجسّم: در هیچ یک از کتابهای عهد عتیق و در هیچیک از کلماتی که از مسیح نقل شده است به مسئلۀ تجسم اشاره نشده است. اما پولس به روشنی بیان کرد که مسیح، همان خدای پسر است که لباس جسم را پوشید: ( لکن خود را خالی کرده صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد وچون در شکل انسان یافت شد...)(فیلیپیان 2 : 7 8 ) گرچه مسئلۀ تجسم در ابتدای انجیل یوحنا نیز آمده است (یوحنا 1 :14) اما همانطور که می دانید رسالههای پولس بر تمام کتب و رسالههای عهد جدید مقدم بوده و جلوتر از تمام آنها نوشته شده است و عموم رسالهها و کتب عهد جدید متأثر از پولس بودهاند. تعبیر مسیح ملعون در مورد حضرت مسیح: در هیچ جای کتاب مقدس سراغ نداریم که خداوند پیامبران را ملعون خوانده باشد اما پولس در جسارتی آشکار مسیح را ملعون خواند: ( مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد چنانکه مکتوب است ملعون است هر که بر دار آویخته شود ) (غلاطیان 3 :13 )بهتر است قبل از هرگونه قضاوت به آیۀ مورد نظرپولس مراجعه کنیم : ( و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است کرده باشد و کشته شود و او را به دار کشیده باشی بدنش در شب بر دار نماند او را البته در همان روز دفن کن زیرا آنکه بر دار آویخته شود ملعون است ) (تثنیه 21 :23) . این آیه به روشنی در مورد کسانی است که مرتکب جرمی شدهاند و به خاطر آن و به فرمان شریعت به دار کشیده شدهاند نه در مورد مظلومی که در عین بیگناهی او را به دار کشیده باشند. کدام منطق میتواند بپذیرد شخصی که توسط حاکم ظالم بر دار آویخته شده ملعون باشد؟ آیا مسیحیان میپذیرند که مبشرین و مبلغینی که در نقاط مختلف جهان بجرم تبلیغ مسیحیت به دار آویخته شدند ملعون باشند!! پولس برای تبیین و تثبیت عقاید خویش از هیچ چیزی ابا نداشت او بسیاری از پیامبران و بزرگان تاریخ را ملعون میپندارد چرا که در رساله به غلاطیان 3 :10 مینویسد: ( زیرا جمیع آنانی که از اعمال شریعت هستند زیر لعنت میباشند زیرا مکتوب است: ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشتههای شریعت تا آنها را به جا آورد ) (جهت آشنایی با گناهانی که از پیامبران و برگزیدگان الهی سرزده است رجوع کنید به پیامبران در کتاب مقدس ) با تأمل در این کلام پولس میتوان دریافت که او تمام مردم را ملعون میداند زیرا کمتر کسی در تمام عمر خویش بدون گناه میماند. کدام انسان میتواند ادعا کند که در تمام عمر خویش به تمام شریعت به نحو کامل عمل کرده است؟اعتقاد پولس در مورد اطاعت بی قید و شرط از حاکمان: پولس برای جلب نظر حاکمان، اطاعت از ایشان را لازم میشمرد و بدینوسیله راه را برای بسط و گسترش افکار و عقاید خویش باز کرد: ( هر شخصی مطیع قدرتهای برتربشود زیرا که قدرتی جز از خدا نیست و آنهایی که هست از جانب خدا مرتب شده است حتی هرکه با قدرت مقاومت نماید مقاومت با ترتیب خدا نموده باشد ... زیرا خادم خداست برای توبه نیکویی ، لکن هرگاه بدی کنی بترس چونکه شمشیر را عبث بر نمیدارد زیرا او خادم خداست و با غضب انتقام از بدکاران میکشد لهذا لازم است که مطیع او شوی ) (رومیان 13 :1 5 ) البته صدور این کلام از پولس چندان عجیب نیست زیرا او هرگز با عیسی نبوده و از شیوه و سنت عیسوی اطلاع نداشت. در انجیل لوقا میخوانیم: ( در همان روز چند نفر از فریسیان آمده به وی گفتند دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس میخواهد تو را به قتل برساند) آنچنانکه از نامه پولس برمیآید باید مسیح سر تعظیم را فرود میآورد و میگفت: به آن پادشاه بگویید که من مطیع امر او هستم و در هیچ چیز جز به خواسته او عمل نمیکنم زیرا او خادم خداست و از سوی خداست که به حکومت و قدرت رسیده است. اما جالب است که عکسالعمل مسیح را بدانید: ( ایشان را گفت: بروید و به آن روباه بگویید: اینک امروز و فردا دیوها را بیرون میکنم و مریضان را صحت میبخشم و در روز سوم کامل خواهم شد لیکن میباید امروز و فردا راه روم ) (لوقا 13 : 31 33 ) گذشته از این مسیح در شب آخر حواریون را امر به خرید اسلحه فرمود: ( پس به ایشان گفت: لیکن الآن هرکه کسیه دارد آن را بردارد و همچنین توشه دان را و کسی که شمشیر ندارد جامۀ خود را فروخته آن را بخرد ) (لوقا 22 :36 ) براستی مسیح چرا به حواریون دستور به خرید شمشیر داد؟ آنهم حتی به قیمت فروختن جامهها وعریان ماندن! مگر نه این است که انسان باید مطیع قدرتهای برتر باشد!؟پس خرید شمشیر برای چه؟!هبوط درنگاه پولس: از نگاه پولس ( هبوط در حقیقت نوعی تنزل رتبه است به آن معناکه آدم به دنبال گناه از منزلت بلند خود به پایین سقوط کرد و همین تنزل و سقوط است که موجب می شود شریعت از طرف خدا به آدم اعطا شود واین مسئله تا آمدن مسیح و ایمان به او ادامه خواهد داشت ولی با آمدن او انسان در سایة ایمان به او می تواند به رابطة تازه ای دست یابد واز سلطة شریعت رهایی یابد )( همان ، ص 34 باکمی تغییر) فدیه از نگاه پولس: پولس معتقد به فدیه یا قربانی شدن عیسی (ع) است او درنوشته های خود آورده است او (عیسی (ع)) آمد تا با قربانی کردن خود گناه را بردارد (عبرانیان 9/26) ( پولس با ابداع این نظریه برآن است که درحالی که غضب الهی به دلیل گناه برتمام بشر سایه گسترانده بود و همه آدمیان در زیر سلطة گناه زندگی می کردند ، خورشید رحمت و مهربانی خداوند راه دیگری برای بشر روشن کرد و به انسان زندانی در زیر سلطة گناه ، رهایی ارزانی داشت و در پرتو این همه مهربانی و لطف برای مسئله گناه راه حلی فراهم آمد و این راه حل همان است که پولس از آن به (فیض و لطف رایگان الهی تعبیر می کند )(نگا. تاریخ جامع ادیان ، تاریخ ادیان (مبلغی) ، تاریخ ادیان (رضایی) مجله هفت آسمان شماره های 3 ،4، 16و فرهنگ) فرجام پولس به نقل از تاریخ: نهایتاً پولس پس از تعمید دادن عده ای از رومیان با هدایای گرد آوری شده به اورشلیم رفت در اورشلیم تعداد زیادی از یهودیان برگرد او جمع گشته و ازدهام کردند بطوریکه سربازان رومی به سختی موفق شدند وی را از دست آنها نجات دهند و توقیفش کنند. دراین دستگیری او تقریباً دو سال در بازداشت بود که فکر کرد چون نشان شهروندی روم را دارد وقبلاً هم با استفاده از همین نشان قیصر روم او را آزاد کرده بود این بار نیز اگر به روم رود آزاد خواهدشد . لذا خواست که او را برای محاکمه به روم بفرستند . این خواسته عملی شد ، ولی بعد از اینکه به روم انتقال داده شد به مدت دو سال هم در آنجا به قید ملاقات آزاد زندان کشید تا اینکه سرانجام در زمان حکومت نرون به فرمان وی سرش را از تن جدا کردند . سال کشته شدن پولس در منابع ، مختلف است چنانکه تعدادی سال 60 و بعضی 64 و تعدادی نیز 67 میلادی را مطرح کرده اند . منابع : 1- انجیل عیسی مسیح (ترجمه) .2- تاریخ جامع ادیان ، جان . بی . ناس ، ترجمه حکمت علی اصغر ، انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ نهم ، 1377.3- فرهنگ فارسی ، معین محمد، انتشارات امیرکبیر ، چاپ یازدهم 1376 .4- تاریخ ادیان جهان ، رضایی عبد العظیم ، انتشارات علمی ، 1358 .5- تاریخ ادیان ومذاهب جهان ، مبلغی عبداله، انتشارات حرّ .6- مجله هفت آسمان ، شماره 3 .7- مجله هفت آسمان ، شماره 4 .8- مجله هفت آسمان ، شماره 16 .9- مجله هفت آسمان ، شماره 25 . این مجله توسط مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان و مذاهب قم به چاپ می رسد .10- روزنامه رسالت شماره 5472 پنج شنبه 3/10/84 ص 6
در مورده عهد قدیم و عهد جدید تو ضیح مختصر بدهید و این که چند در صد از مسیحیان امروز پولوس را قبول دارند.
در مورده عهد قدیم و عهد جدید تو ضیح مختصر بدهید و این که چند در صد از مسیحیان امروز پولوس را قبول دارند.
توضیحی مختصر در باره عهدین: کتاب مقدس مسیحیان از دو بخش اصلی تشکیل شده است:الف) عهد قدیم، که بیش از سه چهارم این کتاب را در بر می گیرد و مسیحیان و یهودیان آن را معتبر می دانند.ب) عهد جدید، که تنها مورد قبول مسیحیان است.عهد قدیم از 39 کتاب تشکیل شده است: پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه، یوشع، داوران، اول سموئیل، دوم سموئیل، اول پادشاهان، دوم پادشاهان، اشعیا، ارمیا، حزقیال، هوشع، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، میکاه، ناحوم، حبقوق، صفنیا، حجی، زکریا، ملاکی، روت، اول تواریخ ایام، دوم تواریخ ایام، عزرا، نحمیا، استر، ایوب، مزامیر، امثال سلیمان، جامعه، غزل غزلهای سلیمان، مراثی ارمیا و دانیال. (به پنج کتاب نخستین، تورات گفته می شود و معتقدند که حضرت موسی نویسندهی آن است) عهد جدید از 27 کتاب تشکیل شده است: انجیل متی، انجیل مرقس، انجیل لوقا و انجیل یوحنا، اعمال رسولان، نامه به رومیان، نامه اول به قرنتیان، نامه دوم به قرنتیان، نامه به أفسسیان، نامه به فیلپیان، نامه به کولسیان، نامه اول به تسّالونیکیان، نامه دوم به تسالونیکیان، نامه اول به تیموتائوس، نامه دوم به تیموتائوس، نامه به تیطُس، نامه به غلاطیان، نامه به فلیمون، نامه به عبرانیان، نامه یعقوب، نامه اول پطرس، نامه دوم پطرس، نامه اول یوحنا، نامه دوم یوحنا، نامه سوم یوحنا، نامه یهودا، مکاشفات یوحنا.2- نگاهی به احوال و عقاید پولس : مقدمه پولس یا بولوس(عبری:שאול התרסי شائول طرسوس، یونانی:Σαούλ شائول و Σαούλ سوئولوس و Παῦλος پولوس) از رسولان و مبلغان مسیحیت و بنیانگذار الهیات و خداشناسی این آئین بود؛ برخلاف حواریون، پولس هرگز با عیسی دیدار نداشته است؛ با این حال این پولس بود که مسیحیت را از یهودیت جدا ساخت، همچون دینی جداگانه. پولس در شهر طرسوس در کیلیکا، در حدود سال دهم میلادی، در خانواده ای فریسی زاده شد. وی پس از کارمندی روم نام یونانی پولس(که به معنی کوچک است) را به جای نام عبری شائول برگزید. پولس، زبان یونانی و رومی را آموخت و با نوشته های شناخته شده ادبیات باستانی یونان آشنا شد؛ وی حرفه چادردوزی را آموخته بود و چندین سفر نیز به اورشلیم داشت. وی در اورشلیم، از گملیئل بن هیلل علوم دینی و تلمود را آموخت. او نخست به نام آئین یهود به مبارزه با مسیحیت پرداخت و در اورشلیم بسیاری از مسیحیان را کشت، سرانجام خود آئین یهود را کنار گذاشت و به مسیحیت گروید. یهودیان، فرماندار دمشق را به دستگیری پولس واداشتند. بنا به روایت مسیحی، پولس در میان سبدی از فراز دیوارهای شهر گذشت. پولس، چندی به عربستان رفت و به نام مسیح به سخنوری پرداخت. برنابا، دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد تا بشارت عیسوی را ابلاغ کند. برنابا، همچنین، برای اداره کلیسای انطاکیه از او یاری جست. پولس رسول بحث بر انگیزترین شخصیت عالم مسیحیت و یهودیت است ، چرا که وی گاه از سوی یهودیان به کفروالحاد محکوم می شود وگاه از سوی گروههای مختلف مسیحیان به تحریف گر دین مسیح محکوم می گردد ونیز گاهی از سوی بعضی از یهودیان به عنوان یهودی روحانی بد فرجام معرفی می شود و گاهی هم از سوی بعضی از مسیحیان بعنوان بهترین مبلغ و خدمتگزار دین مسیح مطرح می گردد. به هر حال پولس شخصیتی چند بعدی و ناشناخته است و به سادگی نمی توان در مورد او اظهار نظر کرد .پولس کیست وچه کرد ؟یکی از شخصیتهای بحث برانگیز مسیحی پولس یهودی یا به تعبیری پولس حواری است ، پولس نخستین مؤلف و متکلم مسیحی ، اهل طرسوس از ناحیة سیلیس(ترکیه کنونی ) می باشد این شهر در زمان پولس ، شهری تجاری بوده که بر سر راه آسیای صغیر به سوریه قرار داشته است . بسیاری از یهودیان وی را مرتد می دانند ، در مقابل بسیاری از مسیحیان او را نه یک مؤمن مسیحی بلکه یک رسول عالی قدر مسیحی به شمار میآورند. طبق گفته (اعمال رسولان ) نام اصلی پولس یهودی(شائول) یعنی هم نام یکی از پادشاهان اسرائیل بوده است لیکن اوهمواره در نوشته هایش تنها نام رومی خود یعنی پولس را بکار برده است واین شاید بدان علت باشد که در آن زمان طبق رسوم یونانیان پولس نام یونانی وی از طفولیت بوده نه نام مستعار و انتخابی او که معمولاً اشخاصی به دلایل سیاسی و یا علاقه و تقلید بر می گزینند . پولس در سفرهایش که به منظور تبلیغ دین مسیح انجام می داده از راه حرفه ای که بلد بوده امرار معاش می کرده ، حرفه او به احتمال قوی خیمه دوزی بوده است، گفته می شود پولس در اورشلیم پرورش یافته و همان جا زیر نظر غمالائیل (گملیئل اول ) مربّی معروف درس خوانده است. جان ناس صاحت کتاب ( تاریخ جامع ادیان) در بارة وی می نویسد ( پولس ازاصل و تبار یهودی می باشد وهمزمان با میلاد مسیح درشهر طرسوس در کیلیکیا که در آن وقت شهری معتبر بوده است متولد گشت . درآن شهر مدرسة مهمی وجود داشته که در آنجا مبادی و حکم فلاسفة رواقیون و کلبیون را تعلیم می داده اند و ظاهراً پولس حواری نزد آنها تربیت نفوس را، تا به حدی که بقای ابدی جاویدی حاصل کنند و مظهر شخصیت الهی گردند ، فرا گرفته است. خانواده او ظاهراً احترام و مکانت داشته اند ، زیرا والدینش حق شهرنشینی و تابعیت روم را خریداری کرده بودند [واز این بابت نشانی داشته اند که طبق آن نشان شهروند رومی بحساب می آمدند و نیز با توجه به آن نشان از حقوق و مزایای شهروندی برخوردار بوده اند که این نشان به ارث به پولس می رسد و پولس بارها با ارائه آن به مأموران حکومتی ازدست آنها آزاد می شود] واز این روی مانند دیگر افراد رومی نژاد دارای همان حقوق مدنی ایشان بوده است ، ولی در عقاید دینی و مذهبی با مبادی فلسفی هلنیزم در محیط یونانی خود سخت مخالفت داشت و مانند یک فرد فریسی بسیار متعصب به سر می برد، چنانچه خود گفته است: ( درخدمت گملیئل ، معلم و پیشوای فریسی، در قایق شریعت اجداد متعلم شده ، دربارة خدا تعصب داشتم ). (کتاب اعمال رسولان : 4022 ) و نیز دربارة سرگذشت زندگانی خود چنین می نویسد: (در دین یهود از اکثر همسالان خود سبقت میجستم ودر تقالید اجداد خود به غایت غیور می بودم) بالاخره پولس ، یهودی بسیار متعصبی بوده است و خود پولس نیز براین گفته ها در جای جای (اعمال رسولان ) صحه گذاشته برای نمونه وی به مردم اورشلیم می گوید، (من هرگز نه طمع پولی داشتم و نه طمع لباس بلکه با این دستها همیشه کار می کردم تا خرج خود و همراهانم راتأمین کنم ، از لحاظ کمک به فقرا نیز پیوسته برای شما نمونه بودم چون کلمات عیسای خداوند رابخاطر داشتم که فرمود: دادن بهتر از گرفتن است) (اعمال رسولان 20، 33-36 ) پولس بعد از اینکه در اورشلیم دستگیر می شود در دفاع از خود می گوید :( من نیز مانند شما یهودی هستم ودر شهر طرسوس قیلیقیه بدنیا آمده ام . ولی در همین اورشلیم ، درخدمت غمالائیل تحصیل کرده ام . در مکتب اویاد گرفتم احکام و آداب و رسوم دین یهود را دقیقاً رعایت کنم وخیلی مشتاق بودم که هر چه می کنم به احترام خدا بکنم ، همچنانکه شما نیز امروز سعی می کنید انجام دهید .)( اعمال رسولان 22، 3 ) پولس اگر چه در ابتدا خود، پیروان مسیح را شدیداً مورد شکنجه وآزار قرار میداد امّا بعدها خود، نیز بارها از سوی یهودیان مورد شکنجه وآزار قرار گرفت چنانکه اومی نویسد ( من متحمل زحمات زیادتری شده ام، بیش از آنان به زندان افتاده ام ، بیشتر شلاق خورده ام و دفعات بیشتری بامرگ روبه رو شده ام . مقامات یهودی پنج بار مرامحکوم به سی و نه ضربه شلاق کردند . سه بار مرا با چوب زدند . یک بار سنگسار شدم . سه بار در سفرهای دریایی،کشتی مان غرق شد. یک شبانه روز با امواج دریا دست بگریبان بودم . به نقاط دور دست وخسته کننده سفر کرده ام ، طغیان رودخانه ها، حمله دزدان ، آزار هموطنان یهودی و نیز آزار غیر یهودیان همواره مرا تهدید کرده است . در شهرها با خطر هجوم جمعیت خشمگین، ودر بیابان ودریا با خطر مرگ روبرو بوده ام ، در کلیساها نیز خطر کسانی که بدروغ ادعای برادری دارند، مرا تهدیدکرده است . باخستگی و مشقت وبی خوابی خوگرفته ام گرسنگی وتشنگی کشیده ام و چیزی برای خوردن نداشته ام، بارها سرمای زمستان را بدون لباس کافی گذرانده ام .( نامه دوم به قرنستیان 11، 23-27 ) پولس وتبلیغ مسیحیت:شاید اغراق نباشد که اگر بگوییم پولس بزرگترین مبلغ و احیاگر دین مسیح است . اگر مانند نیچه قائل به این نباشیم که پولس بنیان گذار واقعی مسیحیت است، تا افرادی مانند هانس کونگ (متکلم برجستة کاتولیک آلمانی صاحب کتاب متفکران بزرگ مسیحی) سخن ما را نپذیرد و یا اینکه به دیده شک در آن بنگرد.( ن . ک . به ، مجله هفت آسمان شماره 16 ، 94-93 ) ( پولس حواری را غالباً دومین مؤسس مسیحیت لقب داده اند ، و مسلماً او دراین راه جهاد بسیار کرد وفرقة طرفداران اصول وشرایع موسوی را مغلوب ساخت به طوری که آنها اهمیت موقع ومقام خود را براثرمساعی پولس از کف دادند، ولی اهمیت اوبیشتر از آن جهت است که وی اصول و مبادی الوهی (تئولوژیک) خاصی به وجود آورد که آثار روحانی مبادی عیسی را در ضمیر و روح پیروان او ثابت و مستقر ساخت وهمین اصول سبب شد که نصرانیت عالمگیر شود و در ممالک جهان انتشار یابد واز این جهت بزرگترین خدمت را درتحول تمدن غربی ، پولس انجام داده است.) ( تاریخ جامع ادیان 614- 613 )لازم به ذکر است که پولس تمامی این خدمات بزرگ را بعد از زمانی دراز و بلند که خصم کینه توز مسیحیان بود به عمل آوردند. چون او چنانکه گذشت از اصل و تبار یهودیان بوده است او خود می نویسد: (من دریک خانوادة اصیل یهودی ، از طایفة (بنیا مین )بدنیا آمده ام ، وهشت روزه بودم که ختنه شدم ، عضو فرقة ( فریسیان) نیز بودم ،که در زمینة اجرای احکام دین یهود، از همه سختگیرترند . تعصب من در دین یهود بقدری بودکه مسیحیان را آزار و شکنجه می دادم ، و می کوشیدم که فرایض دینی را موبه مو اجرا نمایم. )( نامه پولس به فیلیپیان 3 ، 5-6 )امّا پولس به علت تحوّ ل بزرگی که در زندگیاش رُخ داد و موجب تغییر نگرش وی نسبت به مسیحیت شد از شکنجه وآزار مسیحیان دست برداشته و مبلغ دین مسیح شد. پولس و تغییر ایده و عقیده اش حال اینکه چه امری موجب تحوّل روحی و عقیده پولس شده است کس هیچ نمیداند الا اینکه گفته شده ( هنگامی که پیروان مسیح از اورشلیم به سوی شمال فرار کرده و به دمشق وحوالی آن رفتند، وی نزد رئیس کاهنان رفت، از او نامه هایی طلب نمود به عنوان کنیسه هایی که در دمشق بود تا اگر کسی را از اهل طریقت ، خواه مرد خواه زن [مسیحی ] بیابد ، ایشان را برنهاده، به اورشلیم باز گرداند. لذا دراین سفر بود که مکاشفه ای بدو دست داد و وی را نه تنها از کرده پشیمان کرد بلکه موجب شد 180 درجه از عقیده و نگرش خویش نسبت به مسیح برگشته و تمام عمر باقیمانده را صرف تبلیغ و گسترش مسیحیت کند. به هر حال پولس این نقطة عطف بنیادی راچنین بیان داشته است : (من پیروان عیسی را تا سرحد مرگ شکنجه و آزار می دادم ، مردان و زنان را دستگیر و زندانی می کردم ، کاهن اعظم و اعضای شورای یهود شاهد هستند که آنچه می گویم راست است ، زیرا از آنان نامه خواستم تا به سران یهود در دمشق دستور بدهند که بگذراند مسیحیان را پیدا کنم ودست بسته به اورشلیم آورم تا مجازات شوند. وقتی در راه دمشق بودم، نزدیک یک ظهر ناگهان از آسمان نور خیره کنندهای گرداگرد من تابید . بطوری که روی زمین افتادم وصدایی شنیدم که به من میگفت : پولس ، پولس چرا اینقدر مرا آزار می دهی ؟ پرسیدم آقا ، شما کیستید؟ گفت: من عیسای ناصری هستم. همان که تو او را آزار می رسانی! همراهان من نور را دیدند ولی از گفته ها چیزی دستگیرشان نشد. گفتم: خداوندا ، حالا چه کنم ؟ خداوند فرمود : برخیز، به دمشق برو. در آنجا به تو گفته خواهد شد که خداوند چه نقشه ای برای بقیة زندگیات دارد . من از شدت آن نور کور شدم . پس همراهانم دستم را گرفتند وبه دمشق بردند در آنجا شخصی بود به نام حنانیا . او مرد خداشناسی بود، بادقت دستورهای خدا را اطاعت می کرد. ودربین یهودیان دمشق عزیز و محترم بود. حنانیا پیش من آمد، در کنارم ایستاد و گفت : ای برادرم ، پولس، بینا شو! و همان لحظه بینا شدم و توانستم او را ببینم ! سپس به من گفت : خدای اجداد ما ، تو را انتخاب کرده است تا خواست او را بدانی و مسیح را با چشم خود دیده ، سخنان او را به همه جا ببری و به همه بگویی که چه دیده و شنیده ای . حالا چرا معطلی ؟ به نام خداوند غسل تعمید بگیر تا از گناهانت پاک شوی .)( اعمال رسولان 22، 4-16 )جان ناس نیز پس از ذکر این مطلب می نویسد: (این تغیییر بی نهایت عظیم که در زندگی پولس به وقوع پیوست او را ناگزیر ساخت که سفری به دیار عربستان کند و در آنجا به تفکر مشغول گردد. پس ، بار دیگر به دمشق بازگشت و نه فقط درآنجا، بلکه درتمام بلاد شمال تا انطاکیه ، که سومین شهر بزرگ امپراطوری روم بود، پیشوای مطلق مسیحیان گشت ، واین آیین نوین دراین امکنه و بلاد ، پیروان و مؤمنین بسیار در میان امتهای غیر یهود گرد آورد. بعد از سه سال وی سفری به اورشلیم کرد و مدت دو هفته درآنجا به سر آورد تا آنکه شخصاً با پطرس حواری و یعقوب دیدار کند، بعد از آن باردیگر به طرف شمال روی آورده ، اوقات خود را در بلاد شام و کیلیکیا می گذارنید. پس از آن مشهورترین سفر دعوت خود را آغاز کرد و به مصاحبت برنا باس و مرقس جهانگردی آغاز کرد. نخست به جزیرة قبرس رفت و سرتاسر آن جزیره را پیمود واز آنجا برکشتی نشسته، قصد دیار آسیای صغیر کرد . درشهرهای معروف پرگا، انطاکیه ، ایکونیوم ، لیسترا، و دربه ، کلیساهای محلی تاسیس فرمود، بار دیگر سفری مجدد به آن بلاد کرده ، آن کلسیاها را دیدن نمود و آنگاه به شهر تروآس ( تروای باستانی) رو نهاد .پس ، از آنجا با کشتی به مقدونیه رفته ، قدم به خاک اقلیم اروپا نهاد و در شهرهای بزرگ ساحلی یونان مجامع عیسوی تشکیل داد و به آتن رهسپار گشت و از آنجا به شهر کورنت رو آورد و یکی از کلیساهای مهم عالم مسیحیت را در آن شهر برپا ساخت ، سپس ، از همان خط که رفته بود مراجعت کرد.)( تاریخ جامع ادیان ، ص 615 )اگر چه دگرگونی درونی پولس از شکنجه کردن مسیحیان تا تبلیغ کردن دین مسیح، در نهایت چون سرّی دست نیافتنی باقی ماند ولیکن اهمیت پولس رسول برای تاریخ جهان انکار ناپذیر است . نگاهی به مهمترین عقاید پولس : پولس چگونه مسیحیت را تحریف کرد؟ بی گمان در میان آرای پولس که به شکلی زنجیره وار در هم تنیده اند ، رویکرد او به شریعت پر دامنه ترین مباحث رادر مجموعة عهد جدید و رسائلش به خود اختصاص داده است . او تلاش می کند تا با طرح پیش فرضهایی الاهیاتی جوهرة شریعت را انکار کند و مردم را به حیات روحانی درعیسی مسیح فرا خواند، چیزی که از عیسی(ع) نمی توان تأییدی برآن یافت . این مسئله به حدی واضح و مبرهن است که از نگاه عهد جدید ( شریعت را می توان در سه رویکرد متمایز از هم سامان داد:1- رویکرد مسیح2- رویکرد رسولان3- رویکرد پولس(مجله هفت آسمان شماره 25،ص 25 ) گفتنی است ( تأثیر انکار ناپذیر پولس در مسیحیت بدان پایه است که شاید بتوان ادعا کرد که آیین مسیحیت به دنبال تلاش واصرار او به صورت یک آیین کاملاً متمایز از آیین یهود در آمد و اگر این تلاش صورت نمی گرفت ، مسیحیت وضعیت کنونی را نداشت ) (همان ، ص 27)پولس و شریعت: پولس با طرح آموزة نجات از طریق ایمان و باور ( فیض رایگان خدا) ( غلاطیان 2/16 و رومیان 3/28) معتقد است که شریعت هیچ جایگاهی در نجات انسان ندارد . از نگاه او شریعت ( مقدس است ) (رومیان 7/12) و ( روحانی است ) (رومیان 7/14) وبه وسیلة خدا به بنی اسرائیل اعطاء شده (رومیان 9/4) واز این نظر از امتیازات این قوم به شمار می آید. با این همه ، در نقشة خدا برای نجات بشر در آغاز چیزی به نام شریعت وجود نداشته است و تنها دلیل پیدایش آن، گناه آدم و در پی آن هبوط و افول او و گرفتاریش درطبیعت جسمانی و فاسد است. پولس معتقداست تا انسان در این طبیعت جسمانی است و علاوه بر شریعت روحانی خدا قانون جسمانی دیگری بر او حاکم است، نمی تواند از گناه نجات یابد، شریعت برای تشخیص خوبی از بدی است. بااین همه ، شریعت هرگز نمی تواند او را از فرو افتادن در گناه نجات دهد. (رومیان بات 7) (همان ، ص 30-29 ) پولس و اعتقاد به گناه اصلی یکی از اعتقادات پولس اعتقاد به (گناه اصلی)است یعنی او معتقد است ( پس از تحقق مشیت الهی و گناه آدم در باغ عدن و پس از آن که همة عطایا و کمالات ممتاز او سلب شد، نسل او نیز از آن کمالات محروم مانده و همة انسانهای پس از او با طبیعتی فاسد و گناه آلوده به هستی گام می نهند درحقیقت آنان از گناه جدّ خود در رنج اند ، البته در اینکه مراد پولس از گناه اصلی چیست ، آرای متفاوتی ارائه شده است . برخی چون اریگن با تفسیری افراطی معتقدند که هر انسانی بدان سبب که از انسان گناهکاری پیش از خود به وجود می آید، او نیز گناهکار زاده می شود ، براین اساس ، هر انسانی که به دنیا می آید ، گناه و خطای آدم ابوالبشر رابردوش می کشد وبه همان گناه ، گناهکار شناخته می شود، دسته ای دیگر ، مراد پولس از گناه نخستین راچنین تفسیر می کنند که انسان گناه جدّ خود را به ارث نبرده بلکه طبیعت گناه آلودة او را به ارث برده است . طبیعت ضعیفی که نتوانست انسان نخستین را در برابر وسوسه های بیرونی شیطان ، از گناه وسقوط نگاه دارد .)(همان ، ص 31 ) به اعتقاد پولس ( گناه با مرگ دریک نقطه با هم در پیوند است : زیرا که مزد گناه مرگ است ) (رومیان : 6/36) براین اساس پولس اعلام می کند که براثر گناه آدم در باغ عدن ، وارثان او که همان نسل اویند گرفتار طبیعتی فاسد و گناه آلوده شدند و مرگ نیز درعالم هستی داخل شد و براو و نسلش سایه افکند . رأی پولس براین تحلیل استوار است که انسان در اثر گناه آدم ، نیای انسان ، به راهی کشانده شده که پایانی جز مرگ نخواهد داشت )(همان ، ص 32 ) پولس و اعتقاد به تجسّم: در هیچ یک از کتابهای عهد عتیق و در هیچیک از کلماتی که از مسیح نقل شده است به مسئلۀ تجسم اشاره نشده است. اما پولس به روشنی بیان کرد که مسیح، همان خدای پسر است که لباس جسم را پوشید: ( لکن خود را خالی کرده صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد وچون در شکل انسان یافت شد...)(فیلیپیان 2 : 7 8 ) گرچه مسئلۀ تجسم در ابتدای انجیل یوحنا نیز آمده است (یوحنا 1 :14) اما همانطور که می دانید رسالههای پولس بر تمام کتب و رسالههای عهد جدید مقدم بوده و جلوتر از تمام آنها نوشته شده است و عموم رسالهها و کتب عهد جدید متأثر از پولس بودهاند. تعبیر مسیح ملعون در مورد حضرت مسیح: در هیچ جای کتاب مقدس سراغ نداریم که خداوند پیامبران را ملعون خوانده باشد اما پولس در جسارتی آشکار مسیح را ملعون خواند: ( مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد چنانکه مکتوب است ملعون است هر که بر دار آویخته شود ) (غلاطیان 3 :13 )بهتر است قبل از هرگونه قضاوت به آیۀ مورد نظرپولس مراجعه کنیم : ( و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است کرده باشد و کشته شود و او را به دار کشیده باشی بدنش در شب بر دار نماند او را البته در همان روز دفن کن زیرا آنکه بر دار آویخته شود ملعون است ) (تثنیه 21 :23) . این آیه به روشنی در مورد کسانی است که مرتکب جرمی شدهاند و به خاطر آن و به فرمان شریعت به دار کشیده شدهاند نه در مورد مظلومی که در عین بیگناهی او را به دار کشیده باشند. کدام منطق میتواند بپذیرد شخصی که توسط حاکم ظالم بر دار آویخته شده ملعون باشد؟ آیا مسیحیان میپذیرند که مبشرین و مبلغینی که در نقاط مختلف جهان بجرم تبلیغ مسیحیت به دار آویخته شدند ملعون باشند!! پولس برای تبیین و تثبیت عقاید خویش از هیچ چیزی ابا نداشت او بسیاری از پیامبران و بزرگان تاریخ را ملعون میپندارد چرا که در رساله به غلاطیان 3 :10 مینویسد: ( زیرا جمیع آنانی که از اعمال شریعت هستند زیر لعنت میباشند زیرا مکتوب است: ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشتههای شریعت تا آنها را به جا آورد ) (جهت آشنایی با گناهانی که از پیامبران و برگزیدگان الهی سرزده است رجوع کنید به پیامبران در کتاب مقدس ) با تأمل در این کلام پولس میتوان دریافت که او تمام مردم را ملعون میداند زیرا کمتر کسی در تمام عمر خویش بدون گناه میماند. کدام انسان میتواند ادعا کند که در تمام عمر خویش به تمام شریعت به نحو کامل عمل کرده است؟اعتقاد پولس در مورد اطاعت بی قید و شرط از حاکمان: پولس برای جلب نظر حاکمان، اطاعت از ایشان را لازم میشمرد و بدینوسیله راه را برای بسط و گسترش افکار و عقاید خویش باز کرد: ( هر شخصی مطیع قدرتهای برتربشود زیرا که قدرتی جز از خدا نیست و آنهایی که هست از جانب خدا مرتب شده است حتی هرکه با قدرت مقاومت نماید مقاومت با ترتیب خدا نموده باشد ... زیرا خادم خداست برای توبه نیکویی ، لکن هرگاه بدی کنی بترس چونکه شمشیر را عبث بر نمیدارد زیرا او خادم خداست و با غضب انتقام از بدکاران میکشد لهذا لازم است که مطیع او شوی ) (رومیان 13 :1 5 ) البته صدور این کلام از پولس چندان عجیب نیست زیرا او هرگز با عیسی نبوده و از شیوه و سنت عیسوی اطلاع نداشت. در انجیل لوقا میخوانیم: ( در همان روز چند نفر از فریسیان آمده به وی گفتند دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس میخواهد تو را به قتل برساند) آنچنانکه از نامه پولس برمیآید باید مسیح سر تعظیم را فرود میآورد و میگفت: به آن پادشاه بگویید که من مطیع امر او هستم و در هیچ چیز جز به خواسته او عمل نمیکنم زیرا او خادم خداست و از سوی خداست که به حکومت و قدرت رسیده است. اما جالب است که عکسالعمل مسیح را بدانید: ( ایشان را گفت: بروید و به آن روباه بگویید: اینک امروز و فردا دیوها را بیرون میکنم و مریضان را صحت میبخشم و در روز سوم کامل خواهم شد لیکن میباید امروز و فردا راه روم ) (لوقا 13 : 31 33 ) گذشته از این مسیح در شب آخر حواریون را امر به خرید اسلحه فرمود: ( پس به ایشان گفت: لیکن الآن هرکه کسیه دارد آن را بردارد و همچنین توشه دان را و کسی که شمشیر ندارد جامۀ خود را فروخته آن را بخرد ) (لوقا 22 :36 ) براستی مسیح چرا به حواریون دستور به خرید شمشیر داد؟ آنهم حتی به قیمت فروختن جامهها وعریان ماندن! مگر نه این است که انسان باید مطیع قدرتهای برتر باشد!؟پس خرید شمشیر برای چه؟!هبوط درنگاه پولس: از نگاه پولس ( هبوط در حقیقت نوعی تنزل رتبه است به آن معناکه آدم به دنبال گناه از منزلت بلند خود به پایین سقوط کرد و همین تنزل و سقوط است که موجب می شود شریعت از طرف خدا به آدم اعطا شود واین مسئله تا آمدن مسیح و ایمان به او ادامه خواهد داشت ولی با آمدن او انسان در سایة ایمان به او می تواند به رابطة تازه ای دست یابد واز سلطة شریعت رهایی یابد )( همان ، ص 34 باکمی تغییر) فدیه از نگاه پولس: پولس معتقد به فدیه یا قربانی شدن عیسی (ع) است او درنوشته های خود آورده است او (عیسی (ع)) آمد تا با قربانی کردن خود گناه را بردارد (عبرانیان 9/26) ( پولس با ابداع این نظریه برآن است که درحالی که غضب الهی به دلیل گناه برتمام بشر سایه گسترانده بود و همه آدمیان در زیر سلطة گناه زندگی می کردند ، خورشید رحمت و مهربانی خداوند راه دیگری برای بشر روشن کرد و به انسان زندانی در زیر سلطة گناه ، رهایی ارزانی داشت و در پرتو این همه مهربانی و لطف برای مسئله گناه راه حلی فراهم آمد و این راه حل همان است که پولس از آن به (فیض و لطف رایگان الهی تعبیر می کند )(نگا. تاریخ جامع ادیان ، تاریخ ادیان (مبلغی) ، تاریخ ادیان (رضایی) مجله هفت آسمان شماره های 3 ،4، 16و فرهنگ) فرجام پولس به نقل از تاریخ: نهایتاً پولس پس از تعمید دادن عده ای از رومیان با هدایای گرد آوری شده به اورشلیم رفت در اورشلیم تعداد زیادی از یهودیان برگرد او جمع گشته و ازدهام کردند بطوریکه سربازان رومی به سختی موفق شدند وی را از دست آنها نجات دهند و توقیفش کنند. دراین دستگیری او تقریباً دو سال در بازداشت بود که فکر کرد چون نشان شهروندی روم را دارد وقبلاً هم با استفاده از همین نشان قیصر روم او را آزاد کرده بود این بار نیز اگر به روم رود آزاد خواهدشد . لذا خواست که او را برای محاکمه به روم بفرستند . این خواسته عملی شد ، ولی بعد از اینکه به روم انتقال داده شد به مدت دو سال هم در آنجا به قید ملاقات آزاد زندان کشید تا اینکه سرانجام در زمان حکومت نرون به فرمان وی سرش را از تن جدا کردند . سال کشته شدن پولس در منابع ، مختلف است چنانکه تعدادی سال 60 و بعضی 64 و تعدادی نیز 67 میلادی را مطرح کرده اند . منابع : 1- انجیل عیسی مسیح (ترجمه) .2- تاریخ جامع ادیان ، جان . بی . ناس ، ترجمه حکمت علی اصغر ، انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ نهم ، 1377.3- فرهنگ فارسی ، معین محمد، انتشارات امیرکبیر ، چاپ یازدهم 1376 .4- تاریخ ادیان جهان ، رضایی عبد العظیم ، انتشارات علمی ، 1358 .5- تاریخ ادیان ومذاهب جهان ، مبلغی عبداله، انتشارات حرّ .6- مجله هفت آسمان ، شماره 3 .7- مجله هفت آسمان ، شماره 4 .8- مجله هفت آسمان ، شماره 16 .9- مجله هفت آسمان ، شماره 25 . این مجله توسط مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان و مذاهب قم به چاپ می رسد .10- روزنامه رسالت شماره 5472 پنج شنبه 3/10/84 ص 6
- [سایر] مسیحیت جهت جبران چه کمبودی، عهد قدیم (تورات) را در کنار عهد جدید خود قرار داده است؟
- [آیت الله سیستانی] حدود مکه قدیم چیست؟
- [سایر] درباره ی مسئله حدوث قرآن توضیح دهید.
- [سایر] درباره ی مسئله حدوث قرآن توضیح دهید.
- [سایر] توضیح مختصر در رابطه با آیه 12 سوره سبا بدهید؟
- [سایر] مقصود از کلام جدید و قدیم چیست؟ تفاوتشان کدام است؟
- [سایر] چرا قدیم در حوزه با فلسفه مخالفت می کردند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] در روستای ما مسجد کوچکی وجود دارد که ظرفیت و گنجایش اهالی را نداشت بنا به پیشنهاد و تخصیص بودجه مرد خیّری مسجدی بزرگتر در کنار مسجد قدیم ساخته شده و مسجد کوچک قدیم در حیاط مسجد بزرگ جدید البناء قرار گرفت و اگر ابتداء مسجد قدیم توسعه و یا تخریب میشد اهالی بی مسجد میماندند علیهذا از تخریب و یا توسعه آن خودداری شده است حال آیا جایز است که مسجد قدیم از میان برداشته شود و با نصب علامت ثابت مسجد به دیوار حیاط حرمت مسجد قدیم حفظ شود یا خیر؟
- [سایر] لطفا جواب این سه سوال را بدهید: الف چرا سوره منافقون نازل شد. ب چرا به این نام معروف است؟ ج لطفاً توضیح مختصر درباره این سوره بدهید؟
- [سایر] نظر مراجع قدیم و جدید و روش برخورد آنان با هنرتعزیه چگونه بوده است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در چهار محل مسافر مخیّر است نماز را تمام یا شکسته بخواند: (شهر مکّه)، (شهر مدینه) (در این دو شهر تفاوتی بین شهر قدیم و جدید نیست)، (مسجد کوفه) و (حرم حضرت سیّد الشّهداء(علیه السلام)) و منظور از حرم، قسمت زیر گنبد و رواقها است. البته افضل در این موارد، نماز تمام است.
- [آیت الله بهجت] اگر انسان در آبادی باشد، باید برای تهیه آب وضو و غسل، بهقدری جستوجو کند که از پیدا کردن آب ناامید شود و اگر در بیابان باشد، چنانچه زمین آن سخت است و یا پست و بلند است و یا بهسبب وجود درخت و مانند آن عبور در آن زمین مشکل است، باید در هریک از چهار طرف به اندازه پرتاب یک تیر که در قدیم با کمان پرتاب میکردند و در حدود دویست قدم میشود، در جستوجوی آب برود و اگر زمین آن این طور نیست، باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستوجو نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر انسان در ابادی باشد باید برای تهیه اب وضو و غسل به قدری جستجو کند که از پیدا شدن ان ناامید شود و اگر در بیابان باشد در زمینی که پست و بلند است به اندازه پرتاب یک تیر که در زمان قدیم با کمان پرتاب می کردند و در زمین هموار به اندازه پرتاپ دو تیر جستجو کند و بنابر احتیاط واجب جستجو در تمام دایره ای باشد که مرکزش مبدا طلب و شعاعش به اندازه پرتاب تیر باشد
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در تعداد روزه هایی که نگرفته و باید قضا کند شک دارد باید به مقداری که یقین دارد روزه نگرفته قضا کند. مثلاً اگر شک کند که پنج روزه قضا بر عهده اوست یا هفت روز، باید پنج روز را قضا کند. بلی اگر زمان حدوث عذر را می داند ولی نمی داند چند روز طول کشیده است مثلاً می داند روز بیستم ماه بیمار شده یا به سفر رفته و نمی داند تا بیست و پنجم ماه ادامه داشته یا تا بیست و هفتم به احتیاط واجب باید حداکثر را قضا کند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمدا و به ناحق دیگری را بکشد؛ در صورتی که مقتول؛ مرد و مسلمان باشد؛ ولی کشته می تواند قاتل را عفو کند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد؛ قاتل او را که مسلمان است نمی توان کشت و اگر مقتول زن و مسلمان باشد می شود قاتل مسلمان او را کشت؛ لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولی او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقا دیه باید بدهند و دیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی می تواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و در صورتی که رضایت آنها به دیه ای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است؛ اختیار تعیین آن با قاتل است و می تواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابر این می تواند قیمت نقره را که از سائر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان می شود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رایج امروزی. اما اگر از روی خطای محض بکشد؛ مثلا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباها کسی را بکشد؛ ولی کشته حق ندارد او را بکشد؛ اما می تواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) به تفصیلی که در کتب مفصله مذکور است دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی برنده که عادتا کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بکشد؛ در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولی مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان در آبادی باشد ، باید برای تهیه آب وضو و غسل ، به قدری جستجو کند که از پیدا شدن آن ناامید شود ، و همچنین اگر در بیابان اقامت داشته باشد ، مانند چادر نشینان . و اگر انسان در بیابان در حال سفر باشد باید در راه و در جاهای نزدیک به محل توقفش از آب جستجو کند ، و احتیاط لازم آن است که چنانچه زمین آن پست و بلند یا به جهت دیگری مانند زیادی درختان راه آن دشوار است ، در منطقهای گرداگر خود به اندازه پرتاب یک تیر که در قدیم باکمان پرتاب میکردند (3) در جستجوی آب برود ، و در زمین هموار در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستجو نماید .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.